mozhgan
10-28-2011, 06:36 PM
پاسخ:
نظریات متعددی در پاسخ به این پرسش وجود دارد(1) كه مهمترین آنها عبارتند از:
1- پیامبر اسلامی به هیچ شریعتی عمل نكرده و پیرو هیچ دینی نبوده است.
2- ایشان پیرو دین مسیحیت بوده است.
3- ایشان پیرو دین حضرت ابراهیم (ع) بوده است.
4- پیروی دین خود (اسلام) بوده است.
اما نظریه نخست را نمیتوان پذیرفت، زیرا اولاً حضرت پیش از بعثت به كارهای مختلفی از قبیل عبادات، معاملات و سایر كارها میپرداخته و هرگز نمیتوان پذیرفت كه این اعمال تابع هیچ یك از شرایع و ادیان آسمانی نبوده است. علاوه بر این لازمه این قول این است كه مردم عادی متدین به دینی باشند ولی پیامبر اسلام از هیچ دینی و آیینی در كارهای روزمره خود پیروی نكند.
اما نظریه دوم نیز قابل قبول نیست، زیرا اگر ایشان تابع دین مسیحیت بودند مسیحیان و دشمنان اسلام این مطلب را به رخ مسلمانان میكشیدند و میگفتند كه پیامبر شما تا دیروز مسیحی بود و از دین ما پیروی میكرد، امروز آمده ادّعای پیغمبری میكند و این سرزنش را آنقدر ادامه میدادند كه به گوش ما نیز میرسید كما اینكه یهود به مسلمانان و پیامبر (ص) اعتراض میكردند و میگفتند اگر تو پیغمبری پس چرابه سوی قبله ما (بیت المقدس) نماز میخوانی و آنقدر این سخن را تكرار كردند تا موجب ناراحتی حضرت شدند، آنگاه به دستور الهی، قبله مسلمانان از بیت المقدس به سمت كعبه تغییر كرد.(2)
نبودن چنین اعتراض و سرزنشی از سوی مسیحیان میتواند شاهد خوبی بر عدم تابعیت پیامبر اسلام از دین مسیحیت باشد.
ثانیاً: فرضیه مذكور فرع بر این است كه جهانی و فرا منطقهای بودن دین مسیحیت ثابت شود تا اینكه بگوییم این دین شامل تمام اقوام از جمله قوم عرب و سرزمین مكه و اطراف آن بوده و در نتیجه پیامبر اسلام را تابع این دین بدانیم، و اثبات چنین مطلبی كار آسانی نیست.(3)
ثالثاً: عمل به شریعت مسیح (ع) در گرو آگاهی از احكام آن است و این آگاهی یا از طریق خواندن كتاب های مسیحیت (از جمله انجیل) امكانپذیر است و یا از طریق معاشرت با مسیحیان. اما فرض اول كه با امی بودن پیامبر و عدم قدرت بر خواندن و نوشتن ایشان باطل است. و امّا فرض دوم نیز صحّت ندارد چون حضرت در طول زندگی خود با مسیحیان معاشرتی نداشته و در مكّه نیز اَحبار و رُهبانی وجود نداشتند كه پیامبر بطور مستمر احكام دستورات دین مسیحیت را از آنها فرا بگیرد.
رابعاً: تابع هر دینی - به حكم عقل - مقامش كمتر و پایینتر از مقام صاحب آن دین است، و اگر فرض شود پیامبر اسلام تابع دین مسیح (ع) بوده لازمهاش برتری عیسی (ع) بر پیامبر اسلام خواهد بود و حال اینكه این مطلب خلاف ضروریات اسلام و مسلمین است زیرا ما معتقدیم كه پیامبر ما از تمامی انبیاء برتر و مقامش والاتر است.
