mozhgan
10-04-2011, 04:43 AM
حتماً تا به حال اين جمله را شنيده ايد كه خشم كشنده است. در بسياري از موارد به خصوص در دنيايي كه ما در آن زندگي مي كنيم اين عبارت بسيار معني دار است. «اگر عصباني هستيد بوق بزنيد». در برخي از كشورها اين جمله را مي توان به وفور در تابلوي اعلانات نصب شده در خيابان ها هنگام رانندگي مشاهده كرد. مردم اين گونه كشورها آنقدر عصباني هستند كه با چنين عبارات كنايه آميز و شوخي گونه سعي در بيان حقيقت به افراد را دارند. گوشه و كنايه جمله فوق اين است كه هر چقدر بيشتر بوق بزنيم، عصباني تر خواهيم شد. براي اينكه متوجه شويد فردي عصبي هستيديا نه، اين سؤالات را از خود بپرسيد: هنگامي كه با تأخيرها و ناكامي هاي روزانه از قبيل دير رسيدن آسانسور به طبقه مورد نظر شما، كند پيش رفتن صف صندوق ****ماركت، رانندگان ناشي و... مواجه مي شويد آيا ضمير ناخودآگاه شما شروع به گلگي، عيب جويي و يا سرزنش كردن كسي مي نمايد؟ آيا اين سرزنش باعث جرقه خوردن خشم و عصبانيت شما در برابر افراد مختلف مي شود؟ آيا خشم شما خودش را به صورت عملي خشونت آميز نشان مي دهد؟ اگر پاسخ شما مثبت است عصبانيت به بخشي بسيار عادي و در عين حال بسيار ناخوشايند در زندگي شما مبدل شده است.
هر يك از ما در قبال مشكلاتي كه براي مان رخ مي دهد، از خود واكنش هاي بخصوصي بروز مي دهيم. مثلا در قبال رانندگي بد ديگران، ممكن است دست را بي وقفه روي بوق فشار دهيم، به تعقيب و گريز بپردازيم يا اينكه بي تفاوت از كنار اين موضوع بگذريم.
اينكه فرد در قبال اين مسائل، چه واكنشي از خود بروز مي دهد، به نظام فكري - احساسي او مربوط است. بعضي ها از سيستم جنگ و گريز - سيستمي كه در هنگام خشم با ترس فعال مي شود - زياد استفاده مي كنند يعني آمادگي بروز پرخاشگري يا اضطراب، در آنها بالاست.
آيا سيستم جنگ و گريز مناسب است؟
تجسم كنيد به عصر حجر بازگشته ايد و در يك غار زندگي مي كنيد. در چنين شرايطي شايد بزرگ ترين دغدغه شما دفاع از جان باشد. پس يا بايد بجنگيد يا قيد زندگي را بزنيد. حالا به قرن بيست و يكم- يعني عصر پيتزا و سيب زميني سرخ كرده- برگرديد. در شرايط فعلي، استفاده از سيستم جنگ و گريز حتي گاهي برايتان دردسرآفرين هم خواهد بود. زندگي در جامعه و در سايه قانون به ما اين امنيت را داده كه به جاي رفتارهاي احساسي، از نيروي انديشه مان بهره بگيريم.حتما مي دانيد كه خشم هم مثل بسياري از احساسات ديگر مانند اندوه، غم، سردرگمي و... يك احساس است. هنگامي كه خشمگين هستيم، دست به پرخاشگري مي زنيم. اين پرخاشگري يا به محيط و ديگران صدمه مي زند (مثل زماني كه با لگد به چيزي يا كسي مي كوبيم) يا به خودمان (مثل زماني كه به خود ناسزا گفته و اعتماد به نفس خود را مورد حمله قرار مي دهيم).
آيا نبايد از چيزي خشمگين شويم؟
نداشتن احساس، امري ناممكن است اما جابه جايي احساسي كاري است منطقي و سازگارانه. مثلا مي توان به جاي خشم، آزرده شد يا به جاي حس انتقام، حس گذشت داشت.
