توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : يوهان ولفگانگ گوته ( شاعر و نابغه شهير آلماني )
sorna
09-07-2011, 09:59 PM
يوهان ولفگانگ گوته (1832-1749 ميلادي) شاعر و نابغه شهير آلماني ، بزرگترين شخصيت ادبي قرن نوزدهم بر قله رفيع تاريخ بشريت و ادبيات جهان تكيه زده است .
گوته "ساحرانه " و "حكمت آميز" مي سرود و مي نوشت . واژه هاي او هوش رباست و پر نغز ، روح بخش است و جانفزا . عباراتش پرفسون است و پر مغز كه در آن شاعرانگي و فرزانگي موج مي زند . "گوته" نخست توجه مردم آلمان رابه خود جلب كرد و سپس جهانيان را به مطالعه آثارش فراخواند كه سخت او را ستودند .
ستايش جهانيان در وصف گوته ، فرهيختگان عالم را برانگيخت در اين راه جوش و خروشي شگفت برپا كنند . حاصل ، كتابهايي بود كه يكي در پي ديگري نوشته شد و انتشار يافت . اينك كتابهاي انتشار يافته در وصف او و آثارش ، از دو هزار جلد ***** مي كند .
"گوته" و دين بشريت به او
در اين آثار ، سخن منتقدان جهان را در آغاز و انجام لابلاي سطرهاي كتاب مي خوانيد كه " از زمان يونانيان تاكنون ، عالم بشريت به هيچ كس به اندازه گوته مديون نيست ." همچنين بارها در وصف مقام شامخ اين بزرگ مرد آسمان ادبيات جهان گفتند : "گوته از اركان چهار گانه ي ادب دنياست !" گوته را در زمره ي سازندگان واقعي كاخ تمدن و فرهنگ بشري بر شمردند كه تا فضيلت دانايي در جهان برجاست ، نام و ياد او را عالم بشريت فراموش نخواهد كرد .
روح آدمي با مطالعه ي آثار اين شخصيت ارزشمند جهاني از "روزمرگي" مي گريزد ؛ شهر و ديار و كشورش را در مي نوردد تا با جهانيان پيوند يابد ، از عالم خاكي فاصله مي گيرد تا پرواز بر فراز آسمان را تجربه كند . با تداوم مطالعه ، مي توان سبك وار به آسمان ها راه يافت .
گوته ، ظرفيتهاي نامحدود ، خلاقيت هاي وسيع
اميل لوديگ ، شاعر ، نمايشنامه نويس ، شرح حال نويس برجسته ي آلماني (1948-1881 ميلادي) و نويسنده ي كتابهاي مشهور جهاني همچون بيسمارك ، واگنر ، ناپلئون و ...، در وصف اين شاعر آلماني چنين مي نويسد : گوته به تنهايي مظهر تمام تاريخ بشر و آيينه ي تمام نماي سير تكاملي آن است . گفته ها و نوشته ها درباره ي گوته اغراق آميز نبوده و نيست . هوش سرشار او زبانزد عام و خاص بود تا جايي كه در رديف هوشمندان ، سرآمدن و نوابغ دنيا معرفي شد .
زبانهاي لاتين ، يوناني ، ايتاليايي ، انگليسي و عبري را آموخت . چيرگي بر اين زبانها نشان از اوج ظرفيتهاي يادگيري وي دارد . هنر نيز مورد علاقه اش بود ؛ نقاشي و موسيقي را به خوبي فرا گرفت . رشته ي حقوق را پي گرفت و به درجه ي دكتري در اين رشته نايل شد . مطالعات گسترده و كم نظيري را در رشته هاي علوم ، فيزيك ، پزشكي ، گياه شناسي و ... هنر دنبال كرد . كتابهاي معتبري نيز در رشته هاي متعدد و متفرق نوشت نظير سير تكامل گياهان ، تئوري رنگها ، مطالعات كلي در علوم طبيعي ، مطالعات در مورفولوژي .
