PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : جايگاه حجاب از ديگاه روانشناسي



mozhgan
10-28-2011, 06:27 PM
هر انسانى، با هر نظام فكرى، افعال اختيارى‏اش را به منظور رسيدن به اهدافى كه آن‏ها را پسنديده و خوب تشخيص داده، انجام مى‏دهد؛ به عبارت ديگر، تمام افعال ارادى آدمى، تابع حسن و قبحى است كه تشخيص مى‏دهد. «حجاب و بى‏حجابى» نيز از اين چارچوب برون نيست. عده‏اى حجاب را نيك مى‏دانند و بدان پايبندند و در مقابل، بى‏حجابى را زشت مى‏شمارند و از آن بيزارى مى‏جويند؛ چنان كه گروهى بى‏حجابى را پسنديده، به آن اهتمام مى‏ورزند و حجاب را عملى زشت دانسته، دامن خود را از آن پاك مى‏سازند. اين نوشتار، فارغ از دليل‏هاى عقلى و نقلى و مقتضيات فطرى در پى بررسى آثار اين دو پديده است و خوبى و بدى و زشتى و زيبايى هر يك را مى‏نماياند تا هر كس با تدبير در آثار آن دو، راه صواب پيش گيرد.

دامنه تأثير رفتارها
بى‏ترديد زندگى اجتماعى - خواه بر استدلال عقلى و خواه برخواسته فطرى و خواه بر بنيان قراردادهاى اجتماعى و... بنا شده باشد - از تأثير و تأثّر متقابل افراد و عملكرد آن‏ها تهى نيست. خوبى‏ها و زيبايى‏ها براى فرد و خانواده و جامعه مفيدند و زشتى‏ها و بدى‏ها نيز به همه زيان مى‏رسانند. و تأثير خود را بر تمام اعضا و اركان جامعه به جا خواهند گذاشت.

همنوايى آهنگ تكوين و تشريع‏
مدبّر آفرينش كه خواهان تداوم نسل بشر است، خود، به قلم تدبير و تكوين، جاذبه‏هاى عقلى، اجتماعى، فطرى و زيستى - جنسى را در آدميان و حتّى حيوانات و گياهان به وديعت نهاده تا در پرتو جذب و انجذاب درونى هميشگى شعله وجودشان را بر افروخته نگهدارند. خالق هستى براى بقاى ديگر موجودات تنها همين جذب و انجذاب را كافى دانسته، ولى براى بقاى نسل بشر مسؤوليت سپارى را نيز از نظر دور نداشته است؛ زيرا بشر چون جانوران و گياهان نيست كه نسل وى تنها با جاذبه‏هاى زيستى - جنسى و عشق ورزى آزاد پايدار ماند. نوزاد انسان پس از تولّد به تغذيه، نگهدارى و پرورش درست نيازمند است و بدون مراقبت‏هاى بهداشتى، زيستى و... فرصت حيات نمى‏يابد. بر اين اساس، معمار هستى كه نهاد آدمى را آن گونه سرشت، برگنبد تشريع اين گونه نوشت كه ازدواج محبوب‏ترين بنيادها براى بنا نهادن كانون تولّد و مهد پرورش و رشد نوع انسان است‏1، تاهم جذب و انجذاب به محيط خانواده محدود گردد و هم نسلى سالم و متعادل پرورش يابد. چون جذب و انجذاب لجام گسيخته هرگز به بقاى نسل تن نمى‏دهد و آن را مزاحم عشق ورزى خود مى‏بيند؛ همان‏گونه كه نسل ناسالم، پدر و مادرى نمى‏شناسد تا آن نژاد را استمرار بخشد2. به اين منظور، انتظار مى‏رود معمار نظام تكوين و تشريع در راه نيل به خواست خود، به تدبير و تشريع لازم دست يازد و اسباب رسيدن به آن هدف را تشريع فرمايد. «حجاب» در شمار اين اسباب جاى دارد. اينك در اين نوشتار، با پرداختن به برخى آثار تربيتى و روان شناختى اين دو پديده، سودمندى و ضرر آفرينى هر يك را هويدا مى‏سازيم تا هر كس خود آگاهانه تصميم گيرد.

