توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ادبیات ایتالیا و نویسندگان ایتالــــیایی
sorna
08-27-2011, 11:56 PM
ويتوريو كنت آلفيري
ويتوريو آلفيري Vittorio Alfieri، شاعر نامي ايتالياست كه در سال 1749 تولد يافت. وي جواني خود را در هوسبازي و ماجراجويي گذراند و بدون هدف خاص قسمت اعظم اروپا را سياحت كرد و در 16 سالگي شروع به نوشتن كرد و با روح هيجان و حرارتي كه داشت پياپي بيست تراژدي نوشت، كه لحن همه آنها به خلاف تراژدينويسان ايتاليايي قبل از او، جدي و محكم بود. تراژديهاي او مرودپسند فراوان مردم ايتاليا قرار گرفت و آنها را «طليعه تئاتر ملي» ايتاليا شمردند. در 1788 وي با يك كنتس بيوه ازدواج كرد و اين زن به خاطر آلفيري بنايي در كليساي سانتاكروچه فلورانس ساخت، ك هاز شاهكارهاي بزرگ حجاري ايتاليا به شمار ميرود. وي در ادبيات ايتاليا «شاعر تراژدي» لقب گرفته. او در سال 1803 درگذشت.
مهمترين آثار وي بدينقرارند:
پادشاه و ادبيات
فيليپ دوم
آنتيگون
آگاممنون
ويرجينيا
اوكتاويا
تاريخ زندگاني من.
sorna
08-27-2011, 11:56 PM
آلبرتو مراویا
آلبرتو مراویا که نام اصلیش آلبرتو پین کروله است، داستانسرای معاصر ایتالیایی است که در 28 نوامبر 1907 در شهر رم پای به عرصه گیتی نهاد.
این نویسنده بزرگ در سال 1929 با انتشار اولین داستان خود به نام بی تفاوت ها که جنبه قوی روانشناسی دارد توجه مردم را ناگهان به سوی خود جلب کرد. این داستان که طرحی اعترافی و روش رئالیستی دارد در آن سال به وسیله ناشناس 22 ساله ای به رشته تحریر درآمد و از همان زمان انقلاب هنر برای هنر در ادبیات ایتالیا به وقوع پیوست.
مضمون تند داستان «بی تفاوت ها» گفت وگو از افرادی می کند که زندگی بی رحم و سنگدل با قساوت هرچه بیشتر اشتیاق و شور وفای به عهد را در آنان نابود می سازد.
مراویا عقیده دارد که روانشناسی و اهمیت مضامین روانی باید در ادبیات وجود داشته باشد.
آثار مراویا در خارج از ایتالیا به زبان های مختلف ترجمه شده است. نوول کانفورمیست و تنبل زمینه سینماتوگرافی و اثر دید سوررئالیستی قوی دارد. زنی از رم او را به اوج شهرت ر سانید. داستان دو زن که قویترین اثر مراویا شناخته شده است و آن را مخالف عقاید عمومی می دانند، داستانی است که از سرخوردگی های بعد از جنگ عمومی مردم گفت وگو می کند، که همه در جست وجوی دنیای بهتری هستند.
از میان آثار مشهور مراویا می توان اینها را نام برد: عشق و زناشویی لیدا، افسانه های رومی و سرکشی.
sorna
08-27-2011, 11:56 PM
هوراس
هوراس بزرگترین شاعر روم قدیم است که 66 سال پیش از میلاد مسیح در ایتالیا به دنیا آمد. پدرش از غلامان آزاد شده بود و وی را در سن 18 سالگی برای آموختن فلسفه به آتن فرستاد، ولی هوراس در مراجعت از آتن حس آزاد منشی و دشمنی با استبداد را همراه آورده بود و در سپاه بروتوس قهرمان انقلابی رم نام نویسی کرد. در موقع بازگشت، پدرش مرده و اموالش از طرف دولت ضبط گردیده بود.
وی دوست صمیمی مسینوس شاعر رسمی دربار بود و بعد از مرگ مسینوس، او نیز در سن پنجاه وهفت سالگی بدرود زندگی گفت و طبق وصیت خود، در کنار گوردوست شاعرش به خاک سپرده شد.
از او چهار کتاب معروف به قصاید، مجموعه بزرگ غزلیات، مجموعه هجویات و مراسلات منظوم باقی مانده که همه جزو شاهکارهای ادبیات لاتین محسوب می گردند.
sorna
08-27-2011, 11:56 PM
پترارك
فرانچسكو پترارك f.Petrarck يا پتراركوس از بزرگترين شعراي دوره رنسانس ايتاليا ميباشد كه به سال 1304 ميلادي در آرززو ديده به جهان گشود. افكار وي به كلي بر ضد افكار قرون وسطي بود. در بسياري از علوم مخصوصاً تاريخ و باستانشناسي مطالعاتي داشت و سبك خاصي كه آميخته با سبك نويسندگان قديم و معاصر بود به وجود آورد و غزلياتي به زبان عاميانه سرود. وي مورخي بزرگ و متتبعي عاليقدر و صاحب مطالعات زياد در كتب خطي قديم و يكي از مبرزترين افراد بشردوست در عصر تجدد بود. معتقد بود كه نبايد پيوسته به فكر رستاخيز و آخرت بود بلكه از زيبايي و لذتهاي زندگاني بايد بهرهمند شد. وي مخالف سنن و عادات بود و ميگفت حقايق را بايد به وسيله مشاهده و پژوهش و استدلال كشف كرد. با داشتن اين عقايد پترارك قهراً وجه اشتراكي با دورههاي درخشان يونان و روم پيدا ميكرد. به اين جهت كوشيد تا فرهنگ باستان را زنده كند و در ديوان خود و كتابهايي كه در ادبيات و نقد شعر و اخلاق نوشت مانند مجموعه «سرود و مردمان نامي» اوج گذشته را ظاهر ساخت. در سال 1341 به سمت شاعري دانشگاه روم برگزيده شد و بالاخره در سال 1374 در سن 70 سالگي زندگي را بدرود گفت و در كاپيتول، معبدي بزرگ در روم كه خدمتگزاران بزرگ را تجليل ميكردند، مدفون گشت.
sorna
08-27-2011, 11:57 PM
دانته الیگیری
دانته الیگیری به سال 1265 میلادی در فلورانس متولد گردید. هنوز کودک بود که مادرش مرد و پدرش زنی دیگر اختیار کرد. تحصیلات خود را در دانشگاه های فلورانس به اتمام رسانید. او به رشته های مختلف دانش و ادب علاقه مند بود و همه دانش های زمان خودش را آموخت و سرآمد اقران گردید. 9 ساله بود که چشمش به بئاتریس افتاد و باز چون در هجده سالگی او را دید عاشق و دلباخته او گردید و به خاطر این عشق که از تاریخ ترین عشق های دنیاست قطعه زیبای «زندگانی نو» را سرود و همین عشق مایه اصلی شاهکار بدیع «کمدی الهی» گردید.
بئاتریس در سال 1290 فوت کرد و دانته زنی به نام ژما از خاندان دوناتی گرفت. در این زمان دانته شاعر مشهوری بود و پیش از آنکه از فلورانس تبعید گردد به اتفاق عده ای دیگر از شعرا مکتب ادبی تازه ای بنیاد نهاد که «سبک تازه ملایم» نام داشت. شعار این مکتب آن بود که شعر ایتالیایی از حالت ابهام و پیچیدگی بیرون آید و ساده و روان باشد. در زمان دانته دو خانواده بزرگ اشرافی بر سر حکومت فلورانس با هم رقابت و نزاع داشتند چنانکه وی که خود یکی از آن خاندان ها بود در چندین زد و خورد بین آن دو دسته شرکت کرد.
در حدود سی سالگی به فعالیت سیاسی پرداخت، دو سال بعد به عضویت «شورای صد نفری» انتخاب شد و در سال 1300 یکی از شش تن حاکم فلورانس گردید. در سال 1302 بر اثر بروز اختلاف بین دو دسته سیاه و سفید در شهر فلورانس و دخالت پاپ در این قضیه نیروی «شارل دووالوا» برادر فیلیپ لوبل پادشاه فرانسه شهر فلورانس را اشغال کرد و سفیدها را از آن شهر راند. در 27 پانویه همان سال طبق حکم دادگاه به پرداخت پنج هزار «فیورینو» و دو سال تبعید از فلورانس و محرومیت ابدی از حقوق مدنی محکوم شد. این حکم غیابی بود و چون از محکوم خبری به دست نیاوردند حکم دیگری صادر کردند که اگر گیر بیفتد زنده زنده در آتش سوخته شود.
