PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دیوان اشعار رویا زرین



R A H A
09-26-2011, 06:34 PM
اولین ترانه

ساعت : یک دقیقه ی بامداد
کسی هلم داد و
بند ناف مرا برید و
گره زد به روشنایی مهتاب
دلم گرفته بود و
اولین ترانه
بوی شور گریه را می داد

R A H A
09-26-2011, 06:35 PM
تا آبی

لبریزم می کنی از ترانه
سرشارت می کنم از غرور
دو دل دست می گشایی و
یک دل
می فشرم دست هایت را
می رویم
تا نشانی ارغوانی ابری و
آبی
بر می گردیم

R A H A
09-26-2011, 06:35 PM
رویینه

ملتهب در می گشایم
نوازش آفرینش می رسد
نرم نرمک بر گونه می وزد
از خود می روم و
از تنفس عشق
رویینه باز می گردم

R A H A
09-26-2011, 06:35 PM
رؤیا

جهنم بیداری ام ای کاش
خوابی بود
و تو آرام آرام
بیدارم می کردی و می گفتی
رؤیا رؤیا
تمام آبهای روان
ارزانی آتشت
قطره ای بنوش
بیدارم نمی کنی ؟
آب
دیگر هزار پا گذشته از سر خوابم

R A H A
09-26-2011, 06:37 PM
...انتظار و

نپرس
از دل واپسی های زنانه ام چیزی نمی گویم
از انتظار و کسالت نیز
از تو اما
تبلور رؤیاهای منی
به سان انسانی
تعبیر خوابهای آشفته ی رسولانی
و پرهای کبوتران اینده در آستین تو است
بی تو اما
هوای پر گرفتن
توهمی است
و عشق
از انتظار و کسالت و دلتنگی
فراتر نمی رود

R A H A
09-26-2011, 06:37 PM
شاعر - دیوانه

به هر که بگو
هر چه می خواهد صدایم کند
دست به گریبان که فرو کنم
اما از تو چه پنهان
لکنتم از شوق است و اندکی هراس
نکند این همه خوابی باشد و
دستم از نور و ستاره تهی برگردد ؟
به گمانم اما
اخگری که به دامنم افتاد
از جنس طور بود
اگر نه به استخوانم نمی گرفت
حالا بگو به هر که : هر چه می خواهد
صدایم کند

R A H A
09-26-2011, 06:38 PM
خدای من زیباست

دیوارهای خالی اتاقم را
از تصویرهای خیالی او پر می کنم
خدای من زیباست
خدای من رنگین کمان خوشبختی ست
که پشت هر گریه
انعکاسش را
روی سقف اتاق می بینم
من هیچ
با زبان کهنه صدایش نکرده ام
و نه
لای بقچه پیچ سجاده
رهایش
او در نهایت اشتیاق به من عاشق شد و
من در نهایت حیرت
حالا
گاه گاهی که به هم خیره می شویم
تشخیص خدا و بنده چه سخت است

R A H A
09-26-2011, 06:39 PM
انعکاس ما

می خواهم عشق بماند و
اشک بماند و
لبخندی که هدیه ی لبهای توست
می خواهم تو باشی و
من باشم و
زندگی
و سیارگان سرشاری
از انعکاس ما

R A H A
09-26-2011, 06:39 PM
لمس کن

لمس کن
صدای من این جاست
ترانه ی آرام
روی نبض آبی دستت

R A H A
09-26-2011, 06:40 PM
قهر

قهر
نام دیگر مرگ است
قهر می کشد ما را
بی طناب و تیر و مجازات رسمی و قانون
یکی دو واژه تلخ و تمام

R A H A
09-26-2011, 06:43 PM
چرا ؟

های
های
تکلیف های شبهای عید مرا
باد برده است
و خواب هایم را
ماهیان مرده اشغال کرده اند
چرا کسی نمی اید
و دور
دور خواب های آشفته ست ؟

R A H A
09-26-2011, 06:43 PM
و من نفهمیدم

برخاستی
تن از غبار تکاندی و گفتی
باد هلهله می کرد و من نفهمیدم
برای چه آمده بودی
برای چه رفتی ؟
برخاستم
تن از غبار ت***** و گفتم
یادش به خیر
باد

R A H A
09-26-2011, 06:43 PM
رو به رو

منسوخ باد
بی تو
ننگ و عشق و ضیافت
رو به رویم بنشین
اگر نه بی تو
رو به روی کدام قبله ؟
چه نغمه ای ؟
از گلوی کدام بریده ؟
رو به رویم بنشین
اگر چه مرا جسارت نیست

R A H A
09-26-2011, 06:43 PM
در می زنند

در می زنند
کسی
کسانی
که تنهایی شان بر دوش و
فراخ حوصله شان تنگ
من خسته ام
لبالب از میل عمیق فروشدن در خویش
در می زنند
کسی
کسانی
کلید قفلهای جهان را
به آب های رفته سپردم
من خسته ام از گشودن درهای بی دلیل
از دیدن و
شنیدن و
گفتن

