tina
10-20-2011, 11:05 PM
خنده در اكثر جوامع بشری، مخصوصاً در نزد ایرانیان امری پسندیده و نیكوست و ضرب المثل هایی مانند خنده بر هر درد بی درمان دواست و بخند تا دنیا به رویت بخندد را می توان عمق توجه ایرانیان نكته سنج به این موهبت الهی دانست. خنده در اصل زبان مشترك تمامی اقوام بشر است كه احتیاجی به هیچ گونه تعریف و تفسیری ندارد و فقط از حالت چهره و نوع خنده تمامی حالات درونی قابل فهم و درك است. گرچه خنده به طور طبیعی و فطری نشانه شادی و حالت خوشایندی است كه به انسان دست می دهد ولی در طول قرون و اعصار با توجه به تمدن و فرهنگ هر سرزمین ممكن است در برخی موارد خنده نشانه شادی و شعف نباشد.
زبان فارسی كه می توان آن را برای بیان احساسات شاعرانه و عواطف و حالات درونی در حد كمال دانست و در میان انواع زبان های زنده دنیا جایگاه منحصر به فردی دارد در این مورد نیز دست پری دارد. آنجا كه می گوید: خنده تلخ من از گریه غم انگیزتر است/ كارم از گریه گذشته است بدان می خندم ولی مبحث ما در اینجا فقط جنبه مثبت و فرح بخش خنده است و استثنائات را در اینجا لحاظ نمی كنیم.
طبق آخرین توصیه های پزشكی اگر ما بتوانیم در هر روز چند دقیقه از عمق وجودمان بخندیم با این كار ساده بسیاری از امراض را از خود دور كرده ایم. دین اسلام نیز به عنوان یك دین متعالی و آخرین و كامل ترین دین آسمانی خندیدن را امری مباح می داند تا آنجا كه پیامبر گرامی اسلام كه خود وی از خوشروترین و خنده روترین افراد زمان خود بود می فرماید: خیر و خوبی را نزد افراد خوشرو جست وجو كنید. بدون تردید یكی از الزامات خوشرو بودن، خنده رو بودن است و افراد عبوس و بداخلاق نمی توانند افراد خوشرویی باشند. متأسفانه علی رغم همه محسناتی كه خنده و خنده رو بودن دارد در حال حاضر جامعه ما با فقر خنده و شادی مواجه است.
ما برای مراسم عزاداری برنامه و مراسم منظمی داریم به طوری كه در بعضی از موارد به استقبال عزاداری می رویم و آن را در عالی ترین نوع خود انجام می دهیم در حالی كه برای جشن و سرور مراسم خاصی به صورت جامع و تعریف شده نداریم.
حتی ممكن است اگر فقط به شنیدن صدای بعضی از مراسم شادی اكتفا كنیم و از تجهیزات بصری استفاده نكنیم، تشخیص این كه مراسم عزاداری یا جشن است در لحظه اول دشوار باشد و باید اندكی تامل كنیم و با دقت به الفاظ توجه كنیم تا تفاوت مراسم جشن و عزاداری را تشخیص دهیم. حتی گاهی دیده شده است كه در بعضی از روزهای تولد ائمه كه برای شیعیان از ایام جشن و شادی است، مداحی كه برای این كار دعوت شده است طبق عادت با روضه خوانی حاضرین را به گریه واداشته است.
به عنوان مثال بنده در مراسمی كه در یكی از نهادها بعد از مراسم نماز جماعت ظهر به مناسبت تولد حضرت ابوالفضل(ع) برگزار شده بود شركت داشتم. مداحی برای این كار دعوت شده بود ایشان با شروع مداحی در یك روز جشن و شادی با خواندن روضه هایی كه در ایام محرم برای حضرت ابوالفضل(ع) خوانده می شود، كاری كرد كه صدای گریه حاضرین در فضا پیچید. طبق احادیث معتبر نقل است كه ائمه معصومین فرموده اند شیعیان در ایام شادی و سرور ما باید شاد باشند و شادی كنند و همیشه افسرده بودن و لباس مشكی پوشیدن به هیچ وجه در اسلام توصیه نشده است.
حتی پوشیدن لباس مشكی به جز ایام عزاداری مكروه است.
