M.A.H.S.A
09-07-2011, 06:40 PM
http://www.tahoordanesh.com/images/im_7b.gif
2- زمینه پیدایش نظریه آمرزیدگى
در برخى دیدگاه هاى پروتستانى به این نکته اشاره شده است که پولس علاوه بر این که در این زمینه پیش فرض هایى مثل مسئله گناه نخستین و عمومیت گناه، تفسیر خاص مسئله هبوط، مسئله فدیه عیسى، لطف الاهى و مانند آن دارد، تجربه خود پولس را نمى توان نادیده گرفت. پولس به ادعاى خودش نه تنها شریعت را به طور کامل رعایت مى کرد، بلکه نسبت به آن تعصب داشت. همان طور که مى گوید: «از جهت غیرت جفاکننده به کلیسا، از جهت عدالت شریعتى، بى عیب» (فیلیپیان 3:6). آنچه براى او مسئله شده بود، این بود که این بى عیبى چقدر مى تواند در برابر معیار مطلق خدا دوام بیاورد. به طور قطعى نمى توان گفت که او چقدر دچار چنین تردیدى شده است. اما ظاهرا ناممکن است که داستان تغییر کیش در راه دمشق چنین فرد مدعى درستکار و متعصبى را باور کنیم، مگر آن که فرض کنیم او نوعى آمادگى روانى داشته و مردد بوده که آیا وفادار بودن او به شریعت او را به عدالت مورد نظر خدا مى رساند؟ درباره درستى تجلى مسیح بر پولس سندى جز ادعاى خود او در دست نیست، اما حادثه اى که، بنا به ادعا براى او رخ داد و عیسى مسیح بر او تجلى یافت، اعتماد او به نجات از راه اعمال شریعت ـ هرچند به نحو کامل انجام شود ـ را در هم شکست و دل بستگى او به عدالت خودش را از بین برد. گرچه این امر براى او تجربه اى فردى بود، کاربردى عمومى در برداشت، مبنى بر این که «خدا امت ها را از ایمان عادل خواهد شمرد» (غلاطیان 3:8). این امر به او نشان داد که در شریعت از راه جسم یک ضعف اساسى وجود دارد که انسان گناهکار شمرده مى شود. او به این نتیجه رسید که شریعت نیاز به حامى دارد که به وسیله «پسر» تحقق مى یابد (رومیان 8:3ـ4). اگر شریعت مى توانست انسان را به عدالت برساند و حیات بخش باشد، نیازى نبود تا مسیح بیاید (غلاطیان 3:21). پس، آنچه پولس را در مسئله ایمان از معاصرینش متفاوت ساخته مکاشفه اى است که به او نشان داد شریعت نمى تواند انسان را به عدالت و حیات برساند.
3- معناى آمرزیدگى
مفهوم آمرزیدگى از راه ایمان از ابداعات پولس به شمار مى آید. در مورد اصل این آموزه اختلافى وجود ندارد، اما معنا و تفسیر آن اختلافى است. برخى از محققان کاتولیک اصرار دارند که واژه to Justify معادل واژه یونانى dikaioo به معناى عادل شدن است و واژه اسمى آن دلالت بر وصف اخلاقى عدالت دارد؛ در حالى که بیشتر محققان معاصر پروتستان معتقدند این واژه دال بر نوع رابطه با خداست، نه وصف اخلاقى. به عبارتى، آمرزیدگى به معناى عادل شمردگى است، نه عادل شدن. پس، آمرزیدگى نوعى حالت بیرونى است که به حکم تبرئه اشاره دارد، نه نوعى ویژگى درونى که به مفهوم اخلاقى عدالت اشاره داشته باشد. هانس کونگ، که خود کاتولیکى منتقد است و در کتاب آمرزیدگى سعى مى کند تا دیدگاه پروتستانى بارت را با دیدگاه کاتولیکى وفق بدهد، مى گوید: «صرف نظر از تفاسیرى که در این جا وجود دارد، به دلایل ذیل از کاربردهاى پولس در این زمینه معناى محکمه اى برداشت مى شود: 1. وابسته بودن عمومى پولس به اصطلاح شناسى عهد عتیق، که معناى این واژه به معناى عادل شمردگى محکمه اى است. 2. تعالیم کنیسه ها درباره آمرزیدگى جنبه محکمه اى دارد. 3. حدود هفتاد عبارت پولس ویژگى محکمه اى دارد. 4. معادل گرفتن «آمرزیدن» و «عادل شمردن» (رومیان باب 4؛ غلاطیان باب 3 و 6). 5. اشاره ضمنى به معناى محکمه اى این واژه در عبارات مربوط به فرجام شناختى (رومیان 2:13؛ 8:33؛ اول قرنتیان 4:4). 6. در کنار هم قراردادن «عادل شمارنده» و حکم کننده (رومیان 8:23؛ اول قرنتیان 4:3ـ6). البته تفاسیر کاتولیکى به این قرینه هاى کتاب مقدسى بهایى نمى دهند، زیرا این خطر وجود دارد که این مفهوم محکمه اى آنان را به پذیرش مفهوم صرفا محکمه اى لوتر بکشاند. از این رو، به منظور پرهیز از این عادل شمردن صرفا لفظى، بر این اعتقادند که حکم خدا در مورد آمرزیدگى حکمى است که پس از آمرزیده شدن و عادل شمردن انسان صادر مى شود، یعنى پیش فرض حکم برائت در این جا عادل شدن انسان است».
