mozhgan
10-26-2011, 05:30 AM
مردى به حضور وجود مقدس رسول خداصلى الله علیه و آله شرفیاب شد و از کار اهل جهنم پرسید.
پیغمبر فرمود: دروغ گفتن.
اگر اهل جهنم راست گو و با حقیقت بودند به آتش جهنم نمىسوختند. دروغ گو پرده خود را مىدرد و از حق دور مىشود و به گناهان بسیار، آلوده مىگردد و کسى که چنین شد، آتش خشم خداى در انتظار او خواهد بود.
تا دیدهات ز پرتو اخلاص روشن است
انـوار حق ز چشم تـو پـنــهان نمىشود
کشـت دروغ، بــار حقیــقت نمـىدهد
این خشک رود چشمه حیوان نمىشود
نخستین مرحله دروغگویى
امام صادق مىفرماید:
کفى بالمرء کذبا ان یحدث بکل ما سمع 1 ؛ براى دروغ گو شدن این بس که انسان هر چه مىشنود نقل کند.
خبرهایى که در زندگانى روزانه به گوش مىخورد، نمىتوان گفت که همه راست است. کسى که هر چه مىشنود نقل کند، سخنش نزد خردمندان ارزش ندارد.
علماى حدیث، دانشمندانى را که بر ضعفا اعتماد کرده یا از آنان نقل حدیثمىکنند، چندان محترم نمىشمارند.
احمد بن محمد بن عیسى که از علماى زمان حضرت رضا و حضرت جواد و حضرت هادى علیهم السلام بوده است، برقى را به دلیل روایت از ضعفا از شهر قم بیرون کرد.
عذاب دروغگو
از رسول خداصلى الله علیه و آله نقل شده که فرموده: دیشب مردى را در خواب دیدم که نزد منآمد و گفت: برخیز. من برخاستم و دو نفر را دیدم که یکى ایستاده و میلهاى آهنین در گوشه دهان آن که نشسته است فرو مىکند و آن قدر فشار مىدهد تا به میان دو شانهاش برسد و سپس بیرون آورده و در گوشه دیگر دهانش فرو مىکند و این گوشه را نیز مانند آن گوشه پاره مىکند. از کسى که مرا حرکت داده بود، پرسیدم: چرا این را عذاب مىکنند؟ گفت: این مرد، دروغ گوست و تا روز قیامت، در قبر، این گونه شکنجهاش مى کنند. 2
کمتر از حیوان
دروغ گو انسان نیست، بلکه کمتر از حیوان است. انسان نیست چون فضیلت انسان بر موجودات دیگر، سخن است، سخنى که اخبار از حقیقت باشد وگرنه یاوهسرایى را سخن نمىتوان نامید و دروغ گو را از سخن بهرهاى نیست، چون اخباراز حقیقت در گفتارش پیدا نمىشود پس سخن دروغ گو با بانگ جانوران یکساناست و جز خسته کردن گوش اثرى ندارد.
کمتر از حیوان است، چون در بانگ حیوان، خیانت راه ندارد، ولى سخندروغ گو، خیانت مىباشد بنابر این ارزش جانوران از دروغ گویى که خود را انسان مى پندارد، بیش است.
خبرهایى که در زندگانى روزانه به گوش مىخورد، نمىتوان گفت که همه راستاست. کسى که هر چه مىشنود نقل کند، سخنش نزد خردمندان ارزش ندارد.
سوگند دروغ
کار اهل جهنم
بسیار سوگند خوردن، کار خوبى نیست و سبک شمردن نام مقدسى است که بدانسوگند، خورده مىشود. اگر سوگند، دروغ باشد، زشتتر از زشتخواهد بود، زیرا پلیدى دروغ را دارا مىباشد، به اضافه سبک قرار دادن مقام مقدس، که زشتترین بى ادبى است.
رسول خدا فرمود: کسى که کالاى خود را به وسیله سوگند دروغ بفروشد، در زمره کسانى خواهد بود که خداى تعالى در روز قیامت با او سخن نگوید و بر وى نظررحمت نیندازد و عملش را قبول نکند.
کسى که کارش به دروغ، سوگند خوردن باشد، از بدبختترین مردم در دنیا وآخرت خواهد بود.
سرانجام سوگند دروغ
دروغ گویى به منصور دوانیقى دیکتاتور عباسى گزارش داد که امام جعفرصادق علیه السلام در فکر قیام بر ضد دولت مىباشد و غلامش معلى را به سوى شیعیان فرستاده تا مال و اسلحه جمع کند. منصور خشمگین شده و به امیر مدینه نوشت که امام را به بغداد بفرستد.
امام رهسپار عراق شد. هنگامى که نزد منصور رسید، پادشاه عباسى در آغاز بهحضرتش احترام نمود، ولى پس از اندى، عتاب آغاز کرد و سخنانى بر خلاف ادب از او سر زد، سپس گفت:
شنیدهام که معلى براى تو مال و اسلحه جمع مىکند. امام تکذیب کرده و فرمود: این سخن، افترا و دروغ است.
منصور که حال را چنین دید،گزارش دهنده را بخواست. آن مرد از حضور امامشرم نکرد و گفت: هر چه گفتهام واقعیت دارد. امام فرمود: سوگند بخور! آن مرد کهآماده سوگند شد، صیغه قسم را چنین اجرا کرد: «والله الذی لا اله الا هو الطالبالغالب الحی القیوم.»
امام فرمود: صبر کن! هر طور که من گفتم، سوگند بخور! سپس فرمود: بگو! ازحول و قوه خدا بیرون باشم و در حول و قوه خودم داخل باشم، اگر آنچه گفتهام دروغ باشد. دروغ گو صیغه قسم را همان طور اجرا کرد و همان دم افتاد و بمرد. 3
پیغمبر فرمود: دروغ گفتن.
