PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : عبادت و دعا



Behzad AZ
08-06-2010, 12:33 PM
عبادت و دعا (1)http://img.tebyan.net/big/1388/05/38231588324059190311551781101524919024626.jpg





بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله ربّ العالمین باریء الخلائق اجمعین و الصلاة و السّلام علی عبدالله و رسوله و حبیبه و صفیّه و حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته سیّدنا و نبیّنا و مولانا ابی القاسم محمد صلی الله علیه وآله و علی اله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین،
اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم:
یا ایّها الّذین امنوا استعینوا بالصّبر و الصّلوة.
همان طوری که شنیدید بنا نبود که امشب من در اینجا سخنرانی کنم و سخنرانی من از شب آینده شروع می شد. موضوع بحثی که برای پنج شب آینده اعلام شده بود مسئله ی «عبادت و دعا» است به مناسبت این ماه که ماه مبارک رمضان است و ماه عبادت دعاست و بالخصوص به مناسبت این ایّام و لیالی قدر است و شبها شبهای احیاء است یعنی شبهایی است که سنت است ما این شبها را زنده نگه بداریم. کلمه ی «احیاء» یعنی زنده کردن، و احیاء این شبها یعنی این شبها را زنده نگهداری کردن و شب زنده داری کردن. به این مناسبت بنابراین بود که درباره ی عبادت و دعا صحبت کنم. مقدّر چنین بود که این بحث از امشب شروع بشود.

این سخن راست است ولی آن کسی که می گوید احیاء، شب را زنده نگه داشتن، مقصودش این نیست که این قطعه زمان را شما زنده نگه دارید؛ مقصود زنده نگه داشتن خود شماست در این قطعه از زمان


کلمه ی «احیاء»

من بحث خودم را از همین کلمه ی «احیاء» شروع می کنم که عرض کردم احیاء یعنی زنده کردن، نقطه ی مقابل «اماته» که به معنی میراندن است. این کلمه چنین می رساند که شب – که قسمتی از وقت انسان است – دو حالت دارد: ممکن است شب کسی زنده باشد و ممکن است شب او مرده باشد. شبِ زنده آن شبی است که انسان تمام یا لااقل پاسی از آن شب را با یاد خدا و با مناجات و راز و نیاز با ذات پرودگار بسر ببرد، و شب مُرده آن شبی است که انسان تمام آن شب را با غفلت و فراموشی ذات مقدس پروردگار بسر ببرد. ممکن است کسی خیال کند که این تعبیر یک تعبیر مجازی است، یک نوع تعارف است: شب که زنده و مرده ندارد، شب بالاخره شب است، زمان است. مقداری از زمان که این نیمکره ی زمین که ما در روی آن زندگی می کنیم مواجه با خورشید نیست و نور خورشید نمی تابد، به آن می گویند «شب». شب به هر حال شب است؛ شب نه زندگی دارد و نه مردگی.
http://img.tebyan.net/big/1388/05/66113155897225591143171149133562329981.jpg
این سخن راست است ولی آن کسی که می گوید احیاء، شب را زنده نگه داشتن، مقصودش این نیست که این قطعه زمان را شما زنده نگه دارید؛ مقصود زنده نگه داشتن خود شماست در این قطعه از زمان.
به عبارت دقیق تر، برخلاف آنچه که ابتدائاً تصور می شود، ما خیال می کنیم زمان یک چیز است که همه ی ما در داخل آن قرار گرفته ایم؛ در صورتی که این جور نیست. آن زمانی که فکر می کنیم همه در داخل آن قرار گرفته ایم آن زمانِ ما نیست. زمانی که ما روی آن حساب می کنیم، ساعات و دقایق و هفته ها و ماهها و سالها را حساب می کنیم، آن، زمان ما نیست، زمان این زمین است. زمان ما یک حقیقتی است متحد با وجود خود ما، جزء وجود ماست. زمانِ ما، زمان وجود ما از خود ما منفک و جدا نیست؛ چیزی که هست ما این زمان را که مقدار و اندازه دارد با زمان زمین حساب می کنیم، با آن تطبیق می کنیم، بعد خیال می کنیم زمان یک چیز است و همه ی ما در آن قرا گرفته ایم. نه، زمان من یک چیز است، زمان شما یک چیز دیگر است یعنی مخصوص خودتان است؛ همین طور که قد شما که مثلاً صد و شصت سانتیمتر است، این کمّیت و مقدار مال شماست و قد من که صد و هشتاد سانتیمتر است، کمّیت و مقداری است مخصوصِ من. شما یک قد و یک اندازه دارید، من هم یک قد یک اندازه ی مخصوص به خود. (حالا اینها برابر با یکدیگر باشند یا نباشند مطلب جداگانه ای است.) شما چون وجودتان یک وجود متحرک و سیال و متغّیر است، یک زمان در درون خودتان دارید، من هم یک زمان در درون خودم دارم، آن گل هم یک زمان در درون خودش دارد، آن درخت هم یک زمان در درون خودش دارد، این سنگ هم که یک زمان در درون خودش دارد؛ و زمانی که در درون هر چیزی هست عین وجود آن چیز است.
منبع:کتاب آزادی های معنوی،مقاله عبادت و دعا ،ص43تا45
گروه دین و اندیشه تبیان_رضاسلطانی