Sara12
08-04-2010, 10:11 PM
ذكر، بر زبانى، قلبى و عملى تقسیم مى شود هرگز نباید تصور كرد كه منظور از ذكر پروردگار با این همه فضیلت تنها ذكر زبانى است، بلكه در روایات اسلامى تصریح شده است كه منظور علاوه بر این ذكر قلبى و عملى است، یعنى هنگامى كه انسان در برابر كار حرامى قرار مى گیرد به یاد خدا بیفتد و آن را ترك گوید.
هدف این است كه خدا در تمام زندگى انسان حضور داشته باشد و نور پروردگار تمام زندگى او را فرا گیرد، همواره به او بیندیشد و فرمان او را نصب العین سازد.
مجالس ذكر مجالسى نیست كه گروهى بى خبر گرد هم آیند و به عیش و نوش پردازند و در ضمن مشتى اذكار اختراعى عنوان كنند و بدعتهایى را رواج دهند و اگر در حدیثى میخوانیم كه پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «بادِرُوا اِلى ریاضِ الْجَنَّةِ؟; به سوى باغهاى بهشت بشتابید» یاران عرض كردند: وَ ما رِیاضُ الْجَنَّةِ؟; باغهاى بهشت چیست؟ فرمود: «حَلْقُ الذِّكْرِ; مجالس ذكر است».1
منظور جلساتى است كه در آن علوم اسلامى احیاء شود و بحثهاى آموزنده و تربیت كننده مطرح گردد، انسانها در آن ساخته شوند و گنهكاران پاك گردند و به راه خدا آیند.2
بهترین اذكار:
1 - اذكارى در صبح و شام:
در تفسیر قرطبى،3 و تفسیر ابوالفتوح رازى،4 در ذیل آیه 64 سوره زمر، حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) آمده است كه از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) تفسیر «مقالید» را پرسیدم، فرمود: «یا على! لَقَدْ سَئَلْتَ عَنْ عَظیمِ الْمَقالیدِ، هُوَ اَنْ تَقُولَ عَشْراً اِذا اَصْبَحْتَ، وَ عَشراً اِذا اَمْسَیتَ، لاْ اِلهَ اِلاَّ اللّه وَ اللّه اَكْبَر، وَ سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُلِلّهِ، وَ اَسْتَغْفِرُاللّهَ وَلا قُوةَ اِلاّ بِاللّهِ (هُوَ) اَلاْوَّلُ وَ الاْخَرَ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ لَهُ اَلْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ (یُحْیى وَ یُمیتُ) بِیَدِهِ الْخَیْرِ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْء قَدیر; از كلیدهاى بزرگى سؤال كردى آن این است كه هر صبح و شام ده بار این جمله ها را تكرار كنى لا اله الا الله... تا آخر حدیث.
سپس افزود «كسى كه هر صبح و شام ده بار این كلمات را تكرار كند خداوند شش پاداش به او مى دهد كه یكى از آن ها را این مى شمارد كه خداوند او را از شیطان و لشكر شیطان حفظش مى كند تا سلطه اى بر او نداشته باشند».
ناگفته روشن است كه گفتن این كلمات به صورت لقلقه لسان براى این همه پاداش نیست بلكه ایمان به محتوى و تخلّق به آن نیز لازم است.
این حدیث ممكن است اشاره لطیفى به اسماء حسناى خداوند بوده باشد كه مبدأ حاكمیت و مالكیت او بر عالم هستى است. (دقت كنید)5
كسى كه هر صبح و شام ده بار این كلمات را تكرار كند خداوند شش پاداش به او مى دهد كه یكى از آنها را این مى شمارد كه خداوند او را از شیطان و لشكر شیطان حفظش مى كند تا سلطه اى بر او نداشته باشند.2ـ ذكر یا فتّاح:
در بعضى از روایات روى ذكر (یا فتّاح) براى حل مشكلات تكیه شده است، چرا كه این صفت بزرگ الهى كه به صورت صیغه مبالغه از «فتح» آمده بیانگر قدرت پروردگار بر گشودن هر مشكل و از میان بردن هر اندوه و غم، و فراهم ساختن اسباب هر فتح و پیروزى است در واقع جز او فتاح نیست و «مفتاح» و كلید همه درهاى بسته در دست قدرت او است».
واژه «فتح» به طورى كه «راغب» در «مفردات» مى گوید: در اصل به معنى از بین بردن پیچیدگى و اشكال است، و آن بر دو گونه است: گاهى با چشم دیده مى شود، مانند گشودن قفل، و گاه با اندیشه درك مى شود مانند گشودن پیچیدگى اندوه ها و غصه ها، و یا گشودن رازهاى علوم و همچنین داورى كردن میان دو كس و گشودن مشكل نزاع و مخاصمه آن ها.6
3ـ ذكر یونسیّه:
وقتى حضرت یونس(علیه السلام) خیلى زود متوجه ماجرا شد، و با تمام وجودش رو به درگاه خدا آورد، و از ترك اولى خویش استغفار كرد و در پیشگاه مقدسش تقاضاى عفو نمود.