از آن پس دوران ممتد و آوارگی و دربدری دانته شروع شد و تا آخر عمر او ادامه یافت. سفرهای متعدد به بلاد اروپا کرد و مدت ها نیز در شهرهای ایتالیا سرگردان بود و اجازه بازگشت به فلورانس را به او نمی دادند عاقبت پس از بیست سال دربدری در شهر «راونا» از شهرهای ایتالیا به سال 1321 درگذشت. دانته در این شهر تا سال مرگش مهمان «کان گرانده دالاسکا» بود و او همان کسی است که شاهکار جاویدان کمدی الهی به او اهدا شده است. کتاب کمدی الهی در سه قسمت سروده شده است: دوزخ و برزخ و بهشت.
sorna
08-27-2011, 11:57 PM
نیکولا ماکیاول
نیکولا ماکیاول، حکیم، سیاستمدار، مورخ و اندیشمند ایتالیایی در فلورانس، در سال 1469 به دنیا آمد. او پس از پایان تحصیلات و شروع خدمت دولت به سفرهای زیادی رفت. در سال 1506 به وزارت جنگ جمهوری فلورانس برگزیده شد اما پس از سقوط جمهوری در سال 1512، تبعید و زندانی شد و از سال 1513 که آزاد شد، پژوهش های علمی و اندیشه ای خود را آغاز کرد و مکتب جدیدی را به نام ماکیاولیسم بنیان نهاد.
وی در سال 1527 رخت از جهان بست. برخی از آثارش بدین شرح می باشد:
عبث درباره نخستین دهه تیت لیو
شاهزاده
هنر جنگ
پرنس
شهریار
ماندرا گولا
مهر گیاه
سلیزیا
بل فگور
تاریخ فلورانس.
sorna
08-27-2011, 11:57 PM
جيوواني وارگا
جيوواني وارگا نويسنده داستان Cavalleria Rusticana يكي از نويسندگان سرشناس ايتاليا است، ولي كمتر نويسندهاي در ادبيات معاصر ميتوان يافت كه مانند او شهرتش را تنها مرهون يك اثر كوچك چند صفحهاي باشد.
شهرت وارگا از لحاظ بينالمللي مرهون همين داستان كوتاه «كاوالريا روستيكانا» است كه ميتوان آن را «غيرت روستايي» ترجمه كرد. اين داستان در مدت كوتاهي در سراسر ايتاليا شهرت يافت و بدينجهت mascagni موزيسين بزرگ ايتاليايي از روي آن اپرا و آهنگ معروفي تهيه كرد كه شهرت اين داستان راب ا خود به تمام اقطار جهان برد.
تاكنون اپرا، فيلم، تئاتر، اين قطعه به كرات در غالب كشورهاي جهان نمايش داده شده، قطعه موزيك آن در بزرگترين سنها نواخته شده است.
با اين همه، ميتوان گفت كه داستان «كاوالريا روستيكانا»، هيچ جنبه خاص و برجستهاي ندارد، جز اينكه معرف روح انتقامجويي و «غيرت» مردم جنوب ايتاليا است، و قطعاً همين تجسم روحيات مردم يكي از نواحي بزرگ اين كشور باعث موفقيت اين داستان در كشور ايتاليا شده است كه غالب آثار ادبي آن جنبه «محلي» دارد.
sorna
08-27-2011, 11:57 PM
آریوستو
لودوویکو آریوستو شاعر و کمدی نویس ایتالیایی به سال 1474 متولد و در سال 1533 درگذشت.
برخی از آثار وی عبارتند از:
صندوقچه
احضارکننده ارواح
لنا
دانش پژوهان
اورلاندوی خشمگین
رولان خشمگین
خشم های اورلاندو.
sorna
08-27-2011, 11:57 PM
كلمنس برنتانو
كلمنس برنتانو اصلاً از يك خانواده ايتاليايي بود، ولي خاندان ا واز چند پشت پيش ازو ي در آلمان ميزيستند. وي به سال 1778 در فرانكفورت به دنيا آمد و نخستين سالهاي زندگي خود را نيز در آنجا گذرانيد، ولي زندگاني ادبي او در هايدلبرگ كه مركز يك دسته از رمانتيكهاي بزرگ آلمان بود شروع شد. آثار شاعرانه او به مراتب از آثار منظوم ساير شعرايي كه جزء دسته رمانتيكهاي هايدلبرگ بودند، عاليتر است. در اشعار او همه جا اثر ذوق بسيار لطيف و حس علاقه به زيباييهاي طبيعت و احساسات دروني ديده ميشود. همين احساسات دروني بالاخره او را به حلقه روحانيت كشيد و ساليان آخر عمر را در خدمت كليسا گذرانيد. مهمترين اثر او كه منظومه حماسي و درعينحال عاشقانه مفصل به نام «تغزلات تاج گل» است بر اثر مرگش ناتمام ماند. رمان «گودوي» و چندين داستان و يك نوول موسوم به «كاسپرل و آنرال» از آثار دوره جواني وي به شمار ميرود. او به سال 1842 ديده از جهان فرو بست.
sorna
08-27-2011, 11:58 PM
پيراندللو - لوئيجي
Pearandello - Luiji
لوئيجي پيراندللو در 1867 در سيسيل ايتاليا چشم به جهان گشود . او در دانشگاه ايتاليا و سپس دانشگاه بن به تحصيل پرداخت و پايان نامه درجه دكتراي خود را در رشته لهجه زادگاه خود نوشت . پيراندللو كار ادبي را با شعر آغازكرد اما لوئيجي كاپوئانا ،رمان نويس نام آور سيسيلي ،او را به نوشتن داستان تشويق كرد و پيراندللو نخستين مجموعه داستان خود را در 1893 انتشار داد . سال بعد رانده شده را نوشت . اين رمان داستان زني است كه شوهرش او را از خانه مي راند و پس از مدتي رفته رفته شخصيتي پيدا مي كند كه جامعه در ابتدا مي پنداشته است . درونمايه هاي نخستين داستانهاي او تقابل ظاهرو واقعيت است . او در اين داستانها به جنبه هاي غم انگيز جامعه اي مي پردازد كه تنها به ظاهرو انجام تشريفات ارج مي نهد . پيراندللو بسيار شوخ طبع بود اما شوخ طبعي او در داستانهايش بيشتر رنگي تلخ و غمخوارانه دارد.
هر چند پيراندللو در نخستين داستانهايش از ورگاوكاپوئانا رئاليستهاي سيسيل ،تاثيرپذيرفت امابسيار زود به كشف مضمون پرداخت . رمان مرحوم ماتيا پاسكال (1904) داستان مردي است كه روزي خبر مرگ خود را در روزنامهامي بيند .اوكه ازرنج زندگي به جان آمده از خواندن خبر مرگ خودشادمان مي شود و خانه و شهر خود را ترك مي گويد . پيراندللو اعتقاد داشت كه شخصيت آدم پديده اي ذهني است و به شيوه تفكر بستگي دارد و بارها عبارت «نسبيت شخصيت» را به كارمي برد . او اين عقيده را كه ازنظر فلسفي مردود شناخته شده از آلفرد بينه و هانري برگسون ، دو فيلسوف فرانسوي ، گرفته بود امابسيار روشن و با اطميناني هيجان انگيز بيان مي كرد .