اما نظریه سوم را نیز نمیتوان پذیرفت زیرا قائلین به این نظریه به برخی از آیات قرآن تمسك كردهاند كه دلالت آنها بر مدعای مذكور ناتمام است. آیاتی مانند: «ثُمَ اُوحَینا اِلَیكَ اَنِ اتَّبَع مِلَةَ اِبْراهیمَ حَنِیفاً وَ ما كانَ مِنَ المُشرِكینَ»؛(4)سپس به تو وحی فرستادیم كه از آیین ابراهیم كه خالی از هرگونه انحراف بود و از مشركان نبود، پیرو كن
و آیه:«قُلْ اِنَّنی هَدانی رَبّی اِلی صِراطٍ مُستَقیمٍ دیناً قیماً مِلَةَ اِبراهیمَ حنیفاً وَ ما كانَ مِن المُشرِكین»؛(5)
بگو پروردگارم مرا به راه راست هدایت كرده، آیین پابرجا (و ضامن سعادت دین و دنیا)، آیین ابراهیم، همان كسی است كه از آیین های خرافی محیط خود روی گردانید و از مشركان نبود.
روشن است كه مراد از این آیات چیزی غیر از دیدگاه سوم است؛ زیرا اولاً: این آیات شریفه بعد از بعثت نازل شده و مربوط به دین حضرت قبل از بعثت نیست.
ثانیاً: بر اساس معارف اسلامی در روایات و غیر آنها دین حضرت ابراهیم پس از آمدن تورات موسی (ع) ترك شده كما اینكه دین یهود پس از آمدن انجیل عیسی (ع) متروك و دین مسیحیت پس از آمدن قرآن محمّد (ص) منقرض گشته است. پس حضرت نمیتواند تابع دینی باشند كه چند مرحله قبل توسط ادیان دیگر ترك شده است.(6)
ثالثاً: مفسران گفتهاند كه مراد از تبعیت حضرت از دین و ملت ابراهیم حنیف این است كه مشتركاتی در احكام میان این دو دین وجود دارد كه منشأ ظهور آن دین ابراهیم (ع) است و مراد از تبعیت پذیرفتن آن مشتركات در احكام است احكامی از قبیل: گرفتن شارب و گذاشتن ریش و غسل جنابت و طهارت گرفتن با آب و دیه مرد و...(7)
تفسیرهای دیگری در مورد آیات یاد شده وجود دارد كه مجالی برای ذكر آنها نیست.(8)
پس از ابطال سه نظریه مذكور مانعی برای پذیرفتن دیدگاه چهارم باقی نمیماند یعنی این كه بگوییم حضرت قبل از بعثت از كامل ترین دین یعنی دین اسلام پیروی میكرد اما احكام اسلام و وظایف خود را نه به صورت وحی آن چنان كه از زمان بعثت به بعد دریافت میشد بلكه به صورتهای دیگر مانند الهامهای قلبی، تحدیث (سخن گفتن با فرشته) و رؤیاهای صادق دریافت میكرد.(9)
امیرالمؤمنان (ع) در این رابطه میفرماید: از روزی كه پیامبر از شیر گرفته شد خدا او را با بزرگترین فرشته قرین و همراه ساخت تا به وسیله آن فرشته بزرگوارییها را بپیماید و به نیكوترین اخلاق، آراسته گردد.(10)
بنابراین حضرت قبل از بعثت، مراحلی از نبوت را دارا بوده و با جهان غیب به گونهای ارتباط داشته است همان طور كه حضرت یحیی و حضرت عیسی (ع) در دوران كودكی به مقام نبوت رسیده و با جهان غیب ارتباط داشتهاند.(11) آن گاه (پیامبر اسلام) در چهل سالگی به مقام رسالت و ابلاغ و اظهار پیام خدا به مردم برانگیخته میشود.
روایات متعددی این دیدگاه را تأیید میكند: آن كه حضرت میفرماید: كنت نبیاً و آدم بین الماء و الطین؛(12) من زمانی پیامبر بودم كه آدم (ع) هنوز در میان آب و گل بود.
