sorna
08-28-2011, 06:09 PM
آینه در ادبیات چه نثر و چه نظم نقش بهسزایی داشته و از شکسپیر گرفته تا سیلویا پلات و برام استوکر همگی شیفته این جسم شفاف بودهاند.
جان مولان منتقد روزنامه گاردین به همین بهانه 10 آینه مشهور دنیای ادبیات را انتخاب کرده است.
1. «ریچارد دوم» اثر ویلیام شکسپیر
نمایشنامه تاریخی شکسپیر حدودا در سال 1959 نوشته شده است. داستان شاهی ضعیف و ملکهای قدرتمند. ریچارد دوم وقتی متوجه میشود هنری بلینگبروک قصد سرنگون کردن او را دارد، سربازی را پی یک آینه میفرستد. «آینه را به من دهید تا در آن بخوانم / چروکی عمیقتر نیست؟» او سپس با خشم آینه را میشکند.
2. «سفیدبرفی» اثر برادران گریم
گفتههای فراموش نشدنی ملکه شیطانصفت داستان به آینه را فراموش نمیکنیم؛ «آه ای آینه، زیباترین فرد این سرزمین کیست؟» و آینه همیشه پاسخ میدهد: «شما». تا اینکه یک روز آینه پاسخی دیگر میدهد و سفیدبرفی، دخترخوانده ملکه را زیباترین فرد میخواند و ماجرای این داستان مشهور آلمانی از همین جا آغاز میشود.
3. «بانوی شالوت» اثر آلفرد لرد تایسن
این شعر طولانی از افسانه اِلنِ آستلات (قرن سیزدهم) الهام گرفته شده است، بانوی این اثر طلسم شده و باید همه چیز را غیرمستقیم نگاه کند. او مناظر و تغییرات سرزمین کاملوت را از طریق یک آینه میبیند و آنچه میبیند روی یک قالیچه میبافد. تا اینکه روزی سِر لانسلوت از آنجا عبور میکند. بانو طاقت نمیآورد و سوار را نگاه میکند. آینه میشکند و بانو فریاد میکشد «نفرین مرا فرا گرفت.»
4. «از درون آینه» نوشته لوییس کارول
این اثر ادامهای است بر ماجرای «آلیس در سرزمین عجایب»، مرحلهای که سرانجام آلیس هویت خود را در سرزمین عجایب یافته و سعی در شکل دادن آن و پیدا کردن جایگاهش در اجتماع دارد. آلیس با بچه گربههایش مقابل یک آینه بزرگ بازی میکند. او از گربه میپرسد: «دوست داری در خانهای از آینه زندگی کنی گربه کوچولو؟» آلیس عزمش را جزم میکند. «بیا فکر کنیم آینه نرم است و میتوانیم وارد آن شویم. دستور میدهم به مه بدل شود تا ورود به آن آسان شود.»
5. «دراکولا» نوشته برام استوکر
رمان برام استوکر، نویسنده ایرلندی در سال 1897 منتشر شد. شخصیت اول این کتاب یک خونآشام به نام دراکولا است. این رمان به صورت یک رشته مکاتبات و صفحاتی از دفتر خاطرات شخصیتهای داستان روایت میشود. یکی از شخصیتهای این اثر جاناتان هارکر است که به عنوان منشی به قصر دراکولا میرود. آینه به او کمک میکند تا از هویت کنت دراکولا آگاه شود؛ «این بار اشتباه نمیکنم، او نزدیکم ایستاده بود و سرش درست کنار شانهام قرار گرفته بود. اما تصویرش در آینه نبود!»
6. «تصویر دوریان گری» نوشته اسکار وایلد
تنها رمان اسکار واید، شاعر و نمایشنامهنویس مشهور که در سال 1890 منتشر شده است. دوریان، شخصیت اصلی رمان عادت دارد در اتاقی که درش قفل است آینهای نگه دارد و هر روز تصویر خودش در آینه را با پرترهای از خودش مقایسه کند. پرترهای که روز به روز وحشتناکتر میشود. وقتی او به هیولای درونش پی میبرد آینه را میشکند. «از زیبایی خودش منزجر بود، آینه را روی زمین انداخت و تکههای آن را زیر پا خرد کرد.»