توصیه های موكد داریم كه مسلمانان هنگامی كه به نماز می ایستند بهترین لباس های خود را بپوشند و خود را خوشبو كنند كه همه این ها نشان می دهد اسلام می خواهد مسلمانان شاد باشند و از زندگی لذت ببرند كه متأسفانه عده ای مسلمان بودن و مومن بودن را در این می دانند كه قیافه ای عبوس و لباسی تیره بر تن داشته باشند و همیشه ایام را در عزاداری سپری كنند كه چنین منطقی با هیچ یك از معیارهای مذهبی نیز سازگار نیست.
در حالی كه اسلام به عنوان آخرین دستورالعمل زندگی انسان ها كه از منبع وحی نازل شده است و جزیی ترین مسایل را برای رفاه و خوشبختی انسان در نظر گرفته است، هرگز این گونه توصیه نمی كند. كشورهای غربی حتی از خنده برای مقاصد سیاسی خود نیز استفاده می كنند.
در ماه گذشته در پی كودتایی بدون خونریزی كه در كشور تایلند انجام گرفت و نخست وزیر وقت از قدرت ساقط شد، فرمانده كودتاچیان به تمامی سربازان و فرماندهان آنها دستور داده بود كه در خیابان ها در برخورد با مردم به آنها لبخند بزنند كه همین كار سربازان تاكنون تأثیر فراوانی داشته است به طوری كه جو عمومی جامعه كه در مواقع كودتا حالتی خشن و نظامی به خود می گیرد تا حدود زیادی تلطیف شده است و هضم شرایط جدید را نیز برای افكار عمومی آسان تر می كند.
اگر ما بتوانیم فرهنگ خنده و شادی را در جامعه گسترش دهیم و اجازه دهیم مردم مخصوصاً جوانان كه سرشار از شادی و انرژی هستند احساسات و انرژی خود را به صورت كنترل شده بیرون بریزند مشكلی پیش نخواهد آمد و جامعه سیر طبیعی خود را طی می كند.
در صورتی كه جامعه با فقر شادی و خنده مواجه باشد، در مواقعی مانند پیروزی تیم فوتبال ایران در بازی های بین المللی و یا مراسم چهارشنبه سوری كه اخیراً به چهارشنبه سوزی تبدیل شده است، می تواند بهانه ای باشد برای جوانانی كه می خواهند عقده های فرو خورده خود را بیرون بریزند. در این گونه موارد به علت این كه انرژی هایی كه باید در طول ماه ها به صورت مستمر تخلیه می شد به یك باره تخلیه می شود، دچار مشكل می شویم و ممكن است وضع عمومی شهر دچار نابسامانی شود و زندگی عادی مردم را مختل سازد. همان طور كه قبلاً چنین مواردی را شاهد بوده ایم و در آینده نیز پیش بینی این گونه اتفاقات دور از انتظار نخواهد بود.
در بیشتر كشورها بر خلاف این كه هیچ گونه مراسم عزاداری در طول سال ندارند، ولی آن گونه كه ما فكر می كنیم نه تنها همیشه در جشن و سرور نیستند، بلكه روابط بسیار سردی با همدیگر دارند و حتی افراد یك خانواده ممكن است در طول سال به جز چند نوبت همدیگر را نبینند. ولی با همه اینها خود را این گونه معرفی نمی كنند و بسیاری از مردم جهان كه فقط توصیفی از زندگی در غرب را شنیده اند، آنجا را مدینه فاضله ای می دانند كه به محض این كه انسان پای خود را به آنجا بگذارد به خوشبختی واقعی رسیده است، در حالی كه اگر اصل ماجرا را از زبان كسانی كه مدتی را در كشورهای غربی گذرانده اند جویا شویم، آنها حرف های دیگری دارند كه شاید با آنچه كه ما انتظارش را داریم تفاوت زیادی داشته باشد. به عنوان مثال روابط گرم و صمیمی و دید و بازدیدهای خانوادگی برای كسانی كه مدتی را در خارج از ایران زندگی كرده اند به قدری برجسته می شود كه از آن با حسرت یاد می كنند و آن را موهبت بزرگی می دانند.
