mehraboOon
09-27-2011, 01:51 PM
رسول صدرعاملی ار "زندگی با چشمان بسته" و حواشی آن می گوید
حذفیات باعث خنده دار شدن برخی سکانسها شد
بهداد را با دعوا هدایت کردم
http://upload.iranvij.ir/images_shahrivar/131703594413.jpg
صدرعاملی می گوید: در سکانسی که علی و پدر هستند و پدر، مغازه را برای همیشه می بندد، میگوید که من یک شب قبل از اینکه بیایی میخواستم پرستو را بکشم و علی حیرت میکند که چرا برای حرف مردم؟ و پدر برایش توضیح میدهد که نه، حرف مردم نیست، این وظیفه من است و تکلیف است! حذف همین چند جمله آخر سکانس، کل آن را خنده دار کرده است.
رسول صدرعاملی که این روزها درام تلخ «زندگی با چشمان بسته» را روی پرده دارد به تازگی در گفتگویی از مشکلاتی که به واسطه ساخت این فیلم متحمل شده صحبت کرده و در این گفتگو انتقاداتی را هم به محمدباقر قالیباف شهردار تهران و دست اندرکاران بنیاد فارابی نسبت به عملکردشان وارد کرده است. بخشهایی از گفته های صریح صدرعاملی را به نقل از اعتماد می خوانید:
دلیل عصبانیت جعفری جلوه
در فارابی فیلمنامه «زندگی با چشمان بسته» را خواندند و آن را رد کردند. آقای جعفری جلوه به دو دلیل عصبانی شده بود؛ اول اینکه قصه فیلمنامه را دوست نداشت و موضوع فیلمنامه او را سر ذوق نیاورده بود و بعد هم اینکه چرا باید یکی از مدیرانش یعنی محمود اربابی فیلمنامه ای نوشته و آن را در اختیار بخش خصوصی بگذارد.
حذفیات باعث خنده دار شدن برخی سکانسها شد
در سکانسی که علی و پدر هستند و پدر، مغازه را برای همیشه می بندد، میگوید که من یک شب قبل از اینکه بیایی میخواستم پرستو را بکشم و علی حیرت میکند که چرا برای حرف مردم؟ و پدر برایش توضیح میدهد که نه، حرف مردم نیست، این وظیفه من است و تکلیف است! حذف همین چند جمله آخر سکانس، کل آن را خنده دار کرده است.
خوشحالم که تجربه ام جواب داد
خیلی نگران بودم که این فیلم شکست تجاری بخورد مثل «دیشب باباتو دیدم آیدا» که تنها فیلم من بود که سرمایه اش را برنگرداند ولی اتفاق خوشایند الان این است که این تجربه 60 ، 70 درصد دارد جواب میدهد. وقتی من میروم در سینمای مرکزی در میدان انقلاب که پاتوق آدمهایی است مسافر، سرباز و ... که یا می آیند یا می روند و یک بلیت سینما میگیرند تا وقت تلف کنند، بعد می بینیم که سکوت مطلق برقرار است و صدای هیچکس درنمی آید و این برایم خوشایند است.
بی حجاب و بدحجاب
من همه جا و همه وقت زنان بی حجاب و بدحجاب را دیده ام. هر دو از احترام برخوردار بودند اما بدحجابی آن هم به این شکل گسترده که روزبروز گسترده تر هم میشود را نمی فهمم. من می توانم به یک خانم که بی حجاب باشد در هر کجای دنیا لبنان، ترکیه، مالزی و کشورهای دیگر که متانت و وقار خودشان را هم حفظ می کنند، احترام بگذارم و اگر ایمانم را دوست دارم به یک زن باحجاب احترام همراه با تهذیب بگذارم ولی این بدحجابی مزمن که بیشتر تمسخر حجاب است را نمی فهمم و به این ترتیب است که در این سه دهه بدحجابی شده است بدکارگی و همه بدهای دیگر.
بهداد را با دعوا هدایت کردم
حامد بهداد را با درگیری و دعوا هدایت کردم. شوخی با هم نداریم. در «هر شب تنهایی» هم کمی باید با او دیکتاتورمآبانه رفتار میکریدم و جدی تر. نمی توانست هم راه نیاید اما ذات آرتیست بودن حامد را دوست دارم. او ذهن پرشگری دارد که کمکش میکند همیشه و در همه حال روبه جلو باشد.
