afsanah82
08-04-2010, 11:46 PM
http://forum2.azardl.com/attachment.php?attachmentid=3225&stc=1&d=1280951048
ری داگلاس بردبری (به انگلیسی: Ray Douglas Bradbury) (۲۲ اوت ۱۹۲۰-) شاعر آمریکایی و نویسندهٔ گونههای خیالپردازی، وحشت و علمی-تخیلی است. بردبری را در ایران بیشتر به خاطر اثر مشهورش، فارنهایت ۴۵۱، میشناسند. اثر مشهور دیگر وی حکایتهای مریخ است.
زندگی
وی در ۲۲ اوت ۱۹۲۰، در واکِگان ایلینویز آمریکا، از مادری سوئدیتبار و پدری آمریکایی به دنیا آمد. در سال ۱۹۳۴ به همراه خانوادهٔ خود به لسآنجلس نقل مکان کردند. وی در ۱۹۳۸ دبیرستان را تمام کرد، اما تصمیم گرفت به دانشگاه نرود و در کتابخانهٔ محلی به آموزش خود بپردازد. او برای گذران زندگی در آن دوران روزنامه میفروخت. اولین اثر او به سال ۱۹۴۱ و اولین کتاب مستقلش (دریاچه) در سال ۱۹۴۲ به چاپ رسیدند. در سال ۱۹۴۵، داستان کوتاه بازی بزرگ سیاه و سفید او برندهٔ جایزهٔ بهترین داستان کوتاه آمریکا شد. در سال ۱۹۴۷ با مارگارت مککلر ازدواج کرد و از او ۴ فرزند دختر دارد.
وی تا کنون ۳۰ کتاب و بیش از ۶۰۰ داستان کوتاه نوشتهاست. او از جمله نخستین کسانی است که جایزه استاد بزرگ را که انجمن نویسندگان علمیتخیلی آمریکا به پاس یک عمر فعالیت موفقیتآمیز در زمینه داستان نویسی علمی-تخیلی اعطا میکرد، به دست آورد.
فعالیتها
وی نویسندهای پرکار است که جا دادن آثارش در دستهٔ خاصی دشوار مینماید. اگرچه بسیاری او را به عناون نویسندهٔ ژانر علمی-تخیلی میشناسند، اما خود وی میگوید:
«نخست اینکه من علمی-تخیلینویس نیستم. تنها کتاب علمی-تخیلی من فارنهایت ۴۵۱ است. علمی-تخیلی توصیف واقعیت است و خیالپردازی شرحی خیالپردازانه. از این روست که تاریخچهٔ مریخ علمی-تخیلی نیست، خیالپردازی است. معلوم است که ممکن نیست چنان اتفاقاتی روی دهد. به همین دلیل است که اثری ماندگار خواهد بود، چون همانند اساطیر یونان است و اسطورهها مانا هستند.»
علاوه بر کتابهایی که نوشته، بردبری مجموعه مقالاتی هم درباب مسایل جدی، چون هنر و فرهنگ، دارد.
حکایتهای مریخ
نوشتار اصلی: حکایتهای مریخ
تا زمانِ نوشتنِ رُمانِ حکایتهای مریخ (The Martian Chronicles)، نامِ او به عنوانِ نویسندهٔ علمیتخیلی بر سرِ زبانها نیفتاد. تواریخِ مریخ، داستانِ نخستین کوششِ انسانها برای تسخیر و استعمار (آبادانی و اسکان در) مریخ بود. انسانها را در این راه مریخیهایی که قادر به تلهپاتی هستند کمک میکنند و زمانی که آنان در این کار موفق میشوند خبر از وقوعِ جنگِ هستهای در زمین و نابودیِ زمین میآید. این رُمان به خوبی بیانگرِ نگرانیِ عامِ جامعهٔ آمریکا در آغازِ عصرِ اتمیِ دههٔ ۱۹۵۰ بود و همین طور هم ترس از جنگِ اتمی، و آرزویِ زندگیِ آسودهتر، و واکنش برضدِ نژادپرستی و سانسور و اختناق، و ترس از نیروهایِ سیاسیِ بیگانه.