با وجود اين ، بر ادبيات دل بست . دلبستگي و شيفتگي او به ادبيات با آميزه اي از دانشهاي گوناگون و هنر ، به همراه هوش سرشار و خلاق وي گره خورد و آثاري گران سنگ پديد آمد ؛ آثاري كه بشريت با عنوان "ميراث جهاني" از آن ياد مي كند .
"فاوست" نام اثري است از اين شاعر پر آوازه ي جهاني كه تقدسي همانند انجيل برايش قايل شدهاند . بر اين اساس ، گوته ، خالق اين اثر را قديسي تمام عيار و يا به گفته ناپلئون بناپارت انسان واقعي مي دانند .
«گوته» تأثيري ژرف بر ادبيات آلمان و اروپا گذاشت . اكنون نيز پويندگان ادبيات جهان در هر سرزمين و قارهاي ، در مطالعهي آثارش سر از پا نمي شناسند . آثاري كه آنان را از انديشه هاي گران مايه ، پرنصيب و سرمست ميسازد .
"ديوان شرقي" نام اثري ديگر از اين فرزانهي بي بديل است . تنها در زبان فرانسه يازده ترجمهي مختلف از اين اثر وجود دارد . شيفتگي و دلدادگي مترجمان سبب شد تا آنان راه پرسنگلاخ فراز و فرود سخنان حكمت آميز و شاعرانهي وي را در تبديل واژه ها بپيمايند و روانهاي بيدار را با اين اثر ناب پيوند دهند .
همچنان مي توان درباره ي شكوه و گرانمايگي اين شخصيت جهاني قلم زد و قلم فرسايي كرد ، بي آنكه از حلاوت و لذت آن كاسته شود .
آثار گوته از نازك انديشي هاي وي آكنده و لبريز است . هرچه هست با مطالعه آثار گوته ، نظير گوتر ، ورتر ، ايفي ژني ، اگمونت ، نغمه هاي رومي ، فاوست ، ديوان شرقي و غربي ، خواننده مكرراً او را تحسين خواهد كرد .
sorna
09-07-2011, 09:59 PM
ارادت ورزي به حافظ
حيرت آور است اما حقيقت دارد . "گوته" در اين وادي سرگشته و حيران است . با افتخار لقب "مريدي " حافظ را نصيب خود مي سازد تا از اين سرگشتگي رهايي يابد .
"ديوان شرقي" گوته را پيش رويتان باز خواهم كرد آنجا كه گفت :
"حافظ ، خود را با تو برابر نهادن جز نشان ديوانگي نيست . تو آن كشتي اي هستي كه مغرورانه باد در بادبان افكنده و سينه ي دريا را مي شكافد و پا بر سر امواج مي نهد ، و من آن تخته پاره ام كه بيخودانه سيلي خور اقيانوسم . در دل سخن شورانگيز تو گاه موجي از پس موج ديگر مي زايد و گاه دريايي از آتش ، تلاطم مي كند . اما مرا اين موج آتشين در كام خويش مي كشد و فرو مي برد . با اين همه ، هنوز در خود جراتي اندك مي يابم كه خويش را مريدي از مريدان تو شمارم."
آشنائي گوته با حافظ
چگونگي آشنايي گوته با "حافظ" پرسش بجايي است . براي پاسخگويي به آن شايسته است نخست آشنايي گوته را با مشرق زمين بدانيم . تورات جزو كتابهاي درسي گوته بود كه وي در خانه در مدرسه آن را شناخت . قرآن را نيز گوته از روي ترجمه ي آلماني آن مطالعه كرد . چنين رفتاري آن هم در دوران تحصيل ، نشان از كنجكاوي هاي خارق العاده ي او مي دهد .
