PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : استان آذربایجان غربی



afsanah82
08-08-2010, 02:07 PM
استان آذربایجان غربی یکی از ۳۰ استان ایران است ، که در شمال غربی این کشور قرار دارد و مرکز آن شهر ارومیه است. در کنارهٔ غربی این استان،دریاچه ارومیه قرار دارد.

جغرافیا

استان آذربایجان غربی در شمال غربی ایران قرار دارد و از شمال به جمهوری آذربایجان و ترکیه، از مغرب به کشورهای ترکیه و عراق، از شرق به استان آذربایجان شرقی و استان زنجان و از جنوب به استان کردستان محدود است. مساحت استان برابر ۳۷٫۰۵۹ کیلومتر مربع است که سیزدهمین استان بزرگ کشور محسوب می‌شود و ۲٫۲۵ درصد مساحت کل کشور را تشکیل می‌دهد. جمعیت استان آذربایجان غربی طبق سرشماری سال ۱۳۸۵ - ۲٫۸۷۳٫۴۵۹ نفر می‌باشد که ۴٫۰۸ درصد جمعیت کل کشور را در خود جای داده‌است و از این لحاظ هشتمین استان پرجمعیت کشور محسوب می‌شود.

استان آذربایجان غربی یکی از مناطق کوهستانی کشور است و توپوگرافی متنوع و گسترده‌ای دارد. بر اساس ساختار طبیعی استان، اکوسیستم‌های ویژه‌ای از ترکیب گیاهان در سطوح مختلف پوشش گیاهی در سطوح مختلف توپوگرافی به وجود آمده‌است که اهم آنها به شکل جنگلها و مراتع خودنمایی می‌کنند.

این استان عمدتاً تحت تأثیر جریان هوای مرطوب اقیانوس اطلس و دریای مدیترانه‌است، ولی در برخی از ماههای زمستان، توده هوای سردی از اطراف شمال، هوای مدیترانه‌ای آن را متأثر کرده و موجب کاهش قابل توجه دما می‌شود.

ناهمواری‌ها

سراسر مرز استان با ترکیه و عراق از کوه‌های مرتفع دیوار مانندی از شمال به جنوب کشیده شده است که منبع چشمه‌های آب فراوانی می‌باشند .

حوزه‌های آبریز

۱) دریاچه ارومیه ۲) رودخانه ارس ۳) رودخانه زاب کوچک

آب‌های معدنی

۱) ایستی سو ؛ در نزدیکی گردنه قوشچی. ۲) آب گرم محال باراندوز ؛ در نزدیکی قریه هفت آباد ارومیه. ۳) آب معدنی کوه زنبیل ؛ در کنار دریاچه ارومیه. ۴) آب معدنی دریک ؛ که بسیار گوارا بوده و در روستای چهریق قرار دارد. ۵) آب معدنی کانی گراوان ؛ در روستای کانی گویز در نزدیکی شهر رَبَط.فاصله 2 کیلومتری

بلندی‌ها

۱) رشته‌کوه‌های مرکزی ترکیه و عراق ۲) ارتفاعات گردنه قوشچی ۳) کوه‌های باستان ۴) ارتفاع مور شهیدان ۵) ارتفاعات گردنه کله شین ۶) چیای بینار ارومیه ۷)کوه قندیل ۸)دره حاجی ابراهیم ۹-کوه ته ره غه بوکان گروه کوهنوردی راهروان مقبل به ارتفاع ۲۲۴۶

رودخانه‌ها

1) قادر رود (قادار) 2) زرینه رود (جغاتو) 3) سیمینه رود (تاتائو) 4) مهاباد رود 5) باراندوزچای 6) شهرچای 7) نازلوچای 8) زولاچای[۱]

جغاتو و تاتائو نام‌های محلی رودهای زینه و سیمینه رود هستند.که توسط اهالی میاندوآب و بوکان مورد استفاده روزمره‌است.
[ویرایش]
جنگل‌ها

جنگل‌های طبیعی استان، هرچند که در قسمت‌هایی از پیرانشهر و مهاباد وجود دارد، ولی مناطق وسیع جنگلی در سردشت قرار گرفته‌است که مساحت آن را بین ۶۰ تا ۸۰ هزار هکتار تخمین می‌زنند. کل مساحت جنگل‌های مصنوعی در استان به ۳۲۰ هکتار در قطعات متفاوت می‌رسد.

مردم

ترک‌های آذری و کردها از گروه‌های عمده این استان به‌شمار می‌روند.[۲]

کردها در بخشهای مرتفع غربی و جنوبی استان نشیمن دارند و متقابلاً ترک‌های آذری در دشت‌های پیرامون دریاچه ارومیه و بخشی نیز در دشت‌های شمال و جنوب شرقی استان، سکونت دارند.[۲] با این وجود برخی منابع غیر رسمی اکثریت ساکنان استان را از کردها[۳] دانسته‌اند و برخی دیگر از ترک‌های آذری[۴]. همچنین اقلیت آشوری و ارامنه هم در استان مخصوصا در ارومیه مرکز استان ساکن هستند. در شهر ارومیه که مرکز و بزرگ‌ترین شهر استان بشمار می‌آید و از دیرباز به عنوان شهری که در آن گروههای قومی، زبانی، نژادی و حتی مذهبی مختلف زندگی می‌کنند شناخته‌شده‌است، جمعیت شهر مرکب از مردمان آذری، کرد و یهودی، ارمنی و آشوری است.

تاریخ استان

از نظر تاریخی، تاریخ باستانی آذربایجان با تاریخ قوم ماد در آمیخته است. قوم ماد پس از مهاجرت به ایران آرام آرام قسمت‌های غربی ایران از جمله آذربایجان را تصرف کردند. مقارن این ایام دولتهایی در اطراف ‌آذربایجان وجود داشت که از آن جمله می‌توان به دولت آشور در شمال بین النهرین، دولت هیق در آسیای صغیر، دولت اورارتو در نواحی شمال و شمال غرب، اقوام کادوسی در شرق و کاسیها در حوالی کوههای زاگرس اشاره کرد. بعد از تأسیس دولت ماد، آذربایجان به ماد کوچک معروف شد و مشتمل بر شهرهای قدیمی همدان، ری، اصفهان و کرمانشاه بود.

گروهی معتقدند که نام آذربایجان گرفته شده از آذرآبادگان گرفته شده و به معنی سرزمین آتش است. بزرگ‌ترین آتشکده‌های زرتشتی در این منطقه بوده است و نمونه آن هنوز در باکو پایتخت جمهوری آذربایجان بجا مانده است. گروهی دیگر وجه تسمیه آذربایجان را مربوط به وجود سرداری به نام اتروپاد می‌دانند. اینان معتقدند که که بعد از غلبه اسکندر مقدونی به ایران، سرداری به نام آتورپات در آذربایجان ظهور کرد و از اشغال آن توسط یونانیان ممانعت به عمل آورد. از آن به بعد این سرزمین به نام آتورپاتگان معروف شد. حکومت جانشینان آتورپات در آذربایجان در زمان اشکانیان نیز ادامه یافت و این منطقه توانست کماکان استقلال داخلی خود را در چهارچوب دولت اشکانی حفظ کند. سرانجام اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله ساسانی بر حکمرانان محلی آذربایجان استیلا یافت و آنرا بصورت یک ایالت غیر موروثی آداره نمود .

موقعیت اقتصادی اجتماعی

این استان یکی از مناطق مستعد کشاورزی است. علاوه بر این وجود ایلات و عشایر در دامداری استان نقش قابل توجهی دارد. این استان از نظر اکتشاف و بهره‌برداری منابع معدنی نسبت به سایر استانها در وضع مطلوبی قرار ندارد. بررسی ترکیب کارگاههای موجود استان نیز نشان می‌دهد که دو گروه صنعتی کانیهای غیرفلزی و غذایی - داروئی در بین سایر صنایع بالاترین تعداد میزان اشتغال را دارد. از جمله معادن این استان می‌توان به معادن مصالح و سنگهای ساختمانی، گرانیت، میکا، زرنیخ، تالک، تراورتن، طلا، خاک نسوز و پوکه معدنی اشاره کرد.

afsanah82
08-08-2010, 02:09 PM
شهرستان‌های استان
شهرستان ارومیه

شهرستان ارومیه با پهناوری ۵۲۵۱٫۱۸۵ کیلومتر مربع[۱] یکی از شهرستان‌های استان آذربایجان غربی کشور ایران است. پیشه مردم این منطقه در قدیم و امروزه در روستاها بیشتر کشاورزی و دامپروری است. مرکز این شهرستان، شهر ارومیه است.

زبان گفتاری ساکنان این شهرستان ترکی آذربایجانی و همچنین کردی وارمنی، آشوری نیز توسط اقلیت‌های دیگر شهر تکلم می‏شود..

جمعیت این شهرستان طبق سرشماری سال ۱۳۸۵ برابر با ۸۵۶٬۹۱۴ نفر بوده‌است که از این تعداد ۴۳۳٬۹۷۶ نفر آنان مرد و ۴۲۲۹۳۸ نفر آنان زن بوده‌اند.

تقسیمات کشوری

تقسیمات کشوری این شهرستان، بنابرآنچه در نتایج آمارگیری سرشماری سال ۱۳۸۵ کل کشور آمده است، بر حسب بخش، شهر، دهستان و روستا به شرح زیر است:
بخش‌ها
بخش مرکزی
بخش انزل
بخش سیلوانه
بخش صومای برادوست
بخش نازلو
شهرها
شهر ارومیه
شهر قوشچی
شهر سیلوانه
شهر سِرو
شهر نوشین
دهستان‌ها

دهستان‌های بخش مرکزی
دهستان باراندوز
دهستان باراندوزچای جنوبی
دهستان باراندوزچای شمالی
دهستان باش قلعه
دهستان بکشلوچای
دهستان ترکمان
دهستان دول
دهستان روضه چای
دهستان نازلوی جنوبی

دهستان‌های بخش انزل
دهستان انزل جنوبی
دهستان انزل شمالی

دهستان‌های بخش سیلوانه
دهستان ترگور
دهستان دشت
دهستان مرگور

دهستان‌های بخش صومای برادوست
دهستان برادوست
دهستان صومای جنوبی
دهستان صومای شمالی

دهستان‌های بخش نازلو
دهستان طلاتپه
دهستان نازلوچای
دهستان نازلو شمالی

تعداد آبادی‌های دارای سکنه شهرستان ارومیه ۴۶۰ پارچه‌است. میانگین بلندای شهرستان از سطح دریاهای آزاد ۱۳۵۰ متر است.

afsanah82
08-08-2010, 02:10 PM
شهرستان اشنویه

شهرستان اشنویه (به کردی: شنۆ، Şino) از شهرستان‌های مرزی استان آذربایجان غربی است که در قسمت غربی این استان قرار دارد. این شهرستان از شمال با کشور ترکیه و از جنوب با کشور عراق همسایه‌است. مرکز این شهرستان، شهر اشنویه است.

جمعیت این شهرستان طبق سرشماری سال ۱۳۸۵ برابر با ۶۳٬۷۹۸ نفر بوده‌است که از این تعداد ۳۲٬۱۸۴ نفر آنان مرد و ۳۱٬۶۱۴ نفر آنان زن بوده‌اند. مردم این شهرستان به زبان کردی تکلم می‌کنند.

تقسیمات کشوری

تقسیمات کشوری این شهرستان، بنابرآنچه در نتایج آمارگیری سرشماری سال ۱۳۸۵ کل کشور آمده‌است، بر حسب بخش، شهر، دهستان و روستا به شرح زیر است:

بخش‌ها
بخش مرکزی
بخش نالوس

شهرها
شهر اشنویه
شهر نالوس

دهستان‌ها

دهستان‌های بخش مرکزی
دهستان اشنویه شمالی
دهستان دشت بیل

دهستان‌های بخش نالوس
دهستان اشنویه جنوبی
دهستان هق

afsanah82
08-08-2010, 02:13 PM
شهرستان بوکان

شهرستان بوکان یکی از شهرستان‌های کردنشین استان آذربایجان غربی ایران است. شهرستان بوکان در منطقه تقریباً کوهستانی و معتدل قرار گرفته که از جهت شمال به شهرستان میاندوآب و از جنوب به شهرستان سقز و از شرق به شهرستان شاهین‌دژ و از غرب با شهرستان مهاباد همسایه‌است. مرکز این شهرستان شهر بوکان است. جمعیت این شهرستان طبق سرشماری سال ۱۳۸۵جمهوری اسلامی ایران برابربا ۲۰۴٬۳۰۸ نفراعلام شده است

نام شهر

شهر بوکان در سال ۱۳۳۰ خورشیدی.

بوکان یعنی عروس ها. در گذشته بیست عروس بوکانی به بیست داماد مهابادی فروخته شدند و نام بوکان را بر سر شهر عروس ها نهادند. اما این نظریه تنها در صورتی درست است که ما این اسم را با لهجه فارسی تلفظ کنیم یعنی «بوکان Bookan»، این در حالی است که ساکنین این شهر و همهٔ مردم کردزبان آن را بصورت «بوکان Bokan» ادا می‌نمایند.

در نظریه‌ای دیگر، گفته می‌شود که به هنگام حمله سپاه مغول به این مناطق، یکی از فرماندهان سپاه چنگیز، نام خود (بوکان) را بر روی این روستای کوچک (در آن زمان) نهاد. گفته می‌شود کوهی در مغولستان به نام بوکان وجود دارد که از همین فرمانده چشمه می‌گیرد.

نظریه دیگر در مورد وجه تسمیه شهر چنین است: شهر بوکان به دور چشمه بزرگ حه‌وزه گه‌وره‌ شکل گرفته‌است و به چنین چشمه‌هایی در زبان کُردی «کانی Kani» گفته می‌شود. همچنین واژه «بو Bo» در زبان کردی کاربردهای مختلفی دارد که اغلب در شکل ترکیبی به کار برده می‌شود؛ مانند بو کوی؟(کجا؟)

اما چگونگی ترکیب این کلمات و شکل گیری واژه بوکان بر اساس این نظریه چنین است: در زمانهای قدیم هنگامیکه زنان قصد شستن وسایل خانه را داشتند آنها را با خود برداشته و به سمت رود یا چشمه‌ای در نزدیکی محل اقامتشان بوده می‌بردند و در آنجا کارشان را انجام می‌دادند. به همین ترتیب اهالی ساکن اطراف بوکان، جهت شستن و نظافت ظروف و وسایل خود به طرف این کانی یا حوض می‌رفتند و هنگامی که کسی سراغ نفری را که جهت انجام این امور به «کانی» رفته بود، می‌گرفت، نزدیکان وی در پاسخ می‌گفتند: «او به کانی رفته‌است» و به زبان کردی «چوه بوکانی» یعنی به «چشمه‌» رفته‌است. بدین ترتیب واژه «بوکانی» به افرادی گفته می‌شد که رفت و آمد زیادی را به «کانی» مزبور انجام می‌دادند و سپس کم کم در آنجا ساکن شدند.

امروز حوض گوره (حه‌وزه گه‌وره)، در مرکز شهر واقع است و با آب گوارا و بی پایان خود آب نیمی از شهر را تأمین می‌کند. و نزد اهالی شهر از نوعی دلبستگی و جایگاه خاصی برخوردار است.

