PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شخصیت ها و گرایش های مهم در الهیات جدید مسیحی



M.A.H.S.A
09-07-2011, 06:31 PM
http://www.tahoordanesh.com/images/im_7b.gif
الهیات جدید مسیحی
بسیاری از عالمان الهیات پروتستان نسبت به وضع جدید، عکس العمل نشان دادند، و در راه حفظ ایمان – که در معرض خطر نابودی بود- تلاش کردند. آنان در پی آن بودند که الهیات و اندیشه مسیحی را به گونه ای بازسازی کنند که از موج شکاکیت عصر در امان باشد.

مهم ترین جربانها و شخصیتها در الهیات جدید مسیحی
مهم ترین این جربانها و شخصیتها عبارت اند از:

1- آزاد اندیشان (لیبرال ها)
این گروه در برابر مدرنیسم تسلیم شدند و از بسیاری از اصول بنیادین مسیحیت دست برداشتند. مهم ترین شخصیت آنان شلایر ماخر (1768 – 1834 م ) است. رویکرد او به مسیحیت کاملا نوین بود. وی مذهب را فراتر از الهیات و اخلاقیات، و دانش و عمل می دانست. شلایر مذهب را به ساخت احساسات و تجربه شخصی انسانها متعلق می دانست و همه امور حتی کتاب مقدس را گونه ای از تجربه شخصی مومنان می شمرد. گروهی که در مقابل آزاداندیشان مقاومت کردند و اندیشه های آنان را رد می کردند، « بنیاد گرایان » بودند. این عده، مدرنیسم را به طور کلی رد می کردند و بر اندیشه ها سنتی تأکید داشتند.

2- انجیلی ها
این گروه مانند آازد اندیشان در پی همگامی و هماهنگ سازی خود با دنیای معاصر بودند؛ اما بر خلاف آزاد اندیشان حاضر نبودند این هماهنگ سازی به قیمت تحریف مسیحیت و دست برداشتن از اصول بنیادین آن تمام شود. از این رو تلاش کردند مسیحیت را بر اساس عهد جدید، با زمان حاضر هماهنگ سازند.

3- راست کیشی جدید
این اندیشه واکنشی بود در مقابل آزاد اندیشی که مشترکاتی با الهیات انجیلی داشت و از آن جهت که بازگشت به راست کیشی قدیمی نبود، به این نام خوانده شد. شخصیتی که او را الهام بخش راست کیشی جدید می دانند سورن کرکگارد (1813- 1855 م ) فیلسوف الهی دانمارکی است. او به شدت مخالف خردگرایی و مدرنیسم و نقد تاریخی بود. از نظر او اساسا تلاش برای یافتن عیسای تاریخی امری بیهوده است و ایمان آوردن به اموری که با عق ثابت می شود، ایمان نیست، چون در ایمان باید ریسک و خطر کردن باشد و آن در جایی است که به اموری که عقل توان اثبات آنها را ندارد، ایمان آورده شود.

ایمان از نظر کرکگارد
شک را هیچ وقت نمی توان به طور کامل از بین برد ولی انسان به وسیله جهش ایمان، که از طریق آن تصمیم می گیرد مسیح را پیروی نماید، در مورد اعتقادات خود اطمینان اخلاقی پیدا می کند. الهیات جدید، به وسیله کرکگارد درک جدیدی در مورد اطمینان دینی پیدا کرد. کرکگارد هیچ اطمینانی را وعده نمی دهد بلکه جهشی پیشنهاد می کند که همیشه تا حدی جهشی است. درتاریکی با این احتمال که خدایی هست. ایمان عبارتست از «تسلیم زندگی به خدا در عیسی مسیح ». از نظر کرکگارد، ایمان به این معنا نیست که انسان تعالیمی را که غیر قابل اثبات است بپذیرد بلکه عبارتست از «واگذاری یا تسلیم تمام زندگی ». راه میانه ای وجود ندارد: انسان یا مسیح را می پذیرد یا رد می کند. کسانی که به عنوان افرادی محترم در کلیسا مخفی می شوند، در جستجوی راه میانه هستند ولی اینها بیشتر از ملحدین با مسیح دشمنی می نمایند. وی مخصوصا واعظانی را مورد تمسخر قرار می دهد که با موعظه در مورد مصلوب شدن عیسی زندگی مرفهی برای خود ترتیب داده اند. از نظر کرکگارد برای مسیحی شدن انسان باید تمام زندگی خود را تسلیم نماید و راه خطرناک و بی یاور پیروی خدا را طی کند. خطرناک و بی یاور بودن آن از این جهت است که غالبا مخالف توده مردم و حتی مخالف کلیساست. زندگی مسیحی زندگی پررنج است. برای کرکگارد در مسیحیت آرامش فکری آسان وجود ندارد.

اندیشه های کارل بارت
کارل بارت (1886-1968 ) سوئیسی- که تأثیر زیادی از کرکگارد پذیرفت- بنیان گذار اصلی راست کیشی نوین است. صاحب کتاب راهنمای الهیات پروتستان درباره اندیشه های او می نویسد: خلاصه کردن الهیات بارت کار مشکلی است، زیرا از زمان آکوئیناس به بعد نوشتجات بارت بیشتر از تمام علما الهیات است. مهمترین اثر او یعنی اعتقادات قطعی کلیسا به حدود هشت هزار صفحه بالغ می شود ولی هنوز هم ناتمام است. دلیل دیگر مشکل بودن خلاصه کردن عقاید او اینست که در عقاید وی تغییرات شگرفی روی داده است. او تأکید می کند که الهیات یک تلاش محدود انسانی است که باید پیوسته در حال اصلاح و تجدید نظر باشد. الهیات را باید به زمان خودش مربوط ساخت. کافی نیست که سخنان علما مهم الهی گذشته را تکرار کنیم. آنها بزرگ بودند زیرا کلام خدا را برای معاصران خود تشریح می نمودند. به جای آنکه سخنان آنها را تکرار نماییم باید کاری را که آنها برای دوران خود انجام دادند برای زمان خودمان به انجام برسانیم. بارت به دانشجویان خود توصیه می کند که برای مطالعه باید در یک دست کتاب مقدس و در دست دیگر روزنامه داشته باشند. نظر به اینکه وضع جهان در زمان کارل بارت در تغییر و تحول بود پس جای تعجب نیست که الهیات او هم تغییر یافته باشد. مع هذا چند موضوع اصلی در تمام قسمتهای الهیات وی دیده می شود و در آن یک نوع ثبات وجود دارد. الهیات بارت بر این اساس قرار دارد که به نظر او مدت بیش از یک قرن بود که الهیات در مسیر غلطی قرار داشت یعنی کوشش می کرد انسان به طرف خدا برود. شلایر ماخر تعلیم می داد که وقتی مردم به باطن خود نگاه کنند، خدا را پیدا خواهند کرد. ریچل تعلیم می داد که خدا را باید در تمایلات اخلاقی انسان جستجو کرد. دیگران کوشش می کردند خدا را در تجربیات عرفانی و یا از طریق عقل پیدا کنند. بارت اعلام می دارد که تمام راههایی که از انسان به سوی خدا می رود به بن بست خواهد رسید. در کتاب مقدس، انسان به سوی خدا می رود به بن بست خواهد رسید. در کتاب مقدس، انسان خدا را جستجو نمی کند بلکه خدا به دنبال انسان می آید. با وجود تمام تغییراتی که در الهیات بارت به وجود آمده است، تأکید وی در مورد اینکه خدا در جستجوی انسان می باشد عوض نشده است.

4- مکتب اسطوره
این مکتب می کوشد با اسطوره انگاری ماجراهای کتاب مقدس بیان کند که این نوشته ها به زبان اسطوره سخن گفته اند و نباید در آنها به دنبال تاریخ بود، بلکه وظیفه ما این است که اسطوره شکنی کنیم، پیام این نوشته ها را با عصر خود متناسب بگردانیم. این گرایش به رودلف بولتمان آلمانی (1884- 1976 م ) متعلق است. او که یک متخصص عهد جدید است، نقد تاریخی را قبول دارد و یکی از پیشوایان آن است. رودلف به این نتیجه رسید که هرگز نمی توان از متون موجود به عیسای تاریخی که الهیات لیبرال در پی یافتن آن بود، رسید. از نظر او یافتن اصل بنیان تاریخی درباره زندگی و مرگ عیسی و ایمان آوردن به آن کافی است. از این جهت او به کرکگارد نزدیک می شود. رودلف الهیات لیبرال را رد می کند؛ اما نوعی شک گرایی تاریخی را جایگزین آن می کند.

5- مرز آزاد اندیشی و راست کیشی جدید
این مکتب به پل تیلیش (1886 – 1965 م ) آلمانی متعلق است. او فرزند یک کشیش لوتری بود و در طول جنگ جهانی اول به عنوان کشیش در ارتش خدمت کرد. وی برای مدتی در دانشگاههای آلمان به تدریس فلسفه و الهیات پرداخت. با روی کار آمدن نازیها در آلمان مجبور شد به آمریکا مهاجرت کند و تدریس را در دانشگاههای آن کشور ادامه دهد.

اندیشه های پل تیلیش
نویسنده کتاب راهنمای الهیات پروتستان درباره اندیشه های تیلیش می گوید: تیلیش مدت ها در الهیات دارای موضع عجیبی بود. در اروپا به طور کلی او را یک حکیم الهی آزاد اندیش می شناختند که یکی از مخالفان فعال بارت و برونر بود. او گاه به شوخی خود را « آخرین آزاد اندیش» می خواند. ولی وقتی به آمریکا آمد به عنوان سخنگوی راست دینی جدید شناخته شد. غالبا ادعا می کرد که در مرز میان آزاد اندیشی و راست دینی جدید ایستاده است. با آزاد اندیشان در این مورد موافق بود که دین باید مورد بررسی دقیق عقلی قرار گیرد. نقادی مفهوم کتاب مقدس را کاملا قبول می کرد و اعتقاد راسخ داشت که دین باید با فرهنگ زمان مربوط باشد. از طرف دیگر با راست دینی جدید از این نظر همداستان بود که معیار نهای مکاشفه عبارتست از تصویر « عیسی به عنوان مسیح » که آن را در کتاب مقدس می بابیم. به مرور ایام روشن شد که تیلیش در الهیات، سیستمی به وجود آورده است که نمی توان آن را در طبقه دیگری قرار داد. از فلاسفه و علما الهیات زیادی خوشه چینی کرد ولی همین مطالب در دست او مفهوم جدیدی یافت. کلید اعتقادات تیلیش « اصل ارتباط متقابل» است. وی معتقد است که وظیفه حتمی تمام علما الهیات این است که پیام کتاب مقدس را به موقعیت معاصر خود ارتباط دهند. او تأکید می نماید که انسان نمی تواند برای سوالاتی که هنوز نپرسیده است جواب دریافت دارد. به همین دلیل، اگر انسان بخواهد مکاشفه برای او قابل فهم باشد، یعنی باید بین افکار و مشکلات انسان با پاسخهای دینی ارتباطی ایجاد گردد. وظیفه علمای الهیات است که این ارتباط متقابل را نشان دهند. به عبارت دیگر الهیات مسیحی باید این حقیقت را فرا گیرد که لازم است به زبان آن فرهنگی سخن بگوید که در آن زندگی می کند. هر قسمت از کتاب الهیات سیستماتیک تیلیش با بحث تحلیل فلسفی در مورد یک مسئله به خصوص آغاز می شود. وقتی مسئله به طور عمقی مورد بحث قرار گرفت و ارتباط آن با وجود انسانی روشن گردید، در آن موقع تیلیش جواب مکاشفه مسیحی در مورد آن مسئله را ذکر می نماید. جواب غالبا سمبولیک و حتی متضاد است ولی در نهایت از هر جواب دیگری قانع کننده تر می باشد. آنچه گفته شد مهم ترین گرایشها در الهیات جدید بودند. و هر گونه گرایشها و شخصیتهای دیگری نیز در این طیف می گنجد.