مطالعه ي اين دوكتاب مذهبي بويژه قرآن ، الهام بخش وي در سرودن بسياري از قطعات ديوان نظير اصحاب كهف ، خداي ابراهيم و محمد بود . بعدها ، طرح نمايشنامه اي با نام "محمد" را پي افكند كه در ملاقات با ناپلئون در سال 1808 به تفصيل از آن سخن به ميان آورد . بعد از آن نيز با آيين باستاني هندو آشنا شد . در اين آشنايي مجذوب داستان "راما" و "سيتا" شد . در نهايت نمايشنامه اي بر پايه ي اين دو افسانه ي معروف هندي نوشت . گرچه در گذر زمان افسانه هاي هندي جاذبه ي خود را نزد او از دست دادند ، چون با همه ي شگفتي نمي توانستند عطش شاعرانه ي او را فرو نشانند .
چهل و دو ساگلي گوته آغاز آشنايي وي با ادبيات ايران زمين است ، يعني درست زماني كه آوازه ي وي در سراسر آلمان و اروپا پيچيده بود . مطالعه آثار او از سوي علاقه مندان به ادبيات به شدت مورد توجه بود . مطالعه ي آثارش نيز با استقبال چشمگير فرهيختگان ، دانشجويان و نيك انديشان روبرو شده بود .
"گلستان سعدي" نخستين اثري بود كه گوته را با ادبيات ايران پيوند زد . گوته ، گلستان را تنها به عنوان نمونه اي از ادب و حكمت شرق خواند و پسنديد. بعدها گلستان الهام بخش ديوان گوته شد . با وجود اين ، تأثيري ژرف بر گوته نبخشيد و روح ژرفا ژرف وي را سيراب نكرد .
پنجاه و نه ساله بود كه ترجمه ي ليلي و مجنون ، اثر نور الدين عبدالرحمان جامي ، شاعر ايراني را مطالعه كرد و در شصت سالگي توفيق يافت "خسرو و شيرين" نظامي را بخواند با مطالعه ي اين دو اثر ، گوته سخت مجذوب شعر و ادب ايران زمين شد . از هر دوي اين آثار در سرودن اشعارش نيز بهره ها برد .
سال 1814 سال سختي براي اروپا و گوته بود . خستگي روحي ، آشفتگي و نابساماني ، روح غالب بر اروپا و گوته بود . گوته براي رهايي از اين آشفتگي ، به سراغ انديشههاي شرق رفت . شرق اين گريزگاه سلامت زا و حكمت آميز را به وي هديه كرد .
سال سخت گوته (1814) در سن شصت و پنج سالگي به يكباره دگرگون شد. "كوتا" ناشر كتابهاي گوته ، ترجمه اي از هامر ، مترجم معروف اتريشي را در دو جلد با نام غزليات محمد شمس الدين حافظ براي وي فرستاد .
هنوز صفحاتي از آن نخوانده بود كه بي اختيار بانگ تحسين سر داد و مطالعه ي كتاب را از صفحات نخست آغاز كرد زيرا به گفته ي خودش ، ناگهان دريافت كه با اثري روبرو شده كه تا آن روز نظير آن را نديده است .
روز هفتم ژوئن سال 1814، روز طلايي گوته بود . در اين روز اين شاعر نام آور آلماني براي نخستين بار نام حافظ را در دفترچه ي خاطرات خود ثبت مكرد و گفت اين اعجاز ادب شرق ، او را ديوانه ي خود كرده است .
مطالعه ي آثار حافظ ، روحي تازه در كالبد گوته دميد . بي اختيار خود را سرمست يافت .
آنچنان كه نوشت :
"ناگهان با عطر آسماني شرق و نسيم روح پرور ابديت آشنا شدم كه از دشت ها و بيابان هاي ايراني مي وزيد . مرد استثنائي و خارق العاده اي را شناختم كه شخصيت شگرف او ، مرا سراپا مجذوب كرد."
اعجاب آور آنكه گوته توانست حافظ را از وراي ترجمه ي ماهر بشناسد چرا كه جادوي سخن حافظ ترجمه پذير نيست . از اين رود ترجمهي هامر نارسا و غلط بود . با اين وجود ، اين كاستي ها ، مانعي براي شناخت گوته درباره حافظ پديد نياورد .
