PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : رابطه عدل خدا و نوزدان ناقص الخلقه !



mozhgan
10-28-2011, 04:56 PM
طعم شیرین عدالت

اگر خدا عادل است چرا نوزادان ناقص الخلقه به وجود مى آیند؟ و آیا این با عدل ، سازگار است که فردى یک عمر با نقص عضو در نهایت زحمت و بدبختى زندگى کند؟ مثلا از چشم ، کور و یا از گوش ، کر و یا از زبان ، لال و یا از پا یا دست ، شل و فلج باشد؟

چرا این پرسش در مورد شخصى که مثلا در تصادف ماشین یا در اثر تجاوز و جنایت عمدى و یا غیر عمدى دیگرى یا اشتباه طبیب ، گرفتار همین نقص هاى عضوى شده نیز مطرح نمی شود.

این بیچاره هم یک عمر از تندرستى و اعضاى سالم محروم مى گردد و روى راحتى و آسایش را نمى بیند، پس چرا فقط از نقص عضوى که طفل در هنگام ولادت دارد پرسش مى کنیم و از این نقص عضوها نه تعجب مى کنیم و نه ایراد و اعتراضى مى نماییم؟ واکثرا این پاسخ را می دهیم که چون این گونه نقص عضو ها که در اثر تصادف یا عمد و اشتباه پیدا مى شود علتش غفلت راننده یا عمد یا اشتباه دیگرى است و مسؤل ، شخصى است که مرتکب اشتباه یا عمد شده است .

این پیشامدها و نارسایی ها علل و عواملى دارد که وقتى آن علل و عوامل موجود شد، معلول و معمول نیز وجود پیدا مى کند مثل سایر وقایع و حوادثى که اتفاق مى افتد از جنگ و مرض و فقر و صلح و ثروت و علم و صنعت که مسؤ ل و به وجود آورنده و علت و عامل در این گونه وقایع و اتفاقات خود بشر است.

اسباب و علل و معلولات طبیعى و غیر طبیعى فقط در آنچه بعد از ولادت واقع مى شود مؤ ثر نیست بلکه این عوامل قبل از تولّد نیز مؤثر است . هم در گذشته این مسأله ثابت بوده است و هم در دنیاى علم امروز تحقیقات و تجسّسات و کاوش هاى علما در رشته هاى مختلف این مطلب را ثابت کرده است که نقص عضو، موالید، معلول علل طبیعى و غیر طبیعى بسیار است که قسمتى از آن ها حتى مربوط به ایام باردارى و حمل است . چه بسا ضربه اى موجب اختلال رشد جنین یا از بین رفتن بعض قواى او، مثل فکر یا حافظه مى شود ؛ عینا مثل نقصى که بعد از ولادت در اثر ضربه اى پیدا مى شود. بنابراین ، پرسش کننده چون سلسله علل و معلولات را فقط در عالم خارج از رحم و بعد از ولادت مشاهده مى کند و گمانش این است که در عالم رحم و پیدایش جنین ، نظامات آن بدون علل و عوامل خارجى تغییر مى کند و از تأثیر اعمال و کارهاى والدین بلکه جدّ او، بر روى طفل و امور دیگر غافل است ، این سؤ ال را مى نماید و آن را خلاف عدل مى پندارد ولى با توجه به این عوامل این اعتراض و سؤ ال خود به خود مرتفع و پاسخ داده مى شود.
این پیشامدها و نارسایی ها علل و عواملى دارد که وقتى آن علل و عوامل موجود شد، معلول و معمول نیز وجود پیدا مى کند مثل سایر وقایع و حوادثى که اتفاق مى افتد.

پس خدا عادل است و عالم طبیعت را بر اساس نظم عادلانه و صحیح قرار داده است که طبق جریان صحیح و مستقیم آن ، همه موالید باید صحیح الاعضاء و داراى مشاعر مستقیم باشند. ولى انحرافاتى که بشر به عمد یا به جهل یا به اشتباه ، در مسیر این جریان طبیعى به وجود مى آورد موجب این اختلافات و نقص ها مى گردد و عوامل و علل باعث این نارسایی ها مى شود ؛ چنانچه در عالم بعد از رحم نیز عوامل و علل ، نقص ها و کمبود ها را به وجود مى آورند که شناخت این علل و عوامل به طور تفصیل ، در سلسله هاى طولانى و شعبى که دارند، همان شناخت اسرار قضا و قدر الهى است که احاطه به آن براى افراد عادى که آگاه به آنچه نزد خداست نیستند هرچه هم عالم و دانشمند باشند میسّر نیست.