یهودیها به رسول خدا (ص) عرض كردند: آیا شما از اول پیامبر نبودی؟ فرمود: بلی. گفتند: پس چرا در گهواره سخن نگفتی و نطق نكردی همان گونه كه عیسی (ع) چنان كرد؟ فرمود: خداوند متعال، عیسی را بدون پدر آفرید و اگر او در گهواره سخن نمیگفت، عذری برای مریم نبود تا سرزنش دیگران را پاسخ دهد، اما من از پدر و مادر متولد شدهام.(13)
عدهای از بزرگان، نسبت به دیدگاه اخیر ادعای اجماع و اتفاق نظر شیعه را نمودهاند.(14)
پی نوشت :
1- برای آشنایی با دیدگاههای دیگر در این زمینه مراجعه شود به بحارالانوار ، ج 18، ص 271.
2- بقره / 144 - 143.
3- برای مطالعه بیشتر پیرامون جهانی بودن رسالت عیسی(ع) مراجعه شود به: استاد جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن (قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ 4، 1413 ق)، ج 3، ص 73 به بعد.
4- نحل / 123.
5- انعام / 161.
6- محمد بن یعقوب كلینی، اصول كافی ، ج 2، ص 17.
7- آیت الله محمد مظفری، پرسشها و پاسخها ، ص 12.
8- ر.ک:بحارالانوار، ج 8، ص 276.
9- همان طوری كه در روایات آمده است مانند روایتی از امام باقر (ع) در بحار الانوار، ج 18، ص 266.
10- بحارالانوار، ج 18، ص 278.
11- مریم / 12 و 13.
12- بحارالانوار، ج 18، ص 278.
13- بحارالانوار، ج 18، ص 200.
14- ر.ك: محمد حسین مظفر، كتاب علم امام (ع)، ترجمه محمد آصفی ، ص 76 به بعد.
جهت مطالعه بیشترر.ک: منشور جاوید، آیت الله سبحانی، ج 7 ،ص 375 - 384؛ پرسشها و پاسخها، آیت الله مظفر، ص 5 به بعد؛كتاب علم امام (ع)، محمد حسین مظفر، ترجمه محمد آصفی، ص 76 به بعد.
نظریات متعددی در پاسخ به این پرسش وجود دارد(1) كه مهمترین آنها عبارتند از:
1- پیامبر اسلامی به هیچ شریعتی عمل نكرده و پیرو هیچ دینی نبوده است.
2- ایشان پیرو دین مسیحیت بوده است.
3- ایشان پیرو دین حضرت ابراهیم (ع) بوده است.
4- پیروی دین خود (اسلام) بوده است.
اما نظریه نخست را نمیتوان پذیرفت، زیرا اولاً حضرت پیش از بعثت به كارهای مختلفی از قبیل عبادات، معاملات و سایر كارها میپرداخته و هرگز نمیتوان پذیرفت كه این اعمال تابع هیچ یك از شرایع و ادیان آسمانی نبوده است. علاوه بر این لازمه این قول این است كه مردم عادی متدین به دینی باشند ولی پیامبر اسلام از هیچ دینی و آیینی در كارهای روزمره خود پیروی نكند.
اما نظریه دوم نیز قابل قبول نیست، زیرا اگر ایشان تابع دین مسیحیت بودند مسیحیان و دشمنان اسلام این مطلب را به رخ مسلمانان میكشیدند و میگفتند كه پیامبر شما تا دیروز مسیحی بود و از دین ما پیروی میكرد، امروز آمده ادّعای پیغمبری میكند و این سرزنش را آنقدر ادامه میدادند كه به گوش ما نیز میرسید كما اینكه یهود به مسلمانان و پیامبر (ص) اعتراض میكردند و میگفتند اگر تو پیغمبری پس چرابه سوی قبله ما (بیت المقدس) نماز میخوانی و آنقدر این سخن را تكرار كردند تا موجب ناراحتی حضرت شدند، آنگاه به دستور الهی، قبله مسلمانان از بیت المقدس به سمت كعبه تغییر كرد.(2)
نبودن چنین اعتراض و سرزنشی از سوی مسیحیان میتواند شاهد خوبی بر عدم تابعیت پیامبر اسلام از دین مسیحیت باشد.