حجاب و رشد شخصيت‏
شخصيت؛ مجموعه افكار، عواطف، عادت‏ها و اخلاقيات يك انسان است كه به تمايز وى از ديگران مى‏انجامد3؛ به عبارت ديگر، مجموعه صفات و ويژگى‏هاى جسمى، روانى و رفتارى كه هر انسان را از انسان‏هاى ديگر متمايز مى‏سازد، شخصيت نام دارد4. بر اين اساس، هر كس شخصيتى دارد كه خود را با آن معرفى مى‏كند. و ديگران نيز او را به همان ويژگى‏ها مى‏شناسند. در، «روان‏شناسى كمال» انسان رشد يافته كه انسان خواستارِ تحققِ خود (actualizing person - The Self) معرفى مى‏گردد، اين گونه توصيف شده است: انسانى كه نيازهاى سطوح پايين (نيازهاى جسمانى، ايمنى، تعلق، محبت و احترام) را پشت سر نهاده، در صدد استفاده از توانايى‏ها و قابليت‏هاى خود است و به دنبال به فعليّت رساندن خويشتن و تحقق خويش است‏5. اريك فروم انسان رشد يافته را انسان بارور (Productive person) معرفى مى‏كند و در تعريف او مى‏گويد: وى انسانى است كه نيازهاى روانى‏اش را از راه‏هاى بارور و زايا و خلاق ارضا مى‏كند6. به عقيده اريك فروم مؤثرترين عامل در رشد شخصيت انسان برآوردن معقول نيازهاى روانى است كه حيوانات پست اين نوع نيازها را ندارند. انسان سالم نيازهاى روانى - نه نيازهاى جسمانى مانند گرسنگى، تشنگى، جنسى و...- خود را از راه‏هاى خلاّق ارضا مى‏كند و اشخاص ناسالم از راه‏هاى نامعقول‏7. اكنون بايد ديد فرصت رشد شخصيت با رعايت حجاب بيش‏تر فراهم مى‏گردد يا با عدم رعايت آن؟ انسانى كه پيوسته نگران زيبايى خود است و بيش‏تر در جهت معرفى پيكر خود مى‏كوشد، بهتر مى‏تواند قابليت‏هاى خود را بشناسد و به فعليت برساند يا آن كه سر در باغ انديشه دارد؟ آيا توجّه به نيازهاى جسمانى و سطحى به انسان امكان رشد مى‏دهد يا توجّه به نيازهاى عالى و مخصوص انسان‏ها؟ آيا غرق شدن در خود نمايى و جلب توجّه ديگران مسير منتهى به يافتن خويشتن است؟ انسانى كه زندگى‏اش تحت فرمان و اراده‏اش نيست، در حس هويّت يابى خود (of Identity A Sense) دچار شكست شده است‏8 تا چه رسد به آن كه هويّتش را به كمال رساند. زيرا سليقه و خواست ديگران در زندگى‏اش تأثير مى‏گذارد و چنان زندگى مى‏كند كه ديگران مى‏پسندند، نه آنگونه كه خود مى‏پسندد.
بى‏حجاب در انديشه نمايش خود و زيبايى خويش است. اين امر كه عقده حقارت (inferority complex) انسان را مى‏نماياند، زمينه رشد و تعالى وى را نابود مى‏سازد؛ در حالى كه زن مانند مرد يك انسان است و بايد از نظر انسانى رشد و تكامل يابد. كسى كه با نمايش زيبايى خود و گزينش پوششى ويژه در انديشه جلب نظر ديگران به سر مى‏برد، در حقيقت مى‏خواهد با تكيه بر جذابيت‏هاى ظاهرى خويش و نه اصالت‏ها و ارزش‏هاى متعالى خود، جايى در جامعه بيابد. در واقع او از اين طريق اعلام مى‏دارد، آنچه برايش اصل است و اهميّت دارد، «زن بودن» او است نه انسانيت و انديشه و لياقت و كارآيى‏اش. چنين فردى قبل از همه اسير خويش است و به مغازه‏دارى شبيه است كه پيوسته در انديشه تزيين ظاهر و تغيير دكور خود به سر مى‏برد و فرصت پرداختن به آرزوهاى بزرگ‏تر را نمى‏يابد9.

حجاب و حرمت خود (احساس ارزشمندى)
از نظر روان‏شناسى، قطعى‏ترين عامل رشد انسان «ميزان ارزشى» است كه هر فرد براى خود قائل است‏10؛ به عبارت بهتر، نافذترين عامل رشد روانى و شخصيتىِ انسان، سطح حرمت خود (esteem - Self) او است. درجه ارزيابى فرد از خود، حرمت خود خوانده مى‏شود و در واقع باز خوردى از مورد قبول بودن و مورد قبول نبودن به شمار مى‏آيد. اين قضاوت در قالب رفتارهاى كلامى و غير كلامى بروز مى‏كند و گستره‏اى است كه فرد خود را در آن پهنه توانا، مهم، موفق و با ارزش و يا ناموفق و بى‏ارزش مى‏داند11.

