tina
09-15-2011, 11:18 AM
جام جم:پايه موازين اسلامي
«پايه موازين اسلامي»عنوان يادداشت روز روزنامهي جام جم به قلم دكتر حسن سبحاني است كه در آن ميخوانيد؛جامعهاي كه بخواهد الگوي ديني را نمايندگي كند، بايد در روابط فردي و اجتماعي موحدان تشكيلدهنده خود، شاهد و ناظر كاركرد موازين اسلامي باشد. به اصطلاح، نهادهاي خود را معطوف به آموزههاي ديني و مبتني بر پشتيباني آنها از ناحيه احكام و موازين اسلامي، بنيادگذاري كند و اين بدان معني است كه جامعه الگوي ديني، نميتواند جامعهاي اقتباس شده يا حداكثر جامعهاي التقاطي باشد كه در آن، مظاهري از دين مطرح يا نهادهايي از اسلام تحتالشعاع نهادهايي از غيراسلام ساختار اجتماعي، اقتصادي و سياسي آن را تشكيل داده باشند.
متاسفانه از آنجا كه ما از زمان ظهور اسلام فاصلههاي بسيار داريم و در اين قرون و سدههاي متوالي هم نهادهاي كافي به نام دين تاسيس نشده است و اگر هم مختصر نهادي به وجود آمده باشد، جلوه آن عمدتا در رفتار فردي و نه در كنشهاي اجتماعي مسلمانان بوده است و از طرف ديگر در غيبت نهادهاي معطوف به دين و در خلأ حاصل از اين پديده، ذهنيتهاي ديگري كه آميخته با احكام دين نبوده و حتي مدعي عدم ضرورت آن، لااقل در نهادهاي اجتماعي بوده است، در عرصههاي عملي زندگي مسلمانان پيشروي كردهاند و محيط را متاثر از دوگانگيهاي نهادي و عمدتا التقاط نهاديكردهاند.
لذا در وضعيت فعلي مسلماني، دچار مشكلات عديدهاي از اين ناحيه هستيم كه نه ما را از حيث سنت، به گذشته اسلامي مربوط ميكند و نه ما را از حيث تجدد، به دنياي عاري از دين (يا برخوردار از دين فردي) رهنمون ميشود و اين فضاي دوگانه، همواره ميتواند به منزله حجابي عمل كند كه در ايجاد جامعه الگو و استوار كردن پايههاي آن، دچار خطاي در تشخيص و در نتيجه دچار انحطاط و ارتجاع شويم. مقولهاي كه بايد بشدت مواظبت كرد تا ما را در گرداب هولناك خودش گرفتار نسازد.
آنچه به عنوان يكي از پايههاي اصلي جامعه الگوي موردنظر بايد عملياتي شده و ملحوظ گردد آن است كه جامعهاي با انواع نهادها و تاسيسات آميخته با روح و جوهره دين به وجود آيد كه در آن تمامي قوانين و مقررات، در عرصههاي مختلف مدني، جزايي، مالي، اقتصادي، اداري، فرهنگي، نظامي، سياسي و غير اينها، براساس موازين اسلامي باشد، به گونهاي كه عملكرد چنين جامعهاي، عملكرد احكام و موازين ديني تلقي شده و بتوان در كارآيي و رونق آن، قابليتهاي احكام و موازين اسلامي را به نظاره و محاسبه و سنجش نشست.
چنين جامعهاي به طور قهري متمايز از جوامعي خواهد بود كه در آنها مضامين ديگري جوهره كاركرد جامعه را تشكيل ميدهد و اصولا تفاوت بين جامعه ديني با جوامع غيرديني از حيث پايبندي عملي به همين موازين مطرح و مشخص ميشود.
در جامعه الگو، اقتصاد و بانكداري و توليد همانقدر بر موازين ديني متكي است كه قضاوت، سياست، فرهنگ و خانواده و چون همه اين موارد با اينكه متنوع هستند، جملگي از منشأ موازين اسلامي بهرهمند ميشوند؛ لذا با يكديگر همگرا بوده و در ساختار جامعه اسلامي به نحوي سازگار عمل ميكنند. تمايز چنين جامعهاي با جوامع غيرديني نه صرفا در شعائر و ظواهر كه در شعور و حال ناشي از تمسك و متكي بودن به احكام ديني است.
جامعه الگو، جامعهاي مملو از نهادهاي ويژه با كاركردهاي ديني است؛ نهادهايي كه منعطف، كارآمد، بهينه و كمهزينه هستند و به شرف خدمتگزاري به موحدان خود، نائل آمدهاند.
كيهان:بي نياز از تفسير
«بي نياز از تفسير»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن ميخوانيد؛تحولات منطقه عربي از فرم تفسيرپذير به سمت هويتي معين در حركت است. پيش از اين تلاش مي شد تا با واژگاني مبهم از اتفاقاتي بزرگ ياد شود. «بهار عربي»، «جنبش هاي فيس بوكي»، «جنبش 6 ژوئن مصر»،«جنبش 26 ژوئن ليبي»، «تحولات عربي» و «جنبش جوانان عرب» از جمله اين واژگان مبهم بودند كه توسط رسانه هاي وابسته به اروپا و آمريكا ساخته و پرداخته شدند تا از يك سو اين تحولات تفسيرپذير شوند و بتوان آن را مديريت كرد و از سوي ديگر هويت واقعي و شناخته شده آن در زير عبارات مبهم مخفي بماند.
اما واقعاً تحولات منطقه عربي تفسيرپذير نبودند و هويتي روشن داشتند، نمادهاي آن كاملاً مشخص بود، اهداف آن و حتي سرانجام آن روشن بودند. وقتي مردم روز جمعه را برمي گزينند و تظاهرات خود را بعد از برپايي نماز و از محل نمازجمعه شروع مي كنند، شعار الله اكبر سر مي دهند، ديكتاتورهاي وابسته به آمريكا و رژيم هاي لائيك را هدف قرار مي دهند و شهادت را در اين راه پذيرا مي شوند و تشييع جنازه هر شهيدي به تعداد تظاهرات كنندگان اضافه مي شود، كاملاً معلوم است كه هويت نيروهاي انقلاب چيست، هدف آنان چيست و مقصد آنان كجاست و تا كجا حاضر به پرداخت هزينه اند و تا كي در صحنه مي مانند و حتي مي توان فهميد كه اين الگو قبلاً در كجا تجربه شده و اين مردم چشم به كدام تجربه دارند. اما همه اين ها براي غرب و نيروهاي وابسته به آن ضرر دارد و بايد با آدرس هاي ديگر كور شوند و زمان براي سوار شدن و خاموش كردن اين امواج فراهم شود.