گوته از وراي اين لايه هاي ضعيف ، نارسا و غلط ، شكوه خارق العاده ي حافظ را درك كرد و اندك اندك راه خود را به انديشه ي حافظ هموار ساخت .
گوته در تابستان سال 1814 سراپا غرق در درياي حكمت و سخن حافظ بود . هر غزل خواجه حافظ شيرازي را ده بار خواند ، تا آن حد كه فراتر از واژه ها ، استعارات حافظ را مي فهميد و مسحور شيوايي بيان و انديشه ي حافظ شده بود . در بسياري از ابيات ديوان گوته ، جابجا عين سخنان حافظ تكرار شده است . به نظر مي رسد هشيار و ناهشيار "گوته" ذهن و زبان خود را يكسره به حافظ سپرده است .
اواخر تابستان 1814 ، گوته در دفترچه ي خاطرات خود را از اين شيوايي پرده بر مي دارد و چنين مي نويسد :
"دارم ديوانه مي شوم . اگر براي تسكين هيجان خود به غزلسرايي دست نزنم ، نفوذ عجيب اين شخصيت خارق العاده را نمي توانم تحمل كنم كه ناگهان پا در زندگاني من نهاده است."
غزلسرايي ملهم از حافظ ، سوداي گوته مي شود ، براي آنكه بهتر بتواند غزل سرايي كند ،به اين فكر مي افتد كه با آفرينش اثري در عالم خيال به ايران ، كشور حافظ و شيراز ، شهر حافظ ، سفر كند و ديوان خويش را به عنوان ارمغان سبز روحاني به مردم جهان هديه دهد .
از آن پس وي خود را مسافري در ديار شرق مي پندارد و بخش اعظم ابيات ديوانش را با اين تصور مي سرايد كه با كاروان هاي مشك و ابريشم همراه است و از كوره راههاي ناهموار به سوي شيراز پر مي كشد . با گوش جهان مي شنود كه راهنماي سفر ، ترانه هاي شورانگيز حافظ را مي خواند
گوته با واژه هايي دل انگيز اين چنين مي گويد:
"آهنگ سفر شيراز كردم تا اين شهر را منزلگه ثابت خويش قرار دهم و ازآنجا چون اتابكان و اميران فارس كه هرچند يك بار به عزم سفرهاي جنگي رو به اطراف مي كردند ، گاه گاه راه سفرهاي كوچك در پيش گيرم و باز به شيراز خود برگردم."
حافظ براي گوته روحي تازه ، دنيايي تازه و شور و شوقي تازه به ارمغان آورد . چه ، او را با روح واقعي شرق ، با زيبايي فلسفه و ذوق و حكمت ايران آشنا كرد .
sorna
09-07-2011, 09:59 PM
تحسين ايرانيان
"گوته" بعدها از دريچه ي چشم "حافظ" به ايرانيان نيز مي نگرد و خصيصه هاي شعر و ادب و ذوق و هنر را در مردمان اين سرزمين مي بيند آنجا كه مي گويد :
"اين خصايص عالي تنها متعلق به شعراي اين كشور نيست ، بلكه مي توان گفت كه اصولاً همه ي افراد ملت ايران با ذوق ، نكته سنج و هوشمندند . تاريخ گذشته و داستانهاي ملي اين كشور به خوبي نشان ميدهد كه چگونه گاه شعر يا سخني دلپذير كه في البداهه گفته شده ، خشم پادشاهي مقتدر را فرو نشانده و جان عده ي بسياري را خريده است . ذوق و شوري كه آفريننده ي واقعي شعر ايران پر از نمونه هاي ذوق و جمال پرستي مردم اين سرزمين است ..."