متأسفانه ما كمتر به سرمایه های غنی فرهنگی خود اهمیت می دهیم و فقط زمانی كه از ایران دور می شویم تازه می فهمیم در ایران چه نعمتی وجود دارد كه كمتر قدر آن را می دانیم. به قول سعدی قدر عافیت كسی داند كه به مصیبتی گرفتار آید .
گرچه جمله چند می گیری مرا بخندانی شاید در وهله اول كمی دور از ذهن باشد، ولی از بدیهی ترین موضوعاتی است كه در زندگی با آن سروكار داریم اما به آن دقت نكرده ایم.
هنرمندانی مانند چارلی چاپلین و زوج موفق لرل- هاردی تمامی موفقیت و شهرت جهانی خود را در خنداندن مردم به دست آورده اند.
كمدینی مانند مستر بین كه در چند سال اخیر ما شاهد ظهور نمونه ایرانی آن نیز بوده ایم، موفقیت خود را مدیون خنداندن مردم است و استقبالی كه از برنامه هایی كه توسط این اشخاص برپا می شود به عمل می آید نشان از این دارد كه مردم برای كسی كه آنها را بخنداند ارزش زیادی قائل هستند.
عبید زاكانی نیز از جمله شخصیت های ادبی ماست كه در زمینه خنداندن مردم عمر خود را صرف كرده است و حتی تا دم مرگ و بعد از مرگ خود نیز از خنداندن مردم دست برنداشت. نقل است كه وقتی عبید زاكانی در بستر احتضار بود بستگان نزدیك خود را فراخواند و گفت وصیت مهمی دارم كه شما باید گوش كنید.
بعد از مرگ من فلان صندوقچه را كه در فلان مكان مخفی كرده ام ماحصل یك عمر پس انداز من است و شما باید آن را به طور مساوی بین خود تقسیم كنید.
فرزندان عبید نیز خوشحال از این كه بالاخره بعد از مرگ پدر ارثیه ای نصیب آنها می شود با شور و شوق صندوقچه را پیدا كرده و آن را گشودند.
با كمال تعجب دیدند دست نوشته ای به این مضمون درون آن وجود دارد: من دانم و تو هم دانی/ كه در این دنیا هیچ چیز ندارد عبید زاكانی . هنوز بعد از گذشت ده ها سال از عصر سینمای صامت (بدون صدا) شخصیت های كمدی آن زمان مانند چارلی چاپلین جذابیت خود را از دست نداده اند در حالی كه كمتر محصول هنری می تواند در طول زمانی به این طولانی جذابیت خود را برای مخاطبانش حفظ كند و همه اینها حكایت از آن دارد كه مردم دوست دارند بخندند و كسی آنها را بخنداند و برای آن مبالغ زیادی نیز هزینه می كنند. یعنی مردم پول خود را می دهند و از وقت خود می گذارند كه بخندند.
این امر مخصوصاً در زندگی ماشینی امروز كه روز به روز ماشینی تر می شود و مردم از هم دورتر می شوند دارای اهمیت بیشتری است. اگر تا چند سال پیش شاهنامه خوانی شب های زمستان مردم را پر می كرد، امروز فقط فیلم ها و سریال های تلویزیونی این كار را انجام می دهد و تا چند سال دیگر شاید مردم حوصله تماشای تلویزیون را نیز نداشته باشند و حتی فیلم های سینمایی كه تا چند سال پیش مردم برای تماشای آنها از سروكله هم بالا می رفتند نیز خریداری نداشته باشد، كما این كه این امر در مورد هالیوود كه بزرگترین موسسه سینمایی جهان است در حال اتفاق افتادن است و علی رغم هزینه های نجومی كه هالیوود برای فیلم های خود صرف می كند از استقبال لازم برخوردار نیستند و در بعضی موارد حتی بهای حاصل از فروش بلیت كفاف هزینه های فیلم را هم نمی دهد.
خوشبختانه اگر اراده ای برای خنداندن مردم و گسترش فرهنگ شادی در كشور ما وجود داشته باشد خنداندن و شاد كردن مردم خونگرم ما كار چندان مشكلی نیست و با هزینه ای به مراتب كمتر از كشورهای غربی می توان این كار را انجام داد كه البته این را نیز مدیون خونگرم بودن مردم خوب این سرزمین و سرمایه های غنی فرهنگی خود هستیم كه بایستی قدر آنها را بدانیم و بی جهت بذر ماتم و عزا را در میان مردم خود نكاریم و خنده را از آنها دریغ نكنیم. اگر فرهنگ ما می گوید: خنده بر هر درد بی درمان دواست بیاییم به این پیام زیبا لبیك بگوییم و خنده را از خود، خانواده خود، دوستان خود و همشهریان خود دریغ نكنیم و بخندیم تا دنیا به روی ما بخندد.