به واژگان يك بار ديگر نگاه كنيد «بهار عربي»! بهار يعني چه؟ آيا مراد رويش است يا كوتاه مدت بودن زمان آن ها آيا براي اين نيست كه تحولات را به همين چند كشوري كه از دي تا فروردين حركت كردند، محدود نمايند؟ به هر حال از اين واژگان معناي روشني كه همه درباره آن اتفاق نظر داشته باشند بيرون نمي آيد.«جنبش هاي فيس بوكي» يعني چه آيا غير از اين است كه از يك سو فانتزي و تفريحي بودن و در نتيجه بي دوام بودن را به اين جنبش ها نسبت دهند و از سوي ديگر نوعي منشأ غربي- تكنولوژيكال بودن- را به اين انقلاب ها نسبت بدهند. جالب اين است كه در اكثر اين كشورها دسترسي به اينترنت و نيز رسانه هاي فضايي بسيار محدود بوده است، در ليبي تعداد كساني كه دسترسي به اينترنت دارند از 200 هزار نفر هم كمترند و تعداد مراجعان به فيس بوك كمتر از 10000 نفر در كل ليبي بوده است، در يمن اين عدد و رقم به 10درصد ليبي مي رسد و در بحرين به كمتر از 10درصد يمن و...
«جنبش 6 ژوئن و... يعني چه آيا غير از اين است كه از يك سو بي هويت بودن و از سوي ديگر حادثه بودن جنبش هاي منطقه عربي را مي خواهند القا نمايند. «جنبش جوانان عرب» هم هويت معيني را نشان نمي دهد و فقط بيانگر نقش آفريني يك طبقه خاص مي باشد و تاكيد بر جوان بودن، احساسي و بي ريشه بودن و در نتيجه گذرا بودن را تداعي مي كند.
اما البته اين نامگذاري ها اگر چه در ادبيات سياسي جايي براي خود پيدا كرده و در كشور ما نيز مورد استفاده مجامع سياسي و رسانه اي هستند ولي ناكارآمد و ناكافي بودنشان به اثبات رسيده است.
اين انقلاب ها همانگونه كه اشاره شد هويت كاملاً روشني دارند و برخلاف بعضي از چهره هاي سياسي كه براي تبيين اين انقلاب ها از وجوه مختلفي حرف مي زنند، انقلاب هاي عربي يك وجه دارند و در يك نقطه بهم مي رسند و آن يك وجه هم «اسلام» است و همه نمادهايي كه به آن اشاره شد از اين وجه خبر مي دهند. اما اين كدام اسلام است آيا يك اسلام غيرسياسي و سنتي است كه در قالب قرائت قرآن كريم به قصد صرف كسب فيض و ثواب خوانده مي شود و يا در قالب تقيد به نماز جماعت و جمعه با قصد صرف ثواب و تقرب به خدا متجلي مي شود يا اسلام از نوعي ديگر است.
بعضي از تحليل گران مدعي اند كه اين نمازها، قرآن ها و تكبيرها، محاسن و ظواهر مذهبي مردان، حجاب زنان و مسائلي از اين قبيل كه در تظاهرات مصري ها، تونسي ها، ليبيايي ها، يمني ها، بحريني ها و... مشاهده مي شوند، اين ها برخاسته از عادات مردم است و به هيچ وجه از يك جنبه سياسي حكايت نمي كنند و براي اثبات مدعاي خود مي گويند ببينيد اين ها در زمان حكومت رژيم مبارك هم اهل نماز و قرآن و... بوده اند و از سوي ديگر قرآن و نماز و... ميان نيروهاي رژيم مبارك و... با مردم انقلابي، مشترك است و لذا به هنگام سخن گفتن از ماهيت و هويت جنبش ها بايد اين قدر مشترك را كنار گذاشت و به مسائلي كه چندان بروزي در ظواهر و نمادها ندارند توجه كرد!
اين در حالي است كه با اين تحليل مي توان ادعا كرد كه اسلام در پيدايي انقلاب اسلامي هم نقشي نداشته چرا كه شاه و امام خميني هر دو مسلمان بودند و بسياري از ارتشي هاي شاه هم اهل نماز و روزه بودند. اگر اين را درباره انقلاب ايران بتوان پذيرفت درباره انقلاب مصر و... را هم مي توان پذيرفت اما جواب مهمتر ديگر اين است كه مردم انقلابي وقتي نمازجمعه را مبدأ حركت قرار مي دهند و مهمترين شعار آنان «الله اكبر» است در واقع نمي آيند كه صرفاً نمازي خوانده باشند و واژه اي بيان كرده باشند آنان مي خواهند بگويند ما عميقاً مذهبي هستيم و اعتلاي دين را مدنظر داريم و همه خواسته هاي خود را در دين جستجو مي كنيم. اما اين كدام اسلام است كه مي توان با آن رژيم مبارك را ساقط كرد، سفارت رژيم صهيونيستي را به تصرف درآورد و در مقابل غرب ايستاد كاملاً واضح است اين آن اسلامي نيست كه يك ژنرال ارتش مصر بعنوان يك وظيفه شخصي و به قصد صرف ثواب، آن را در عمل فردي دنبال مي كند و اين نماز ميدان التحرير، التغيير، لؤلؤ و... آن نمازي نيست كه يك نفر در مسجد يا در خانه خود مي خواند. اين نماز آن نمازي است كه حضرت امام درباره آن مي فرمودند: «نماز بلندترين فريادهاست».
با اين وصف گزاره هاي ديگري هم وجود دارند كه به بعضي از آنان اشاره مي شود:
1- يك هفته پس از سقوط رژيم بن علي در تونس، يك نمايشگاه كتاب به همت عناصر فعال انقلاب تونس در پايتخت اين كشور برگزار مي شود و حدود دو ميليون نفر از شهروندان اين كشور- يعني 20درصد جمعيت- از آن ديدن مي كنند. حدود 10 روز بعد بعضي از دست اندركاران نمايشگاه را در همايشي در تهران ملاقات كردم. اين ها مي گفتند بيش از هر كتابي در اين نمايشگاه كتاب هاي امام خميني، امام خامنه اي، شهيد مطهري و ساير علماي برجسته ايران فروخته شد و-تقريبا- همه ابتدا از كتاب هاي امام خميني سراغ مي گرفتند كه ما به اندازه اي در اختيار نداشتيم كه پاسخگوي همه باشيم. مشابه همين مطالب را يك روحاني ايراني كه همان روزها به تونس سفر كرده بود، نقل مي كرد و مي گفت به اكثر شهرهاي كشور كوچك تونس سفر كرده و مورد استقبال جدي شهروندان اين كشور واقع شده است.
