PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تركش بيماري والدين بر قلب بچه ها



M.A.H.S.A
10-01-2011, 09:21 AM
تركش بيماري والدين بر قلب بچه ها


نويسنده: حديث السادات ميرزايي


بيماري از بدو وجود بشر وجود داشته است. لازمه زندگي و حفظ جان جنگيدن با خطرات محيطي بوده و است و تنها، شكل اين خطرات و نوع دفاع بشر در برابر اين خطرات متفاوت شده است. پس بيماري يا ناتواني، پديده اي اجتناب ناپذير در زندگي است و با تلاش هاي شبانه روزي دانشمندان و پژوهشگران نيز هنوز كسي نتوانسته رمز سلامت جاودانه بشر را كشف كند. وقتي در خانواده اي پدر يا مادر دچار بيماري مي شوند، خواه ناخواه اين موضوع روي فرزندان آنها تاثير مي گذارد. در اين نوشتار قصد داريم تاثيرات بيماري والدين را بر فرزندان آنها بررسي كنيم و راه حل هايي نشان دهيم كه اين مساله كمترين تاثير منفي را روي بچه ها داشته باشد.

براي اين كه بتوانيم به بيماري با دقت بيشتري بنگريم آن را از لحاظ زماني به 2 دسته بيماري هاي مقطعي و دائمي تقسيم بندي مي كنيم و تاثيرات هر كدام را به ترتيب مي شماريم.
در بيماري هاي مقطعي ممكن است گاهي يك سرماخوردگي ساده، يك شكستگي يا سنگ كليه اتفاق بيفتد. گاهي نيز ممكن است شما به خاطر يك عمل جراحي زيبايي مدتي به استراحت احتياج داشته باشيد كه اين موضوع هم تاثيراتي بر كودك مي گذارد و ما عمل هاي زيبايي را نيز جزو بيماري هاي مقطعي در نظر مي گيريم و در كل بيماري هايي كه طول درمان آنها تا يك ماه و كمتر است را مقطعي مي خوانيم و طبيعي است هر چه شدت و مدت اين بيماري كمتر باشد، تاثيرات كمتر و كوتاه مدت تري دارد.

كودكان زير 3 سال تقريبا هنوز بينش درستي راجع به بيماري ندارند و معمولابيماري را تنبيه مي دانند، يعني فكر مي كنند اگر كسي عملي اشتباه انجام دهد و ديگران را ناراحت كند، بيمار مي شود؛ اما كودكان بزرگ تر مي دانند والدينشان بيمار شده و غمگين مي شوند. بعضي بيماري ها با درد زيادي همراه است مانند سنگ كليه و در اين صورت بيماري همراه با ناله و گريه و شكايت فراوان از درد است كه اين بيماري ها تاثير بيشتري در روحيه فرزندان دارد.

وقتي والدي بيمار مي شود به طور ناخودآگاه از فرزندش هنگام بيماري دور مي شود و اين مي تواند دلايلي از قبيل واگيردار بودن بيماري يا دردي كه والد از بيماري مي كشد و نمي تواند در كنار فرزندش باشد يا بستري بودن در بيمارستان و... باشد.اين دوري بسته به سن كودك بر او تاثير مي گذارد مثلادر كودكان زير 3 سال ممكن است يك نوع قهر روحي به وجود بيايد، يعني كودكي كه هر روز والد خود را مي بيند يكباره همراهي او را از دست مي دهد و احساس تنهايي مي كند و به طور ناخودآگاه خشمي دروني او را فرا مي گيرد و براي مبارزه با اين خشم، خود را بي تفاوت به والد بيمار نشان مي دهد و حتي تا مدتي پس از بيماري خيلي طرف او نمي رود. به اين حالت قهر روحي مي گويند. در كودكان بزرگ تر كه معني بيماري را بهتر مي دانند اين حالت كمتر اتفاق مي افتد و تنها به دليل اين دوري دلتنگ مي شوند و ممكن است بهانه گيري كنند و سراغ والد بيمار را بگيرند و دچار يك نوع افسردگي كوتاه مدت شوند. اين حالت وقتي والد بيمار بهتر شد و توانست به فرزند خود بيشتر توجه كند، برطرف خواهد شد.

