PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : همسر امام رضا عليه السلام



R A H A
10-08-2011, 03:46 AM
http://pic.azardl.com/images/87139099732873699060.gif

همسر امام رضا (علیه السلام)

رایحه‌ی خوشبوی مریم
همچون نگینی زیبا، در میان حلقه‌ی انگشتری دوستان و یارانش می‌درخشید. کار و کردار و گفتارش همه سنجیده و درست و آگاهاننده بود. کلامش به نسیمی می‌مانست که به آرامی بر سطح امواج دریاها می‌وزد و بوی ایمان و امید و زندگی را در همه جا می‌پراند!پیامبر خدا(ص) سخنی بر زبان نمی‌آورد، مگر اینکه در آن حکمتی عظیم و معنایی ژرف نهفته بود.

آن روز هم، نزد تنی چند از یاران، غنچه‌ی لبانش چنین شکفته شد: پدرم فدای پسر بهترین کنیزان باد! کنیزی از مردم نوبه محلی در نزدیکی مصر که از طایفه‌ی ماریه‌ی قبطیه و زنی پاک سرشت [و نیکو سیرت] است.

یکی از کسانی که در محضر آن عزیز بود، از دوست همراهش پرسید: یعنی از طایفه‌ی همسر رسول خدا(س)؟
همراه مرد سرش را به علامت تصدیق، پایین آورد و گفت: آری برادر
مرد اول دوباره پرسید: حالا این توصیف مربوط به چه کسی می‌باشد؟
دوست وی پاسخ داد: می‌باید اشاره فرد خاصی باشد. راستی هم این زن گرانقدر کیست؟

بهتر است از خود پیامبر(ص) بپرسیم...

شاید آن روز، کسی نمی‌دانست که پیشگویی پیامبر اسلام(ص) درباره‌ی همسر فرزندش پیشوای هشتم شیعیان جهان، ده‌ها و ده‌ها سال بعد به وقوع می‌پیوندد و خیزران یا سبیکه، بانوی با کمال و فضیلت، بانوی برتر زمانه‌ی خویش، با هشتمین گل بوستان محمدی،حضرت امام رضا(ع) پیوند فرخنده‌ی زناشویی می‌بندد و مدتی بعد، زندگی‌اش با رایحه‌ی ملکوتی ولادت امام جواد(ع) شور و نشاط دیگری می‌یابد.

من، «یزید بن سلیط»، یکی از شاگردان و یاران امام کاظم(ع) هستم. یک بار، در سفر، در میانه‌ی راه مکه و مدینه به دیدار آن حضرت نایل شدم. پس از احوال پرسی، خطاب به آن حضرت گفتم: ـ مدتی است پرسشی ذهن و دل مرا به خود مشغول کرده است.

امام هفتم(ع) با لبخندی مهربانانه فرمودند: دل مشغولی‌ات چیست؛ یزید بن سلیط؟!

گفتم: دلم می‌خواهد بدانم که جانشین شما چه کسی خواهد بود؟

امام(ع) سری تکان دادند، دستم را به گرمی فشردند و با حوصله‌ای وصف ناشدنی توضیحات راهگشایی برایم بیان کردند. آن‌گاه فرمودند: ـ می‌دانی؟ امسال مرا دستگیر می‌کنند و امامت پس از من، با پسرم علی بن موسی الرضاست. امام کاظم(ع) سپس به نقطه‌ای در دوردست خیره شدند. آن وقت افزودند:

به پسرم رضا مژده بده و به او بگو به زودی خداوند پسری پاک و امین و مورد اعتماد به او عنایت خواهد کرد. آن‌گاه، فرزندم، به تو خاطرنشان خواهد ساخت که مرا در کجا دیده‌ای. آن زمان به آگاهی او برسان که مادر پسرش ـ امام جواد(ع) ـ کنیزی از خاندان ماریه‌ی قبطیه، همسر رسول خدا(ص) خواهد بود. پس از این سخن، امام کاظم(ع) به چهره‌ام نگریستند و با نوعی تأکید، فرمودند: اگر توانستی سلام مرا به آن بانو هم برسان.

و بدین‌گونه من از وجود خیزران، همسر پاک امام رضا(ع) و مادر ارجمند و دانای امام نهم(ع) آگاهی یافتم و بعدها، وقتی فهمیدم که خیزران بانویی پاکدامن، مهربان و برخوردار از فضایل والای انسانی و اخلاقی است، بیش از پیش به اهمیت پیام و سلام امام هفتم(ع) پی بردم. برادرم امام رضا(ع) رو به من کرد و فرمود:

حکیمه جان! امشب در خانه‌ی ما بمان. با تو کار دارم خواهرم. گفتم: چشم! هر طور شما بفرمایید! ساعتی بعد، قابله‌ای را که خبر کرده بودند، رسید.

حضرت رضا(ع) به من فرمودند:ـ خواهرجان! با قابله به اتاق خیزران برو. از جای برخاستم. برادرم نیز همراهم شدند و به اتاق خیزران رفتیم. امام، خودشان چراغ را روشن کردند و در را بستند و رفتند.

لحظاتی بعد، درد زایمان خیزران را بی‌تاب کرد. در همین حال، چراغ اتاق خاموش شد. من بسیار اندوهگین شدم، اما ناراحتی‌ام چند دقیقه‌ای بیشتر، طول نکشید؛ زیرا با به دنیا آمدن حضرت جواد(ع) اتاق مثل روز روشن شد. اندکی بعد، برادرم امام رضا(ع) وارد اتاق شدند؛ نوزاد را برداشتند و در گهواره گذاشتند.

سپس به من فرمودند: ـ خواهرجان! همین جا، در کنار گهواره بمان. هنوز سه روز بیشتر از میلاد فرزند برادرم نگذشته بود که دیدم او چشم به آسمان دوخت، آن‌گاه به راست و چپ خود نگاهی انداخت. بعد هم گفت:

گواهی می‌دهم که خدایی جز پروردگار یکتا نیست و محمد(ص) فرستاده‌ی اوست. هراسان و شگفت‌زده، خودم را به امام رضا(ع) رساندم و آنچه را که دیده و شنیده بودم، باز گفتم. برادرم، دستی به شانه‌ام زد و با لبخند فرمود: ـ تعجب نکن حکیمه. شگفتیهای زندگانی این نوزاد، بسیار بیشتر از اینهایی است که می‌گویی!

تنی چند از یاران امام هشتم(ع) به دیدن آن بزرگوار آمده بودند. چند روزی از ولادت امام جواد(ع) گذشته بود. اصحاب امام رضا(ع) نشسته بودند. آنها از هر دری سخن به میان می‌آوردند. به آن حضرت ابراز ارادت می‌کردند. مشکلاتشان را با ایشان در میان می‌گذاشتند و پرسش‌هایی را که داشتند مطرح می‌کردند و امام هشتم(ع) با حوصله و مهربانی پاسخ آنها را می‌دادند. هنگامی که صحبتهای یاران آن حضرت به پایان رسید، امام رضا(ع) در حالی که چهره‌ی پاکشان از خوشحالی برق می‌زد، رو به آنان کردند و فرمودند:

راستی به تازگی خداوند فرزندی به من عطا فرموده که همچون موسی بن عمران، شکافنده‌ی دریاهاست. این پسر، همچنین، مادری نیکو سرشت و پاکدامن دارد که در قداست و پاکی به مریم(س) می‌ماند!