در اینجا ذكر معروف و پر محتوایى از قول یونس(علیه السلام) نقل شده كه در آیه87 سوره انبیاء آمده، و در میان اهل عرفان به ذكر «یونسیّه» معروف است: «فَنادى فِى الظُّلُماتِ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ; او در میان ظلمت هاى متراكم فریاد زد كه معبودى جز تو نیست، منزهى تو، من از ظالمان و ستمكاران بودم بر خویشتن ستم كردم و از درگاهت دور افتادم، و به عتاب و سرزنش تو كه جهنم آتش سوزانى براى من است گرفتار شدم.
این اعتراف خالصانه و این تسبیح توأم با ندامت كار خود را كرد و همان گونه كه در آیه88 سوره انبیاء آمده «فَاسْتَجَبْنالَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِى الْمُؤْمِنینَ; ما دعاهاى او را اجابت كردیم و از غم و اندوه نجاتش دادیم و اینگونه مؤمنان را نجات مى دهیم»7
4 - ذكر لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ:
در تفسیر مجمع البیان،8 آمده است كه: یكى از یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله)بنام «عوف بن مالك» بود، دشمنان اسلام فرزندش را اسیر كردند او به محضر پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد و از این ماجرا و فقر و تنگدستى شكایت كرد، فرمود: تقوا را پیشه كن و شكیبا باش و بسیار ذكر لاحَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ، را بگو، او این كار را انجام داد، ناگهان در حالى كه در خانه اش نشسته بوده فرزندش از در، درآمد، معلوم شد كه از یك لحظه غفلت دشمن استفاده كرده و فرار نموده، و حتى شترى از دشمن را نیز با خود آورده بود.9
و حقیقت ذكر:
در یاد خدا بودن و پیوسته در قدم ها و حركات و اعمال خود خدا را فراموش نكردن است، و اثر این گونه ذكر، اطاعت پروردگار و از صراط عقل و دین بیرون نرفتن و از تكالیف الهى و از اوامر و نواهى پیروى كردن و وعد و وعید و ثواب و عقاب را در نظر گرفتن و از معاصى و راههاى خلاف دورى كردن است.
آرى وظیفه سالك این است كه: همیشه خطاها و معاصى و بدی ها و جهات ضعف و عیوب و نواقص خود را ببیند، و این دیدن از دو راه حاصل مى شود:
اول - به واسطه توجه به جزئیات و خصوصیات اعمال و كارهاى خود در مقابل عظمت و جلال حق و هم نسبت به حقیقت وظائف خود به آن طورى كه لازم است، كه در این صورت همه را ناقص و معیوب خواهد دید
دوم - از لحاظ توجه به لطف و احسان و كرم و مهربانى و فضل و نعمتهاى فعلى و گذشته حق تعالى است كه; در قابل این الطاف نامتناهى، آنچه به جا آورده و یا انجام داده شود، همه ناقص و كم و بى ارزش خواهد بود.
و اندرین صورت شمارى بس حقیر
طاعت خــود گــر چه بنمایــد كثیــر
كى بود لایـق زما كار حســن
در بر الطاف وفضل ذو المنن
این است كه چون به این دو قسمت توجه بیشتر شود; بر خضوع و محبت و خشوع و بندگى و معرفت و حیاء و تواضع و انكسار انسان افزوده مى شود.
ثنا گفتن پروردگار متعال خود را تكوینى است، و ذكر هم أعم از تكوینى و لفظى و ثنا و غیر آنها مى باشد. پس أثناء پروردگار عبارت از خلق و تدبیر و نظم و تقدیر و رحمت و سایر صفات فعلیه او است كه هر یك دلالت كامل بر مقام عظمت او دارد، و أثناء لفظى بندگان هرگز به كمترین حدّ آن نرسد.
پس در این جمله شریفه: رسول اكرم(صلى الله علیه وآله) ذكر خود را (لا احصى ثناء) كه ذكر خالص است نفى فرموده، و تنها ارزش و واقعیت را به ذكر پروردگار (أثنیت على نفسك) قائل شده است. آرى این ذكر اگر چه در مرتبه اول به طور تكوین و به حدّ تمام از جانب پروردگار متعال است كه خود را با آن صفات فعلى معرفى فرموده است، ولى در مرتبه دوم كه بندگان خدا به آن مقامات متوجه شده و اطلاع پیدا مى كنند، از جانب آنان صورت گرفته، و عنوان ذكر قلبى و توجه باطنى و یا ذكر لفظى دارد.10
تخلیص: گروه دین و اندیشه - مهدی سیف جمالی
برگرفته از بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
هدف این است كه خدا در تمام زندگى انسان حضور داشته باشد و نور پروردگار تمام زندگى او را فرا گیرد، همواره به او بیندیشد و فرمان او را نصب العین سازد.