2- در اواسط انقلاب مصر، حضرت امام خامنه اي- دامت بركاته- خطبه اي خوانده و كار رژيم مبارك را تمام شده خواندند و ارتش مصر را از مقابله با مردم برحذر داشتند. سخنان حضرت آقا بطور همزمان در قاهره پخش شد و بصورت sms نيز دست به دست گرديد و شور جديدي در ميان تجمع كنندگان ميدان التحرير و... پديد آورد. بسياري از انقلابيون مصري گفته اند كه اين خطبه تاثير زيادي در سقوط رژيم مبارك داشته است و اين همه در حالي بود كه بعضي از رهبران احزاب سنتي نظير الوفد و الغدو حتي بعضي از رهبران محافظه كار اخوان اصرار زيادي داشتند تا تاثيرپذيري جوانان مصري از انقلاب اسلامي و رهبري آن مطرح نشود.
3- چهره هاي شاخص انقلاب ها در مصر، تونس، ليبي و... طي هفته هاي اخير روي اين نكته تاكيد كرده اند كه در نظام آينده سياسي كشور متبوع خود هيچ قانوني كه مغاير اسلام و شريعت باشد به تصويب نخواهد رسيد و بعضي هم با صراحت بيشتري گفته اند مقصد نهايي حاكميت اسلام است و از سوي ديگر هيچ ترديدي در اين وجود ندارد كه در هر كدام از اين كشورها قدرتمندترين گروه ها علنا دنبال حاكميت اسلامي هستند. همين چند روز پيش يك موسسه نظرسنجي گفت جنبش النهضه به رهبري راشد الغنوشي در تونس از نظر جلب آراء شهروندان در رأس گروههاي سياسي قرار دارد. اين گروهي است كه در اساسنامه خود هدف نهايي را تشكيل دولت اسلامي اعلام كرده است.
همين موضوع در يمن و در بين حوثي ها، در مصر و در ليبي بين نيروهاي اخوان وجود دارد و از قضا اگر به فضاي سياسي متكثر اين انقلاب ها نظري بياندازيم در مي يابيم كه مهمترين نقطه مشترك گروههاي مختلف، «اسلام» است و محوري ترين واژه در محاورات گروهها و توده ها همين واژه اسلام است. بعنوان مثال در ليبي ميان نيروهاي شوراي انتقالي، نيروهاي وابسته به جريان سنوسي، نيروهاي اخوان- كه تفاوت هايي هم با اخوان مصر دارند- و نيروهاي تشكيل دهنده كميته هاي نظامي، روي اينكه اسلام محور قانونگذاري و حكومت خواهد بود توافق وجود دارد و وقتي اين هدف اعلام مي شود هيچ مخالفتي را در فضاي داخلي ليبي برنمي انگيزد. خب اين كدام اسلام است كه قابليت تاسيس يك دولت پايدار را دارد و كدام تجربه در معرض تماشاي مردم و نخبگان در اين كشورهاست؟
4- نكته ديگر اعترافات بي پايان دشمنان اسلام در خصوص ماهيت انقلاب هاي مردمي در كشورهاي عربي است. امروز براي صهيونيست ها و آمريكايي ها هيچ ترديدي باقي نمانده كه جايگزين همه رژيم هاي ساقط شده عربي، اسلام خواهد بود و اين خواسته اي نيست كه به مصر، تونس، يمن، بحرين و ليبي محدود باشد بلكه در همه جهان اسلام طرفدار آماده جانبازي دارد و اين در گام بعدي به پيدايي جنبش هاي ديني در جهان مسيحيت منجر مي شود و رژيم هاي سكولار غرب را ساقط خواهد كرد كه نشانه هاي آن كم و بيش در اروپا به چشم مي خورد.
5- انقلابات در منطقه عربي بدون استثنا رژيم هاي وابسته به غرب اعم از آنكه مانند مصر جمهوري باشند يا مانند بحرين پادشاهي باشند را هدف قرار داده و در مدت كوتاهي به ساقط شدن يا تعليق اين رژيم ها منجر شده است و چندي پس از آن نمادهاي قدرت غرب در اين كشورها- سفارت خانه ها و به عبارت بهتر لانه هاي جاسوسي و طراحي فتنه- را در آماج خود قرار داده است و برخلاف گذشته مانورهاي نظامي و شليك گلوله ها هم نتوانسته مردم انقلابي را عقب براند و جالب اين است كه احزابي كه تا همين چند ماه پيش هم حمله به نمادهاي غرب را خطرناك و نادرست ارزيابي مي كردند نيز به صف جوانان خشمگين ملحق كرده است. اين ها همان چيزهايي است كه ما در انقلاب خودمان شاهد بوديم و حتما نتيجه آن هم همان نتيجه انقلاب ما خواهد بود. اما هر كشور حكايت جداگانه اي هم دارد كه زمان وقوع اين تحولات و مدت طي اين طريق را مشخص مي كند.
خراسان:آسيب شناسي «اجرا»، در جهاد اقتصادي
«آسيب شناسي اجرا، در جهاد اقتصادي»عنوان يادداشت روز روزنامهي خراسان به قلم حميد مقدم است كه در آن ميخوانيد؛پنج ماه از سال جاري که با تدبير مقام معظم رهبري به عنوان سال جهاد اقتصادي نام گذاري شده، گذشت. در اين مدت مديران، نخبگان، فعالان اقتصادي، صاحب نظران و... اظهارنظرهاي متفاوت و متنوعي در زمينه علل نام گذاري، تعريف، ابعاد، الزامات، اولويت ها و برنامه هاي خود در اين سال نمودند. با اين وجود به نظر بيانات رهبري در ديدار اخير خود با فعالان و برگزيدگان بخش هاي اقتصادي شايد در تبيين اولويت هاي جهاد اقتصادي در سال جاري و به نوعي ادامه اين عرصه در سال هاي آتي نقش پراهميتي داشته باشد. اهم محورهاي مورد تاکيد ايشان در اين ديدار عبارت بودند از:
* توجه و برنامه ريزي در مقابل تحريم ها و فعال کردن ظرفيت هاي داخلي
* عنايت به بهم پيوستگي چشم انداز، سياست هاي کلي اصلاح الگوي مصرف، نظام اداري، اشتغال، اصل ۴۴ و پياده سازي برنامه پنجم متناسب با اين اسناد
* ضرورت آماده سازي زيرساخت هاي کشور براي فعال نمودن پتانسيل منابع انساني جوان
* جبران کمبودهاي باقيمانده از برنامه چهارم نظير رشد ۸درصدي، اشتغال، سرمايه گذاري، کاهش تورم
* توانمندکردن بخش خصوصي و جلوگيري از سوء استفاده ها دراصل ۴۴
* مبارزه با مفاسد اقتصادي به عنوان رکن اساسي سالم سازي فضاي اقتصاد
* اجراي سياست هاي حمايتي از توليد به عنوان قائمه اقتصاد
* صرفه جويي در انرژي، افزايش بهره وري و نوسازي ماشين آلات در بخش خصوصي
* نظارت بر استفاده صحيح از تسهيلات پرداختي به بخش خصوصي
* کنترل و نظارت بر واردات به خصوص در بخش کشاورزي
* افزايش صادرات غيرنفتي با توجه به عناصري نظير کيفيت، مشتري مداري و... و مثبت شدن تراز تجاري کشور
* تهيه برنامه جامع براي رشد تعاون
* معرفي صحيح فرصت هاي سرمايه گذاري به بخش خصوصي واقعي
دقت نظر ايشان در تبيين هرکدام از اين محورها حاکي از اشراف بر مسائل موجود و آسيب هاي کشور در اين عرصه ها دارد. تبيين و تحليل، ترسيم دقيق وضع موجود و تهيه راهبردها و راهکارهايي براي برون رفت از اين مسائل و تحقق اين اولويت ها از جمله اقدامات کليدي است که به نظر بر دوش مديران و کارشناسان دولتي ، فعالان بخش خصوصي و فرهيختگان و نخبگان کشور مي باشد.