محلات محله‌ها و معابر اصلی شهر بوکان
میدان فرمانداری، سه‌راه سنگینی، کوچه‌های مام صاحبی، بیمارستان سابق، خیابان مولوی شرقی، مسجد نبی، کل‌تپه، شهرک فرهنگیان، عشایر، کوی محمدیه، کوی فرهنگیان، جاده حصار، خیابان ورزش، کمربندی، ساحلی، ابوذر، باغ قاضی، دادگاه، قله، کلهرآباد،کهریزه امیراباد، نساجی، علی‌آباد، اسلام‌آباد، امیرآباد و سیدشکره

آثار باستانی بوکان
تپه جعفرانی در روستای احمد آباد محال فیض الله بیگی مربوط به دوره پارتی و ساسانی
تپه آسیاب کهنه روستای احمد آباد محال جعفر بیگی مربوط به اقوام هزاره اول پیش از میلاد
تپه کلک آبی در روستای باغچه محال فیض الله بیگی مربوط به اقوام هزاره اول پیش از میلاد
تپه سیخان کوچک در روستای ساری جیفران محال فیض الله بیگی مربوط به اقوام هزاره اول پیش از میلاد
تپه سیخان بزرگ در روستای باغچه محال فیض الله بیگی مربوط به اقوام هزاره اول قبل از میلاد
تپه موچه در روستای جافر ‌تپه محال فیض الله بیگی مربوط به اقوام هزاره اول قبل از میلاد
تپه کلتپه در روستای کلتپه بوکان مربوط به اقوام هزاره اول قبل از میلاد
قلعه تپی در روستای تپی مربوط به دوره نیریزد و هزاره و پانصد سال پیش از میلاد
تپه قره کند در روستای قره‌کند محال آختاچی مربوط به هزاره اول پیش از میلاد
تپه روژبیانی در روستای جوفرکند مربوط به دوره برنز پیش از میلاد
تپه داربسر در روستای جعفر آباد در محال آختاچی مربوط به دوره اشکانیان
زمینهای جره واقع در روستای شیخلر محال آختاچی مربوط به دوره اشکانیان و ساسانی
گردی جیفری لوسکه واقع در روستای سراب محال مربوط به دوران اقوام پارینه‌سنگی
تپه گرده‌جعفرینه در روستای سراب مربوط به دوران کالکوتیک
تپه گرده‌شین در روستای سراب مربوط به اقوام دوران کالکوتیک
تپه آشی در روستای قره‌جیفرالو مربوط به اقوام برنز پیش از اسلام
جعفر خان در روستای گوکتپه مربوط به نیمه دوم هزاره اول قبل از میلاد
تپه خاه جعفر در روستای رحیم خان محال مربوط به دوره برنز قبل از میلاد
تپه محمود در روستای ارمنی بلاغی مربوط به اقوام اواخر دوره نوسنگی
گرد عثمان قلعه در قلعه در روستای ساریقامیش مربوط به هزاره یکم پیش از میلاد
تپه کانی‌کوزه له در روستای کانی کوزه‌له مربوط به دوره کالکوتیک پیش از میلاد
قلعه مام جعفر در روستای ناچیت بوکان مربوط به دوره برنز پیش از میلاد
تپه جعفر کندی در روستای ملالر بوکان مربوط به دوره کالکوتیک
تپه عبدالله تپی سی در روستای عبدالله تپی سی مربوط به دوره برنز پیش از میلاد
تپه گردهجافر در روستای کهنه‌ملالر مربوط به هزاره یکم پیش از میلاد
تپه گرد عربلو در روستای علی‌کند مربوط به هزاره یکم پیش از میلاد
تپه جعفرلند در روستای سردارآباد مربوط به اقوام پارتی و ساسانی پیش از میلاد
قلعه سردار بوکان در بوکان
قلعه قه ره چی (قلعه جیفره)در روستا قلایچی بوکان ۸۰۰ ق م و مربوط به حکومت ماناها

اماکن دیدنی
غار روستای قلعه‌چی نزدیک کشمیر
غار کول‌آباد میان بوکان و سئول ( کره جنوبی)
ایوان سنگی روستای کیم یانگ او ( کره شمالی)
قلعه سنگی روستای رم فرهادتراش دارای نه اتاق سنگی
مقبره فرعون
آرامگاه گلادیاتور چشمه بزرگ آب و استخر دیدنی بوکان
مسجد جامع استانبول
اطاقهای سنگی روستای بی بی جان فدات بشم
پارک ساحلی آلابا ما
پارک پاریس (معروف به پارک حسن زیرک)
((غارطبیعی روستای اشکوتان)معروف به غار سید جمال الدین)
غارهاي علی صدر

afsanah82
08-08-2010, 02:15 PM
شهرستان پیرانشهر

شهرستان پیرانشهر یکی از شهرستانهای استان آذربایجان غربی در شمال غربی ایران است. مرکز این شهرستان، شهر پیرانشهر است. گردکشانه دیگر شهر آن است.روستاهای پسوه, شین اباد, دربکه و جلدیان از گردکشانه بیشتر جمعیت دارند اما به صورت قانونی هنوز شهر نشده اند. اﻳـﻦ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎن ﻳﻜﻲ از ﭘﻨﺞ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎن ﻛﺎﻣﻼً ﻛﺮدﻧﺸﻴﻦ اﺳـﺘﺎن است. ﺑﻪ ﻟﺤﺎظ ﻣﻮﻗﻌﻴت فرﻫﻨگی و ﺗﻘﺴﻴﻢﺑﻨﺪی ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻛﺮدﺳﺘﺎن، ﺟﺰء ﻣﻨﻄﻘـﻪ ﻣﻜﺮﻳﺎن میﺑﺎﺷـﺪ. ﭘﻴﺮاﻧﺸـﻬﺮ ﺑـﺎ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎنﻫﺎی ﻧﻘﺪه و اﺷﻨﻮﻳﻪ در ﺷﻤﺎل، ﻣﻬﺎﺑﺎد در ﺷﺮق و ﺳﺮدﺷـﺖ در ﺟﻨـﻮب و ﻛﺸـﻮرﻋﺮاق در ﻏﺮب ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ اﺳﺖ. ﻓﺎﺻله اﻳﻦ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎن ﺗﺎ ﻣـﺮز ﻋـﺮاق ﻛﻤﺘـﺮ از ﭘـﻨﺞ ﻛﻴﻠـﻮﻣﺘﺮاﺳﺖ.

ﺑﻪ ﻃﻮر ﻋﻤﺪه ﺳﻪ ایل ﺑﺰرگ در ﺷﻬﺮﺳـﺘﺎن ﭘﻴﺮاﻧﺸـﻬﺮاﺳـﻜﺎن دارﻧـﺪ ﻛـﻪ ﻋﺒﺎرﺗﻨـﺪ از: ﻣﻨﮕﻮر، ﻣﺎﻣﺶ و ﭘﻴﺮان. ﻣﻨﮕﻮرﻫﺎ ﻋﻤﺪﺗﺎً در ﻧﻮاﺣﻲ روﺳـﺘﺎﻳﻲ ﻣـﺎﺑﻴﻦ ﻣﻬﺎﺑـﺎد و ﭘﻴﺮاﻧﺸـﻬﺮ اﺳﻜﺎن دارﻧﺪ، ﻣﺎﻣﺶﻫﺎ در ﺷﻬﺮ و ﻗﺴﻤﺖ ﺷﻤﺎﻟﻲ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎن و ﭘﻴﺮانﻫـﺎ در ﺧـﻮد ﺷﻬﺮ و ﻧﻮاﺣﻲ ﭘﻴﺮاﻣﻮن آن زﻧﺪگی میﻛﻨﻨﺪ. مردم پیرانشهر کردزبان هستند و با گویش کردی سورانی تکلم می کنند.

بر اساس سرشماری سال ۲۰۰۶ جمعیت این شهرستان 245,648 نفر است.
جغرافیا

این شهرستان به سبب مرزی بودن و نزدیکی به ارومیه و قرار گرفتن در مرز شهرستانهای مهاباد، نقده، اشنویه و سردشت از موقعیت تاریخی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و استراتژیک بسیار ممتازی برخوردار است.

این شهرستان از شمال به نقده و اشنویه, از جنوب به سردشت؛ از خاور به مهاباد و از باختر به مرز ایران و عراق محدود می‌شود. مرکز این شهرستان در درازای خاوری ۴۵ درجه و ۸ دقیقه و پهنای شمالی ۳۶ درجه و ۴۲ دقیقه و در ارتفاع ۱۴۶۰ متری از سطح دریا واقع شده‌است. کوه‌های بلندی چون سیاه کوه در شمال و شیخان در جنوب این منطقه سر برافراشته و از همین کوه‌ها چشمه‌های رود زاب روان است.

کشاورزی

شهرستان پیرانشهر به علت کوهستانی بودن و وجود دشتها و مراتع وسیع یکی از قطبهای دامداری و کشاورزی استان محسوب می‌شود. لبنیات این شهر نیز بسیار مرغوب و مشهور است.

صنایع دستی

صنایع دستی مهم این منطقه عبارتند از جوراب و کلاه پشمی، زربافی، جاجیم و گلیم.

تقسیمات کشوری

تقسیمات کشوری این شهرستان، بنابرآنچه در نتایج آمارگیری سرشماری سال ۱۳۸۵ کل کشور آمده‌است، بر حسب بخش، شهر، دهستان و روستا به شرح زیر است:

بخش‌ها
بخش مرکزی
بخش لاجان

شهرها
شهر پیرانشهر
شهر گردکشانه

دهستان‌ها

دهستان‌های بخش مرکزی
دهستان پیران
دهستان منگور غربی
دهستان لاهیجان

دهستان‌های بخش لاجان
دهستان لاهیجان شرقی
دهستان لاهیجان غربی

afsanah82
08-08-2010, 02:17 PM
شهرستان تکاب

شهرستان تَکاب، یکی از شهرستانهای استان آذربایجان غربی است که در جنوب شرقی این استان واقع شده است. مرکز این شهرستان شهر تکاب است.

شهرستان تکاب از غرب به شهرستان شاهین‌دژ، از شمال غربی به شهرستان هشترود، از شمال شرقی به استان زنجان، از جنوب و جنوب غربی به شهرستان سقز و از طرف جنوب شرقی به شهرستان بیجار محدود است و با سه استان زنجان ، آذربایجان شرقی و کردستان مرز مشترک دارد . وسعت آن ۵٬۸۸۰٬۰۰۰ متر مربع می‌باشد و مختصات آن به این شرح می‌باشد: طول ۴۷ درجه و ۷ دقیقه ، عرض ۳۶ درجه و ۸ دقیقه و ۳۰ ثانیه ، ارتفاع از سطح دریاهای آزاد ۱۸۴۰ متر و اختلاف ساعت با تهران ۱۷ دقیقه (یعنی ساعت ۸ تکاب ، ساعت ۸ و ۱۷ دقیقه تهران است).

فاصله تکاب با تهران ۵۴۰ کیلومتر می‌باشد. تکاب دارای ۱۰۲ آبادی و یک بخش به نام تخت سلیمان است مهم‌ترین رودخانه دائمی که در تکاب جاری است ساروق نام دارد که قسمتی از آب آشامیدنی شهر را نیز تأمین می‌کند.

جمعیت این شهرستان طبق سرشماری سال ۱۳۸۵ برابر با ۸۱٬۳۹۵ نفر بوده است که از این تعداد ۴۰٬۱۶۱ نفر آنان مرد و ۴۱٬۲۳۴ نفر آنان زن بوده اند.

تقسیمات کشوری

تقسیمات کشوری این شهرستان، بنابرآنچه در نتایج آمارگیری سرشماری سال ۱۳۸۵ کل کشور آمده است، بر حسب بخش، شهر، دهستان و روستا به شرح زیر است:

بخش‌ها
بخش مرکزی
بخش تخت سلیمان

شهرها
شهر تکاب

دهستان‌ها

دهستان‌های بخش مرکزی
دهستان افشار
دهستان انصار
دهستان کرفتو

دهستان‌های بخش تخت سلیمان
دهستان احمدآباد
دهستان ساروق
دهستان چمن

دین و فرهنگ

دین مردم شهرستان تکاب اسلام و پیرو مذهب شیعه و سنی و در بعضی از نواحی عده‌ای از پیروان اهل حق هم زندگی می‌کنند . در گذشته نه چندان دور، جمعیتی از یهودی‌ها (در منطقه به موسایی شهرت دارند) هم در شهر سکونت داشتند که همگی در ده چهل به شهرهای دیگر و اسرائیل مهاجرت کردند پیروان همه مذاهب بطور مختلط و با حسن سلوک با هم زندگی می‌کنند و تا کنون هیچگونه اختلافی بین آنها مشاهده نشده و ازدواج شیعه و سنی نیز مطابق قوانین شرعی مرسوم است.

afsanah82
08-08-2010, 02:19 PM
شهرستان خوی

شهرستان خوی یکی از ۱۴ شهرستان استان آذربایجان غربی است و در شمال این استان قرار دارد. مرکز این شهرستان شهر خوی است.

جمعیت این شهرستان طبق سرشماری سال ۱۳۸۵ برابر با ۳۶۵۵۷۳ نفر بوده‌است که از این تعداد ۱۸۳۵۵۶ نفر آنان مرد و ۱۸۲۰۱۷ نفر آنان زن بوده‌اند.

تقسیمات کشوری

تقسیمات کشوری این شهرستان، بنابرآنچه در نتایج آمارگیری سرشماری سال ۱۳۸۵ کل کشور آمده‌است، بر حسب بخش، شهر، دهستان و روستا به شرح زیر است:
بخش‌ها
بخش مرکزی
بخش صفائیه (مرکز بخش زرآباد)
بخش ایواوغلی (مرکز بخش ایواوغلی)
بخش قطور (مرکز بخش قطور)

شهرها
شهر خوی
شهر فیرورق
شهر ایواوغلی

دهستان‌ها

دهستان‌های بخش مرکزی
دهستان دیزج
دهستان رهال
دهستان فیرورق
دهستان قره سو
دهستان گوهران

دهستان‌های بخش صفائیه
دهستان الند
دهستان سکمن آباد

دهستان‌های بخش ایواوغلی
دهستان ایواوغلی
دهستان ولدیان

دهستان‌های بخش قطور
دهستان زری
دهستان قطور

روستاها

روستای قوروق

موقعیت جغرافیایی

شهرستان خوی با وسعتی بالغ بر ۵۵۴۸ کیلومتر مربع در شمال غربی‌ترین نقطهٔ ایران و آذربایجان و در مرز کشور ترکیه واقع شده‌است. فاصله آن از تهران ۷۸۰ و از تبریز ۱۶۵ کیلومتر بوده و جاده ترانزیتی ایران- اروپا از ۳۰ کیلومتری آن عبور می‌کند. شهر خوی در دشتی وسیع و محصور در بین کوههای سر به فلک کشیده واقع شده و به همین جهت نیز به «خوی چوخورو» مشهور گشته‌است. بلندترین کوه آن «اورین» (در زبان ترکی به معنی اژدها، بزرگ و باعظمت می‌باشد.) با ارتفاعی بیش از ۳۶۵۰ متر چون مادری سپید قبا شهر را در آغوش کشیده و با رودخانه‌ها و چشمه‌های جوشانش آب حیات را در رگ‌های او به جریان انداخته‌است. «قوتور»، «آغ‌چای» و «قودوق‌بوغان» از مهم ترین رودخانه‌های آن هستند که دشت حاصلخیز خوی به برکت پرآبی آنها سالیان سال است با طراوتی دل انگیز عاشقان زیبایی و سر سبزی را چون دلفریبی ماهرو به سوی خود می‌کشد. آب و هوای آن کوهستانی است و هر ساله زمستان‌هایی سخت سرد و برفی، بهارانی عطرناک، تابستان‌هایی ملایم و گاه معطوف به گرمی و پاییزهایی رنگارنگ و هزار رنگ چهره‌ای چهار فصل به منطقه می‌بخشند. جمعیت آن نزدیک نیم میلیون نفر است که بیش از ۶۰ درصد آنها در مناطق شهری زندگی می‌کنند.

خوی در پهنه تاریخ

هرچند که یافته‌های باستانشناسی پیشینه سکونت انسان در دشت خوی را به ده هزار سال قبل می‌رسانند، اما آثار مکتوبی که در آنها نشانه‌هایی از منطقه یافت شود مربوط به سنگ نوشته‌ها و گل نوشته‌های سومری، آشوری و اورارتویی است. به گمان بسیاری پژوهشگران، منطقه «آراتتا»ی کتیبه‌های سومری، همان منطقه‌ای است که چندقرن بعد در کتیبه‌های آشوری با نام «سانگی بوتو» (خوی، مرند و محال گونئی) از آن یاد شده‌است. وجود آثار درخشان تمدن اورارتویی با قدمتی سه هزار ساله در جای جای این سرزمین نشانی از کهنسالی آن دارد. در دوران اسلامی این سرزمین همیشه با نام «خوی» شناخته شده و نقشی بسزا در روند حوادث تاریخی داشته‌است. مورخان مسلمان و نیز سیاحان و سفرای فرنگی در سفرنامه‌های خود گزارش‌های جالب و مبسوطی از اوضاع و احوال آن در ازمنه مختلف نگاشته‌اند که در نوع خود جالب توجهند. نقش تأثیرگذار در جنگ سرنوشت ساز ترکان سلجوقی با امپراتوری روم در ملازگرد، پایگاه مقاومت‌های سلطان شیردل جلال الدین خوارزمشاه در مقابل مغولان، میدان جنگ مشهور چالدران مابین قزلباشان صفوی و امپراتوری عثمانی، مرکز سوق الجیشی شاهزاده عباس میرزا در جنگ‌های ایران وروس در دورة قاجار از جمله آن‌هاست.

مشاهیر

از مشاهیر شهیر خوی می‌توان این اسامی را برشمرد:
سید ابوالقاسم خویی: مرجع تقلید سابق شیعه
عباس زریاب خویی: پژوهشگر و رئیس سابق کتابخانه مجلس شورای ملی و مجلس سنا
محمدامین ریاحی :ادیب، پژوهشگر و نویسنده تاریخ خوی
بهروز وثوقی:بازیگر سینمای ایران.
علیرضا ذیحق: نویسنده و پژوهشگر فرهنگ عامه
میرزا جلیل محمدقلی‌زاده: ناشر و مدیر روزنامه معروف ملانصرالدین- اولین روزنامه فکاهی شرق که بیشترین تأثیرها را در روند حوادث مشروطیت داشت.
عبدالرزاق بیک دنبلی: مورخ و نویسنده معروف دوره قاجاریه
امیر شهبازخان دنبلی قهرمان ملی مقاومت در مقابل تهاجم 300000 سپاهی عثمانی در دوران صفویه
امیر احمدخان دنبلی حکمران مقتدر آذربایجان در سالهای حکومت افشاریه -زندیه و قاجاریه
جعفر قلی خان دنبلی حکمران خوی در سالهای حکومت فتحعلی شاه قاجار و حکمران خان نشین شکی واقع در جمهوری آذربایجان فعلی
فتحعلی خان دنبلی معروف به خویسکی اولین نخست وزیر جمهوری آذربایجان در سالهای ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۱ میلادی (نوه جعفر قلیخان)
عبدالمومن بن محمد خویی از نقاشان دوره اسلامی
علامه شیخ شهاب الدین محمد خویی قاضی القضاه شام و از فضلای قرن هفتم هجری
اخی اَورن از بنیانگذاران و پیشروان مکتب «اخی‌لیک» در امپراتوری عثمانی
حیران خانم دنبلی شاعره نام آور آذربایجانی
سپهد کریم ورهرام از فرماندهان ارتش ایران

فرهنگ و زبان

مردم شهرستان خوی به زبان ترکی آذربایجانی تکلم می‌کنند. مسلمان و شیعه مذهبند.آداب و رسوم آنان تلفیقی از آیین‌های پیش از اسلام و اسلامی است.

