PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : گفت‌وگو با جان گریشام، نویسنده درام‌های دلهره‌آور جنایی



sorna
09-07-2011, 06:34 PM
همیشه وسوسه نوشتن داشته‌ام
جان گریشام، ‌نویسنده، قبل از موفقیت در دنیای ادبیات یك وكیل دعاوی بود. او پرونده‌های حقوقی خود را به صورت درام‌های دلهره‌آور اجتماعی درآورد و همراه با شهرت در دنیای ادبیات، مورد توجه صنعت سینما قرار گرفت.

دومین نوول او «شركت» در سال 1993 با بازی تام كروز تبدیل به یك فیلم سینمایی موفق شد و پس از آن تهیه‌كنندگان به سمت او هجوم آوردند.
نوول‌های پرونده پلیكان، موكل، زمانی برای كشتن، باران ساز و هیات‌منصفه فراری‌ از جمله كتاب‌های او هستند كه به صورت فیلم سینمایی درآمده‌اند. گریشام سال 2010 با «تئودور بون» وارد دنیای نوجوانان شد. قصه كتاب درباره پسری 13 ساله به نام تئودور است كه در عالم وكالت كار می‌كند و با پرونده‌های حقوقی عجیب و غریبی روبه‌روست.
وی همزمان با انتشار كتاب اعلام كرد قصد دارد آن را به صورت یك مجموعه كتاب درآورد و استقبال كتابخوان‌ها از آن، راه را برای انجام این كار هموار كرد. جلد دوم كتاب تئودور بون ماه آینده در آمریكای شمالی منتشر می‌شود. او در یكی از معدود گفت‌وگوهایی كه بتازگی انجام داده، درباره تئودور بون و ورودش به دنیای ادبیات كودكان و نوجوانان و اقتباس‌های سینمایی از قصه‌های كتاب‌هایش صحبت می‌كند.

چه چیزهایی الهام‌بخش شما برای نوشتن این كتاب شد و چرا تصمیم گرفتید آن را به صورت یك مجموعه كتاب چند جلدی منتشر كنید؟
همیشه هر وقت كه می‌خواهم كار نوشتن كتابی را شروع كنم، الهام‌بخش من یك قصه چند خطی و كوتاه است. این قصه چند خطی خیلی سریع و در یك وضعیت كاملا نامتعادل به ذهنم می‌آید و مرا رها نمی كند. وقتی چند روز را با این موضوع سپری كردم، مطمئن می‌شوم كه این همان داستانی است كه باید روی آن تمركز كنم و آن را به صورت یك داستان بلند بنویسم. الهام‌بخش من برای تمام داستان‌هایم آدم‌ها و اتفاقات دور و برم هستند كه مرا تحت تاثیر قرار می‌دهند. هر روز وقتی از خانه بیرون می‌زنم، بچه‌های مختلفی را می‌بینیم كه مشغول انجام انواع و اقسام كارها و بازی‌ها هستند. آنها با كارهایشان همیشه توجه مرا به خود جلب می‌كنند. چند بار از خودم پرسیدم اگر یكی از آنها در نوجوانی تبدیل به یك وكیل ماهر شود،‌ چه اتفاقی خواهد افتاد و با چه دنیایی سر و كار خواهد داشت؟ با گذشت زمان این موضوع بتدریج ذهنم را به صورت كامل درگیر خود كرد و یك روز احساس كردم می‌خواهم داستانی درباره یك پسر نوجوان 13 ساله بنویسم كه وكیل است و در دنیای فانتزی پیرامون خود، با آدم‌های جورواجوری باید مقابله كند. این ایده برای مدت زمانی طولانی همراه بود و نمی‌دانستم چه زمانی قرار است آن را به یك داستان تبدیل كنم. خیلی خوب می‌دانستم كه هر وقت زمان آن فرا برسد، قلم در دست گرفته و كار نوشتن را شروع می‌كنم. این اتفاق بالاخره چند سال قبل رخ داد و اولین قسمت آن را نوشتم. در مورد بخش دوم سوال باید بگویم وقتی جلد اول تئودور بون را می‌نوشتم احساس كردم ظرفیت بالایی برای تبدیل شدن به یك مجموعه كتاب را دارد. نوع شخصیت تئودور و ماجراجویی‌هایی كه دارد امكان آ‌ن را به نویسنده می‌دهد كه قصه‌های زیادی را در ارتباط با او تعریف كند و او را به سمت ماجراجویی‌های هیجان‌انگیز تازه بفرستد. حقیقت را بخواهید، من در حال حاضر ایده‌های زیادی برای نوشتن جلدهای بعدی كتاب دارم.


چه عاملی باعث شد پس از نوشتن یك رشته كتاب برای بزرگسالان، سراغ نوشتن برای كودكان و نوجوانان بروید؟
همیشه وسوسه نوشتن درباره چیزهایی را داشته‌ام كه تا پیش از این درباره‌شان ننوشته‌ام. ورود به یك دنیای تازه و ناشناخته را دوست دارم و می‌خواهم سنت‌شكنی كنم. در همین ارتباط است كه سراغ نگارش كتاب تئودور بون رفتم. با این حال، مبادا فكر كنید از كار نوشتن قصه‌های دلهره‌آوری كه در دنیای وكالت رخ می‌دهد خسته شده‌ام. به نوشتن این‌جور قصه‌ها كه به صورت علامت انحصاری كاری‌ام درآمده است ادامه می‌دهم. اما قرار نیست این نوع داستان‌ها تنها نوع كاری باشد كه می‌خواهم ارائه بدهم. احساس می‌كنم آدمی خستگی‌ناپذیر هستم كه استراحت برایش معنی و مفهومی ندارد و دوست دارد در هر زمانی دست به مكاشفه‌های تازه بزند.


