Sara12
07-29-2010, 02:35 AM
معلم پای تخته داد میزد،
صورتش از خشم گلگون بود و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان
ولی آخر کلاسیها لواشک بین خود تقسیم میکردند،
و آن یکی در گوشهی دیگر جوانان را ورق میزد.
دلم می سوخت به حال او که بی خود های و هو می کرد
و با آن شور بی پایان ٬ تساویهای جبری را نشان می داد
معلم با خطی خوانا به روی تختهای کز ظلمتی تاریک غمگین بود،
تساوی را چنین بنوشت: یک با یک برابر است.
از میان جمع شاگردان یکی برخاست،
«همیشه یک نفر باید به پا خیزد»،
به آرامی سخن سر داد : «تساوی اشتباهی فاحش و محض است.»
نگاه بچهها ناگاه به یک سو خیره گشت و معلم مات بر جا ماند
و او پرسید: اگر یک فرد انسان واحد یک بود، آیا باز یک با یک برابر بود؟!
سکوت مدهشی بود و سوالی سخت. معلم فریاد زد: آری برابر بود!
و او با پوزخندی گفت: اگر یک فرد انسان واحد یک بود،
آنکه زور و زر به دامن داشت بالا بود
و آنکه قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت پایین بود،
اگر یک فرد انسان واحد یک بود،
آنکه صورت نقره گون چون قرص مه می داشت بالا بود
و آن سیه چرده که می نالید پایین بود؟!
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو میشد.
حال میپرسم: یک اگر با یک برابر بود، نان و مال مفتخواران از کجا آماده میگردید؟
یا چه کس دیوار چینها را بنا میکرد؟
یک اگر با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم میشد؟ یا که زیر ضربه شلاق له می گشت؟
معلم ناله آسا گفت:
بچه ها٬ در جزوههای خویش بنویسید:
که یک با یک برابر نیست.
صورتش از خشم گلگون بود و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان
ولی آخر کلاسیها لواشک بین خود تقسیم میکردند،
و آن یکی در گوشهی دیگر جوانان را ورق میزد.
دلم می سوخت به حال او که بی خود های و هو می کرد
و با آن شور بی پایان ٬ تساویهای جبری را نشان می داد
معلم با خطی خوانا به روی تختهای کز ظلمتی تاریک غمگین بود،
تساوی را چنین بنوشت: یک با یک برابر است.
از میان جمع شاگردان یکی برخاست،
«همیشه یک نفر باید به پا خیزد»،
به آرامی سخن سر داد : «تساوی اشتباهی فاحش و محض است.»
نگاه بچهها ناگاه به یک سو خیره گشت و معلم مات بر جا ماند
و او پرسید: اگر یک فرد انسان واحد یک بود، آیا باز یک با یک برابر بود؟!
سکوت مدهشی بود و سوالی سخت. معلم فریاد زد: آری برابر بود!
و او با پوزخندی گفت: اگر یک فرد انسان واحد یک بود،
آنکه زور و زر به دامن داشت بالا بود
و آنکه قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت پایین بود،
اگر یک فرد انسان واحد یک بود،
آنکه صورت نقره گون چون قرص مه می داشت بالا بود
و آن سیه چرده که می نالید پایین بود؟!
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو میشد.
حال میپرسم: یک اگر با یک برابر بود، نان و مال مفتخواران از کجا آماده میگردید؟
یا چه کس دیوار چینها را بنا میکرد؟
یک اگر با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم میشد؟ یا که زیر ضربه شلاق له می گشت؟
معلم ناله آسا گفت:
بچه ها٬ در جزوههای خویش بنویسید:
که یک با یک برابر نیست.