از سوي ديگر دستگاه هاي نظارتي متولي نظير سازمان بازرسي و نيز رسانه ها، تشکل هاي دانشجويي و ساير مجموعه هايي که وظيفه مطالبه گري عمومي و امر به معروف و نهي از منکر جمعي به عهده آنان است لازم است اين اولويت ها را از بخش هاي ذي ربط پيگيري نمايند.
امروز متاسفانه يکي از مسائل کليدي پيش روي کشور که در آسيب شناسي رهبري نسبت به وضع موجود نيز بدان اشاره شده است، ضعف جدي در تحقق برنامه ها، چشم انداز و سياست هاي کلي نظام است. به طوري که در جلسه اخير رياست سازمان بازرسي کل کشور با اعضاي اتاق بازرگاني صنايع و معادن استان به عنوان يکي از کليدي ترين موضوعات مورد توجه اين سازمان بدان اشاره شد. وي با طرح اين سوال که چرا اسناد بالادستي، قوانين و برنامه ها در کشور به خوبي اجرا نمي گردد!؟ از حاضران خواست تا به تحليل اين موضوع بپردازند.
واقعيت موجود در بسياري از زمينه ها گوياي اين نکته است که بعضا کشور در مرحله آسيب شناسي و شناخت ابعاد مسئله و نيز تا حدودي در عرصه طراحي سياست ها، راهبردها، راه کارها و برنامه ها به توفيقات خوبي دست پيدا کرده است اما متاسفانه در عرصه اقدام و پياده سازي اين عناصر با مشکلات جدي زير روبه رو هستيم:
* عدم توجه به اهداف کليدي اسناد و برنامه ها و ذبح آن در چارچوب آيين نامه ها و محدوديت هاي دستورالعمل هاي اجرايي ناقص
* عدم باور و اشراف مجريان بر اهميت برنامه ها و رويکردهاي خودمحوري و استقلال طلبي در عمل،
* فقدان توجه به اصل اساسي «استمرار» و پيگيري مجدانه در به نتيجه رسيدن کارها،
* فقدان رويکرد همه جانبه نگري و ايجاد ارتباط بين فعاليت بخش هاي مختلف.
* ضعف در مديريت اقتضايي و برخورد با مسائل مستحدثه (اصلاح در عمل).
* فقدان نظارت کافي در مرحله اجرا در حوزه بينشي و به ويژه روشي
* عدم واگذاري امور غيرحاکميتي به ساير بخش ها ي موجود در جامعه در جهت تسريع در امر اجرا.
* ضعف در کاربرد ابزارهاي نوين مديريتي، فناوري اطلاعات و ...
* عدم هماهنگ سازي سازمان، ساختار و منابع انساني با اقدامات طراحي شده و ايجاد انگيزه هاي کافي در بدنه براي پيشبرد امور و ...
به نظر نگارنده عدم توجه به مسائل فوق که مي توان آن ها را به عنوان آسيب شناسي کشور در حوزه «اقدام» نامگذاري نمود، تحقق هدف گذاري هاي موجود در کشور را- که اگرچه ممکن است در برخي موارد با کاستي هايي نيز مواجه باشد- دچار خلل مي کند.
به عنوان مثال در اجراي سياست هاي اصل ۴۴ قانون اساسي در بخش خصوصي سازي، هدف مصرح سياست گذار تقويت نقش بخش خصوصي در اقتصاد بوده است که اين مهم را از طريق واگذاري بنگاه هاي دولتي و بازنمودن بسياري از عرصه هاي اقتصادي براي بخش خصوصي فراهم نموده است.
اما در عمل دولت با تمرکز صرف بر واگذاري ها چنان اقدام نموده است که بخش خصوصي واقعي تنها حدود ۱۳درصد و بخش تعاوني بدون هيچ سهمي در اين عرصه حضور پيدا کردند. علت اصلي اين امر را نيز مي توان به عدم توجه به الزامات ورود بخش خصوصي در اقتصاد کشور در عمل و نيز عدم طراحي و بعضا اجراي اقدامات لازم براي توانمندنمودن اين بخش دانست.در بسياري از برنامه هاي کلان ديگر در کشور نيز نظير بسته هاي حمايتي از بخش توليد، تخصيص تسهيلات، اشتغال، توسعه حمل و نقل (تبصره ۱۳) و ... نيز مي توان ردپايي از نارسايي هاي حوزه «اقدام» يا «اجرا» يافت.
نکته قابل توجه اين که رهبري تمرکز بر اين مسئله اساسي را در کشور با تاکيد و تبيين مکرر موضوع «جهاد» در کنار مسائل اقتصادي موجود پيگيري نموده اند؛ لذا «جهاد» که حوزه مفهومي آن بيشتر گره خورده به عرصه «اقدام» است شايد از اين حيث براي نام گذاري امسال انتخاب شده است.با اين همه اميد است در سال جهاد اقتصادي در کنار توجه به موانع توسعه اقتصادي در کشور به امر بسيار کليدي موانع اقدامات «جهادي» نيز در پرتو فرمايشات رهبري توجه بيش از پيش صورت گيرد تا شاهد افزايش سرعت اجراي سياست ها و پياده سازي برنامه ها مطابق با هدف گذاري هاي صورت گرفته باشيم.