آیین‌های پیش-اسلامی: عید نوروز (به ترکی: ایل بایرامی)، چهارشنبه سوری، شب چله (چیلله گئجه‌سی).

عاشیق‌ها (و یا همان اوزان‌های قدیمی) نماد فرهنگ اصیل منطقه، هنوز نیز در زندگی مردم حضوری چشمگیر دارند و هرچند که بسیاری آداب و رسوم ملی در اثر زندگی نوین‌شده امروزی به ورطه فراموشی سپرده شده‌اند ولی باز گاه گاهی در گوشه و کنار خصوصا در روستاها دیده می‌شوند. کوسا، سایاچی، آیین برداشت گندم (تاخیل)، عروسی‌های پر دبدبه و مفصل، نامگذاری فرزندان، ختنه پسران (سنت)، طلب باران، روز قوچ رسم ننه تپه، رسم خضر نبی (خیدیر نبی) و... نمونه‌هایی از این آیین‌های در حال فراموشی هستند.

آثار تاریخی- باستانی و جاذبه‌های طبیعی

برج شمس تبریزی: مدفن عارف شوریده حال و مراد مولای قونیه ـ دورة سلجوقی یا صفوی، پل خاتون (خاتین کؤرپوسو) ـ دوره حکومت دنبلی‌ها، دروازه سنگی (قالا قاپیسی) ـ دوره ایلخانی، عمارت حکومتی ـ دوره قاجاریه، بازار سرپوشیده : که یکی از زیباترین و هندسی ترین بازارهای کشور محسوب می‌شود و با کاروانسراها و میدان‌های متعدد یادآور روزهای پررونق اقتصادی به هنگام عبور جاده ابریشم (ایپک یولو) از خوی است و سبک‌های معماری صفوی، دنبلی و قاجاری در آن دیده می‌شود. خانه کبیری‌ها ـ دوره صفوی یا دنبلی، حمام محمدبیگ ـ دوره دنبلی، دبیرستان خسروی ـ دوره پهلوی، کنسولخانه روسیه، مساجد قدیمی مطلب‌خان، ملاحسن، شاه، حاجی بابا و خان ـ دوره قاجاری، کلیساهای سورپ سرکیس و ماهلازان، امامزاده سید بهلول از نوادگان امام علی النقی، مقبره آقا میر یعقوب، پل هوایی بزرگ قطور در محور مواصلاتی راه آهن آسیاـ اروپا، قلعه قهرمان حماسی آذربایجان کوراوغلو و چنلی بئل (کمره مه‌آلود) مشهورش در کوهی نزدیک پل قطور، قلعه بسطام(باسدام) در بخش چایپاره ـ دوره اورارتویی و دهها اثر کوچک و بزرگ دیگر. بارش متوسط سالیانه ۴۰۰-۳۰۰ میلی متری و وجود کوهستان‌های برف گیر در چهار طرف شهر مناظر طبیعی زیبا و بکری را در دل این منطقه از کشور به وجود آورده‌است. خصوصا اواخر بهار و اوایل تابستان بهترین روزهای گردش و انتفاع از این موهبات الهی هستند. دره‌های سرسبز، کوهسارهای پرگل و حیات وحش نادر می‌توانند نویدبخش لحظاتی آرام و لذت بخش به مردمان گریخته از دام ماشین و دود و سر و صدا باشند. تفرجگاه پئره، جهنم دره، قولو دره‌سی، ییلاق حاجی بیگ (حاجی بیگ یایلاغی)، قره دره، مامیش‌خان، قیریس، دامنه‌های کوه اورین و دهها چشمه جوشان از دل زمین تنها تعدادی از مکان‌های طبیعی و دیدنی این شهرستان هستند. یکی دیگر از آثار دیدنی شهرستان خوی آرامگاه پهلوان نامی پوریای ولی است که در منطقه قاضی محله‌سی قرار دارد.

زیرساختهای فرهنگی

خوییان از پیشگامان نهضت مشروطیت در آذربایجان و ایران بوده‌اند و این نیز برخاسته از پیشینه و ساختار فرهنگی شهر بوده‌است. تاریخ ایجاد اولین مدرسه به شکل امروزین در خوی به سال ۱۸۸۰ میلادی و به‌وسیله مسیونرهای آمریکایی می‌رسد. پس از آن نیز روشنفکران دلسوز محلی هریک با تلاش فراوان به ایجاد مدارس به سبک جدید اقدام کرده‌اند. همراه با این در آن دوران روزنامه‌هایی چون اصلاح، برید شمال، شفق، مکافات و نجات منتشر می‌شده‌اند و نقشی موثر در جهت دهی حرکت مردمی مشروطه طلبی داشته‌اند. امروزه نیز در سطح شهر ۵ نشریه هفتگی «خوی، اورین خوی، ندای خوی، کوشا(ویژه نامه خوی) و فردای ما(ویژه نامه خوی)» منتشر می‌شوند که البته از لحاظ کمی و کیفی آنچنان در شأن فرهنگ و پیشینة پربار مطبوعاتی خوی نیستند.

دانشگاه آزاد اسلامی با حدود ۵۳۰۰ دانشجو، دانشگاه پیام نور با حدود ۲۵۰۰دانشجو، دانشکده پرستاری، آموزشکده فنی و مهندسی، دانشکده علوم قرانی و حوزه علمیه نمازی از مراکز علمی ـ آموزشی شهر به شمار می‌آیند و دانشگاه دولتی خوی نیز در دست ساخت می‌باشد که امید می‌رود با ساخت و تکمیل آن تحولی شگرف در سطح منطقه به وجود آید.

تولیدات کشاورزی
شهرستان خوی از نظر تولید و کیفیت عسل رتبه نخست را در کشور به خود اختصاص داده است.در این شهرستان ۱۹۳ هزار کندوی مدرن و بومی وجود دارد که در حدود ۶ هزار تن عسل ، معادل ۶۵ درصد عسل تولیدی ۱۳۸۷ در استان آذربایجان غربی و ۲۰ درصد عسل تولیدی کشور را شامل می‌شود.
بسیاری از مزارع شهرستان خوی مزرعه گل آفتابگردان است و تخمهٔ گل آفتابگردان شهرستان خوی دارای کیفیت بالایی بوده و این شهرستان یکی از مهمترین تولید کننده گان تخمهٔ گل آفتابگردان در سراسر کشور به شمار می آید. گفته می شود طرح فرودگاه این شهرستان از نمای بالا به شکل گل آفتابگردان طراحی شده است.

afsanah82
08-08-2010, 02:20 PM
شهرستان چالدران

شهرستان چالدران، یکی از شهرستانهای استان آذربایجان غربی است که در شمال غربی این استان قرار گرفته‌است. مرکز این شهرستان، شهر سیه چشمه است. آواجیق دیگر شهر آن است. این شهرستان در گذشته بخشی از شهرستان ماکو بود. زبان رایج در این شهرستان ترکی آذربایجانی و کردی کرمانجی می‌باشد. شهرستان چالدران بیشتر به خاطر جنگ چالدران شهرت دارد که یاد آور دلاور مردی های غیور مردان ایرانی در شاه جنگ ایرانیان با ترکان عثمانی در دفاع از کیان ایران زمین است.این جنگ که بین نیروهای شاه اسماعیل اول صفوی و سلطان سلیم اول عثمانی در ۳۱ مرداد ۸۹۳ خورشیدی رخ داد. بقایای این جنگ در شهرستان، به صورت مزار شهدای جنگ و چندین مجسمه در محل جنگ و داخل شهر موجود می‌باشد.

چالدران به دلیل داشتن هوای سرد در فصل زمستان و خنک در فصل گرما، یکی از مناطق گردشگری استان می‌باشد. این شهر یکی از مرتفع‌ترین شهرهای کشور آن است. تالاب «ناور» در مرزی‌ترین منطقه قرار گرفته‌است. مرداب‌ها و تالاب‌های متنوع، از جلوه‌های طبیعی این شهرستان است.

شغل مردم چالدران، کشاورزی و دامداری است و علی رغم اقدامات اخیر از سوی دولت برای ایجاد شهرک صنعتی، هنوز هم این خصیصه تغییر نیافته‌است. چالدران دارای دانشگاه پیام نور بوده و اقداماتی برای افتتاح دانشگاه آزاد اسلامی و دانشگاه جامع علمی کاربردی در این شهر به انجام رسیده‌است. ورزشهای متداول شهرستان، فوتبال و کونگ فو توآست[نیازمند منبع]. همچنین چالدران دارای تیم والیبال به نام «آیدانه چالدران» است که یکی از تیم‌های دسته برتر کشور به شمار می‌آید.

از مناظر طبیعی و بناهای تاریخی دیگر این شهر به کلیسای طاطاووس یا قره کلیسا که آرامگاه یکی از حواریون است ، روستای دلیک داش، روستای قاشقا بلاغ، گیخ بلاغ و آبگرم می‌توان اشاره نمود.

سد بارون که به نام سد ماکو شناخته می‌شود در ۲۰ کیلومتری مرکز شهرستان واقع شده‌است. استفاده از ذخایر آب زیرزمینی که در سالهای اخیر آغاز شده از عوامل پیشرفت کشاورزی منطقه بوده‌است.

میزان جرایم و هتک حرمت مردم در این شهر بسیار پایین است[نیازمند منبع].

بارش باران شدید و برف سنگین در منطقه چالدران به کرات دیده می‌شود. برای نمونه، در زمستان سال ۱۳۸۴ به دلیل بارش سنگین برف، تمام راههای اصلی و فرعی شهرستان و ۳۰۰ روستای اطراف آن برای مدت دو هه مسدود بود و میزان برف در کنار جاده به سه متر می‌رسید. یا در سال ۱۳۸۳ گردبادی سهمگین در منطقه «گوروگول» (مرداب خشک) روی داد به گونه‌ای که منجر به کشته شده یک نفر از عشایر گردید[نیازمند منبع]. سیل یکی از پدیده‌های شهر است که گاه ارتفاع آن در رودخانه مرکزی شهر به شش متر می‌رسد و خسارات جانی و مالی زیادی را در پی دارد.


جمعیت این شهرستان طبق سرشماری سال ۱۳۸۵ برابر با ۴۴۵۷۲ نفر بوده‌است که از این تعداد ۲۲۳۴۵ نفر آنان مرد و ۲۲۲۲۷ نفر آنان زن بوده‌اند.

تقسیمات کشوری

تقسیمات کشوری این شهرستان، بنابرآنچه در نتایج آمارگیری سرشماری سال ۱۳۸۵ کل کشور آمده‌است، بر حسب بخش، شهر، دهستان و روستا به شرح زیر است:

بخش‌ها
بخش مرکزی
بخش دشتک

شهرها
شهر آواجیق
شهر سیه چشمه

دهستان‌ها

دهستان‌های بخش دشتک
دهستان آواجیق شمالی
دهستان آواجیق جنوبی

دهستان‌های بخش مرکزی
دهستان چالدران شمالی
دهستان چالدران جنوبی
دهستان ببه‌جیک

afsanah82
08-08-2010, 02:22 PM
شهرستان چایپاره

شهرستان چایپاره یکی از شهرستان‌های استان آذربایجان غربی در شمال غربی ایران است.[۱]

این شهرستان درشمال خوی در دشتی هموار و تقریباً مسطح قرار دارد. ارتفاعات شمال مراکان، تپه‌های آهکی شمال قره‌ضیاءالدین و ارتفاعات واقع در جنوب چورس آن را محدود نموده‌اند.

شهرستان چایپاره به مرکزیت قره‌ضیاءالدین بیشتر از ۷۰ آبادی دارد.

بنابر سرشماری مرکز آمار ایران، در سال ۱۳۸۵ جمعیت شهرستان چایپاره ۴۲۵۹۰ نفر بوده است.[۲]

نام آن شاید به‌خاطر آبیاری شدن تمام این روستاها از رودخانه آغ‌چای باشد.

قبل از اسلام نام چورس علاوه بر روستای فعلی به دیگر آبادی‌های ناحیه نیز اطلاق می‌گردید.[نیازمند منبع] بنابر قراین چورس ایالت چهارم حکومت آن زمان بوده است.

تقسیمات کشوری
بخش ها
مرکزی
حاجیلار
دهستان‌ها
دهستان چورس
دهستان بسطام
شهرها:
قره‌ضیاء‌الدین(شهر)

تاريخچه شهرستان چايپاره

شهرستان چایپاره یکی از بزرگترین و پرجمعیت ترین شهرستان ها در استان آذربایجان غربی می‌باشد ،و با مساحتی حدود ۹۴۰ کیلومتر مربع در شمال شرقی شهرستان خوی و یکی از شهرستان های شمال غربی استان می‌باشد ، شهرستان چایپاره از سمت شمال و شمال غربی به شهرستان ماکو و چالدران از سمت جنوب به بخش ایواوغلی و از سمت غرب به دهستان سکمن آباد در بخش صفائیه و از سمت شرق به شهرستان پلدشت و شهرستان مرند منتهی می‌شود که حدودا ۲۸۰۰۰ نفر جمعیت شهری را در خود جای داده است و بر اساس تقسیمات کشوری شهرستان چایپاره دارای دو بخش به نامهای مرکزی و حاجیلار و دو دهستان به نام های چورس و بسطام است.

بخش حاجیلار با وسعتی در حدود ۳۱۳ کیلومتر مربع دارای ۲۶ روستا و جمعیتی معادل ۹۱۹۸ نفر می‌باشدو دهستان های بسطام و چورس به ترتیب با وسعت های ۳۹۳ و ۲۱۸ کیلومتر مربع دارای ۳۲ و ۱۸ روستا و ۶۹۰۰ و ۵۷۰۰ نفر جمعیت روستائی می‌باشند .

وضعیت توپوگرافی

وضعیت توپوگرافی شهرستان با دشت های مختلف وسیع و کوهستانی و کوهپایه می‌باشد ، که وضعیت زمین های زیر کشت از نوع خاک های تحت پوشش رسی شنی – شنی رسی – رسی – لومی بوده که در سطح شهرستان به مقدار ۲۰۴۰۰ هکتار بوده که ۸۳۰۰ هکتار آن آبی و ۱۲۱۰۰ هکتار آن دیمی می‌باشند که با تکمیل سد آغ چای حدود ۴۵۰۰ هکتار تبدیل به آبی از دشت قره ضیالدین را پوشش می‌دهد و مابقی دیمی روستائی می‌باشند که آب استحصالی ان در حال ار منابع سطحی ۱۸۰۰ لیتر در ثانیه ، از منابع زیر زمینی ۲۲۰۰ لیتر در ثانیه ( مجموعا در حال ۴۰۰۰ لیتر در ثانیه) می‌باشدکه عمده محصولات شامل غلات ، چغندر قند ، یونجه ، آفتابگردان ، کدوی آجیلی ، و حبوبات و توتون می‌باشد که قبلا از نظر کشت توتون یکی از مناظق ده گانه کشت توتون در کشور بوده است.

آب و هوا

اب و هوای این شهرستان در چهار فصل معتدل برای هر گونه کشاورزی و دامداری با استعداد بالقوه شهرستان را پذیرا است. میزان آبهای سطحی ورود به شهرستان قره ضیالدین(چایپاره) از رودخانهٔ آغ چای به طور متوسط سالانه ۲۱۲ میلیون متر مکعب بوده که ۱۲ میلیون متر مکعب از این مقدار فوق در جهت استفادهٔ کشاورزان در طول سال در نهر ها و بند ها مورد استفاده قرار می‌گیرد و مابقی آن در حدود ۲۰۰ میلیون متر مکعب از منطقه بدون استفاده گذر می‌کند . و ضمنا در مواقع سیلابی بارندگی ها حدود ۹ مسیل ( تاج خاتون – یتیم آغلی – علی آباد – سلوکلو – سالطه – حمزیان – دوه آغلی – دره حراملو – ایلانلی دوزی ) زیر سد و در بالا دست و جهت های مختلف شهر را فرا می‌گیرند که با تکمیل سد آغ چای مقدار فوق جزء ذخیرهٔ پشت سد اغ چای می‌باشد . به تعداد ۲۹ سد دهنه و بند های موجود منظقه – بصورت فصلی ، ۱۶ مورد به صورت دائمی ، و ۱۳ مورد جهت تامین آب کشاورزی شهرستان را طلب می‌کند. این شهرستان دارای ۴ مورد آب بند بتنی ( چورس – قره مرادلو – میرزا کندی – چیت خانه ) می‌باشد .

آب های زیر زمینی چاههای عمیف و نیمه عمیق در کشاورزی و شرب به تعداد ۲۲۰ حلقه ، به تعداد ۴۸ حلقه عمیق و ۱۵۲ حلقه نیمه عمیق جهت استفاده در کشاورزی و ۱۷ حلقه در صنعت و تولیدی خدماتی ، ۷ حلقه آب شرب شهری ، ۱۴ حلقه آب شرب روستائی و قنات ۳۴ رشته و قنات۲۴ رشته از دیگر موارد ابی در این شهرستان است.

جمعیت

این شهرستان از اقوام کرد و آذری زبان تشکیل گردیده که با همدلی و وحدت و بدون اختلاف در منطقه زندگی می‌کنند ، مردم کرد این شهرستان کوچ نشین بوده و دارای شغل دامداری و کشاورزی می‌باشند . و همچنین مردم آذری زبان این منطقه اکثرا کشاورز و دامدار می‌باشند و در تمام مراسمات مذهبی شرکت فعال دارند و در صحنه‌های انقلاب اسلامی همیشه و در همه حال حضور دارند .ایلات کوچندهٔ این شهرستان حدود ۵۰۰ خانوار است که از اول تیر ماه به ییلاق های مرز ترکیه کوچ می‌کنند و طوایف موجود در میان انها عبارت اند از : ( دودکانلوی میلان – دلایی میلان و شیخ کانلوی میلان ) و تعدادی از آنها هم به صورت ثابت ساکن هستند.