R A H A
09-26-2011, 06:44 PM
تلخ

بادام تلخ
باریکه ماه را چگونه دیده ای
از لابه لای پنجه ی برگت ؟
گویی شکوفه ی عریانی از بلور
خفتیده در آغوش منحنی نور
و چشم های من
اندام ماه را چگونه عاشق شدید
از عمق ظلمت گودال خویش ؟
آویختن به ریشه
بالا کشیدن از آوند نفسگیر شاخه تا نشانه ی بادام و
تجربه ای که ، تلخ
پا گرفت

R A H A
09-26-2011, 06:44 PM
آن گاه یک نگاه

شش روز بود
خک
که من گریختم از بستر خیس دو ابر
در تلاطم آفرینش رنجی از پس رنجی
آن گاه
یک نگاه
سر گیجه ای ست عشق

R A H A
09-26-2011, 06:47 PM
هنوز کنار تو نیستم

نشسته ای و مرور می کنی
گزینه خواب های خدا را
روی پاره کاغذی برایم نوشته ای
غروب نیست
هنوز بچه های روی سرسره جیغ می کشند
هنوز هم کنار تو نیستم
تو فکر می کنی : بیا کنار
بیا کنار من
سرسره تنهاست
تو نیستی
و روی پاره کاغذی که برایم نوشته ای
تمام قصه خیس می شود

R A H A
09-26-2011, 06:48 PM
اسب بال دار

رنگ عوض می کنم
به رنگ حیایی که سرخ می دود
روی گونه ی سبزم
نگاه می کند به ساعت قلبش
یعنی که دیر کرده ام
بمان کنار تخته سیاه و
صدای باد را بکش
نه
صدای من
شبیه شیهه ی هیچ باد رهگذری نیست
چرخ می خورد کلاس و
از صدای انفجار خنده
پرت می شوم میان سیاهی
و سوت می کشم
هی باد
باد
تو کی مرا سوار بال خودت می کنی ؟

R A H A
09-26-2011, 06:54 PM
همیشه اشتباه می کنم

می توانم عبور کنم از تو
همچو ردپایی که در برف
می توانم ذوب شوم در تو
تمام زمین
دو راهی پیچیده ای ست
پر از علامت ممنوع
و هیچ نقشه ای مرا به راه نبرده است
همیشه اشتباه می کنم
و آن سوی هر دو راهی ساده
تکه های سرنوشت مرا
باد می برد

R A H A
09-26-2011, 07:02 PM
شاید میان عکس

زندان دلپذیری از هزاربوی و رنگ دل آویز
و قاب های کوچکی از عکس های مان
آویخته ای آنجا - کنار هم
بی احتمال آن که بگویی
شاید میان عکس نگنجیم
بی احتمال آن که بدانی
نفسم تنگ می شود
در قاب روزهای ملال آور سکوت
بی احتمال آن که بیابی
پا در گریزی
عادت دیرینه من است

R A H A
09-26-2011, 07:04 PM
فصل سوم

فصل سوم سالی صبور
هنوز
موازی راه ایستاده ام
یادم بماند آفتاب
سر از کدام سو زده امروز
هوای آمدنت
مرا دوباره گرفته است

R A H A
09-26-2011, 07:05 PM
تمام راه های جهان


فصل سوم سالی صبور
باران می اید
در ماه آب ها و ابرها
و چترهای بیب خورده چرت می زنند
با مفاصل دردنکشان کنار بخاری
باران می اید
و کسی روی بخار شیشه
با کلمات خیس
کلمات ممنوع
طوری نوشته که انگار
تمام راههای جهان به تو می رسند

R A H A
09-26-2011, 07:05 PM
فرستاده

مرا فرستاده است
بی آنکه مادرم از یک نسیم نظر کرده
بارور شده باشد
بی هاله ای از نور
بر فراز سرم
مرا فرستاد و گفت
عاشق شو

R A H A
09-26-2011, 07:05 PM
عاشق

پسرم ! چکاره می شوی ؟
مثل مادرم عاشق
عاشق چه می شوی پسرم ؟
رنگین کمان خنده
روی سپیدی دندان کودکم
به رقص بادبادکی که سوار باد می شود
به مقصد خورشید

R A H A
09-26-2011, 07:05 PM
مثلا

بسیارند بهانه های دوری
به دستم بهانه ای بده
دست آویز کوچکی
تا در کنار تو باشم
اشاره ای
نوشته ای که خلاصه در دو واه
عضلاتی گشاده در چهره و
لبخندی رها
به دستم بهانه ای بده

R A H A
09-26-2011, 07:07 PM
جادویم کن

جادویم کن
به کوچکی قرصی
که تسکین می دهد آلام بزرگت را
سپس ، تکه
تکه
و ذوب میان عروقت
حالا نفس بکش
عمیق
عمیق تر

R A H A
09-26-2011, 07:07 PM
شاید این خالی

جای یک چارگوش
سپید
جای یک میخ کوچک و تیز
مانده روی سینه ی دیوار
شاید این خالی
عکس بادی در قفس بوده است
رو به روی جوخه ی خاموش سنگی سخت
شاید این
تصویر گور مرد گمنامی
در زمستان است