به دليل اين دوري مقطعي و يكباره ممكن است در خواب و خوراك بچه ها اخلال ايجاد شود بخصوص در كودكان زير 3 سال وقتي مادر بيمار باشد، چرا كه هنگام خواب و خوراك بيشتر با مادر سر و كار دارند و در اين حالت بيشتر نبود او را حس مي كنند و كمتر غذا مي خورند و سخت تر به خواب مي روند. اين مورد نيز با برگشتن والد بيمار به كانون خانواده برطرف مي شود و بتدريج به حالت اول خود باز مي گردد.

احتمالابچه ها در مدتي كه والدشان بيمار است به 2 نوع خلق و خو روي مي آورند يا گوشه گير و ساكت مي شوند يا بدخلق و عصبي؛ چرا كه هنگام بيماري يك والد، والد ديگر نيز به طور ناخود آگاه بيشتر درگير والد بيمار است و طبيعي است به فرزند خانواده توجه كمتري مي شود. در اين حالت معمولابچه هاي زير 3 سال عصبي مي شوند و بچه هاي بزرگ تر گوشه گير.

وقتي بچه ها از لحاظ روحي درگير باشند و در توجه ديگران به خودشان كاستي ببينند نارضايتي خود را به نحوي نشان مي دهند و ممكن است در ايام بيماري والدشان حرف هاي بزرگ ترها را گوش نكنند و به قول معروف شيطان شوند.

افت تحصيلي نيز در بچه هايي كه به مدرسه مي روند و بخصوص آنها كه والد بيمار در درس خواندن به آنها كمك مي كرده و دائم درس خواندن فرزندش را تعقيب مي كرده بسيار شايع است. چون والدي كه هميشه باعث درس خواندن فرزندش بوده و فرزندش براي او درس مي خوانده حالانيست و او انگيزه اي براي درس خواندن ندارد.

مساله اي كه ممكن است براي بچه ها اتفاق بيفتد و باعثش ديگر بزرگ ترها باشند، احساس گناه است. گاهي ديده مي شود كسي به كودك مي گويد چون بچه بدي بودي مادرت يا پدرت مريض شده يا مثلافلان كار را كردي و مادرت يا پدرت ناراحت هستند. در اين حالت بچه احساس گناه مي كند و اين احساس گناه تاثيرات منفي فراواني روي كودك دارد، بخصوص كودكي كه هنوز بيماري را نمي شناسد و نمي داند چرا انسان ها درد مي كشند. براي همين فكر مي كند تقصير اوست كه والدش بيمار شده و بايد تنبيه شود. اين احساس گناه باعث تضعيف اعتماد به نفس كودك مي شود. كودك فكر مي كند هر بلايي سرش بيايد حقش است و بايد به اين خاطر تنبيه شود و عزت نفس خود را نيز از دست مي دهد. احساس دلتنگي شديد از اين موضوع ممكن است باعث افسردگي كودك شود.

يادگيري جسمي نكته ديگري است كه بندرت در بچه ها رخ مي دهد. بچه ها هرچيز را كه مي بينند ياد مي گيرند. ممكن است استفاده از دارو يا مراقبت هاي ديگر پزشكي را ياد بگيرند و بخواهند انجام دهند، مثلادارو بخورند يا دست خود را ببندند و از اين قبيل. اما يادگيري جسمي مي تواند فراتر ازاينها رود و در نوع بيمارگون و شديدش فرزند دچار همان دردها شود، مثلادل درد بگيرد يا بخواهد تظاهر به درد بكند و به خاطر جلب توجه دست به كاري زند كه خود را بيمار كند. كودكي كه مادرش سنگ كليه گرفته است به اين اميد كه سنگ كليه بگيرد سنگ بخورد، چرا كه فكر مي كند اگر سنگ بخورد سنگ كليه مي گيرد. به اين عمل يادگيري جسمي و تلاش براي بيمار شدن براي جلب توجه يا به خاطراحساس گناه مي گويند.