لوئيجي پيراندللو در زبان محاوره توانابود همين امر او رابه طور طبيعي به جانب تئاتر كشاند. او نخستين نمايشنامه خود ،شرارت ، را در 1908 نوشت . در سال 1916 د رمدت يك سال نه نمايشنامه نوشت كه از ميان آنها اگر اين طور مي انديشيد حق با شماست براي او شهرت كسب كرد . او در نوشتن اين نمايشنامه ها شيوه هاي مالوف و قرار دادي را به كار گرفت . اماتماس با گروههاي پيشرو او را ياري كرد تا اهميت هماهنگي عناصر را در صحنه دريابد . پيراندللو «تئاترجامع» خود را بر نمايشنامه يك شخصيت پريشان پايه ريزي كرد كه بعد ها به نمايشنامه شش شخصيت در جستجوي نويسنده تبديل شد . اين نمايشنامه شهرتي جهاني براي پيراندللو به دنبال داشت . شش شخصيت در جستجوي نويسنده ، هر يك به شيوه خود وامشب از خود مي سازيم (1930) مجموعه نمايشنامه سه گانه پيراندللو را تشكيل مي دهندكه خود آنها را «نمايشنامه هاي سه گانه تئاتر در تئاتر» مي ناميد .اين سه نمايشنامه شناخت تئاترپيراندللو را امكانپذير مي سازند. پيراندللو تاكيدمي ورزيد كه تئاترخيال است ،چون صورت«فرم»دارد يا بهتر گفته شود صورت است ،«صورت كه حركت مي كند . »، ونيز داراي اثباتي است كه زندگي از آن عاري است . نمايشنامه هاي پيراندللو از اعتبار جدلي برخور دارندو بر آن نيستندتا ارزشهايي را نشان دهند كه از عقايد تجريدي حاصل ميآيند. پيراندللو با نمايشنامه هاي خودانقلابي در شگردهاي تئاتر جديد پديد آورد . او قرار داد هاي ثابت تئاتر را مردود مي دانست ؛ چون معتقد بود كه آنهاتجربه نمايش را به جاي سازده بودن تاحد سرگرمي تنزل مي دهند و برا ي تماشاچيان جز تن آساني حاصلي ندارند. او در تئاتر خودقرار دادها را مورد پرسش قرار مي دهد .پرده هاي خيال را تك تك كنار مي زندتابه حقيقت عريان شرايط زندگي آدمي دست يادبد .زيرا اعتقاد داشت كه تنهابا شناخت اين حقيقت است كه مي توان به رستگاري آدمي دل بست . نمايشنامه هانري چهارم (1922) ،كه نخستين نمايشنامه تئاتر پوچي به شمار مي آيد .بيش از ديگرنمايشنامه هاي اوبه اجرا در آمده است . تراژدي هانري در اين است كه آن نقاب ديوانگي كه آگاهانه بر چهره مي آويزد ،در پايان نمايش ، با نيروي عواطفي كه بيرون از اختيار اوست ،جزيي از وجود اومي گردد. پيراندللو دراين نمايشنامه به نقابهايي اشاره مي كندكه جامعه بر چهره ما مي گذارد و جز ايفاي آن نقش ،انتظار ديگري ازماندارد. تجسم بي هويتي و تنزل شخصيت آدمي تاحد ايفاگر نقشي اجتماعي بزرگترين دستاورد تئاتر پيراندللو بوده است .
پيراندللو همراه با برتلد برشت،جان ميلينگتن سينگ و يوجين اونيل چهار تن نمايشنامه نويسان بزرگ قرن معاصر به شمار مي آيند. لوئيجي پيراندللو زندگي توانفرسايي داشت. ديوانگي همسر بسيار زيبايش از تراژدي هاي زندگي اوست . با اين همه .نكته درخور توجه اين است كه او بهترين آثارش را در دوران سراسر رنجباري به وجود آورد كه به نگهداري از او مشغول بود و فقر مادي آزارش مي داد . پيراندللو در عين حال زندگي ادبي پرباري داشت . به جز هفت رمان و پنجاه نمايشنامه ،دويست و پنجاه داستان كوتاه منتشر كرد . اونيمي ا زاين نمايشنامه ها براساس داستانهاي كوتاه خود نوشت . دروغين بودن ظواهر ؛عدم وجودعنصري يكپارچه در شخصيت كه به صورت حالات ، عقايد ،احساسات و كثرت «من» هاي گوناگون بروز مي كند ؛ جاودانگي آدمهاي داستاني در تقابل با آدمهاي واقعي كه مي ميرند و فراموش يم شوند؛و تظاهر نژاد انسان به زيستن بر اساس اصول عقلاني ، برخي از تشويشهاي ذهني پيراندللوي داستان نويس را تشكيل مي دهند .
ما پس از خواندن داستانها يا ديدن نمايشنامه پيراندللو به نتايجي دست مي يابيم كه اساسي تر از عقايدي است كه او خود در اين آثار ارائه كرده است و اين موضوع از نشانه هاي آثار نويسنده بزرگ است .
sorna
08-27-2011, 11:58 PM
پابلوس ویرژیل
Virgil - P
پابلوس ویرژیل
پابلوس ویرژیل را باید بزرگترین شاعر رومی در دنیای قدیم به حساب آورد. شرح زندگی او بیشتر از نوشته های خود وی به دست می آید. ویرژیل در 15 اکتبر سال 70 قبل از میلاد از خانواده ای روستایی در «آند» متولد شد. عشق و علاقه بی حد وی نسبت به زادگاه خود و مردمی که در آن به فلاحت و کشاورزی مشغول بودند، اساس الهامات اشعار ویرژیل را تشکیل می دهد. ویرژیل در کرمونا و میلان و بالاخره در رم به تحصیل پرداخت. در دوران تحصیل علاقه وافری به خواندن آثار نویسندگان به خصوص شعرای رومی و یونانی داشت و خود نیز در علم معانی و بیان فلسفه دانشی فراوان کسب کرد.
زندگی ویرژیل تماماً به شعر و شاعری اختصاص داده شده و مطالعات وی بیشتر در همین زمینه است. وی هیچگاه به کار سیاست و نظام نپرداخت، وی دوستانی داشت که همگی آنها در جریانات سیاسی و انقلابی مملکت دستی داشته و پیوسته مسائل را با وی در میان می گذاشتند.
«دکلوگ» اولین مجموعه شعر اوست که بین سال های 42 تا 37 قبل از میلاد سروده شده است و دیگری «انئید» می باشد.
sorna
08-27-2011, 11:58 PM
پلوتوس
پلوتوس، شاعر و نمایشنامه نویس روم باستان قبل از میلاد بود. وی روستازاده ای بود که به زندگی شهری علاقه ای سرشار داشت، روی همین اصل به تشریح زندگی شهری پرداخته بود. این نویسنده و شاعر پس از نکه از راه تئاتر پولی به دست آورد، به تجارت پرداخت اما نویسنده درام کارش به تهیدستی کشید و دوباره به نوشتن دست زد. در آثار او شوق به دریانوردی و تجارت به خوبی به چشم می خورد و حدود 130 نمایشنامه نوشت که همه موفقیت آمیز بود. برخی از آثار وی عبارتند از:
آمفی تریون
سی کوان
اسیر
کمدی الاغ ها
تاج
جعبه جواهر
سربازان افازن
گلدان طلا
اسیران
پسودولوس
مناخموس
خانه افسانه شده
پارسیان
کارتاژیان
طناب
ترینوموس
دهاتی
استیکوس.
sorna
08-27-2011, 11:58 PM
دينو بوتزاتي
Buzzati - Dino
دينو بوتزاتي
1972 ـ 1906
بوتزاتي از سال 1933 فعاليت ادبي خود را آغاز كرد. او با نوشتن دو كتاب بيابان تاتارها و هفت فرستاده در عرصه ادبيات ايتاليا و جهان به شهرت رسيد.
مضامين مورد علاقه بوتزاتي مرگ، زندگي و اضطرابهاي بشري بود. برخي از منتقدان، آثار وي را سوررئاليستي قلمداد كردهاند، اما داستانهاي او گرچه داراي رويدادها و حال و هوايي ناممكن است، ليكن آنها را ميبايد حاصل گونهاي گرايش به دروننگري و ماوراطبيعه دانست.
بوتزاتي در آثار خود رمز و راز را با نگاهي تلخ و بدبينانه درميآميزد به گونهاي كه آثارش را با داستانهاي كافكا و ادگار الن پو نيز سنجيدهاند.
گفتني است كه برخي از آثار بوتزاتي همچون بيابان تاتارها ـ فيلمبرداري در ايران ـ وبارنابوي كوهستانها به فيلم درآمده و در سراسر جهان به نمايش گذاشته شده است.
