sorna
08-28-2011, 12:34 AM
نگاهی به زندگی و آثار بوریس پاسترناک
یک زندگی در فوریه ۱۸۹۰ در خانواده «لئانید لسیپویچ پاسترناک» استاد دانشکده نقاشی، معماری و مجسمهسازی و «رزا ایزیدرونا کاوفمان» پیانیست مشهور روسی، پسری متولد شد که نامش را بوریس (باریس) گذاشتند.
تولستوی، ریکله و اسکرپابین از جمله هنرمندان مشهوری بودند که از دوستان خانوادگی پاسترناکها محسوب میشدند.
بوریس پاسترناک در سال ۱۹۰۶ تحصیلات متوسطه را به پایان رسانید و در سال ۱۹۰۹ برای تحصیل فلسفه وارد دانشکده فلسفه و تاریخ دانشگاه مسکو شد. در سال ۱۹۱۲ برای تکمیل دانش فلسفی راهی ماربورگ آلمان شد. یک سال بعد، پاسترناک به فلسفه بیعلاقه شد و فعالیت ادبی خود را آغاز کرد.
آشنایی او با نمایندگان برجسته سمبلیسم و فوتوریسم، از جمله ولادیمیر مایاکوفسکی زمینهساز چاپ پنج شعر در سالنامه «لیریکا» میشود. از سال ۱۹۱۴ که اولین کتاب شعر چاپ شد تا ۱۹۳۱ که وی از مسکو به قفقاز مهاجرت کرد بیش از ۱۰ مجموعه شعر توسط وی منتشر شده بود در همین سال است که به عضویت گروه فوتوریستی «سنتریفوگا» درمیآید.
پاسترناک در یکی از شعرهایش چنین میسراید:
«از خانه
پای به میدانچه نهادم
تو گویی
دیگر باره پا به جهان مینهادم»
جهان ادبیاتی که بوریس پاسترناک کشف میکند، جهان ادبیات تغزلی و اشعار روحانگیز است؛ پاسترناک که پیش تر در بازگشت به مسکو از همسر اولش یوگنیا ولادیمیرونا جدا شده بود، در سال ۱۹۳۴ با زیناییدا نیکلایونا نیگاوز ازدواج میکند. او اعتقاد داشت که انسان زاده شده است که زندگی کند نه اینکه خود را برای زندگی آماده نماید.در همین سال در اولین کنگره نویسندگان اتحاد جماهیر شوروی، پاسترناک به عنوان بزرگترین شاعر معاصر روس معرفی می گردد.
در سال ۱۹۴۱، با آغاز جنگ جهانی دوم پاسترناک به شهر چیستاپل نقل مکان میکند. در این زمان به سرودن اشعار میهنپرستانه مثل «قصه ترسناک» و «پاسگاه مرزی» میپردازد و به عنوان خبرنگار نظامی داوطلبانه به جبهه اعزام میشود.
در سال ۱۹۴۶ پاسترناک کار روی شاهکار خود یعنی رمان دکتر ژیواگو را آغاز میکند. این کتاب در سال ۱۹۵۷ در ایتالیا چاپ میشود و باعث میشود که جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۵۸ نصیب پاسترناک شود، هرچند که او به دلیلی که شرحش خواهد آمد، از دریافت جایزه نوبل خودداری میکند. به غیر از پاسترناک ایوان بونین، میخائیل شولوخوف، سولژنتسین و ایوسف برونسک، از نویسندگان روس هستند که برنده این جایزه شدند.
● شعرهای توامان
پاسترناک آنگونه که خود مینویسد وقتی دست به سرودن شعر میزند: «نه همین یک بار، بلکه پیوسته و در اغلب اوقات مثل آدمی که نقاشی میکند یا آهنگ میسازد». شعر میسراید. این نوع سرایش توامان و سریع توسط پاسترناک به آشنایی او با فوتوریستهای روس باز میگشت که به نوعی خلق مکانیکی در هنر دست میزدند.