4- نجات از راه ایمان در سایر نوشته هاى عهد جدید
الف) اناجیل همدید
در اناجیل همدید، گرچه به اندازه رساله هاى پولس به مسئله آمرزیدگى از راه ایمان پرداخته نشده، اما در آنها نیز اشاراتى وجود دارد که نجات را به شخص مسیح وابسته مى داند (متى 10ـ37ـ39). گفته مى شود که اقرار به مسیح (نه فقط اقرار به پدر) نیز همین را تأیید مى کند: «هر که مرا پیش مردم اقرار کند، من نیز در حضور پدر خود که در آسمان است او را اقرار خواهم کرد» (متى 10:32). مسیح مردم را نه مستقیما به سوى خداى پدر، بلکه به سوى خودش جمع مى کرد (متى 23:37). او به جاى آن که مردم را به پدر ارجاع دهد، خود گناهان را مى آمرزد (متى 9:2ـ6). همه اینها بدین معناست که آمرزیدگى به واسطه ایمان به اوست. این همان ایمانى است که او خود با اشتیاق بیان مى کند: «چون پسر انسان آید، آیا ایمان را بر زمین خواهد یافت» (لوقا 18:8).
ب) سنت یوحنایى
در انجیل یوحنا آمده: «هر که به او ایمان آورد هلاک نگردد، بلکه حیات جاودانى یابد، زیرا خدا جهان را آنقدر محبت نمود که پسر یگانه خود را داد تا هر که بر او ایمان آورد هلاک نگردد، بلکه حیات جاودانى یابد» (یوحنا 3:14ـ16؛ 3:36).
ج) رساله اول پطرس و عبرانیان
آن آمرزیدگى اى که پولس بحث مفصلى از آن ارائه کرده است برخى نوشته هاى عهد جدید آن را پیش فرض مى گیرند و آن را به طور کامل مطرح نمى کنند. پطرس به یهودیان مى گوید: «توبه کنید و هر یک از شما به اسم عیسى مسیح به جهت آمرزش گناهان تعمید گیرید» (اعمال 2:38). در رساله اول پطرس آمده: «خریده شده اید... به خون گرانبها چون خون بره بى عیب و بى داغ، یعنى خون مسیح» (اول پطرس 1:18ـ19). در رساله به عبرانیان نیز آمده است: «اى برادران چون که به خون عیسى دلیرى داریم تا به مکان اقدس داخل شویم... پس به دل راست، در یقین ایمان، دل هاى خود را از ضمیر بد پاشیده و بدن هاى خود را به آب پاک غسل داده، نزدیک بیاییم» (عبرانیان 10:19ـ22).
د) رساله یعقوب
به نظر مى رسد که رساله یعقوب در نقطه مقابل دیدگاه پولس قرار دارد. برخلاف نوشته هاى پولس، در این رساله به جاى تأکید بر نجات از راه ایمان صرف بر اهمیت عمل تأکید شده است. در این رساله آمده: «چه سود دارد اگر کسى گوید ایمان دارم وقتى که عمل ندارد. آیا ایمان مى تواند او را نجات بخشد ... ایمان نیز اگر اعمال ندارد در خود مرده است» (یعقوب 2:14ـ16).
مسئله نجات از دیدگاه پروتستان ها
پروتستان ها که به استناد سخنان پولس، به مسئله نجات تنها از راه ایمان عقیده دارند، تلاش مى کنند نشان دهند تعارض عبارت رساله یعقوب با سخن پولس تعارض ظاهرى است نه واقعى، با این توجیه که:
1. یعقوب واژه «ایمان» را صرفا براى اعتقاد عقلانى به کار مى برد، در حالى که پولس این واژه را براى اعتماد نجات بخش به مسیح به کار مى برد. از نظر پولس ایمان، وقف زندگى براى مسیح آسمانى است و بنابراین، او ایمانى را که اعمال نیک به دنبال نداشته باشد، نمى شناسد. از نظر یعقوب، ایمان پیروى انسان از مسیح آسمانى است.
2. یعقوب واژه «اعمال» را به معناى اخلاق عملى که به متشرع بودن بر مى گردد، به کار مى برد، در حالى که پولس این واژه را به عنوان فعل سزاوار پاداش به کار مى برد.
