tina
10-17-2011, 11:41 AM
- براى انسان بسیار جالب است كه بتواند با عالمى غیر از این جهانى كه در آن زندگى مى كند، ارتباط پیدا كند.
مخصوصاً اگر آن عالم بتواند سدّى را كه میان انسان و زمانهاى گذشته، و دوستان پیشین، و پدران و مادران و نیاكان است، بردارد; و از آن بالاتر، او را در جریان حوادث آینده نیز قرار دهد.
تلاش و كوشش انسان براى ارتباط با جهان ارواح نیز از همین عطش سوزان روحى سرچشمه گرفته است.
در طول تاریخ، همیشه مدّعیانى بوده اند كه خود را با جهان ارواح مرتبط مى دانسته اند; بخصوص در قارّه هند كه زمینه هاى روحى و اجتماعى براى این فكر زیاد بوده است.
این مسئله، در اواسط قرن نوزدهم میلادى در آمریكاى شمالى باصطلاح «گل» كرد و موج آن بسرعت از «آمریكا» به «انگلستان» و از آنجا به دیگر كشورهاى اروپا كشیده شد.
بد نیست گزارش این جریان را از زبان خود اروپائیها بشنویم:
- «پلاتونف» روانشناس معروف در كتاب روانشناسى خود كه به فارسى نیز ترجمه شده است، تحت عنوان «میهمانان آن دنیا» مى نویسد:
داستان احضار روح در سال 1848 در شهر روچستر كه یكى از شهرهاى آمریكاى شمالى است بر سر زبانها افتاد; در آن سال شخصى به نام مستر فُوكْس اظهار داشت ارواح مردگان با او و نزدیكانش گفتگو مى كنند. فوكس و همسر و سه دخترش، پشت میز مدوّرى قرار مى گرفتند و دستهاى خود را روى میز، باز و معلّق نگه مى داشتند; در این موقع صداى میز بلند مى شد و آنها ادّعا مى كردند كه ارواح دارند سؤالات آنان را پاسخ مى گویند.
- بزودى در بسیارى از شهرها و خانواده هاى آمریكائى، اشخاصى پیدا شدند كه ادّعا مى كردند با ارواح آن دنیا ارتباط برقرار كرده اند. كاغذى برمى داشتند و حروف الفبا را به روى آن مى نوشتند و آن را به زیر یك نعلبكى قرار مى دادند، (و انگشت خود را روى نعلبكى مى گذاردند) و با حركت نعلبكى روى حروف، پیام ارواح را دریافت مى داشتند.
ضمناً ارواح بیشتر مایل بودند توسّط مدیوم ها با زنده ها صحبت كنند!
مهمانهاى آن دنیا اكثر خویشان و نزدیكان احضار كنندگان ارواح بودند، ولى غالب اوقات ادّعا مى كردند كه میهمانانشان ناپلئون یا اسكندر كبیر بوده است! از این جهت كه اكثر مردم مایل بودند با شخصیّتهاى مشهور صحبت كنند!
البتّه غلط دستورى ارواح را گرفتن، مخالف ادب و نزاكت بشمار مى آمد! و هرآنچه كه میز یا نعلبكى به !صورت نجوا تفهیم مى كرد، داراى معانى عمیقى بود!
- بدیهى است در چنین مواقعى بازار فرصت طلبان و شیّادان هم گرم مى شود، مخصوصاً كه این كار مایه زیادى هم لازم ندارد، و كافى است یك میز چرخان، یا یك صفحه كاغذ و یك نعلبكى در اختیار داشته باشند با یك مشت ادّعا!
به همین دلیل، عدّه زیادى گام در این میدان گذاردند، و كردند آنچه كردند! كم كم مسئله به صورت سرگرمى یا «چیزى شبیه رمّالى و جن گیرى» درآمد و خود به خود به افتضاح و ابتذال كشیده شد.