نخستین مجموعه شعر او «توامان در ابرها» بود که در سال۱۹۱۴ به چاپ رسید. دو شعر این مجموعه در توصیف تجربه او در اروپای غربی بود. «ونیز» و «ایستگاه قطار»؛ نیکالای آیسیف شاعر، پاسترناک را شاعر تغزلی اصیل در شعر جدید روسیه و شعر او را وارث ارجمند ناوگان عظیم سمبلیستهای روس اعلام کرد. دیگر مجموعه شعر او که به سال ۱۹۱۷ منتشر شد «بر فراز حصارها» نام داشت. پاسترناک بعدها گفت که عنوان دفتر شعرش به تقلید از سمبلیستها، نوعی خود نمایی بوده؛ چنانچه اشاره شد، پاسترناک توانست با تقلیدی موفق از شاعر فوتوریست روس، مایاکوفسکی توامان به سرایش شعر بپردازد؛ برخی از این اشعار در مجموعه «بر فراز حصارها» در سال ۱۹۱۷ به چاپ رسید. در همین سالها بود که پاسترناک دست از این روش تقلیدی برداشته و به ذوق آزمایی در شعر بلند روایی روی آورد. از آن میان میتوان منظومههای بیماری والا (۱۹۲۸- ۱۹۲۴) و ستوان اشمیت (۱۹۲۷- ۱۹۲۶) را نام برد.
پس از آن مجموعه شعر «خواهر من، زندگی» که در ۱۹۱۷ و ۱۹۱۸ سروده شده بود، از پاسترناک منتشر شد. این اشعار نگاه پاسترناک را به فاصله میان دو رویداد انقلابی فوریه و اکتبر در روسیه، نشان میدهد. کتاب با استقبال پرشور جوانان فرهیخته شعر دوست روبهرو شد. و آن را کتاب دانش جهان و شکرگزاری و شادمانی خطاب کردند؛ پاسترناک در تلاشی صادقانه برای به شعر سرودن آشوبهای زمان انقلاب چنین میسراید:
«همراه مردم
جادهها
درختان
و اختران گردهم آمدند
و خطابههایی شیوا خواندند»
پاسترناک در شعرهای خواهر من، زندگی؛ رویدادهای انقلاب را چنان با تجربیات خود در آمیخت که میتوانست آن رویدادهای بیرونی را آنچنان که احساس میکرد بیان کند. منتقد مشهور، سرموریس باورا، درباره او میگوید: «این دقیقاً همان اهمیتی است که پاسترناک برای آن رویدادها قائل بود. آن رویدادها رویدادهای طبیعی هستند و بنابراین سراسر شکوه و رمز و رازند. آنها نمود نیروهایی هستند که میتوانیم در طبیعت مادی مشاهده کنیم».
دفتر شعر «تمها و واریاسیونها» که در ۱۹۲۳ منتشر شد، مرکب از شش چرخه شعر است که شگفتترین آنها «تمها و واریاسیونها» است که به مضمون وحدت میان نیروهای خلاق هنری و عناصری آرام طبیعت تاکید دارد و نشان میدهد که یک قطعه شعر تا چه حد میتواند در ساختار و تمهیدات از موسیقی تاثیر پذیرد. شعرهایی مانند بیماری و گسستن از زیباترین اشعار این مجموعه بهشمار میروند. «تمها و واریاسیونها» شهرت شاعری پاسترناک را که با خواهر من، زندگی آغاز شده بود تثبیت کرد.
پاسترناک بنیانگذار شیوه جدید و نظام جدید شعر روس است که هماهنگی تازه و پختهای در شعر روسیه را ایجاد کرده است.
از سایر آثار پاسترناک میتوان به داستانهای «نامههایی از تولا» و «کودکی لوورس»؛ تصنیف منظومه تاریخی- انقلابی «سال ۱۹۰۵»؛ رمان منظوم «اسپکترسکی»؛ رمان «اماننامه»؛ «تولدی دیگر»؛ «در ارتش»؛ «قطارهای اول وقت»؛ «پهنای زمین»؛ مجموعه شعر«وقتی هوا صاف میشود» و... اشاره کرد.