3. یعقوب نیز وقتى به طور عمیق تر درباره این مسئله نظر مى دهد، ایمان را محور قرار مى دهد (یعقوب 1:3، 6؛ 2:1؛ 5:15).
4. پولس نیز به نوبه خود این دغدغه را دارد که مسیحیت و اعمال نیک را از راه ایمان پیوند دهد (اول تسالونیکیان 1:3؛ اول قرنتیان 13:2)؛ همان طور که مى گوید: «در مسیح عیسى نه ختنه فایده دارد، نه نامختونى، بلکه ایمانى که به محبت عمل مى کند» (غلاطیان 5:6). «به هر کس به حسب اعمالش جزا خواهد داد» (رومیان 2:6).
5. کل استدلال یعقوب در پى حفظ مسیحیت واقعى است که با حرف زدن صرف برآورده نمى شود، بلکه باید در رفتار نشان داده شود (یعقوب 2:15ـ16). او همچون پولس در پى آن نیست تا نشان دهد انسان ها چگونه از بار گناه رها مى شوند و مسیحى مى شوند، بلکه درصدد است تا نشان دهد که آنان پس از آن که ایمان دریافت کردند، چگونه باید اعتراف واقعى شان را ثابت کنند. او خطاب به مسیحیانى مى نوشت که پیش از این آمرزیده شده اند و بر ایمان به عیسى مسیح وفادارند، در حالى که پولس به یهودیان و غیر یهودیانى مى اندیشید که به خاطر گناهانشان در برابر عادل ازلى به لرزه مى افتند و مى پرسند چگونه مى توانیم با خدا آشتى کنیم؟ یعقوب درباره آمرزیدگى به نحو ساده و به طبیعى ترین معنا مى اندیشید، یعنى تصدیق الوهى مبنى بر عادل بودن واقعى انسان. پولس نیز به عنوان لازمه این داورى نهایى خواستار محبتى است که شریعت را محقق سازد و تقدیس را کامل کند. او معمولا واژه آمرزیدگى را براى داورى نهایى، که عدالت زندگى را واقعى قلمداد کند، به کار نمى برد، او این واژه را در جایى به کار مى برد که خدا از روى لطف بازگشت مؤمنان گناهکار را به سوى خود مى پذیرد. یعقوب بى تردید همراه با رسولان اولیه تعلیم مى داد که هر کسى که به مسیح ایمان آورد و تعمید یابد گناهانش بخشوده مى شود (اعمال رسولان 2:38؛ 3:19؛ 10:43). او با مفهوم پولسى آمرزیدگى از راه فیض به وسیله ایمان مبارزه نمى کرد و صرفا تأکید داشت که اعمال باید رعایت شود. از جهت کلامى تفاوت اصلى این دو در این است که یعقوب صلیب مسیح را محور تعالیمش قرار نداد، در حالى که از نظر پولس فدیه مسیح نکته محورى بود. اما به نظر مى رسد تعارض رساله هاى پولس با رساله یعقوب قابل انکار نیست. در این رساله عناصرى از سنت مسیحى اورشلیمى وجود دارد که بر احکام شریعت مبتنى است. با این حال، نکته اى که مى توان به عنوان وجه مشترک بر آن تأکید کرد، آن است که از نظر هر دوى آنان ایمان نقش محورى در نجات دارد.
6- مفهوم آمرزیدگى از نظر آگوستین
آگوستین در اثر مهم خود به نام روح و حرف (The Spirit and the Letter) درباره مفاهیم شریعت و آمرزیدگى سخن به میان مى آورد و همان گونه که پولس با توجه به اصل گناه آلود بودن سرشت آدمى و ناکارآمد بودن شریعت براى عادل شدن و رسیدن به رستگارى، بحث آمرزیدگى از راه ایمان را مطرح کرد، آگوستین نیز با برجسته کردن مفهوم لطف و آمرزیدگى بر این عقیده است که انسان نمى تواند با تکیه بر توانایى خودش به رستگارى دست پیدا کند، بلکه این لطف الاهى است که عامل اصلى نجات انسان است. او مى گوید: «ما براى عادل شدن از کمک خدا برخورداریم». اما به نظر آگوستین این لطف به واسطه عیسى مسیح شامل حال ما مى شود و در واقع، این عدالت مسیح است که موجب عدالت و آمرزیدگى ما مى شود. همان طور که پولس مى گوید: «همچنان که به یک خطا حکم شد بر جمیع مردمان براى قصاص، همچنین به یک عمل صالح بخشش شد بر جمیع مردمان براى عدالت حیات» (رومیان 5:18)؛ «کسى که ایمان آورد به او که بى دینان را عادل مى شمارد، ایمان او عدالت محسوب مى شود» (رومیان 4:5). آگوستین تصریح مى کند که تنها مسیح مى آمرزد. آنگاه به سخن پولس اشاره مى کند که با این که پولس مى گوید: «از شما التماس مى کنم که به من اقتدا