«پايه موازين اسلامي»عنوان يادداشت روز روزنامهي جام جم به قلم دكتر حسن سبحاني است كه در آن ميخوانيد؛جامعهاي كه بخواهد الگوي ديني را نمايندگي كند، بايد در روابط فردي و اجتماعي موحدان تشكيلدهنده خود، شاهد و ناظر كاركرد موازين اسلامي باشد. به اصطلاح، نهادهاي خود را معطوف به آموزههاي ديني و مبتني بر پشتيباني آنها از ناحيه احكام و موازين اسلامي، بنيادگذاري كند و اين بدان معني است كه جامعه الگوي ديني، نميتواند جامعهاي اقتباس شده يا حداكثر جامعهاي التقاطي باشد كه در آن، مظاهري از دين مطرح يا نهادهايي از اسلام تحتالشعاع نهادهايي از غيراسلام ساختار اجتماعي، اقتصادي و سياسي آن را تشكيل داده باشند.
متاسفانه از آنجا كه ما از زمان ظهور اسلام فاصلههاي بسيار داريم و در اين قرون و سدههاي متوالي هم نهادهاي كافي به نام دين تاسيس نشده است و اگر هم مختصر نهادي به وجود آمده باشد، جلوه آن عمدتا در رفتار فردي و نه در كنشهاي اجتماعي مسلمانان بوده است و از طرف ديگر در غيبت نهادهاي معطوف به دين و در خلأ حاصل از اين پديده، ذهنيتهاي ديگري كه آميخته با احكام دين نبوده و حتي مدعي عدم ضرورت آن، لااقل در نهادهاي اجتماعي بوده است، در عرصههاي عملي زندگي مسلمانان پيشروي كردهاند و محيط را متاثر از دوگانگيهاي نهادي و عمدتا التقاط نهاديكردهاند.
لذا در وضعيت فعلي مسلماني، دچار مشكلات عديدهاي از اين ناحيه هستيم كه نه ما را از حيث سنت، به گذشته اسلامي مربوط ميكند و نه ما را از حيث تجدد، به دنياي عاري از دين (يا برخوردار از دين فردي) رهنمون ميشود و اين فضاي دوگانه، همواره ميتواند به منزله حجابي عمل كند كه در ايجاد جامعه الگو و استوار كردن پايههاي آن، دچار خطاي در تشخيص و در نتيجه دچار انحطاط و ارتجاع شويم. مقولهاي كه بايد بشدت مواظبت كرد تا ما را در گرداب هولناك خودش گرفتار نسازد.
آنچه به عنوان يكي از پايههاي اصلي جامعه الگوي موردنظر بايد عملياتي شده و ملحوظ گردد آن است كه جامعهاي با انواع نهادها و تاسيسات آميخته با روح و جوهره دين به وجود آيد كه در آن تمامي قوانين و مقررات، در عرصههاي مختلف مدني، جزايي، مالي، اقتصادي، اداري، فرهنگي، نظامي، سياسي و غير اينها، براساس موازين اسلامي باشد، به گونهاي كه عملكرد چنين جامعهاي، عملكرد احكام و موازين ديني تلقي شده و بتوان در كارآيي و رونق آن، قابليتهاي احكام و موازين اسلامي را به نظاره و محاسبه و سنجش نشست.
چنين جامعهاي به طور قهري متمايز از جوامعي خواهد بود كه در آنها مضامين ديگري جوهره كاركرد جامعه را تشكيل ميدهد و اصولا تفاوت بين جامعه ديني با جوامع غيرديني از حيث پايبندي عملي به همين موازين مطرح و مشخص ميشود.
در جامعه الگو، اقتصاد و بانكداري و توليد همانقدر بر موازين ديني متكي است كه قضاوت، سياست، فرهنگ و خانواده و چون همه اين موارد با اينكه متنوع هستند، جملگي از منشأ موازين اسلامي بهرهمند ميشوند؛ لذا با يكديگر همگرا بوده و در ساختار جامعه اسلامي به نحوي سازگار عمل ميكنند. تمايز چنين جامعهاي با جوامع غيرديني نه صرفا در شعائر و ظواهر كه در شعور و حال ناشي از تمسك و متكي بودن به احكام ديني است.
جامعه الگو، جامعهاي مملو از نهادهاي ويژه با كاركردهاي ديني است؛ نهادهايي كه منعطف، كارآمد، بهينه و كمهزينه هستند و به شرف خدمتگزاري به موحدان خود، نائل آمدهاند.
كيهان:بي نياز از تفسير
«بي نياز از تفسير»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن ميخوانيد؛تحولات منطقه عربي از فرم تفسيرپذير به سمت هويتي معين در حركت است. پيش از اين تلاش مي شد تا با واژگاني مبهم از اتفاقاتي بزرگ ياد شود. «بهار عربي»، «جنبش هاي فيس بوكي»، «جنبش 6 ژوئن مصر»،«جنبش 26 ژوئن ليبي»، «تحولات عربي» و «جنبش جوانان عرب» از جمله اين واژگان مبهم بودند كه توسط رسانه هاي وابسته به اروپا و آمريكا ساخته و پرداخته شدند تا از يك سو اين تحولات تفسيرپذير شوند و بتوان آن را مديريت كرد و از سوي ديگر هويت واقعي و شناخته شده آن در زير عبارات مبهم مخفي بماند.
اما واقعاً تحولات منطقه عربي تفسيرپذير نبودند و هويتي روشن داشتند، نمادهاي آن كاملاً مشخص بود، اهداف آن و حتي سرانجام آن روشن بودند. وقتي مردم روز جمعه را برمي گزينند و تظاهرات خود را بعد از برپايي نماز و از محل نمازجمعه شروع مي كنند، شعار الله اكبر سر مي دهند، ديكتاتورهاي وابسته به آمريكا و رژيم هاي لائيك را هدف قرار مي دهند و شهادت را در اين راه پذيرا مي شوند و تشييع جنازه هر شهيدي به تعداد تظاهرات كنندگان اضافه مي شود، كاملاً معلوم است كه هويت نيروهاي انقلاب چيست، هدف آنان چيست و مقصد آنان كجاست و تا كجا حاضر به پرداخت هزينه اند و تا كي در صحنه مي مانند و حتي مي توان فهميد كه اين الگو قبلاً در كجا تجربه شده و اين مردم چشم به كدام تجربه دارند. اما همه اين ها براي غرب و نيروهاي وابسته به آن ضرر دارد و بايد با آدرس هاي ديگر كور شوند و زمان براي سوار شدن و خاموش كردن اين امواج فراهم شود.