R A H A
09-26-2011, 07:07 PM
تعلیق یا

اذان موسیقیایی ناقوس
تداعی مرگ است
یا تولدی که جاذبه ی دست هایم را
به سمت نوازشی بی کرانه خواهد برد ؟
پیچ پیچ طنابی لطیف گرد گلوها
مرا به هر تولد از این دست
مشکوک می کند
این هدیه زندگی ست
یا تعلیق جاودانه ی انسان دیگری ؟

R A H A
09-26-2011, 07:07 PM
حالا که نامه می نویسم

حالا که نامه می نویسم
همه خوابیده اند
می خواهم این لحظه در حضور بادهای جهان
اعتراف کنم که
من دست شسته
خاطره هایی عزیز کشته ام
به اینجای نامه که می رسم
در می زنند
به گمانم خبرنگاری از میان جعبه ی جادوست
آهای
هر که هستی باش
کلاغ های زیادی شنیده ام که شایعه قار می زنند
اما کسی اجساد خاطره های مرا نخواهد جست
چرا که ر خروسخوان
معجزه ای روی می دهد

R A H A
09-26-2011, 07:07 PM
در من پرنده ای است

در چشم اندازت پرنده ای است
در گلویش آوازی
و در آوازش آرزوهایی است
برای تو
در دستت سنگی ست
در سنگ دشنامی و
در دشنام دشنه ای و
در من
پرنده ای
که جان می کند

R A H A
09-26-2011, 07:08 PM
چیزی به جای خودش نمانده

گم کرده آفتاب
راه بر آمدنش را
و در مزارع مصنوعی گلهای آفتاب
چه تظاهر مضحکی
در اشتیاق به نور مد شده است
تعجبی ندارد اگر
حواسم اینجا نیست
وقتی که چیزی به جای خودش نمانده
جز حرکت سیاه و سپید یک پرده
در زمان مکرر

R A H A
09-26-2011, 07:08 PM
رهیز می کنم از نشاندن نامم

پرهیز می کنم از نشاندن نامم
روی دنباله های نام ها
روی نامه های دنباله دار
پرهیز می کنم از هوای نشستن
روی صندلی
کنار تنهایی شما
و از هراس نشستن
مدام
از کنارتان عبور می کنم

R A H A
09-26-2011, 07:08 PM
کوک می زند

کوک می زند
چهل تکه از پاره های روزگارش را
مثل مادرانی که پنجره
سوی چشم هاشان را
قطره قطره ربوده ست
مثل مادرانی که بوی خک مرطوب می دهند
کوک می زند
زمین و آسمان و پنجره اش را
و چشم سوزنش
از هوای سربی و سنگین
هی می سوزند
چرا که نه این کوچه
نه این خانه
نه این اتاق
و نه بی تابی آغوش بی کرانه اش
انتهای دنیا نیست

R A H A
09-26-2011, 07:09 PM
از هیچ

از هیچ
پرت می شوم اینجا
و دانه ات را باد
از هیچ کجای بالا دست
رها می کند روی دامن امنم
تو ریشه می زنی در من
سبز می شوی
و روی کتف های تو لانه می سازم
برای روز مبادا
برای گریه های طولانی
برای لحظه های کوتاهی
که با تو قهر خواهم کرد
و بعد از آشتی
زمین دوباره همان گلوله ی آبی ست
که رها مانده در بلندی اعماق
چقدر زیر پایمان خالی ست
و آسمان
چه قدر خالی تر

R A H A
09-26-2011, 07:09 PM
در من ... در تو

دور ایستاده ام
در مرز تیره ی روشن شرمی زنانه
تا باز نشناسی ام
هر چند
در من تمام توست
در تو
تمام آنچه دوست می دارم

R A H A
09-26-2011, 07:09 PM
سفر

نشسته ام کنار یک غریبه که گه گاه
سکوت مرا می جود
سفر بخیر
سفر بخیر
درختهای آشنا
که دور می شوید
نشسته ام و فکر می کنم
به یک بیابان راه
آه
چه قدر صندلی خسته است

R A H A
09-26-2011, 07:09 PM
دوستش می دارم و

دوستش می دارم .
لبخندش را
فریبی نه که هدیه ای می انگارم
من همه ی سنگهایش را پرستیده ام و
آتش و آب و خکش را
من آفتابش را پوشیده ام و
عصاره ی ماهتابش را
پیاله پیاله نوشیده ام
دوستش می دارم
زمینی که تو روی آن راه می روی

R A H A
09-26-2011, 07:09 PM
من گیج

گریز می زنی به کوچه ی تاریک
گریه نمی کنم
ماه می دود پا به پای تو
غبطه نمی خورم
غرق می شوی
در تراوش مهتاب
هنوز نمرده ام از رشک
من
گیج - گیج
پرت می شوم روی دو پایم واین راه
که گشوده می شود به هزاران عقوبت تاریک
من شوکه می شوم
و طعم بی نظیر رهایی
چه تلخ می دود انتهای زبانم

R A H A
09-26-2011, 07:09 PM
همین که

چمباتمه می زنم کنار تنهایی
و بار چرتکه ای که ندارم
حساب ورشکستگی ام را
نگاه می دارم
حساب آنچه که از دست رفته است
تمام آنچه که در خاطره ات خک می خورد
همین که برخیزم
همین که دو امتداد روسری ام را
به آرزوی تازه ای گره بزنم
دوباره
زندگی آغاز می شود