مطلب دیگرى که در اینجا تذکرش لازم است این که : این گفته که به موالید ناقص الخلقة ظلم مى شود، بر اساس حساب مادّى و دنیایى است و اینکه همه چیز از دیده آسایش و راحتى یا زحمت و ناراحتى دنیایى بررسى شود و ناقص الخلقه ها را بدبخت و تندرست ها را خوشبخت بشمارند و زحمات و صدمات و مصایب و مجاهدات آنان ، تلافى و تدارک نشود. در این صورت هرچه بر سر این افراد بیاید خسارت و زیان جبران ناپذیر و بدون تدارک است و این افراد در زندگى محکوم به بدبختى هستند و غیر از این رنج و زحمت و نگرانى و گرفتارى و سختى بهره اى از زندگانى نمى برند.
نوزاد ناقص

بر اساس حساب دنیایى و مکتب مادّى ، ثمره همین است و غیر از این نیست . این افراد هیچ نتیجه اى از زندگى نمى برند و بهتر این است که هرچه زودتر حیاتشان - اگرچه به خودکشى باشد - پایان پذیرد. بلکه بنا براین حساب ، تامّ الخلقه ها بالا خره چون زندگیشان آلوده به مرارت ها وتلخی ها و ناکامی ها و نگرانی هاست و حیات و وجودشان ترجمه و تفسیرى که واقعا دلپسند و آرامبخش باشد ندارد، عدمشان بهتر از وجودشان بوده است . و اگر هم فرض کنیم هیچ گونه نگرانى برایشان پیش نیاید، اگر فقط حساب زندگى این جهان است باز هم این حیات براى آنان حاصلى ندارد.

اما بر حسب مکتب زنده و امید بخش و الهى اسلام ، هیچ فردى محکوم به بدبختى نیست و زندگیش بیهوده و بى ثمر نمى باشد، مکتب اسلام عالیترین تفسیر و ترجمه را از حیات بشر کرده و جمال واقعى حیات را به بشر نشان داده و او را شیفته و دلباخته آن مى کند و یأس و ناامیدى در قاموس این مکتب وجود ندارد.

مکتب اسلام مى گوید: تمام افراد در مسیر کسب کمال انسانیّت قرار دارند و دنیا مقدمه آخرت است و لذت واقعى و خوشبختى حقیقى وقتى حاصل مى شود که شخص ، خود را نایل به کمال انسانیت ببیند و براى هرکس رسیدن به کمال انسانى و سعادت واقعى فراهم است و مى تواند هم در این دنیا سعادتمند باشد و هم در آن دنیا و اگرچه به ظاهر امکانات بعضى بیشتر باشد ولى آنانکه امکانات کمتر دارند چون مسؤلیت و تکالیفشان کمتر است با آنها در امکان توفیق کسب کمال برابرند.

کسى که چشم ندارد و گوشش کر است و زبانش لال ، مى تواند انسان کاملى باشد و بسا در میان انسان هاى ناقص الخلقه افرادى یافت مى شوند که در کمال انسانى و خوشبختى واقعى به مراتب بالاتر از بسیارى از تامّ الخلقه ها مى باشند و درک و فهم و تفسیر و تعبیرشان از مطالب حیات ، عالى و امید بخش و مشحون از رضا بگذشته و حال و آینده است ؛ چون صعود به آسمان بلند انسانیت بدون چشم و دست و پا و بدون مال و مکنت و ثروت و کاخ و تمتّعات مادّى دیگر هم ممکن است و نداشتن گوش و دست و پا و مال و منال کسى را از کسب خوشبختى و لذت حقیقى و آنچه ارزش یک انسان به آن است باز نمى دارد.
خدا عادل است و عالم طبیعت را بر اساس نظم عادلانه و صحیح قرار داده است که طبق جریان صحیح و مستقیم آن ، همه موالید باید صحیح الاعضاء و داراى مشاعر مستقیم باشند. ولى انحرافاتى که بشر به عمد یا به جهل یا به اشتباه ، در مسیر این جریان طبیعى به وجود مى آورد موجب این اختلافات و نقص ها مى گردد.

