PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : هانس کريستين آندرسن پدر ادبيات کودک



sorna
08-28-2011, 12:44 AM
هانس کريستين آندرسن پدر ادبيات کودک

شنبه دوم آوريل 2005 دويستمين سالگرد تولد هانس کريستين آندرسن نويسنده مشهور داستانهاي کودکان و نوجوانان و خالق قصه هايي چون '' جوجه اردک زشت'' و ''دخترک کبريت فروش'' است. هانس کريستين آندرسون در دوم آوريل 1805 در شهرک اودنسه در کشور دانمارک به دنيا آمد. مادرش رختشوي بود و پدرش پينه دوز. خانه اي که آندرسن در آن به دنيا آمد بر جاي نمانده است اما جايي که در آن بزرگ شده هنوز باقي است. در پيچ و خم هاي کناره رودخانه همين شهر کوچک هانس با طبيعت عجين شد و راه و رسم زندگي ساده ، قديمي و روستايي مردم آنجا، بر غناي افسانه هايش افزود. آندرسن مي نويسد:« گويي من در زمانهاي دور زندگي کرده ام.» هانس هشت ساله بود که پدرش به ارتش نا پلئون پيوست. پدر سلامتي خود را از کف داد و زود به خانه بازگشت و سه سال بعد از همين بيماري در گذشت. پدري که او را با آثار نمايشنامه نويسان بزرگ دانمارک و داستانهاي هزار و يکشب آشنا کرد. با مرگ پدر، روزگار خوش شنيدن افسانه ها در خانه فقيرانه اما گرم و پر از مهر و محبت نيز پايان يافت و هانس کوچک وارد بازار بي رحمي کار شد: شاگرد بافنده ، شاگرد خياط، کار گر کارخانه تنباکو و... اما سرنوشت او له شدن در زير چرخهاي بي شفقت نبود. خود نمي خواست، نمي پذيرفت که سر نوشتش اين باشد؛ و از آنجا که چشمي جستجو گر و اراده اي بي بازگشت داشت، روزن پرواز را يافت: هنر ! رشته نور هايي که او را به سوي اين روزن رهنمون شد . کتاب بود و تئاتر. بخت ، ديگر او وجود يک تئاتر در اودنسه بود و نيز تئاتر سلطنتي کپنهاک، هانس زود خيلي زود به رشته هاي نور آويخت و پرواز شگفت انگيز خود را آغاز کرد. چهارم سپتامبر 1819 آندرسن چهارده ساله به کپنهاگ رفت تا بخت خود را در تئاتر بيازمايد. سه سال نخست براي او سالهاي مبارزه ، مرگ و زندگي بود. سالهاي تلاش دشوار و نوميدانه براي يافتن يک جا پا به عنوان خواننده، بازيگر، رقصنده باله، و با لاخره نمايشنامه نويس ؛ و اين آخري باعث شد تا مديران تئاتر او را به مدرسه بفرستند. هانس در کپنهاگ حامياني پيدا کرد و با رفت و آمد به خانه هاي آنان امکان يافت در همان حال که شاهد، مبارزه پايين ترين اقشار زحمتکش براي بقا زير خط فقر بود، با بالاترين لايحه هاي سرمايه دار پايتخت نيز آشنا شود . در همه اين سالها آندرسن جوان فقط يک هدف داشت ، در عرصه هنر پيش برود و پيش برود. او شهر کوچک و دنياي محدود خود را ترک کرد بي آنکه در دنياي بر تر( پايتخت ) جاپايي داشته باشد. اين همان راه دردناک اما رو به سوي بالا نيست که پري کوچک دريايي نيز تجربه مي کند؟ تحصيل در السينور( اين شهر شما را به ياد هاملت نمي اندازد؟) و کپنهاک از آندرسن زحمت کش کم سواد مرد تحصيلکرده و با فرهنگي ساخت که در آخرين سالهاي عصر طلايي به حلقه سرمايه داري راه يافت. تاثير اين دو قطب در تمامي افسانه هاي آندرسن آشکار شد. آندرسن از 22 سالگي سفر هاي خود را به عنوان نويسنده و شاعر آغاز کرد . پنج سال بعد در 1833 در دانمارک مورد توجه قرار گرفت و حکومت دانمارک هزينه سفرهاي او را پذيرفت تا تجربه اش را گرد آوري و منتشر کند از اين پس زندگي آندرسن از نظر مالي تغيير کرد و اين درست زماني بود که مادرش، آن ماري آندرسن داتر در يک نواخانه جان سپرد .
آندرسن به حق لقب پدر ادبيات کودک را دارد، بزرگترين جايزه ادبيات کودکان به نام اوست. و آثارش تا کنون به بيش از صدو پنجاه زبان ترجمه و بارها و بارها به شکل هاي گونه گون تجديد چاپ شده است