كار به جائى رسید كه روح «شمر» را هم حاضر كردند و سند آزادى از دوزخ را كف دستش گذاشتند! با سرباز شهید اردنى هم در میدان جنگ شش روزه ارتباط برقرار ساختند و شكرپنیر به او دادند و سلام نظامى در مقابل دریافت داشتند، و مطالب مضحك دیگرى از این قبیل.
- از طرفى، همین موضوع سبب احیاى خرافه «تناسخ و عود ارواح» شد، و ارواح براى آمدن به این جهان نوبت گرفتند.
- ارتباط میان مسئله «رابطه با ارواح» و «عود ارواح به این جهان» شاید به خاطر این بود كه رنگ ابدیّت بیشترى به ارواح ببخشند، بلكه آنها را به ازل هم بكشانند، و به این ترتیب، دایره حكومت آنها قویتر گردد.
- و یا «مدیومها» و گردانندگان، از دست سؤال كنندگان سمجى كه حاضر نیستند دست از سر بعضى از ارواح بردارند، و مرتّباً پرسش مى كنند، و خطر بروز پاسخهاى ضدّ و نقیض در میان است! به این وسیله خود را راحت نمایند، و ارواح مورد نظر را به این دنیا بفرستند و رابطه آنان قطع گردد (زیرا وقتى ارواح مجدّداً به دنیا آمدند معمولاً چیزى از گذشته را به خاطر ندارند!).
سرگرمىِ میزگرد!
- آیا مى توان با ارواح گذشتگان رابطه برقرار ساخت و معلوماتى از آنها دریافت داشت؟
- آیا این گفتگوهائى كه جمعیّت هاى «روحیّون» و «اسپرى تیستها» درباره رابطه با ارواح مدّعى هستند همه بیهوده است؟ و بیهوده سخن به این درازى! و یا این كه در میان سخنان آنها واقعیّت هائى وجود دارد؟
آیا احضار ارواح ـ یا صحیحتر ارتباط با ارواح ـ از طریق میز گرد كه اخیراً(1) در همه جا به توصیه بعضى از مجلاّت «مُد» شده، صحیح است و همه كس مى توانند یك میز گرد چرخان بدون میخ تهیّه نموده و دور آن بنشینند و دست روى آن بگذارند و نیّتى كنند و با روح مورد نظر رابطه برقرار سازند، و مطالب لازم را از او بپرسند و پاسخهاى او را ـ اعم از مثبت و منفى ـ به وسیله گردش آهسته و غیراختیارى میز دریافت دارند؟
- راستى این مطلب به همین سادگى و آسانى است و یك میز گرد بدون میخ «كلید عالم غیب» و «دستگاه فرستنده و گیرنده» عالم ارواح مى باشد؟!
اینها سؤالاتى است كه همه میل دارند پاسخ آن را بدانند.
اجازه بدهید مطلب را از همین سؤال آخر و داستان میزگرد شروع كنیم و سپس به بحث هاى اصولى تر بپردازیم.
و نیز اجازه بدهید سخن را با نامه جالب و مستدلّى كه یكى از كسانى كه اخیراً در این باره زیاد كار كرده است، آغاز نمائیم، اینك متن نامه:
- این روزها ارتباط با ارواح به وسیله میز گرد به صورتیك اپیدمى درآمده و هر كس چند دقیقه اى در یك جلسه ارتباط بنشیند و ناظر حركت میز شود، بلافاصله به فكر مى افتد كه یك میز بدون میخ با صفحه مدوّر متحرّك، تهیّه كند، و مشغول ارتباط با ارواح شود.
امّا آنچه موجب تعجّب و باعث تأسّف است این كه افرادى كه بنا به توصیه نویسنده یكى از مجلاّت تهران پس از خواندن سوره حمد و استدعاى ارتباط با روح موردنظر موفّق مى شوند، همگى آنچه كه خودشان علاقمند هستند بپرسند مى پرسند و جالبتر این كه آنچه كه دوست دارند بشنوند، مى شوند!