نمایید» (اول قرنتیان 4:16)؛ «اقتدا به من نمایید چنان که من نیز به مسیح مى کنم» (اول قرنتیان 11:1)، اما او هیچ گاه نگفت: «به دست من آمرزیده شوید، چنانکه من به دست مسیح آمرزیده شدم». زیرا چه بسا افرادى وجود داشته باشند که عادل و سزاوار تقلید کردن باشند، اما هیچ کس جز مسیح عادل و آمرزنده نیست. به نظر مى رسد، همان گونه که سنت کاتولیک مفهوم آمرزیدگى را به معناى عادل شدن مى داند، نه فقط عادل شمردگى محکمه اى، «آمرزیدگى از نظر آگوستین درباره این است که چگونه انسان گناهکار به سمت یک زندگى عادلانه سوق پیدا مى کند. انسان به کمک لطف الاهى از سرشت آلوده رهایى مى یابد و با توجه به طهارت حاصل شده، اختیار پیدا مى کند و از راه اختیار، محبت عادلانه حاصل مى شود و بدان وسیله به شریعت عمل مى شود و عدالت انسان محقق مى گردد. پس از نظر آگوستین و کاتولیک هاى سنتى، آمرزیدگى بدین معناست که شخص از راه عمل درونى روح القدس پاک و عادل مى شود». ناگفته نماند که تأکید فوق العاده آگوستین بر نقش لطف خدا تا حدى مسئله ساز است، زیرا به نوعى اختیار انسان را زیر سؤال مى برد. «به عقیده آگوستین افراد بشر در برداشتن گام هاى اولیه نیل به رستگارى از اختیار لازم برخوردار نیستند. بشر به رغم آزادى اراده در بند اراده اى است که گناه آن را به فساد و آلودگى کشیده و او را متمایل به شر و گریزان از خدا کرده است. از آن جا که همه گناهکارند، همه نیازمند بازخریدند. از دیدگاه آگوستین بشر نمى تواند به مدد ابزارها و امکانات خود به دوستى با خدا درآید. بازخرید تنها به مثابه موهبتى الاهى امکان پذیر است و چیزى نیست که خود بتوانیم آن را تحصیل کنیم. به این ترتیب، از نظر آگوستین، رستگارى موهبتى است که اعطا شده، اما نه از سر شایستگى». در مقابل آگوستین، پلاگیوس معتقد بود که هر یک از افراد بشر قابلیت دارد که خود را رستگار سازد. رستگارى چیزى است که به واسطه اعمال نیک به دست مى آید. به طور خلاصه، از نظر پلاگیوس رستگارى پاداشى است که عادلانه و از سر شایستگى به دست مى آید. در واقع، با توجه به دیدگاه آگوستین در مورد ناتوانی بشر براى رسیدن به رستگارى، این پرسش جدى مطرح مى شود که آیا عادلانه است که برخى نجات پیدا کنند و برخى نجات پیدا نکنند؟ آگوستین خود به این پرسش توجه دارد، ولى به نظر مى رسد جواب قانع کننده اى براى توجیه دیدگاه خود ندارد؛ زیرا در نهایت آن را یک راز مبهم مى داند. او مى گوید دلیل این که چرا برخى نجات مى یابند و برخى نجات نمى یابند، مخفى است، اما ناعادلانه نیست. همان طور که پولس مى گوید: «آیا نزد خدا بى انصافى است، حاشا» (رومیان 9:14). به هر حال، تنها پاسخى که آگوستین مى دهد این است که ما نمى توانیم پى به حکمت کار خدا ببریم و اهمیتى ندارد که بتوانیم براى لطف رحمانى خدا توجیهى به دست آوریم. جاى نگرانى نیست که لطف خدا شامل انسان هاى نالایق بشود، ولى شامل افراد لایق نشود. آنگاه به سخن پولس استناد مى کند که: «زهى عمق دولتمندى و حکمت و علم خدا، چه قدر بعید از غوررسى است احکام او، و فوق از کاوش است طریق هاى وى، زیرا کیست که رأى خداوند را دانسته باشد یا که مشیر او شده یا که سبقت جسته چیزى بدو داده تا به او باز داده شود؟ زیرا که از او و به او و تا او همه چیز است» (رومیان 11:32ـ35). به هر حال، آگوستین با برجسته کردن مفهوم لطف و آمرزیدگى چارچوبى فراهم ساخت که در قرون وسطا با توجه به آن مفهوم آمرزیدگى مورد بحث قرار گرفت. در طول قرون وسطا مباحث زیادى در رابطه با مسئله آمرزیدگى از جمله مباحثى درباره انواع لطف الاهى، درباره رابطه میان لطف الاهى و اختیار، درباره ارتباط میان آمرزیدگى و تقدیر الاهى، درباره نقش آیین هاى مقدس در مفهوم آمرزیدگى و نیز درباره مفهوم شایستگى مطرح گردید.
