PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : امام حسن علیه السلام به روایت اصول کافی



sorna
09-24-2011, 07:53 PM
زندگانى حسن بن على صلوات الله عليهما:




بَابُ مَوْلِدِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا




وُلِدَ الْحـَسـَنُ بـْنُ عَلِيٍّ (ع) فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فِي سَنَةِ بَدْرٍ سَنَةِ اثْنَتَيْنِ بَعْدَ الْهِجْرَةِ وَ رُوِيَ أَنَّهُ وُلِدَ فـِى سـَنـَةِ ثـَلَاثٍ وَ مـَضـَى ع فـِى شـَهْرِ صَفَرٍ فِى آخِرِهِ مِنْ سَنَةِ تِسْعٍ وَ أَرْبـَعـِيـنَ وَ مـَضَى وَ هُوَ ابْنُ سَبْعٍ وَ أَرْبَعِينَ سَنَةً وَ أَشْهُرٍ وَ أُمُّهُ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ (ص)




1- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَمَّنْ سَمِعَ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) يَقُولُ لَمَّا حَضَرَتِ الْحَسَنَ (ع) الْوَفَاةُ بَكَى فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ تَبْكِى وَ مَكَانُكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) الَّذِى أَنـْتَ بـِهِ وَ قـَدْ قـَالَ فـِيكَ مَا قَالَ وَ قَدْ حَجَجْتَ عِشْرِينَ حَجَّةً مَاشِياً وَ قَدْ قَاسَمْتَ مَالَكَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ حَتَّى النَّعْلَ بِالنَّعْلِ فَقَالَ إِنَّمَا أَبْكِى لِخَصْلَتَيْنِ لِهَوْلِ الْمُطَّلَعِ وَ فِرَاقِ الْأَحِبَّةِ




ترجمه روايت شريفه:




حـسـن بـن عـلى عـليـهـمـاالسـلام در مـاه رمـضـان در سـال جـنـگ بـدر كـه 2 سـال بـعـد از هـجـرت اسـت مـتـولد گـشـت و روايـت شـده كـه او در سـال سـوم هـجـرى متولد شد و در آخر ماه صفر سال 49 هجرى وفات يافت و هنگام وفات 47 سال و چند ماه داشت و مادرش فاطمه دختر رسولخدا صلى للّه عليه و آله است.





1- امـام بـاقـر عـليـه السـلام مى فرمود: چون وفات امام حسن عليه السلام در رسيد، گريه كـرد، بـه او عـرض شـد، پـسر پيغمبر! گريه مى كنى : در صورتى كه نزد رسولخدا چـنـان مـقـامى دارى ؟! و پيغمبر درباره تو چنين و چنان فرموده ، و بيست بار پياده به حج رفـتـه اى ، و سه بار تمام دارائيت را نصف كرده اى حتى كفشت را (و در راه خدا بفقرا داده اى ). فـرمـود: مـن تـنها براى دو مطلب مى گريم : بيم موقف (حساب روز قيامت يا از بيم خدا) و از جدائى دوستان.




اصول كافى جلد 2 صفحه 360 روايت1

sorna
09-24-2011, 07:53 PM
2- سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ أَخِيهِ عَلِيِّ بْنِ مـَهـْزِيـَارَ عـَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِى بَصِيرٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قُبِضَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ (ع) وَ هُوَ ابْنُ سَبْعٍ وَ أَرْبَعِينَ سَنَةً فِى عَامِ خَمْسِينَ عَاشَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) أَرْبَعِينَ سَنَةً




ترجمه روايت شريفه:




امـام صـادق عـليـه السـلام فـرمـود: حـسـن بـن عـلى عـليـهـمـاالسـلام چـهـل و هـفـت سـاله بـود كـه وفـات كـرد و در سـال 50 هـجـرى بـود و 40 سال بعد از پيغمبر زندگى كرد.






اصول كافى جلد 2 صفحه 361 روايت2





3- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِى بـَكـْرٍ الْحَضْرَمِيِّ قَالَ إِنَّ جَعْدَةَ بِنْتَ أَشْعَثَ بْنِ قَيْسٍ الْكِنْدِيِّ سَمَّتِ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ وَ سـَمَّتْ مـَوْلَاةً لَهُ فـَأَمَّا مـَوْلَاتـُهُ فـَقـَاءَتِ السَّمَّ وَ أَمَّا الْحـَسـَنُ فـَاسـْتَمْسَكَ فِى بَطْنِهِ ثُمَّ انْتَفَطَ بِهِ فَمَاتَ




ترجمه روايت شريفه:




ابـوبـكـر حـضـرمـى گويد: جعده دختر اشعث بن قيس كندى بحسن بن على عليهماالسلام و كنيز آن حضرت زهر داد، اما كنيزك زهر را قى كرد و اما امام حسن عليه السلام زهر در شكمش ماند و آماس كرد و در گذشت.




