PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : منظور از عرب (تازي ) سوسمار خور چیست؟



sorna
10-21-2011, 07:35 PM
منظور از عرب (تازي ) سوسمار خور چیست؟ زماني كه از تازيان سوسمار خور سخن رانده ميشود،
نگرش ما به رژيم خوراكي (!) آنان نيست، بساكه تراز بس
پست فرهنگ (؟) و تمدن اين تيره بيابان نشين را در گذشته
و تا اندازه اي در زمان كنوني نشان ميدهد.


تازيان همانگونه كه ميدانيد از نژاد سامي هستند، امّا از
از ديد خدمت به بشريت، فرودست ترين آنها بشمار ميروند.
چنانكه ميدانيم، سومري ها آرامي ها و دولت اكد و ... و
تمدّن هاي ميانرودان( بين النهرين)، كه پيش از چيرگي
آريا ها پديد آمده بودند، دستاورد هاي ارزنده اي به همه ئ
جهان انساني پيشكش كردند. در آنزمان، عبريان كه بر پايه ئ
پژوهشها و افسانه ها و تورات، نياكان يهود و تازيان بودند، در
سرزمين كنعان به دامداري سرگرم بودند. هميشه پيش
آمده است كه زماني كه چراگاه ها بسنده ئ گروه بزرگي از
دامداران را نميكردند، بناچار گروهي از آنان جدا ميشدند
و براه ديگري در جستجوي منابع ديگر ميرفتند و يا همه ئ آنان
كوچ ميكردند. مهاجرت تيره ها و نژاد ها هم از همين جا
سرچشمه ميگيرد . باري، آن گروه كه از عبريان جدا شدند
و بسوي بيابانها عربستان كنوني رانده شدند، نياكان تازيان
كنوني بودند. همه ئ شما بيگمان افسانه ئ نمادين تبعيد
هاجر و اسماعيل را شنيده ايد. تازيان اسماعيل را نياي
بزرگ خود ميدانند و بني اسرائيل، يعني عبريان، اسحاق
( اسحق) پسر دوم ابراهيم را نياي خود ميشمارند.
اينجا خوب است بدانيد كه در تورات، افتخار قرباني شدن براي
خدا ، به اسحق داده شده.!


اين تازيان، در اثر پيرامون خشن و بيمهر بياباني ، هرگز
نتوانستند در راه شهريگري ( تمدن ) كه انگيزه ئ پيدايش
فرهنگ است، گام بردارند. در آن دوران زرين شان پديد آورده بودند،
تازيان سوسمار ميخوردند.


زماني كه در مصر، شاهكارهاي ساختماني پديد ميامد،
تازيان سوسمار ميخوردند.


زماني كه دولت نيرومند آسور جهان را زير نگين داشت
و " نبوكد نزر "( بُخت النّصر ) قوم يهود را به بند كشيد،
تازيان سوسمار ميخوردند.


زماني كه كوروش بزرگ نخستين فرمان " حقوق بشر " را داد،
و بردگي را بر انداخت و بردگان را آزاد كرد، و در جايي كه پس از
هر جنگ با اسيران همانند برده رفتار ميشد كوروش بزرگ در
فرمان خود هيچ گونه حق دستبرد و دست درازي را به سربازان خود نميدهد,
زماني كه در در تخت جمشيد هر كس براي خود به اندازه كاري كه انجام ميداد
ارزش آن دستمزد خود را داشت و زماني كه براي زنان باردار پاداشي ويژه در نگر گرفته ميشد,
تازيان سوسمار ميخوردند.

زماني كه فيلسوفان برجسته يونان ، چون پلاتون و آريستوتِلس
كارهاي جاويد خود را براي بشريت بجا مينهادند،
تازيان سوسمار ميخوردند.


زماني كه هيپوكرات سوگند نامه ئ پزشكي را مينوشت،
تازيان سوسمار ميخوردند.


زماني كه ژول سزار ، از تمدن درخشان روم در برابر بربر ها
دفاع ميكرد، و مارك اورلي به فلسفه ميپرداخت،
تازيان سوسمار ميخوردند.
زماني كه از تازيان سوسمار خور سخن رانده ميشود،
نگرش ما به رژيم خوراكي (!) آنان نيست، بساكه تراز بس
پست فرهنگ (؟) و تمدن اين تيره بيابان نشين را در گذشته
و تا اندازه اي در زمان كنوني نشان ميدهد.