كوتاه سخن آنكه گوته همچنان درباره حافظ مي نويسد : "ولي اين نكته يقين است كه هر كس يك بار حافظ را بشناسد و با او آشنا شود . در سراسرزندگاني دست از اين يار آسماني بر نخواهد داشت و در راه ناهموار زندگي ، او را راهنماي سفر خواهد كرد ... كاش دلدادگان جهان ، بيش از سايرين ، از اين درياي بيپايان سخن حافظ مرواريدهاي گران به دست آورند و نغمههاي آسماني اين سخنگوي مسيحا دم را ، بهتر از هر نغمهي آسماني ، با آن شوري بشنوند كه جز در نزد دلدادگان واقعي نميتوان يافت .
sorna
09-07-2011, 09:59 PM
*آنها كه غايبند ، كمال مطلوب اند . حاضرين معمولي و پيش پا افتاده اند*
*از استثنائـات است كه كسي را بـه خاطر آنچه كه هست دوست بدارند . اكثر آدمها چيزي را در ديگران دوست دارند كه خود به آنها امانت مي دهند : خودشان را ، تفسير و برداشت خودشان را از او*
sorna
09-07-2011, 09:59 PM
*استعداد در فضاي آرام رشد ميكند و شخصيت در جريان كامل زندگي*
*اگر به مهماني گرگ مي رويد ، سگ خود را به همراه ببريد*
*اشخاص بزرگ و با همت به كوه مانندند ، هر چه به ايشان نزديك شوي عظمت و ابهت آنان بر تو معلوم شود و مردم پست و دون همانند سراب مانند كه چون كمي به آنان نزديك شوي به زودي پستي و ناچيزي خود را بر تو آشكار سازند*
sorna
09-07-2011, 10:00 PM
*بشر، بر صفحهي شطرنج ابديت ، چون پيادهاي در دست خدا و شيطان است*
*با داشتن اراده قوي مالک همه چيز هستيد*
*تنها شرط رسيدن به پيروزي داشتن اراده قوي است شرايط ديگراهميتي ندارد*
sorna
09-07-2011, 10:00 PM
*پيش از آن كه كاري بكني ، بايد كسي باشي*
*خدايا هنر چقدر بلند و عمر چه اندازه کوتاه است*
*زيبايي ناپايدار و فضيلت جاودانه است*
sorna
09-07-2011, 10:00 PM
*در درون جسارت ، نبوغ و قدرت سحر آميزي نهفته است*
*سخن گفتن يک نوع احتياج است ولي گوش دادن هنر*
*جواني نيز مانند پاک ترين و بهترين عشقها سرانجامي ندارد*
sorna
09-07-2011, 10:01 PM
*خدايا هنر چقدر بلند وعمر چه اندازه کوتاه است*
*طوفان هاي حوادث ، اخلاقيات و روحيات انسان را تقويت مي كند*
*وظيفه اي را که از همه به شما نزديک تر است انجام دهيد*
sorna
09-07-2011, 10:01 PM
*مردان شجاع فرصت مي آفرينند ترسوها و ضعفا منتظر فرصت مي نشينند*
*نياسائيد ، زندگي در گذر است . برويد و دليري کنيد ، پيش از آنکه بميريد ، چيزي نيرومند و متعالي از خود بجاي گذاريد ، تا بر زمان غالب شويد*
sorna
09-07-2011, 10:02 PM
*هرکس بايد روزانه يک آواز بشنود ، يک شعر خوب بخواند و در صورت امکان چند کلمه حرف منطقي بزند .
*هر كس با استعدادهايي خلق شده كه بايد آنها را به كار بندد . به كار بستن آنها ، بزرگترين سعادت در زندگي هر فرد است
sorna
09-07-2011, 10:02 PM
*كوشش، اولين وظيفه انسان است.