7. «به آینهام مینگرم» اثر توماس هاردی
هاردی رماننویس و شاعر جنبش طبیعتگرایی اهل انگلستان بود. شخصیتهای داستانهای او در برابر احساسات تند و شرایط اطراف خود به مبارزه میپردازند. ویژگی اصلی نوشتههای او توصیفات شاعرانه و جبرگرایی است. آینه برای شاعری سالخورده شیئی بیرحم است. «به آینهام مینگرم / پوست چروکیدهام را میبینم / با خود میگویم خدایا این نیز میگذرد/ قلبم به همین چروکی شده است!»
8. «آینه» اثر سیلویا پلات
پلات شاعر و رماننویس آمریکایی است که در سال 1963 در سن 31 سالگی دست به خودکشی زد. برای سیلویا پلات آینه چیز خاصی نیست؛ «همینم که هستم. انتظاری ندارم. / هرچه ببینم را میپذیرم / همانطور که هست، بدون اثری از عشق یا نفرت.» نگاه خیره زن به آینه چنین ادامه مییابد؛ «در من دختر جوانی را غرق کرده، در من زنی پیر را/ هر روز در برابرش میایستم، چون ماهی گندیده.»
9. «آینه» اثر پل مالدون
در شعر مالدون که به یاد پدرش سروده شده با آینه شوم دیگری روبرو هستیم، آینهای که وقتی پدر آن را از دیوار پایین میکشد، «جان او را میگیرد.» حالا زندگی مرد مرده در آینه فرو رفته است. «به آینه که مینگرم / وحشتم میگیرد. نفس کشیدنش را حس میکنم.» به نظر میرسد پدر و پسر در آینه تغییر جا میدهند.
10. «غریبه کوچک» نوشته سارا واترز
آینه مرکز خیالیترین اتفاقات رمان واترز است. «رِد» وارث عمارت خوفناک «صد تالار» است. او به راوی میگوید هنگام رفتن به اتاق خواب آینهای محرک دیده است. آیا پای جن و جادو در میان است؟ در این رمان ترسناک، بخشهای مختلف با دیدن تصویر پسرک در آینه خاتمه میگیرد.
منبع: khabaronline.ir
جان مولان منتقد روزنامه گاردین به همین بهانه 10 آینه مشهور دنیای ادبیات را انتخاب کرده است.
1. «ریچارد دوم» اثر ویلیام شکسپیر
نمایشنامه تاریخی شکسپیر حدودا در سال 1959 نوشته شده است. داستان شاهی ضعیف و ملکهای قدرتمند. ریچارد دوم وقتی متوجه میشود هنری بلینگبروک قصد سرنگون کردن او را دارد، سربازی را پی یک آینه میفرستد. «آینه را به من دهید تا در آن بخوانم / چروکی عمیقتر نیست؟» او سپس با خشم آینه را میشکند.
2. «سفیدبرفی» اثر برادران گریم
گفتههای فراموش نشدنی ملکه شیطانصفت داستان به آینه را فراموش نمیکنیم؛ «آه ای آینه، زیباترین فرد این سرزمین کیست؟» و آینه همیشه پاسخ میدهد: «شما». تا اینکه یک روز آینه پاسخی دیگر میدهد و سفیدبرفی، دخترخوانده ملکه را زیباترین فرد میخواند و ماجرای این داستان مشهور آلمانی از همین جا آغاز میشود.
3. «بانوی شالوت» اثر آلفرد لرد تایسن
این شعر طولانی از افسانه اِلنِ آستلات (قرن سیزدهم) الهام گرفته شده است، بانوی این اثر طلسم شده و باید همه چیز را غیرمستقیم نگاه کند. او مناظر و تغییرات سرزمین کاملوت را از طریق یک آینه میبیند و آنچه میبیند روی یک قالیچه میبافد. تا اینکه روزی سِر لانسلوت از آنجا عبور میکند. بانو طاقت نمیآورد و سوار را نگاه میکند. آینه میشکند و بانو فریاد میکشد «نفرین مرا فرا گرفت.»