● فرجام نافرجام
پاسترناک شاعری با روحی لطیف و انسانی بود، که در یکی از مهمترین و خشن و پرآشوبترین دوران تاریخ حیات بشری بر زمین میزیست. در میانه زندگی او بود که انقلاب کمونیستی در روسیه رخداد؛ پس از وقوع انقلاب کمونیستی در روسیه، بوریس محتاطانه با واقعیت اجتماعی و ادبی اتحاد شوروی برخورد کرد.
مهمترین اثر پاسترناک بیشک رمان دکتر ژیواگو است که نه سال زحمت نویسنده را از سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۵ به خود اختصاص داد.
زمانی که ناشر ایتالیایی فلترینلی در سال ۱۹۵۸ کتاب دکتر ژیواگو را در ایتالیا منتشر کرد؛ و در همان سال جایزه نوبل ادبیات به این کتاب اختصاص یافت. دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، پاسترناک را به شدت تحت فشار قرار داد تا این جایزه را نپذیرد.
بوریس پاسترناک خود در شعر جایزهِنوبل دراینباره چنین میسراید:
«فنا شدم
چو حیوانی دربند
در جایی هماینک
نور هست و آزادی و مردم
ولی از پس من
تنها هیاهوی پیگران به گوش میرسد
و راه گریزی برایم نیست.»
مقامات شوروی عقیده داشتند شاهکار پاسترناک، دکتر ژیواگو یک کتاب ضد انقلابی است. کنگره نویسندگان اتحاد جماهیر شوروی، بوریس پاسترناک را در سال ۱۹۵۸ از جمع خود اخراج کردند.
با این وجود در سال ۱۹۶۵ داستان دکترژیواگو به کارگردانی دیوید لینز و نقشآفرینی بازیگران بزرگی از جمله عمر شریف، جولی کریستی، جرالدین چاپلین، الک گینس و... روی پرده سینما جاودان شد و این فیلم چند جایزه اسکار را به خود اختصاص داد. و پس از فروپاشی اتحاد شوروی در سال ۱۹۹۱ آکادمی نوبل جایزه بوریس پاسترناک را به بازماندگان او اهدا کرد.
ویل دورانت در ستایش شاهکار بوریس پاسترناک، دکتر ژیواگو گفته: اگر کلمهای برای توصیف این اثر جالب موجود باشد، همانا کلمه زندگی است و بس.
با این وجود نکته جالب دیگری هم از سوی مخالفان پاسترناک همواره مطرح میشده و آن اینکه سازمانهای اطلاعات و جاسوسی آمریکا (سیا) و انگلیس نقش بسزایی در فراهم ساختن زمینه برای اعطای جایزه نوبل به این نویسنده داشتهاند. دولت شوروی چاپ کتاب دکتر ژیواگو را در این کشور ممنوع کرده بود و فقط نسخه انگلیسی زبان آن وجود داشت. از همینرو آژانسهای اطلاعات و جاسوسی آمریکا و انگلیس با توجه به قانون جوایز نوبل، که آثار ادبی باید به زبان اصلی شان ارائه شوند، تلاش زیادی کردند تا نسخه روسی زبان دکتر ژیواگو به چاپ برسد.
و بالاخره، بوریس لئانیدویچ پاسترناک در تاریخ ۳۰ مه ۱۹۶۰ درحالی که کمتر با کسی معاشرت داشت در اثر سرطان ریه در پردلکینا ـ که سالهای پایانی عمر در آنجا او خود را با باغبانی و دیدار با ادبا سرگرم میکرد ـ چشم از جهان فرو میبندد. مقبره پاسترناک در منطقه پردی کینو، که مخصوص به خاکسپاری نویسندگان بزرگ روسیه است، قرار دارد.
بوریس پاسترناک در ادب روس جایگاهی والا دارد و بهحق یکی از بزرگترین شاعران سده بیست به شمار میآید. او در اشعار و آثار منثورش موفق شد برای نخستین بار آمیزهای یکپارچه از ادبیات کلاسیک روسیه و جهان را با دستاوردهای سمبلیسم و هنر آوانگارد روسیه ارائه دهد. رمان دکتر ژیواگو طی سالهایی متمادی یکی از پرطرفدارترین رمانهای جهان بود و از بسیاری جهات یگانه نماینده ادب دهه بیست شوروی بهشمار میآید.