- من هنوز ندیدم كه مثلاً چند نفر از پیروان یكى از فرق اسلامى دور میز بنشینند و از روح مرتبط بپرسند كه راه حق كدام است و به غیر از فرقه مورد نظرشان چیز دیگرى بشنوند، و اتّفاقاً مخالفان آنها نیز خلاف آن را مى شنوند!!
آنچه مسلّم است، كسى در گردش صفحه میز بطور خود به خود شكّى ندارد، اما این كه آیا عامل گرداننده نیز همان روح است؟ و اگر همان روح است، پس علّت چیست كه در برابر من كه شیعه هستم راه حق را شیعه اثنى عشرى معرّفى مى كند و به آن دیگرى كه مسلك دیگرى دارد همان مسلك را؟!
بارها آزمایش نموده ام مثلاً در برابر سؤال این كه فلان مریض مثلاً خوب خواهد شد یا نه؟ از یك روح در دو شب متوالى پرسیده ام; هر بار جوابى داده كه با جواب قبلى تناقض داشته!
حال باید دید كه این حركت میز به وسیله چه نیرو و عاملى انجام مى شود؟
من بارها ناظر بوده ام در جلساتى كه با میزهاى آهنى بزرگ، ارتباط برقرار شده، اگر میز باید بدون میخ باشد، و وجود یك میخ این قدر اثر دارد، پس چرا میز آهنى به حركت درمى آید؟ (دقّت كنید!)
آنچه من به دست آورده ام، این است كه: افرادى كه دور میز مى نشینند، بطور ناخودآگاه تحت تأثیر كلمات و موقعیّت استثنائى محل كه همه افراد خود را براى ارتباط با ارواح آماده كرده اند، قرار مى گیرند. یكى از حضّار كه قدرت كنترل اعصابش كمتر از دیگران است، میز را به حركت درمى آورد.
این افراد همان مِدیُومهاى قوى هستند. شما دقّت كنید! مدیومهاى قوى همه كسانى هستند كه قدرت كنترل اعصابشان بسیار ضعیف است و اغلب عصبانى مى باشند.
من خود در شهرستان نیشابور از اداره كنندگان جلسه ارتباط هستم و شاید اكثریّت قریب به اتّفاق كسانى كه هم اكنون در نیشابور جلسه ارتباط دارند، در وهله اوّل در منزل من و از خود من یاد گرفته اند; منظورم خودستائى نیست بلكه مى خواهم بگویم من از روى هوى و هوس یا مسموعات، این كلمات را ننوشته ام.
در ارتباطى كه روح مرتبط، خود را ابوعلى سینا! معرّفى كرد، سؤالى درباره بیمارى نمودیم...
بیمار، بانوئى بود كه زایمانش نزدیك بود، و استاد گفتند: 29 همان برج فارغ خواهد شد در صورتى كه اصلاً چنین نشد!
جالبتر از همه این كه خانمى در نیشابور هست كه به محض نشستن دور میز (و گذاشتن دست روى میز) بدون سؤال و جواب میز شروع به دوران مى كند و هر سؤالى كه مى كند، مثبت جواب مى شنود; حتّى یك سؤال را به صورت منفى هم سؤال مى كند باز هم مثبت جواب مى شنود.
باز در مجلسى مشاهده كردم كه هرچه خواهش و تمنّا از میز كردند، تكانى نخورد! و صاحب مجلس به خاطر این كه خودى نشان بدهد در میز دخل و تصرّف كرده، شروع به حركت دادن نمود!
آنچه در مجالس مى گذرد 80% دخل و تصرّف (عمدى یا ناخودآگاه) و 20% حقیقت است. تازه این بیست درصد هم معلوم نیست كه بوسیله روح باشد!
خلاصه این كه، مشتى مردم در كنار میز شبها گاهى تا ساعت 1 و 2 بعد از نیمه شب حیران و سرگردانند، و هر كس هم مطابق میل و ذوق و سلیقه خود پیام مى گیرد.
نتیجه اى كه من به آن رسیده ام این است كه این مسئله را بازى یا سرگرمى بنامم و سؤالاتى كه در این زمینه مى شود، با گفته خداوند متعال در قرآن كریم پاسخ گویم: یَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ اَمْرِ رَبّى.