ترس از بيماري، مشكل ديگري است كه امكان دارد در بچه ها رخ دهد و با مواجهه با بيماري بسيار بترسند. وقتي بچه اي درد كشيدن والدش را كه برايش مظهر قدرت بوده مي بيند از اين پديده دچار واهمه مي شود و اگر روزي خودش بيمار شود چون خاطره بدي از بيماري دارد، ممكن است براحتي روحيه خود را ببازد و نتواند بخوبي با بيماري روبه رو شود.



بيماري هاي دائمي

بيماري هاي دائمي به 3 دسته ثابت مثل ديابت يا بيماران دياليزي و.... بيماري هاي تحليل دهنده مثل ام اس يا عفونت هاي مغزي و نخاعي و... و دسته آخر نيز معلوليت ها تقسيم مي شوند.

بيماري هايي كه دائمي هستند يعني شرايطي دارند كه هميشگي است و كودك بايد بيماري والدش را بپذيرد، اما تاثيراتي كه بيماري دائمي والد بر فرزند مي گذارد به شرح زير است.

از لحاظ روحي، بيماري دائمي به هر حال محدوديت ايجاد و بخشي از روابط والد و فرزندي را مختل مي كند. اما بسته به نوع بيماري، اين بخش نيز متفاوت است. تنهايي، يكي از پيامد هاي بيماري يك والد است. وقتي والدي از يك بيماري رنج مي برد به مراتب وقت كمتري براي اين كه با فرزندش باشد دارد، بخصوص در بيماري هاي تحليل دهنده اين تنهايي با رشد بيماري افزايش پيدا مي كند و بيشتر باعث تضعيف روحيه فرزندان مي شود. ولي در معلوليت ها چون افراد معلول بتدريج با شرايط خود كنار مي آيند و معمولادردهاي جسمي ندارند و تنها از محدوديت هاي مهارت حركتي رنج مي برند والد مي تواند بيشتر با فرزندش باشد و كمتر اين احساس تنهايي ايجاد شود.

بچه هايي كه تجربه داشتن يك والد هميشه بيمار را در خانواده دارند معمولابه بيماري به شكل پديده اي بسيار بد و نفرت انگيز نگاه مي كنند و بينش شان نسبت به بيماري بسيار منفي تر از بقيه افراد شكل مي گيرد.

گاهي ممكن است كودكي به خاطر بيماري والدش شرمگين باشد و اعتماد به نفس خود را در جوامع از دست بدهد.

معمولابچه ها تا بزرگسالي مي خواهند دنبال دليل و مقصر بيماري والدشان بگردند و گاهي ممكن است خود را مقصر بيابند، مثلابا شنيدن اين كه پس از تولد تو مادرت بيمار شد فكر كند كه وجود او باعث بيماري والدش شده است و اين احساس گناه در رشد شخصيت او تاثير بگذارد و حتي آسيب هاي جبران ناپذيري مثل اعتياد را در برابر داشته باشد. چرا كه در بيماري دائمي چون معمولابهبود صورت نمي گيرد، اگر اين احساس گناه شكل بگيرد و از بين نرود دائمي مي شود و تاثيرات مخربي مي گذارد.

مشكل در تحصيل مي تواند يكي ديگر از مشكلاتي باشد كه اين بچه ها را تهديد مي كند. وقتي كودكي پا به مدرسه مي گذارد از همان ابتدا نياز به تشويق و پيگيري هاي والدين در تحصيلش دارد و اگر والدين به دليل بيماري نتوانند اين انگيزه را در او ايجاد كنند و نقش يك مشوق را نداشته باشند، كودك نيز نمي تواند از همان اول به تحصيل علاقه مند شود و آن را با موفقيت پشت سر بگذارد.