يك موضوع، ممكن است براي فردي فاجعه باشد و براي ديگري تنها يك موقعيت ناخوشايند. فرد نخست با فوران احساسي خود حتما مهار ماجرا را از دست مي دهد در حالي كه فرد دوم تنها يك حس ناخوشايند را تجربه مي كند كه آثار مخرب نداشته و چون قليان احساسات وجود ندارد مي تواند با نيروي انديشه، اوضاع را سر و سامان دهد.
آيا احساسات مزاحم ما هستند؟
آدمي مملو از احساسات است اما برخي از اين احساسات مثل احساس خشم، افسردگي و خودكم بيني به فرد، آسيب مي رسانند و به اصطلاح، مخرب هستند. با كمي تمرين مي توان آموخت كه چگونه احساسات مناسب را جايگزين احساسات مخرب نمود. مثلا ما مي توانيم نارضايتي را جايگزين خشم يا اندوه را جايگزين افسردگي نماييم.
راهكارهاي مقابله با خشم
از فن جايگزيني احساس، زياد استفاده نماييد. خشم، يك هيجان منفي است چرا كه فرد خشمگين آمادگي و پتانسيل بالايي براي انجام رفتارهاي غيرمنطقي دارد به گونه اي كه حتي مي تواند به خود يا ديگران هم صدمه بزند. از آنجا كه ما انسان ها ميليون ها سال است كه به مدد تكامل، از يك گوريل متمايز شده ايم پس به يقين خواهيم توانست نسبت به چيزي كه عصبي مان كرده واكنشي متفاوت نشان دهيم.
جملات، زاييده انديشه هاي ما هستند. در هنگام خشم از جملاتي كه بار احساسي شديد دارند استفاده نكنيد. مثلا نگوييد «از تو متنفرم» يا «اين يك فاجعه بود» بلكه بگوييد «ناراحتم مي كني».
هر گاه به حد انفجار خشمگين شديد، پيش از هر عملي ده نفس عميق بكشيد. اين زمان چند ثانيه اي نه تنها فرصت فكر منطقي را به شما مي دهد، موجب تخليه هيجان و حواس پرتي تان از موضوع نيز مي شود.به خود بگوييد چرا مردم نبايد بد رانندگي كرده يا حتي به من خيانت كنند؟ ديگران در طرز رفتارشان آزادند. اين ما هستيم كه بايد رفتارمان را برحسب شرايط، تغيير دهيم. بدترين كار اين است كه همه چيز را در خودتان بريزيد. اين كار مي تواند موجب طغيان احساسي و خرابكاري شود. با صراحت به او بگوييد كه ناراحتتان كرده است اما متهمش نكنيد. به او هم فرصت صحبت كردن بدهيد.
منطقي باشيد. قسمت بزرگي از خشم و ناراحتي به اين خاطر است كه ما نمي خواهيم كوتاه بياييم. اين بايدها و نبايدها هستند كه ما را دچار خشم مي كنند.اگر نمي توانيد جلوي خشمتان را بگيريد، لااقل ميزان آن را برآورد كرده و بر اساس آن به ديگران هشدار دهيد يا محيط را ترك كنيد.
بچه بازي درآوريد. اگر نتوانستيد جلوي خشم تان را بگيريد، بين بد و بدتر، بد را انتخاب كنيد يعني به جاي آسيب رساندن به ديگران يا به خطرانداختن موقعيت تان، به چيزي لگد بزنيد يا در خلوت، فرياد بكشيد تا آرام شويد.
فراموش كنيد. چه بخواهيد و چه نخواهيد اين اتفاق رخ داده پس اين قيافه را به خود نگيريد.ايده آل گرا نباشيد. هيچ كس بهترين نيست. اگر بخواهيد نقش بهترين را بازي كنيد، چون نيستيد، عصباني مي شويد.
نقش سازمان يونسكو يا سازمان جهاني حفاظت از محيط زيست را بازي نكنيد. مشكل ترافيك و آلودگي هوا و فرهنگ غلط رانندگي به دست من و شما حل نمي شود!نسبت به خشم و رفتارهاي پرخاشگرانه تان هوشيار باشيد.