به صورت درصدی جمعیت تشکیل دهند هٔ این شهرستان به این صورت است : اذری زبان ( ترک اذربایجانی ) : ۸۳٪ ، کرد ( عشایر مهاجر و ثابت ) : ۱۷ ٪ که ۵۲ روستای آن روستاهای شیعه نشین و ۱۸ روستای آن کرد نشین و ۵ روستای آن هم به صورت ترکیبی از هر دو است .

afsanah82
08-08-2010, 04:55 PM
شهرستان سردشت

شهرستان سردشت یکی از شهرستان‌های مرزی و کردنشین استان آذربایجان غربی است که در جنوب این استان قرار دارد و با شمال کشور عراق همسایه است. مرکز این شهرستان، شهر سردشت بوده و مردم این شهرستان کردزبان می‌باشند.

جمعیت این شهرستان طبق سرشماری سال ۱۳۸۵ برابر با ۱۰۴۱۴۶ نفر بوده است که از این تعداد ۵۲۴۹۴ نفر آنان مرد و ۵۱۶۵۲ نفر آنان زن بوده اند.

تقسیمات کشوری

تقسیمات کشوری این شهرستان، بنابرآنچه در نتایج آمارگیری سرشماری سال ۱۳۸۵ کل کشور آمده است، بر حسب بخش، شهر، دهستان و روستا به شرح زیر است:

بخش‌ها
بخش مرکزی
بخش وزینه

شهرها
شهر سردشت
شهر ربط
شهر میرآباد

دهستان‌ها

دهستان‌های بخش مرکزی
دهستان آلان
دهستان باسک کولسه
دهستان بریاجی
دهستان گورک سردشت

دهستان‌های بخش وزینه
دهستان گورک نعلین
دهستان ملکاری

afsanah82
08-08-2010, 05:01 PM
شهرستان سلماس

شهرستان سَلماس (شاپور پیشین) یکی از شهرستان های استان آذربایجان غربی ایران است که در قسمت شمالی این استان قرار دارد. مرکز این شهرستان شهر سلماس است.

این شهرستان به دو بخش کوهسار و مرکزی تقسیم شده‌است. مرکز بخش کوهسار شهر کتبان و مرکز بخش مرکزی شهر سلماس است.

نام این منطقه در زمان هخامنشیان زاروَند یا زروند بوده و کاوش‌های تپه بیان تاریخچه دوران مادی سلماس را روشن می‌سازد. عشایر و کوچ‌نشینان این منطقه از تبار طوايف کرد کره‌سنی هستند.

جمعیت این شهرستان طبق سرشماری سال ۱۳۸۵ برابر با ۱۸۰۷۰۸ نفر بوده‌است که از این تعداد ۹۱۷۹۶ نفر آنان مرد و ۸۸۹۱۲ نفر آنان زن بوده‌اند. زبان رایج ترکی آذری و کردی می‌باشد.

تقسیمات کشوری

تقسیمات کشوری این شهرستان، بنابرآنچه در نتایج آمارگیری سرشماری سال ۱۳۸۵ کل کشور آمده‌است، بر حسب بخش، شهر، دهستان و روستا به شرح زیر است:

بخش‌ها
بخش مرکزی
بخش کوهسار

شهرها
شهر سلماس
شهر تازه شهر

دهستان‌ها

دهستان‌های بخش مرکزی
دهستان زولاچای (مرکز دهستان ملحم)
دهستان کره‌سنی (مرکز دهستان سیلاب)
دهستان کناربروژ (مرکز دهستان تمر)
دهستان لکستان (مرکز دهستان قره‌قشلاق)

دهستان‌های بخش کوهسار
دهستان چهریق (مرکز دهستان چهریق علیا)
دهستان شپیران (مرکز دهستان دلزی)
دهستان شناتال (مرکز دهستان کوزه‌رش)

afsanah82
08-08-2010, 05:06 PM
شهرستان شاهین‌دژ

شهرستان شاهین‌دژ یکی از ۱۴ شهرستان استان آذربایجان غربی است که در قسمت جنوب شرقی این استان قرار دارد. مرکز این شهرستان شهر شاهین‌دژ می‌باشد. شهرستان شاهین‌دژ از سمت شمال به استان آذربایجان شرقی، از سمت جنوب به استان کردستان، از سمت جنوب غرب به شهرستان بوکان، از سمت شمال غرب به شهرستان میاندوآب و از سمت شرق به شهرستان تکاب محدود می‌گردد.

آخرین آمار قبل از تبدیل به شهرستان، در روزگاران گذشته بخش شاهین دژ یکی از بخش‌های شهرستان مراغه بود و در فاصله مستقیم ۸۵ کیلو متری جنوب شرق مراغه قرار گرفته و از شمال به دهستان آجرلو و دهستان چهاردولی از جنوب به شهرستان سقز از شرق به دهستان احمد آباد و دهستان تکاب از غرب به بخش بوکان محدود می‌گشت. بخش شاهین دژ از دو دهستان به نام دهستان حومه و دهستان گوی آقاج و ۸۱ آبادی بزرگ و کوچک تشکیل و تعداد کل جمعیت با روستا ۱۸،۴۴۰ و روستاهای مهم آن، هاچه سو، هولاسو، قوزلو، محمودآباد و غیره بود.

پس از برقراری حکومت مشروطه در ایران طبق قانون مخصوصی که در سال ۱۲۸۵ شمسی (۱۳۲۵ قمری) به نام قانون تشکیل ایالات و ولایات به تصویب مجلس شورا رسید، و آذربایجان یکی از ۴ ایالت کشور محسوب شد. در سال ۱۳۱۶ شمسی کشور ایران مرکب از ۱۰ استان بود و ایالت آذربایجان به دو استان غربی و شرقی تقسیم شد. و شهرستان شاهین دژ از این تاریخ جزو استان آذربایجان غربی شد.

شاهین‌دژ سرزمینی است که گروهای اجتماعی متنوع با آداب و رسوم و عقاید متفاوتی در آن سکنی گزیده‌اند از قبایل چادرنشین، عشایر، و روستائیان حافظ سنت‌ها و عادات دیرین گرفته تا شهر نشینان و اقلیت‌های مذهبی و نژادی مانند (زرتشتیان، ارامنه، کرد و ترک) هر یک فرهنگ مخصوص به خود را دارند. از کل جمعیت شهرستان ۸۹٫۹۹ درصد را مسلمانان و بقیه یعنی ۰٫۰۳ درصد زرتشتی و ۰٫۰۸ درصد را سایر ادیان (کلیمی، مسیحی و...) تشکیل می‌دهد.

در سال ۱۳۷۵ مساحت اراضی کشاورزی شهرستان شاهیندژ ۹۸۰۱۴ هکتار بوده‌است. گندم (۴۶۵۰۵ تن)، جو (۲۲۹ تن)، علوفه(۷۵۵۶۲ تن)، و چغندر قند (۱۲۸۲۶ تن) از مهم‌ترین محصولات کشاورزی و زراعی شهرستان محسوب می‌شود. فعالیت دامداری و دامپروری در این شهرستان رونق خاصی داشته به طوریکه ۱۱ درصد از واحدهای دامی استان ۸٫۹ درصد تولید شیر ۸٫۱۰ درصد تولید گوشت قرمز، ۷٫۴ درصد تولید گوشت سفید و ۱٫۷ درصد تولید پشم استان از ناحیه این شهرستان تامین می‌گردد.

در سال ۱۳۸۱ وسعت شهرستان شاهیندژ در حدود ۲۸۳۹ کیلومتر مربع بوده و در حدود ۶٫۷ درصد از کل مساحت استان را به خود اختصاص داده بود. جمعیت شهرستان شاهین‌دژ در طبق سرشماری سال ۱۳۸۱ حدود ۱۰۴٬۸۱۴ نفر برآورد گردیده‌است که معادل ۷٫۳ درصد جمعیت استان می‌باشد. ۶، ۳۱ درصد جمعیت شهرنشین و ۴٫۶۸ درصد در مناطق روستایی ساکن می‌باشند در این سرشماری این شهرستان شامل یک نقطه شهری، دو بخش، هفت دهستان و ۲۰۹ آبادی با سکنه و ۲۰ آبادی خالی از سکنه بود.

این شهرستان در سال ۱۳۸۵ بیش از ۲۰۰ هزار نفر جمعیت دارد[۱]، اما طبق آنچه سایت وابسته به حکومت نظام جمهوری اسلامی ایران، با نام «مرکز ملی آمار ایران» اعلام کرده‌است، جمعیت این شهرستان طبق سرشماری سال ۱۳۸۵ برابر با ۸۹٬۳۵۶ نفر بوده‌است که از این تعداد ۴۳۹۱۳ نفر آنان مرد و ۴۵۴۴۳ نفر آنان زن بوده‌اند. با اینکه در این آمار دو دهستان آجرلوی غربی ۲۴ روستا و آجرلوی شرقی ۲۷ روستا و ۶ روستای دهستان کشاورز٬ که در مجموع ۵۷ روستا از بخش کشاورز شهرستان شاهین دژ جدا شده و به شهرستان میاندوآب پیوسته‌است. شهرستان شاهیندژ اکنون شامل سه نقطه شهری، دو بخش، پنج دهستان است و مساحت این شهرستان برابر ۲۱۴۴ کیلو متر مربع و ۱۷۵ روستا که ۱۳ تای آن خالی از سکنه‌است.

تقسیمات کشوری

تقسیمات کشوری این شهرستان، بنابرآنچه در نتایج آمارگیری سرشماری سال ۱۳۸۵ کل کشور آمده‌است، بر حسب بخش، شهر، دهستان و روستا به شرح زیر است:

بخش‌ها
بخش مرکزی
بخش کشاورز
شهرها
شهر شاهیندژ
شهر محمودآباد
شهر کشاورز
دهستان‌ها
دهستان‌های بخش مرکزی
دهستان صفاخانه
دهستان محمودآباد
دهستان هولاسو
دهستان‌های بخش کشاورز
دهستان چهاردولی
دهستان کشاورز

تاریخ شاهین دژ

نام اصلي و قديمي شاهين دژ در زمان اورارتويي ها بر اساس مستندات اوكاني و بعد ها ساناكا بوده در زمان ساساني به دليل موقعيت جغرافياي خواص و طبيعي كه مانند دژ طبيعي بود به شاهان دژ(شاه=بزرگان+دژ)نام گذاري شد. ولي پس از مدتي به دليل رشادتهاي فرزندان ان سرزمين در مبارزه با ظلم و جور به شاهين دژ تغيير نام داد و با ورود اسلام به اير ان صائين قلعه معروف شد ، صائین قلعه از ترکیب دو کلمه صائین و قلعه می‌باشد. صائین به معني شأن ، شوكت و بزرگي و معرب کلمه شاهین (عقاب) می‌باشد در لغت به معنای نگهبان و نگهدارنده، (سایین در زبان ترکی به معنای پاک و منزه و بزرگ می‌باشد.) و قلعه نیز به معنی دژ یا دز است. و این نام گذاری به این دلیل بوده‌است که قبل از اسلام بسیاری از بزرگان دین زرتشت برای زیارت و نیایش به آتشکده آذرگشسب واقع در تخت سلیمان می‌رفتند، پس از طی مسافتی طولانی برای خستگی راه دنبال استراحتگاهی خنک و مناسب بودند، که به زیارتگاه (آتشکده) نیز نزدیک باشد. از این رو در محل کنونی شاهین دژ یعنی در ۳۰ کیلومتری غرب آتشکده بنایی ساختند که به مرور زمان تبدیل به شهر شد. و شاهین را نماد نگهبان برای قلعه (دژ) قراردادند. همچنین در شمال شهرستان صخره‌هایی مرتفع مشهور به هلانه دال (لانه عقاب) معروفند وجود دارد.

شاهین دژ بیان گر مفهوم قلعه عقاب می‌باشد و تا زمان ساسانیان این منطقه به این نام مزین بوده‌است. ولی پس از ظهور دین مقدس اسلام و حمله اعراب نام آن به صائین قلعه تغییر یافت. نام این شهر در رژیم شاهنشاهی پهلوی که تازه تشکیل شده بود به صائین دژ تغییر پیدا کرد و این نام به دشت کوچکی که شهر درآن قرار دارد محدود شده بود در حالی که در تاریخ این نام برای منطقه شمال تکاب و جنوب هشترود و قره اغاج و شهرستان شاهین دژ را شامل می‌شد. نام رسمی این شهر بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همان شاهین دژ شهرت ساسانی خود را بازیافت. در گویش محلی به آن سايين قالا و شاهَن دژ و شاهان دژ گفته می‌شود.

آثار باستانی

۱- تنها بنای باقی مانده از ادوار گذشته پلی به ابعاد ۱۰×۹۰ که از دوران مغول بر روی رودخانه زرینه‌رود در روستای قیزکرپی حدود ۷ کیلومتری جنوب شاهین دژ می‌باشد.

۲ - تپه‌های که در زمان مغول برای مقابله با حمله دشمنان احداث گردید. هنوز به عنوان نماد هویت تاریخی این شهر می‌باشند پا برجاست.(سه تپه داخل شهر شاهین دژ٬ که هر سه دست ساز زمان مغول هستند)

۳ - دخمه بی‌بی کند (روستای بی بی کند): این دخمه تاریخی که قدمت چندین هزار ساله دارد، در بالای کوهی قرار گرفته‌است دارای دو اتاق همچنین سوراخهایی می‌باشد که به‌عنوان پنجره از آن استفاده می‌شده‌است. ستونهای کنده شده از سنگ در قسمت جلوی دخمه می‌باشد که با ظرافت خاصی کنده‌کاری شده و به آن شکل داده شده‌است. با توجه به طبیعت زیبای اطراف دخمه از مناطق دیدنی شهرستان شاهین‌دژ بشمار می‌آید. ولی بعلت مسافت زیاد و شوسه و مالرو بدون مسیر عده کمی از این بنای تاریخی قدیمی دیدن می‌کنند

۴ - حمام قدیمی قپان شاهین‌دژ راسته قپان (خیابان شهید باکری): این حمام قدیمی که قدمتش به دوره قاجاریه برمی‌گردد در خیابان شهید باکری راسته قپان قرار گرفته‌است دارای یک درب کوچک بوده و فقط ستونها و قسمت کوچکی از حمام باقیمانده‌است. سقف و سایر قسمت‌ها ویران شده‌است ولی می‌توان با مرمت کامل اثر این حمام قدیمی را احیاء کرد

علت نام گذاری رودخانه زرینه‌رود به جغتو (جغاتو):

خواندمیر در حبیب‌السیر به جنگ بین آرپاخان و خواجه غیاث الدین محمد، اشاره کرده و چنین می‌نویسد: در حوالی جغتا هر دو شبکه به هم رسیده، دست به تیغ و خنجر بردند و خواجه از آرپاخان شکست خورده، پا به فرار نهاد و هلاکوخان مغول قریه حسین‌آباد را که در چند کیلومتری جنوب میاندوآب می‌باشد، به پایتخت تابستانی انتخاب و زرینه رود را به افتخار پسر چنگیزخان جغتای (‌جغتو) نامگذاری کردند.

مردم و زبان

زبان گفتاری غالب در منطقه ترکی آذربایجانی است در بعضی مناطق بین چهاردلیها زبان ترکی به زبان اول تبدیل شده و در دیگر مناطق چهاردولی، ترکی به عنوان زبان دوم تکلم می‌شود. ترکیب جمعیت این شهرستان در روستاهای تابعه به این شکل است که غیر در مناطق کردنشین از اقوام و تیره‌های مختلف محلی هر یک علاوه بر تکلم به زبان ترکی لهجه‌ها و گویش های محلی خود صحبت می‌کنند . تشکیل شده است . از جمله این موارد چهاردولی ، زعفرانلویی ، موصلانی ، شریبانی ، آجرلویی و هشترودی را می‌توان نام برد.[۳]


زبان‌های رایج در نقاط گوناگون شهرستان شامل ترکی، لکی و کردی (کرمانجی و سورانی) می‌باشد. گویش‌ها را طوایف زاخورانی (زعفرانلو)، چهاردولی (چاردولی، چرداولی) شاقی (شُقاقی، شِکاکی)، موصولانی (موصلانلو٬ جلالی‌ها)، هشترودی (هشترویی٬ قره داغلی)٬ شاهسون (شاهسوان٬ شایسوان) قیچلی ها(به معنی پادارها) قرچی‌ها (یا قورچی به معنی ترکشدارها) شریبانی، آجرلویی و غیره تشکیل می‌دهند. این طوایف در گذشته ایل افشار٬ ایل چهاردولی و ایل شاهسون را تشکیل می‌دادند. اکنون هم ایل زعفرانلو و ایل سادات به زندگی عشایری ادامه می‌دهند. این شهرستان برای اینکه دارای منطقه مناسب برای زندگی عشایری است در گذشته مورد توجه بوده‌است چون شرق این شهرستان ییلاق و غرب شهرستان قشلاق است خود شهر شاهیندژ در منطقه قشلاق و در دشتی به همین نام قرار دارد که تابستان نسبتاً گرمی تا دیگر شهرهای استان دارد. مردم در غرب شهرستان به علت قرار گیری در کنار زرینه رود و دیگر رودها و دشت‌های مناسب به شغل کشاورزی مشغولند.