چنان كه گذشت، «سطح حرمت خود» در سازش يافتگى هيجانى، اجتماعى و عاطفى تأثير بسيار دارد و از عوامل تعيين كننده اساسى در شكل‏دهى الگوهاى رفتارى و عاطفى است؛ به گونه‏اى كه ترديد افراد در ارزشمندى‏شان به ناتوانى در رسيدن به زندگى عاطفى موزون مى‏انجامد. اين افراد همواره از آشكار شدن ناتوانى‏هاشان هراسناكند و صحنه را ترك مى‏كنند. از طرفى خلاقيت با «سطح حرمت خود» رابطه كاملاً مستقيم دارد12.
به راستى آيا برهنه شدن و كشاندن رفتارهاى جنسى به كوچه و خيابان به آدمى ارزش مى‏دهد و انسان را از احساس ارزشمندى بهره‏مند مى‏سازد؟ البتّه شايد احساس رضايت آنى و زود گذر پديد آورد، ولى كم‏تر كسى است كه بر خوردارى از اين حالت و رفتار را ارزش تلقى كند و شخص برخوردار از اين روحيه را ارزشمند بداند. افزون بر اين، تأمين هر خواسته‏اى هميشه با احساس رضايت همراه نيست. در جامعه‏اى كه برهنگى تمام شريان‏هاى آن را پر كرده و زن و مرد همواره در حال مقايسه داشته‏ها و نداشته‏هاى خويشند، انسان‏ها در تشويش مستمر و دلهره هميشگى فرو مى‏روند؛ زيرا رقابت و مقايسه در ميدانى رخ مى‏نمايد كه ظرفيت رقابت ندارد و بدين سبب، آدمى به تنوع طلبى حريصانه كشيده مى‏شود. بى‏ترديد تا وقتى اين انديشه فضاى ذهن آدمى را آكنده است، فرصتى براى بروز خلاقيت و ابتكار باقى نمى‏ماند. ذهنِ مشغول به تصاحب دل ديگران و جلب نظر مردان و پسنديده شدن، هرگز انديشه علمى را بر نمى‏تابد و نمى‏تواند يافته‏اى تازه عرضه كند. او در پى آن است كه در وضعيت موجود پسنديده شود نه آن كه وضعيت را تغيير دهد و با ابتكار و خلاقيت، طرحى نو در اندازد. از سوى ديگر، از آن‏جا كه احساس بى‏ارزش بودن تمام وجود اين افراد را پر كرده است، در پى جبران اين كمبود بر مى‏آيند و چون آسان‏ترين راه رسيدن به اين احساس، مقبول ديگران واقع شدن است، از طريق سكس و عرضه پيكر خود در اين مسير گام بر مى‏دارند تا به شكلى، احساس ارزشمندىِ از كف رفته خود رإ؛ ّّ جبران كنند. در حالى كه شخص بر خوردار از حجاب هرگز چنين نيازى را احساس نمى‏كند. در نگاه او بهترين راه جبرانِ احساسِ ارزشمندى آن است كه خود را از دسترس بيگانگان دور نگهدارد و مقام و موقعيت خود را پايين نياورد13. گويا از همين رو است كه ويل دورانت مى‏گويد: زنان دريافتند كه دست و دل بازى مايه طعن و تحقير است.