یک زندگی در فوریه ۱۸۹۰ در خانواده «لئانید لسیپویچ پاسترناک» استاد دانشکده نقاشی، معماری و مجسمهسازی و «رزا ایزیدرونا کاوفمان» پیانیست مشهور روسی، پسری متولد شد که نامش را بوریس (باریس) گذاشتند.
تولستوی، ریکله و اسکرپابین از جمله هنرمندان مشهوری بودند که از دوستان خانوادگی پاسترناکها محسوب میشدند.
بوریس پاسترناک در سال ۱۹۰۶ تحصیلات متوسطه را به پایان رسانید و در سال ۱۹۰۹ برای تحصیل فلسفه وارد دانشکده فلسفه و تاریخ دانشگاه مسکو شد. در سال ۱۹۱۲ برای تکمیل دانش فلسفی راهی ماربورگ آلمان شد. یک سال بعد، پاسترناک به فلسفه بیعلاقه شد و فعالیت ادبی خود را آغاز کرد.
آشنایی او با نمایندگان برجسته سمبلیسم و فوتوریسم، از جمله ولادیمیر مایاکوفسکی زمینهساز چاپ پنج شعر در سالنامه «لیریکا» میشود. از سال ۱۹۱۴ که اولین کتاب شعر چاپ شد تا ۱۹۳۱ که وی از مسکو به قفقاز مهاجرت کرد بیش از ۱۰ مجموعه شعر توسط وی منتشر شده بود در همین سال است که به عضویت گروه فوتوریستی «سنتریفوگا» درمیآید.
پاسترناک در یکی از شعرهایش چنین میسراید:
«از خانه
پای به میدانچه نهادم
تو گویی
دیگر باره پا به جهان مینهادم»
جهان ادبیاتی که بوریس پاسترناک کشف میکند، جهان ادبیات تغزلی و اشعار روحانگیز است؛ پاسترناک که پیش تر در بازگشت به مسکو از همسر اولش یوگنیا ولادیمیرونا جدا شده بود، در سال ۱۹۳۴ با زیناییدا نیکلایونا نیگاوز ازدواج میکند. او اعتقاد داشت که انسان زاده شده است که زندگی کند نه اینکه خود را برای زندگی آماده نماید.در همین سال در اولین کنگره نویسندگان اتحاد جماهیر شوروی، پاسترناک به عنوان بزرگترین شاعر معاصر روس معرفی می گردد.
در سال ۱۹۴۱، با آغاز جنگ جهانی دوم پاسترناک به شهر چیستاپل نقل مکان میکند. در این زمان به سرودن اشعار میهنپرستانه مثل «قصه ترسناک» و «پاسگاه مرزی» میپردازد و به عنوان خبرنگار نظامی داوطلبانه به جبهه اعزام میشود.
در سال ۱۹۴۶ پاسترناک کار روی شاهکار خود یعنی رمان دکتر ژیواگو را آغاز میکند. این کتاب در سال ۱۹۵۷ در ایتالیا چاپ میشود و باعث میشود که جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۵۸ نصیب پاسترناک شود، هرچند که او به دلیلی که شرحش خواهد آمد، از دریافت جایزه نوبل خودداری میکند. به غیر از پاسترناک ایوان بونین، میخائیل شولوخوف، سولژنتسین و ایوسف برونسک، از نویسندگان روس هستند که برنده این جایزه شدند.
● شعرهای توامان
پاسترناک آنگونه که خود مینویسد وقتی دست به سرودن شعر میزند: «نه همین یک بار، بلکه پیوسته و در اغلب اوقات مثل آدمی که نقاشی میکند یا آهنگ میسازد». شعر میسراید. این نوع سرایش توامان و سریع توسط پاسترناک به آشنایی او با فوتوریستهای روس باز میگشت که به نوعی خلق مکانیکی در هنر دست میزدند.