زاهدالدین سلگی - روزنامه همشهری
زبان فارسی كه می توان آن را برای بیان احساسات شاعرانه و عواطف و حالات درونی در حد كمال دانست و در میان انواع زبان های زنده دنیا جایگاه منحصر به فردی دارد در این مورد نیز دست پری دارد. آنجا كه می گوید: خنده تلخ من از گریه غم انگیزتر است/ كارم از گریه گذشته است بدان می خندم ولی مبحث ما در اینجا فقط جنبه مثبت و فرح بخش خنده است و استثنائات را در اینجا لحاظ نمی كنیم.
طبق آخرین توصیه های پزشكی اگر ما بتوانیم در هر روز چند دقیقه از عمق وجودمان بخندیم با این كار ساده بسیاری از امراض را از خود دور كرده ایم. دین اسلام نیز به عنوان یك دین متعالی و آخرین و كامل ترین دین آسمانی خندیدن را امری مباح می داند تا آنجا كه پیامبر گرامی اسلام كه خود وی از خوشروترین و خنده روترین افراد زمان خود بود می فرماید: خیر و خوبی را نزد افراد خوشرو جست وجو كنید. بدون تردید یكی از الزامات خوشرو بودن، خنده رو بودن است و افراد عبوس و بداخلاق نمی توانند افراد خوشرویی باشند. متأسفانه علی رغم همه محسناتی كه خنده و خنده رو بودن دارد در حال حاضر جامعه ما با فقر خنده و شادی مواجه است.
ما برای مراسم عزاداری برنامه و مراسم منظمی داریم به طوری كه در بعضی از موارد به استقبال عزاداری می رویم و آن را در عالی ترین نوع خود انجام می دهیم در حالی كه برای جشن و سرور مراسم خاصی به صورت جامع و تعریف شده نداریم.
حتی ممكن است اگر فقط به شنیدن صدای بعضی از مراسم شادی اكتفا كنیم و از تجهیزات بصری استفاده نكنیم، تشخیص این كه مراسم عزاداری یا جشن است در لحظه اول دشوار باشد و باید اندكی تامل كنیم و با دقت به الفاظ توجه كنیم تا تفاوت مراسم جشن و عزاداری را تشخیص دهیم. حتی گاهی دیده شده است كه در بعضی از روزهای تولد ائمه كه برای شیعیان از ایام جشن و شادی است، مداحی كه برای این كار دعوت شده است طبق عادت با روضه خوانی حاضرین را به گریه واداشته است.
به عنوان مثال بنده در مراسمی كه در یكی از نهادها بعد از مراسم نماز جماعت ظهر به مناسبت تولد حضرت ابوالفضل(ع) برگزار شده بود شركت داشتم. مداحی برای این كار دعوت شده بود ایشان با شروع مداحی در یك روز جشن و شادی با خواندن روضه هایی كه در ایام محرم برای حضرت ابوالفضل(ع) خوانده می شود، كاری كرد كه صدای گریه حاضرین در فضا پیچید. طبق احادیث معتبر نقل است كه ائمه معصومین فرموده اند شیعیان در ایام شادی و سرور ما باید شاد باشند و شادی كنند و همیشه افسرده بودن و لباس مشكی پوشیدن به هیچ وجه در اسلام توصیه نشده است.
حتی پوشیدن لباس مشكی به جز ایام عزاداری مكروه است.
توصیه های موكد داریم كه مسلمانان هنگامی كه به نماز می ایستند بهترین لباس های خود را بپوشند و خود را خوشبو كنند كه همه این ها نشان می دهد اسلام می خواهد مسلمانان شاد باشند و از زندگی لذت ببرند كه متأسفانه عده ای مسلمان بودن و مومن بودن را در این می دانند كه قیافه ای عبوس و لباسی تیره بر تن داشته باشند و همیشه ایام را در عزاداری سپری كنند كه چنین منطقی با هیچ یك از معیارهای مذهبی نیز سازگار نیست.
