PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نقد نمایش نامه - نمایشنامه «دانوب»، اثر ماریا ایرنه فورنس يك شعر ناب تئاتري است



M.A.H.S.A
08-29-2011, 03:41 AM
سکینه عرب‌نژاد
بسیاری از منتقدان «ماریا ایرنه فورنس» را نمایشنامه‌نویس خارق‌العاده‌ای می‌دانند که در نمایشنامه‌هایش به یک شیوه، گرایش و سبک خاص ننوشته است، بلکه در هر یک از آثارش دست به تجربه‌های متنوع و متفاوتی زده است. از همین جهت نمی‌توان او را نماینده یک سبک خاص در نمایشنامه‌نویسی محسوب کرد.
نمایشنامه «دانوب» را حمید امجد ترجمه و انتشارات نیلا به تازگی به بازار کتاب ارائه کرده است.
«ماریا ایرنه فورنس» متولد 1930 در «هاوانا» کوبا است. او در سن 15 سالگی به ایالات متحده مهاجرت کرد و هر چند در ابتدا نقاش بود، اما امروزه به یکی از نمایشنامه‌نویسان و کارگردانان سرشناس تئاتر آمریکا تبدیل شده است. او سیزده بار برنده جایزه «اوبی» شده است و علاوه بر نوشتن و کارگردانی نمایشنامه، سال‌هاست که به تدریس نمایشنامه‌نویسی نیز می‌پردازد. تعدادی از نمایشنامه‌های او عبارتند از: «بیوه زن»، «گردشگاه»، «عید بشارت»، «عروسی ویتنامی»، «لولیتا در باغ»، «عروسی خون» (اقتباسی از نمایشنامه عروسی خون اثر لورکا)، «یک ملاقات»، «دانوب»، «گل و لای»، «هوای سرد»، «هنر»، «مادران»، «اسکار و برتا»، «دایی وانیا» (اقتباسی از نمایشنامه دایی وانیا اثر چخوف) و «نامه‌هایی از کوبا».
بسیاری از منتقدان «ماریا ایرنه فورنس» را نمایشنامه‌نویس خارق‌العاده‌ای می‌دانند که در نمایشنامه‌هایش به یک شیوه، گرایش و سبک خاص ننوشته است، بلکه در هر یک از آثارش دست به تجربه‌های متنوع و متفاوتی زده است. از همین جهت نمی‌توان او را نماینده یک سبک خاص در نمایشنامه‌نویسی محسوب کرد.
نمایشنامه «دانوب» نیز در میان آثار «فورنس»، تجربه تازه‌ای محسوب می‌شود. این نمایشنامه که موفق به دریافت جایزه «اوبی» در سال 1984 شده است، اثری است که با یک داستان کمابیش واقع‌گرایانه و البته ساده عشقی شروع می‌شود و در روند گسترش خود، فضای توهم‌انگیزی پیدا می‌کند. داستان این نمایشنامه بر پایه جنگ است، جنگی که اشاره مستقیمی در اثر به آن نمی‌شود.
«فورنس» در این نمایشنامه نیز همانند سایر آثارش موجز عمل می‌کند. گرایش به موجزگویی هم در دیالوگ‌ها و هم در قصه‌گویی و شخصیت‌پردازی به چشم می‌خورد. البته این کم‌گویی باعث ابهام و سردرگمی مخاطب نمی‌شود، بلکه نوعی زیباشناسی با خود به همراه می‌آورد که در طول اثر، آرام آرام تبدیل به خصیصه نمایشنامه می‌شود.
شخصیت‌ها در طول نمایشنامه طوطی‌وار دیالوگ‌های نوار آموزش زبان را تکرار می‌کنند. آن‌ها چیزی جز جملات پایه‌ای بر زبان نمی‌آورند، همان جمله‌هایی که با پایان یافتن آن‌هاست که مخاطب به خلاء حسی، زبانی و عاطفی گوینده‌شان پی می‌برد. ابعاد گسترده و خشونت‌آمیز جنگ، از طریق خصومت، خشونت، بیماری، گرسنگی و تشنگی شخصیت‌ها نشان داده می‌شود.
در نمایشنامه «دانوب» وقایع قبل، میانه و بعد از جنگ جهانی دوم به صورت نمادین و در روند شخصیت‌پردازی بیان می‌شوند. زبان اثر فاقد سرزندگی، روح و نشاط است، وقایع در تکه‌های کوتاه روایت می‌شوند، شخصیت‌ها بیشتر شبیه ماسک‌ها و عروسک‌هایی هستند که در صحنه جان می‌گیرند، هیچ یک از اطلاعات داده شده توسط آن‌ها را نمی‌توان باور کرد و همه این‌ها در روند منطقی و پیوسته طرح نمایشنامه جان می‌گیرند.
نوع رئالیستی که او در این نمایشنامه انتخاب کرده است، دست کارگردان را برای انتخاب باز می‌گذارد. به عنوان مثال، در انتهای هر صحنه تاکید می‌کند که «دود از کف صحنه برمی‌آید»، این جمله حاوی نوعی دیدگاه و نگرش رئالیستی است که هر کارگردانی در مواجهه با آن می‌تواند دست به انتخاب‌های متعددی بزند.
استفاده از نوار صوتی آموزش زبان نیز کوششی برای گریز از واقع‌گرایی صرف است. این گرایش همچنین در استفاده از عروسک به عنوان بازیگر در انتهای نمایشنامه نیز به چشم می‌خورد. برای دریافت استعاره «دانوب» تلاش زیادی لازم نیست. «فورنس» در این اثر می‌خواهد ثابت کند که شرنگ عصر اتم به همان اندازه که فیزیولوژیکال است، فرهنگی هم هست. استفاده او از عروسک و تکرار صحنه‌ها نیز تمهیدی در همین جهت است. انسان‌های نمایشنامه او مانند عروسک حرف می‌زنند و عمل می‌کنند، چرا که جهان مدرن همان‌طور که بدن‌های آن‌ها را نابود کرده است، روح آن‌ها را نیز خالی از انسانیت کرده و مغزهایشان را از حساسیت انداخته است.
بسیاری از منتقدان این نمایشنامه را یک شعر ناب تئاتری می‌دانند.
نمایشنامه «دانوب» را حمید امجد ترجمه و انتشارات نیلا به تازگی به بازار کتاب ارائه کرده است.
خبر آنلاين