2- زمینه پیدایش نظریه آمرزیدگى
در برخى دیدگاه هاى پروتستانى به این نکته اشاره شده است که پولس علاوه بر این که در این زمینه پیش فرض هایى مثل مسئله گناه نخستین و عمومیت گناه، تفسیر خاص مسئله هبوط، مسئله فدیه عیسى، لطف الاهى و مانند آن دارد، تجربه خود پولس را نمى توان نادیده گرفت. پولس به ادعاى خودش نه تنها شریعت را به طور کامل رعایت مى کرد، بلکه نسبت به آن تعصب داشت. همان طور که مى گوید: «از جهت غیرت جفاکننده به کلیسا، از جهت عدالت شریعتى، بى عیب» (فیلیپیان 3:6). آنچه براى او مسئله شده بود، این بود که این بى عیبى چقدر مى تواند در برابر معیار مطلق خدا دوام بیاورد. به طور قطعى نمى توان گفت که او چقدر دچار چنین تردیدى شده است. اما ظاهرا ناممکن است که داستان تغییر کیش در راه دمشق چنین فرد مدعى درستکار و متعصبى را باور کنیم، مگر آن که فرض کنیم او نوعى آمادگى روانى داشته و مردد بوده که آیا وفادار بودن او به شریعت او را به عدالت مورد نظر خدا مى رساند؟ درباره درستى تجلى مسیح بر پولس سندى جز ادعاى خود او در دست نیست، اما حادثه اى که، بنا به ادعا براى او رخ داد و عیسى مسیح بر او تجلى یافت، اعتماد او به نجات از راه اعمال شریعت ـ هرچند به نحو کامل انجام شود ـ را در هم شکست و دل بستگى او به عدالت خودش را از بین برد. گرچه این امر براى او تجربه اى فردى بود، کاربردى عمومى در برداشت، مبنى بر این که «خدا امت ها را از ایمان عادل خواهد شمرد» (غلاطیان 3:8). این امر به او نشان داد که در شریعت از راه جسم یک ضعف اساسى وجود دارد که انسان گناهکار شمرده مى شود. او به این نتیجه رسید که شریعت نیاز به حامى دارد که به وسیله «پسر» تحقق مى یابد (رومیان 8:3ـ4). اگر شریعت مى توانست انسان را به عدالت برساند و حیات بخش باشد، نیازى نبود تا مسیح بیاید (غلاطیان 3:21). پس، آنچه پولس را در مسئله ایمان از معاصرینش متفاوت ساخته مکاشفه اى است که به او نشان داد شریعت نمى تواند انسان را به عدالت و حیات برساند.
3- معناى آمرزیدگى
مفهوم آمرزیدگى از راه ایمان از ابداعات پولس به شمار مى آید. در مورد اصل این آموزه اختلافى وجود ندارد، اما معنا و تفسیر آن اختلافى است. برخى از محققان کاتولیک اصرار دارند که واژه to Justify معادل واژه یونانى dikaioo به معناى عادل شدن است و واژه اسمى آن دلالت بر وصف اخلاقى عدالت دارد؛ در حالى که بیشتر محققان معاصر پروتستان معتقدند این واژه دال بر نوع رابطه با خداست، نه وصف اخلاقى. به عبارتى، آمرزیدگى به معناى عادل شمردگى است، نه عادل شدن. پس، آمرزیدگى نوعى حالت بیرونى است که به حکم تبرئه اشاره دارد، نه نوعى ویژگى درونى که به مفهوم اخلاقى عدالت اشاره داشته باشد. هانس کونگ، که خود کاتولیکى منتقد است و در کتاب آمرزیدگى سعى مى کند تا دیدگاه پروتستانى بارت را با دیدگاه کاتولیکى وفق بدهد، مى گوید: «صرف نظر از تفاسیرى که در این جا وجود دارد، به دلایل ذیل از کاربردهاى پولس در این زمینه معناى محکمه اى برداشت مى شود: 1. وابسته بودن عمومى پولس به اصطلاح شناسى عهد عتیق، که معناى این واژه به معناى عادل شمردگى محکمه اى است. 2. تعالیم کنیسه ها درباره آمرزیدگى جنبه محکمه اى دارد. 3. حدود هفتاد عبارت پولس ویژگى محکمه اى دارد. 4. معادل گرفتن «آمرزیدن» و «عادل شمردن» (رومیان باب 4؛ غلاطیان باب 3 و 6). 5. اشاره ضمنى به معناى محکمه اى این واژه در عبارات مربوط به فرجام شناختى (رومیان 2:13؛ 8:33؛ اول قرنتیان 4:4). 6. در کنار هم قراردادن «عادل شمارنده» و حکم کننده (رومیان 8:23؛ اول قرنتیان 4:3ـ6). البته تفاسیر کاتولیکى به این قرینه هاى کتاب مقدسى بهایى نمى دهند، زیرا این خطر وجود دارد که این مفهوم محکمه اى آنان را به پذیرش مفهوم صرفا محکمه اى لوتر بکشاند. از این رو، به منظور پرهیز از این عادل شمردن صرفا لفظى، بر این اعتقادند که حکم خدا در مورد آمرزیدگى حکمى است که پس از آمرزیده شدن و عادل شمردن انسان صادر مى شود، یعنى پیش فرض حکم برائت در این جا عادل شدن انسان است».