تحجر فارابی باعث شد فیلم در سینما فرهنگ به نمایش درنیاید
در فارابی نمونه ای از تحجر باعث شد فیلم در سینما فرهنگ به نمایش درنیاید و چیزی حدود 100 یا 200 میلیون تومان ضرر کردیم. دست اندرکاران فارابی هم عین پدر پرستو رفتار می کنند و می گویند فیلم نباید در سینما فرهنگ اکران شود.
چرا شهردار از مدیرانی استفاده میکند که فکرشان تغییر کرده؟
نزدیک انتخابات که میشود همه جور دیگری رفتار میکنند. من شهردار شهرمان را دوست دارم او در این شهر منشا کارهای خوب بوده است اما نمیدانم چرا در این روزها از مدیرانی استفاده میکند که فکرشان تغییر کرده است. بعد بیلبوردی که در آن دست پرستو باز است را جمع میکنند؛ این یک جور افراط وحشتناک است!
با بازیگران فیلمفارسی، حرف زدن از فرش قرمز بی فایده است
فرش قرمز خیلی چیز خوبی است ولی ما هنوز فرهنگش را نداریم. وقتی تو بازیگرهایی داری که فکر میکنند بعد از پایان کار، حضورشان در این مراسمها که برگزار میشود ممکن است باعث فروش فیلم شود و نمی آیند یا بازیگرهایی داری با فرهنگ فیلمفارسی که معتقدند اسمشان در تیتراژ جای درستی نیست، آن وقت حرف زدن از فرش قرمزها بی فایده است.
دست ده نمکی درد نکند
یک تیم ورک می آید و هشت قسمت «هری پاتر» را میسازد اما ما اینجا چطور میتوانسم چنین کاری کنیم. باز هم دست ده نمکی از این بابت درد نکند که در «اخراجیها» توانست دو سه بازیگرش را تا قسمت سوم هم همراه خود کند.
جیرانی آدرس غلط میدهد
من به برنامه «هفت» نرفته و نمی روم. با اینکه ممکن است برای فیلم تاثیر خوبی هم داشته باشد. مشکل من با دوست سابقم جیرانی و این برنامه آن است که او هر هفته دارد آدرس غلط میدهد به مخاطب. مشکلات سینما چیزهای مهمتری است تا مسائل دمدستی و پیش پاافتاده یی که برنامه «هفت» به آن میپردازد.
حذفیات باعث خنده دار شدن برخی سکانسها شد
بهداد را با دعوا هدایت کردم
http://upload.iranvij.ir/images_shahrivar/131703594413.jpg
صدرعاملی می گوید: در سکانسی که علی و پدر هستند و پدر، مغازه را برای همیشه می بندد، میگوید که من یک شب قبل از اینکه بیایی میخواستم پرستو را بکشم و علی حیرت میکند که چرا برای حرف مردم؟ و پدر برایش توضیح میدهد که نه، حرف مردم نیست، این وظیفه من است و تکلیف است! حذف همین چند جمله آخر سکانس، کل آن را خنده دار کرده است.
رسول صدرعاملی که این روزها درام تلخ «زندگی با چشمان بسته» را روی پرده دارد به تازگی در گفتگویی از مشکلاتی که به واسطه ساخت این فیلم متحمل شده صحبت کرده و در این گفتگو انتقاداتی را هم به محمدباقر قالیباف شهردار تهران و دست اندرکاران بنیاد فارابی نسبت به عملکردشان وارد کرده است. بخشهایی از گفته های صریح صدرعاملی را به نقل از اعتماد می خوانید:
دلیل عصبانیت جعفری جلوه
در فارابی فیلمنامه «زندگی با چشمان بسته» را خواندند و آن را رد کردند. آقای جعفری جلوه به دو دلیل عصبانی شده بود؛ اول اینکه قصه فیلمنامه را دوست نداشت و موضوع فیلمنامه او را سر ذوق نیاورده بود و بعد هم اینکه چرا باید یکی از مدیرانش یعنی محمود اربابی فیلمنامه ای نوشته و آن را در اختیار بخش خصوصی بگذارد.
حذفیات باعث خنده دار شدن برخی سکانسها شد
در سکانسی که علی و پدر هستند و پدر، مغازه را برای همیشه می بندد، میگوید که من یک شب قبل از اینکه بیایی میخواستم پرستو را بکشم و علی حیرت میکند که چرا برای حرف مردم؟ و پدر برایش توضیح میدهد که نه، حرف مردم نیست، این وظیفه من است و تکلیف است! حذف همین چند جمله آخر سکانس، کل آن را خنده دار کرده است.