مرد مصور
ری برادبری، بعد از آن مجموعهٔ داستانهای کوتاهِ مرد مصور (The Illustrated Man) را منتشر کرد که یکی از مشهورترین مجموعههای تاریخِ ع.ت. محسوب میشود؛ در این مجموعه نیز همانندِ دیگر داستانهای ع.ت در آن دوران عملا اثری از خوشبینی به آیندهٔ بشر به چشم نمیخورد.
۴۵۱ درجهٔ فارنهایت
برادبری روندِ بدبینیاش را با شاهکارِ خود، رُمانِ ۴۵۱ درجه فارنهایت (به انگلیسی: Fahrenheit 451)، ادامه داد. در این کتاب که مشهورترین اثرِ وی است، جامعهای با سردمدارانِ تمامیتخواه و اختناقساز به تصویر کشیده شدهاست که کتابها را به توسطِ «آتشنشانها» میسوزانند و انسانها در جهلِ تمام زندگی میکنند. در این بین، آتشنشانی هست که زندگیاش دگرگون میشود و همین طور هم گروهی از انسانهای سرکش هستند که از شهر گریختهاند و ذهنشان گنجینهٔ مهمترین مکتوباتِ بشر است. فرانسوا تروفو، فیلمسازِ شهیرِ فرانسوی، فیلمِ فارنهایت ۴۵۱ را در سالِ ۱۹۶۶ ساخت که آن هم تبدیل به یکی از پرطرفدارترین شاهکارهای سینما شد.
جوایز
سال ۲۰۰۰، نشانِ مشارکتِ ممتاز در ادبِ آمریکا از بنیادِ ملیِ کتاب
۱۹۸۹، جایزهٔ برام استوکر (جایزهٔ ادبیاتِ وحشت)
۱۹۸۸، جایزهٔ استادِ اعظمِ نِبیولا (یکی از دو جایزهٔ برترِ علمی-تخیلی و خیالپردازی)
۱۹۸۰، جایزهٔ استادِ اعظمِ گَندالف (برای ادبیاتِ خیالپردازی)
۱۹۷۷، جایزهٔ دنیایِ خیالپردازی برای یک عمر فعالیت در ادبیاتِ خیالپردازی
جایزهٔ یادبودِ اُهِنری
جایزهٔ انجمنِ نویسندگانِ هوا-فضا
تالارِ مشاهیرِ علمیتخیلی
جایزهٔ بنیامین فرانکلین
جایزهٔ ژول ورن
اقتباسها
کتابها و داستانهای کوتاه بردبری بارها به صورت فیلم، نمایشنامهٔ رادیویی و تلویزیونی و صحنهای، نیز کتابهای کمیک در آمدهاند. از آن جمله میتوان به فیلم فارنهایت ۴۵۱ بر اساس اثری از بردبری و به کارگردانی فرانسوا تروفو اشاره کرد. چندین داستان از مجموعه داستانهای تاریخچهٔ مریخ در ایران به صورتهای مختلف و از جمله نمایشنامهٔ رادیویی منتشر شدهاند.
آثار
[ویرایش]
داستانهای بلند
فارنهایت ۴۵۱
فهرست کتابها و نمایشنامهها
مجموعه داستانهای دیگر بردبری عبارتاند از:
مرد مصور
حکایتهای مریخ
کارناوال تاریک، ۱۹۴۷
سیبهای طلایی خورشید، ۱۹۵۳
کشور اکتبر، ۱۹۵۵
یک درمان برای مالیخولیا، ۱۹۵۹
من بدن الکتریکی را میسرایم، ۱۹۶۹
بسیار پس از نیمه شب، ۱۹۷۶
رمانهای نیمه شرححالنویسیاش:
شراب قاصد، ۱۹۵۹
چیزی شرور از این راه میآید، ۱۹۶۲
مرگ تجارت تنهاییست، ۱۹۸۵
قبرستان دیوانگان، ۱۹۹۰
از گرد و خاک بازگشته، ۲۰۰۲
بیا همه کنستانس را بکشیم، ۲۰۰۳
درخواست بستنی عجیب (۱۹۷۲) یکی از مجموعههای نمایشی بردبری است و احمد و ماشین فراموشی (۱۹۹۸) رمان کودکان اوست.
گفتارها
جهانبینی: فلسفه من در دو اصل کلی خلاصه میشود: اولی این است که میگویم «به جهنم!» و دومی این که «کارت را انجام بده».