4- نجات از راه ایمان در سایر نوشته هاى عهد جدید
الف) اناجیل همدید
در اناجیل همدید، گرچه به اندازه رساله هاى پولس به مسئله آمرزیدگى از راه ایمان پرداخته نشده، اما در آنها نیز اشاراتى وجود دارد که نجات را به شخص مسیح وابسته مى داند (متى 10ـ37ـ39). گفته مى شود که اقرار به مسیح (نه فقط اقرار به پدر) نیز همین را تأیید مى کند: «هر که مرا پیش مردم اقرار کند، من نیز در حضور پدر خود که در آسمان است او را اقرار خواهم کرد» (متى 10:32). مسیح مردم را نه مستقیما به سوى خداى پدر، بلکه به سوى خودش جمع مى کرد (متى 23:37). او به جاى آن که مردم را به پدر ارجاع دهد، خود گناهان را مى آمرزد (متى 9:2ـ6). همه اینها بدین معناست که آمرزیدگى به واسطه ایمان به اوست. این همان ایمانى است که او خود با اشتیاق بیان مى کند: «چون پسر انسان آید، آیا ایمان را بر زمین خواهد یافت» (لوقا 18:8).
ب) سنت یوحنایى
در انجیل یوحنا آمده: «هر که به او ایمان آورد هلاک نگردد، بلکه حیات جاودانى یابد، زیرا خدا جهان را آنقدر محبت نمود که پسر یگانه خود را داد تا هر که بر او ایمان آورد هلاک نگردد، بلکه حیات جاودانى یابد» (یوحنا 3:14ـ16؛ 3:36).
ج) رساله اول پطرس و عبرانیان
آن آمرزیدگى اى که پولس بحث مفصلى از آن ارائه کرده است برخى نوشته هاى عهد جدید آن را پیش فرض مى گیرند و آن را به طور کامل مطرح نمى کنند. پطرس به یهودیان مى گوید: «توبه کنید و هر یک از شما به اسم عیسى مسیح به جهت آمرزش گناهان تعمید گیرید» (اعمال 2:38). در رساله اول پطرس آمده: «خریده شده اید... به خون گرانبها چون خون بره بى عیب و بى داغ، یعنى خون مسیح» (اول پطرس 1:18ـ19). در رساله به عبرانیان نیز آمده است: «اى برادران چون که به خون عیسى دلیرى داریم تا به مکان اقدس داخل شویم... پس به دل راست، در یقین ایمان، دل هاى خود را از ضمیر بد پاشیده و بدن هاى خود را به آب پاک غسل داده، نزدیک بیاییم» (عبرانیان 10:19ـ22).
د) رساله یعقوب
به نظر مى رسد که رساله یعقوب در نقطه مقابل دیدگاه پولس قرار دارد. برخلاف نوشته هاى پولس، در این رساله به جاى تأکید بر نجات از راه ایمان صرف بر اهمیت عمل تأکید شده است. در این رساله آمده: «چه سود دارد اگر کسى گوید ایمان دارم وقتى که عمل ندارد. آیا ایمان مى تواند او را نجات بخشد ... ایمان نیز اگر اعمال ندارد در خود مرده است» (یعقوب 2:14ـ16).
مسئله نجات از دیدگاه پروتستان ها
پروتستان ها که به استناد سخنان پولس، به مسئله نجات تنها از راه ایمان عقیده دارند، تلاش مى کنند نشان دهند تعارض عبارت رساله یعقوب با سخن پولس تعارض ظاهرى است نه واقعى، با این توجیه که:
1. یعقوب واژه «ایمان» را صرفا براى اعتقاد عقلانى به کار مى برد، در حالى که پولس این واژه را براى اعتماد نجات بخش به مسیح به کار مى برد. از نظر پولس ایمان، وقف زندگى براى مسیح آسمانى است و بنابراین، او ایمانى را که اعمال نیک به دنبال نداشته باشد، نمى شناسد. از نظر یعقوب، ایمان پیروى انسان از مسیح آسمانى است.
2. یعقوب واژه «اعمال» را به معناى اخلاق عملى که به متشرع بودن بر مى گردد، به کار مى برد، در حالى که پولس این واژه را به عنوان فعل سزاوار پاداش به کار مى برد.