اصول كافى جلد 2 صفحه 361 روايت 3

sorna
09-24-2011, 07:53 PM
ترجمه روايت شريفه:



امـام صادق عليه السلام فرمود: "حسن بن على عليهماالسلام در يكى از سفر هاى عمره اش هـمـراه مـردى از اولاد زبـيـر بـود كـه بـه امامتش معتقد بود، در يكى از آبگاهها، زير درخت خـرمـاى خـشـكى كه از تشنگى خشك شده بود، فرود آمدند، در زير آن درخت فرشى براى امـام حـسـن انـداخـتـنـد و در بـرابـرش فـرشـى براى زبيرى ، زير درخت خرماى ديگرى ، زبـيـرى سر بالا كرد و گفت : اگر اين درخت خرماى تازه مى داشت از آن مى خورديم ، امام حـسـن فرمود: "خرما ميل دارى ؟" زبيرى گفت : آرى ، حضرت دست به سوى آسمان برداشت و دعـا كـرد بـه سـخـنـى كـه مـن آن را نـفـهـمـيـدم ، پـس درخـت سـبـز شـد و بـحـال خـود بـرگـشـت و بـرگ و خـرمـا برآورد، ساربانى كه مركوب از او كرايه كرده بـودند، گفت : بخدا، اين جادو است ، امام حسن عليه السلام فرمود: "واى بر تو، جادو نيست ، بـلكـه دعـاى مـسـتـجاب پسر پيغمبر است "، پس به سوى درخت بالا رفتند و هر چه خرما داشت چيدند و آنها را كفايت كرد."





اصول كافى جلد 2 صفحه 361 روايت 4

sorna
09-24-2011, 07:55 PM
ترجمه روايت شريفه :



5- امام حسن عليه السلام فرمود: خدا دو شهر دارد كه يكى در مشرق و ديگرى در مغربست ، گـرد آنـها ديوارى از آهن است و هر يك از آنها يك ميليون در دارد و در آنجا هفتاد ميليون لغت اسـت ، تـكـلم هـر لغتى بر خلاف لغت ديگر است و من همه آن لغات و آنچه در آن دو شهر و ميان آنهاست مى دانم و بر آنها حجتى جز من و برادرم حسين نيست .



اصول کافی، ج2، ص362، روایت5







شـرح :

ايـن روايـت از جـمـله رواياتى ست كه اگر از لحاظ سند خدشه و اشكالى نداشته بـاشـد، بايد علم آن را به خود امام ارجاع داد و نسبت به آن سكوت كرد و تصديق اجمالى نـمـود. شـارح مـقـاصـد از قـول يـكـى از قـدمـاء ايـن دو شـهـر را در عـالم مثل و واسطه ميان عالم محسوس و معقول دانسته كه نه لطافت مجردات را دارند و نه كثافت مـاديـات را و مـوجـودات آن ، عـالم را بـه عـكس در آينه و صورت خيالى و نقش در آب و هوا تنظير و تشبيه كرده و معاد جسمانى را بر اين پايه مبتنى دانسته است . مرحوم مجلسى (ره ) پـس از آنـكـه كـلام او را بـه تـفـضـيـل بـيـان مـى كند مى گويد: "و هذه الكمات شبيهة بـالخـرافـات و تـصـحيح النصوص و آلايات لايحتاج الى ارتكاب هذه التكلفات والله يعلم حقايق العوالم و الموجودات".

sorna
09-24-2011, 07:55 PM
ترجمه روايت شريفه :



امـام صـادق عـليـه السـلام فرمود: سالى حسن بن على عليهماالسلام پياده به مكه رفت و پـاهـايـش آمـاس كـرد، يـكـى از غـلامـانش عرضكرد: اگر سوار شوى اين آماس فرو نشيند، فرمود: نه ، وقتى به اين منزل رسيديم ، سياه پوستى پيش تو آيد و روغنى همراه دارد، تـو از او بخر و چانه نزن ، غلام عرضكرد: پدر و مادرم قربانت : ما به هيچ منزلى وارد نـشـديـم كـه كـسـى آنـجـا باشد و اين دوا را بفروشد، فرمود: چرا آن مرد در جلو تو است نزديك آن منزل ، پس يك ميل (2 كيلومتر) راه رفتند، آن سياه پوست پيدا شد.

امـام حـسـن عـليـه السـلام بـه غـلامـش فـرمود: نزد اين مرد برو و آن روغن را از او بگير و بـهـايـش را باو بده ، سياه پوست گفت : اى غلام اين روغن را براى كه مى خواهى ؟ گفت : براى حسن بن على عليهماالسلام گفت : مرا هم نزد او ببر، پس به راه افتاد و او را خدمتش آورد، او به حضرت عرضكرد: پدر و مادرم قربانت ، من نمى دانستم كه شما به اين روغن احـتـيـاج دارى ، اجـازه بـفـرمـائيـد بـهـايـش را نگيرم ، زيرا من غلام شما هستم ، ولى از خدا بـخـواهـيـد كـه بـمـن پـسـرى سـالم (بـدون نـقـص ) كـه دوسـت شـمـا اهـل بـيـت بـاشـد روزى كند. زيرا من وقتى از نزد همسرم آمدم كه درد زائيدن داشت ، حضرت فرمود: به منزلت برو كه خدا پسرى بتو عطا فرموده و او از شيعيان ماست .


اصول كافى جلد 2 صفحه 362 روايت6