در حالی كه اسلام به عنوان آخرین دستورالعمل زندگی انسان ها كه از منبع وحی نازل شده است و جزیی ترین مسایل را برای رفاه و خوشبختی انسان در نظر گرفته است، هرگز این گونه توصیه نمی كند. كشورهای غربی حتی از خنده برای مقاصد سیاسی خود نیز استفاده می كنند.
در ماه گذشته در پی كودتایی بدون خونریزی كه در كشور تایلند انجام گرفت و نخست وزیر وقت از قدرت ساقط شد، فرمانده كودتاچیان به تمامی سربازان و فرماندهان آنها دستور داده بود كه در خیابان ها در برخورد با مردم به آنها لبخند بزنند كه همین كار سربازان تاكنون تأثیر فراوانی داشته است به طوری كه جو عمومی جامعه كه در مواقع كودتا حالتی خشن و نظامی به خود می گیرد تا حدود زیادی تلطیف شده است و هضم شرایط جدید را نیز برای افكار عمومی آسان تر می كند.
اگر ما بتوانیم فرهنگ خنده و شادی را در جامعه گسترش دهیم و اجازه دهیم مردم مخصوصاً جوانان كه سرشار از شادی و انرژی هستند احساسات و انرژی خود را به صورت كنترل شده بیرون بریزند مشكلی پیش نخواهد آمد و جامعه سیر طبیعی خود را طی می كند.
در صورتی كه جامعه با فقر شادی و خنده مواجه باشد، در مواقعی مانند پیروزی تیم فوتبال ایران در بازی های بین المللی و یا مراسم چهارشنبه سوری كه اخیراً به چهارشنبه سوزی تبدیل شده است، می تواند بهانه ای باشد برای جوانانی كه می خواهند عقده های فرو خورده خود را بیرون بریزند. در این گونه موارد به علت این كه انرژی هایی كه باید در طول ماه ها به صورت مستمر تخلیه می شد به یك باره تخلیه می شود، دچار مشكل می شویم و ممكن است وضع عمومی شهر دچار نابسامانی شود و زندگی عادی مردم را مختل سازد. همان طور كه قبلاً چنین مواردی را شاهد بوده ایم و در آینده نیز پیش بینی این گونه اتفاقات دور از انتظار نخواهد بود.
در بیشتر كشورها بر خلاف این كه هیچ گونه مراسم عزاداری در طول سال ندارند، ولی آن گونه كه ما فكر می كنیم نه تنها همیشه در جشن و سرور نیستند، بلكه روابط بسیار سردی با همدیگر دارند و حتی افراد یك خانواده ممكن است در طول سال به جز چند نوبت همدیگر را نبینند. ولی با همه اینها خود را این گونه معرفی نمی كنند و بسیاری از مردم جهان كه فقط توصیفی از زندگی در غرب را شنیده اند، آنجا را مدینه فاضله ای می دانند كه به محض این كه انسان پای خود را به آنجا بگذارد به خوشبختی واقعی رسیده است، در حالی كه اگر اصل ماجرا را از زبان كسانی كه مدتی را در كشورهای غربی گذرانده اند جویا شویم، آنها حرف های دیگری دارند كه شاید با آنچه كه ما انتظارش را داریم تفاوت زیادی داشته باشد. به عنوان مثال روابط گرم و صمیمی و دید و بازدیدهای خانوادگی برای كسانی كه مدتی را در خارج از ایران زندگی كرده اند به قدری برجسته می شود كه از آن با حسرت یاد می كنند و آن را موهبت بزرگی می دانند.
متأسفانه ما كمتر به سرمایه های غنی فرهنگی خود اهمیت می دهیم و فقط زمانی كه از ایران دور می شویم تازه می فهمیم در ایران چه نعمتی وجود دارد كه كمتر قدر آن را می دانیم. به قول سعدی قدر عافیت كسی داند كه به مصیبتی گرفتار آید .
گرچه جمله چند می گیری مرا بخندانی شاید در وهله اول كمی دور از ذهن باشد، ولی از بدیهی ترین موضوعاتی است كه در زندگی با آن سروكار داریم اما به آن دقت نكرده ایم.