به واژگان يك بار ديگر نگاه كنيد «بهار عربي»! بهار يعني چه؟ آيا مراد رويش است يا كوتاه مدت بودن زمان آن ها آيا براي اين نيست كه تحولات را به همين چند كشوري كه از دي تا فروردين حركت كردند، محدود نمايند؟ به هر حال از اين واژگان معناي روشني كه همه درباره آن اتفاق نظر داشته باشند بيرون نمي آيد.«جنبش هاي فيس بوكي» يعني چه آيا غير از اين است كه از يك سو فانتزي و تفريحي بودن و در نتيجه بي دوام بودن را به اين جنبش ها نسبت دهند و از سوي ديگر نوعي منشأ غربي- تكنولوژيكال بودن- را به اين انقلاب ها نسبت بدهند. جالب اين است كه در اكثر اين كشورها دسترسي به اينترنت و نيز رسانه هاي فضايي بسيار محدود بوده است، در ليبي تعداد كساني كه دسترسي به اينترنت دارند از 200 هزار نفر هم كمترند و تعداد مراجعان به فيس بوك كمتر از 10000 نفر در كل ليبي بوده است، در يمن اين عدد و رقم به 10درصد ليبي مي رسد و در بحرين به كمتر از 10درصد يمن و...
«جنبش 6 ژوئن و... يعني چه آيا غير از اين است كه از يك سو بي هويت بودن و از سوي ديگر حادثه بودن جنبش هاي منطقه عربي را مي خواهند القا نمايند. «جنبش جوانان عرب» هم هويت معيني را نشان نمي دهد و فقط بيانگر نقش آفريني يك طبقه خاص مي باشد و تاكيد بر جوان بودن، احساسي و بي ريشه بودن و در نتيجه گذرا بودن را تداعي مي كند.
اما البته اين نامگذاري ها اگر چه در ادبيات سياسي جايي براي خود پيدا كرده و در كشور ما نيز مورد استفاده مجامع سياسي و رسانه اي هستند ولي ناكارآمد و ناكافي بودنشان به اثبات رسيده است.
اين انقلاب ها همانگونه كه اشاره شد هويت كاملاً روشني دارند و برخلاف بعضي از چهره هاي سياسي كه براي تبيين اين انقلاب ها از وجوه مختلفي حرف مي زنند، انقلاب هاي عربي يك وجه دارند و در يك نقطه بهم مي رسند و آن يك وجه هم «اسلام» است و همه نمادهايي كه به آن اشاره شد از اين وجه خبر مي دهند. اما اين كدام اسلام است آيا يك اسلام غيرسياسي و سنتي است كه در قالب قرائت قرآن كريم به قصد صرف كسب فيض و ثواب خوانده مي شود و يا در قالب تقيد به نماز جماعت و جمعه با قصد صرف ثواب و تقرب به خدا متجلي مي شود يا اسلام از نوعي ديگر است.
بعضي از تحليل گران مدعي اند كه اين نمازها، قرآن ها و تكبيرها، محاسن و ظواهر مذهبي مردان، حجاب زنان و مسائلي از اين قبيل كه در تظاهرات مصري ها، تونسي ها، ليبيايي ها، يمني ها، بحريني ها و... مشاهده مي شوند، اين ها برخاسته از عادات مردم است و به هيچ وجه از يك جنبه سياسي حكايت نمي كنند و براي اثبات مدعاي خود مي گويند ببينيد اين ها در زمان حكومت رژيم مبارك هم اهل نماز و قرآن و... بوده اند و از سوي ديگر قرآن و نماز و... ميان نيروهاي رژيم مبارك و... با مردم انقلابي، مشترك است و لذا به هنگام سخن گفتن از ماهيت و هويت جنبش ها بايد اين قدر مشترك را كنار گذاشت و به مسائلي كه چندان بروزي در ظواهر و نمادها ندارند توجه كرد!
اين در حالي است كه با اين تحليل مي توان ادعا كرد كه اسلام در پيدايي انقلاب اسلامي هم نقشي نداشته چرا كه شاه و امام خميني هر دو مسلمان بودند و بسياري از ارتشي هاي شاه هم اهل نماز و روزه بودند. اگر اين را درباره انقلاب ايران بتوان پذيرفت درباره انقلاب مصر و... را هم مي توان پذيرفت اما جواب مهمتر ديگر اين است كه مردم انقلابي وقتي نمازجمعه را مبدأ حركت قرار مي دهند و مهمترين شعار آنان «الله اكبر» است در واقع نمي آيند كه صرفاً نمازي خوانده باشند و واژه اي بيان كرده باشند آنان مي خواهند بگويند ما عميقاً مذهبي هستيم و اعتلاي دين را مدنظر داريم و همه خواسته هاي خود را در دين جستجو مي كنيم. اما اين كدام اسلام است كه مي توان با آن رژيم مبارك را ساقط كرد، سفارت رژيم صهيونيستي را به تصرف درآورد و در مقابل غرب ايستاد كاملاً واضح است اين آن اسلامي نيست كه يك ژنرال ارتش مصر بعنوان يك وظيفه شخصي و به قصد صرف ثواب، آن را در عمل فردي دنبال مي كند و اين نماز ميدان التحرير، التغيير، لؤلؤ و... آن نمازي نيست كه يك نفر در مسجد يا در خانه خود مي خواند. اين نماز آن نمازي است كه حضرت امام درباره آن مي فرمودند: «نماز بلندترين فريادهاست».
با اين وصف گزاره هاي ديگري هم وجود دارند كه به بعضي از آنان اشاره مي شود:
1- يك هفته پس از سقوط رژيم بن علي در تونس، يك نمايشگاه كتاب به همت عناصر فعال انقلاب تونس در پايتخت اين كشور برگزار مي شود و حدود دو ميليون نفر از شهروندان اين كشور- يعني 20درصد جمعيت- از آن ديدن مي كنند. حدود 10 روز بعد بعضي از دست اندركاران نمايشگاه را در همايشي در تهران ملاقات كردم. اين ها مي گفتند بيش از هر كتابي در اين نمايشگاه كتاب هاي امام خميني، امام خامنه اي، شهيد مطهري و ساير علماي برجسته ايران فروخته شد و-تقريبا- همه ابتدا از كتاب هاي امام خميني سراغ مي گرفتند كه ما به اندازه اي در اختيار نداشتيم كه پاسخگوي همه باشيم. مشابه همين مطالب را يك روحاني ايراني كه همان روزها به تونس سفر كرده بود، نقل مي كرد و مي گفت به اكثر شهرهاي كشور كوچك تونس سفر كرده و مورد استقبال جدي شهروندان اين كشور واقع شده است.