4. «از درون آینه» نوشته لوییس کارول
این اثر ادامهای است بر ماجرای «آلیس در سرزمین عجایب»، مرحلهای که سرانجام آلیس هویت خود را در سرزمین عجایب یافته و سعی در شکل دادن آن و پیدا کردن جایگاهش در اجتماع دارد. آلیس با بچه گربههایش مقابل یک آینه بزرگ بازی میکند. او از گربه میپرسد: «دوست داری در خانهای از آینه زندگی کنی گربه کوچولو؟» آلیس عزمش را جزم میکند. «بیا فکر کنیم آینه نرم است و میتوانیم وارد آن شویم. دستور میدهم به مه بدل شود تا ورود به آن آسان شود.»
5. «دراکولا» نوشته برام استوکر
رمان برام استوکر، نویسنده ایرلندی در سال 1897 منتشر شد. شخصیت اول این کتاب یک خونآشام به نام دراکولا است. این رمان به صورت یک رشته مکاتبات و صفحاتی از دفتر خاطرات شخصیتهای داستان روایت میشود. یکی از شخصیتهای این اثر جاناتان هارکر است که به عنوان منشی به قصر دراکولا میرود. آینه به او کمک میکند تا از هویت کنت دراکولا آگاه شود؛ «این بار اشتباه نمیکنم، او نزدیکم ایستاده بود و سرش درست کنار شانهام قرار گرفته بود. اما تصویرش در آینه نبود!»
6. «تصویر دوریان گری» نوشته اسکار وایلد
تنها رمان اسکار واید، شاعر و نمایشنامهنویس مشهور که در سال 1890 منتشر شده است. دوریان، شخصیت اصلی رمان عادت دارد در اتاقی که درش قفل است آینهای نگه دارد و هر روز تصویر خودش در آینه را با پرترهای از خودش مقایسه کند. پرترهای که روز به روز وحشتناکتر میشود. وقتی او به هیولای درونش پی میبرد آینه را میشکند. «از زیبایی خودش منزجر بود، آینه را روی زمین انداخت و تکههای آن را زیر پا خرد کرد.»
7. «به آینهام مینگرم» اثر توماس هاردی
هاردی رماننویس و شاعر جنبش طبیعتگرایی اهل انگلستان بود. شخصیتهای داستانهای او در برابر احساسات تند و شرایط اطراف خود به مبارزه میپردازند. ویژگی اصلی نوشتههای او توصیفات شاعرانه و جبرگرایی است. آینه برای شاعری سالخورده شیئی بیرحم است. «به آینهام مینگرم / پوست چروکیدهام را میبینم / با خود میگویم خدایا این نیز میگذرد/ قلبم به همین چروکی شده است!»
8. «آینه» اثر سیلویا پلات
پلات شاعر و رماننویس آمریکایی است که در سال 1963 در سن 31 سالگی دست به خودکشی زد. برای سیلویا پلات آینه چیز خاصی نیست؛ «همینم که هستم. انتظاری ندارم. / هرچه ببینم را میپذیرم / همانطور که هست، بدون اثری از عشق یا نفرت.» نگاه خیره زن به آینه چنین ادامه مییابد؛ «در من دختر جوانی را غرق کرده، در من زنی پیر را/ هر روز در برابرش میایستم، چون ماهی گندیده.»
9. «آینه» اثر پل مالدون
در شعر مالدون که به یاد پدرش سروده شده با آینه شوم دیگری روبرو هستیم، آینهای که وقتی پدر آن را از دیوار پایین میکشد، «جان او را میگیرد.» حالا زندگی مرد مرده در آینه فرو رفته است. «به آینه که مینگرم / وحشتم میگیرد. نفس کشیدنش را حس میکنم.» به نظر میرسد پدر و پسر در آینه تغییر جا میدهند.
10. «غریبه کوچک» نوشته سارا واترز
آینه مرکز خیالیترین اتفاقات رمان واترز است. «رِد» وارث عمارت خوفناک «صد تالار» است. او به راوی میگوید هنگام رفتن به اتاق خواب آینهای محرک دیده است. آیا پای جن و جادو در میان است؟ در این رمان ترسناک، بخشهای مختلف با دیدن تصویر پسرک در آینه خاتمه میگیرد.
منبع: khabaronline.ir