R A H A
09-26-2011, 07:10 PM
رؤیاهای گمشده

زنان
با لبخندهای فصیح شان می گذرند
با زنبیل هایشان
که انباشته از بوی زندگی ست
و دست کودکانی که هروله می روند
در دست های بزرگشان
آرام و خسته می گذرند
تا خیس شان کند آواز بارانی
که از گوشه ی مهربانی ابری
چکیدن گرفته است
تا رؤیاهای گمشده شان را
مخفیانه بگریند

R A H A
09-26-2011, 07:10 PM
فرصتی برای درخشیدن

تصمیم من به زاده شدن بود
کلام ناشناسی بودم
در ترانه ی مادرانه ای
آرزویی مسکوت
در بیدار خواب شاعرانه ای
تلاش من
به زاده شدن بود
در فرصتی برای درخشیدن
مابین انزوای دو بی نهایت تاریک
حالا
در داستان خودم
شکل بسته ام

R A H A
09-26-2011, 07:11 PM
با این همه

شباهتمان
راز آشکاری است
در ارتفاع پیشانی و لحن چشم ها
در آمیخته با صدای نبض هایمان
شباهتمان
در خواب هایی ست که دیده ایم
با این همه خویشی مان را
شناسنامه انکار می کند

R A H A
09-26-2011, 07:11 PM
گاه گاهی

گاه گاهی
شبیه شوقی بزرگ شوقی که پنهان نمی شودش کرد
بر در می کوبی و میخ کوب تماشات
مات می شوم
خلاصه کنم
این خانه کوچک است
و سقف کوتاه آرامش
آوار دم به دمی ست

R A H A
09-26-2011, 07:11 PM
گربه ها که خوابیده اند

روزی از پس روزی
خیابانی از پس خیابانی
و رد پایی از پس ردپایی
دیگر
مصرف شده ای
در لباس هایی با زمینه ی خکستری
در کفش های ساده ی ساییده
در راه راه خطوط پیشانی
گربه ها که خوابیده اند می روی
و در غیاب تو مصرف می شوم
روزی از پس روزی
در لباس هایی با زمینه ی مشکی
و گل بوته های وحشی پژمرده
که بوی شیر می دهند و گریه ی نوزادی
گربه ها که خوابیده اند
بر می گردی
و غرق می شوی
در آرامشی خاموش

R A H A
09-26-2011, 07:11 PM
مرا ببخش

مرا ببخش
ناگزیرم از نوشتن این همه نامه های سربسته ای که
امروز اواخر اردی بهشت سالی از این همه سالهای صبوری ست
تا چند ساعت اینده
چه نازادگانی که منتظرند
تا ریه از هوای خرداد پر کنند
تا چند ساعت اینده
چه نوزادگانی که رها می شوند
بر بستر سنگلاخ رودخانه های فصلی بی فرجام
چشم های من که آب نمی خورند
نه عزیزم
این راه پیچ پیچ
به ترکستان هیچ ضرب المثلی هم نمی رسد
به قول خواهرم
باید برای روزنامه تسلیتی بفرستم

R A H A
09-26-2011, 07:11 PM
صلیب

خوابیدن
بر صلیب
بیداری
بر صلیب
صلیبی به قواره ی زندگی
در آغاز روزهایی که
دوازده قدم مانده به جلجتا

R A H A
09-26-2011, 07:12 PM
نمی دانم از تو

نمی دانم از تو
من اما
کلافه از تهی
از تنهایی
تصمیم های عاقلانه در ایینه سنگ می شوند
و من هزار تکه
تا بتابانند خورشیدهای علاقه را
در زوایای بسته ی شب های بی چراغ
در شب های سرگردانی
شب های رهگذرانی با پای تاول آجین شان
به دنبال کفش هایی کرخت مانده بر دست هاشان
نمی دانم از تو
من اما
کلافه در تهی
در تنهایی

R A H A
09-26-2011, 07:12 PM
در کوه پایه

اینجا - در کوه پایه - جفت می شوند
آفریدگان بیهوده در بستر انتظاری بیهوده تر
و زمین ق ط ر ه ق ط ر ه
پر می شود از چشم به راهی غوغاییان
نه
زهدان کوه
باردار رسالتی نیست
نیست
محیط بان
بوته ی روشنایی را خفه می کند
با عصاره ی کربن
و ناقه
از هراس تفنگ های شکاری
در نطفه سنگ می شود
این جا در سینه ی هر مرد
فرهاد مسخی ست
و خواب شیرین کوه پایه
از انفجار های شبانه تکان می خورد

R A H A
09-26-2011, 07:12 PM
سایه

دیر کرده ای
تلخ و تیره پشت می کنم به آفتاب
نور می وزد
و سایه پرت می شود به جلو
سایه ام
مرا کشان کشان به خانه می برد
میان راه ، سوت می زند
و گاه گاه پرده ای کنار می رود
میان راه ، سیب های پرت می خرد
حساب می کند
چه قدر مانده نور ؟
چه قدر مانده شوق ؟
و موقعی که لب به خنده باز می کنم
خدای من
چه قدر سایه ذوق می کند