2- در اواسط انقلاب مصر، حضرت امام خامنه اي- دامت بركاته- خطبه اي خوانده و كار رژيم مبارك را تمام شده خواندند و ارتش مصر را از مقابله با مردم برحذر داشتند. سخنان حضرت آقا بطور همزمان در قاهره پخش شد و بصورت sms نيز دست به دست گرديد و شور جديدي در ميان تجمع كنندگان ميدان التحرير و... پديد آورد. بسياري از انقلابيون مصري گفته اند كه اين خطبه تاثير زيادي در سقوط رژيم مبارك داشته است و اين همه در حالي بود كه بعضي از رهبران احزاب سنتي نظير الوفد و الغدو حتي بعضي از رهبران محافظه كار اخوان اصرار زيادي داشتند تا تاثيرپذيري جوانان مصري از انقلاب اسلامي و رهبري آن مطرح نشود.
3- چهره هاي شاخص انقلاب ها در مصر، تونس، ليبي و... طي هفته هاي اخير روي اين نكته تاكيد كرده اند كه در نظام آينده سياسي كشور متبوع خود هيچ قانوني كه مغاير اسلام و شريعت باشد به تصويب نخواهد رسيد و بعضي هم با صراحت بيشتري گفته اند مقصد نهايي حاكميت اسلام است و از سوي ديگر هيچ ترديدي در اين وجود ندارد كه در هر كدام از اين كشورها قدرتمندترين گروه ها علنا دنبال حاكميت اسلامي هستند. همين چند روز پيش يك موسسه نظرسنجي گفت جنبش النهضه به رهبري راشد الغنوشي در تونس از نظر جلب آراء شهروندان در رأس گروههاي سياسي قرار دارد. اين گروهي است كه در اساسنامه خود هدف نهايي را تشكيل دولت اسلامي اعلام كرده است.
همين موضوع در يمن و در بين حوثي ها، در مصر و در ليبي بين نيروهاي اخوان وجود دارد و از قضا اگر به فضاي سياسي متكثر اين انقلاب ها نظري بياندازيم در مي يابيم كه مهمترين نقطه مشترك گروههاي مختلف، «اسلام» است و محوري ترين واژه در محاورات گروهها و توده ها همين واژه اسلام است. بعنوان مثال در ليبي ميان نيروهاي شوراي انتقالي، نيروهاي وابسته به جريان سنوسي، نيروهاي اخوان- كه تفاوت هايي هم با اخوان مصر دارند- و نيروهاي تشكيل دهنده كميته هاي نظامي، روي اينكه اسلام محور قانونگذاري و حكومت خواهد بود توافق وجود دارد و وقتي اين هدف اعلام مي شود هيچ مخالفتي را در فضاي داخلي ليبي برنمي انگيزد. خب اين كدام اسلام است كه قابليت تاسيس يك دولت پايدار را دارد و كدام تجربه در معرض تماشاي مردم و نخبگان در اين كشورهاست؟
4- نكته ديگر اعترافات بي پايان دشمنان اسلام در خصوص ماهيت انقلاب هاي مردمي در كشورهاي عربي است. امروز براي صهيونيست ها و آمريكايي ها هيچ ترديدي باقي نمانده كه جايگزين همه رژيم هاي ساقط شده عربي، اسلام خواهد بود و اين خواسته اي نيست كه به مصر، تونس، يمن، بحرين و ليبي محدود باشد بلكه در همه جهان اسلام طرفدار آماده جانبازي دارد و اين در گام بعدي به پيدايي جنبش هاي ديني در جهان مسيحيت منجر مي شود و رژيم هاي سكولار غرب را ساقط خواهد كرد كه نشانه هاي آن كم و بيش در اروپا به چشم مي خورد.
5- انقلابات در منطقه عربي بدون استثنا رژيم هاي وابسته به غرب اعم از آنكه مانند مصر جمهوري باشند يا مانند بحرين پادشاهي باشند را هدف قرار داده و در مدت كوتاهي به ساقط شدن يا تعليق اين رژيم ها منجر شده است و چندي پس از آن نمادهاي قدرت غرب در اين كشورها- سفارت خانه ها و به عبارت بهتر لانه هاي جاسوسي و طراحي فتنه- را در آماج خود قرار داده است و برخلاف گذشته مانورهاي نظامي و شليك گلوله ها هم نتوانسته مردم انقلابي را عقب براند و جالب اين است كه احزابي كه تا همين چند ماه پيش هم حمله به نمادهاي غرب را خطرناك و نادرست ارزيابي مي كردند نيز به صف جوانان خشمگين ملحق كرده است. اين ها همان چيزهايي است كه ما در انقلاب خودمان شاهد بوديم و حتما نتيجه آن هم همان نتيجه انقلاب ما خواهد بود. اما هر كشور حكايت جداگانه اي هم دارد كه زمان وقوع اين تحولات و مدت طي اين طريق را مشخص مي كند.
خراسان:آسيب شناسي «اجرا»، در جهاد اقتصادي
«آسيب شناسي اجرا، در جهاد اقتصادي»عنوان يادداشت روز روزنامهي خراسان به قلم حميد مقدم است كه در آن ميخوانيد؛پنج ماه از سال جاري که با تدبير مقام معظم رهبري به عنوان سال جهاد اقتصادي نام گذاري شده، گذشت. در اين مدت مديران، نخبگان، فعالان اقتصادي، صاحب نظران و... اظهارنظرهاي متفاوت و متنوعي در زمينه علل نام گذاري، تعريف، ابعاد، الزامات، اولويت ها و برنامه هاي خود در اين سال نمودند. با اين وجود به نظر بيانات رهبري در ديدار اخير خود با فعالان و برگزيدگان بخش هاي اقتصادي شايد در تبيين اولويت هاي جهاد اقتصادي در سال جاري و به نوعي ادامه اين عرصه در سال هاي آتي نقش پراهميتي داشته باشد. اهم محورهاي مورد تاکيد ايشان در اين ديدار عبارت بودند از:
* توجه و برنامه ريزي در مقابل تحريم ها و فعال کردن ظرفيت هاي داخلي
* عنايت به بهم پيوستگي چشم انداز، سياست هاي کلي اصلاح الگوي مصرف، نظام اداري، اشتغال، اصل ۴۴ و پياده سازي برنامه پنجم متناسب با اين اسناد
* ضرورت آماده سازي زيرساخت هاي کشور براي فعال نمودن پتانسيل منابع انساني جوان
* جبران کمبودهاي باقيمانده از برنامه چهارم نظير رشد ۸درصدي، اشتغال، سرمايه گذاري، کاهش تورم
* توانمندکردن بخش خصوصي و جلوگيري از سوء استفاده ها دراصل ۴۴
* مبارزه با مفاسد اقتصادي به عنوان رکن اساسي سالم سازي فضاي اقتصاد
* اجراي سياست هاي حمايتي از توليد به عنوان قائمه اقتصاد
* صرفه جويي در انرژي، افزايش بهره وري و نوسازي ماشين آلات در بخش خصوصي
* نظارت بر استفاده صحيح از تسهيلات پرداختي به بخش خصوصي
* کنترل و نظارت بر واردات به خصوص در بخش کشاورزي
* افزايش صادرات غيرنفتي با توجه به عناصري نظير کيفيت، مشتري مداري و... و مثبت شدن تراز تجاري کشور
* تهيه برنامه جامع براي رشد تعاون
* معرفي صحيح فرصت هاي سرمايه گذاري به بخش خصوصي واقعي
دقت نظر ايشان در تبيين هرکدام از اين محورها حاکي از اشراف بر مسائل موجود و آسيب هاي کشور در اين عرصه ها دارد. تبيين و تحليل، ترسيم دقيق وضع موجود و تهيه راهبردها و راهکارهايي براي برون رفت از اين مسائل و تحقق اين اولويت ها از جمله اقدامات کليدي است که به نظر بر دوش مديران و کارشناسان دولتي ، فعالان بخش خصوصي و فرهيختگان و نخبگان کشور مي باشد.