بنابراين، چنين افرادى هم ارزشمندى را از كف داده‏اند و هم در جبران آن به بيراهه رفته‏اند. راه رسيدن به احساس ارزشمندى پايدار، رفتن در پى كسب صفات ارزشمند و پايدار است.
انسان بر خوردار از حجاب، با دور نگهداشتن خود از دسترس ديگران، سطح ارزشمندى خود را ارتقا مى‏بخشد تا آن‏جا كه مرد، نيازمندانه به آستان وى روى مى‏آورد. بى‏ترديد اگر زنان اين مفهوم را به طور كامل درك كنند، به پوشيده داشتن و مخفى ساختن پيكر خويش بيش‏تر گرايش نشان مى‏دهند14 و پى خواهند برد كه راه احساس ارزشمندى در دسترس و مقبول بودن لحظه به لحظه نيست. راسل مى‏گويد: از لحاظ هنرى، مايه تأسف است كه بتوان به آسانى به زنان دست يافت. ويل دورانت نيز مى‏گويد: آنچه مى‏جوييم و نيابيم عزيز و گرانبها مى‏گردد15.
ويليام جيمز به صراحت توصيه مى‏كند: زنان عزّت و احترامشان به اين است كه به دنبال مردان نروند، خود را مبتذل نكنند و خود را از دسترس مردان، دور نگهدارند.
پس حجاب احساس ارزشمندى است؛ كه موقعيتى بلند مرتبه براى زنان پديد مى‏آورد و مردان را در محدوديت فرو مى‏برد. اگر چه در بيان به زنان گفته مى‏شود كه پوشيده بيرون آييد؛ ولى واقعيت آن است كه به مرد گفته مى‏شود، بهره بردارى جنسى در همه جا ممنوع. چون راه چشم را كه نافذترين كانال حسىِ مردان است، نمى‏توان سد كرد.

حجاب و استحكام خانواده‏
خانواده با اهميّت‏ترين نهاد اجتماعى است. خانواده كانون عشق و اميد و تحقق آرزوهاى آدمى و مركز تولّد و پرورش نسل بشر است؛ به گونه‏اى كه هيچ جامعه‏اى نمى‏تواند بدون خانواده پايدار بماند. در معارف الاهى خانواده مهم‏ترين جايگاه پرورش انسان است. قرآن كريم همسران را «لباس» يكديگر مى‏داند و بدين ترتيب نقش هر يك را معيّن مى‏كند. زن و شوهر نزديك‏ترين افراد به يكديگرند و چون لباس، يكديگر را از آفات و آسيب‏هاى عفت سوز و ايمان برانداز حفظ مى‏كنند16. افزون بر اين، آن‏ها مانند لباس، مايه وقار و آراستگى يكديگرند. بى‏ترديد اين نقش در پرتو تفاوت زن و شوهر شكل مى‏گيرد. چنانچه زن و شوهر از تعهدات خانوادگى رها باشند، نمى‏توانند براى يكديگر چون لباس به شمار آيند و عفت و وقار و شخصيت هم را پاس دارند. حجاب از لوازم سامان يافتن چنين بنيادى است و بى‏حجابى با آن تعارض آشكار دارد؛ زيرا بى‏بند و بارى در پوشش، بى‏بند و بارى در تحريك و احساس نياز را در پى دارد و تأمين نيازهاى شعله‏ور بنياد خانواده را نشانه مى‏رود17.

غريزه جنسى يكى از علل مهم ازدواج و به وجود آمدن خانواده است؛ امّا براى پايدارى‏اش كافى نيست. بعد از ازدواج به تدريج با گذر زمان اهداف جديد شكل مى‏گيرد؛ خواسته‏هاى زيستى و جنسى اندك اندك جاى خود را به نيازهاى روانى و امنيتى و عاطفى و شناختى مى‏دهد و ديگر سرمايه عشق ورزى به تنهايى براى تأمين اهداف خانواده و خواسته‏ها كافى نيست. نخستين شرط دستيابى بدين اهداف و تأمين خواست‏هاى جديد، آن است كه زن و شوهر از هويّت و خواست‏هاى فردى دست شويند و به سوى پى ريزى هويتى جمعى گام بردارند. چنانچه هر كس فقط خواهش خويش را پى گيرد؛ زن در جهت تجمل و خودنمايى و مورد پسند واقع شدن در اجتماع و جلب توجّه مردان گام بردارد؛ در دغدغه مقبوليت خويش فرو رود و نقش مادرى را به فراموشى سپارد؛ و از آن سوى مرد در انديشه رسيدن به تمكين‏هاى نوتر و پر رونق‏تر به سر برد و نقش پدرى را فراموش كند، بنيان خانواده بر باد مى‏رود. بى‏ترديد كانون خانواده با امورى چون توجّه به لباس و بدن و روى و موى و انگشت نما شدن و مشخص‏تر معرفى كردن خود، پيوند تنگاتنگ دارد و پرداختن بدين امور و فراموش كردن اهداف خانواده و نيازهاى برتر، پايه‏هاى خانواده را متزلزل مى‏سازد.