R A H A
09-26-2011, 07:12 PM
بهتر همان که پرنده ای


اصلا
نه کنار من بیا و
نه کنار بیا با من
عذاب این همه را که مرور می کنم
بهتر همان پرنده که اوج گرفته
بلند
بلند تر

R A H A
09-26-2011, 07:13 PM
اعتراف


راه بریده ام
آری
سفره ی بی رونق کودکانم را
گوشه نانی شکسته ام
از برادران ناتنی خویش
من سینه ای ندریده ام
من گردنی نشکسته زبانی نبریده ام
گرده ای فقط
که کودکان سال خمپاره
قاتق قحطی کنند

R A H A
09-26-2011, 07:13 PM
کنار نام خودت

بنویس
خاطرات اینده را
و مقدر کن احتمال دیدارمان را
در قیامتی نزدیک
طوری که هیچ یادم نیامده باشد
طوری که هیچ یادت نیامده باشد بنویس
نام کوچکم را بزرگ
درست کنار نام خودت
و در خاطرات اینده
مصور کن
آفتاب بمانی

R A H A
09-26-2011, 07:13 PM
سمفونی

دمی
می دمی
انسانی می شوم
با ریه هایی کوچک
انباشته از نفس هایت
من بعد
هر واژه ای که می پرد از دهانم
تحریر شکوهمند نتی است
از سمفونی سیال قلبت

R A H A
09-26-2011, 07:13 PM
سیب

نگاه کن
در لحظه ای بزرگ به ثبت رسیدی
در لحظه ای مایل به خنده که انگار
گفته باشی : سیب

R A H A
09-26-2011, 07:13 PM
بیست و چهار ساعت کامل

شعر که نه
احتمالا این نوشته
طوماری ست
از نام کسانی
که لحظه های مرا کشته اند
کودکی که دیر زاده می شود
خودم که به هوش نیامده ام هنوز
و مادری که لباس های بچه را نیاورده ست
پرستاری برگه ی ترخیص را
در هوای توفانی محوطه گم کرده ست
در 24 ساعتی که آب می رود
دراز کشیده ام هنوز و کاش به هوش بیایم
صدای آژیر
کنار می زند اضطراب خیابان را
مرا به هر قطاری برسانند می رسم
مرا به هر هواپیمانیی
به کائنات بگو
لطفا کنار
کنار تر
چند لحظه ای که مانده
زمان کمی نیست

R A H A
09-26-2011, 07:13 PM
شعر

رویای تصرف سبزینه ی کلمه ای است
در ذهنت
و لذت تحریرش
از گلویت
کلمه ای که درخت می شود
و آواز آوند هایش را
پرنده در منقار کوچکش
تقطیع می کند

R A H A
09-26-2011, 07:14 PM
زاده که می شوم

زاده که می شوم
هر بار گریسته ام از خاطره ای تلخ
دقیق یادم نیست
کدام دفعه ؟ کجا ؟ کی ؟ چرا ؟ چگونه ؟
نفس تنگ شد و
گهواره تنگ تر از گل آلودی گودالی
که دانه نشا می کنند
گاهی با سوراخی در جمجمه و گاهی
از سوزش براده های نفرتی در چشم های دریده
آن قدر گریسته ام که نعره های ضعفم را
پیچانده در پیچ پیچ روده هایم و
تکه های ترد استخوانم را
کنار تراخم چشم هایم
سپرده اند به خام
خدا کند این بار
زاده که می شوم
بوی سقف و کتاب سوخته نیاید

R A H A
09-26-2011, 07:15 PM
برایند صفر

آغاز می شوی
در انتظاری که گاه به درازا می کشد و
پرتاب می شوی
سر سطر سفری پر مخاطره
و بعد ها به ارث می بری
بر ایند صفر کلماتی را که
دورمان می کنند
نزدیک مان می کنند
تا زمینی که تو روی آن راه می روی
در تعادل بی نظیر خویش بگردد
به دور خورشیدی که
من می پرستم

R A H A
09-26-2011, 07:16 PM
تا برگردی

تا برگردی
دلخوش از خاطره ی کم رتگ حرارتی از تو
سقوط می کنند
اشیا
در جمود بی مانندشان
پرده ها ایستاده
صندلی ها نشسته
و رخت ها آویخته بر طناب برودت

R A H A
09-26-2011, 07:16 PM
زندگی : داستانی برای اجرا

داستانی برای اجرا
در مکانهای نامعین و زمان های لایتناهی
کلید می خورد
با پلان جرقه ای در ذهن و
بارقه ای در چشم
و صدای واضح تاپ تاپ
در متن سایه ی روشن آغاز
آغازی آغشته به توأمان شادی و اندوه
تا رقم زدن رؤیاهایت
در زمینه ی آهنگی
در پایان داستانی برای اجرا
در مکان های نامعین
تا زمان های لایتناهی

R A H A
09-26-2011, 07:16 PM
خبری نیست

عزیز ترینم
شهر همچنان در امن و امان است
از مرگ و قحطی و تهمت و دیوانگی
خبری نیست
از دزد و روسپی
از سایه های شغال و مار و افعی و عقرب
اما دروغ چرا ؟
حالم بد است
هر چند لحظه سرم سوت می کشد
دیگر به سکوت هیچ دیواری اعتماد ندارم
دکتر خیال می کند این تهوع
از پوچی است
تجویز کرده تمام پرده های خانه را بسوزانم
و با پلک های باز بخوابم
من بعد
از ترس اشباح این شب بی سپیده
بگو چگونه نلرزم ؟
عزیز ترینم
حالا برو برای خودت بخواب و
ستاره سوا کن
و چند لحظه بعد
در انتهای نامه
صدای گریه می اید

R A H A
09-26-2011, 07:17 PM
همین چند لحظه پیش .....