از سوي ديگر دستگاه هاي نظارتي متولي نظير سازمان بازرسي و نيز رسانه ها، تشکل هاي دانشجويي و ساير مجموعه هايي که وظيفه مطالبه گري عمومي و امر به معروف و نهي از منکر جمعي به عهده آنان است لازم است اين اولويت ها را از بخش هاي ذي ربط پيگيري نمايند.
امروز متاسفانه يکي از مسائل کليدي پيش روي کشور که در آسيب شناسي رهبري نسبت به وضع موجود نيز بدان اشاره شده است، ضعف جدي در تحقق برنامه ها، چشم انداز و سياست هاي کلي نظام است. به طوري که در جلسه اخير رياست سازمان بازرسي کل کشور با اعضاي اتاق بازرگاني صنايع و معادن استان به عنوان يکي از کليدي ترين موضوعات مورد توجه اين سازمان بدان اشاره شد. وي با طرح اين سوال که چرا اسناد بالادستي، قوانين و برنامه ها در کشور به خوبي اجرا نمي گردد!؟ از حاضران خواست تا به تحليل اين موضوع بپردازند.
واقعيت موجود در بسياري از زمينه ها گوياي اين نکته است که بعضا کشور در مرحله آسيب شناسي و شناخت ابعاد مسئله و نيز تا حدودي در عرصه طراحي سياست ها، راهبردها، راه کارها و برنامه ها به توفيقات خوبي دست پيدا کرده است اما متاسفانه در عرصه اقدام و پياده سازي اين عناصر با مشکلات جدي زير روبه رو هستيم:
* عدم توجه به اهداف کليدي اسناد و برنامه ها و ذبح آن در چارچوب آيين نامه ها و محدوديت هاي دستورالعمل هاي اجرايي ناقص
* عدم باور و اشراف مجريان بر اهميت برنامه ها و رويکردهاي خودمحوري و استقلال طلبي در عمل،
* فقدان توجه به اصل اساسي «استمرار» و پيگيري مجدانه در به نتيجه رسيدن کارها،
* فقدان رويکرد همه جانبه نگري و ايجاد ارتباط بين فعاليت بخش هاي مختلف.
* ضعف در مديريت اقتضايي و برخورد با مسائل مستحدثه (اصلاح در عمل).
* فقدان نظارت کافي در مرحله اجرا در حوزه بينشي و به ويژه روشي
* عدم واگذاري امور غيرحاکميتي به ساير بخش ها ي موجود در جامعه در جهت تسريع در امر اجرا.
* ضعف در کاربرد ابزارهاي نوين مديريتي، فناوري اطلاعات و ...
* عدم هماهنگ سازي سازمان، ساختار و منابع انساني با اقدامات طراحي شده و ايجاد انگيزه هاي کافي در بدنه براي پيشبرد امور و ...
به نظر نگارنده عدم توجه به مسائل فوق که مي توان آن ها را به عنوان آسيب شناسي کشور در حوزه «اقدام» نامگذاري نمود، تحقق هدف گذاري هاي موجود در کشور را- که اگرچه ممکن است در برخي موارد با کاستي هايي نيز مواجه باشد- دچار خلل مي کند.
به عنوان مثال در اجراي سياست هاي اصل ۴۴ قانون اساسي در بخش خصوصي سازي، هدف مصرح سياست گذار تقويت نقش بخش خصوصي در اقتصاد بوده است که اين مهم را از طريق واگذاري بنگاه هاي دولتي و بازنمودن بسياري از عرصه هاي اقتصادي براي بخش خصوصي فراهم نموده است.
اما در عمل دولت با تمرکز صرف بر واگذاري ها چنان اقدام نموده است که بخش خصوصي واقعي تنها حدود ۱۳درصد و بخش تعاوني بدون هيچ سهمي در اين عرصه حضور پيدا کردند. علت اصلي اين امر را نيز مي توان به عدم توجه به الزامات ورود بخش خصوصي در اقتصاد کشور در عمل و نيز عدم طراحي و بعضا اجراي اقدامات لازم براي توانمندنمودن اين بخش دانست.در بسياري از برنامه هاي کلان ديگر در کشور نيز نظير بسته هاي حمايتي از بخش توليد، تخصيص تسهيلات، اشتغال، توسعه حمل و نقل (تبصره ۱۳) و ... نيز مي توان ردپايي از نارسايي هاي حوزه «اقدام» يا «اجرا» يافت.
نکته قابل توجه اين که رهبري تمرکز بر اين مسئله اساسي را در کشور با تاکيد و تبيين مکرر موضوع «جهاد» در کنار مسائل اقتصادي موجود پيگيري نموده اند؛ لذا «جهاد» که حوزه مفهومي آن بيشتر گره خورده به عرصه «اقدام» است شايد از اين حيث براي نام گذاري امسال انتخاب شده است.با اين همه اميد است در سال جهاد اقتصادي در کنار توجه به موانع توسعه اقتصادي در کشور به امر بسيار کليدي موانع اقدامات «جهادي» نيز در پرتو فرمايشات رهبري توجه بيش از پيش صورت گيرد تا شاهد افزايش سرعت اجراي سياست ها و پياده سازي برنامه ها مطابق با هدف گذاري هاي صورت گرفته باشيم.