بر حسب عقاید اسلامى و تعالیم مکتب اسلام ، کاستی هایى را که بندگان مؤ من داشته باشند، خدا در جهان دیگر جبران مى نماید و عوض مى بخشد و به مصیبت دیدگان و صابرین ، پاداش بى حساب مى دهد. و آن قدر این مردم پاداش مى گیرند که آرزو مى نمایند کاش بلا و مصیبات آنان زیادتر شده بود تا به پاداش ‍ بیشتر و ثواب زیادتر مى رسیدند. در روایات رسیده است که : آرزو مى کنند بدن هاى آنان در دنیا با مقراض بریده شده بود و صبر کرده بودند تا امروز به اجر زیادتر مى رسیدند. خلاصه تمام فقدانات آنان تدارک مى شود. بیمارى که به درد مبتلا مى گردد و سلامتى و تندرستیش را به طور موقت یا دایم از دست مى دهد، فقیرى که محتاج مى گردد و هرکس صدمه اى بخورد بدون عوض نخواهد بود. بنابراین ، از این نظر هم خسارت و زیانى بر این افراد نیست جز اینکه مدت زحمت آنها بسا از نظر ما، در دنیا زیاد شمرده شود که آن هم پس از گذشت حیات دنیایى با دیگران تفاوت ندارد و مانند کسى است که براى هزارها سال ، ناز و نعمت و راحتى چند ساله خود را در زحمت و رنج بیندازد.
ایمان

پس با حساب مکتب ایمان به خدا و پاداش روز جزا و فهم و درک لذت کمال انسانى و اینکه خدا عالم به استحقاق بندگان و چگونگى شرایط و موانع و امکانات هرکس است و هیچ کس را کمتر از استحقاقش عطا نمى کند، این مسایل حل شده است . شداید و سختی ها و درد و مرض و فقر و مصیبت بر افرادى که واقعا در مکتب اسلام تربیت شوند پیروز و غالب نخواهد شد و چنین افراد عارف و موفق ، در همین دنیا هم بدبخت نیستند و با رضا به قضا و قدر الهى و ارتباط با ملأ اعلى و عالم غیب و با یاد و ذکر خدا و ایمان به ثواب و وعده هاى الهى بر تمام جراحات روحى و جسمى مرهم مى گذارند. و چون با چشم خوش بینى مى نگرند زحمت درد و الم را مى پذیرند و زهر را مانند شهد مى نوشند. و از اینکه نعمت و ناز دنیا مانع از توجه آنان به خدا نشده و آنان را مغرور و سرگرم و متکبر نکرده و درد و الم و مصیبت ، آنان را به ذکر و یاد خدا و گفتن یا اللّه ! و یاربّ! و دعا و مناجات مشغول داشته است ، خوشحالند. و بدترین حالات و سخت ترین مصایب را غفلت و فراموشى از یادخدا مى دانند و مى گویند:

درد بهتر آمد از ملک جهان
تا بخوانى مر خدا را در نهان

صلوات و رحمت خدا آنان را آرام مى کند «أُولَـئِكَ عَلَیهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَـئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»1؛ بر ایشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] و راه‏یافتگان [هم‏] خود ایشانند. که هدایت شده و راه یافته اند. با بى پایى چنان سیر و سلوکى در عوالم انسانیت دارند که آدم هاى با پا در تمام عمر، آن سیر و سلوک را ندارند. بنابراین مطالب و توضیحات و بر حسب این نظرات ، هرگز کسى که ناقص الخلقه باشد یا ناقص الخلقه بشود محکوم به بدبختى و خسارت و بیچارگى نیست و براى او سعادت و خوش بختى اگر بیشتر از دیگران امکان نداشته باشد، حد اقل کمتر نمى باشد.

خداوند متعال ما را به معارف قرآن و اسلام که در هر ظلمت و تاریکى ، چراغ و یگانه وسیله نجات است ، هدایت فرماید.


منبع : آیة اللّه حاج شیخ لطف اللّه صافى گلپایگانى -بسوی آفریدگار

1- سوره بقره آیه