نخستین مجموعه شعر او «توامان در ابرها» بود که در سال۱۹۱۴ به چاپ رسید. دو شعر این مجموعه در توصیف تجربه او در اروپای غربی بود. «ونیز» و «ایستگاه قطار»؛ نیکالای آیسیف شاعر، پاسترناک را شاعر تغزلی اصیل در شعر جدید روسیه و شعر او را وارث ارجمند ناوگان عظیم سمبلیستهای روس اعلام کرد. دیگر مجموعه شعر او که به سال ۱۹۱۷ منتشر شد «بر فراز حصارها» نام داشت. پاسترناک بعدها گفت که عنوان دفتر شعرش به تقلید از سمبلیستها، نوعی خود نمایی بوده؛ چنانچه اشاره شد، پاسترناک توانست با تقلیدی موفق از شاعر فوتوریست روس، مایاکوفسکی توامان به سرایش شعر بپردازد؛ برخی از این اشعار در مجموعه «بر فراز حصارها» در سال ۱۹۱۷ به چاپ رسید. در همین سالها بود که پاسترناک دست از این روش تقلیدی برداشته و به ذوق آزمایی در شعر بلند روایی روی آورد. از آن میان میتوان منظومههای بیماری والا (۱۹۲۸- ۱۹۲۴) و ستوان اشمیت (۱۹۲۷- ۱۹۲۶) را نام برد.
پس از آن مجموعه شعر «خواهر من، زندگی» که در ۱۹۱۷ و ۱۹۱۸ سروده شده بود، از پاسترناک منتشر شد. این اشعار نگاه پاسترناک را به فاصله میان دو رویداد انقلابی فوریه و اکتبر در روسیه، نشان میدهد. کتاب با استقبال پرشور جوانان فرهیخته شعر دوست روبهرو شد. و آن را کتاب دانش جهان و شکرگزاری و شادمانی خطاب کردند؛ پاسترناک در تلاشی صادقانه برای به شعر سرودن آشوبهای زمان انقلاب چنین میسراید:
«همراه مردم
جادهها
درختان
و اختران گردهم آمدند
و خطابههایی شیوا خواندند»
پاسترناک در شعرهای خواهر من، زندگی؛ رویدادهای انقلاب را چنان با تجربیات خود در آمیخت که میتوانست آن رویدادهای بیرونی را آنچنان که احساس میکرد بیان کند. منتقد مشهور، سرموریس باورا، درباره او میگوید: «این دقیقاً همان اهمیتی است که پاسترناک برای آن رویدادها قائل بود. آن رویدادها رویدادهای طبیعی هستند و بنابراین سراسر شکوه و رمز و رازند. آنها نمود نیروهایی هستند که میتوانیم در طبیعت مادی مشاهده کنیم».
دفتر شعر «تمها و واریاسیونها» که در ۱۹۲۳ منتشر شد، مرکب از شش چرخه شعر است که شگفتترین آنها «تمها و واریاسیونها» است که به مضمون وحدت میان نیروهای خلاق هنری و عناصری آرام طبیعت تاکید دارد و نشان میدهد که یک قطعه شعر تا چه حد میتواند در ساختار و تمهیدات از موسیقی تاثیر پذیرد. شعرهایی مانند بیماری و گسستن از زیباترین اشعار این مجموعه بهشمار میروند. «تمها و واریاسیونها» شهرت شاعری پاسترناک را که با خواهر من، زندگی آغاز شده بود تثبیت کرد.
پاسترناک بنیانگذار شیوه جدید و نظام جدید شعر روس است که هماهنگی تازه و پختهای در شعر روسیه را ایجاد کرده است.
از سایر آثار پاسترناک میتوان به داستانهای «نامههایی از تولا» و «کودکی لوورس»؛ تصنیف منظومه تاریخی- انقلابی «سال ۱۹۰۵»؛ رمان منظوم «اسپکترسکی»؛ رمان «اماننامه»؛ «تولدی دیگر»؛ «در ارتش»؛ «قطارهای اول وقت»؛ «پهنای زمین»؛ مجموعه شعر«وقتی هوا صاف میشود» و... اشاره کرد.