اين شما هستيد كه بايد رفتارتان را تحت كنترل درآوريد. در غير اين صورت رفتارهايي از شما سر خواهد زد كه پشيمان كننده هستند.
فنون «آرميدگي سريع» را بياموزيد
پيش از هر چيز بدانيد كه چه مي خواهيد. آنگاه بر سر ديگران يا خودتان هوار بكشيد.
توقع تان از ديگران را كم كنيد. آنها در قبال ما وظيفه اي ندارند و اگر هم كاري مي كنند از سر لطف است.پس از خاتمه خشم و آرام شدن اوضاع، به بررسي علل موضوع پرداخته و نقش خود و ديگران را در بروز آن مشكل شناسايي نماييد.
هر يك از ما در قبال مشكلاتي كه براي مان رخ مي دهد، از خود واكنش هاي بخصوصي بروز مي دهيم. مثلا در قبال رانندگي بد ديگران، ممكن است دست را بي وقفه روي بوق فشار دهيم، به تعقيب و گريز بپردازيم يا اينكه بي تفاوت از كنار اين موضوع بگذريم.
اينكه فرد در قبال اين مسائل، چه واكنشي از خود بروز مي دهد، به نظام فكري - احساسي او مربوط است. بعضي ها از سيستم جنگ و گريز - سيستمي كه در هنگام خشم با ترس فعال مي شود - زياد استفاده مي كنند يعني آمادگي بروز پرخاشگري يا اضطراب، در آنها بالاست.
آيا سيستم جنگ و گريز مناسب است؟
تجسم كنيد به عصر حجر بازگشته ايد و در يك غار زندگي مي كنيد. در چنين شرايطي شايد بزرگ ترين دغدغه شما دفاع از جان باشد. پس يا بايد بجنگيد يا قيد زندگي را بزنيد. حالا به قرن بيست و يكم- يعني عصر پيتزا و سيب زميني سرخ كرده- برگرديد. در شرايط فعلي، استفاده از سيستم جنگ و گريز حتي گاهي برايتان دردسرآفرين هم خواهد بود. زندگي در جامعه و در سايه قانون به ما اين امنيت را داده كه به جاي رفتارهاي احساسي، از نيروي انديشه مان بهره بگيريم.حتما مي دانيد كه خشم هم مثل بسياري از احساسات ديگر مانند اندوه، غم، سردرگمي و... يك احساس است. هنگامي كه خشمگين هستيم، دست به پرخاشگري مي زنيم. اين پرخاشگري يا به محيط و ديگران صدمه مي زند (مثل زماني كه با لگد به چيزي يا كسي مي كوبيم) يا به خودمان (مثل زماني كه به خود ناسزا گفته و اعتماد به نفس خود را مورد حمله قرار مي دهيم).
آيا نبايد از چيزي خشمگين شويم؟
نداشتن احساس، امري ناممكن است اما جابه جايي احساسي كاري است منطقي و سازگارانه. مثلا مي توان به جاي خشم، آزرده شد يا به جاي حس انتقام، حس گذشت داشت.
يك موضوع، ممكن است براي فردي فاجعه باشد و براي ديگري تنها يك موقعيت ناخوشايند. فرد نخست با فوران احساسي خود حتما مهار ماجرا را از دست مي دهد در حالي كه فرد دوم تنها يك حس ناخوشايند را تجربه مي كند كه آثار مخرب نداشته و چون قليان احساسات وجود ندارد مي تواند با نيروي انديشه، اوضاع را سر و سامان دهد.
آيا احساسات مزاحم ما هستند؟
آدمي مملو از احساسات است اما برخي از اين احساسات مثل احساس خشم، افسردگي و خودكم بيني به فرد، آسيب مي رسانند و به اصطلاح، مخرب هستند. با كمي تمرين مي توان آموخت كه چگونه احساسات مناسب را جايگزين احساسات مخرب نمود. مثلا ما مي توانيم نارضايتي را جايگزين خشم يا اندوه را جايگزين افسردگي نماييم.
