mozhgan
10-05-2011, 01:11 AM
متأسفانه جلب پذیرش دیگران در زندگی اكثر انسان های قرن حاضر به صورت یك نیاز درآمده و این نیاز تا آنجا پیش رفته كه قسمت اعظم انرژی و زمان گرانبهایمان صرف تلاش هایی برای جلب پذیرش دیگران می شود و این زنگ خطری است كه مدتهاست به صدا درآمده و هشدار می دهد كه پذیرش طلبی از حالت طبیعی خود كه یك میل است خارج شده و به یك نیاز و نقطه ضعف جدی بدل گشته و سبب گردیده كه بخش عظیمی از عزت نفس مان را در اختیار دیگران قرار دهیم تا آن طور كه آنها مناسب می دانند با ما رفتار كنند و تنها در صورتی احساس رضایتمندی می كنیم كه این افراد تصمیم بگیرند ما را مورد ستایش و پذیرش خود قرار دهند.
برای گریز از دام پذیرش طلبی كه از طریق آن عقاید دیگران، شخصیت ما را تحت كنترل در می آورد، لازم است به بررسی عواملی كه باعث نیاز به جلب پذیرش دیگران می شود بپردازیم تا بلكه بتوانیم از این دام خطرناك كه در اكثر جوامع در حال گسترش است برهیم.
نیاز به جلب پذیرش دیگران در طی مراحل زندگی:
نیاز به پذیرش طلبی مبتنی بر یك فرضیه است: «به خودتان اطمینان نكنید و اول آن را با نظر كس دیگری مطابقت دهید.» فرهنگ ما فرهنگی است كه رفتار پذیرش طلبی را به عنوان یك الگوی زندگی تجویز می كند. «به عقیده خود متكی نبودن» اساس نیاز به ستایش طلبی و زیر بنای فرهنگ ماست؛ به طوری كه اگر درصدد جلب پذیرش دیگران برنیاییم، دچار احساس افسردگی و بی ارزشی و گناه می شویم چون دیگران مهمتر از ما هستند.
نیاز به پذیرش دیگران ما را تا حد زیادی بازیچه می كند و ملاك سنجش ارزش از سوی دیگران می شود كه این امر، خود مستلزم تملق گویی و نادیده گرفتن عقاید و احساسات شخصی می باشد. حال، اگر گام هایی در جهت خودپذیری و استقلال از عقاید دیگران برداشته شود، حركتی است كه از آن طریق می توانیم خود را از تحت نفوذ دیگران خارج سازیم. این حركات سالم كه كوششی است درجهت رسیدن به استقلال با عناوینی نظیر خودخواهی، بی مبالاتی و بی توجهی و از این قبیل برچسب ها آلوده می شود و تنها راه رهایی از این دور باطل بازیچه شدن - كه قرن هاست انسان ها را از مسیر اصلی خودشناسی منحرف كرده- این است- كه درمورد همه پیام های فرهنگی پذیرش طلبی كه از زمان كودكی آغاز شده و همچنان تا به امروز ما را مورد هجوم خود قرار می دهد، تفكری عمیق و به دور از تعصب داشته باشیم.
پیام های پذیرش طلبی در دوران كودكی:
خردسالان درسنین شكل گیری شخصیت خود نیازی به جلب پذیرش بزرگسالان (نظیروالدین) ندارند. در این سنین اصلاً موضوع جلب پذیرش مطرح نمی گردد ولی پایه های این پذیرش در همین سنین توسط والدین بنیانگذاری می شود لذا برای اینكه یك بزرگسال تشویق گردد كه از نیاز به جلب پذیرش دیگران رهایی یابد، لازم است كه از همان آغاز كودكی او را با سخاوتمندی مورد پذیرش خود قرار دهیم. با این حال، اگر این احساس در یك كودك رشد كند كه او بدون اطمینان از اجازه پدر و مادرش نمی تواند فكر یا كاری كند، آن موقع بذرهای بیماری بی اعتمادی به خود در او كاشته می شود. پذیرش طلبی به عنوان یك نیاز در سنین كودكی عنوان می گردد بدین صورت كه به جای اینكه عشق و پذیرش والدین ملاحظه كار خود را به نحو سالمی مطالبه كند، یاد می گیرد كه قبل از انجام هر كاری آن را با پدر و مادرش كنترل كند.