بوتزاتي افزون بر نويسندگي به نقاشي نيز ميپرداخت و مضامين بسياري از آثارش را خود نقاشي ميكرد. نام اصلي اين داستان ـ كه به شيوه آزاد ترجمه شده ـ پالتو است.
sorna
08-27-2011, 11:58 PM
کورتزیو مالاپارته
Malaparte - Curzyio
کورتزیو مالاپارته نام مستعار نویسنده پر شوری است به نام «کورتزیو سوکرت» که در سال 1898 در شهر پراتو نزدیک فلورانس دیده بر جهان گشود. او در همان کالج معروفی به تحصیل پرداخت که «دانونزیو» نیز در آنجا درس خوانده بود.
به هنگام کودکی اش چون در همه سال های عمرش کنجکاو و ماجرادوست بود. وقتی که روز دوم ماه اوت سال 1914 نخستین جنگ جهانی آغیاز گشت و او بیش از شانزده سال نداشت از مدرسه و ایتالیای بی طرف گریخت و داوطلبانه به ارتش فرانسه پیوست. او در شانزده سالگی، جنگیدن در کنار نیروهای فرانسه را بر قرائت تاریخ فرانسه در کالج ترجیح داد و در رأس گروه خویش جانانه به نبرد پرداخت و در جنگ های شامپانی سخت زخمی شد و نشان «صلیب جنگ» بزرگترین نشان جنگی فرانسه را به دست آورد.
در سال 1918 مالاپارته را بدین سبب که ریه هایش در اثر گازهای سمی آسیب دیده بود «معلول جنگی» شناختند، بعد از سال 1918 مالاپارته به ایتالیا بازگشت و در 1921 خدمات دولتی را ترک گفت. مالاپارته، به زودی نسبت به اندیشه های موسولینی تمایلی پیدا کرد و در سال 1922 به حزب فاشیست پیوست. او مقالات آتشینی در روزنامه ها می نوشت و به دفاع از نظریه «انسان برتر» نیچه برمی خاست، با این همه مالاپارته عملاً در هیچ یک از فعالیت های حزب فاشیست شرکت نکرد.
وی کم کم به انتقاد از نظم و انضباط نظامی حزب فاشیست پرداخت و دامنه این انتقادات به هجو موسولینی انجامید. بعد که اوضاع سیاسی ایتالیا رو به وخامت گذارد به مسافرت در اروپا، آسیا و آفریقا پرداخت و در سال 1931 پس از بازگشت به ایتالیا از عضویت حزب فاشیست استعفا داد. در همان سال به تشویق دوستش دانیل – هاله وی به فرانسه رفت و در آنجا کتاب «تکنیک کودتا» را نوشت.
در سال 1931 دوران تبعیدش به پایان رسید و دوباره برم برگشت. در سال 1940 هنگام ورود ایتالیا در جنگ جهانی، مالاپارته کتاب زنی چون من را منتشر ساخت.
در جنگ به عنوان یک خبرنگار جنگی در جبهه کار می کرد. سایر آثار مهمی که این نویسنده بزرگ ایتالیایی از بعد از جنگ تاکنون انتشار داده است عبارتند از: «خورشید نابینا است» و «پوست».
sorna
08-27-2011, 11:59 PM
ادبیات ایتالیا
ادبیات ایتالیا نخست مجموعهای از غزلوارهها و اشعار عاشقانه و رزمی و بزمی بود که شاعران دوره گرد و نقالان برای مردم میخواندند یا همراه با چنگ و آواز آنها را میخواندند و مردم ایتالیا بسی راغب به شنیدن این گونه ترانهها و اشعار بودند.
نغمه سازان و داستان پردازان ایتالیائی گاه از کلمات فرانسه در عبارات موزون خویش سود میجستند و همانطور که می دانیم در حدود قرن دوازدهم و سیزدهم میلادی هر یک از شهرها و نواحی ایتالیا دارای حکمرانی مستقل بود لذا وحدتی در این سرزمین وجود نداشت و لهجهها غالباً با هم تفاوت داشت با اینحال در زمان فردریک دوم زبان ایتالیائی در سیسیل، توسکانی مورد استعمال بود و شاعران و خوانندگانی که به ایتالیائی شعر میسرودند با شعر را همراه با آواز میخواندند، قافیه پردازان سیسیل و توسکانی نامیده شده بودند.
استاد و پیشوای این گونه شعر ایتالیائی شخصی به نام گیدوگی نی چلی Guido Guinceli که در سال 1254 میلادی درگذشته بود. وی از مردم بولونیا بود، در سرودن غزلهای پرشور عاشقانه، مهارتی به سزا داشت نفوذ اشعارش این شاعر بزرگ در پرورش فکری و شکوفائی استعداد دانته الیگری شاعر و نویسنده معروف ایتالیائی مؤثر بوده، سبب سرودن و نوشتن داستان کوتاه زندگی نو، سپس کمدی الهی گشته است. دانته شاعر و نویسندهنام آور ایتالیائی (1321-1256) بود.
انگیزه سرودن و نوشتن زندگی نو و کمدی الهی از طرف دانته به علت یک عشق آسمانی بود که به دختری بنام بئاتریس پورتی ناری است و انی عشق از دهسالگی تا پایان عمر این شاعر را در برگرفت و تا پس از مرگ بئاتریس هرگز زن نگرفت.
دانته حتی پس از مرگ دخترک نیز خاطر بئاتریس را از یاد نبرد تا اینکه شی او را در خواب دید و تصمیم گرفت که به خاطر این خواب به نوشتن اثر پرارزش و جهانی خود کمدی الهی پردازد و در بسیاری از جاهای کتاب کمدیالهی بئاتریس همچون فروغی تابان و خورشیدی درخشان و مظهر تقوا و زیبائی و خیرمطلق است. کتاب کمدیالهی تصویر از قرون وسطی با اخلاق و رفتار و اختلافات و جنگها و چهرههای نامی و تمدنهای قدیم است اما باید گفت در این کتاب عظیم صحنههای گویا از تاریخ ، پیش چشم مجسم است.
از کمدی الهی دانته نمایشنامهها و اپراهای بسیار اقتباس و استفاده شده است.
دانته علاوه بر نوشتن دو کتاب زندگی نو و کمدی الهی به تألیف کتابهائی درباره فلسفه و سیاست پرداخته بود. دو عنوان برجستهتر از سایر موضوعات به چشم میخورد یکی ایجاد یک زبان ادبی ایتالیائی دیگری که در یک رساله به زبان لاتین نوشته عنوان حکومت جهانی را برای نخستین بار بیان کرده و با دلیل و برهان به اثبات رسانید، که برای حفظ صلح و آزادی یک سازمان جهانی بایستی از ملل عالم تشکیل شود و این سازمان دارای یک محکمه بینالمللی باشد و آنقدر قدرت داشته باشد که بتواند تصمیمات ملل عضور را به مرحله عمل و اجرا درآورد.
پترارک (1374-1404) از شاعران و نویسندگان ایتالیائی بود که شور و عشقی فراوان به سرزمین ایتالیا و مردم آن داشت دو اثر مهم از وی بجا مانده است که در ادبیات ایتالیا مقامی بس ارجمند دارد 1- پیروزیها 2- آفریقا
این شاعر نویسنده به زبان لاتین نیز آثاری پدید آورد.
جیوانی بوکاچیو (1313-1375) از شاعران و نویسندگان معروف ایتالیائی بود که به ادبیات قدیم یونان و روم عشق میورزید و کتب متعددی به لاتین نوشت درباره تاریخ و شرح حال مردان و زنان مشهور و دباره کوهها و جنگلها و چشمهها و دریاچهها و رودها و غیره دو کتاب در باب افسانههای شبانی کتابی بنام آمتو Ameto و کتاب دکامرون (Decameron) مجموعه صد داستان است، نوشت.
در دکامرون زمینه داستان را گروهی مردان و زنان تشکیل میدهد که میخواهند از بلای طاعاون سال 1348، فلورانس بگریزند و پناه بخانهای ییلاقی میبرند در آن خانه بافسانهگوئی میپردازند و چون خلق و خوی داستانگویان متفاوت است داستانها دارای گیرائی و تنوع بسیار است و از مجموع آنها اوصاف شاعرانه، عبرت آموز و غمانگیز اما لطیف و شاعرانه فراوان بچشم میخورد. چون نویسند واقف بروح بشری و اشخاص داستان بوده، همه قهرمانهای آن زنده و پر از شور زندگی هستند حتی جانوران داستانهای دکامرون.