حجاب و مسؤوليت پذيرى‏
هر كس در برابر خود و ديگران مسؤول است. انجام موفقيت‏آميز مسؤوليت به استعداد و برخوردارى از توانمندى‏هاى متناسب و ظرفيت‏هاى روان شناختى و جسمى نياز دارد. توفيق در پاره‏اى از مسؤوليت‏ها و حتّى سپردن برخى از مسؤوليت‏ها به حجاب تكيه دارد و افرادى كه بى‏حجابى پيشه مى‏كنند، توان انجام آن را ندارند. اين گروه ناگزير بايد به خويش پردازند و - چنان كه امروزه مشاهده مى‏كنيم - چاره‏اى ندارند جز آن كه انجام آن مسؤوليت‏ها را به ديگران و حتّى مردان بسپارند18. زنانى كه در پى دلربايى و جلب نظر ديگرانند و جز عرضه پيكر خود به چيزى نمى‏انديشند، هرگز نمى‏توانند غمخوار همنوع خود باشند؛ در برابر خانواده و اجتماع احساس مسؤوليت كنند و به معنويت خود و اعضاى خانواده و جامعه بينديشند. اين افراد، افزون بر آن كه خود به دليل ناتوانى يا شانه خالى كردن از انجام دادن مسؤوليت‏هاى فردى باز مى‏مانند، با روحيه و وضعيت بدنى خاص خويش محيط را آلوده و موقعيت را براى فعاليت مسؤوليت پذيرانه نامساعد مى‏سازند. بر اين اساس، بازدهى فعاليت‏هاى خانوادگى و اجتماعى را كاهش مى‏دهند و حتّى دقّت عمل را دچار اختلال مى‏كنند؛ به عبارت ديگر، اين افراد خود ناتوان مى‏مانند و ديگران را نيز از انجام دادن تعهدات و مسئوليت‏هاشان باز مى‏دارند. تحقيقات گسترده و به ويژه پژوهش‏هاى ميدانى، حاكى از افت توليد و كاهش سطح كيفيت در مراكز آلوده به افراد بى‏حجاب، بر درستى اين سخن گواهى مى‏دهد.

اسلام كه عاطل و باطل ماندن نيروهاى عظيم انسانى و غير انسانى را نمى‏پسندد، براى رسيدن به موفقيت در انجام تعهدات و مسؤوليت‏هاى فردى و اجتماعى، استعداد و شرايطى را لازم مى‏داند كه رعايت پوشش خاص يكى از آن‏ها به شمار مى‏آيد. فرد بى‏حجاب با رعايت نكردن اين شرط در واقع از قبول مسؤوليت خوددارى ورزيده، در پى خواسته‏هاى خود مى‏رود و حتّى ديگران را از انجام تعهدهاى پذيرفته شده باز مى‏دارد. بنابراين، حجاب هرگز به معناى محدود كردن حوزه مسؤوليت زن نيست. حجاب شرط موفقيت در انجام دادن مسؤوليت‏ها و سپردن برخى مسؤوليت‏ها است. انسان، با انتخاب بى‏حجابى از قبول مسؤوليت‏هاى حساس و سنگين شانه خالى مى‏كند؛ آزاد از هر تعهدى سر بار ديگران مى‏شود و مسؤوليت‏ها را به ديگران وا مى‏گذارد.

پى‏نوشت:
1. الميزان، محمدحسين طباطبائى، ج 3.
2. فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، غلامعلى حداد عادل.
3. مجموعه مقالات كنفرانس زن، مقاله حجاب و آزادى.
4. روان‏شناسى شخصيت، يوسف كريمى،
5. روان‏شناسى كمال، دوان شولتس، گيتى خوشدل.
6. مكتب‏ها و نظريه‏هاى روان‏شناسى، سعيد شاملو.
7. روان‏شناسى كمال.
8. فلسفه حجاب، على محمدى.
9. روان‏شناسى حرمت خود، ناتانيل براندل، هاشمى جمال.
freeman sunfran cisco.196 .Esteem - The Antecedents of self .10
11. بررسى حرمت خود در نوجوانان...، سيد حسن سليمى، مجله روان‏شناسى، شماره 2.
12. مسأله حجاب، مرتضى مطهرى، صدرا.
13. نظام حقوق زن در اسلام، مرتضى مطهرى، صدرا.
14. مسأله حجاب، مرتضى مطهرى، صدرا.
15. نظام حقوق زن در اسلام، مرتضى مطهرى، صدرا.
16. الميزان، محمدحسين طباطبائى، ج 3.
17. فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، غلامعلى حداد عادل.
18. مجموعه مقالات كنفرانس زن، مقاله حجاب و آزادى.