● فرجام نافرجام
پاسترناک شاعری با روحی لطیف و انسانی بود، که در یکی از مهمترین و خشن و پرآشوبترین دوران تاریخ حیات بشری بر زمین میزیست. در میانه زندگی او بود که انقلاب کمونیستی در روسیه رخداد؛ پس از وقوع انقلاب کمونیستی در روسیه، بوریس محتاطانه با واقعیت اجتماعی و ادبی اتحاد شوروی برخورد کرد.
مهمترین اثر پاسترناک بیشک رمان دکتر ژیواگو است که نه سال زحمت نویسنده را از سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۵ به خود اختصاص داد.
زمانی که ناشر ایتالیایی فلترینلی در سال ۱۹۵۸ کتاب دکتر ژیواگو را در ایتالیا منتشر کرد؛ و در همان سال جایزه نوبل ادبیات به این کتاب اختصاص یافت. دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، پاسترناک را به شدت تحت فشار قرار داد تا این جایزه را نپذیرد.
بوریس پاسترناک خود در شعر جایزهِنوبل دراینباره چنین میسراید:
«فنا شدم
چو حیوانی دربند
در جایی هماینک
نور هست و آزادی و مردم
ولی از پس من
تنها هیاهوی پیگران به گوش میرسد
و راه گریزی برایم نیست.»
مقامات شوروی عقیده داشتند شاهکار پاسترناک، دکتر ژیواگو یک کتاب ضد انقلابی است. کنگره نویسندگان اتحاد جماهیر شوروی، بوریس پاسترناک را در سال ۱۹۵۸ از جمع خود اخراج کردند.
با این وجود در سال ۱۹۶۵ داستان دکترژیواگو به کارگردانی دیوید لینز و نقشآفرینی بازیگران بزرگی از جمله عمر شریف، جولی کریستی، جرالدین چاپلین، الک گینس و... روی پرده سینما جاودان شد و این فیلم چند جایزه اسکار را به خود اختصاص داد. و پس از فروپاشی اتحاد شوروی در سال ۱۹۹۱ آکادمی نوبل جایزه بوریس پاسترناک را به بازماندگان او اهدا کرد.
ویل دورانت در ستایش شاهکار بوریس پاسترناک، دکتر ژیواگو گفته: اگر کلمهای برای توصیف این اثر جالب موجود باشد، همانا کلمه زندگی است و بس.
با این وجود نکته جالب دیگری هم از سوی مخالفان پاسترناک همواره مطرح میشده و آن اینکه سازمانهای اطلاعات و جاسوسی آمریکا (سیا) و انگلیس نقش بسزایی در فراهم ساختن زمینه برای اعطای جایزه نوبل به این نویسنده داشتهاند. دولت شوروی چاپ کتاب دکتر ژیواگو را در این کشور ممنوع کرده بود و فقط نسخه انگلیسی زبان آن وجود داشت. از همینرو آژانسهای اطلاعات و جاسوسی آمریکا و انگلیس با توجه به قانون جوایز نوبل، که آثار ادبی باید به زبان اصلی شان ارائه شوند، تلاش زیادی کردند تا نسخه روسی زبان دکتر ژیواگو به چاپ برسد.
و بالاخره، بوریس لئانیدویچ پاسترناک در تاریخ ۳۰ مه ۱۹۶۰ درحالی که کمتر با کسی معاشرت داشت در اثر سرطان ریه در پردلکینا ـ که سالهای پایانی عمر در آنجا او خود را با باغبانی و دیدار با ادبا سرگرم میکرد ـ چشم از جهان فرو میبندد. مقبره پاسترناک در منطقه پردی کینو، که مخصوص به خاکسپاری نویسندگان بزرگ روسیه است، قرار دارد.
بوریس پاسترناک در ادب روس جایگاهی والا دارد و بهحق یکی از بزرگترین شاعران سده بیست به شمار میآید. او در اشعار و آثار منثورش موفق شد برای نخستین بار آمیزهای یکپارچه از ادبیات کلاسیک روسیه و جهان را با دستاوردهای سمبلیسم و هنر آوانگارد روسیه ارائه دهد. رمان دکتر ژیواگو طی سالهایی متمادی یکی از پرطرفدارترین رمانهای جهان بود و از بسیاری جهات یگانه نماینده ادب دهه بیست شوروی بهشمار میآید.