تازيان همانگونه كه ميدانيد از نژاد سامي هستند، امّا از
از ديد خدمت به بشريت، فرودست ترين آنها بشمار ميروند.
چنانكه ميدانيم، سومري ها آرامي ها و دولت اكد و ... و
تمدّن هاي ميانرودان( بين النهرين)، كه پيش از چيرگي
آريا ها پديد آمده بودند، دستاورد هاي ارزنده اي به همه ئ
جهان انساني پيشكش كردند. در آنزمان، عبريان كه بر پايه ئ
پژوهشها و افسانه ها و تورات، نياكان يهود و تازيان بودند، در
سرزمين كنعان به دامداري سرگرم بودند. هميشه پيش
آمده است كه زماني كه چراگاه ها بسنده ئ گروه بزرگي از
دامداران را نميكردند، بناچار گروهي از آنان جدا ميشدند
و براه ديگري در جستجوي منابع ديگر ميرفتند و يا همه ئ آنان
كوچ ميكردند. مهاجرت تيره ها و نژاد ها هم از همين جا
سرچشمه ميگيرد . باري، آن گروه كه از عبريان جدا شدند
و بسوي بيابانها عربستان كنوني رانده شدند، نياكان تازيان
كنوني بودند. همه ئ شما بيگمان افسانه ئ نمادين تبعيد
هاجر و اسماعيل را شنيده ايد. تازيان اسماعيل را نياي
بزرگ خود ميدانند و بني اسرائيل، يعني عبريان، اسحاق
( اسحق) پسر دوم ابراهيم را نياي خود ميشمارند.
اينجا خوب است بدانيد كه در تورات، افتخار قرباني شدن براي
خدا ، به اسحق داده شده.!


اين تازيان، در اثر پيرامون خشن و بيمهر بياباني ، هرگز
نتوانستند در راه شهريگري ( تمدن ) كه انگيزه ئ پيدايش
فرهنگ است، گام بردارند. در آن دوران زرين شان پديد آورده بودند،
تازيان سوسمار ميخوردند.


زماني كه در مصر، شاهكارهاي ساختماني پديد ميامد،
تازيان سوسمار ميخوردند.


زماني كه دولت نيرومند آسور جهان را زير نگين داشت
و " نبوكد نزر "( بُخت النّصر ) قوم يهود را به بند كشيد،
تازيان سوسمار ميخوردند.


زماني كه كوروش بزرگ نخستين فرمان " حقوق بشر " را داد،
و بردگي را بر انداخت و بردگان را آزاد كرد، و در جايي كه پس از
هر جنگ با اسيران همانند برده رفتار ميشد كوروش بزرگ در
فرمان خود هيچ گونه حق دستبرد و دست درازي را به سربازان خود نميدهد,
زماني كه در در تخت جمشيد هر كس براي خود به اندازه كاري كه انجام ميداد
ارزش آن دستمزد خود را داشت و زماني كه براي زنان باردار پاداشي ويژه در نگر گرفته ميشد,
تازيان سوسمار ميخوردند.

زماني كه فيلسوفان برجسته يونان ، چون پلاتون و آريستوتِلس
كارهاي جاويد خود را براي بشريت بجا مينهادند،
تازيان سوسمار ميخوردند.


زماني كه هيپوكرات سوگند نامه ئ پزشكي را مينوشت،
تازيان سوسمار ميخوردند.


زماني كه ژول سزار ، از تمدن درخشان روم در برابر بربر ها
دفاع ميكرد، و مارك اورلي به فلسفه ميپرداخت،
تازيان سوسمار ميخوردند.

sorna
10-21-2011, 07:35 PM
زماني كه ايرانيان نخستين دين يكتا پرستزي را داشتند و
هُرمَزد و اهريمن و امشاسپندان را بميان انداخته بودند،
عرب سنگ ميپرستيد و تازيان سوسمار ميخوردند.


زماني كه شاهنشاهي بزرگ ساساني كه تنها هماورد رُم در
جهان بود، باربد و نكيسا و بزرگمهر را پديد مياورد،
تازيان سوسمار ميخوردند.