کودکی: هرگز نباید بر فاصلهای که شما را از کودکیتان جدا میکند، بیفزایید. همه مدام میگویند «بزرگ شو! بزرگ شو!» معنی آن چیست؟ آیا به این مفهوم است که باید پایه زندگی خود را رها کنیم؟ من تا به امروز به اسباببازیفروشیها سر میزنم، در واقع داستانهایم برای من حکم اسباببازی را دارند.
دربارهٔ تلویزیون: آه از این تصویرنما! این هیولای پُرنیرنگ حیلتباز، مدوزایی که هر شب کرور کرور انفاسِ خیره به خود را بهتزده سنگ میکند. سیرنی که شیرین میخواندت به هوشبر نغمهای، و دلپذیرند آن بیشمار وعدههایش، لیک در انجام بس ناچیز است دادهاش.
علمی-تخیلی: هر چه که به ذهنت میآید تخیل و هر چه انجام میدهی علم است. تمام تاریخ بشر چیزی جز داستانی علمی-تخیلی نیست.
سانسور: برای سوزاندن یک کتاب بیش از یک راه وجود دارد...برای نابود کردن یک فرهنگ نیازی نیست کتابها را سوزاند. کافیست کاری کنید مردم آنها را نخوانند...هر اقلیتی فکر میکند حق دارد، اجازه دارد، وظیفه دارد (روی هر چه نمیپسندد) نفت بریزد و کبریت بکشد. هر ویراستار ابلهی که خود را منبع شوربای ادبیات بیمایهٔ امروز میپندارد، گیوتیناش را آماده میکند و میخواهد سر هر نویسندهای که جرات کند کمی بلندتر از زمزمه سخن بگوید یا چیزی بالاتر از لالایی بنویسد را از تن جدا کند...من به تازگی فهمیدم که چند ویراستار کیوبیکنشین در انتشارات بالانتین، از ترس آلودهشدن جوانان، ذره ذره، هفتاد و پنج قسمت مختلف کتاب فارنهایت ۴۵۱ را سانسور کردهاند. چند دانشجو که این داستان، که به پدیدهٔ سانسور و کتابسوزان در آینده میپردازد را خوانده بودند، برای من نامه نوشتند و مرا از این طنز بدیع با خبر کردند...
ری داگلاس بردبری (به انگلیسی: Ray Douglas Bradbury) (۲۲ اوت ۱۹۲۰-) شاعر آمریکایی و نویسندهٔ گونههای خیالپردازی، وحشت و علمی-تخیلی است. بردبری را در ایران بیشتر به خاطر اثر مشهورش، فارنهایت ۴۵۱، میشناسند. اثر مشهور دیگر وی حکایتهای مریخ است.
زندگی
وی در ۲۲ اوت ۱۹۲۰، در واکِگان ایلینویز آمریکا، از مادری سوئدیتبار و پدری آمریکایی به دنیا آمد. در سال ۱۹۳۴ به همراه خانوادهٔ خود به لسآنجلس نقل مکان کردند. وی در ۱۹۳۸ دبیرستان را تمام کرد، اما تصمیم گرفت به دانشگاه نرود و در کتابخانهٔ محلی به آموزش خود بپردازد. او برای گذران زندگی در آن دوران روزنامه میفروخت. اولین اثر او به سال ۱۹۴۱ و اولین کتاب مستقلش (دریاچه) در سال ۱۹۴۲ به چاپ رسیدند. در سال ۱۹۴۵، داستان کوتاه بازی بزرگ سیاه و سفید او برندهٔ جایزهٔ بهترین داستان کوتاه آمریکا شد. در سال ۱۹۴۷ با مارگارت مککلر ازدواج کرد و از او ۴ فرزند دختر دارد.
وی تا کنون ۳۰ کتاب و بیش از ۶۰۰ داستان کوتاه نوشتهاست. او از جمله نخستین کسانی است که جایزه استاد بزرگ را که انجمن نویسندگان علمیتخیلی آمریکا به پاس یک عمر فعالیت موفقیتآمیز در زمینه داستان نویسی علمی-تخیلی اعطا میکرد، به دست آورد.