*هر آنچه را که مي توانيد انجام دهيد ، و يا در رؤياي خود مي بينيد که قادر به انجام آن هستيد شروع کنيد ، جسارت در بطن خود، نبوغ و قدرت جاودانه اي را نهفته دارد
*هيچ كس نميتواند ما را بهتر از خودمان فريب دهد.
sorna
09-07-2011, 10:02 PM
چشمان سياه و دغل وارتان
اگر حكومت كنند
خانهها بنا ميشوند بر تباهي دروغ
پس هيچ شهري ديگر
نميتواند آن را تحمل كن
sorna
09-07-2011, 10:02 PM
جام زیبایی به یکباره شکستم
دل پر امید خود را مایوس دیدم٬
بی مهابا ٬ بی درنگ٬
لعنت شیطان بکردم٬
اندکی آسوده کردم ٬ گریه کردم٬
در کنار تکه های آن شکسته٬
رحمت پروردگارجاری بشد ٬
جام زیبا را ز نو باز آفرید.
در این عالم به چه کار مشغولی؟همه چیز مهیا ٬
که آفریدگار کار تمام کرده ٬
و رهایی ات چه مطلوب ٬
بدین ره گام نه ٬ سفر آغاز کن ٬ به پایانش رسان
که به غم خوردن و تشویش ٬ ره دگرگون نشود
و تنها نابسامانت بسازد بی امان.
sorna
09-07-2011, 10:02 PM
*هر چه نور بیشتر باشد، سایه ژرفتر است*
*زن تاج سر آفرینش است ، او شریک زندگی و یار ساعات درماندگی است*
*کسی شایسته آزادی است که هر روز بتواند به هوسهای خود چیره شود*
sorna
09-07-2011, 10:02 PM
مردان كامياب غالباً از شكست ميوه پيروزي چيدهاند.
كسي كه داراي عزمي راسخ است، جهان را مطابق ميل خويش عوض ميكند.
sorna
09-07-2011, 10:03 PM
هیچ کس نمی تواند ما را بهتر از خودمان فریب دهد .
هر کس با استعدادهایی خلق شده که باید آنها را به کار بندد . به کار بستن آنها ، بزرگترین سعادت در زندگی هر فرد است .
هرکس باید روزانه یک آواز بشنود ، یک شعر خوب بخواند و در صورت امکان چند کلمه حرف منطقی بزند .
sorna
09-07-2011, 10:03 PM
هر چه نور بیشتر باشد ، سایه عمیق تر است .
کار ما نماینگر قابلیت های ماست .
کسی که دارای عزمی راسخ است ،جهان را مطابق میل خویش عوض می کند.
sorna
09-07-2011, 10:03 PM
کوشش اولین وظیفه انسان است . گوته
کسی که دارای عزمی راسخ است ،جهان را مطابق میل خویش عوض می کند .
قلب معزور و خودخواه هرگز نمی تواند از سرگیجه و بی حوصلگی بگریزد.
جوانی نیز مانند پاک ترین و بهترین عشقها سرانجامی ندارد .
sorna
09-07-2011, 10:04 PM
خدایا هنر چقدر بلند وعمر چه اندازه کوتاه است.
طوفان های حوادث، اخلاقیات و روحیات انسان را تقویت می کند.
وظیفه ای را که از همه به شما نزدیک تر است انجام دهید.
sorna
09-07-2011, 10:04 PM
مردان شجاع فرصت می آفرینند ترسوها و ضعفا منتظر فرصت می نشینند .
نیاسائید ، زندگی در گذر است . بروید و دلیری کنید ، پیش از آنکه بمیرید ، چیزی نیرومند و متعالی از خود بجای گذارید ، تا بر زمان غالب شوید .
sorna
09-07-2011, 10:05 PM
آنها که غائب اند ، کمال مطلوب اند و حاضرین معمولی و پیش و پا افتاده اند .
اشخاص بزرگ و با همت به کوه مانند، هر چه به ایشان نزدیک شوی عظمت و ابهت آنان بر تو معلوم شود و مردم پست و دون همانند سراب مانند که چون کمی به آنان نزدیک شوی به زودی پستی و ناچیزی خود را بر تو آشکار سازند.
