PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : از کنترل، تا تضمين کيفيت



M.A.H.S.A
08-31-2011, 06:16 PM
خلاصه از کنترل، تا تضمين کيفيت خلاصه در اين مقاله ما يک نظر تاريخي بر سر مسئله کيفيت مي اندازيم و پس از بررسي سير تحول دو نظريه در باب مسئله کيفيت ( تضمين و کنترل آن ) به يک جمع بندي درباره آن دو رسيده و جايگاه هر يک را در ساختارسازماني مشخص مي نماييم.

مقدمه
در ايران امروزي بحث هاي بسياري بر سر مسائلي چون کيفيت موجود است. به همين دلائل بازار بسيار مناسبي را براي گروه هاي مختلف در راه کسب درآمد باز شده است. به اين ترتيب هر کسي به محض اينکه چند جمله قشنگ ياد ميگيرد با تاسيس يک شرکت اقدام به مشاوره کرده، و شاهد آن هستيم که پيوسته شرکت هاي بسياري تاسيس ميشوند و پس از مدتي با ورشکستگي بازار را ترک مي نمايند. اگر دقت کنيم مي بينيم که شعار آنها پيوسته اين است که ما درزمينه تضمين کيفيت کار ميکنيم نه در کنترل کيفيت. ولي به راستي آيا کنترل کيفيت در جهان امروز به تاريخ پيوسته؟ و آيا سازمان هاي بزرگ در اين زمينه کاري انجام نمي دهند؟ در اين مقاله سعي در تشريح اين دوگانگي ها مي کنيم.



بررسي تاريخي

همان طور که در اغلب متون کيفيت ذکر گرديده هزينه هاي کيفيت به چهار گروه عمده تقسيم مي گردند :

1. هزينه هاي پيشگيري

2. هزينه هاي کنترلي

3. هزينه هاي شکست داخلي

4. هزينه هاي شکست خارجي.

چنانچه مشاهده مي گردد دو گروه اول هزينه ها مربوط به توليد محصول مرغوب، ودو گروه آخر ناشي از توليد محصول نامرغوب مي باشد.و اين دو نوع هزينه (هزينه محصول مرغوب، هزينه محصول نامرغوب) با هم نسبت عکس دارند و(هرچه ما هزينه توليد محصول مرغوب را بالا ببريم از هزينه هاي توليد محصول نامرغوبب کم مي شود ) به اين ترتيب در اوائل قرن بيستم نمودار زير توليد گرديد

چنانچه مي بينيد هزينه هاي کيفيت درجايي قبل از کيفيت100% مينيمم مي گردد بنابراين سازمان ها سعي در توليد محصول در همان حيطه اي کردند که هزينه مينيمم مي گشت. در اين بين ژاپني ها با يک ابتکار ساده (اختصاص دادن سهمي از درآمد سهامداران شرکت روي کيفيت) منحني فوق را به شکل زير درآوردند:


به اين ترتيب مديران سطح بالاي سازمان به نکته پي بردند که "کيفيت مجاني است" چون همان طور که مي بينيد اين بار هزينه هاي توليد محصول در کيفيت100% مينيمم ميگردد، به اين ترتيب مديران سعي در ايجاد ابزارهايي نمودند که به آنها در ارزيابي و کنترل کيفيت محصولات کمک کند. به اين ترتيب ابزارهاي هفتگانه کنترل کيفيت (مانند نمودارهاي کنترل، علت و معلول، استخوان ماهي و... ) در ميان سطوح مديريتي سازمان ها رشد يافت و اين هفت ابزار در اختيار مديران قرار گرفت. ولي پس از مدتي مشاهده گرديد که اين ابزار ها به تنهايي نمي تواند در محصول کيفيت ايجاد کند(اگرچه مي توانند از توليد محصول معيوب به ميزان زياد، جلوگيري کنند)، با توجه به اين مسئله و تغييري که در علم مديريت به وجود آمد (و آن تاکيد بر رهبري بجاي کنترلگري بود ) اين نظر مطرح گرديد که ما وظيفه کنترل کيفيت را در هرم سازماني به سطوح پاييني سازمان بدهيم ، به اين ترتيب که کارگران خود مسئول کنترل کار خود باشند و در اين ميان بخش فني نيز در حيطه کنترل کيفيت مسئوليت ايجاد شاخصهاي کيفي اي که مي بايست کنترل شوند را بر عهده گرفت. حال به مديريت وظيفه راهبري و ايجاد خط مشيهاي کيفي و برنامه هاي استراتژيک در زمينه کيفيت داده شد؛ که به اين وظيفه تضمين کيفيت مي گويند. براي اينکه يک مدير بتواند با ايجاد راهبردها و استراتژي هاي مختلف به تضمين کيفيت بپردازد، نياز به دانستن نظرات مشتريان داشته که اين خود نياز به وجود يک سيستم اطلاعاتي(mis) دارد تا با استفاده از شاخک "اطلاعات بازار" آن از نياز مشتريان آگاه شويم. به اين ترتيب وجود mis هايي به اين نحو براي شرکت هايي که مي خواهند داراي سيستم تضمين کيفيت باشند لازم مي باشد.

نتيجه
همانطور که مشاهده مي کنيم در سازمان هاي امروزي هم کنترل و هم تضمين کيفيت مطرح هستند، و با اينکه وظيفه تضمين کيفيت به مديران سپرده شده ، از اهميت کنترل کيفيت کم نگشته و حتي در سطوح فني سازمان همان طور که اشاره گشت مسئوليت هايي محول گرديده.

منبع: مهندسین نجم