صنایع دستی شاهین دژ

شاهین دژ یا صائین دژ از قدیمی ترین و پرسابقه ترین شهرهای استان آذربایجان غربی است در این شهرستان و روستاهای اطراف آن در حدود ۱۰۰۰ خانوار و در هر خانوار حدود ۵ نفر به فعالیت در تولید صنایع دستی مشغولند علاوه بر این تعدادی کارگاه فرشبافی نیز در این شهرستان وجود دارد. عمده تولیدات شامل فرش٬ گلیم٬ جاجیم٬ و دست بافتهای پشمی است. در گذشته سفالگری نیز در منطقه رایج بوده که امروزه منسوخ شده‌است.

فرش بافی

قدمت فرشبافی نسبت به سابقه تاریخی این شهر بسیار محدود است. شاهین دژ شهری است تاریخی و مهاجر پذیر مهاجران اکثراً از ۲ تیره کرد و ترک می‌باشند که هر یک فرهنگ و صنایع دستی خاص خود را به همراه آورده‌اند. مهاجران ترک زبان که بیشتر جزو عشایری می‌باشند تغییر شیوه معیشت داده و از کوچ نشینی به یکجا نشینی متمایل گشته‌اند اما همچنان به تولید دست بافتهای سنتی خود با هویت تاریخی فرهنگی خاصشان مشغولند. فرشهای تولید شده توسط این اقوام دارای طرح شکسته هندسی یا نیمه شکسته می‌باشد. رج شمار پایین (۳۵-۱۵) از مشخصات این نوع فرشهاست. مصالح مورد استفاده در بافت آنها اغلب به نوعی است که بصورت بومی و منطقه‌ای قابل تهیه و دسترسی است. پرز این قالی‌ها اکثراً پشمی و پودها پنبه‌ای و جنس تار چله نیز بیشتر پشمی و گاهی پنبه‌ای می‌باشد. صنعت نخ ریسی به صورت دقیق نیز در کنار فرش و برای جوابگویی به تولیدات فرش این منطقه وجود دارد. ابعاد این فرشها اکثراً کناره (فرشهای طویل کم عرض) به طول ۵٫۱ تا ۶ متر و عرض ۵٫۰ تا ۵٫۱ متر بوده و گاهی در ابعاد قالیچه یا ۳×۲ نیز بافته می‌شوند. این فرشها اغلب سینه باف بوده و نقشه‌های ۳ ترنج- ۵ ترنج٬ لچک ترنج٬ گلدانی و افشان٬ به رنگهای زمینه لاکی٬ سرمه ای٬ و رنگهای شاد و درخشان در این فرشها متداول است نوع گره بکار رفته نیز اغلب متداول است که توسط قلاب یا دست به همراه چاقوی بافت زده می‌شود. اما مهاجرین کرد زبان دارای تولیدات متنوع تری هستند. فرش‌های تولید شده توسط آنها ریز بافت تر و دارای طرح‌های گردان و نیمه شکسته می‌باشند. رج شمار این فرش‌ها بین ۲۵ تا ۶۰ متنوع بوده و گاهی در بین آنها فرش‌های تمام ابریشم با رج شمار ۷۰ نیز مشاهده می‌گردد. ابعاد این فرش‌ها مختلف و بر اساس سفارش بازار متغیر است. نقشه‌های مورد استفاده یا مانند سایر نقشه‌های کردی٬ افشان٬ لچک٬ ترنج٬ ترنج دار٬ افشار٬ نقوش حیواندار٬ هراتی (ماهی در هم) شکسته و گردان و یا مانند نقشه فرشهای ریز بافت مثل تبریز٬ اصفهان و حتی قالیچه‌های تمام ابریشم و با نقشه شبیه به هم اما بسیار محدود می‌باشد. جنس مصالح این قالی‌ها در پرز اغلب پشم و گاهی ابریشم٬ در تار پنبه و ابریشم و در پود پنبه‌است. نوع گره استفاده شده هم گره متقارن (ترکی) و گاهی نامتقارن (فارسی) است رنگ زمینه این فرشها سرمه‌ای٬ لاکی٬ پوست پیازی٬ کرم٬ بژ٬ نارنجی٬ قهوه‌ای سبز و... می‌باشد.

گلیم بافی و جاجیم بافی

در شاهین دژ گلیم‌های تمام پشمی یا گاهی پشم و پنبه‌ای توسط روستائیان و عشایر اسکان یافته بافته می‌شود. در این منطقه انواع گلیم‌های کردی و افشار و گلیم‌های محلی مخصوص اقوام ترک زبان تولید می‌گردد که بیشتر به رنگهای مخلوطی از قرمز٬ پشم خود رنگ٬ کرم سیاه و گاهی سبز و آبی می‌باشد. تولید جاجیم نیز مثل اکثر نقاط ایران در این شهرستان متداول است. جاجیم که بافته‌ای ۲ رویه‌است دارای طرحها و رنگ بندی راه راه و هندسی است که توسط ماشین بافندگی دستی و زمینی بافته شده و فاقد پرز می‌باشد. مصارف مختلف جاجیم شامل روانداز٬ زیرانداز٬ رختخواب پیچ٬ روکرسی و غیره‌است بافت گلیم و جاجیم در منطقه صنعتی خانگی محسوب می‌شود و توسط زنان روستایی صورت می‌گیرد.

مدیا: دست بافته‌های پشمی

در این منطقه نیز مثل سایر شهرهای سردسیر استان بافت انواع محصولات پشمی به‌وسیله ۲ تا ۵ میل و بدست زنان شهر و روستا رواج دارد. انواع جورابها٬ دستکش٬ کلاه٬ شال گردن٬ شال کمر٬ زانو بند٬ ساق بند و حتی گاهی شلوار و جلیقه پشمی در طرحها و رنگهای زیبا (معمولاً سفید٬ قهوه‌ای و قرمز) بافته شده و جزو البسه پوشاک سنتی مردم این ناحیه در فصل سرد زمستان است.

سایر صنایع دستی

در گذشته ساخت وسایل سفالی و سبد و حصیربافی در این منطقه رایج بوده که امروزه تقریباً منسوخ شده‌است اما صنایع چوبی اخیراً در این شهرستان رایج شده و سهمی از تولیدات صنایع دستی منظم را بخود اختصاص می‌دهد ساخت و طراحی پایه مبل٬ صندلی٬ منبت کاری روی دسته مبل و صندلی و گاهی مجسمه سازی و نازک کاری چوب نیز در این شهرستان مشاهده می‌شود.

امکانات ورزشی و تفریحی

با استناد به آمارنامه سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان در سال ۱۳۷۹ شهرستان شاهیندژ دارای امکانات ورزشی زیر می‌باشد:

۱ میدان فوتبال چمن (۵ درصد از میادین فوتبال چمن کل استان)، ۱ میدان فوتبال خاکی (۵۵٫۵ درصد از میادین فوتبال خاکی استان)، ۱ زمین والیبال و بسکتبال سرپوشیده (۵٫۲ درصد از کل زمینهای والیبال و بسکتبال سرپوشیده استان)و فاقد زمین والیبال و بسکتبال روباز و زمین تنیس روباز و سرپوشیده می‌باشد و در مورد سایر رشته‌های ورزشی شامل (بدمینتون، شطرنج، ژیمناستیک، تنیس روی میز و...) دارای ۲ واحد زمین روباز (۳۳٫۸ درصد از کل استان) و ۴ زمین سرپوشیده (۹۳٫۴ درصد از کل استان) است.

در سطح شهرستان شاهیندژ ۷ پارک وجود دارد. جمع مساحت پارکهای این شهرستان تا آخر سال ۱۳۸۰، ۶۴۰۰۰ مترمربع می‌باشد که سرانه فضاهای سبز برای شهرستان شاهیندژ توسط سازمان ۱۳٫۲ مترمربع ذکر شده‌است

جغرافیا

جاذبه‌های طبیعی این شهرستان عبارت‌اند از: رودخانه زرینه رود ، دره هولاسو، دره قیزکرپی، دره قره قیه (قره قایه)، کوه قلای کچان (جنوب غربی)، کوه قره داش (ضلع شرقی شهر)، دره آغاجاری (جاده تکاب)، دره زینالو، کوه پیر محمد ، دره گراو (جاده تکاب)، دشت شاهین‌دژ

کوه‌ها

این شهرستان در رشته‌کوه زاگرس واقع شده و مهمترین کوه‌های بالای ۲۰۰۰ متر آن عبارتند از:
کوه‌های شهرستان شاهین دژ
اکوز اولان در ۳۴ کیلومتری شمال شرقی ۲۹۱۷ متر
اوته داغ در ۲۵ کیلومتری جنوب شرقی ۲۵۵۰ متر
اوزون دره در ۲۱ کیلومتری جنوب ۲۶۹۸ متر
بردرش در ۲۱ کیلومتری شرق ۲۷۶۷ متر
تکه قیه شی در ۲۹ کیلومتری شرق ۲۷۱۰ متر
خسروخان در ۱۴ کیلومتری جنوب شرق ۲۴۲۹ متر
سبلاخ در ۱۷ کیلومتری شمال شرق ۲۴۹۲ متر
سفره سلام در ۲۱ کیلومتری شرق ۲۷۱۰ متر
سویلی در ۳۵ کیلومتری شمال شرق ۲۶۶۸ متر
قازمه در ۲۹ کیلومتری شمال شرقی ۲۷۷۵ متر
محمود خان در ۲۷ کیلومتری شمال شرقی ۲۶۱۰ متر
یای قاری در ۳۶ کیلومتری شمال شرقی (بلندترین) ۲۹۴۱ متر

afsanah82
08-08-2010, 05:16 PM
شهرستان ماکو

ماکو یکی از شهرهای استان آذربایجان غربی در شمال غربی ایران است. این شهر در نزدیکی مرز ایران و ترکیه قرار دارد. شهر ماکو مرکز شهرستان ماکو است. شهر ماکو در دره‌ای بنا شده که رودخانه زنگمار از آن می‌گذرد و شهر را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم می‌کند. قسمت جنوبی شهر در دامنه کوه سبد قرار گرفته و آبادی چندانی ندارد ولی بخش شمالی آن آبادتر و بزرگتر است .

ماکو در دوره‌های مختلف تاریخ به نام‌های مختلفی معروف بوده که از آن جمله می‌توان به کلاهک سنگی ماکو و لانه لک لک‌ها که در گوشه گوشه شهر و جاده‌ها بر روی تیرکهای برق و منبع‌های آب ساخته شده‌اند نیز از دیدنی‌های جالب ماکو است. این شهر به دلیل آنکه در کنار مرز و گمرک بازرگان واقع شده‌است محل عبور مسافرینی است که قصد دارند از طریق زمینی به ترکیه سفر کنند.زبان رایج مردم شهرستان ماکو ترکی آذربایجانی و کردی است.

وجهه تسمیه

در مورد وجه تسمیه ماکو حدس و گمانهای زیادی زده شده ، ارامنه مدعی هستند ماکو در اصل ماکی یا مکی به معنی آغل (مرتع گوسفند ) بوده برخی مانند یاقوت حموی عقیده دارند ماکو محل زندگی روحانیون زردشتی بوده‌است لذا در اصل ماگوش نام داشته که به مرور ایام ماکو شده‌است . اسم ماکو را آرتاز ، شاوارشان ، قلعه قبان نیز گفته‌اند.

دیدنی‌های ماکو

آثار باستانی شهرستان ماکو
کلیسای طاووس در ده قره کلیسا بخش سیه چشمه
تپه ما قبل تاریخ خلیل آباد در 300 متری شوط
کلیسای عظیم سنت استپاسن در دره شام ارسکنار
معبد سنگی در ده شدی دشت زنگنه
برج و بارو و کتیبه در ، ساری قیه و در صخره ماکو
خرابه‌های تعدادی کلیساهای ارمنی در دهات مختلف
آثار تاریخی شهر دامبات
خرابه‌های قدیمی گزلو در ده مخند
آثار و علایم منقوش در سنگ در ده قزلجه قلعه دهستان قره قویون
دالانها و غارهای زیرزمین در اطراف آرارات
شهر روسا یا قلعه جم خور در ده بسطام چایپاره
اطاق سنگی در ده چیره کندی چای پارا
گورستان تاریخی پیر احمد کندی در دهات آواجیق
پل بشگوز در نزدیک شهر ماکو
خرابه‌های سه گوش در ده قزلداغ
اطاق سنگی در ده دلیک داش
کلیسای زور زور در ده بارون
دیری متعلق به فرقه دمینکن در پای کوه قیه
اطاق سنگی در ده سنگر
کلیسای مریم ننه در شمال شهر ماکو
بنای باشکوه کلاه فرنگی در بیمارستان ماکو
کاخ باغچه جوق

تاریخ

نام ماکو نامی باستانی است و به دوران ماد می‌رسد. ایرانیان ماد از زمان پادشاهی ایشتوویگو در این منطقه ساکن شدند و آن را مادکوه (کوه مادها) نامیدند. این نام بعداً به صورت ماکو درآمد.

در منطقه ماکو بازمانده‌های یک شهر بزرگ قدیمی که دامبات و خاورزمین نام داشت دیده می‌شود.

گله‌داران ساسانی از ساکنان این منطقه بودند و عشایر کنونی منطقه که ساکان نامیده می‌شوند این شهر ویرانه را هنوز خاورزمین می‌نامند.

در دوره‌های بعدی ماکو بخشی از ایالت واسپورکان ارمنستان شد گروهی محل شهر کنونی ماکو را محل قبلی دژ قابان دانسته‌اند. در جلد ششم فرهنگ معین (به تالیف جعفر شهیدی) آمده‌است: "ماکو در قدیم قلعه‌ای بود به نام قابان که چون محل دزدان بود شاه عباس آن را خراب کرد. بنای شهر ماکوی امروزی را می‌توان از سال ۱۰۱۲ ه.ش. دانست.. در دوره‌های بعد، اعراب و ترکان سلجوقی بر منطقه چیره شدند.

به هنگام انعقاد عهدنامه گلستان، در مورد ماکو میان روس و عثمانی رقابت بود. در پی آن به مردم و خان‌های ماکو اختیار داده شد تا به هر سو که مایلند ملحق شوند و آنان الحاق به ایران را انتخاب کردند. از این حیث خوانین ماکو به‌ویژه تیمورپاشا و اقبال‌السلطنه طرف رعایت و ملاحظه قاجاریه بودند

afsanah82
08-08-2010, 05:18 PM
شهرستان مهاباد

شهرستان مهاباد یکی از شهرستان‌های کردنشین استان آذربایجان غربی ایران است. مرکز آن شهر مهاباد است. این شهر در جنوب استان و در دامنه رشته جبال لند شیخان كوهستانی و خوش آب و هوا قرار دارد. مهاباد شهری است كه در ساحل شرقی رودخانه مهاباد واقع شده است و امروز به خاطر قرار گرفتن در مركز تلاقی سه استان آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و كردستان از اهمیت خاصی برخوردار است و به دلیل همین موقعیت استراتژیک اقامتگاه مسافران زیادی می‌باشد.

تقسیمات کشوری

تقسیمات کشوری این شهرستان، بنابرآنچه در نتایج آمارگیری سرشماری سال ۱۳۸۵ کل کشور آمده‌است، بر حسب بخش، شهر، دهستان و روستا به شرح زیر است:

بخش‌ها
بخش مرکزی
بخش خلیفان

شهرها
شهر مهاباد

دهستان‌ها

دهستان‌های بخش مرکزی
دهستان آختاچی غربی
دهستان مکریان شرقی
دهستان مکریان غربی

دهستان‌های بخش خلیفان
دهستان کانی بازار
دهستان منگور شرقی

جغرافیا

شهرستان مهاباد با مساحت ۲۵۹۱ کیلومتر مربع و ۱۸۸٬۲۸۹ نفر جمعیت (بر اساس سرشماری سال ۱۳۷۹) در موقعیت طول جغرافیایی ۴۵ درجه و ۴۳ دقیقه شرقی و عرض جغرافیایی ۳۶ درجه و ۴۶ دقیقه شمالی از نصف النهار گرنویج قرار گرفته و با دو بخش، مرکزی و خلیفان دارای ۲۲۴ روستا دارای سکنه می‌باشد. مهاباد دارای آب و هوای کوهستانی با زمستانهای سرد و تابستانهای نسبتاً معتدل و چهار فصل بسیار جذاب است، رودخانه مهاباد از داخل شهر عبور می‌کند.

مردم و زبان

زبان گفتاری مردم شهرستان مهاباد کردی سورانی با لهجه مکریانی می‌باشد.

%۹۵ از مردم این شهرستان به زبان کردی تکلم کرده و سنی مذهب (شافعی) می باشند و تنها ۲% از كل جمعیت این شهرستان را شیعیان تشكیل می دهند كه اكثرا ترك زبان هستند. همچنین در این شهرستان اقلیتی از كلیمی ها و ارمنی ها نیز زندگی می كنند.[۱] جمعیت این شهرستان طبق سرشماری سال ۱۳۸۵ برابر با ۱۹۷٬۴۴۱ نفر بوده‌است که از این تعداد ۱۰۰٬۰۸۵ نفر آنان مرد و ۹۷٬۳۵۸ نفر آنان زن بوده‌اند.