استعداد در فضای آرام رشد میکند و شخصیت در جریان کامل زندگی .
sorna
09-07-2011, 10:05 PM
هر آنچه را که می توانید انجام دهید ، و یا در رؤیای خود می بینید که قادر به انجام آن هستید شروع کنید ، جسارت در بطن خود، نبوغ و قدرت جاودانه ای را نهفته دارد .
اگر به مهمانی گرگ می روید ، سگ خود را به همراه ببرید .
sorna
09-07-2011, 10:05 PM
از استثنائـات است که کسی را بـه خاطر آنچه که هست دوست بدارند . اکثر آدمها چیزی را در دیگران دوست دارند که خود به آنها امانت می دهند : خودشان را ، تفسیر و برداشت خودشان را از او ...
با داشتن اراده قوی مالک همه چیز هستید .
پیش از آن که کاری بکنی ، باید کسی باشی .
sorna
09-07-2011, 10:05 PM
بشر، بر صفحهی شطرنج ابدیت، چون پیادهای در دست خدا و شیطان است.
تنها شرط رسیدن به پیروزی داشتن اراده قوی است شرایط دیگراهمیتی ندارد.
در درون جسارت ، نبوغ و قدرت سحر آمیزی نهفته است.
زیبایی ناپایدار و فضیلت جاودانه است .
sorna
09-07-2011, 10:05 PM
کسی که دارای عزمی راسخ است ،جهان را مطابق میل خویش عوض می کند.
کوشش اولین وظیفه انسان است.
خدایا هنر چقدر بلند و عمر چه اندازه کوتاه است.
sorna
09-07-2011, 10:06 PM
حافظا آرزو دارم از سبك غزل سرايي تو تقليد كنم . همچون تو ، قافيه بپردازم و غزل خويش را به ريزه كاريهاي گفتهي تو بيارايم . نخست به معني انديشم و آن گاه لباس الفاظ زيبا بر آن بپوشانم . هيچ كلامي را دوبار در قافيه نياورم مگر آنكه با ظاهري يكسان، معنايي جدا داشته باشد. آرزو دارم همهي اين دستورها را به كار بندم تا شعري چون تو ، اي شاعر شاعران جهان، سروده باشم !اي حافظ، همچنان كه جرقه اي براي آتش زدن و سوختن شهر امپراتوران كافيست، از گفتهي شورانگيز تو چنان آتشي بر دلم نشسته كه سراپاي اين شاعر آلماني را در تب و تاب افكنده است.
يوهان ولفگانگ گوته (ديوان شرقي )
sorna
09-07-2011, 10:06 PM
اي حافظ، سخن تو همچون ابديت بزرگ است، زيرا آن را آغاز و انجامي نيست. كلام تو همچون گنبد آسمان، تنها به خود وابسته است و ميان نيمه ي غزل تو با مطلع و مقطعش فرق نمي توان گذاشت، زيرا همهي آن در حد جمال و كمال است. تو آن سرچشمهي فياض شعر و نشاطي كه از آن، هر لحظه موجي از پس موج ديگر بيرون ميتراود. دهان تو همواره براي بوسه زدن طبعت براي نغمه سرودن و گلويت براي باده نوشيدن و دلت براي مهر ورزيدن آماده است.
اگر هم دنيا به سر آيد، اي حافظ آسماني، آرزو دارم كه تنها با تو و در كنار تو باشم و چون برادري، هم در شادي و هم در غمت شركت كنم. همراه تو باده نوشم و چون تو عشق ورزم، زيرا اين افتخار زندگي من و مايهي حيات من است.
اي طبع سخنگوي من، اكنون كه از حافظ ملكوتي الهام گرفتهاي، به نيروي خود سرايي كن و آهنگي ناگفته پيش آر، زيرا امروز پيرتر و جوانتر از هميشهاي .
يوهان ولفگانگ گوته (نوابر 1814)
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.