خوشحالم که تجربه ام جواب داد
خیلی نگران بودم که این فیلم شکست تجاری بخورد مثل «دیشب باباتو دیدم آیدا» که تنها فیلم من بود که سرمایه اش را برنگرداند ولی اتفاق خوشایند الان این است که این تجربه 60 ، 70 درصد دارد جواب میدهد. وقتی من میروم در سینمای مرکزی در میدان انقلاب که پاتوق آدمهایی است مسافر، سرباز و ... که یا می آیند یا می روند و یک بلیت سینما میگیرند تا وقت تلف کنند، بعد می بینیم که سکوت مطلق برقرار است و صدای هیچکس درنمی آید و این برایم خوشایند است.
بی حجاب و بدحجاب
من همه جا و همه وقت زنان بی حجاب و بدحجاب را دیده ام. هر دو از احترام برخوردار بودند اما بدحجابی آن هم به این شکل گسترده که روزبروز گسترده تر هم میشود را نمی فهمم. من می توانم به یک خانم که بی حجاب باشد در هر کجای دنیا لبنان، ترکیه، مالزی و کشورهای دیگر که متانت و وقار خودشان را هم حفظ می کنند، احترام بگذارم و اگر ایمانم را دوست دارم به یک زن باحجاب احترام همراه با تهذیب بگذارم ولی این بدحجابی مزمن که بیشتر تمسخر حجاب است را نمی فهمم و به این ترتیب است که در این سه دهه بدحجابی شده است بدکارگی و همه بدهای دیگر.
بهداد را با دعوا هدایت کردم
حامد بهداد را با درگیری و دعوا هدایت کردم. شوخی با هم نداریم. در «هر شب تنهایی» هم کمی باید با او دیکتاتورمآبانه رفتار میکریدم و جدی تر. نمی توانست هم راه نیاید اما ذات آرتیست بودن حامد را دوست دارم. او ذهن پرشگری دارد که کمکش میکند همیشه و در همه حال روبه جلو باشد.
تحجر فارابی باعث شد فیلم در سینما فرهنگ به نمایش درنیاید
در فارابی نمونه ای از تحجر باعث شد فیلم در سینما فرهنگ به نمایش درنیاید و چیزی حدود 100 یا 200 میلیون تومان ضرر کردیم. دست اندرکاران فارابی هم عین پدر پرستو رفتار می کنند و می گویند فیلم نباید در سینما فرهنگ اکران شود.
چرا شهردار از مدیرانی استفاده میکند که فکرشان تغییر کرده؟
نزدیک انتخابات که میشود همه جور دیگری رفتار میکنند. من شهردار شهرمان را دوست دارم او در این شهر منشا کارهای خوب بوده است اما نمیدانم چرا در این روزها از مدیرانی استفاده میکند که فکرشان تغییر کرده است. بعد بیلبوردی که در آن دست پرستو باز است را جمع میکنند؛ این یک جور افراط وحشتناک است!
با بازیگران فیلمفارسی، حرف زدن از فرش قرمز بی فایده است
فرش قرمز خیلی چیز خوبی است ولی ما هنوز فرهنگش را نداریم. وقتی تو بازیگرهایی داری که فکر میکنند بعد از پایان کار، حضورشان در این مراسمها که برگزار میشود ممکن است باعث فروش فیلم شود و نمی آیند یا بازیگرهایی داری با فرهنگ فیلمفارسی که معتقدند اسمشان در تیتراژ جای درستی نیست، آن وقت حرف زدن از فرش قرمزها بی فایده است.
دست ده نمکی درد نکند
یک تیم ورک می آید و هشت قسمت «هری پاتر» را میسازد اما ما اینجا چطور میتوانسم چنین کاری کنیم. باز هم دست ده نمکی از این بابت درد نکند که در «اخراجیها» توانست دو سه بازیگرش را تا قسمت سوم هم همراه خود کند.
جیرانی آدرس غلط میدهد
من به برنامه «هفت» نرفته و نمی روم. با اینکه ممکن است برای فیلم تاثیر خوبی هم داشته باشد. مشکل من با دوست سابقم جیرانی و این برنامه آن است که او هر هفته دارد آدرس غلط میدهد به مخاطب. مشکلات سینما چیزهای مهمتری است تا مسائل دمدستی و پیش پاافتاده یی که برنامه «هفت» به آن میپردازد.