بيم آن مي رود كودكي كه والد بيمار دارد به دليل بروز ترحم اطرافيان و مراعات ديگران در رفتار و كردار، به قول معروف لوس بار بيايد و از لحاظ اخلاقي فردي شكل نيافته باشد. اگر به خاطر دلسوزي براي بچه اي كه والدي بيمار دارد به تمام حرفهايش گوش دهيم و هرچه مي گويد و مي خواهد عملي شود و با ترحم ها و دلسوزي ها هيچ مسووليتي اعم از اخلاقي و عملي و درسي به او ندهيد فردي وابسته، پرتوقع و هميشه ناراضي از ديگران و از خودراضي باقي مي ماند و بيماري والدش را توجيهي براي هر كارش مي يابد.

بروز چاقي يا لاغري مفرط نيز در اين بچه ها به دليل بي توجهي به تغذيه يا به دليل توجه و ترحم و افراط شايع است. بخشي از اين اختلال اشتها ممكن است به دليل افسردگي در كودك باشد كه بايد بررسي و برطرف شود.



راه حل ها

براي اين كه بيماري والدين چه مقطعي و چه دائمي كمترين تاثير منفي را روي فرزندانمان بگذارد، مي توانيم به نكاتي كه در ادامه مي آيد عمل كنيم.

1- پيشگيري از بيماري: از بسياري از بيماري هاي مقطعي و دائمي با رعايت نكات بهداشتي و ايمني مي توان جلوگيري كرد. به همان اندازه كه وقتي تشكيل خانواده مي دهيم، دلبستگي ما به زندگي زيادتر مي شود. به همان اندازه هم بايد بيشتر مراقب سلامت خود باشيم چرا كه ما وظايف مهمي در قبال خانواده داريم. پدري كه سيگار مي كشد و مشروبات الكلي مصرف مي كند، خودخواسته و آگاهانه به خود و خانواده خود ضرر مي زند و باعث بروز انواع بيماري هاي لاعلاجي كه سلامت خود و خانواده را به خطر مي اندازد مي شود. والديني كه در رانندگي ايمني را رعايت نمي كنند و با بروز يك تصادف دچار معلوليت مي شوند، خود در اين مساله مقصرند و مي توانند با احتياط از بروز آن جلوگيري كنند. مادري كه به سبد غذايي خانواده اهميت نمي دهد و در سن كم دچار پوكي استخوان مي شود، مي تواند تنها با خوردن چند ليوان شير در روز و مصرف غذاهاي مقوي در سلامت خود بكوشد. پس پيشگيري از بيماري كاري بس آسان تر از درمان و كنار آمدن با بيماري است. مدام تحت نظر پزشك باشيد و اگر بيماري داريد كه احتمال ارثي بودن آن مي رود، فرزندان خود را نيز تحت نظر پزشك قرار دهيد تا در صورت بروز بيماري در آنها زودتر دست به درمان بزنيد.

معمولابچه ها تا بزرگسالي مي خواهند دنبال دليل و مقصر بيماري والدينشان بگردند و گاهي ممكن است خود را مقصر بيابند2- توضيح راجع به بيماري: شما بايد راجع به بيماري خود براي فرزندتان توضيح بدهيد و راجع به فلسفه بيماري با او به گفتگو بنشينيد و به او بفهمانيد كه بيماري در زندگي اجتناب ناپذير است و ممكن است هر كسي به آن دچار شود. راجع به نوع بيماري نيز برايش توضيح پزشكي قابل فهمي ارائه كنيد و اگر فرزند شما زير 3 سال است به او بفهمانيد كه والدش بيمار است و اين تقصير كسي نيست و اصلااز عباراتي مثل اين كه تو بچه خوبي نبودي و مادرت مريض شد استفاده نكنيد. چرا كه باعث ايجاد احساس گناه در او مي شويد. راجع به روند بهبودي بيماري نيز بخصوص راجع به بيماري هاي مقطعي فرزندتان را آگاه كنيد و در جريان قرار دهيد. اين آگاهي دادن باعث مي شود او بفهمد شما او را مهم مي دانيد و عضوي از خانواده حساب مي كنيد.