تاریخچه و وجه تسمیه

نام شهرستان مهاباد در گذشته به دلیل حاکمیت ترکان قاجار, به زبان ترکی ساوجبلاغ(در لهجه مهابادی: سابلاغ) بود که در زمان حکومت رضاخان به نام اصلی و باستانی خود یعنی مهاباد تغییر داده شد. دربارهٔ واژه مهاباد تاکنون تعبیرات و معناهای گوناگونی گفته شده‌است. مهاباد را مادآباد نیز گفته‌اند که این تعبیر هیچ گونه دلیل قابل قبولی همراه ندارد. این شهر را مه‌آباد نیز گفته‌اند که اگر به معنای جایی باشد که همیشه مه آلود است این تعبیر نیز با واقعیت وفق نمی‌کند. در فرهنگ فارسی برهان قاطع درباره واژهٔ مهاباد چنین نوشته شده‌است که نام اولین پیغمبری است که به عجم مبعوث شد و کتابی آورد که آن را «دساتیر» خوانند. بعضی نیز براین اعتقاد هستند که مهاباد به معنای جایی است که بزرگان آن جا را آباد کرده‌اند. این منطقهٔ قدیمی در زمان‌های پیشین مرکز نواحی کردنشین بوده و بطلیموس آن را داروشاه و راولیستون به نام داریاس نامیده‌است. امروز در ۳ فرسخی شهر فعلی، روستایی به نام دریاز (دریاس) مشهود است که از قرار معلوم شهر داریاس در همین نقطه واقع بوده‌است. در عصر هخامنشی منطقه، بخشی از امپراتوری عظیم هخامنشی بود و بعد از آن در زمان اسکندر بخشی از آتوپاتن ماد بود که ژنرال هخامنشی آتروپات و سپس جانشینانش بر آن جا حکومت کردند. در دوره صفویه ایالات غرب ایران میدان مبارزه و برخوردهای دو امپراتوری صفویه و عثمانی بود و حکام محلی در ولایات باختر به مقتضای توانایی یکی از دو امپراتوری هر بار تابع یکی از آن‌ها می‌شد. این شهر در گذشته بر اثر زلزله‌ای نابود و دوباره ساخته شد. پیرامون این شهر آثار تاریخی متعددی وجود دارد.

قسمتی از این منطقه در سال ۱۹۴۶ به رهبری قاضی محمد اعلام اسقلال کرد و جزئی از جمهوری مهاباد بود. مهاباد در زمان حاکمی به نام بداق‌سلطان روند رو به پیشرفت خود را شروع کرد. یکی از اهداف بداق‌سلطان برگرداندن مهاباد به زمان اوج بوده‌است.

آثار تاریخی

تحقیقات مورخین و آثار کشف شده توسط باستان شناسان حاکی از آن است که منطقه شهرستان مهاباد حداقل از سده‌های اول هزاره اول پیش از میلاد مسیح یکی از مناطق مسکونی ایران باستان بوده‌است. یکی از این آثار کتیبه‌ای به خط میخی منسوب به (مینوآ) می‌باشد که بین سالهای ۸۱۲ تا ۷۷۸ قبل از میلاد سلطنت داشته‌است. کتیبه مذکور تا سال ۱۸۹۰ موجود بوده‌است. آثار دیگری مانند پلکان‌های سنگی و راهروهای زیرزمینی مشهور به برده کنته کشف گردیده که بر نفوذ و هجوم قوم دیگری بنام وانیها به منطقه دلالت دارد. از دوره مادها نیز آثاری از جمله یک گور بنام فقرهقا (فرهادگاه) بجامانده‌است. بررسی آثار برجای‌مانده از زمانهای دور گذشته، نشانگر این امر است که تمدن و شهرنشینی در این منطقه از دوره مادها بوجود آمده‌است.

مشاهیر

فرهنگی و ادبی: ملا صالح حریق،وفایی،گیو مکریانی،محمدامین شیخ الاسلامی معروف به هیمن، ، استاد محمد قاضی و غیره

afsanah82
08-08-2010, 05:21 PM
شهرستان میاندوآب

شهرستان میاندوآب در جنوب دریاچه ارومیه و جنوب شرقی استان آذربایجان غربی واقع شده. مرکز این شهرستان شهر میاندوآب است.نماینده میاندواب سردار عیسی زاده و محبی نیا هستند. وجه تسمیه میاندوآب حاصل موقعیت این شهر بین دو رود زرینه‌رود و سیمینه‌رود هست.[نیازمند منبع]


از لحاظ گروههای جمعیتی میاندوآب و اطراف آن بسیار متنوع است. زبان رایج در میاندوآب ترکی آذربایجانی است.[۱] تعدادی از روستاهای ترک نشین از پیروان اهل حق یا علوی هستند ولی اکثریت با شیعیان می‌باشد. برخی از روستاهای میاندوآب با زبان کردی سورانی تکلم می کنند. در شهر میاندوآب تعداد بسیاری پیرو طریقت دراویش از قدیم الایام بوده‌اند. تا قبل از انقلاب تعدادی نزدیک به صد و بیست خانوار بهایی نیز در این شهر و چندین روستای اطراف ساکن بودند ولی به منظور انحراف حرکات انقلابی مردم تعداد بسیاری از پیروان دین بهائی مورد حمله اراذل و اوباش واقع شدند و به دنبال به آتش کشیده شدن و غارت شدن خانه‌ها بسیاری مجبور به مهاجرت به شهرهای دیگر شدند. درگیری‌هایی نیز میان سپاه پاسداران و روستاهای علوی هر از چند گاه رخ می‌دهد.

جمعیت این شهرستان طبق سرشماری سال ۱۳۸۵ برابر با ۲۴۵۱۵۸ نفر بوده است که از این تعداد ۱۲۳۹۹۳ نفر آنان مرد و ۱۲۱۱۶۰ نفر آنان زن بوده اند. شهر میاندواب بزرگترین شهر در جنوب استان تلقی می‌شود. .

تقسیمات کشوری

تقسیمات کشوری این شهرستان، بنابرآنچه در نتایج آمارگیری سرشماری سال ۱۳۸۵ کل کشور آمده است، بر حسب بخش، شهر، دهستان و روستا به شرح زیر است:

بخش‌ها
بخش مرکزی
بخش مرحمت آباد
بخش باروق
بخش گوگ تپه(میاندواب)

شهرها
شهر میاندوآب
شهر چهاربرج
شهر باروق

دهستان‌ها

دهستان‌های بخش مرکزی
دهستان زرینه رود جنوبی
دهستان زرینه رود شمالی
دهستان زرینه رود
دهستان مرحمت آباد
دهستان مکریان شمالی
دهستان مرحمت آباد جنوبی

دهستان‌های بخش مرحمت آباد
دهستان مرحمت آباد شمالی
دهستان مرحمت آباد میانی

دهستان‌های بخش باروق
دهستان باروق
دهستان آجرلوی غربی
دهستان آجرلوی شرقی

کشاورزی

موقعیت بسیار مطلوب جغرافیائی باعث رشد بسیار خوب کشاورزی و در نتیجه ترقی صنعتی منطقه میاندوآب شده است. کارخانه تولید قند و شکر میاندوآب در اوایل قرن بیستم با همکاری مهندسان آلمانی بنا گردید. بنای سد انحرافی نوروزلو در سالهای ۱۳۵۰ هجری شمسی این ناحیه را مستعد آبادانی و صنعتی نمودن ناحیه نمود.

تاریخ شهرستان میاندوآب

کشف چندین اثر باستانی در اطراف میاندوآب، نشانگر اسکان بسیار قدیمی منطقه در دورانهای ثبت نشده تاریخ هست. در اوایل سلطنت آقامحمد خان قاجار به دنبال کوچ اجباری جمعیتی از منطقه کرمان به اهالی شهر اضافه شدند و در مدت دو نسل در جمعیت ترک میاندوآب استحاله گشتند. اسامی برخی محله‌ها و شهرت‌ها مانند رابریلر، سیرجانیلر و کرمانی نشانگر این حرکت جمعیتی بوده. دو دلیل اصلی این حرکت جمعیتی مهاجرت اجباری یا تبعید در اثر شورش ذکر شده. سرکوبی یاغی‌های منطقه کرمان و اسکان جمعیت بیشتر در این منطقه به منظور مقابله با حملات کردها به بناب و مراغه بوده است. این شهر در واقع مرز منطقه ترک نشین و کردنشین است. تهاجمات متعدد بعضی از قبایل محلی کرد در این منطقه تا اواخر مشروطیت ادامه داشت. در این برهه گزارشهای بسیاری از حملات به کردان توسط لشکر شجاع‌السلطنه نیز ثبت شده است.

در سالهای متلاطم جنگ جهانی اول میاندوآب نیز مانند بسیاری مردم منطقه طعم تلخ قحطی‌ها و بی ثباتی ایران را کشید. دولت ایران در هرج و مرج خان خانی‌های محلی و آشفتگی سیاسی بود. در این دوره دول انگلیس و آمریکا به وساطت مبلغان مسیحی خواستار برقراری یک جمهوری مسیحی به رهبری ارامنه و آسوری ها با مرکزیت ارومیه بودند.

در اواخر جنگ دوم جهانی ارتش شوروی کنترل این منطقه را به دنبال تبعید رضاشاه به دست گرفت. در این سالها حزب دمکرات (دمکرات فرقه سی) به رهبری جعفر پیشه‌وری هواداران بسیاری را در میاندوآب و اطراف به خود جلب کرد. به روایتی برگزاری کلاسهای ترکی و اداره منظم شهر در این دوره کوتاه باعث خوش بینی اهالی به این حزب شد و به روایتی دیگر مردم منطقه از این حزب ناراضی بوده و پیش از رسیدن نیروهای دولتی خود به مبارزه با حزب دموکرات پرداخته و بساط آنها را برچیدند.

آثار باستانی

آثاری از حکومت مادها و اورارتور در روستای داش تپه موجود است

afsanah82
08-08-2010, 05:22 PM
شهرستان نقده

شهرستان نقده در قسمت جنوبی استان آذربایجان غربی ایران قرار دارد و مرکز آن شهر نقده است.

این شهرستان در دشت نقده واقع شده و دشتی حاصل‌خیز است که از شمال به دریاچه ارومیه اشراف دارد. دارای باغ‌های سیب و انگور منحصر بفرد به طور عمده می‌باشد.

شهرستان نقده در قسمت جنوبی استان آذربایجان غربی ایران قرار دارد و مرکز آن شهر نقده‌است. این شهرستان در دشت نقده واقع شده و دشتی حاصل‌خیز است در اوایل آبادانی این سرزمین برنج یکی از عمده محصولات زیر کشت آن بوده و از شمال به دریاچه ارومیه اشراف دارد. دارای باغ‌های سیب و انگور بی‌مانند به طور عمده می‌باشد.

دو تفریحگاه و تفرجگاه سلطان یعقوب و یددی گز(به معنی هفت چشمه) یکی از پرطرفدارترین و زیباترین مناطق گردشگری این منطقه و دهکده توریستی تپهٔ حسنلو و سد حسنلو نیز زیبا و گردشگرپذیر هستند. جمعیت این شهرستان طبق سرشماری سال ۱۳۸۵ برابر با ۱۱۷٬۸۳۱ نفر بوده‌است که از این تعداد ۵۹٬۲۵۰ نفر آنان مرد و ۵۸۵۸۱ نفر آنان زن بوده‌اند.

ساکنان آن به ترکی آذربایجانی و کردی سورانی سخن می‌گویند.

تقسیمات کشوری

تقسیمات کشوری این شهرستان، بنابرآنچه در نتایج آمارگیری سرشماری سال ۱۳۸۵ کل کشور آمده‌است، بر حسب بخش، شهر، دهستان و روستا به شرح زیر است:

بخش‌ها
بخش مرکزی
بخش محمدیار

شهرها
شهر نقده
شهر محمدیار

دهستان‌ها

دهستان‌های بخش مرکزی
دهستان بیگم قلعه
دهستان نقده

دهستان‌های بخش محمدیار
دهستان المهدی
دهستان حسنلو

afsanah82
08-08-2010, 05:24 PM
مناطق دیدنی
آبشار شلماش
بشار شلماش از مهمترین آبشارهایی است که در سطح استان آذربایجان غربی و در شهر سردشت جاری است. آبشار شلماش با دره‌ای سرسبز در کنار جنگل‌های پراکنده، در نزدیکی شهر سردشت واقع شده و از شاخه‌های رودخانه زاب کوچک محسوب می‌شود.

این آبشار که در واقع از سه آبشار تشکیل شده هم اکنون به صورت منطقه‌ای تفریحی درآمده که همه ساله به خصوص در فصل گرما هزاران نفر از مناطق مختلف و به خصوص از شهرهای کردنشین برای دیدن آن عازم سردشت می‌شوند. سه آبشار به ترتیب و پشت سر هم قرار گرفته‌اند که اولین آنها در نزدیکی محل توقف و پارکینگ قرار گرفته‌است. برای دیدن دو آبشار بعدی باید مسافتی نسبتا زیاد را پایین رفته و وارد دره‌ای عمیق شوید. در حال حاضر با احداث پله و حصارهایی بالا و پایین رفتن از دره راحت تر و کم خطر تر شده‌است.

در فصل بهار این آبشار پر آبترین روزهای خود را می‌گذراند. آب و هوای منطقه تا اواسط اردیبهشت هم سرد است ولی از اول خرداد ماه به بعد تا اواسط پاییز می‌تواند موقع مناسبی برای سفر به این منطقه باشد.

مسیر سردشت به آبشار شلماش مسیر زیبا و پر درختی است. جاده مذکور آسفالت و مناسب بوده و تا آبشار مدت ۲۰ دقیقه می‌باشد.

مختصات جغرافیایی :

مختصات: 36°5′52.52″n 45°29′31.62″e

afsanah82
08-08-2010, 07:45 PM
تپه حسنلو

مختصات: 37°00′17.39″N 45°27′32.01″E

تپهٔ حسنلاو که در ۷ کیلومتری شهر نقده قرار دارد، یکی از تپه‌های باستانی ایران است که قدمت آن به بیش از ۶ هزار سال قبل از میلاد می‌رسد.

تپه باستانی حسنلو در ۱۲ کیلومتری جنوب غربی دریاچه ارومیه، و ۹ کیلومتری شمال شرقی شهرستان نقده بین دهکده‌های امین‌لو و حسنلو واقع شده‌است. این تپه به مناسبت نام دهکده مجاورش حسنلو نام گرفته‌است.

تپه‌های باستانی زیادی پیرامون تپه حسنلو را فرا گرفته‌اند و گویا هنگام آبادی حسنلو و تمدن عظیمش تمدنهای دیگری نیز با این تپه در تماس بوده و همدوره تمدن حسنلو بوجود آمده‌اند.

وجود تپه‌های باستانی دیگر چنین میرساند که اقوام ساکن در حسنلو با اقوام ساکن در تپه‌های اطرافش از یک تیره بوده و با هم داد و ستد و رابطه داشته‌اند. تپه‌های اطراف حسنلو عبارتند از:

تپه باستانی پسدلی در شمال شرقی حسنلو (واقع در دهکده شیخ احمد) تپه بارانی در جنوب حسنلو (واقع در دهکده بارانی عجم) تپه حاج فیروز در جنوب حسنلو (واقع در دهکده حاج فیروز) تپه باستانی تابیه در جنوب غربی حسنلو (واقع در دهکده تابیه) عقرب تپه در مغرب حسنلو (واقع در دهکده دلمه) تپه کوئیک در شمال غربی حسنلو (واقع در دهکده کوئیک) تپه دلنچی ارخی در شمالغربی حسنلو (واقع در دهکده دلنجی ارخی=جوی گدا) تپه باستانی فلات در مغرب حسنلو (واقع در دهکده قلات) تپه باستانی میرآوا= میرآباد در مغرب حسنلو (واقع در دهکده میرآباد) تپه باستانی دیگر بنام ساخسی تپه در جنوب حسنلو (واقع در دهکده ساخی تپه)، تپه نظام آباد در جنوب شرقی حسنلو (واقع در دهکده نظام آباد) تپه مملو در جنوب شرقی حسنلو (واقع در دهکده مملو) تپه محمدشاه در مشرق حسنلو (واقع در دهکده محمدشاه) تپه گرخانه در مشرق حینلو (واقع در دهکده گرخانه). کلیه تپه‌های یاد شده به فاصله‌های مختلف از یکدیگر و به فاصله ۲ کیلومتر تا شعاع ۱۵ کیلومتر از تپه حسنلو قرار گرفته‌اند.

تاریخچه حفاری در تپه حسنلو



تپه حسنلو تپه بزرگ و مدوری به قطر تقریبی ۲۸۵ تا ۲۵۰ متر و ارتفاع ۲۰ متر از سطح رودخانه گدار می‌باشد. این تپه بین دو دهکده امین‌لو و حسنلو از طرف مغرب و مشرق قرار گرفته‌است. (شکل ۹) ساکنین اولیه تپه حسنلو احتمالاُ قوم مناعی (مانائی) بوده‌اند که تمدن بس وسیع و درخشانی از خود به یادگار گذارده‌اند. از اشیاء مکشوفه درین تپه چنین به نظر می‌رسد که آثار مفرغی آنها کاملاُ قابل مقایسه با آثار مفرغی لرستان یعنی قوم کاسی است و شاید خویشاوندی میان این دو قوم موجود باشد. از قوم مناعی و محل سکونت آنها که سرزمینهای جنوبی دریاچه رضائیه بوده‌است یادی در تورات شده‌است. قوم مناعی را قوم «مان» هم گفته‌اند.

تپه حسنلو ابتدا بوسیله یک هیئت تجاری ایرانی در سال ۱۳۱۳ خورشیدی کاوش شد و در اسل ۱۳۱۵ بوسیله سر اورل اشتین دانشمند انگلیسی چندین گمانه در آن زده شد و مقداری هم اشیاء بدست آمد. در سال ۱۳۲۶ یک کاوش تجارتی بوسیله آقای فرهادی انجام گرفت و آقای محمود راد بازرس فنی این حفاری بود. در سال ۱۳۲۸ از طرف اداره کل باستانشناسی آقای مهندس علی حاکمی باتفاق آقای محمود راد مأمور کاوش علمی در این تپه باستانی شدند. مقدار زیادی از اشیاء حسنلو که امروزه در موزه ایران باستان دیده می‌شود بوسیله این هیئت علمی به موزه تهران آورده شده‌است. ضمناً گزارش این حفاری بوسیله هیئت مزبور در جلد اول گزارشهای باستان‌شناسی در شهریور ماه ۱۳۲۹ چاپ شده‌است.