مخصوصاً اگر آن عالم بتواند سدّى را كه میان انسان و زمانهاى گذشته، و دوستان پیشین، و پدران و مادران و نیاكان است، بردارد; و از آن بالاتر، او را در جریان حوادث آینده نیز قرار دهد.
تلاش و كوشش انسان براى ارتباط با جهان ارواح نیز از همین عطش سوزان روحى سرچشمه گرفته است.
در طول تاریخ، همیشه مدّعیانى بوده اند كه خود را با جهان ارواح مرتبط مى دانسته اند; بخصوص در قارّه هند كه زمینه هاى روحى و اجتماعى براى این فكر زیاد بوده است.
این مسئله، در اواسط قرن نوزدهم میلادى در آمریكاى شمالى باصطلاح «گل» كرد و موج آن بسرعت از «آمریكا» به «انگلستان» و از آنجا به دیگر كشورهاى اروپا كشیده شد.
بد نیست گزارش این جریان را از زبان خود اروپائیها بشنویم:
- «پلاتونف» روانشناس معروف در كتاب روانشناسى خود كه به فارسى نیز ترجمه شده است، تحت عنوان «میهمانان آن دنیا» مى نویسد:
داستان احضار روح در سال 1848 در شهر روچستر كه یكى از شهرهاى آمریكاى شمالى است بر سر زبانها افتاد; در آن سال شخصى به نام مستر فُوكْس اظهار داشت ارواح مردگان با او و نزدیكانش گفتگو مى كنند. فوكس و همسر و سه دخترش، پشت میز مدوّرى قرار مى گرفتند و دستهاى خود را روى میز، باز و معلّق نگه مى داشتند; در این موقع صداى میز بلند مى شد و آنها ادّعا مى كردند كه ارواح دارند سؤالات آنان را پاسخ مى گویند.
- بزودى در بسیارى از شهرها و خانواده هاى آمریكائى، اشخاصى پیدا شدند كه ادّعا مى كردند با ارواح آن دنیا ارتباط برقرار كرده اند. كاغذى برمى داشتند و حروف الفبا را به روى آن مى نوشتند و آن را به زیر یك نعلبكى قرار مى دادند، (و انگشت خود را روى نعلبكى مى گذاردند) و با حركت نعلبكى روى حروف، پیام ارواح را دریافت مى داشتند.
ضمناً ارواح بیشتر مایل بودند توسّط مدیوم ها با زنده ها صحبت كنند!
مهمانهاى آن دنیا اكثر خویشان و نزدیكان احضار كنندگان ارواح بودند، ولى غالب اوقات ادّعا مى كردند كه میهمانانشان ناپلئون یا اسكندر كبیر بوده است! از این جهت كه اكثر مردم مایل بودند با شخصیّتهاى مشهور صحبت كنند!
البتّه غلط دستورى ارواح را گرفتن، مخالف ادب و نزاكت بشمار مى آمد! و هرآنچه كه میز یا نعلبكى به !صورت نجوا تفهیم مى كرد، داراى معانى عمیقى بود!
- بدیهى است در چنین مواقعى بازار فرصت طلبان و شیّادان هم گرم مى شود، مخصوصاً كه این كار مایه زیادى هم لازم ندارد، و كافى است یك میز چرخان، یا یك صفحه كاغذ و یك نعلبكى در اختیار داشته باشند با یك مشت ادّعا!
به همین دلیل، عدّه زیادى گام در این میدان گذاردند، و كردند آنچه كردند! كم كم مسئله به صورت سرگرمى یا «چیزى شبیه رمّالى و جن گیرى» درآمد و خود به خود به افتضاح و ابتذال كشیده شد.
كار به جائى رسید كه روح «شمر» را هم حاضر كردند و سند آزادى از دوزخ را كف دستش گذاشتند! با سرباز شهید اردنى هم در میدان جنگ شش روزه ارتباط برقرار ساختند و شكرپنیر به او دادند و سلام نظامى در مقابل دریافت داشتند، و مطالب مضحك دیگرى از این قبیل.