ثانیاً: فرضیه مذكور فرع بر این است كه جهانی و فرا منطقهای بودن دین مسیحیت ثابت شود تا اینكه بگوییم این دین شامل تمام اقوام از جمله قوم عرب و سرزمین مكه و اطراف آن بوده و در نتیجه پیامبر اسلام را تابع این دین بدانیم، و اثبات چنین مطلبی كار آسانی نیست.(3)
ثالثاً: عمل به شریعت مسیح (ع) در گرو آگاهی از احكام آن است و این آگاهی یا از طریق خواندن كتاب های مسیحیت (از جمله انجیل) امكانپذیر است و یا از طریق معاشرت با مسیحیان. اما فرض اول كه با امی بودن پیامبر و عدم قدرت بر خواندن و نوشتن ایشان باطل است. و امّا فرض دوم نیز صحّت ندارد چون حضرت در طول زندگی خود با مسیحیان معاشرتی نداشته و در مكّه نیز اَحبار و رُهبانی وجود نداشتند كه پیامبر بطور مستمر احكام دستورات دین مسیحیت را از آنها فرا بگیرد.
رابعاً: تابع هر دینی - به حكم عقل - مقامش كمتر و پایینتر از مقام صاحب آن دین است، و اگر فرض شود پیامبر اسلام تابع دین مسیح (ع) بوده لازمهاش برتری عیسی (ع) بر پیامبر اسلام خواهد بود و حال اینكه این مطلب خلاف ضروریات اسلام و مسلمین است زیرا ما معتقدیم كه پیامبر ما از تمامی انبیاء برتر و مقامش والاتر است.
اما نظریه سوم را نیز نمیتوان پذیرفت زیرا قائلین به این نظریه به برخی از آیات قرآن تمسك كردهاند كه دلالت آنها بر مدعای مذكور ناتمام است. آیاتی مانند: «ثُمَ اُوحَینا اِلَیكَ اَنِ اتَّبَع مِلَةَ اِبْراهیمَ حَنِیفاً وَ ما كانَ مِنَ المُشرِكینَ»؛(4)سپس به تو وحی فرستادیم كه از آیین ابراهیم كه خالی از هرگونه انحراف بود و از مشركان نبود، پیرو كن
و آیه:«قُلْ اِنَّنی هَدانی رَبّی اِلی صِراطٍ مُستَقیمٍ دیناً قیماً مِلَةَ اِبراهیمَ حنیفاً وَ ما كانَ مِن المُشرِكین»؛(5)
بگو پروردگارم مرا به راه راست هدایت كرده، آیین پابرجا (و ضامن سعادت دین و دنیا)، آیین ابراهیم، همان كسی است كه از آیین های خرافی محیط خود روی گردانید و از مشركان نبود.
روشن است كه مراد از این آیات چیزی غیر از دیدگاه سوم است؛ زیرا اولاً: این آیات شریفه بعد از بعثت نازل شده و مربوط به دین حضرت قبل از بعثت نیست.