3- اگر مي خواهيد عمل جراحي انجام دهيد كه ضرورت پزشكي ندارد مثل عمل هاي زيبايي و... و اگر كودك زير 2 سال داريد، دست نگه داريد. چرا كه بخصوص در مادران وابستگي بين كودك و مادر زياد است و اگر به يكباره جدايي بين و مادر و فرزند بيفتد و مادر نتواند به فرزند خود نزديك شود، او را در آغوش بگيرد و... فرزندش دچار ضربه روحي مي شود. پس تا حدامكان اين گونه جراحي ها را كه به استراحت مطلق چند روزه به بالانياز دارند به تعويق بيندازيد.

4- تنهايي فرزند خود را پر كنيد. معمولادر شرايط بيماري يك والد، وظيفه والد مقابل پر رنگ تر مي شود و بايد حواسش بيشتر به فرزندش باشد تا احساس تنهايي و خلاء نكند. با برنامه ريزي هاي دقيق براي كودك و وقت گذاشتن براي او مي توانيد اين احساس را در او كمرنگ و كمرنگ تر كنيد.

5- بيش از حد غمگين و ماتم زده نباشيد و اين غمگيني را به فرزندتان منتقل نكنيد. اميدوار بودن را به فرزندتان بياموزيد و خود نيز اميدوار باشيد چرا كه در دنيا هيچ چيز غيرممكن نيست و بدترين بيماري ها نيز با اميد و توكل به خدا بهبودي يافته اند. انتقال غم و اندوه به فرزندتان جز به بار آوردن فرزندي افسرده و ضعيف براي شما چيزي ندارد.

6- ارتباط والد بيمار با فرزندش نبايد قطع شود، حتي اگر بيماري واگيرداري داريد با زدن ماسك يا رعايت مسائل ايمني مي توانيد با فرزند خود ارتباط برقرار كنيد يا حتي اگر در بيمارستان بستري هستيد، مي توانيد با تلفن يا در زمان هاي ملاقات ارتباط خود را با فرزندتان حفظ كنيد. اين ارتباط مي تواند از تنهايي فرزند شما بكاهد و باعث تقويت روحيه شما و فرزندتان شود. حتي مي توانيد از او كمك بخواهيد تا به شما روحيه بدهد اين كار براي خود او نيز مفيد است. به او بگوييد دلتان برايش تنگ مي شود و محبت خود را به او ابراز كنيد.

7- تربيت و آموزش كودك نبايد به بيماري والد ربط داده شود. فرزند شما به هر حال بايد مهارت ها را ياد بگيرد اخلاق و رفتار درست را بياموزد. پس به اين بهانه كه يكي از والدين بيمار است نبايد در تربيت كودك كوتاهي شود يا زيادي به او آسان گرفته شود. در درس خواندن هم همين طور است. كودك نبايد بيماري والدش را بهانه قرار دهد و از زير درس خواندن در رود و شما نيز نبايد به او اين فرصت را بدهيد تا از وظايفش فرار كند و نبايد با ترحم و دلسوزي بيجا به تمام حرف هايش گوش دهيد. از ديگران هم بخواهيد كه به او ترحم نكنند و او را پر توقع از ديگران بار نياورند. محبت لازمه روابط والدين فرزندي است ولي گوش دادن به تمام خواسته هاي كودك محبت نيست، بلكه خيانت به اوست. چرا كه با اين كار فرزند شما نمي تواند بفهمد كدام رفتارش درست و كدام نادرست است و در آينده دچار مشكل مي شود. شما بايد رفتارهاي مثبت فرزندتان را تشويق و در برابر رفتارهاي بدش بي تفاوت باشيد و اگر كار اشتباهي را چند بار تكرار كرد، به او تذكر دهيد و برايش توضيح دهيد كه كارش اشتباه است.