- از طرفى، همین موضوع سبب احیاى خرافه «تناسخ و عود ارواح» شد، و ارواح براى آمدن به این جهان نوبت گرفتند.
- ارتباط میان مسئله «رابطه با ارواح» و «عود ارواح به این جهان» شاید به خاطر این بود كه رنگ ابدیّت بیشترى به ارواح ببخشند، بلكه آنها را به ازل هم بكشانند، و به این ترتیب، دایره حكومت آنها قویتر گردد.
- و یا «مدیومها» و گردانندگان، از دست سؤال كنندگان سمجى كه حاضر نیستند دست از سر بعضى از ارواح بردارند، و مرتّباً پرسش مى كنند، و خطر بروز پاسخهاى ضدّ و نقیض در میان است! به این وسیله خود را راحت نمایند، و ارواح مورد نظر را به این دنیا بفرستند و رابطه آنان قطع گردد (زیرا وقتى ارواح مجدّداً به دنیا آمدند معمولاً چیزى از گذشته را به خاطر ندارند!).
سرگرمىِ میزگرد!
- آیا مى توان با ارواح گذشتگان رابطه برقرار ساخت و معلوماتى از آنها دریافت داشت؟
- آیا این گفتگوهائى كه جمعیّت هاى «روحیّون» و «اسپرى تیستها» درباره رابطه با ارواح مدّعى هستند همه بیهوده است؟ و بیهوده سخن به این درازى! و یا این كه در میان سخنان آنها واقعیّت هائى وجود دارد؟
آیا احضار ارواح ـ یا صحیحتر ارتباط با ارواح ـ از طریق میز گرد كه اخیراً(1) در همه جا به توصیه بعضى از مجلاّت «مُد» شده، صحیح است و همه كس مى توانند یك میز گرد چرخان بدون میخ تهیّه نموده و دور آن بنشینند و دست روى آن بگذارند و نیّتى كنند و با روح مورد نظر رابطه برقرار سازند، و مطالب لازم را از او بپرسند و پاسخهاى او را ـ اعم از مثبت و منفى ـ به وسیله گردش آهسته و غیراختیارى میز دریافت دارند؟
- راستى این مطلب به همین سادگى و آسانى است و یك میز گرد بدون میخ «كلید عالم غیب» و «دستگاه فرستنده و گیرنده» عالم ارواح مى باشد؟!
اینها سؤالاتى است كه همه میل دارند پاسخ آن را بدانند.
اجازه بدهید مطلب را از همین سؤال آخر و داستان میزگرد شروع كنیم و سپس به بحث هاى اصولى تر بپردازیم.
و نیز اجازه بدهید سخن را با نامه جالب و مستدلّى كه یكى از كسانى كه اخیراً در این باره زیاد كار كرده است، آغاز نمائیم، اینك متن نامه:
- این روزها ارتباط با ارواح به وسیله میز گرد به صورتیك اپیدمى درآمده و هر كس چند دقیقه اى در یك جلسه ارتباط بنشیند و ناظر حركت میز شود، بلافاصله به فكر مى افتد كه یك میز بدون میخ با صفحه مدوّر متحرّك، تهیّه كند، و مشغول ارتباط با ارواح شود.
امّا آنچه موجب تعجّب و باعث تأسّف است این كه افرادى كه بنا به توصیه نویسنده یكى از مجلاّت تهران پس از خواندن سوره حمد و استدعاى ارتباط با روح موردنظر موفّق مى شوند، همگى آنچه كه خودشان علاقمند هستند بپرسند مى پرسند و جالبتر این كه آنچه كه دوست دارند بشنوند، مى شوند!
- من هنوز ندیدم كه مثلاً چند نفر از پیروان یكى از فرق اسلامى دور میز بنشینند و از روح مرتبط بپرسند كه راه حق كدام است و به غیر از فرقه مورد نظرشان چیز دیگرى بشنوند، و اتّفاقاً مخالفان آنها نیز خلاف آن را مى شنوند!!