ثانیاً: بر اساس معارف اسلامی در روایات و غیر آنها دین حضرت ابراهیم پس از آمدن تورات موسی (ع) ترك شده كما اینكه دین یهود پس از آمدن انجیل عیسی (ع) متروك و دین مسیحیت پس از آمدن قرآن محمّد (ص) منقرض گشته است. پس حضرت نمیتواند تابع دینی باشند كه چند مرحله قبل توسط ادیان دیگر ترك شده است.(6)
ثالثاً: مفسران گفتهاند كه مراد از تبعیت حضرت از دین و ملت ابراهیم حنیف این است كه مشتركاتی در احكام میان این دو دین وجود دارد كه منشأ ظهور آن دین ابراهیم (ع) است و مراد از تبعیت پذیرفتن آن مشتركات در احكام است احكامی از قبیل: گرفتن شارب و گذاشتن ریش و غسل جنابت و طهارت گرفتن با آب و دیه مرد و...(7)
تفسیرهای دیگری در مورد آیات یاد شده وجود دارد كه مجالی برای ذكر آنها نیست.(8)
پس از ابطال سه نظریه مذكور مانعی برای پذیرفتن دیدگاه چهارم باقی نمیماند یعنی این كه بگوییم حضرت قبل از بعثت از كامل ترین دین یعنی دین اسلام پیروی میكرد اما احكام اسلام و وظایف خود را نه به صورت وحی آن چنان كه از زمان بعثت به بعد دریافت میشد بلكه به صورتهای دیگر مانند الهامهای قلبی، تحدیث (سخن گفتن با فرشته) و رؤیاهای صادق دریافت میكرد.(9)
امیرالمؤمنان (ع) در این رابطه میفرماید: از روزی كه پیامبر از شیر گرفته شد خدا او را با بزرگترین فرشته قرین و همراه ساخت تا به وسیله آن فرشته بزرگوارییها را بپیماید و به نیكوترین اخلاق، آراسته گردد.(10)
بنابراین حضرت قبل از بعثت، مراحلی از نبوت را دارا بوده و با جهان غیب به گونهای ارتباط داشته است همان طور كه حضرت یحیی و حضرت عیسی (ع) در دوران كودكی به مقام نبوت رسیده و با جهان غیب ارتباط داشتهاند.(11) آن گاه (پیامبر اسلام) در چهل سالگی به مقام رسالت و ابلاغ و اظهار پیام خدا به مردم برانگیخته میشود.
روایات متعددی این دیدگاه را تأیید میكند: آن كه حضرت میفرماید: كنت نبیاً و آدم بین الماء و الطین؛(12) من زمانی پیامبر بودم كه آدم (ع) هنوز در میان آب و گل بود.
یهودیها به رسول خدا (ص) عرض كردند: آیا شما از اول پیامبر نبودی؟ فرمود: بلی. گفتند: پس چرا در گهواره سخن نگفتی و نطق نكردی همان گونه كه عیسی (ع) چنان كرد؟ فرمود: خداوند متعال، عیسی را بدون پدر آفرید و اگر او در گهواره سخن نمیگفت، عذری برای مریم نبود تا سرزنش دیگران را پاسخ دهد، اما من از پدر و مادر متولد شدهام.(13)
عدهای از بزرگان، نسبت به دیدگاه اخیر ادعای اجماع و اتفاق نظر شیعه را نمودهاند.(14)
پی نوشت :
1- برای آشنایی با دیدگاههای دیگر در این زمینه مراجعه شود به بحارالانوار ، ج 18، ص 271.
2- بقره / 144 - 143.
3- برای مطالعه بیشتر پیرامون جهانی بودن رسالت عیسی(ع) مراجعه شود به: استاد جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن (قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ 4، 1413 ق)، ج 3، ص 73 به بعد.
4- نحل / 123.
5- انعام / 161.
6- محمد بن یعقوب كلینی، اصول كافی ، ج 2، ص 17.
7- آیت الله محمد مظفری، پرسشها و پاسخها ، ص 12.
8- ر.ک:بحارالانوار، ج 8، ص 276.
9- همان طوری كه در روایات آمده است مانند روایتی از امام باقر (ع) در بحار الانوار، ج 18، ص 266.
10- بحارالانوار، ج 18، ص 278.
11- مریم / 12 و 13.
12- بحارالانوار، ج 18، ص 278.
13- بحارالانوار، ج 18، ص 200.
14- ر.ك: محمد حسین مظفر، كتاب علم امام (ع)، ترجمه محمد آصفی ، ص 76 به بعد.
جهت مطالعه بیشترر.ک: منشور جاوید، آیت الله سبحانی، ج 7 ،ص 375 - 384؛ پرسشها و پاسخها، آیت الله مظفر، ص 5 به بعد؛كتاب علم امام (ع)، محمد حسین مظفر، ترجمه محمد آصفی، ص 76 به بعد.