این کتاب بعدها در ادبیات پارهای کشورها از جمله انگلستان مورد اقتباس و تقلید قرار گرفت. نفوذ ویرا میتوان در برخی از آثار چاسر انگلستان لانگفلو آمریکائی و کیتس شاعر انگلیسی دید.
نهضت رنسانس در ایتالیا سبب عظمت یافتن زبان ایتالیائی گشت از جمله کسانی که به پیروی از دانته برای زبان ایتالیائی و رسمی و عمومی شده آن در سراسر ایتالیا تلاش کرد پییتروبمبو Pietero Bembo شاعر مشهور این زمان ایتالیا بود. از آن ببعد فرهنگها و کتابهای صرف و نحو ایتالیائی تهیه و منتشر و فرهنگستان دل لاکروسکا Della crusca در سال 1485 در فلورانس تأسیس گردید و رفته رفته از رونق لاتین کاسته و بهمان نسبت بر ترقی و عظمت و وسعت زبان ایتالیائی افزوده میشد.
لودوویکو آریوستو Ludavico کتابی حاوی ماجراهای قهرمانی بنام رولاند دیوانه عرضه کرد که خیلی مورد توجه قرار گرفت.
تور کواتوتاسو Torquat tosso کتاب اورشلیم نجات یافته را سرود که شرح رهائی و بیتالمقدس از چنگ مسلمین (کفار) بسی مقبول طبع مردم ایتالیا قرار گرفت و با این منظومه و سایر کتب برغنای زبان ایتالیائی بیش از پیش افزوده شد.
کتابها و آثار ماکیاولی از قبیل شهریار عظیم در ایتالیا و سراسر جهان کسب کرده منتهی کتاب شهریار یک سرمشق گمراه کننده است که مورد توجه ستمگران و جباران روزگار قرار گرفته و لوئی شانزدهم ، ناپلئون ، هیلتر و جانورانی از این قبیل همواره نسخهای از آن را با خود همراه داشتند و با خواندن آن سرمشق دوروئی و خیانت و جنایت نسبت به مردم را فرا گرفته و میگیرند.
کتاب درباری اثر کاستی لیونه در حقیقت راه و رسم آداب معاشرت را ذکر کرده و مدتها مورد استفاده کسانی که میخواهند آدابدان باشند قرار گرفته بود.
چون ایتالیا زیر نفوذ اسپانیا قرار گرفت، گوئی چشمه ادبیات و دانش ایتالیا خشکید زیرا محاکم تفتیش عقاید هر عالم و ادیبی را در مظان تهمت میبافت از دم شمشیر خونخوار و بیرحم خود میگذرانید و مدتها ایتالیا از داشتن شاعر و نویسنده دانشمند محروم بود تا اینکه رفته رفته دژخیمان آئین مسیح رو به ضعف نهادند و از نفوذ اسپانیا در ایتالیا کاسته شد.
یکی از جنایات ننگآور طرفداران قشری آئین مسیح میتوان به آتش سوزانیدن بروتو رادر فوریه 1600 میلادی ذکر کرد.
ایتالیا دوباره از قرن هجدهم جان تازه یافت و شاعران و نویسندگانی ظهور کردند که از جمله میتوان ویتوریول آلفیری 2 را که تراژدی منظم عالی سرود و در واقع مجموعهای بزرگ از تراژدیهای ایتالیا را تشکیل میدهد ذکر کرد.
در قرن نوزدهم و بیستم لئوپاردی و کاردوچی ظهور کردند و با خلق آثار پر ارزش ادبی خود شهرت و معروفیت فراوان در سراسر ایتالیا کسب کردند حتی کاردوجی به دریافت جایزه ادبی نوبلتوفیق یافت و برای اولین بار ایتالیا را صاحب این افتخار ساخت.
مان تسونی از نویسندگان قرن بیستم ایتالیاست که کتاب نامزد وی به اکثر زبانهای زنده دنیا ترجمه شده و سرمشق داستان نویسی تاریخی به شمار میرود.
گابریله دانون زیو از شاعران و نویسندگان مشهور ایتالیائی قرن بیستم میباشد که در زمینه نمایشنامه نویسی و شاعری مرتبهای بلند دارد و عیب بزرگ وی همکاری با فاشیستهای ایتالیا بود. این اشعر نویسنده در سال 1938 مرد.
پیر آندلو از نویسندگان معتبر و معروف ایتالیا بود که آثار فراوانی پدید آورد و اغلب به زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است و به دریافت جایزه نوبل نیز موفق شد.
برخی از آثارش مجموعه داستان کوتاه ، نمایشنامه شش قهرمان در جستجوی یک نویسنده آنطور که مرا میخواهی
پیرآندو بین سالهای (1936-1867) میزیست.
اوجنیو مونتاله Eugenio Montale
شاعر، نویسنده و منتقد ایتالیائی در سال 1896 در جنوا متولد شد پس از انتخاب مشاغل گوناگون در سال 1926 به فلورانس رفت تا در یک مؤسسه انتشاراتی مشغول کار شود از سال 1929 تا 1938 گرداننده «کابینه علمی- ادبی» بود و چون عضویت حزب فاشیستها را نداشت از آن سمت مجبور به استعفا گشت. مدتی ادیتور مجله دو هفتگی II odo بود 4 دفتر شعر از این نویسنده شاعر منتشر گشته است، از سال 1947 منتقد موسیقی و ادبی شد و با یک روزنامه ملی همکاری میکند.
نوشتههای پراکندهاش در چند جلد منتشر نموده، همچنین از ملویل، شکسپیر ، کورنی و غیره آثاری به زبان ایتالیائی ترجمه کرده است.
سالواتوره کاسینودو Sal Vatore Quasinodo از شاعران ایتالیائی است (1901-1968) که در سیسیل به دنیا آمد، بعد از تحصیل رشته مهندسی ساختمان به سمت معاونت سر دبیر تمپو Tempo در سالهای 38 و 40 خدمت کرد و از سال 1941 به عنوان استاد ادبیات ایتالیائی در یک هنرستان به تردیس پرداخت. بواسطه تمایلات و فعالیتهای ضد فاشستی بامر مأموران موسولینی زندانی گردید.
در سال 1959 همراه با دیلن تامس Dylanthomas شاعر و نویسنده معروف انگلیسی به دریافت جایزه ادبی نول توفیق یافت.
این شاعر توانا در زمینه نقد و ترجمه کارهای ادبی جالبی کرده بود از جمله برخی از آثار شکسپیر و ای.ایکامینگز
sorna
08-27-2011, 11:59 PM
شادی نفیشده
درآمدی بر شعر معاصر ایتالیا
در قرن بیستم شاهد جنبشهای ادبی و هنری بیشماری هستیم که تحت شرایط خاص این دوران سر برآوردند؛ جنبشهایی که به سرعت ظهور کردند و به همان سرعت نیز به تاریخ پیوستند. در این دوره نیاز به تأمل در هستی انسان معاصر و شناخت تردیدها، بحرانها و اضطرابهای او بیاندازه احساس میشد. سلطه ی فاشیسم و جنگهای بزرگ نیز این بحران و تناقضات را دوچندان ساختند. شعر معاصر ایتالیا در چنین بستری شکل گرفت که گاه تحت تأثیر جنبشهای کشورهای دیگر همچون دکادنتیسم و سمبولیسم فرانسه بود و گاه خود پیشگام این جنبشها بود همچون فوتوریسم که به فراتر از مرزهای ایتالیا گسترده شد و جنبشهای دیگری نظیر وریسم ، ارمتیسم و کرپوسکولاریسم که در گستره ی مرزهای ایتالیا باقی ماندند.
بدون شک شعر قرن بیستم ایتالیا با دو چهره ی بزرگ آغاز میگردد: گابریله دانونزیو و جووانی پاسکولی که به دکادنتیسم تعلق داشتند و تأثیر بسزایی بر شاعران پس از خود نهادند. دکادنتیسم در اوایل قرن نوزده در تقابل با پوزیتیویسم در فرانسه ظهور کرد که به علوم و پیشرفت روزافزون انسان و پژوهشهای ادبی، اجتماعی و فلسفی او به دیده ی شک مینگریست. تأثیرات دکادنتیسم در شاعرانی چون بودلر، ورلن، رمبو، مالارمه و در فلسفه ی نیچه و روانکاوی فروید و در موسیقی واگنر و... پدیدار گشت. دکادنتیسم به واقع نماینده ی انحطاط، تباهی و زوال جهان معاصر گردید.