آنچه مسلّم است، كسى در گردش صفحه میز بطور خود به خود شكّى ندارد، اما این كه آیا عامل گرداننده نیز همان روح است؟ و اگر همان روح است، پس علّت چیست كه در برابر من كه شیعه هستم راه حق را شیعه اثنى عشرى معرّفى مى كند و به آن دیگرى كه مسلك دیگرى دارد همان مسلك را؟!
بارها آزمایش نموده ام مثلاً در برابر سؤال این كه فلان مریض مثلاً خوب خواهد شد یا نه؟ از یك روح در دو شب متوالى پرسیده ام; هر بار جوابى داده كه با جواب قبلى تناقض داشته!
حال باید دید كه این حركت میز به وسیله چه نیرو و عاملى انجام مى شود؟
من بارها ناظر بوده ام در جلساتى كه با میزهاى آهنى بزرگ، ارتباط برقرار شده، اگر میز باید بدون میخ باشد، و وجود یك میخ این قدر اثر دارد، پس چرا میز آهنى به حركت درمى آید؟ (دقّت كنید!)
آنچه من به دست آورده ام، این است كه: افرادى كه دور میز مى نشینند، بطور ناخودآگاه تحت تأثیر كلمات و موقعیّت استثنائى محل كه همه افراد خود را براى ارتباط با ارواح آماده كرده اند، قرار مى گیرند. یكى از حضّار كه قدرت كنترل اعصابش كمتر از دیگران است، میز را به حركت درمى آورد.
این افراد همان مِدیُومهاى قوى هستند. شما دقّت كنید! مدیومهاى قوى همه كسانى هستند كه قدرت كنترل اعصابشان بسیار ضعیف است و اغلب عصبانى مى باشند.
من خود در شهرستان نیشابور از اداره كنندگان جلسه ارتباط هستم و شاید اكثریّت قریب به اتّفاق كسانى كه هم اكنون در نیشابور جلسه ارتباط دارند، در وهله اوّل در منزل من و از خود من یاد گرفته اند; منظورم خودستائى نیست بلكه مى خواهم بگویم من از روى هوى و هوس یا مسموعات، این كلمات را ننوشته ام.
در ارتباطى كه روح مرتبط، خود را ابوعلى سینا! معرّفى كرد، سؤالى درباره بیمارى نمودیم...
بیمار، بانوئى بود كه زایمانش نزدیك بود، و استاد گفتند: 29 همان برج فارغ خواهد شد در صورتى كه اصلاً چنین نشد!
جالبتر از همه این كه خانمى در نیشابور هست كه به محض نشستن دور میز (و گذاشتن دست روى میز) بدون سؤال و جواب میز شروع به دوران مى كند و هر سؤالى كه مى كند، مثبت جواب مى شنود; حتّى یك سؤال را به صورت منفى هم سؤال مى كند باز هم مثبت جواب مى شنود.
باز در مجلسى مشاهده كردم كه هرچه خواهش و تمنّا از میز كردند، تكانى نخورد! و صاحب مجلس به خاطر این كه خودى نشان بدهد در میز دخل و تصرّف كرده، شروع به حركت دادن نمود!
آنچه در مجالس مى گذرد 80% دخل و تصرّف (عمدى یا ناخودآگاه) و 20% حقیقت است. تازه این بیست درصد هم معلوم نیست كه بوسیله روح باشد!
خلاصه این كه، مشتى مردم در كنار میز شبها گاهى تا ساعت 1 و 2 بعد از نیمه شب حیران و سرگردانند، و هر كس هم مطابق میل و ذوق و سلیقه خود پیام مى گیرد.
نتیجه اى كه من به آن رسیده ام این است كه این مسئله را بازى یا سرگرمى بنامم و سؤالاتى كه در این زمینه مى شود، با گفته خداوند متعال در قرآن كریم پاسخ گویم: یَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ اَمْرِ رَبّى.