همین چند لحظه پیش
لابد
پروانه ای که باید
از پیله درنیامده است و
جایی ، دستی ، گلوی کسی را فشرده است و
کسی ، کنار سرنگش به خواب رفته است و
همین چند لحظه پیش
که برایت نوشتم
عزیزترینم
زمین به اوراد عاشقانه محتاج است

R A H A
09-26-2011, 07:17 PM
از جهان سوم

فرو افتاده
از بام مه گرفته ی کهکشان
میان میدانچه ی فیروزه ای
کنار فواره ای که در ذهن کوچک عصیانش
رؤیای نطفه ی ابری ست
فروغلتیده
در سرخی گردبادی از
عبور محموله های خون
در انعقاد سیاهی بشکه ها
فروپاشیده
در جنون
بی انجام
میدان
مه گرفته ی
بی لیلی

R A H A
09-26-2011, 07:17 PM
کمرهمت بسته به خاطر دنیای جدید
کمر
بسته به جان خودش محبوب من.

باید انتخاب کنم آیا می‌توانم اکتفا کنم
به می‌بوسمَت‌های تلفنی
و گرم نگه دارم آغوش خلی‌ام را؟

آخ محبوب من
محبوب لعنتی من
که کمر به چیزی بسته‌ای بسته‌ای
که شبیه خلسه‌های عیساست
که کمر بهچیزی بسته‌ای بسته‌ای
که شبیه آوازهای زنی‌ست
در دشت‌های گریان

نهمحبوب من
نمی‌ارزد این
دنیای بی‌دست و آغوش تو
به جان دایی‌ام
کهکمونیست بازنشسته است
و به جان عمویم
که نسبتی به هم زده با بانکداری نویناسلامی

R A H A
09-26-2011, 07:17 PM
بيست و چهار ساعت كامل

شعر که نه
احتمالاً این نوشته
طوماری‌ست
از نام کسانی
که لحظه‌های مرا کشته‌اند
کودکی که دیر زاده می‌شود
خودم که به هوش نیامده‌ام هنوز
و مادری که لباس‌های بچه را نیاورده‌ست
پرستاری برگه‌ی ترخیص را
در هوای توفانی محوطه گم کرده‌ست
در 24 ساعتی که آب می‌رود
دراز کشیده‌ام هنوز و کاش به هوش بیایم
صدای آژیر
کنار می‌زند اضطراب خیابان را
مرا به هر قطاری برسانند می‌رسم
مرا به هر هواپیمایی
به کائنات بگو
لطفا کنار
کنارتر
چند لحظه‌ای که مانده
زمان کمی نیست

R A H A
09-26-2011, 07:17 PM
شنیده ام
که به آب های رفته
خبر از خوابهای بدی داده ای
و بعد
رد تو را گرفته اند که سراسیمه دویده ای
به
سمت موزه ی برزخ
درست
موقعی که
عاشق ترین پلنگ حفاظت شده
در خواب صخره ای بلند
خال کوبی ماه کرده بود زیر دو پلکش
درست
موقعی که
نقاره ارتکاب معجزه ای را
حنجره می دراند

R A H A
09-26-2011, 07:18 PM
من آمده ام که
خوب
بگویم که
خوب
می ترسم از اینکه
خوب
از اینکه پشت چهچه زنگی
صدای کبودی
به لرزه در آید که : بله ... فلانی هم
من آمده ام که بگویم که از زمین بی تو می ترسم

R A H A
09-26-2011, 07:18 PM
می خواستم ، چشم هایم به رنگ فیروزه باشد و
گیسوانم از طلایی ذرت
بلکه گریخته باشم از سماجت این سیاهی بی انتهای موروثی
می خواستم زاده شوم
در اعتدال بنادر آزاد
می خواستم پدر ! چه طور بگویم
این شرم شرقی قرمز
کلافه ام کرده ست
می خواستم : با مرد مهربان نجیبی که عاشق من بود
می خواستی : دکتر شوم ، پدر
همراه با هزار آرزوی بلند دیگر برای من
اما من له شدم پدر
پدر
تقصیر شما که نبود ! بود؟

R A H A
09-26-2011, 07:18 PM
زنان
با لبخندهای فصیح شان می گذرند
با زنبیل هایشان
که انباشته از بوی زندگی ست
و دست کودکانی که هروله می روند
در دست های بزرگشان
آرام و خسته می گذرند
تا خیس شان کند آواز بارانی
که از گوشه ی مهربانی ابری
چکیدن گرفته است
تا رؤیاهای گمشده شان را
مخفیانه بگریند