در ایتالیا هر چند زندگی پرجنجال و شهرتطلبانه دانونزیو و گرایشات و شرکت او در جنگ جهانی انزجار بسیاری از شاعران پس از او از جمله مونتاله را برانگیخت اما تأثیر بسزای او را بر شعر معاصر ایتالیا نمیتوان منکر بود طوری که مونتاله خود نیز از این تأثیر به دور نبوده است. دانونزیو فتوحات و شهرت جنگجویانه ی خود را مدیون جاذبه ی سخنوری و بلاغت تصنعی کلامش بود. طبع غنائی شگرف، زیبایی ظاهری و کلام فاخرش باعث شد که شیوه ی او «باروک جدید» نامیده شود؛ که این شیوه خود تا حدودی پوشاننده ی خلأ و سردی باطنی است که نشانی از تناقض و دوگانگی انسان معاصر دارد. بیشک ریشه ی فوتوریسم را که از بزرگترین جنبشهای ایتالیایی جهانی است باید در افکار و عقاید دانونزیو جست.
جووانی پاسکولی از دیگر چهرههای دکادنتیسم ایتالیا محسوب میشود؛ هر چند شعر شکننده، مالیخولیایی و رنجدیدهاش بیشتر ریشه در عزلت و انزوای او دارد. لحن آرام و بیادعای پاسکولی همچون موسیقی بر دل مینشیند و به راستی اشعار این شاعر را باید موجد جنبشی همچون کرپوسکولاریسم دانست و بر تأثیر پاسکولی بر شاعرانی چون سابا و مونتاله تأکید نمود.
از شاعران دیگری که از تأثیر دکادنتیسم به دور نبودهاند میتوان به دینو کامپانا اشاره نمود. هر چند نمیتوان او را به سادگی به جنبش خاصی نسبت داد. شعر کامپانا از نخستین نمونههای شعر ناب محسوب میگردد که برتافته از احساسات و توهماتی است که شاعر به کاوش آنها پرداخته است. کامپانا را به واقع باید به رمبو، بودلر، مالارمه، نیچه و دیگر شاعران نفرینی پیوند داد.
از دیگر جنبشهای آغازین قرن بیستم، کرپوسکولاریسم است که عنوان آن برای نخستین بار توسط منتقد ادبی بورجهزه در رابطه با اشعار شاعرانی چون گوتزانو، کیاوزه و مارتینی اطلاق گردید. نام این جنبش مشتق از واژه ی کرپوسکولو crepuscolo به معنای شامگاه است و به رنگهای مات و مرده ی شامگاه و بامداد پیش از طلوع خورشید و همچنین به زوال و تباهی نیز اشاره دارد.
شاعران این جنبش به رنگهای شبانه و دلگیر غروب علاقه ی خاصی داشتند و از همین روست که به «شامگاهیان» شهرت یافتند. شعر شامگاهی کاملاً در تقابل با اسطورههای دانونزیویی و ابر انسان ظاهر میشود؛ شعری تسلیم شده، ناتوان و درمانده با حالتی از ملال، سکون و دلزدگی. موضوع شعر کرپوسکولاریسم، وقایع روزمره و معمولی است که با لحنی آرام و اندوهگین و زبانی نسبتاً محاورهای بیان میشود و «چیزهای کوچک» را به بزرگترین موضوع شعر بدل میکند. به واقع شامگاهیان شعر را تا حد زیادی به نثر نزدیک میکنند. آنها بیشتر به سخن گفتن از خستگی و ملال، سادگی و ناتوانی در ارتباط با دنیای اطراف علاقهمندند تا به تصاویر سحرانگیز و لحن و کلام فاخر.
بهترین توصیف شعر شامگاهی را فائوستو ماریا مارتینی، یکی از شاعران این جنبش ارائه داده است: «شعر احساس مردن است»، در توالی روزهایی یکسان که به انتظار آهسته ی مرگ بدل میگردند.
از برجستهترین نمایندگان شعر کرپوسکولاریسم به همراه گوئیدو گوتزانو میتوان به سرجو کوراتزینی اشاره نمود که هر دو در اوان جوانی به علت ابتلا به بیماری سل درگذشتند. جهان شعری کوراتزینی نقطه مقابل جهان اسطورهای دانونزیویی است چه در فرم و زبان و چه در مفهوم هستیشناسانه: طرد اسطورههای ابر انسان و زنان فتنهجو و تأکید بر شکنندگی و آگاهی از ناتوانی خود.
اشعار کوراتزینی بر «اشیاء کوچک» تمرکز یافتهاند که در ورای آنها نه ارزش بلکه خلأی نهفته است. برای شاعر چیزی بر جا نمیماند مگر اظهار پوچی و ناتوانی در مقابل زندگی و شعر.
«خدای من، من چیزی جز مردن نمیدانم، آمین».
«پس کاملاً حق با من است/ زمانه بسیار تغییر کرده است/ آدمها دیگر هیچچیز/ از شاعران نمیپرسند/ پس بگذارید تفریح کنم!».
جنبش فوتوریسم را بایست از مهمترین جنبشهای شورشگرایانه ی قرن بیستم دانست که از ایتالیا و با بیانیه ی فیلیپو تومازو مارینتی آغاز گردید و تمامی عرصههای ادبی، هنری بویژه نقاشی، مجسمهسازی و معماری را درنوردید و فراتر از مرزهای ایتالیا گسترده شد. لفظ فوتوریسم مشتق از واژه ی فوتورو futuro به معنای آینده است، چرا که نمایندگان این جنبش مخالف گذشته و سنت بودند و با بهرهوری از عقاید و تفکرات نیچه با شعارهایی چون: «مهتاب را بکشیم» ـ «مرگ بر فرهنگستان» ستایشگر سرعت و خشونت و شتاب، ماشینهای صنعتی، شهرهای مدرن، متروپلیس و شورش علیه رکود و کهنگی و ستایشگر هر نوع تخریب و انهدام بودند:
«ادبیات تاکنون ستایشگر بیجنبشی تأملگرایانه، خیال و رویا بوده است. ما برآنیم تا ستایشگر جنبش م*****گرایانه، بیخوابی تبآلود، قدم شتابزده، پرش مرگبار و سیلی و مشت باشیم».
فوتوریستها بر آن بودند تا حرکت واقعی بدن یا ماشین را به تصویر بکشند و معتقد بودند که دینامیسم کلی را باید به صورت احساسی دینامیکی ارائه داد. آنها فرایندهایی نظیر آزادی مطلق تصاویر و استعارهها، هیاهو جهت به تصویر کشیدن دینامیسم اشیاء، سنگینی جهت امکان پرواز اشیاء، و بو جهت امکان متلاشی کردن اشیاء را وارد ادبیات کردند.
اما فوتوریسم به زودی با ستایش از جنگ به عنوان «تنها بهداشت جهان» به فاشیسم ملحق شد و به مظهری از ادبیات فاشیستی بدل گشت. اما جنبشهای هنری دیگری نیز که به تأثیر از فوتوریسم سربرآوردند علیه جنگ برخاستند: در روسیه، جدال ضد سنتگرایانه? فوتوریستها و کوبیست ـ فوتوریستهای موسکو، بر خلاف جنگطلبی مارینتی، مفهوم شورش را علیه جامعه و جنگ به کار گرفت.