3. یعقوب نیز وقتى به طور عمیق تر درباره این مسئله نظر مى دهد، ایمان را محور قرار مى دهد (یعقوب 1:3، 6؛ 2:1؛ 5:15).
4. پولس نیز به نوبه خود این دغدغه را دارد که مسیحیت و اعمال نیک را از راه ایمان پیوند دهد (اول تسالونیکیان 1:3؛ اول قرنتیان 13:2)؛ همان طور که مى گوید: «در مسیح عیسى نه ختنه فایده دارد، نه نامختونى، بلکه ایمانى که به محبت عمل مى کند» (غلاطیان 5:6). «به هر کس به حسب اعمالش جزا خواهد داد» (رومیان 2:6).
5. کل استدلال یعقوب در پى حفظ مسیحیت واقعى است که با حرف زدن صرف برآورده نمى شود، بلکه باید در رفتار نشان داده شود (یعقوب 2:15ـ16). او همچون پولس در پى آن نیست تا نشان دهد انسان ها چگونه از بار گناه رها مى شوند و مسیحى مى شوند، بلکه درصدد است تا نشان دهد که آنان پس از آن که ایمان دریافت کردند، چگونه باید اعتراف واقعى شان را ثابت کنند. او خطاب به مسیحیانى مى نوشت که پیش از این آمرزیده شده اند و بر ایمان به عیسى مسیح وفادارند، در حالى که پولس به یهودیان و غیر یهودیانى مى اندیشید که به خاطر گناهانشان در برابر عادل ازلى به لرزه مى افتند و مى پرسند چگونه مى توانیم با خدا آشتى کنیم؟ یعقوب درباره آمرزیدگى به نحو ساده و به طبیعى ترین معنا مى اندیشید، یعنى تصدیق الوهى مبنى بر عادل بودن واقعى انسان. پولس نیز به عنوان لازمه این داورى نهایى خواستار محبتى است که شریعت را محقق سازد و تقدیس را کامل کند. او معمولا واژه آمرزیدگى را براى داورى نهایى، که عدالت زندگى را واقعى قلمداد کند، به کار نمى برد، او این واژه را در جایى به کار مى برد که خدا از روى لطف بازگشت مؤمنان گناهکار را به سوى خود مى پذیرد. یعقوب بى تردید همراه با رسولان اولیه تعلیم مى داد که هر کسى که به مسیح ایمان آورد و تعمید یابد گناهانش بخشوده مى شود (اعمال رسولان 2:38؛ 3:19؛ 10:43). او با مفهوم پولسى آمرزیدگى از راه فیض به وسیله ایمان مبارزه نمى کرد و صرفا تأکید داشت که اعمال باید رعایت شود. از جهت کلامى تفاوت اصلى این دو در این است که یعقوب صلیب مسیح را محور تعالیمش قرار نداد، در حالى که از نظر پولس فدیه مسیح نکته محورى بود. اما به نظر مى رسد تعارض رساله هاى پولس با رساله یعقوب قابل انکار نیست. در این رساله عناصرى از سنت مسیحى اورشلیمى وجود دارد که بر احکام شریعت مبتنى است. با این حال، نکته اى که مى توان به عنوان وجه مشترک بر آن تأکید کرد، آن است که از نظر هر دوى آنان ایمان نقش محورى در نجات دارد.
6- مفهوم آمرزیدگى از نظر آگوستین
آگوستین در اثر مهم خود به نام روح و حرف (The Spirit and the Letter) درباره مفاهیم شریعت و آمرزیدگى سخن به میان مى آورد و همان گونه که پولس با توجه به اصل گناه آلود بودن سرشت آدمى و ناکارآمد بودن شریعت براى عادل شدن و رسیدن به رستگارى، بحث آمرزیدگى از راه ایمان را مطرح کرد، آگوستین نیز با برجسته کردن مفهوم لطف و آمرزیدگى بر این عقیده است که انسان نمى تواند با تکیه بر توانایى خودش به رستگارى دست پیدا کند، بلکه این لطف الاهى است که عامل اصلى نجات انسان است. او مى گوید: «ما براى عادل شدن از کمک خدا برخورداریم». اما به نظر آگوستین این لطف به واسطه عیسى مسیح شامل حال ما مى شود و در واقع، این عدالت مسیح است که موجب عدالت و آمرزیدگى ما مى شود. همان طور که پولس مى گوید: «همچنان که به یک خطا حکم شد بر جمیع مردمان براى قصاص، همچنین به یک عمل صالح بخشش شد بر جمیع مردمان براى عدالت حیات» (رومیان 5:18)؛ «کسى که ایمان آورد به او که بى دینان را عادل مى شمارد، ایمان او عدالت محسوب مى شود» (رومیان 4:5). آگوستین تصریح مى کند که تنها مسیح مى آمرزد. آنگاه به سخن پولس اشاره مى کند که با این که پولس مى گوید: «از شما التماس مى کنم که به من