R A H A
09-26-2011, 07:18 PM
انتظار

نپرس
از دل واپسی های زنانه ام چیزی نمی گویم
از انتظار و کسالت نیز
از تو اما
تبلور رؤیاهای منی
به سان
انسانی
تعبیر خوابهای آشفته ی رسولانی
و پرهای کبوتران آینده در آستین تو است
بی تو اما
هوای پر گرفتن
توهمی است
و عشق
از انتظار و کسالت و دلتنگی
فراتر نمی رود

R A H A
09-26-2011, 07:19 PM
...دوستش می دارم و





دوستش می دارم .
لبخندش را
فریبی نه که هدیه ای می انگارم
من همه ی سنگهایش را پرستیده ام و
آتش و
آب و خاکش را
من آفتابش را پوشیده ام و
عصاره ی ماهتابش را
پیاله پیاله نوشیده ام
دوستش می دارم
زمینی که تو روی آن راه می روی

R A H A
09-26-2011, 07:32 PM
از جهان سوم

فرو افتاده
از بام مه گرفته ی کهکشان
میان میدانچه ی فیروزه ای
کنار فواره ای که در ذهن کوچک عصیانش
رؤیای
نطفه ی ابری ست
فروغلتیده
در سرخی گردبادی از
عبور محموله های خون
در انعقاد سیاهی بشکه ها
فروپاشیده
در جنون
بی انجام
میدان
مه گرفته ی
بی لیلی

R A H A
09-26-2011, 07:33 PM
اب چاله

من آبچاله ی هرز کوچکی بلدم
که پر از خاطرات گل آلودی ست
که ته نشین می شود
آرام
آرام
آرام
عزیزترینم
باران که تمام شد
بیا برویم عکس آسمان و
جفتی پرنده ببینیم

R A H A
09-26-2011, 07:34 PM
جادویم کن


جادویم کن
به کوچکی قرصی
که تسکین می دهد آلام بزرگت را
سپس ، تکه
تکه
و ذوب میان عروقت
حالا نفس بکش
عمیق

عمیق تر

R A H A
09-26-2011, 07:34 PM
خدای من زیباست

دیوارهای خالی اتاقم را
از تصویرهای خیالی او پر می کنم
خدای من زیباست
خدای من رنگین کمان خوشبختی ست
که پشت
هر گریه
انعکاسش را
روی سقف اتاق می بینم
من هیچ
با زبان کهنه صدایش نکرده ام
و نه
لای بقچه پیچ سجاده
رهایش
او در نهایت اشتیاق به من عاشق شد و
من در نهایت حیرت
حالا
گاه گاهی که به هم خیره می شویم
تشخیص خدا و بنده
چه سخت است

R A H A
09-26-2011, 07:34 PM
نزدیک نشو آقا

نزدیک نشو آقا
شما کلاه خودت را بچسب
من روسری ام را شل بسته ام که
باد بیاید و هر چه باداباد ! ماه در آید و
عریان
تر از همیشه
زیر براده های سنگ و صدف و ستاره بخوابم
بلکه بار بگیرم از آب های این همه آزاد
لطفا کنار
کسی به شما نگفته از غلاف چرمی باتوم
بوی بهبود نتراویده تا به حال ؟
چشم
کم کم خفه می شوم آقا
من ریه هایم پر از هوای عفونت است
و
گرده ی زرد گل های بچه های خیابان
و صبوری بیهوده و این کرم ها
که تمام تنم را
تمام تنم را که بگردید هم
چیزی دستگیرتان نمی شود آقا
روی پیشانی گلبول های سفیدم
از نشانی نجات دهنده ای
خبری نیست

R A H A
09-26-2011, 07:34 PM
حالا که آمدی

http://www.jasjoo.com/app_images/dot.png ناتوان از تکلم روزمره
محتضرانه پیچ خورده است
زبا بیهوده در خلائی بزرگ
پیش از این که بیایی
حالا که آمدی
کمکم می کنی که دست های کفن پیچ را
به زانوان خودم برسانم
و سوال می کنی : اینجا کجای زمان است ؟
که به دست هر که نگاه می کنی
بمب ساعتی بسته است ؟
و زیر سینه بند هر زنی که می گذرد
جفتی کبوتر مرده ست که روی نوک هایشان
آواز مسجعی چکه چکه تپیده است
این
خیابان دادگستری آیا نبود ؟
و آن دستهای عاشقی که می شناختیم
حالا از هم جدا جدا
سعی می کنی بیهوده
بیهوده روی زانوان خودم به هوش بیایم
و باور نمی کنی اصلا
که در اعماق سلولهای خاکستری ام
چیزی به گرمی خورشیده مرده است
چیزی به گرمی خورشید
پیش از این که بیایی
حالا
خماری سیاه آن همه شب را
همیشه همانطور خیس و خسته
به خواب و خاک و خاطره بسپار