فعالیتها
وی نویسندهای پرکار است که جا دادن آثارش در دستهٔ خاصی دشوار مینماید. اگرچه بسیاری او را به عناون نویسندهٔ ژانر علمی-تخیلی میشناسند، اما خود وی میگوید:
«نخست اینکه من علمی-تخیلینویس نیستم. تنها کتاب علمی-تخیلی من فارنهایت ۴۵۱ است. علمی-تخیلی توصیف واقعیت است و خیالپردازی شرحی خیالپردازانه. از این روست که تاریخچهٔ مریخ علمی-تخیلی نیست، خیالپردازی است. معلوم است که ممکن نیست چنان اتفاقاتی روی دهد. به همین دلیل است که اثری ماندگار خواهد بود، چون همانند اساطیر یونان است و اسطورهها مانا هستند.»
علاوه بر کتابهایی که نوشته، بردبری مجموعه مقالاتی هم درباب مسایل جدی، چون هنر و فرهنگ، دارد.
حکایتهای مریخ
نوشتار اصلی: حکایتهای مریخ
تا زمانِ نوشتنِ رُمانِ حکایتهای مریخ (The Martian Chronicles)، نامِ او به عنوانِ نویسندهٔ علمیتخیلی بر سرِ زبانها نیفتاد. تواریخِ مریخ، داستانِ نخستین کوششِ انسانها برای تسخیر و استعمار (آبادانی و اسکان در) مریخ بود. انسانها را در این راه مریخیهایی که قادر به تلهپاتی هستند کمک میکنند و زمانی که آنان در این کار موفق میشوند خبر از وقوعِ جنگِ هستهای در زمین و نابودیِ زمین میآید. این رُمان به خوبی بیانگرِ نگرانیِ عامِ جامعهٔ آمریکا در آغازِ عصرِ اتمیِ دههٔ ۱۹۵۰ بود و همین طور هم ترس از جنگِ اتمی، و آرزویِ زندگیِ آسودهتر، و واکنش برضدِ نژادپرستی و سانسور و اختناق، و ترس از نیروهایِ سیاسیِ بیگانه.
مرد مصور
ری برادبری، بعد از آن مجموعهٔ داستانهای کوتاهِ مرد مصور (The Illustrated Man) را منتشر کرد که یکی از مشهورترین مجموعههای تاریخِ ع.ت. محسوب میشود؛ در این مجموعه نیز همانندِ دیگر داستانهای ع.ت در آن دوران عملا اثری از خوشبینی به آیندهٔ بشر به چشم نمیخورد.
۴۵۱ درجهٔ فارنهایت
برادبری روندِ بدبینیاش را با شاهکارِ خود، رُمانِ ۴۵۱ درجه فارنهایت (به انگلیسی: Fahrenheit 451)، ادامه داد. در این کتاب که مشهورترین اثرِ وی است، جامعهای با سردمدارانِ تمامیتخواه و اختناقساز به تصویر کشیده شدهاست که کتابها را به توسطِ «آتشنشانها» میسوزانند و انسانها در جهلِ تمام زندگی میکنند. در این بین، آتشنشانی هست که زندگیاش دگرگون میشود و همین طور هم گروهی از انسانهای سرکش هستند که از شهر گریختهاند و ذهنشان گنجینهٔ مهمترین مکتوباتِ بشر است. فرانسوا تروفو، فیلمسازِ شهیرِ فرانسوی، فیلمِ فارنهایت ۴۵۱ را در سالِ ۱۹۶۶ ساخت که آن هم تبدیل به یکی از پرطرفدارترین شاهکارهای سینما شد.
جوایز
سال ۲۰۰۰، نشانِ مشارکتِ ممتاز در ادبِ آمریکا از بنیادِ ملیِ کتاب
۱۹۸۹، جایزهٔ برام استوکر (جایزهٔ ادبیاتِ وحشت)
۱۹۸۸، جایزهٔ استادِ اعظمِ نِبیولا (یکی از دو جایزهٔ برترِ علمی-تخیلی و خیالپردازی)
۱۹۸۰، جایزهٔ استادِ اعظمِ گَندالف (برای ادبیاتِ خیالپردازی)
۱۹۷۷، جایزهٔ دنیایِ خیالپردازی برای یک عمر فعالیت در ادبیاتِ خیالپردازی
جایزهٔ یادبودِ اُهِنری
جایزهٔ انجمنِ نویسندگانِ هوا-فضا
تالارِ مشاهیرِ علمیتخیلی
جایزهٔ بنیامین فرانکلین
جایزهٔ ژول ورن
اقتباسها
کتابها و داستانهای کوتاه بردبری بارها به صورت فیلم، نمایشنامهٔ رادیویی و تلویزیونی و صحنهای، نیز کتابهای کمیک در آمدهاند. از آن جمله میتوان به فیلم فارنهایت ۴۵۱ بر اساس اثری از بردبری و به کارگردانی فرانسوا تروفو اشاره کرد. چندین داستان از مجموعه داستانهای تاریخچهٔ مریخ در ایران به صورتهای مختلف و از جمله نمایشنامهٔ رادیویی منتشر شدهاند.