هنرمندانی مانند چارلی چاپلین و زوج موفق لرل- هاردی تمامی موفقیت و شهرت جهانی خود را در خنداندن مردم به دست آورده اند.
كمدینی مانند مستر بین كه در چند سال اخیر ما شاهد ظهور نمونه ایرانی آن نیز بوده ایم، موفقیت خود را مدیون خنداندن مردم است و استقبالی كه از برنامه هایی كه توسط این اشخاص برپا می شود به عمل می آید نشان از این دارد كه مردم برای كسی كه آنها را بخنداند ارزش زیادی قائل هستند.
عبید زاكانی نیز از جمله شخصیت های ادبی ماست كه در زمینه خنداندن مردم عمر خود را صرف كرده است و حتی تا دم مرگ و بعد از مرگ خود نیز از خنداندن مردم دست برنداشت. نقل است كه وقتی عبید زاكانی در بستر احتضار بود بستگان نزدیك خود را فراخواند و گفت وصیت مهمی دارم كه شما باید گوش كنید.
بعد از مرگ من فلان صندوقچه را كه در فلان مكان مخفی كرده ام ماحصل یك عمر پس انداز من است و شما باید آن را به طور مساوی بین خود تقسیم كنید.
فرزندان عبید نیز خوشحال از این كه بالاخره بعد از مرگ پدر ارثیه ای نصیب آنها می شود با شور و شوق صندوقچه را پیدا كرده و آن را گشودند.
با كمال تعجب دیدند دست نوشته ای به این مضمون درون آن وجود دارد: من دانم و تو هم دانی/ كه در این دنیا هیچ چیز ندارد عبید زاكانی . هنوز بعد از گذشت ده ها سال از عصر سینمای صامت (بدون صدا) شخصیت های كمدی آن زمان مانند چارلی چاپلین جذابیت خود را از دست نداده اند در حالی كه كمتر محصول هنری می تواند در طول زمانی به این طولانی جذابیت خود را برای مخاطبانش حفظ كند و همه اینها حكایت از آن دارد كه مردم دوست دارند بخندند و كسی آنها را بخنداند و برای آن مبالغ زیادی نیز هزینه می كنند. یعنی مردم پول خود را می دهند و از وقت خود می گذارند كه بخندند.
این امر مخصوصاً در زندگی ماشینی امروز كه روز به روز ماشینی تر می شود و مردم از هم دورتر می شوند دارای اهمیت بیشتری است. اگر تا چند سال پیش شاهنامه خوانی شب های زمستان مردم را پر می كرد، امروز فقط فیلم ها و سریال های تلویزیونی این كار را انجام می دهد و تا چند سال دیگر شاید مردم حوصله تماشای تلویزیون را نیز نداشته باشند و حتی فیلم های سینمایی كه تا چند سال پیش مردم برای تماشای آنها از سروكله هم بالا می رفتند نیز خریداری نداشته باشد، كما این كه این امر در مورد هالیوود كه بزرگترین موسسه سینمایی جهان است در حال اتفاق افتادن است و علی رغم هزینه های نجومی كه هالیوود برای فیلم های خود صرف می كند از استقبال لازم برخوردار نیستند و در بعضی موارد حتی بهای حاصل از فروش بلیت كفاف هزینه های فیلم را هم نمی دهد.
خوشبختانه اگر اراده ای برای خنداندن مردم و گسترش فرهنگ شادی در كشور ما وجود داشته باشد خنداندن و شاد كردن مردم خونگرم ما كار چندان مشكلی نیست و با هزینه ای به مراتب كمتر از كشورهای غربی می توان این كار را انجام داد كه البته این را نیز مدیون خونگرم بودن مردم خوب این سرزمین و سرمایه های غنی فرهنگی خود هستیم كه بایستی قدر آنها را بدانیم و بی جهت بذر ماتم و عزا را در میان مردم خود نكاریم و خنده را از آنها دریغ نكنیم. اگر فرهنگ ما می گوید: خنده بر هر درد بی درمان دواست بیاییم به این پیام زیبا لبیك بگوییم و خنده را از خود، خانواده خود، دوستان خود و همشهریان خود دریغ نكنیم و بخندیم تا دنیا به روی ما بخندد.
زاهدالدین سلگی - روزنامه همشهری