اگر اهل جهنم راست گو و با حقیقت بودند به آتش جهنم نمىسوختند. دروغ گو پرده خود را مىدرد و از حق دور مىشود و به گناهان بسیار، آلوده مىگردد و کسى که چنین شد، آتش خشم خداى در انتظار او خواهد بود.
تا دیدهات ز پرتو اخلاص روشن است
انـوار حق ز چشم تـو پـنــهان نمىشود
کشـت دروغ، بــار حقیــقت نمـىدهد
این خشک رود چشمه حیوان نمىشود
نخستین مرحله دروغگویى
امام صادق مىفرماید:
کفى بالمرء کذبا ان یحدث بکل ما سمع 1 ؛ براى دروغ گو شدن این بس که انسان هر چه مىشنود نقل کند.
خبرهایى که در زندگانى روزانه به گوش مىخورد، نمىتوان گفت که همه راست است. کسى که هر چه مىشنود نقل کند، سخنش نزد خردمندان ارزش ندارد.
علماى حدیث، دانشمندانى را که بر ضعفا اعتماد کرده یا از آنان نقل حدیثمىکنند، چندان محترم نمىشمارند.
احمد بن محمد بن عیسى که از علماى زمان حضرت رضا و حضرت جواد و حضرت هادى علیهم السلام بوده است، برقى را به دلیل روایت از ضعفا از شهر قم بیرون کرد.
عذاب دروغگو
از رسول خداصلى الله علیه و آله نقل شده که فرموده: دیشب مردى را در خواب دیدم که نزد منآمد و گفت: برخیز. من برخاستم و دو نفر را دیدم که یکى ایستاده و میلهاى آهنین در گوشه دهان آن که نشسته است فرو مىکند و آن قدر فشار مىدهد تا به میان دو شانهاش برسد و سپس بیرون آورده و در گوشه دیگر دهانش فرو مىکند و این گوشه را نیز مانند آن گوشه پاره مىکند. از کسى که مرا حرکت داده بود، پرسیدم: چرا این را عذاب مىکنند؟ گفت: این مرد، دروغ گوست و تا روز قیامت، در قبر، این گونه شکنجهاش مى کنند. 2
کمتر از حیوان
دروغ گو انسان نیست، بلکه کمتر از حیوان است. انسان نیست چون فضیلت انسان بر موجودات دیگر، سخن است، سخنى که اخبار از حقیقت باشد وگرنه یاوهسرایى را سخن نمىتوان نامید و دروغ گو را از سخن بهرهاى نیست، چون اخباراز حقیقت در گفتارش پیدا نمىشود پس سخن دروغ گو با بانگ جانوران یکساناست و جز خسته کردن گوش اثرى ندارد.
کمتر از حیوان است، چون در بانگ حیوان، خیانت راه ندارد، ولى سخندروغ گو، خیانت مىباشد بنابر این ارزش جانوران از دروغ گویى که خود را انسان مى پندارد، بیش است.
خبرهایى که در زندگانى روزانه به گوش مىخورد، نمىتوان گفت که همه راستاست. کسى که هر چه مىشنود نقل کند، سخنش نزد خردمندان ارزش ندارد.
سوگند دروغ
کار اهل جهنم
بسیار سوگند خوردن، کار خوبى نیست و سبک شمردن نام مقدسى است که بدانسوگند، خورده مىشود. اگر سوگند، دروغ باشد، زشتتر از زشتخواهد بود، زیرا پلیدى دروغ را دارا مىباشد، به اضافه سبک قرار دادن مقام مقدس، که زشتترین بى ادبى است.
رسول خدا فرمود: کسى که کالاى خود را به وسیله سوگند دروغ بفروشد، در زمره کسانى خواهد بود که خداى تعالى در روز قیامت با او سخن نگوید و بر وى نظررحمت نیندازد و عملش را قبول نکند.
کسى که کارش به دروغ، سوگند خوردن باشد، از بدبختترین مردم در دنیا وآخرت خواهد بود.
سرانجام سوگند دروغ
دروغ گویى به منصور دوانیقى دیکتاتور عباسى گزارش داد که امام جعفرصادق علیه السلام در فکر قیام بر ضد دولت مىباشد و غلامش معلى را به سوى شیعیان فرستاده تا مال و اسلحه جمع کند. منصور خشمگین شده و به امیر مدینه نوشت که امام را به بغداد بفرستد.
امام رهسپار عراق شد. هنگامى که نزد منصور رسید، پادشاه عباسى در آغاز بهحضرتش احترام نمود، ولى پس از اندى، عتاب آغاز کرد و سخنانى بر خلاف ادب از او سر زد، سپس گفت:
شنیدهام که معلى براى تو مال و اسلحه جمع مىکند. امام تکذیب کرده و فرمود: این سخن، افترا و دروغ است.
منصور که حال را چنین دید،گزارش دهنده را بخواست. آن مرد از حضور امامشرم نکرد و گفت: هر چه گفتهام واقعیت دارد. امام فرمود: سوگند بخور! آن مرد کهآماده سوگند شد، صیغه قسم را چنین اجرا کرد: «والله الذی لا اله الا هو الطالبالغالب الحی القیوم.»
امام فرمود: صبر کن! هر طور که من گفتم، سوگند بخور! سپس فرمود: بگو! ازحول و قوه خدا بیرون باشم و در حول و قوه خودم داخل باشم، اگر آنچه گفتهام دروغ باشد. دروغ گو صیغه قسم را همان طور اجرا کرد و همان دم افتاد و بمرد. 3