شخصیت خیالی تئودور بون به كجا وابسته است و از كجا ریشه می‌گیرد؟ چگونه او را خلق كردید؟
این شخصیت به یكباره خلق نشد و این‌طور نبود كه ناگهان به خودم بگویم «آهان، این همان چیزی است كه می‌خواهم!» او به آرامی و تكه‌تكه در ذهنم موجودیت یافت. روزهایی را به یاد می‌آورم كه با خودم فكر می‌كردم پدر و مادر او باید وكیل دعاوی باشند تا بتوان علاقه‌اش به كار وكالت را توجیه كرد. بعد احساس كردم بهتر است او تنها فرزند خانواده‌اش باشد تا هم اهمیت بیشتری برای پدر و مادرش داشته باشد و هم در داستان ما اهمیت و اعتبار بیشتری كسب كند. در چنین فضایی، طبیعی است كه تئودور خیلی بهتر می‌تواند چیزهای بیشتری درباره دنیای وكالت بداند.


قبل از شروع كار نگارش كتاب، چقدر برای آن تحقیق كردید؟ آیا نوشتن برای بچه‌ها راحت‌تر از نوشتن برای بزرگسالان است؟
كار تحقیق همیشه وجود دارد و شما وقتی می‌خواهید كتاب تازه‌ای بنویسید، مجبورید درباره جزئیات و بسیاری از دیگر مسائل آن كامل تحقیق كنید. بعضی كتاب‌ها نسبت به برخی كتاب‌های دیگر، كار تحقیقی بیشتری می‌طلبند. برای مثال، در رابطه با تئودور من مجبور بودم تعداد زیادی پرونده‌های حقوقی را مطالعه كنم تا به كشف این نكته برسم كه یك قاضی واقعی وقتی با یك پرونده یا شاهد ویژه سر و كار دارد ـ كه می‌تواند باعث شگفتی و سورپریز شود ـ چه عكس‌العملی از خودش نشان خواهد داد. خب، پس از مطالعه آن همه پرونده به هیچ جواب مشخصی نرسیدم! به صورت طبیعی نوشتن كتابی درباره تئودور برایم راحت‌تر از یك كتاب دلهره‌آور حقوقی بزرگسالانه است. پی رنگ قصه‌های او پیچیدگی یا اوج خاصی ندارد و خود این قصه‌ها هم كوتاه‌تر از قصه‌های بزرگسالانه هستند. در عین حال، صادقانه بگویم كه از نوشتن داستان‌های او لذت می‌برم.


جلدهای مختلف كتاب‌های تئودور بون الهام گرفته از پرونده‌های حقوقی واقعی هستند كه در دوران وكالت خود روی آنها كار كرده‌اید؟
همواره از پرونده‌های حقوقی كه كار كرده‌ام و خاطرات آنها را با خودم دارم، الهام می‌گیرم. این در حالی است كه 20 سال از آن دوران می‌گذرد، اما حوادث واقعی زندگی روزمره بیشتر از هر چیز دیگری الهام‌بخش من هستند. پرونده‌های امروزی، تیترهای اول خبری و جنجال‌هایی كه هر روز درباره‌شان می‌شنویم، به من الهام می‌دهند تا قصه كتاب‌های تئودور بون و بقیه كتاب‌هایم را بنویسم.


سال‌هاست در ویرجینیا و در یك منطقه نیمه‌روستایی زندگی می‌كنید. از زندگی شهری گریزان هستید؟
آرامش را دوست دارم و به من كمك می‌كند تا بهتر بنویسم. ولی از دنیای متمدن امروزی هم دور نیستم و سفرهای زیادی به شهرهای بزرگ می‌كنم، اما زندگی در شهر بزرگ را دوست ندارم. هر وقت به جاهایی مثل نیویورك یا شیكاگو می‌روم، اكثر كسانی كه از كنارم رد می‌شوند مرا نمی‌شناسند. این خیلی خوب است. اصلا نمی‌خواهم شناخته شوم. می‌دانید وقتی می‌گویم در كشوری یك نویسنده مشهور هستم كه در آن كسی كتاب نمی‌خواند، خودم خنده‌ام می‌گیرد!


خوشحال هستید كه جلد دوم كتاب تئودور بون هم در دسترس كتابخوان‌ها قرار گرفته است؟
ورودم به دنیای ادبیات كودكان و نوجوانان با این هدف صورت گرفت كه آنها را به مطالعه تشویق كنم و درس‌هایی در ارتباط با علم حقوق به آنها بدهم. در عین حال ـ صادقانه بگویم ـ یك جورهایی می‌خواستم موفقیت مجموعه كتاب «هری پاتر» را تكرار كنم. در دهه 90 میلادی لقب نویسنده‌ای را گرفتم كه كتاب‌هایش همیشه جزو پرفروش‌ترین‌ها هستند و طوری رفتار می‌كردم كه انگار چنین چیزی برایم خیلی مهم نیست. بعد تب «هری‌پاتر» آمد و من به ردیف دوم تنزل پیدا كردم. خب، من شماره یك بودن را از دست داده بودم و از این بابت غمگین بودم. (می‌خندد)‌ با وجود موفقیت فراوان، زندگی عادی‌ام را حفظ كردم. این یكی از محسنات نویسنده بودن است كه هم خیلی مشهور می‌شوی و هم زندگی خصوصی‌ات تغییر زیادی نمی‌كند.


فكر می‌كنید تئودور بون به اندازه هری‌پاتر موفق شود؟
تصور نمی‌كنم هیچ كتابی بتواند موفقیت هری‌پاتر‌ها را تكرار كند؛ اما اگر تئودور بون بتواند به آن نزدیك شود، خیلی خوشحال خواهم شد.



منبع: jamejamonline.ir/ كیكاووس زیاری