راهكارهاي مقابله با خشم
از فن جايگزيني احساس، زياد استفاده نماييد. خشم، يك هيجان منفي است چرا كه فرد خشمگين آمادگي و پتانسيل بالايي براي انجام رفتارهاي غيرمنطقي دارد به گونه اي كه حتي مي تواند به خود يا ديگران هم صدمه بزند. از آنجا كه ما انسان ها ميليون ها سال است كه به مدد تكامل، از يك گوريل متمايز شده ايم پس به يقين خواهيم توانست نسبت به چيزي كه عصبي مان كرده واكنشي متفاوت نشان دهيم.
جملات، زاييده انديشه هاي ما هستند. در هنگام خشم از جملاتي كه بار احساسي شديد دارند استفاده نكنيد. مثلا نگوييد «از تو متنفرم» يا «اين يك فاجعه بود» بلكه بگوييد «ناراحتم مي كني».
هر گاه به حد انفجار خشمگين شديد، پيش از هر عملي ده نفس عميق بكشيد. اين زمان چند ثانيه اي نه تنها فرصت فكر منطقي را به شما مي دهد، موجب تخليه هيجان و حواس پرتي تان از موضوع نيز مي شود.به خود بگوييد چرا مردم نبايد بد رانندگي كرده يا حتي به من خيانت كنند؟ ديگران در طرز رفتارشان آزادند. اين ما هستيم كه بايد رفتارمان را برحسب شرايط، تغيير دهيم. بدترين كار اين است كه همه چيز را در خودتان بريزيد. اين كار مي تواند موجب طغيان احساسي و خرابكاري شود. با صراحت به او بگوييد كه ناراحتتان كرده است اما متهمش نكنيد. به او هم فرصت صحبت كردن بدهيد.
منطقي باشيد. قسمت بزرگي از خشم و ناراحتي به اين خاطر است كه ما نمي خواهيم كوتاه بياييم. اين بايدها و نبايدها هستند كه ما را دچار خشم مي كنند.اگر نمي توانيد جلوي خشمتان را بگيريد، لااقل ميزان آن را برآورد كرده و بر اساس آن به ديگران هشدار دهيد يا محيط را ترك كنيد.
بچه بازي درآوريد. اگر نتوانستيد جلوي خشم تان را بگيريد، بين بد و بدتر، بد را انتخاب كنيد يعني به جاي آسيب رساندن به ديگران يا به خطرانداختن موقعيت تان، به چيزي لگد بزنيد يا در خلوت، فرياد بكشيد تا آرام شويد.
فراموش كنيد. چه بخواهيد و چه نخواهيد اين اتفاق رخ داده پس اين قيافه را به خود نگيريد.ايده آل گرا نباشيد. هيچ كس بهترين نيست. اگر بخواهيد نقش بهترين را بازي كنيد، چون نيستيد، عصباني مي شويد.
نقش سازمان يونسكو يا سازمان جهاني حفاظت از محيط زيست را بازي نكنيد. مشكل ترافيك و آلودگي هوا و فرهنگ غلط رانندگي به دست من و شما حل نمي شود!نسبت به خشم و رفتارهاي پرخاشگرانه تان هوشيار باشيد.
اين شما هستيد كه بايد رفتارتان را تحت كنترل درآوريد. در غير اين صورت رفتارهايي از شما سر خواهد زد كه پشيمان كننده هستند.
فنون «آرميدگي سريع» را بياموزيد
پيش از هر چيز بدانيد كه چه مي خواهيد. آنگاه بر سر ديگران يا خودتان هوار بكشيد.
توقع تان از ديگران را كم كنيد. آنها در قبال ما وظيفه اي ندارند و اگر هم كاري مي كنند از سر لطف است.پس از خاتمه خشم و آرام شدن اوضاع، به بررسي علل موضوع پرداخته و نقش خود و ديگران را در بروز آن مشكل شناسايي نماييد.