زماني كه مصلحين و انديشمنداني سترگ چون ماني و مزدك براي
اصلاح كژي هاي سيستماتيك جامعه ئ ايران ساساني پبا خواستند
و شايد نخستين " آيين سرخِ" جهان را نيز ايرانيها بدين گونه پايه ريختند،
تازيان سوسمار ميخوردند.


زماني كه تيسفون ديوار هاي تودر تو داشت و ١٠١ شهر ايران، در كشوري
كه بيش از ١٤٠ ميليون شهروند داشت، هر كدام نگيني در آبادي بودند،
بزرگترين " شهر" عرب، مكه، همچو دهي گلين و و حصيري بود و " شهر"
ديگرشان " يثرب " ( همان مدينه كنوني) تنها به بركت يهوديان
آبادي و رونقي داشت، تازيان سوسمار ميخوردند.


زماني كه ايرانيان دستگاه حقوقي پيچيده و پيشرفته اي داشتند،
كه از كتاب هاي اندكي كه بجا مانده ، چون ( ماتكدان هزار داتستان =
هزار داوري قضايي ) ميتوان ديد،
تازيان دست ميبريدند و سنگسار ميكردند و سوسمار ميخوردند.
---


امّا زماني كه شهر هاي ايران ويران شد و نسکخانه هاي بي همتا
و فرشهاي بديع پاره و سوخته شدند و جامهاي زر و ظرفهاي و ابزار سيمين و زرين
كه هركدام ستاره اي در آسمان هنر دست و ذوق و پسند ايراني بودند،
آب شدند تا به چهره شمش و دينار و درهم درايند، هيمن عرب سومار
خور ، بر آزادگان ايران چيره شد و كشور ما را كه بگفته برخي جامعه شناسان
حتي در آستانه ئ گذر به بورژوازي بود، سده ها به پس پرتاب كردند.

گرچه اكنون ديگر تازيان به خرج و حساب ايرانيان ، به آسودگي
ميزيستند و غلامان و كنيزان داشتند و پالوده خور شده بودند،
اما از ديد فرهنگي و انديشه و فلسفه، همان تازياني بودند كه
سوسمار ميخوردند.
برخي دوستداران عرب، از نسکها(كتابها) و ادبيات غني عرب سخن ميگويند.
اينان فراموش كرده اند كه اين همه پس از استيلاي عرب به عجم پديد
آمد. دستور زبان عربي را يك نابغه ئ ايراني نوشت. ولي همين ابن مقفع
بدست نيرنگ منصور، خليفه نابكار تازي، زنده زنده تكه تكه شده و
اندامش در تنور افكنده شد تا در پيش چشمانش بسوزند.


ايرانيان، نسکهاي بيشمار دانشي و فلسفي به زبان حاكم روزگار،
يعني تازي نوشتند و حتي چامه گويان ايراني تبار، نيك تر از خود عربان
شعر ميسرودند. ابن خلدون در كتاب خود آورده است كه بيش از ٩٠%
بزرگان دانش و حكمت و دين و فلسفه و تاريخ و جغرافي، ايرانيان بودند
و تازه در ١٠% بجا مانده، بيشتر يهوديان مسلمان شده، بويژه از
اندلس و آفريقا ديده ميشوند. پس تازيان از ديد فرهنگي سالها
همچنان سوسمار خور مانده بودند.


دريغ، كه گرچه امروز غربيان حتي " پور سينا"(ابوعلي سينا) را عرب ميدانند،
امّا تا كنون، از ميان عرب چهره ئ درخشاني كه خدمتي به بشريت
كرده باشد، بهيچ روي و هيچ كجا ديده نشده است و هيچ دانسته نيست كه
اگر شمشير هرقل ( هراكلس امپراتور رم شرقي ) جلوي سپاه عمر را
در كُنستانتينوپول ( قسطنطنيه !) نميگرفت و پُتك جنگي " شارل مارتل "
( شارل پـُتـك دار ؟ )، شاه فرانك ها، سر عربهاي اندلس را در " پواتيه "نميشكست، و اروپا نيز
مانند ايران سوخته و ويران ميگرديد، امروز با چه جهاني سياه روبرو بوديم !