یکی از نمایندگان شعر فوتوریسم آلدو پالاتسسکی میباشد. وی نخست به کرپوسکولاریسم گرایش پیدا کرد و اشعاری به تأثیر از این جنبش نگاشت. سپس به فوتوریسم گرایید و بهترین نمونههای شعر فوتوریسم ایتالیا را از خود برجا نهاد. او همچنین تا حدودی تحت تأثیر سوررئالیسم و جنبش متافیزیکی بود. اما به واقع پالاتسسکی را نمیتوان به هیچکدام از این مکتبها نسبت داد. او با بهرهگیری از این جنبشها به مثابه ی تجربهای ادبی، مشخصات و تجارب نوآورانه ی این جنبشها را در خود حل و به جهان فردی و خاص خویش دست یافت که در بیانیه ی شخصیاش در قطعه ی «بگذارید تفریح کنم» منعکس گشت. شاعر با بهرهگیری از اصوات غریب و نامعمول به بازیگوشی و تفریح میپردازد و همچون دلقکی بندباز جهانی را به خنده وامیدارد، جهانی که به واقع به خویش میخندد:
«پس کاملاً حق با من است/ زمانه بسیار تغییر کرده است/ آدمها دیگر هیچچیز/ از شاعران نمیپرسند/ پس بگذارید تفریح کنم!».
قدرت و نوآوری شعر پالاتسسکی در قاعده و دستور خاصی ریشه ندارد بلکه از خود تجربیات زندگی و قدرت تخیل و خلاقیت شاعر برمیخیزد.
ادامه دارد...
اثمار موسوینیا
sorna
08-28-2011, 12:00 AM
شادی نفی شده (2)
درآمدی بر شعر معاصر ایتالیا
قسمت اول ، قسمت دوم :
در ادامه ی بررسی شعر قرن بیستم ایتالیا به دورهای بسیار حساس میرسیم: دوره ی بین دو جنگ جهانی که در آن فصل مهمی از شعر ایتالیا رقم خورد. با آغاز جنگ، بسیاری از ارزشهای معنوی و انسانی رو به زوال میروند. سلطه ی فاشیسم و ترس و خفقان ناشی از آن، موجب شکلگیری جریانی به نام ارمتیسم یا مبهمگرایی در ایتالیا گردید. شاعران به دلیل سانسور و حاکمیت فاشیسم به این جریان گرایش پیدا کردند و با بیانی مبهم و مغلق به سرودن دنیای پر اضطراب خود پرداختند. در این دوره ادبیات ایتالیا بیشتر تحت تأثیر شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم و تئوریهای اگزیستانسیالیسم (هایدگر، یاسپرس، سارتر) بود که بر بحران جامعه ی اروپا، ناامنی، خلأ و پوچی زندگی معاصر تأکید میگذاردند.
از مهمترین شاعران این دوره میتوان به جوزپه اونگارتی، ائوجنیو مونتاله، سالواتوره کوازیمودو و اومبرتو سابا اشاره نمود. هرچند دو شاعر اخیر را نمیتوان به سادگی به ارمتیسم و یا مکتب مشخص دیگری مرتبط ساخت.
اومبرتو سابا از شاعرانی است که همواره به جهان خود وفادار مانده است. او از جریانهای شعری دوران خود گسست و تمام دوران حیاتش را به جستجوی مفاهیم شاعرانه جدیدی وقف نمود. او علیرغم این که از مشکلات و بدیهای انسان آگاه است، همچنان زندگی بشری و ارزشهای آن را در همه ی اشکالش میستاید. زبان ساده و شیوای سابا گاه لحنی شکوهمند به خود میگیرد. او به خوبی قادر است وقایع روزمره را به مفهومی شاعرانه و جهانی بدل کند. موضوع شعر او اغلب بر عناصری چون خانواده، زادگاه، امید و سعادت انسان تکیه دارد که بر خلاف مونتاله از نظر وی امری دستیافتنی است. جهان شعری سابا را به واقع باید بازنمایی از صداقت، فرزانگی و تعادل دانست.
دیگر شاعر برجسته این دوران جوزپه اونگارتی است که شعر ارمتیسم یا شعر ناب از طریق اشعار او به ثمر نشست.
واژه ی ارمتیسم ermetismo برگرفته از واژه ی هرمس hermes خدای یونانی است که مبدع ستارهبینی، کیمیاگری و هنر نوشتن به شمار میآید. واژه ی ارمتیسم به هر چیز بغرنج، مبهم، تاریک و ادراکناپذیر اشاره دارد. از همین روست که شعر ارمتیک بسیار مبهم و تا حد زیادی متفکرانه ظاهر میشود. دیدگاه فلسفی ارمتیسم در اگزیستانسیالیسم، در اندیشههای برگسون، و کییرکگور ریشه دارد و اساس و پایه ارمتیسم ایتالیا را میتوان در سمبولیسم فرانسه (مالارمه، بودلر، رمبو، والری) و سوررئالیسم جست.
ارمتیکها بر آن بودند تا رنج زیستن، ناتوانی انسان و شعر، انزوا و فقدان امید را از طریق واژه ناب و زبان مجازی بیان کنند همچنانکه اونگارتی با تحلیل هیجانات و احساسات شخصی، بیانات اصیل را به تصویر میکشید و وزن سنتی شعر را درهم میشکست و شعر را به کلمات تقلیل میداد. شعر برای او به نوعی ارتعاش روح بدل شده بود.
ائوجنیو مونتاله یکی دیگر از شاعران برجستهای است که ارمتیسم را تکامل بخشید. جهان شعری مونتاله جهان شکست و نومیدی است که تنها در فرصتها راه نجات یافت میشود. شعر مونتاله بازنمایی ویرانی، اضطراب و سقوط معنویت و ارزشها است بیآنکه بخواهد به مبارزه و طغیان بپردازد: شکست، اضطراب و آگاهی از پوچی هر نوع پیکاری. از همین رو شعر او تا حد بسیاری بر «امر منفی» بنا نهاده شده است. شاعر هر چه بیشتر سعی دارد تا مفاهیم را از طریق عناصر عینی و در قالب اشیاء به خواننده منتقل کند و بدینگونه تا حد زیادی به تئوری «پیوستگی عینیتگرایی با ذهنیتگرایی» الیوت نزدیک میگردد.
«و به هنگام گام زدن در زیر خورشید خیرهکننده/ با شگفتی حزنآلودی دریافتن که/ سراسر زندگی و محنتش/ چنان دنبال کردن دیواری بلند است/ با شیشه خردههای بطری بر فراز آن».
به اعتقاد شاعر «مرگ خدا» نهتنها باعث رهایی بشر نگردیده بلکه موجب انحطاط و پوچی ارزشهای انسانی گشته است و قدرتی هراسناک به دست خدایی اهریمنی (یا همان جامعه تکنولوژی زده) افتاده است.
مونتاله هرگز نماینده مکتب خاصی نبوده و در دوران حیاتش بیانیه ادبی خاصی را امضا نکرده است مگر بیانیه ضد فاشیستی کروچه. وی تمامی افکار و عقایدش را از طریق شعر و ادبیات منعکس کرد و عظمت او در جستجوی مداوم امید و رهایی است که گاه با مضامینی چون زردی لیموها، گل آفتابگردان، شادی آفتابی، چهرهای زنانه و... پدیدار میگردد.
در ادامه سخن از ارمتیسم به سالواتوره کوازیمودو میرسیم. وی که از بزرگترین مفسران درام انسان معاصر و از بزرگترین مترجمان شعر غنایی یونان است، در دوران نخست شاعرایاش به ارمتیسم گرایید که برای او به مثابه کاوشی بود جهت رسیدن به ریشه و اصل؛ اما در دوره دوم به شیوهای شخصیتر نزدیک شد که در آن احیای زبان، غنای مفاهیم و تمایل شاعر به تغییر واقعیت پیرامون و بازسازی جهان به بهترین شکل مشاهده میشود. از مضامین اساسی شعر کوازیمودو به رنج، انزوا و بیریشگی انسان که تا حدود زیادی با جدایی از دوران کودکی پیوند دارد میتوان اشاره نمود: آن نیکی و معصومیت نخستین که دستنیافتنی جلوه میکند.
پس از جنگ با جنبشها با مرحله تازهای در ادبیات ایتالیا روبرو میشویم. مبارزات ضد فاشیستی، ارتباط با ادبیات جهان، مطالعات و تحقیقات گسترده هر چه بیشتر شرایط آزادی بیان را فراهم آورد. شاعران دیگر به استفاده از نمادها و بیان مبهم پناه نمیجستند بلکه به بیان هر چه واقعیتر و ملموستر روی آوردند. تحت شرایط فاجعهآمیزی چون بیکاری، فقر، اضطراب و بحرانهای پس از جنگ جنبش رئالیسم یا نئورئالیسم سربرآورد.