اقتدا نمایید» (اول قرنتیان 4:16)؛ «اقتدا به من نمایید چنان که من نیز به مسیح مى کنم» (اول قرنتیان 11:1)، اما او هیچ گاه نگفت: «به دست من آمرزیده شوید، چنانکه من به دست مسیح آمرزیده شدم». زیرا چه بسا افرادى وجود داشته باشند که عادل و سزاوار تقلید کردن باشند، اما هیچ کس جز مسیح عادل و آمرزنده نیست. به نظر مى رسد، همان گونه که سنت کاتولیک مفهوم آمرزیدگى را به معناى عادل شدن مى داند، نه فقط عادل شمردگى محکمه اى، «آمرزیدگى از نظر آگوستین درباره این است که چگونه انسان گناهکار به سمت یک زندگى عادلانه سوق پیدا مى کند. انسان به کمک لطف الاهى از سرشت آلوده رهایى مى یابد و با توجه به طهارت حاصل شده، اختیار پیدا مى کند و از راه اختیار، محبت عادلانه حاصل مى شود و بدان وسیله به شریعت عمل مى شود و عدالت انسان محقق مى گردد. پس از نظر آگوستین و کاتولیک هاى سنتى، آمرزیدگى بدین معناست که شخص از راه عمل درونى روح القدس پاک و عادل مى شود». ناگفته نماند که تأکید فوق العاده آگوستین بر نقش لطف خدا تا حدى مسئله ساز است، زیرا به نوعى اختیار انسان را زیر سؤال مى برد. «به عقیده آگوستین افراد بشر در برداشتن گام هاى اولیه نیل به رستگارى از اختیار لازم برخوردار نیستند. بشر به رغم آزادى اراده در بند اراده اى است که گناه آن را به فساد و آلودگى کشیده و او را متمایل به شر و گریزان از خدا کرده است. از آن جا که همه گناهکارند، همه نیازمند بازخریدند. از دیدگاه آگوستین بشر نمى تواند به مدد ابزارها و امکانات خود به دوستى با خدا درآید. بازخرید تنها به مثابه موهبتى الاهى امکان پذیر است و چیزى نیست که خود بتوانیم آن را تحصیل کنیم. به این ترتیب، از نظر آگوستین، رستگارى موهبتى است که اعطا شده، اما نه از سر شایستگى». در مقابل آگوستین، پلاگیوس معتقد بود که هر یک از افراد بشر قابلیت دارد که خود را رستگار سازد. رستگارى چیزى است که به واسطه اعمال نیک به دست مى آید. به طور خلاصه، از نظر پلاگیوس رستگارى پاداشى است که عادلانه و از سر شایستگى به دست مى آید. در واقع، با توجه به دیدگاه آگوستین در مورد ناتوانی بشر براى رسیدن به رستگارى، این پرسش جدى مطرح مى شود که آیا عادلانه است که برخى نجات پیدا کنند و برخى نجات پیدا نکنند؟ آگوستین خود به این پرسش توجه دارد، ولى به نظر مى رسد جواب قانع کننده اى براى توجیه دیدگاه خود ندارد؛ زیرا در نهایت آن را یک راز مبهم مى داند. او مى گوید دلیل این که چرا برخى نجات مى یابند و برخى نجات نمى یابند، مخفى است، اما ناعادلانه نیست. همان طور که پولس مى گوید: «آیا نزد خدا بى انصافى است، حاشا» (رومیان 9:14). به هر حال، تنها پاسخى که آگوستین مى دهد این است که ما نمى توانیم پى به حکمت کار خدا ببریم و اهمیتى ندارد که بتوانیم براى لطف رحمانى خدا توجیهى به دست آوریم. جاى نگرانى نیست که لطف خدا شامل انسان هاى نالایق بشود، ولى شامل افراد لایق نشود. آنگاه به سخن پولس استناد مى کند که: «زهى عمق دولتمندى و حکمت و علم خدا، چه قدر بعید از غوررسى است احکام او، و فوق از کاوش است طریق هاى وى، زیرا کیست که رأى خداوند را دانسته باشد یا که مشیر او شده یا که سبقت جسته چیزى بدو داده تا به او باز داده شود؟ زیرا که از او و به او و تا او همه چیز است» (رومیان 11:32ـ35). به هر حال، آگوستین با برجسته کردن مفهوم لطف و آمرزیدگى چارچوبى فراهم ساخت که در قرون وسطا با توجه به آن مفهوم آمرزیدگى مورد بحث قرار گرفت. در طول قرون وسطا مباحث زیادى در رابطه با مسئله آمرزیدگى از جمله مباحثى درباره انواع لطف الاهى، درباره رابطه میان لطف الاهى و اختیار، درباره ارتباط میان آمرزیدگى و تقدیر الاهى، درباره نقش آیین هاى مقدس در مفهوم آمرزیدگى و نیز درباره مفهوم شایستگى مطرح گردید.