مجالس ذكر مجالسى نیست كه گروهى بى خبر گرد هم آیند و به عیش و نوش پردازند و در ضمن مشتى اذكار اختراعى عنوان كنند و بدعتهایى را رواج دهند و اگر در حدیثى میخوانیم كه پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «بادِرُوا اِلى ریاضِ الْجَنَّةِ؟; به سوى باغهاى بهشت بشتابید» یاران عرض كردند: وَ ما رِیاضُ الْجَنَّةِ؟; باغهاى بهشت چیست؟ فرمود: «حَلْقُ الذِّكْرِ; مجالس ذكر است».1
منظور جلساتى است كه در آن علوم اسلامى احیاء شود و بحثهاى آموزنده و تربیت كننده مطرح گردد، انسانها در آن ساخته شوند و گنهكاران پاك گردند و به راه خدا آیند.2
بهترین اذكار:
1 - اذكارى در صبح و شام:
در تفسیر قرطبى،3 و تفسیر ابوالفتوح رازى،4 در ذیل آیه 64 سوره زمر، حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) آمده است كه از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) تفسیر «مقالید» را پرسیدم، فرمود: «یا على! لَقَدْ سَئَلْتَ عَنْ عَظیمِ الْمَقالیدِ، هُوَ اَنْ تَقُولَ عَشْراً اِذا اَصْبَحْتَ، وَ عَشراً اِذا اَمْسَیتَ، لاْ اِلهَ اِلاَّ اللّه وَ اللّه اَكْبَر، وَ سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُلِلّهِ، وَ اَسْتَغْفِرُاللّهَ وَلا قُوةَ اِلاّ بِاللّهِ (هُوَ) اَلاْوَّلُ وَ الاْخَرَ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ لَهُ اَلْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ (یُحْیى وَ یُمیتُ) بِیَدِهِ الْخَیْرِ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْء قَدیر; از كلیدهاى بزرگى سؤال كردى آن این است كه هر صبح و شام ده بار این جمله ها را تكرار كنى لا اله الا الله... تا آخر حدیث.
سپس افزود «كسى كه هر صبح و شام ده بار این كلمات را تكرار كند خداوند شش پاداش به او مى دهد كه یكى از آن ها را این مى شمارد كه خداوند او را از شیطان و لشكر شیطان حفظش مى كند تا سلطه اى بر او نداشته باشند».
ناگفته روشن است كه گفتن این كلمات به صورت لقلقه لسان براى این همه پاداش نیست بلكه ایمان به محتوى و تخلّق به آن نیز لازم است.
این حدیث ممكن است اشاره لطیفى به اسماء حسناى خداوند بوده باشد كه مبدأ حاكمیت و مالكیت او بر عالم هستى است. (دقت كنید)5
كسى كه هر صبح و شام ده بار این كلمات را تكرار كند خداوند شش پاداش به او مى دهد كه یكى از آنها را این مى شمارد كه خداوند او را از شیطان و لشكر شیطان حفظش مى كند تا سلطه اى بر او نداشته باشند.2ـ ذكر یا فتّاح:
در بعضى از روایات روى ذكر (یا فتّاح) براى حل مشكلات تكیه شده است، چرا كه این صفت بزرگ الهى كه به صورت صیغه مبالغه از «فتح» آمده بیانگر قدرت پروردگار بر گشودن هر مشكل و از میان بردن هر اندوه و غم، و فراهم ساختن اسباب هر فتح و پیروزى است در واقع جز او فتاح نیست و «مفتاح» و كلید همه درهاى بسته در دست قدرت او است».
واژه «فتح» به طورى كه «راغب» در «مفردات» مى گوید: در اصل به معنى از بین بردن پیچیدگى و اشكال است، و آن بر دو گونه است: گاهى با چشم دیده مى شود، مانند گشودن قفل، و گاه با اندیشه درك مى شود مانند گشودن پیچیدگى اندوه ها و غصه ها، و یا گشودن رازهاى علوم و همچنین داورى كردن میان دو كس و گشودن مشكل نزاع و مخاصمه آن ها.6
3ـ ذكر یونسیّه:
وقتى حضرت یونس(علیه السلام) خیلى زود متوجه ماجرا شد، و با تمام وجودش رو به درگاه خدا آورد، و از ترك اولى خویش استغفار كرد و در پیشگاه مقدسش تقاضاى عفو نمود.