در اكثر موارد، فرهنگ ما به كودك می آموزد كه به جای اطمینان به خود به دیگران اتكا كند و هر چیزی را با مامان و بابا در میان بگذارد و متأسفانه به ندرت خانواده از بازی كردن، خوردن و خوابیدن گرفته تا دوست پیدا كردن، پیام هایی از اتكا به نفس را به كودكان می آموزد. پدر و مادرها به جای اینكه به بچه هایشان كمك كنند كه مستقلاً فكر كنند، مسائلشان را خود حل كنند و به خودشان متكی باشند، مایلند كه با بچه هایشان همانند یك مایملك رفتار كنند.خلیل جبران در كتاب «پیامبر» از كودكانی كه مانند یك مایملك با آنها برخورد می شود سخن می گوید:
كودكانتان، كودكان شما نیستند، آنها پسران و دختران شور و اشتیاق زندگی اند، آنها از میان شما می آیند ولی از خود شما نمی آیند و هر چند آنها با شمایند ولی به شما تعلق ندارند.
نتایج این تدبیر در هر كودك «وابسته ای» مشهود است. مادر یك داور یا یك میانجی دائمی نزاع ها می شود. به عبارتی كسی كه باید برای كودك همه كارهای فكری، احساسی و رفتاریش را انجام دهد و پدر نیز به تبعیت از همسرش جرقه استقلال و اشتیاق خود بودن را در كودك خاموش می كند و متأسفانه مجموع این عوامل باعث می شود كه خانواده از روی حسن نیت، وابستگی و نیاز به پذیرش دیگران را دركودك ایجاد می كند.
پیام های پذیرش طلبی در مدرسه
مدرسه نهادی است كه هدف صریحش این است كه تدریجاً فكر و رفتار پذیرش طلبی را القا می كند و به طور كلی مدارس برای آن دسته از كودكانی كه نشانه هایی از مستقل اندیشی را ظاهر می سازند مناسب نیستند. در اكثر مدارس، پذیرش طلبی راهی به سوی موفقیت است. كلیشه های قدیمی سوگلی و تملق گویی معلم، كلیشه های سودمندی هستند. اگر شما تحسین كاركنان مدرسه را به خود جلب كنید، آن طوری كه آنها دیكته می كنند رفتار كنید، برنامه تحصیلی ای كه پیش رویتان می گذارند مطالعه كنید، آن موقع شخص موفقی خواهید بود. ولو اینكه نیاز شدیدی به جلب پذیرش دیگران داشته باشید. با این حال اعتماد به نفستان در هر مرتبه سست تر می شود و این مسئله باعث می شود وقتی دانش آموز وارد مقطع دبیرستان می شود برای كوچكترین تصمیمی نیاز به حضور دیگران داشته باشد، به عنوان مثال اگر مشاوران مدرسه از این گونه دانش آموزان بپرسند كه می خواهند در آینده در چه رشته ای تحصیل كنند آنها در جواب خواهند گفت: شما به ما بگویید كه در چه رشته ای موفقتر خواهیم بود و متأسفانه هنگامی كه از این مقطع فارغ التحصیل می شوند مشكل می توانند برای خود تصمیم بگیرند چرا كه درست دوازده سال به آنها گفته شده كه چگونه فكر كنند و به چه بیاندیشند لذا آنها میل به جلب پذیرش دیگران پیدا می كنند و یاد می گیرند كه دستیابی به پذیرش دیگران معادل با موفقیت و خوشبختی است و دقیقاً این گونه الگوهای آموزشی سبب می شود كه دانشجویان در دانشگاه نیز همین روش را خواهان باشد و در صورتیكه استادی سیستم آموزشی اش مغایر با این روش ها باشد، دانشجو به وحشت می افتد چرا كه او از اینكه مستقلاً فكر كند وحشت دارد و برای او آسان و ایمن تر است كه بنا به انتظار و نظر دیگران كاری را انجام دهد.
در اكثر موارد، فرهنگ ما به كودك می آموزد كه به جای اطمینان به خود به دیگران اتكا كند و هر چیزی را با مادر و پدر در میان بگذارد و متأسفانه به ندرت خانواده از بازی كردن، خوردن و خوابیدن گرفته تا دوست پیدا كردن، پیام هایی از اتكا به نفس را به كودكان می آموزد
حذف تدریجی پذیرش طلبی
به راه و رسم جهان، نظری بیاندازید، نتیجه آن است كه هرگز نمی توان همه كس را خرسند كرد. در واقع اگر بتوانیم پنجاه درصد مردم را راضی نگه داریم، نتیجه مطلوبی نصیبمان شده است. زیرا كه همیشه نیمی از مردم با عقاید شخصی ما موافق نیستند لذا هر وقت كه ابراز عقیده می كنید این احتمال را بدهید كه پنجاه درصد افراد نظرتان را قبول نخواهند داشت. اگر به این آگاهی دست یابیم، می توانیم با دید تازه ای به مسئله طرد شدن نگاه كنیم. وقتی كسی حرفمان را نمی پذیرد، به جای اینكه آزرده خاطر شویم باید این مطلب را به یاد بیاوریم كه ما تنها با یكی از آن پنجاه درصد مردمی روبه رو شده ایم كه با عقیده ما موافق نیستند و همیشه كسانی هستند كه احساسات، افكار، گفتار یا كردار دیگران را انكار می كنند و ما هرگز نمی توانیم از طرد شدن اجتناب كنیم.
باور و تمرین اینكه در مقابل هر عقیده ای، عقیده دیگری هم هست كه دقیقاً در نقطه مقابل آن عقیده قرار می گیرد به ما یاری می رساند كه در مقابل عدم پذیرش دچار یأس و نومیدی نشویم و اعتماد به نفس و خودباوری خود را زیر سئوال نبریم.
ده تدبیر جهت حذف نیاز به پذیرش طلبی:
۱- بی توجهی دیگران را نادیده بگیرید و به كسانی كه سعی می كنند شما را با خوار كردن بازیچه قرار دهند، بِی اعتنا باشید.
۲- این واقعیت ساده را بپذیرید كه ممكن است حتی نزدیكان شما هم با نظر و عقیده تان مخالف باشند.
۳- از مجادله كردن یا از تلاش كه كسی را به درست بودن نظرتان متقاعد كنید دست بردارید.
۴- هنگام خرید لباس یا سایر لوازم شخصی به خودتان متكی باشید و این موضوع را با كس دیگری كه فكر می كنید نظرش با ارزش تر از شماست در میان نگذارید.
۵- سعی كنید كه از عذرخواهی های بی مورد دست بردارید.
۶- برای اینكه كسی را خشنود كنید تملق گویی نكنید.
۷- هرگز وقتی با گفته دیگران موافق نیستید، حرف آنها را تصدیق نكنید.
۸- هرگز به رغم میلتان كاری برای كسی انجام ندهید و در این گونه موارد سعی كنید جواب منفی بدهید.
۹- تسلیم یك فروشنده باهوش و چرب زبان نشوید تا مجبور به خرید چیزی كه مایل نیستید نشوید.
۱۰- مسئولیت امور شخصی تان را هرگز به دیگران نسپارید.
برای گریز از دام پذیرش طلبی كه از طریق آن عقاید دیگران، شخصیت ما را تحت كنترل در می آورد، لازم است به بررسی عواملی كه باعث نیاز به جلب پذیرش دیگران می شود بپردازیم تا بلكه بتوانیم از این دام خطرناك كه در اكثر جوامع در حال گسترش است برهیم.
نیاز به جلب پذیرش دیگران در طی مراحل زندگی:
نیاز به پذیرش طلبی مبتنی بر یك فرضیه است: «به خودتان اطمینان نكنید و اول آن را با نظر كس دیگری مطابقت دهید.» فرهنگ ما فرهنگی است كه رفتار پذیرش طلبی را به عنوان یك الگوی زندگی تجویز می كند. «به عقیده خود متكی نبودن» اساس نیاز به ستایش طلبی و زیر بنای فرهنگ ماست؛ به طوری كه اگر درصدد جلب پذیرش دیگران برنیاییم، دچار احساس افسردگی و بی ارزشی و گناه می شویم چون دیگران مهمتر از ما هستند.
نیاز به پذیرش دیگران ما را تا حد زیادی بازیچه می كند و ملاك سنجش ارزش از سوی دیگران می شود كه این امر، خود مستلزم تملق گویی و نادیده گرفتن عقاید و احساسات شخصی می باشد. حال، اگر گام هایی در جهت خودپذیری و استقلال از عقاید دیگران برداشته شود، حركتی است كه از آن طریق می توانیم خود را از تحت نفوذ دیگران خارج سازیم. این حركات سالم كه كوششی است درجهت رسیدن به استقلال با عناوینی نظیر خودخواهی، بی مبالاتی و بی توجهی و از این قبیل برچسب ها آلوده می شود و تنها راه رهایی از این دور باطل بازیچه شدن - كه قرن هاست انسان ها را از مسیر اصلی خودشناسی منحرف كرده- این است- كه درمورد همه پیام های فرهنگی پذیرش طلبی كه از زمان كودكی آغاز شده و همچنان تا به امروز ما را مورد هجوم خود قرار می دهد، تفكری عمیق و به دور از تعصب داشته باشیم.
پیام های پذیرش طلبی در دوران كودكی:
خردسالان درسنین شكل گیری شخصیت خود نیازی به جلب پذیرش بزرگسالان (نظیروالدین) ندارند. در این سنین اصلاً موضوع جلب پذیرش مطرح نمی گردد ولی پایه های این پذیرش در همین سنین توسط والدین بنیانگذاری می شود لذا برای اینكه یك بزرگسال تشویق گردد كه از نیاز به جلب پذیرش دیگران رهایی یابد، لازم است كه از همان آغاز كودكی او را با سخاوتمندی مورد پذیرش خود قرار دهیم. با این حال، اگر این احساس در یك كودك رشد كند كه او بدون اطمینان از اجازه پدر و مادرش نمی تواند فكر یا كاری كند، آن موقع بذرهای بیماری بی اعتمادی به خود در او كاشته می شود. پذیرش طلبی به عنوان یك نیاز در سنین كودكی عنوان می گردد بدین صورت كه به جای اینكه عشق و پذیرش والدین ملاحظه كار خود را به نحو سالمی مطالبه كند، یاد می گیرد كه قبل از انجام هر كاری آن را با پدر و مادرش كنترل كند.
در اكثر موارد، فرهنگ ما به كودك می آموزد كه به جای اطمینان به خود به دیگران اتكا كند و هر چیزی را با مامان و بابا در میان بگذارد و متأسفانه به ندرت خانواده از بازی كردن، خوردن و خوابیدن گرفته تا دوست پیدا كردن، پیام هایی از اتكا به نفس را به كودكان می آموزد. پدر و مادرها به جای اینكه به بچه هایشان كمك كنند كه مستقلاً فكر كنند، مسائلشان را خود حل كنند و به خودشان متكی باشند، مایلند كه با بچه هایشان همانند یك مایملك رفتار كنند.خلیل جبران در كتاب «پیامبر» از كودكانی كه مانند یك مایملك با آنها برخورد می شود سخن می گوید:
كودكانتان، كودكان شما نیستند، آنها پسران و دختران شور و اشتیاق زندگی اند، آنها از میان شما می آیند ولی از خود شما نمی آیند و هر چند آنها با شمایند ولی به شما تعلق ندارند.
نتایج این تدبیر در هر كودك «وابسته ای» مشهود است. مادر یك داور یا یك میانجی دائمی نزاع ها می شود. به عبارتی كسی كه باید برای كودك همه كارهای فكری، احساسی و رفتاریش را انجام دهد و پدر نیز به تبعیت از همسرش جرقه استقلال و اشتیاق خود بودن را در كودك خاموش می كند و متأسفانه مجموع این عوامل باعث می شود كه خانواده از روی حسن نیت، وابستگی و نیاز به پذیرش دیگران را دركودك ایجاد می كند.
پیام های پذیرش طلبی در مدرسه
مدرسه نهادی است كه هدف صریحش این است كه تدریجاً فكر و رفتار پذیرش طلبی را القا می كند و به طور كلی مدارس برای آن دسته از كودكانی كه نشانه هایی از مستقل اندیشی را ظاهر می سازند مناسب نیستند. در اكثر مدارس، پذیرش طلبی راهی به سوی موفقیت است. كلیشه های قدیمی سوگلی و تملق گویی معلم، كلیشه های سودمندی هستند. اگر شما تحسین كاركنان مدرسه را به خود جلب كنید، آن طوری كه آنها دیكته می كنند رفتار كنید، برنامه تحصیلی ای كه پیش رویتان می گذارند مطالعه كنید، آن موقع شخص موفقی خواهید بود. ولو اینكه نیاز شدیدی به جلب پذیرش دیگران داشته باشید. با این حال اعتماد به نفستان در هر مرتبه سست تر می شود و این مسئله باعث می شود وقتی دانش آموز وارد مقطع دبیرستان می شود برای كوچكترین تصمیمی نیاز به حضور دیگران داشته باشد، به عنوان مثال اگر مشاوران مدرسه از این گونه دانش آموزان بپرسند كه می خواهند در آینده در چه رشته ای تحصیل كنند آنها در جواب خواهند گفت: شما به ما بگویید كه در چه رشته ای موفقتر خواهیم بود و متأسفانه هنگامی كه از این مقطع فارغ التحصیل می شوند مشكل می توانند برای خود تصمیم بگیرند چرا كه درست دوازده سال به آنها گفته شده كه چگونه فكر كنند و به چه بیاندیشند لذا آنها میل به جلب پذیرش دیگران پیدا می كنند و یاد می گیرند كه دستیابی به پذیرش دیگران معادل با موفقیت و خوشبختی است و دقیقاً این گونه الگوهای آموزشی سبب می شود كه دانشجویان در دانشگاه نیز همین روش را خواهان باشد و در صورتیكه استادی سیستم آموزشی اش مغایر با این روش ها باشد، دانشجو به وحشت می افتد چرا كه او از اینكه مستقلاً فكر كند وحشت دارد و برای او آسان و ایمن تر است كه بنا به انتظار و نظر دیگران كاری را انجام دهد.
در اكثر موارد، فرهنگ ما به كودك می آموزد كه به جای اطمینان به خود به دیگران اتكا كند و هر چیزی را با مادر و پدر در میان بگذارد و متأسفانه به ندرت خانواده از بازی كردن، خوردن و خوابیدن گرفته تا دوست پیدا كردن، پیام هایی از اتكا به نفس را به كودكان می آموزد
حذف تدریجی پذیرش طلبی
به راه و رسم جهان، نظری بیاندازید، نتیجه آن است كه هرگز نمی توان همه كس را خرسند كرد. در واقع اگر بتوانیم پنجاه درصد مردم را راضی نگه داریم، نتیجه مطلوبی نصیبمان شده است. زیرا كه همیشه نیمی از مردم با عقاید شخصی ما موافق نیستند لذا هر وقت كه ابراز عقیده می كنید این احتمال را بدهید كه پنجاه درصد افراد نظرتان را قبول نخواهند داشت. اگر به این آگاهی دست یابیم، می توانیم با دید تازه ای به مسئله طرد شدن نگاه كنیم. وقتی كسی حرفمان را نمی پذیرد، به جای اینكه آزرده خاطر شویم باید این مطلب را به یاد بیاوریم كه ما تنها با یكی از آن پنجاه درصد مردمی روبه رو شده ایم كه با عقیده ما موافق نیستند و همیشه كسانی هستند كه احساسات، افكار، گفتار یا كردار دیگران را انكار می كنند و ما هرگز نمی توانیم از طرد شدن اجتناب كنیم.
باور و تمرین اینكه در مقابل هر عقیده ای، عقیده دیگری هم هست كه دقیقاً در نقطه مقابل آن عقیده قرار می گیرد به ما یاری می رساند كه در مقابل عدم پذیرش دچار یأس و نومیدی نشویم و اعتماد به نفس و خودباوری خود را زیر سئوال نبریم.
ده تدبیر جهت حذف نیاز به پذیرش طلبی:
۱- بی توجهی دیگران را نادیده بگیرید و به كسانی كه سعی می كنند شما را با خوار كردن بازیچه قرار دهند، بِی اعتنا باشید.
۲- این واقعیت ساده را بپذیرید كه ممكن است حتی نزدیكان شما هم با نظر و عقیده تان مخالف باشند.
۳- از مجادله كردن یا از تلاش كه كسی را به درست بودن نظرتان متقاعد كنید دست بردارید.
۴- هنگام خرید لباس یا سایر لوازم شخصی به خودتان متكی باشید و این موضوع را با كس دیگری كه فكر می كنید نظرش با ارزش تر از شماست در میان نگذارید.
۵- سعی كنید كه از عذرخواهی های بی مورد دست بردارید.
۶- برای اینكه كسی را خشنود كنید تملق گویی نكنید.
۷- هرگز وقتی با گفته دیگران موافق نیستید، حرف آنها را تصدیق نكنید.
۸- هرگز به رغم میلتان كاری برای كسی انجام ندهید و در این گونه موارد سعی كنید جواب منفی بدهید.
۹- تسلیم یك فروشنده باهوش و چرب زبان نشوید تا مجبور به خرید چیزی كه مایل نیستید نشوید.
۱۰- مسئولیت امور شخصی تان را هرگز به دیگران نسپارید.