R A H A
09-13-2011, 02:01 AM
چیزهای کوچک، مثل دوستی که همیشه موقع دست دادن خداحافظی، آن لحظه قبل از رها کردن دست، با نوک انگشتهاش به دستهایت یک فشار کوچک میدهد ….. چیزی شبیه یک بوسه.
مثلا راننده تاکسیای که حتی اگر در ماشینش را محکم ببندی بلند میگوید: روز خوبی داشته باشی دخترم.
آدمهایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان میشوی، دستپاچه رو بر نمیگردانند، لبخند میزنند و هنوز نگاهت میکنند.
آدمهایی که حواسشان به بچههای خسته توی مترو هست، بهشان جا میدهند، گاهی بغلشان میکنند.
آدم هایی که که هر دستی جلویشان دراز شد به تراکت دادن، دست را رد نمیکنند. هر چه باشد با لبخند میگیرند و یادشان نمیرود همیشه چند متر جلوتر سطلی هست، سطل هم نبود کاغذ را میشود تا کرد و گذاشت توی کیف.
دوستهایی که بدون مناسبت کادو میخرند، مثلا میگویند این شال پشت ویترین انگار مال تو بود. یا گاهی دفتر یادداشتی، نشان کتابی، پیکسلی.
آدمهایی که از سر چهار راه نرگس نوبرانه میخرند و با گل میروند خانه.
آدمهای “اساماس”های آخر شب، که یادشان نمیرود گاهی قبل از خواب، به دوستانشان یادآوری کنند که چه عزیزند، آدمهای “اساماس”های پر مهر بیبهانه، حتی اگر با آنها بد خلقی و بیحوصلگی کرده باشی.
آدمهایی که هر چند وقت یک بار ایمیل پرمحبتی میزنند که مثلا تو را میخوانم و بعد هر یادداشت غمگین خطهایی مینویسند که یعنی هستند کسانی که غم هیچ کس را تاب نمیآوردند.
آدمهایی که حواسشان به گربهها هست، به پرندهها هست.
آدم هایی که زیبایی درون تو رو میبینن ، وقتی اولین بار باهاشون هم صحبت میشی ، انگار چندین سال دوست صمیمی بودین
آدمهایی که اگر توی کلاس تازه وارد باشی، زود صندلی کنارشان را به لبخند تعارف میکنند که غریبگی نکنی.
آدمهایی که خنده را از دنیا دریغ نمیکنند، توی پیاده رو بستنی چوبی لیس میزنند و روی جدول لیلی میکنند.
همین آدمها، چیزهای کوچکی هستند که دنیا را جای بهتری میکنند برای زندگی کردن.
مثلا راننده تاکسیای که حتی اگر در ماشینش را محکم ببندی بلند میگوید: روز خوبی داشته باشی دخترم.
آدمهایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان میشوی، دستپاچه رو بر نمیگردانند، لبخند میزنند و هنوز نگاهت میکنند.
آدمهایی که حواسشان به بچههای خسته توی مترو هست، بهشان جا میدهند، گاهی بغلشان میکنند.
آدم هایی که که هر دستی جلویشان دراز شد به تراکت دادن، دست را رد نمیکنند. هر چه باشد با لبخند میگیرند و یادشان نمیرود همیشه چند متر جلوتر سطلی هست، سطل هم نبود کاغذ را میشود تا کرد و گذاشت توی کیف.
دوستهایی که بدون مناسبت کادو میخرند، مثلا میگویند این شال پشت ویترین انگار مال تو بود. یا گاهی دفتر یادداشتی، نشان کتابی، پیکسلی.
آدمهایی که از سر چهار راه نرگس نوبرانه میخرند و با گل میروند خانه.
آدمهای “اساماس”های آخر شب، که یادشان نمیرود گاهی قبل از خواب، به دوستانشان یادآوری کنند که چه عزیزند، آدمهای “اساماس”های پر مهر بیبهانه، حتی اگر با آنها بد خلقی و بیحوصلگی کرده باشی.
آدمهایی که هر چند وقت یک بار ایمیل پرمحبتی میزنند که مثلا تو را میخوانم و بعد هر یادداشت غمگین خطهایی مینویسند که یعنی هستند کسانی که غم هیچ کس را تاب نمیآوردند.
آدمهایی که حواسشان به گربهها هست، به پرندهها هست.
آدم هایی که زیبایی درون تو رو میبینن ، وقتی اولین بار باهاشون هم صحبت میشی ، انگار چندین سال دوست صمیمی بودین
آدمهایی که اگر توی کلاس تازه وارد باشی، زود صندلی کنارشان را به لبخند تعارف میکنند که غریبگی نکنی.
آدمهایی که خنده را از دنیا دریغ نمیکنند، توی پیاده رو بستنی چوبی لیس میزنند و روی جدول لیلی میکنند.
همین آدمها، چیزهای کوچکی هستند که دنیا را جای بهتری میکنند برای زندگی کردن.