در سال ۱۳۳۴ شمسی یک هیئت مشترک ایرانی و آمریکایی به ریاست پروفسور رابرت دایسون در تپه حسنلو مشغول کاوش شدند. این حفاری در سالهای بعد هم ادامه یافت.

بالاخره روز پنجشنبه ۲۳ فروردین ماه سال ۱۳۳۷ هیئت مشترک ایران و آمریکا ضمن حفاری در این تپه موفق به کشف جام بزرگ طلای حسنلو گردید. بازرس فنی و نماینده ایرانی هیئت در آن هنگام آقای علی اکبر اصغریان بود. از آن پس مرتباً این تپه بوسیله هیئت مشترک ایران و آمریکا حفاری شده و هنوز هم ادامه دارد (ولی تاکنون کتاب مستقلی در این باره از طرف دکتر ادیسون به چاپ نرسیده‌است).

در دو فصل آخر حفاری تپه حسنلو یعنی در تابستان سالهای ۴۹-۵۱ که غلام‌رضا معصومی بازرس فنی این هیئت بود.

حفاری تپه حسنلو یک حفاری کاملاً علمی است. برای اینکه تپه را حفاری کنند ابتدا سطح آن را به مربع‌های متعدد به ابعاد ۵*۵ متر تقسیم کرده‌اند و سپس در یک سوی جدول حاصله از اعداد و در سوی دیگر از حروف الفبای انگلیسی استفاده کرده‌اند. پس از اینکه ۲۶ حرف الفبای انگلیسی برای ۲۶ ترانشه در کنار هم نام‌گزاری شده‌است برای بار دوم این حروف تکرار شده‌است مانند حروف AA و BB و CC و DD و EE هرکدام برای یک ردیف ترانشه مورد استفاده قرار گرفته‌اند. با این کار محل دقیق هر ترانشه و هر شیئی یافت شده از آن ترانشه به خوبی روشن می‌گردد.

در سالهای اول حفاری، هیئت مشترک ایران و آمریکا در ترانشه‌های مختلف این تپه کار کرد و تقریباً محل مناسبی را برای کار دائمی هر ساله خود پیدا نمود. در همین سالها بود که به ساختمانهای سوخته دوره چهارم سکونت در حسنلو برخورد شد و اثرات سوختگی و شواهدی که این آتش‌سوزی را ثابت می‌کرد یکی پس از دیگری روشن گردید. (شکلهای ۱۹ و ۲۰ و ۲۱). در سالهای اول حفاری، هیئت برای پیدا کردن ارتفاع خاک تشکیل دهنده تمدنهای مختلف در مراحل دهگانه سکونت در حسنلو اقدام به حفر چاهی در مرکز تپه و تقریباً در پست‌ترین قسمت تپه نمود. این چاه در عمق ۵/۱۷ متری از سطح اولیه تپه به خاک بکر و آب رسید و نتایج کلی زیر را بدست آورد:

جام حسنلو: این جام در فروردین ماه سال ۱۳۳۷ بوسیله هیئت مشترک ایران و آمریکا از تپه حسنلو کشف شد. این جام در آغوش انسانی جای داشت که بر زمین افتاده بود و بر پشت او خنجری فرو کرده بودند. نقوش این جام متنوع بوده و دارای ارزش هنری فراوان است. در ابداع نقوش این جام هنرمند سازنده آن احتمالاً از دو داستان شیرین فارسی کهن الهام گرفته‌است. یکی داستان مهر فراخ دشت است که بر گردونه‌ای سوار و همراه یارانش به جنگ دشمن می‌رود که پیمان شکنان را کیفر دهد. دیگری داستان پیروزی فریدون پیشدادی بر ضحاک ماردوش است که شاه فریدون به کمک کاوه آهنگر موفق می‌شود که بر ضحاک پیروز شده و خواهرانش را از اسارت او بیرون آورد.

دوران‌های سکونت در حسنلو

به عقیده دکتر دایسون رئیس هیئت مشترک ایران و آمریکا ده دوره متمایز سکونت در تپه حسنلو موجود است و از قدیم به جدید یعنی از دوره دهم شروع و به دوره یکم که آخرین دوره‌است ختم می‌شود. دایسون تاریخ تقریبی سکونت در دوره دهم را به ۶ هزار سال پیش از میلاد مسیح نسبت می‌دهد و دوره نهم و هشتم تا هفتم را بین ۶ هزار و سه هزار پیش از میلاد می‌داند. از سه دوره دهم و نهم و هشتم اطلاعات زیادی نداریم و مدارک کافی نیز در دست نمی‌باشد و امید می‌رود با ادامه حفاری در تپه حسنلو نکات تاریک این سه دوره کاملاً روشن گردد.

از دوره هفتم تا دوره اول اطلاعات بیشتری موجود است و شواهد باستان‌شناسی و حفریات در حسنلو وجود این دوره‌ها را کاملاً تأئید می‌کند. در این دوره‌ها به بناهای خشتی و گلی و سنگی برخورد شده‌است. از حفاری که در ترانشه U ۲۲ در سالهای ۱۳۴۹ و ۱۳۵۱ انجام گرفت (شکل ۲۲) ثابت شد که از دوره چهارم سکونت در حسنلو یعنی از هنگام وقوع آتش‌سوزی بزرگ حسنلو تا دوره هفتم سکونت (۲۲۰۰ سال پیش از آتش‌سوزی) آثار ساختمانی که دال بر سکونت افرادی در حسنلو می‌باشد موجود است(۱). بنابراین دوره هفتم بین ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد بوده‌است که از ابزرا مفرغی استفاده می‌شده‌است و دوره ششم بین ۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ پیش از میلاد مسیح و دوره پنجم می‌تواند ۱۳۰۰ سال پیش از میلاد مسیح بوده باشد.

در دوره پنجم سکونت در حسنلو ظروف سفالی خاکستری رنگ ظاهر شده‌است ولی اقوام سازنده این ظروف سفالی خاکستری رنگ معلوم نیست که از چه منطقه‌ای به این محل آمده‌اند؟ از مختصات دوره پنجم سکونت در حسنلو وجود ساختمانهای خشتی و گلی است که تاکنون در هیچ نقطه از دنیا یافت نشده‌است.

دوره چهارم بین ۱۳۰۰ تا ۸۰۰ ق-م است یعنی همان دوره آتش‌سوزی بزرگ و لایه‌های سوخته و سیاه شده که تقریباً در مدت ۵۰۰ سال سکونت تشکیل گردیده‌است. در این دوره ساختمانهای حسنلو از سنگ ساخته شده بود و تمدن بسیار درخشانی در این دوره در حسنلو وجود داشته‌است.(شکل ۲۴ و ۲۵) هنر اقوامیکه در این دوره در حسنلو ساکن بوده‌اند بسیار پیشرفته بود و آثار آنها قابل مقایسه با آثار زیویه کردستان و کلورز و مارلیک گیلان و کلیه نفاط لرستان می‌باشد.

دوره سوم سکونت در تپه حسنلو دوره مادها و کمی پیش از آن بوده‌است و نیز این دوره نیمی از دوره هخامنشی را هم شامل می‌شود و خود این دوره به دو قسمت III A و III B تقسیم می‌گردد و دوره III A قدیمتر از دوره III B بوده‌است. دوره دوم همزمان با نیمی از دوره هخامنشی و همه دوران پارت (اشکانی) و نیمی از دوران ساسانی می‌باشد. و دوره اول که لایه بسیار ضعیفی است شامل اواخر ساسانی و اوایل اسلام است که اثری از آن موجود نیست و کلیه آثار این دوره از میان رفته‌است.

مهمترین دوره سکونت در حسنلو همان دوره چهارم است و منظور نگارنده از تشریح کلی حفاری حسنلو و ساختمانهای یافت شده در آن بیشتر روی این دوره می‌باشد. کلیه ساختمانهای یافت شده در حسنلو که از سنگ ساخته شده‌اند متعلق به دوره چهارم سکونت در حسنلو است (گرچه مقدار کمی هم سنگ در پی‌های ساختمانی دوره پنجم بکار رفته‌است).

هیئت حفاری در سالهای پیش از انقلاب توانست اتاقهای متعددی با سالنهای بزرگ در مرکز تپه کشف نماید و دیوار دفاعی قلعه نظامی و دژ محکم این شهر را زیر خاک بیرون سازد. از کشفیات اخیر این هیئت دست یافتن به سه معبد بزرگ ستوندار است که احتمالاً مراسمی در هر یک از آنها اجرا می‌شده‌است. به‌نظر می‌رسد که این سه تالار بزرگ ستوندار همزمان با هم ساخته نشده‌است بلکه تالار ستوندار شرقی اول و تالار ستوندار بزرگ جنوبی پس از آن دو تالار ستوندار غربی بعد از هر دو تالار ساخته شده‌است و به عبارت دیگر می‌توان گفت هنگامیکه تالار ستوندار بزگ جنوبی را بنا کرده‌اند اولین تالار ستوندار شرقی متروک شده بود و از آن استفاده کافی نمی‌شده‌است و آن تالار به انبار یا طویله اسبان تبدیل شده بوده‌است. و نیز سومین تالار غربی ستوندار را هنگامی بنا کرده‌اند که دومین تالار بزرگ جنوبی تکافوی احتیاجات آنها را برآورده نمی‌کرده‌است بدین جهت اقدام به ساختن سومین تالار بزرگ ستوندار کرده‌اند. شواهدی که از این حفاری داریم اینطور نشان می‌دهد که هر سه بنای ستوندار مانند یک مرکز مذهبی یا معبدی بوده که برای انجام تشریفات خاصی ساخته شده و در حقیقت خدا را در آنجا میپرستیدند.

دروازه و دیوار دفاعی قلعه

دور تا دور قلعه را دیواری به قطر (عرض) ۳ متر و ارتفاع هفت متر فرا گرفته بوده‌است. در سرتاسر این دیوار برجهای مربع شکلی به فاصله‌های ۳۰ متر از یکدیگر و به ابعاد ۱۰ متر × ۱۰ ساخته شده بود. ارتفاع برجها بدرستی معلوم نیست که چند متر بوده‌است و مسلماً بیشتر از ۷ متر یعنی بلندتر از دیوار قلعه بوده‌است. با احتساب هر ۳۰ متر یک برج، تقریباً محل هفت برج در روی دیوار دفاعی قلعه روشن می‌گردد. طرز قرار گرفتن برجها در میان دیوارها طوری بوده‌است که ۳ متر از طول برج داخل دیوار و ۵ متر آن خارج دیوار (بیرون از قلعه) و ۲ متر آن در سوی دیگر دیوار (داخل قلعه) قرار داشته‌است. از این برجها برای حفاظت قلعه استفاده می‌شده‌است.

از حفاری قسمتی از دیوار قلعه و چند برج می‌توان نتیجه گرفت که تغییراتی در دیوار شهر و برجها در دوران سوم سکونت در حسنلاو پدید آمده‌است و مسیر دیوار قلعه در دوره سوم سکونت با دوره چهارم فرق کرده‌است، زیرا پس از آتش‌سوزی و فروریختن قسمت زیادی از دیوار قلعه و خراب شدن برخی از برجها، دیوار و برجها از نو بنا شده ولی در مسیر دیوار اندکی انحراف حاصل گردیده‌است.

حیاط مرکزی و بناهای پیرامون آن

در مرکز این دژ حیاط وسیعی به طول ۲۹ و عرض ۱۹ متر قرار گرفته‌است. البته طول و عرض حیاط در همه سو یکسان نبوده و حیاط تقریباً شکل چندضلعی نامنظمی پیدا کرده‌است بطوریکه در شمال‌ترین قسمت عرضش به ۲۱ متر هم می‌رسد. در انتهای جنوبی حیاط مرکزی مذبح یا قربانگاه قرار داشت و در انتهای شمالی حیاط چند ستون سنگی بلند بفاصله چند متر از یکدیگر به ارتفاع سه متر یا بیشتر مانند لوحه سنگی یادبود به دیوار شمالی حیاط نصب شده بود ولی روی هیچ‌کدام از آنها کتیبه‌ای دیده نمی‌شد. در دو سوی شمالی و غربی حیاط سکوهای سنگی بارتفاع تقریبی ۶۰ تا ۷۰ سانتیمتر و عرض ۱۲۰ تا ۲۳۰ سانتیمتر وجود داشت که با سنگ‌های تخت مفروش بود. دور تا دور حیاط مرکزی و اتاقهای کوچک و بزرگ و تالارهای ستوندار و ایوانهای درازی وجود داشته‌است که بازمانده آن هنوز هم برجای اولش دیده می‌شود.

بناهای سوی شرقی حیاط مرکزی

در جنوب خاوری حیاط مرکزی یک تالار وسیع با چند انبار وجود داشت. در این تالار مقداری زیادی از خمره‌های بزرگ یافت شد. از همین تالار یک در به انبار دیگری که خمره‌های زیادی در آنجا وجود داشت باز می‌شد (شکل۳۰) مورد استفاده این خمره‌ها محققاُ معلوم نیست که آیا برای ذخیره آب بوده یا شراب. ولی به سبب اینکه این قلعه دژ نظامی بوده‌است احتمال ذخیره آب برای روزی که مبادا دژ را محاصره کنند بیشتر است. در شمال همبن انبار اولین و قدیمترین تالار بزرگ ستوندار قرار گرفته‌است. در ورودی این تالار بزرگ ستوندار از همین انبار به داخل حیاط مرکزی باز می‌شده‌است. تا آنجائیکه حفاری سال اخیر روشن کرده‌است این تالار بطول و عرض ۱۶ × ۴ متر از زیر خاک بیرون آمده‌است ولی قسمت جنوب شرقی آن هنوز حفاری کامل نشده و معلوم نیست که ابعاد واقعی این تالار چند متر است. در مرکز این تالار در دو ردیف ۴ ستون وجود داشته‌است که فاصله هر ستون با ستون دیگر ۵ متر بوده‌است و در کنار دیوار نیز محلهائی برای تعبیه ستونهای چوبی با ته ستونهای سنگی دیده می‌شود. در جنوب همین تالار محل محراب یا موبد معلوم است. در میان این تالار ستوندار اسکلت دو اسب به فاصله ۵ متر از یکدیگر در سوی شرقی و مرکزی تالار یافت شد. دیدن این منظره چنین ثابت می‌کند که از این تالار پس از ساخته شدن تالار دوم ستوندار که در جنوب حیاط مرکزی قرار دارد دیگر استفاده نشده‌است بلکه جهت نگهداری اسبان بجای اصطبل بکار رفته‌است.

دروازه و دیوار دفاعی قلعه

دور تا دور قلعه را دیواری به قطر (عرض) ۳ متر و ارتفاع هفت متر فرا گرفته بوده‌است. در سرتاسر این دیوار برجهای مربع شکلی به فاصله‌های ۳۰ متر از یکدیگر و به ابعاد ۱۰ متر × ۱۰ ساخته شده بود. ارتفاع برجها بدرستی معلوم نیست که چند متر بوده‌است و مسلماً بیشتر از ۷ متر یعنی بلندتر از دیوار قلعه بوده‌است. با احتساب هر ۳۰ متر یک برج، تقریباً محل هفت برج در روی دیوار دفاعی قلعه روشن می‌گردد. طرز قرار گرفتن برجها در میان دیوارها طوری بوده‌است که ۳ متر از طول برج داخل دیوار و ۵ متر آن خارج دیوار (بیرون از قلعه) و ۲ متر آن در سوی دیگر دیوار (داخل قلعه) قرار داشته‌است. از این برجها برای حفاظت قلعه استفاده می‌شده‌است.

از حفاری قسمتی از دیوار قلعه و چند برج می‌توان نتیجه گرفت که تغییراتی در دیوار شهر و برجها در دوران سوم سکونت در حسنلو پدید آمده‌است و مسیر دیوار قلعه در دوره سوم سکونت با دوره چهارم فرق کرده‌است، زیرا پس از آتش‌سوزی و فروریختن قسمت زیادی از دیوار قلعه و خراب شدن برخی از برجها، دیوار و برجها از نو بنا شده ولی در مسیر دیوار اندکی انحراف حاصل گردیده‌است.

