PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : یک چشم زدن غافل از آن یار نباشید



mozhgan
10-28-2011, 06:01 PM
ابن هشام و دیگران نقل کرده‏اند که چون سر و صداى جنگ احد خوابید رسول خدا(ص)فرمود :کیست که از حال سعد بن ربیع ما را با خبر کند؟مردى از انصار برخاست و گفت:من به دنبال این کار مى‏روم،و سپس به میان کشتگان آمد و او را در حالى که رمقى در تن داشت و دقایق آخر عمر را مى‏گذرانید مشاهده کرده بدو گفت:رسول خدا(ص)مرا فرستاد تا تو را پیدا کنم و وضع حال تو را بدو اطلاع دهم!

سعد گفت:من جزء کشتگانم،سلام مرا به رسول خدا(ص)برسان و بگو از خدا مى‏خواهم تا بهترین پاداشى را که خداوند از سوى امتى به پیغمبرشان مى‏دهد آن را به تو عنایت کند،و به مردم نیز سلام مرا برسان و بگو:سعد بن ربیع مى‏گوید:چشم بر هم زدنى از حمایت رسول خدا(ص)دست برندارید و از دفاع او غافل نشوید که اگر رسول خدا(ص)کشته شود و یکى از شما زنده بماند هیچ‏گونه عذرى در پیشگاه خداوند ندارید!این را گفت و از دنیا رفت.

و چون این سخن را به آن حضرت گفتند فرمود:

« رحمه الله نصح لله و لرسوله حیا و میتا».

[خدا سعد را رحمت کند که در حیات و مرگ از خیر خواهى و حمایت خدا و رسول او دست برنداشت .]

چشم بر هم زدنى از حمایت رسول خدا(ص)دست برندارید و از دفاع او غافل نشوید که اگر رسول خدا(ص)کشته شود و یکى از شما زنده بماند هیچ‏گونه عذرى در پیشگاه خداوند ندارید!این را گفت و از دنیا رفت

واقدى از مالک بن دخشم نقل کرده که گفت:من بر سعد بن ربیع گذارم افتاد ودیدم دوازده زخم کارى برداشته که هر کدام براى مرگ او کافى بود بدو گفتم:مى‏دانى که محمد کشته شد؟

سعد گفت:گواهى مى‏دهم که محمد رسالت پروردگارش را بخوبى انجام داد،تو برو و از دین خود دفاع کن که خداى بزرگ زنده است و هرگز نخواهد مرد.

و در نقل على بن ابراهیم است که آن مردى که به سراغ وى آمده بود گوید:رسول خدا(ص)جایى را نشان داد و گفت:آنجا برو و او را پیدا کن زیرا من او را در آنجا دیدم که دوازده نیزه بالاى سرش بلند شده بود،گوید:من همانجا آمدم و او را میان کشتگان دیدم دوبار او را صدا زدم پاسخى نداد بار سوم گفتم:رسول خدا(ص)مرا براى تفحص حال تو فرستاده،چون نام رسول خدا(ص)را شنید سربلند کرد و مانند جوجه‏اى که با شنیدن صداى مادر به شعف مى‏آید گویا جان تازه‏اى گرفت دهان باز کرده گفت:مگر رسول خدا(ص)زنده است؟ گفتم:آرى، با خوشحالى گفت :«الحمد لله...» آن گاه پیغام و سلام او را چنانکه در بالا ذکر شد نقل کرده و در پایان گوید: در این وقت نفس عمیقى کشید که دیدم خون زیادى مانند خونى که از گلوى شتر در وقت نحر بیرون مى‏آید از بدنش خارج شد و از دنیا رفت.

و چون جریان را به رسول خدا(ص) گفتم فرمود:

«رحم الله سعدا،نصرنا حیا و أوصى بنامیتا».

[خدا رحمت کند سعد را که تا زنده بود ما را یارى کرد و در مرگ نیز سفارش ما را نمود .]