در اینجا ذكر معروف و پر محتوایى از قول یونس(علیه السلام) نقل شده كه در آیه87 سوره انبیاء آمده، و در میان اهل عرفان به ذكر «یونسیّه» معروف است: «فَنادى فِى الظُّلُماتِ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ; او در میان ظلمت هاى متراكم فریاد زد كه معبودى جز تو نیست، منزهى تو، من از ظالمان و ستمكاران بودم بر خویشتن ستم كردم و از درگاهت دور افتادم، و به عتاب و سرزنش تو كه جهنم آتش سوزانى براى من است گرفتار شدم.
این اعتراف خالصانه و این تسبیح توأم با ندامت كار خود را كرد و همان گونه كه در آیه88 سوره انبیاء آمده «فَاسْتَجَبْنالَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِى الْمُؤْمِنینَ; ما دعاهاى او را اجابت كردیم و از غم و اندوه نجاتش دادیم و اینگونه مؤمنان را نجات مى دهیم»7
4 - ذكر لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ:
در تفسیر مجمع البیان،8 آمده است كه: یكى از یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله)بنام «عوف بن مالك» بود، دشمنان اسلام فرزندش را اسیر كردند او به محضر پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد و از این ماجرا و فقر و تنگدستى شكایت كرد، فرمود: تقوا را پیشه كن و شكیبا باش و بسیار ذكر لاحَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ، را بگو، او این كار را انجام داد، ناگهان در حالى كه در خانه اش نشسته بوده فرزندش از در، درآمد، معلوم شد كه از یك لحظه غفلت دشمن استفاده كرده و فرار نموده، و حتى شترى از دشمن را نیز با خود آورده بود.9
و حقیقت ذكر:
در یاد خدا بودن و پیوسته در قدم ها و حركات و اعمال خود خدا را فراموش نكردن است، و اثر این گونه ذكر، اطاعت پروردگار و از صراط عقل و دین بیرون نرفتن و از تكالیف الهى و از اوامر و نواهى پیروى كردن و وعد و وعید و ثواب و عقاب را در نظر گرفتن و از معاصى و راههاى خلاف دورى كردن است.
آرى وظیفه سالك این است كه: همیشه خطاها و معاصى و بدی ها و جهات ضعف و عیوب و نواقص خود را ببیند، و این دیدن از دو راه حاصل مى شود:
اول - به واسطه توجه به جزئیات و خصوصیات اعمال و كارهاى خود در مقابل عظمت و جلال حق و هم نسبت به حقیقت وظائف خود به آن طورى كه لازم است، كه در این صورت همه را ناقص و معیوب خواهد دید
دوم - از لحاظ توجه به لطف و احسان و كرم و مهربانى و فضل و نعمتهاى فعلى و گذشته حق تعالى است كه; در قابل این الطاف نامتناهى، آنچه به جا آورده و یا انجام داده شود، همه ناقص و كم و بى ارزش خواهد بود.
و اندرین صورت شمارى بس حقیر
طاعت خــود گــر چه بنمایــد كثیــر
كى بود لایـق زما كار حســن
در بر الطاف وفضل ذو المنن
این است كه چون به این دو قسمت توجه بیشتر شود; بر خضوع و محبت و خشوع و بندگى و معرفت و حیاء و تواضع و انكسار انسان افزوده مى شود.
ثنا گفتن پروردگار متعال خود را تكوینى است، و ذكر هم أعم از تكوینى و لفظى و ثنا و غیر آنها مى باشد. پس أثناء پروردگار عبارت از خلق و تدبیر و نظم و تقدیر و رحمت و سایر صفات فعلیه او است كه هر یك دلالت كامل بر مقام عظمت او دارد، و أثناء لفظى بندگان هرگز به كمترین حدّ آن نرسد.
پس در این جمله شریفه: رسول اكرم(صلى الله علیه وآله) ذكر خود را (لا احصى ثناء) كه ذكر خالص است نفى فرموده، و تنها ارزش و واقعیت را به ذكر پروردگار (أثنیت على نفسك) قائل شده است. آرى این ذكر اگر چه در مرتبه اول به طور تكوین و به حدّ تمام از جانب پروردگار متعال است كه خود را با آن صفات فعلى معرفى فرموده است، ولى در مرتبه دوم كه بندگان خدا به آن مقامات متوجه شده و اطلاع پیدا مى كنند، از جانب آنان صورت گرفته، و عنوان ذكر قلبى و توجه باطنى و یا ذكر لفظى دارد.10
تخلیص: گروه دین و اندیشه - مهدی سیف جمالی
برگرفته از بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی