sorna
09-06-2011, 10:43 AM
تد هیوز: شاعری که در آمریکا منفور بود و در انگلستان محبوب
طلاق، تنهایی، تنگدستی، مشکلات عمیق روانی، افسردگی شدید و علاوه بر همه اینها بیماریهای جسمیای از قبیل سینوزیت که همیشه با آن درگیر بود. همه دست به دست هم دادند و مقاومت سیلویا را درهم شکستند تا او در سحرگاه 11 فوریه 1963 پس از گذاشتن نان و شیر در کنار تخت فرزندانش، با باز کردن شیر گاز به زندگی اش پایان بدهد. این شروع ماجرایی بود که تد هیوز، بزرگترین شاعر وقت انگلیس را برای یک عمر گرفتار حرف و حدیث کرد.
جیمز ادوراد هیوز معروف به تد هیوز در 17 اوت 1930 در منطقه غرب یورکشایر انگلستان به دنیا آمد. پدرش نجار بود و یکی از 17 نفری بود که از یک تیپ جنگی در نبرد بزرگ گالیپولی در جنگ جهانی اول جان سالم به در برد. مادرش هم یک آشپز توانا بود که هیوز بارها در اشعارش از کیکها و مرباهای انگور فوق العاده خوشمزه او یاد کرده است. در هفت سالگی همراه با خانواده اش به منطقه ای سرسبز و زیبا در جنوب ایالت یورکشایر نقل مکان کرد. به گفته خودش طبیعت آن منطقه در شاعر شدنش تاثیر فراوانی داشت. دوران مدرسه را به آرامیگذراند. در این مدت جسته و گریخته شعر میگفت. در دوران نوجوانی نسبت به اشعارش خیلی سختگیر بود تا جایی که خودش گفته ساعتها مینشسته و شعر میگفته و بعد به خاطر چند کلمه که دوستشان نداشت همه را مچاله میکرده و دور میانداخته است.
پس از درس به مدت دو سال در نیروی هوایی سلطنتی انگلستان خدمت کرد. پس از این خدمت به قول خوش جذاب و سازنده، به کمبریج آمد. او در کالج مطالعاتش را بسیار افزایش داد و در زمینه باستان شناسی، اسطوره شناسی و آنتروپولوژی تحقیقات زیادی کرد و کتابهای زیادی خواند. در سال 1954 و در 24 سالگی از کمبریج فارغ التحصیل شد ولی دغدغههای ادبی که مثل خوره به جانش افتاده بود باعث شد تا دو سال بعد در سال 1956 با تعداد انگشت شماری از نویسندگان جوان آن دوران مجله ادبی- نقدی سنت بوتولوف را راه اندازی کند.
http://www.seemorgh.com/images/iContent/1389-12/header-plath-hughes_081010104415.jpg
تد هیوز و سلیویا پلات
پس از پایان تحصیلاتش که به لندن نقل مکان کرد، شغلهایی مثل سرپرست باغ وحش، باغبانی، و خوانندگی را هم تجربه کرد. در مهمانیها و مجالسی که برای به راه انداختن مجله تشکیل میداد با سیلویا پلات شاعر جوان و ناشناخته آمریکایی آشنا شد و فقط چند ماه بعد آنها زیر یک سقف بودند. هیوز و پلات دو عنصر جدانشدنی از هم بوده و هستند. هرجا بخواهید از هیوز نام ببرید ناخودآگاه اسم پلات وسط میآید و بالعکس. در سال 1957 هیوز به تشویق پلات اولین مجموعه شعر خود را منتشر کرد. کتاب در همان سال برنده جوایز متعددی از جمله بهترین کتاب شعر سال انگلستان شد. در همان سال هیوز برای تدریس زبان انگلیسی به دانشگاه ماساچوست آمریکا رفت اما آنقدر از ماساچوست و محیطش متنفر بود که تنها دو سال بعد به انگلستان بازگشت.
http://www.seemorgh.com/images/iContent/1389-12/arts-graphics-2007_1181507a.jpg
بعد از مرگ سیلویا پلات، هیوز بارها این را عنوان کرد که بهترین روزهای زندگیش همان شش سالی بود که در کنار سیلویا زندگی کرد. عکسهایشان این را به خوبی نشان میدهد.
طلاق، تنهایی، تنگدستی، مشکلات عمیق روانی، افسردگی شدید و علاوه بر همه اینها بیماریهای جسمیای از قبیل سینوزیت که همیشه با آن درگیر بود. همه دست به دست هم دادند و مقاومت سیلویا را درهم شکستند تا او در سحرگاه 11 فوریه 1963 پس از گذاشتن نان و شیر در کنار تخت فرزندانش، با باز کردن شیر گاز به زندگی اش پایان بدهد. این شروع ماجرایی بود که تد هیوز، بزرگترین شاعر وقت انگلیس را برای یک عمر گرفتار حرف و حدیث کرد.
جیمز ادوراد هیوز معروف به تد هیوز در 17 اوت 1930 در منطقه غرب یورکشایر انگلستان به دنیا آمد. پدرش نجار بود و یکی از 17 نفری بود که از یک تیپ جنگی در نبرد بزرگ گالیپولی در جنگ جهانی اول جان سالم به در برد. مادرش هم یک آشپز توانا بود که هیوز بارها در اشعارش از کیکها و مرباهای انگور فوق العاده خوشمزه او یاد کرده است. در هفت سالگی همراه با خانواده اش به منطقه ای سرسبز و زیبا در جنوب ایالت یورکشایر نقل مکان کرد. به گفته خودش طبیعت آن منطقه در شاعر شدنش تاثیر فراوانی داشت. دوران مدرسه را به آرامیگذراند. در این مدت جسته و گریخته شعر میگفت. در دوران نوجوانی نسبت به اشعارش خیلی سختگیر بود تا جایی که خودش گفته ساعتها مینشسته و شعر میگفته و بعد به خاطر چند کلمه که دوستشان نداشت همه را مچاله میکرده و دور میانداخته است.
پس از درس به مدت دو سال در نیروی هوایی سلطنتی انگلستان خدمت کرد. پس از این خدمت به قول خوش جذاب و سازنده، به کمبریج آمد. او در کالج مطالعاتش را بسیار افزایش داد و در زمینه باستان شناسی، اسطوره شناسی و آنتروپولوژی تحقیقات زیادی کرد و کتابهای زیادی خواند. در سال 1954 و در 24 سالگی از کمبریج فارغ التحصیل شد ولی دغدغههای ادبی که مثل خوره به جانش افتاده بود باعث شد تا دو سال بعد در سال 1956 با تعداد انگشت شماری از نویسندگان جوان آن دوران مجله ادبی- نقدی سنت بوتولوف را راه اندازی کند.
http://www.seemorgh.com/images/iContent/1389-12/header-plath-hughes_081010104415.jpg
تد هیوز و سلیویا پلات
پس از پایان تحصیلاتش که به لندن نقل مکان کرد، شغلهایی مثل سرپرست باغ وحش، باغبانی، و خوانندگی را هم تجربه کرد. در مهمانیها و مجالسی که برای به راه انداختن مجله تشکیل میداد با سیلویا پلات شاعر جوان و ناشناخته آمریکایی آشنا شد و فقط چند ماه بعد آنها زیر یک سقف بودند. هیوز و پلات دو عنصر جدانشدنی از هم بوده و هستند. هرجا بخواهید از هیوز نام ببرید ناخودآگاه اسم پلات وسط میآید و بالعکس. در سال 1957 هیوز به تشویق پلات اولین مجموعه شعر خود را منتشر کرد. کتاب در همان سال برنده جوایز متعددی از جمله بهترین کتاب شعر سال انگلستان شد. در همان سال هیوز برای تدریس زبان انگلیسی به دانشگاه ماساچوست آمریکا رفت اما آنقدر از ماساچوست و محیطش متنفر بود که تنها دو سال بعد به انگلستان بازگشت.
http://www.seemorgh.com/images/iContent/1389-12/arts-graphics-2007_1181507a.jpg
بعد از مرگ سیلویا پلات، هیوز بارها این را عنوان کرد که بهترین روزهای زندگیش همان شش سالی بود که در کنار سیلویا زندگی کرد. عکسهایشان این را به خوبی نشان میدهد.