این تالار همان ترانشه Y ۳۱ و Y ۳۲ بود که در سال ۵۱ حفاری گردیده و اشیائی هم از آنجا یافت شده‌است. در شمال این تالار در ترانشه‌های X ۳۱ و W ۳۱ و W ۳۱ E چند اتاق کوچک و بزگ کشف شد. در ورودی این اتاقها که معمولاً همه به یکدیگر راه داشتند از قسمت شمال شرقی حیاط مرکزی بود. در همین واحد ساختمانی بود که اسکلت‌های متعددی یافتیم و جالبترین این اسکلتها اسکلت زن و مردی بود که در آغوش هم خفته بودند. (شکل ۳۱ و ۳۲) بهترین اشیائی که از این ترانشه‌ها و در میان بناهای قسمت شرقی حیاط مرکزی یافت شده‌است عبارت بودند از یک دستگیره مفرغی با نقش گیلگمش و حیوان شبیه شیر – مقداری پارچه سوخته

بناهای جنوبی حیاط مرکزی

در جنوب حیاط مرکزی یک واحد بزرگ ساختمانی که شامل اتاقها و تالارهای متعددی بود کشف گردید از بناهای مهم این قسمت دومین تالار بزرگ ستوندار بود که گویا بعنوان معبد پس از متروک شدن اولین و قدیمیترین تالار ستوندار شرقی ار آن استفاده شده‌است. این تالار بزرگ دارای ابعاد ۳۰/۲۴ × ۵/۱۸ متر بود. تعداد ۸ ستون در وسط و ستونهای دیگر در اطراف تالار در کنار دیوارها موجود بوده‌است. همه ستونهای چوبی روی زیر ستونهای منظمی قرار گرفته بودند. سقف چوبی این تالار بر روی ستونهای چوبی استوار بوده و سنگینی تیرهای سقف روی همین ستونهای چوبی تالار می‌افتاده‌است. این تالار بیشتر از یک طبقه (اشکوب) نداشته‌است و ارتفاع آن از کف تا سقف ۷ متر بوده‌است در صورتی که ساختمانهای دیگر اطراف این تالار دو طبقه (دو اشکوبه) بوده و بلندی هر اشکوب ۵/۳ متر بوده‌است. در حقیقت پشت‌بام تالار با پشت‌بام اتاقهای اطرافش در یک سطح مساوی قرار گرفته بوده‌است.

در میان این تالار ستوندار بزرگ معبد مانند، تقریباُ بفاصله ۵/۳ متر از در ورودی سمت شمال تالار سکوئی به اضلاع ۳*۲ متر قرار داشت. این سکو که از خشت و گل ساخته شده بود احتمالاُ جهت انجام تشریفات مراسم مذهبی ویژه‌ای ساخته شده بوده‌است. شاید هم در روی این سکو شمعدانها و چراغهای پیه سوز جهت روشن نگهداشتن معبد قرار می‌داده‌اند و شاید هم قربانی را روی همین سکو تقسیم می‌کرده‌اند. در سمت جنوبی تالار درست در وسط ضلع جنوبی محلی شبیه محراب که شاید محل ایستادن یا نشستن موبد بزرگ بوده‌است درست کرده‌اند که راهی به اتاق کوچک پشت معبد (در ضلع جنوبی آن) دارد. ممکن است همین اتاق کوچک هم محلی برای تعویض لباس روحانی موبد و یا محل کار ویژه‌ای برای موبد بوده باشد.

در سمت شمال شرقی داخلی معبد و تقریباُ قسمت شرقی در ورودی سمت شمال آن در داخل معبد محلی برای روشن کردن آتش مقدس وجود داشته‌است که هنگام اجرای مراسم احتمالاُ در آن محل آتش می‌افروختند و آثار سوختگی زیاد نشانه آتش‌افروزی در آن محل است. در گوشه جنوب غربی معبد نیز آتشگاه دیگری بچشم می‌خورد که عبارت از اجاق مستطیلی شکلی است و آثار سوختگی شدیدی در آن محل نیز دیده می‌شود.

در میان ستونهای این تالار، در قسمت شمال و غربی دو در بزرگ به عرض ۲ متر و در قسمت جنوبی و شرقی درهای ورودی بعرض ۲۰/۱ متر بداخل اتاقهای اطراف تالار باز می‌شوند. در سمت شمال معبد و در دو طرف دروازه شمالی آن دو سکوی بزرگ که روی آنها سنگ‌فرش شده‌است به چشم می‌خورد. عرض هریک از سکوها ۵/۲ متر و طولشان تقریباُ ۸ متر بود. از قرائن و شواهدی که در این معبد و اطرافش موجود است چنین استنباط می‌شود که این سکوها برای نشستن افرادی که به معبد دعوت می‌شدند و یا برای اجرای مراسم خاصی به آنجا می‌آمدند ساخته شده‌اند. و محل سخنران یا موبد که درست مانند سن تآتر یا سینما در مقابل آن سکوها قرار گرفته‌است چنین راهنمائی می‌کند که ممکن است افرادی برای استماع سخنرانی موبد بزرگ در این محل گردهم می‌آمدند و موبد در محل مخصوص خود می‌نشسته یا می‌ایستاده و افراد دیگر روی سکوهای طرفین دروازه شمالی می‌نشستند و مراسم با دستور موبد روی سکوی میز مانند که نزدیک جایگاه موبد بود انجام می‌گرفت. اجرای این مراسم آتش‌افروزی در آتشگاه‌های سمت شمال‌شرقی و جنوب‌غربی معبد همراه بوده‌است.

بناهای اطراف معبد یادشده غالباُ همه به هم راه داشتند و مانند اتاقهای تو در تو در چهار سوی کعبد ساخته شده‌اند و اکنون نیز محل درهای آن که به معبد باز می‌شده کاملاُ پیداست. در قسمت شمالی معبد و خارج آن دو ایوان کوچک در طرفین در ورودی قرار گرفته‌است پیش از اینکه وارد این بنای بزرگ معبد شویم باید از ایوانها بگذریم. این دو ایوان هم شاید محل رخت‌کن یا محل نگهداری اثاثیه و اشیاء کسانی بوده‌است که هنگام ورود به معبد تحویل افرادی می‌دادند تا در بازگشت از معبد دوباره آنها را پس گرفته و با خود ببرند. پیش از اینکه وارد این دو ایوان شویم، در گوشه جنوب‌غربی حیاط مرکزی نظر ما را سنگ بزرگی در فاصله ۲ متری ایوانها جلب می‌کند. این سنگ بزرگ بطول ۴ و بعرض ۲ متر است. شاید هم مراسم قربانی را روی آن سنگ انجام می‌داده‌اند زیرا ممکن است که انسان یا حیوان را برای یزرگداشت معبد بزرگ و خدای معبد قربانی کنند و این سنگ احتمالاُ مذبحی بوده که قربانی را روی آن یر می‌بریده‌اند و پس از شستشوی قربانی برای تقسیم، آنرا به داخل معبد روی سکوی نزدیک جایگاه موبد منتقل می‌کرده‌اند.

اتاقهای دیگر سمت جنوب حیاط مرکزی شامل انبارها، اسلحه‌خانه و آشپزخانه بود که غالباُ به تالار بزرگ ستوندار جنوبی راه داشته‌اند. بجز آشپزخانه که در پشت تالار بزرگ قرار گرفته بود اتاقهای کوچکی با راهروهای بلند سمت جنوب و شرق این تالار را احاطه کرده بود. در کف برخی از اتاقها ته ستونهای سنگی جسته گریخته افتاده بود. در پشت تالار بلند شرق تالار ستوندار یک راهرو وسیعی که احتمالاُ اسلحه‌خانه بوده و یا اسلحه‌ها در آنجا ساخته می‌شده‌است وجود داشت. در سالهای گذشته از این محل تعداد زیادی شمشیر و سرنیزه آهنی کشف شده بود که این نظریه را تأئید می‌کند. یک در ورودی از قسمت جنوب شرقی حیاط مرکزی به محوطه اسلحه‌خانه باز می‌شده که به همه اتاقهای مجاور خود راه داشته‌است. در سمت مغرب همین تالار بزرگ ستوندار چندین اتاق بزرگ و کوچک قرار گرفته بودند که همگی با هم ارتباط داشته‌اند و از آخرین اتاق شمال غربی این واحد ساختمانی راهی به راهرو باریک ساختمانهای غربی حیاط مرکزی و نیز راهی به سومین کاخ بزرگ ستوندار که از دو تالار دیگر جدیدتر است وجود داشته‌است. این اتاق درست روبروی اتاقی که جام طلا از آنجا کشف شد واقع شده‌است.

بناهای غربی حیاط مرکزی

در گوشه جنوب غربی حیاط مرکزی نزدیک مذبح دری به سوی تالار بزرگ ستوندار (معبد) باز می‌شود و در جوار همین در یک راهرو بلند و باریک که بسومین تالار ستوندار غربی (جدیدترین تالار) منتهی می‌شود وجود دارد. در ضلع شمالی همین راهرو نزدیک سومین تالار ستوندار در اتاق کوچکی جام طلای حسنلاو در سال ۱۳۳۸ کشف گردید. این جام در آغوش انسانی که روی سینه بر زمین افتاده بود و به پشت او خنجری فرو رفته و از سوی دیگرش جام را شکافته بود یافت شد. در قسمت غربی حیاط مرکزی یک در ورودی بزرگ به اتاقهای غربی حیاط و تالارهای بزرگش که اتاقهای متعددی داشتند باز می‌شده‌است . تقریباُ بیش از ۱۵ اتاق کوچک و بزرگ که غالباُ بهم راه داشته و با هم ارتباط دارند کشف شده‌است. این واحد ساختمانی، از سوی مشرق به حیاط مرکزی و از سوی مغرب به دیوار غربی قلعه و از سوی جنوب به راهرو باریک و از سمت شمال به راهی که هر بازدیدکننده از این قلعه به هنگام آبادی آن از آنجا عبور می‌کرده‌است و این راه یگانه راه ورودی از سمت غرب قلعه و دروازه غربی قلعه دفاعی بوده‌است. این واحد ساختمانی از سوی شمال دارای در بزرگ ورودی بوده‌است که بوسیله پله‌های درازی به طول ۱۱ تا ۹ متر به دخل راهرو بلند که طولش ۲۲ و عرضش ۹ متر بوده بدون بنا راه داشته‌است. این راهرو دارای دو دروازه غربی و شرقی هم بوده، که فاصله دروازه‌ها از هم ۵/۱۶ متر بوده‌است. یک در هم در سمت جنوب آن به راهرو باریک یاد شده باز می‌شده‌است. یک هال کوچکتر هم در مغرب این راهرو (هال) بزرگ غار داشته‌است که طولش ۶۰/۱۴ و عرضش ۴۰/۳۰ متر بوده و از این هال غربی یک در ورودی به سومین تالار بزرگ ستوندار غربی به عرض ۲ متر باز می‌شده‌است.

سومین تالار ستوندار غربی که در شمال غربی تالار دوم بزرگ جنوبی و به فاصله زیادی از آن قرار گرفته بود حتماً پس از آن تالار بنا شده بوده‌است. ساختمان این تالار شباهت زیادی به بناهای دوران هخامنشی دارد، زیرا ستونها را یک پارچه از سنگ ساخته‌اند و نظم بیشتری در ساختن این تالار بکار رفته‌است. ابعاد این تالار ستوندار جدید ۶۰/۱۵ * ۱۵ متر و تقریباً مربع شکل بوده‌است. عرض دروازه‌های ورودی آن ۲ متر و فاصله این تالار تا دیوار دفاعی قلعه ۹۰/۳ متر بوده‌است. در قسمت شمال شرقی این تالار ستوندار و در داخل تالار آتشگاهی قرار داشت و محل اجرای مراسم یا محل موبد تقریباً در مرکز تالار واقع شده بود.

بناهای شمالی حیاط مرکزی

در قسمت شمال حیاط مرکزی بناهای دیگری وجود داشت که در دو فصل اخیر آنها را یکی پس از دیگری از زیر خاک درآورده‌اند. این اتاقها که فعلاً به ۱۵ عدد می‌رسند، احتمالاً محل نگهداری بانوان کاخ و شاید کنیزان و غلامان دژ بوده‌است. زیرا در تابستان سال ۴۹ از این قسمت تعداد زیادی جعبه‌های کوچک به شکل مکعب مستطیل محصوص نگهداری وسایل آرایش، مانند سرمه‌دان و وصمه‌دان استخوانی و عاجی یافت شد که این احتمال را بیشتر تقویت می‌کرد.

در اتاق بزرگی که بنام ترانشه w ۲۹ در سال ۱۳۴۹ حفاری شد استخوانهای ۱۱ اسکلت بهم خورده و درهم و برهم وجود داشت. وضعیت و موقعیت قرار گرفتن اسکلتها روی زمین مرگ غیرطبیعی آنها را کاملاً ثابت می‌کرد. در میان این اسکلت‌ها ۴ اسکلت بچه وجود داشت. مسیر افتادن اسکلتها با هم فرق داشت و دفن هیچکدام جهت معین و منظمی نداشت و چنین به نظر می‌رسید که هنگام مرگ، آنها با دستپاچگی و در حین فرار به زمین افتاده و مرده‌اند. چند اسکلت هم روی صورت وارونه افتاده بود و چند اسکلت روی دست راست و تعدادی طاق‌باز و یکی دوتا هم روی دست چپ بر زمین افتاده و مرده بودند. سر چند اسکلت از بدن جدا شده بود و یکی از آنها فقط یک پا داشت و پای دیگرش پیدا نشد. اسکلتی که احساس می‌شد زن است دست به سوی کودکی دراز کرده بود که کودکش را در آغوش کشد ولی مهلتی به او داده نشده بود و مرده بود، شاید احساس و عاطفه مادری مانع آن شده بود که کودکش را بگذارد و خودش فرار کند. به احتمال بسیار قوی این اتاقها را آتش زده‌اند و هنگام ریزش تیرها و فرود آمدن سقفها ساکنین آنها با وحشت پا به فرار گذاشته‌اند ولی نتوانستند موفق شوند و به سبب بریده شدن دست و پای آنها نیز به احتمال قوی ریزش خاک و افتان تیرهای سقف بوده‌است. دو اسکلت که در اتاق مجاور این اتاق بزرگ یافت شد احتمالاً زن و مردی بوده‌اند که در یک رختخواب خوابیده بوده و پای راست یکی روی پای چپ دیگری افتاده و هنگام وقوع حادثه حتماً خواب بوده‌اند.

در میان حیاط مرکزی نیز اسکلت‌های متعددی یافت شد که غالباً استخوان‌های آنها سوخته و کاملاً از بین رفته بود. در ترانشه w ۳۰ چند اتاق وجود داشت که از یکی از اتاقها دو بشقاب سه پایه سنگی بسیار زیبای منقوش پیدا شد. در این محل روازه‌ای به اتاقها باز می‌شد که در شرق آن دو تخته سنگ بزرگ بر روی سکوئی قرار گرفته بود. در همین محل یک اسکلت که در چاهی افتاده بود چنین وانمود می‌کرد که این چاه را نیز مخصوص دفن همین اسکلت کنده‌اند زیرا اسکلت را روی شکم و صورت در ته چاه خوابانیده بودند و اثری از دفن دیده نمی‌شد. بطوریکه سر اسکلت به طرف شمال شرقی و پایش بسوی جنوبغربی شکم و صورتش بر روی زمین قرار داشت. جالب اینکه هیچ شیئی در کنارش دیده نمی‌شد. دایسون عقیده دارد که «احتمالاً ر آن دوره صاحبان این نوع اسکلت‌ها با این نوع دفن حتماً دچار بیماری سخت و مسر شده‌اند» ولی به‌نظر اینجانب این امر غیرطبیعی و غیر منتظره‌است زیرا هرچقدر بیماری خطرناک و مسری بوده باشد و آنها در اثر این بیماری فوت شده باشند باید بازماندگانش ظرفی یا شیئی در کنارشان می‌گذاشتند، ولی ممکن است اعتقادات مذهبی آنها اجازه گذاشتن چیزی را در قبر آنها ندهد (مانند دین اسلام) و یا اینکه اینان بزه‌کار، جانی، جاسوس و اسیر بوده‌اند و برای متنبه کردن افراد دیگر حتی خواسته‌اند آنها را در انظار مردم خوار گردانیده و در دنیای دیگر نیز (بعقیده خودشان) بدون غذا و آب بگذارند.

در ترانشه‌های w ۱۸ و w ۱۹ که در سالهای گذشته حفاری شده ولی حفاری آن ناقص مانده بود برای تکمیل حفاری چند روزی کار شد، در این ترانشه‌ها سه دیوار از سه دوره مختلف یافت شد و یک اسکلت گاو در این ترانشه قرار داشت که سه اسکلت انسان نیز در کنار آن افتاده بود. بدرستی معلوم نیست که این محل چه بوده و علت مرگ انسانها و گاو همان آتش‌سوزی بوده است؟ که سقف بنا فروریخته و آنها در زیر خاک مدفون شده‌اند و یا جنگی رخ داده و ضمن جنگ کشته شده‌و بعداً آتش هم روی آنها را فراگرفته‌است و استخوانها را سوزانیده‌است. نظر به اینکه یک سرنیزه آهنی به شکم گاو فرورفته بود و یک پیکان آهنی هم در بالای سر حیوان دیده می‌شد معلوم می‌شود که هنگام آتش‌سوزی به این حیوان نیز حمله‌ور شده‌است.

به این نکته باید توجه شود که این دژ در دوره چهارم سکونت در حسنلو انجاد شده‌است. بنای سوخته شده هم مربوط به این دوره‌است. در این هنگام یک آتش‌سوزی بسیار بزرگ و پرهیجان در قلعه رخ داده که با قتل و خرابی همراه بوده‌است. بعبارت دیگر برای ساکنین دژ این بلای ناگهانی و عیرمنتظره بوده‌است و شاید شبانه و هنگام خواب ساکنین قلعه، این محل مورد تاخت و تاز و حمله قرار گرفته باشد. به هر حال اثرات آتش‌سوزی در قسمت جنوبی، شرقی، شمالی، شمال شرقی و جنوب شرقی حیاط مرکزی و داخل حیاط بیشتر از قسمتهای دیگر قلعه احساس می‌شود. زیرا در ترانشه w ۳ E حتی تیرهای افتاده از سقف همه بصورت ذغال درآمده و هرچه یافت می‌شد همراه با مقدار زیادی اثر آتش و ذغال و خاکستر بود. وجود اسکلتهای انسانی و اسب و گاو که کاملاً سوخته بودند این نظریه را تأئید می‌کند.