دو چهره برجسته این دوران چزاره پاوزه و پیر پائولو پازولینی هستند. شعر این دو شاعر در تقابل با شعر ارمتیک برخاست. شعری که بر واقعیت تکیه داشت و به رنج و اضطراب جامعه بحران زده پس از جنگ میپرداخت. اشعار روایی و گزنده پاوزه میان رئالیسم و سمبولیسم جای دارد. بهرهگیری او از روایت، افسانه و اسطوره بویژه در کتاب «گفتگوهایی با لئوکو» بسیار قابل توجه است.
آخرین مجموعه شعری که از او بر جای مانده «مرگ خواهد آمد و چشمان تو را خواهد داشت» به رغم تیره و تار و نومیدانه بودن، حاوی زیباترین و فرزانهترین نمونههای شعر معاصر ایتالیا در رابطه با عشق، هستی و مرگ، و امید و روشنایی است.
«ای امید گرامی/ آنروز ما نیز خواهیم دانست/ که هستی و نیستی تویی».
پیر پائولو پازولینی از دیگر چهرههای نامآور این دوره است. او در تلاش بود تا رابطه جدیدی میان ادبیات و سیاست ایجاد کند. هنر پازولینی، هنر عصیان و شورش است علیه هر آنچه که مبتذل مینماید. به واقع او از طریق بازنمایی واقعیتِ تباه شده بر این واقعیت میشورد. او به طرزی شاعرانه و غرقه در بدبینی خود به پیکار میان عقاید فرهنگی و اخلاقی در تقابل با جهان اجتماعی که مفهوم الوهیت و زندگی در آن از بین رفته است مینشیند.
در ادامه سخن از شعر معاصر ایتالیا لازم به ذکر است که شاعران دیگری چون کاپرونی، سینیزگالی، کاردارهلی، کامپو، روسلی و... علیرغم این که در دوران حیاتشان چندان شناخته نشدند اما بدون شک تأثیر بسزایی بر شعر ایتالیا نهادند و پرداختن به تکتک آنها از حوصله این یادداشت خارج است. تنها اشاره به سه چهره شاعر زن ضروری به نظر میرسد: این سه شاعر علیرغم شعر تأثیرگذار و قدرتمندشان با سکوت جامعه ادبی مواجه شدند و زندگی هر سه در انزوایی خودخواسته و سکوت مطلق سپری شد.
آنتونیا پوتزی که به زعم مونتاله و الیوت از بزرگترین شاعران قرن بیستم ایتالیا تلقی میشود، در انزوا و نومیدی مطلق در سن 26 سالگی به زندگی خویش خاتمه بخشید. در دوران حیاتش هیچکدام از آثارش منتشر نشدند و زندگی شخصیاش همچون شعرش عصیانی بود علیه جامعه سنتگرا و بسته آن دوران.
بحران آن دوره با تراژدی شخصیاش درهم آمیخت و به طرزی دردآور در شعرش منعکس شد. او همچون سیلویا پلات معتقد بود که شعر نوعی فوران خون است و از طریق شعر باید درد و رنج را به بهترین شکل بیان کرد. او در اشعارش تا حدودی فضای انزواجویانه و ناآرام اکسپرسیونیسم آلمان را منعکس میکرد.
«و هزاران تاج گل شیرین/ پوشیده از شن/ شاید به شامگاه/ پلی غرقه شود/ تنهایی و اشکِ/ تنهایی و اشک/ صنوبران».
کریستینا کامپو نیز با وجود بیماری و ضعف جسمانی راه کمال خویش را به خوبی در ادبیات پیمود. او به دلیل بیماری ناگزیر از سپری کردن زمانی دراز در بستر بود؛ و در چنین فضایی که انگار همهچیز متوقف و سکوت حاکم شود او هرچه بیشتر به جهان افسانه نزدیک شد.
این شاعر و مترجم خاموش، تا حد زیادی از اندیشههای سیمون وی اندیشمند فرانسوی الهام میگرفت و از همین رو گاه او را سیمون وی ایتالیایی میخوانند. با این که در طول حیاتش آثار کمی از خود به جا گذاشت. اما همین آثار معدود خود سرشار از معنا، شکوه و زیبایی هستند. کامپو با توانایی بینظیر و با الهام از افسانهها و آئینهای بیزانس و مسیحیت میتوانست هر جمله را به تابلویی هنری بدل کند. شعر به اعتقاد او بیان زیبایی و الوهیت بود:
«زیبایی... همچون سنبلی کبودفام است که با عطرش پرسفونه را به قلمرو زیرزمینی آگاهی و سرنوشت میکشاند و بیشک میتوان این جذب کردن روح را «جنگیری» از طریق اشکال نامید، روحی که همواره از چیزهایی خاص هراس عظیمی داشته است. افسانهها اینگونه عمل میکنند. شعر نیز باید اینچنین باشد».
این کلام کامپو یادآور این گفته داستایوفسکی در رمان برادران کارامازوف است که زیبایی نهتنها دهشتناک که پررمزوراز است و پیکار میان شیطان و خدا همینجا شکل میگیرد.
یکی دیگر از چهرههای مؤثر نیمه دوم قرن بیستم آملیا روسلی است. شعر روسلی که پرورده انزوا و سکوت است کاملاً متفاوت و شخصی ظاهر شد. او از طریق زبان خاص خویش به بیان واقعیت ژرف روانی خویش پرداخت. به واقع روسلی زبان و متن را به تن بدل میکند. واژه به حدی به تصویر نزدیک که با آن یکی میشود و در اثر این تماس هر دو درهم میشکنند و به صورت تکههایی بیشمار تکثیر میشوند. به عقیده پازولینی زبان روسلی به مثابه لغزشی lapsus است که توسط خود شاعر پرداخته میشود؛ زبانی تا حدودی مکانیکی و بیانی که به تجارب آزمایشگاهی وحشتناک، تومورها و انفجارات اتمی نزدیک است. زبانی که تا مرز بیمعنایی پیش میرود.
هیولا را متقاعد کردم به کنارهگیری/ در اتاقهای پاکیزهی هتلی خیالین/ در جنگلها افعیهای کوچک مومیایی شدهای بودند./ خود را به شفای شعر آراستم/ اما برای زندگی مرده بودم/ احشایی که گم میشوند/ در میان آشوب/ در آنجا تو پس رانده شده به دست علم جان میسپاری./ جهان کم ضخامت است و مسطح:/ فیلهای کمی به آهستگی در آن گردش میکنند.
آندرهآ پونسو شعر روسلی را به خوبی توصیف میکند: «این فوران مداوم خون و نفس، این تشنج پیشا موسیقایی تن. تنها تماسی فیزیکی، میان دو سطح، مرگ زبان و رمزگان، از مرگ تدریجی و اضطراب آور فرمها رهایی میبخشد. خدا علیه خدا. از برهوت تا برهوت. بی مردم دیگر».
و در چنین نوشتاری است که با زخمها و جراحاتی درون زبان روبرو میشویم. به واقع روسلی به پیکار با فرشته مرگ که در اندیشه آگامبن همان زبان است، پرداخته است: پیکاری سنگدلانه و مداوم در تن زبان. و تنها آن کس که بیگناهی زبان را درک میکند، مفهوم واقعی پیام فرشته را درک خواهد کرد و خواهد توانست مردن را بیاموزد.
«در آنجا جاریست/ جوانه شیفته/ مرگِ من».
در پایان ذکر این نکته ضروری است که شعر ایتالیا از دانته ، پترارک و لئوپاردی تا بدین دوره همواره نمودی از ناشادی و اندوهی تیره بوده است و به زعم آگامبن شاید بیش از این نخواهد توانست به گاز زدن به این پوسته تلخ «شادی نفیشده» ادامه دهد.
منابع:
1. هفت چهره از شاعران معاصر ایتالیا، تدوین و ترجمه: نادر نادرپور و جینا لابریولا کاروزو با همکاری بیژن هوشیدری و فرناندو کاروزو، موسسه فرهنگی ایتالیا و موسسه انتشارات فرانکلین، تهران 1353
2. ادبیات و نویسندگان معاصر ایتالیا، محسن ابراهیم، انتشارات فکر روز 1376
3. Appunti di Storia della Letteratura taliana, Giuseppe Bonghi, Luigi Tripodaro, classicitaliani.it
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.