8- در درس خواندن او را تشويق كنيد و از او غافل نشويد. اين به معني آن نيست كه پا به پاي او درس بخوانيد بلكه فقط او را به حال خود رها نكنيد و از وضعيت تحصيلي او باخبر باشيد و اگر دچار مشكلي شد به او كمك كنيد. در اين زمينه ارتباطتان را با معلمان و مشاوران او در مدرسه قطع نكنيد و موضوع بيماري والد فرزندتان را با مدرسه در ميان بگذاريد تا اگر اولياي مدرسه رفتاري از فرزند شما ديدند كه از علائم مشكلاتي مثل افسردگي يا گوشه گيري يا عدم تمركز بود، به شما اطلاع دهند تا بتوانيد آن را پيگيري و حل كنيد.

9- در بيماري هاي مقطعي طبيعي است كه جو خانه كمي عوض مي شود و بخصوص اگر بيمار در خانه باشد، كمي محدوديت براي همه ايجاد مي شود مثل رعايت سكوت و... كه بايد با توضيح همراه باشد تا كودك بداند براي چه او را محدود مي كنند. اگر كودك زير 2 سال است بايد تاحدامكان او را محدود نكند و بيمار را در جاي مناسب تري نگهداري نماييد. مثلاشما نمي توانيد به كودك يك ساله بگوييد به مادرت نزديك نشو چون مثلاجراحت دارد و نمي تواند تو را در آغوش بگيرد. در اين شرايط بهترين كار دورنگهداشتن بچه و بيمار از هم است. اما در بيماري هاي دائمي نبايد فرزندتان را محدود كنيد چرا كه او حق زندگي دارد و بايد مثل بقيه بچه ها زندگي كند اما با يك سري برنامه ريزي ها و آموزش ها مي توانيد هم اسباب آسايش بيمار و هم آزادي كودك را فراهم كنيد. مثلاساعات خواب بيمار را با خواب كودك تنظيم كنيد كه هر وقت بيمار مي خوابد كودك نيز در حال استراحت باشد يا براي اين كه انرژي كودك تخليه شود او را بيرون از خانه برده و به او اجازه دويدن و بازي كردن بدهيد تا بتواند در خانه بيشتر مراعات كند. اما در كل توقع نداشته باشيد فرزند شما در هر سني كه هست مدام سكوت كند و آرام راه برود براي اين كه هميشه در خانه بيماري وجود دارد كه در حال استراحت است ولي در عين حال مي توانيد آموزش هاي لازم را نيز براي اين كه بتواند بيشتر مراعات كند به او بدهيد.

10- دادن مسووليت به فرزندتان يك كمك بزرگ به روحيه و رشد اوست. براي اين كه سر فرزندتان را گرم كنيد، مي توانيد يك سري مسووليت راجع به بيمار را بر حسب سنش به او بدهيد. مثلادادن قرص هاي بيمار يا كمك به راه رفتن و...

11- در اين راه حتما از مشاوران و روان شناسان كمك بخواهيد تا آنها هم راهكارهاي مناسبي براي بهبود وضعيت روحي خود و فرزندتان به شما بياموزند.

اگر درست عمل كنيد

در صورتي كه به اين مسائل درست عمل كنيد و بتوانيد يك تعادل خوب در خانواده برقرار كنيد، مي توانيد از وضعيت بيماري به نقاط مثبتي در تربيت فرزندتان نيز دست يابيد. كودكاني كه يك والد بيمار دارند، معمولاخودكفاتر از بقيه بچه ها بار مي آيند بويژه كودكان اول چرا كه مسووليت بيشتري در خانواده دارند. اين بچه ها مفاهيمي مثل همكاري و مهرباني رابه خوبي مي آموزند و روحيه پرستاري و مراقبت از ضعيفان در آنها تقويت مي شود و ياد مي گيرند ضعف جسمي به معني پايان زندگي نيست و از همه مهم تر قدر سلامت خود را مي دانند و محدوديت هاي زندگي كمتر آنها را مي آزارد و به قولي آنها فولاد آبديده مي شوند و از پس مشكلات زندگي بخوبي بر مي آيند.

پس با بروز يك بيماري زندگي خود و فرزندتان را فراموش نكنيد و با رعايت نكات گفته شده و برقراري تعادل و دوري از افراط و تفريط به فرزندان خود كمك كنيد و از اثرات منفي وجود بيماري در خانواده خود بكاهيد.