R A H A
09-26-2011, 07:35 PM
دیگر چه فایده

چیزی به یاد نمی آورم
نه از دندان های شیری خاک شده
پای درخت سیب و
نه از مشق های دو خط در میان عید و
نه از شکاف های جمجمه ام
صفحه ی سیزده از فصل چهارم تقویم کدام سال سیاه بود ؟
نمی دانم
فقط بعد ها شنیده ام
که یک نفر آمده با دست های پر از گچ
و روی تخته سیاه خیابان
کروکی اقبال مرا کشیده و رفته است
و بعد ها از عابرین سوال کرده
من آن
روز
با شاخه گلی شکسته ، گوشه ی لبهام
سراغ تو را با لهجه ی کدام پرنده گرفتم
دیگر چه فایده
که خیره بمانم به سپیدی این سقف ؟
من که چیزی به یاد ندارم
جز اینکه به احتمال قوی
دیری است با له شدن الفت گرفته ام
و دیگر کسی صدای کشیده ای که
حتی شبیه نام تو باشد
از میان لب های من نشنیده ست

R A H A
09-26-2011, 07:35 PM
شاید این خالی

http://www.jasjoo.com/app_images/dot.png جای یک چارگوش
سپید
جای یک میخ کوچک و تیز
مانده روی سینه ی دیوار
شاید این خالی
عکس بادی در قفس بوده است
رو به روی جوخه ی خاموش سنگی سخت
شاید این
تصویر گور مرد گمنامی
در زمستان است

R A H A
09-26-2011, 07:35 PM
شبیه خودت که نباشی

http://www.jasjoo.com/app_images/dot.png برایت از غربتی
نوشته ام
که جهانی است
و تا چشم کار می کند از پرده ی اشکی نوشته ام
که پوشانده تمام کوچه های
مجاوری
که ختم به خاکستری خوابگاه غروب است
برایم نوشته ای
اصلا
به جای حفظ این همه قانون
گوشواره های بدل بیاویز و
سایه ی فیروزه ای بزن
و گوشه ی لبهات
برای مزمزه ، چند قطعه جاز سبک تر از کاه و
فقط شبیه خودت که نباشی
دیگر نه غربتی ست
و نه بغض قرمزی
که ماسیده روی سفیدی چشمت

R A H A
09-26-2011, 07:35 PM
یکی بود

http://www.jasjoo.com/app_images/dot.png یکی بود
یکی نبود
و آن که به ضرس قاطع بود
گفت : اتفاق شود
و اتفاق من بودم
و بعد تر تو
و یا نمی دانم چه
فرق می کند
برعکس
یکی نبود
و آن یکی که بود
گفت : مهر شود
و مهر شد
سقف و سایه و بستر
اجاق و مطبخ و لبخند
یکی نبود
و آن یکی که بود گفت شک بشود
و بعد شک از بعیدترین دریچه آفتابی شد
یکی نبود
و آنیکی
گویی که هیچ
نبوده باشد
احتمالا گفت کینه شود
و دود شد
اجاق و مطبخ و لبخند
و بعد تر زمین
که دهکده است
بودم بیمه نامه ی سوء تفاهم و سرقت و سلاخ
سپس
یکی که بود و نبودش
گفت : باران شود
و به این قلم قسم که باران شد
و ما هنوز خیس
گریه نبودیم
که گفت : بازی تمام شود
و شاید هنوز نگفته بود
که رنگین کمان پلی
از دو سوی دهکده رویید

R A H A
09-26-2011, 07:36 PM
دنیا دو کلمه است

(کلمات متضاد
کلمات هم خانواده)
و تو بیرون پرانتز ایستاده ای محبوب من
تا کلمات هم خانواده خانه تکانی کنند
تا کلمات متضاد به خانه برگردند
و دنیا کلمه ای شود
خانواده ای دور میز شام :
پدری که خمیازه نمی کشد
مادری با ناخن های نقره
و ملاقه ای که عدالت را بلد است.

R A H A
09-26-2011, 07:36 PM
نشست

و مثل مرگ نگاه روشنی داشت
چشم های آدم از نمی دانم است که بسته می شود که بازمی شود
و ماه می رود پشت تنها پنجره ای که نیست
ناخن های آدم از نمی دانم است
که اعماق ریشه را حدس می زنند
برادران جان آدم از نمی دانم است که نفس می کشند
نشست
و مثل تمام اهالی غرق ذهان روشنش را بست.

R A H A
09-26-2011, 07:36 PM
می فهمی پسرم؟
این روز ها درک گلوی خشک مردی که در می زند
"من امشب امدستم وام بگذارم "است که سنگینی می کند توی بطن چپ ام
می فهمی؟
تو نه پسرم همین که شرمسار خودم نباشم

زمین کوچکی ست
ونیمی از ما همیشه تاریکیم
جهان کوچکی ست ومرگ یک تنه ایستاده است
و مرگ برابرمان می کند

می فهمی ؟
دلیل دوستت دارم است پسرم
همین که سعی می کنم
گلوله اگر هست
خشمی نهفته در گلوله اگر هست
سنگ نباشم

R A H A
09-26-2011, 07:37 PM
خیلی‌ها رفتند

خیلی‌ها برنگشتندو خیلی‌ها هنوز دلتنگ خیلی‌های دیگرند

من اما ربطی به هیچ‌کدام‌شان ندارم

چمدان کوچکی دارم که خیلی بزرگ است

وقتی آدم عکس دو نفره‌ای ندارد...