آثار
[ویرایش]
داستانهای بلند
فارنهایت ۴۵۱
فهرست کتابها و نمایشنامهها
مجموعه داستانهای دیگر بردبری عبارتاند از:
مرد مصور
حکایتهای مریخ
کارناوال تاریک، ۱۹۴۷
سیبهای طلایی خورشید، ۱۹۵۳
کشور اکتبر، ۱۹۵۵
یک درمان برای مالیخولیا، ۱۹۵۹
من بدن الکتریکی را میسرایم، ۱۹۶۹
بسیار پس از نیمه شب، ۱۹۷۶
رمانهای نیمه شرححالنویسیاش:
شراب قاصد، ۱۹۵۹
چیزی شرور از این راه میآید، ۱۹۶۲
مرگ تجارت تنهاییست، ۱۹۸۵
قبرستان دیوانگان، ۱۹۹۰
از گرد و خاک بازگشته، ۲۰۰۲
بیا همه کنستانس را بکشیم، ۲۰۰۳
درخواست بستنی عجیب (۱۹۷۲) یکی از مجموعههای نمایشی بردبری است و احمد و ماشین فراموشی (۱۹۹۸) رمان کودکان اوست.
گفتارها
جهانبینی: فلسفه من در دو اصل کلی خلاصه میشود: اولی این است که میگویم «به جهنم!» و دومی این که «کارت را انجام بده».
کودکی: هرگز نباید بر فاصلهای که شما را از کودکیتان جدا میکند، بیفزایید. همه مدام میگویند «بزرگ شو! بزرگ شو!» معنی آن چیست؟ آیا به این مفهوم است که باید پایه زندگی خود را رها کنیم؟ من تا به امروز به اسباببازیفروشیها سر میزنم، در واقع داستانهایم برای من حکم اسباببازی را دارند.
دربارهٔ تلویزیون: آه از این تصویرنما! این هیولای پُرنیرنگ حیلتباز، مدوزایی که هر شب کرور کرور انفاسِ خیره به خود را بهتزده سنگ میکند. سیرنی که شیرین میخواندت به هوشبر نغمهای، و دلپذیرند آن بیشمار وعدههایش، لیک در انجام بس ناچیز است دادهاش.
علمی-تخیلی: هر چه که به ذهنت میآید تخیل و هر چه انجام میدهی علم است. تمام تاریخ بشر چیزی جز داستانی علمی-تخیلی نیست.
سانسور: برای سوزاندن یک کتاب بیش از یک راه وجود دارد...برای نابود کردن یک فرهنگ نیازی نیست کتابها را سوزاند. کافیست کاری کنید مردم آنها را نخوانند...هر اقلیتی فکر میکند حق دارد، اجازه دارد، وظیفه دارد (روی هر چه نمیپسندد) نفت بریزد و کبریت بکشد. هر ویراستار ابلهی که خود را منبع شوربای ادبیات بیمایهٔ امروز میپندارد، گیوتیناش را آماده میکند و میخواهد سر هر نویسندهای که جرات کند کمی بلندتر از زمزمه سخن بگوید یا چیزی بالاتر از لالایی بنویسد را از تن جدا کند...من به تازگی فهمیدم که چند ویراستار کیوبیکنشین در انتشارات بالانتین، از ترس آلودهشدن جوانان، ذره ذره، هفتاد و پنج قسمت مختلف کتاب فارنهایت ۴۵۱ را سانسور کردهاند. چند دانشجو که این داستان، که به پدیدهٔ سانسور و کتابسوزان در آینده میپردازد را خوانده بودند، برای من نامه نوشتند و مرا از این طنز بدیع با خبر کردند...