PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معماری تزئینی ایرانی



shirin71
08-27-2011, 07:17 PM
معماری تزئینی ایرانی

در معماري تزئيني، هر نقش وراي ارزش صوري خود، داراي ارزشي برگرفته از فرهنگ و بيانگر عقيده و آرمان تداوم يافته مردم جامعه در نسل‌ها بود. آرايه‌هاي معماري از سويي ذهن بيننده را به زيبايي صوري و ظاهري نقش‌ها و نوع كاربري فضاهاي بنايي كه نقش و نگارها بر ديوارهاي آن نشسته، فرا مي‌خواندند و از سوي ديگر ديدگاه بيننده را به ***** و راز و رمزهاي فرهنگي و ديني پوشيده در مفاهيم نقش‌ها مي‌گشودند.
فرهنگ و هنر معماري سنتي در ايران صورتي شفاهي داشته و از راه تعليم حضوري و تقليد انتقال مي‌يافته است. حافظان و ناقلان فرهنگ و هنر معماري گروهي هنرمند برخاسته از ميان توده مردم كم‌سواد يا بي‌سواد بودند كه بيرون از عرصه آموزش‌هاي مدرسي و با بهره‌گيري از تجربيات و استعداد و ذوق هنري شخصي و ايمان و اعتقاد ديني استوار خود، مجموعه آثاري درخشان و پايدار در تاريخ فرهنگ معماري ايران اسلامي پديد‌ آوردند.
اين گروه معماران هنرمند در نقش‌پردازي و آذين‌بندي بناها، هم در جنبه زيباشناختي نقش‌ها و هم به جنبه فرهنگي آنها نظر داشتند و در كار هنري خود سليقه شخصي و الهاماتي را كه مخالف با روند عمومي باورهاي فرهنگي مردم بود، دخالت نمي‌دادند و به پاس و حرمت پيشگامان معماري و سنت‌هاي فرهنگي، كارهاي پيشينيان را تقليد مي‌كردند و حتي المقدور از حوزه كار و انديشه آنان پا فراتر نمي‌گذاشتند. «اين شكيبايي و انكار نقش در همكاري با نسل‌هاي پيش، همواره يكي از منابع نيرو و اصالت هنر ايران در بهتري ادوار بوده است.»
به گفته يكي از مردم‌شناسان، اين آرايه‌ها يك نظام نمادي «باز» آشكار را در برابر يك نظام نمادي «پوشيده» و پنهان قرار مي‌دادند. با دريافت مفاهيم نمادي نقش و نگارها در معماري تزئيني و ريشه‌يابي آنها مي‌توان به شناخت ذهن و انديشه معماران و در نتيجه به فرهنگ مردم و جهان‌بيني و آرمان‌هاي آنان دست يافت.

منبع الهام معماران
معماران سنتي ايران در خلق آثار هنري و ساخت و پرداخت نقش‌هاي آذيني، به طور كلي از دو منبع بزرگ و فياض طبيعت و فرهنگ الهام مي‌گرفتند. با آن كه طبيعت نقش و پايگاه برجسته‌اي در الهام‌بخشي و صورت‌بندي شكل‌ها در ذهن معماران داشت، اما نقطه نظر معماران در استفاده از پديده‌هاي طبيعت، نمايش مطلق نمودهاي طبيعي نبود، بلكه در بيشتر موارد، شكل‌هاي طبيعي زيست‌بومي وسيله و زبان هنرمند در القاي مفاهيم و انديشه‌هاي فرهنگي _‌ ديني و آرمان‌هاي جمعي مردم بود.
در تاريخ معماري ايران، به عقيده آرتور پوپ، سه عامل در خلق آثار هنري بسيار مهم و موثر بوده‌اند:‌ نخست، فرهنگ و فرهنگ‌هايي كه ايران در دوره حيات تاريخي با آنها تماس داشته؛ دوم، دين و مذهب و طريقت‌هاي عرفاني؛ و سوم سنت‌ها كه با گذر زمان برهم انباشته و متراكم شده و هر نسل تجربه‌ها و سليقه‌هاي نسل‌هاي پيشين را از راه تقليد حفظ كرده و در ايجاد هنر به كار برده است. در واقع، انگيزه اصلي معماران سنتي ايران در نقش‌پردازي و تزيين بناها، به خصوص بناهاي مذهبي، بيان مفاهيم فرهنگي و باورهاي ديني مردم جامعه همراه با برداشت‌هاي هنرمندانه خود بود. از اين رو، اين گروه هنرمند از نقش‌ها و شكل‌ها همچون نمادهاي تصويري استفاده مي‌كردند و با آنها آرمان‌هاي جمعي و جهان‌بيني ديني مردم را تخليد و تبليغ مي‌كردند. رسالت آنان در اين كوشش، از سويي تقرب به درگاه الهي و به دست آوردن رضاي خاطر خدا، از سوي ديگر حفظ و انتقال مظاهر علوي و عناصر معنوي _‌ قدسي فرهنگ از طريق ارايه اين شكل‌ها به نسل‌هاي آينده بود.

شيوه كاربرد الهامات
معماران در به كارگيري الهامات خود و تجسم آنها به شكل‌هاي نمادين، از دو شيوه واقع‌گرايانه و آرمان‌گرايانه در معماري بناها استفاده مي‌كردند.
در شيوه واقع‌گرايانه، نگاه معمار مطلقا به ظرايف و زيبايي‌هاي طبيعي شكل‌ها و حجم‌ها در طبيعت زيست _ بومي بود و معمار از اين شكل‌ها و حجم‌ها عينا در ساخت و ايجاد نقش‌ها تقليد مي‌كرد. نقش‌ها را به دو صورت، يكي به صورت واقعي آنها در طبيعت و يكي ديگر به صورت انتزاعي، استليزه به كار مي‌گرفت. در ارايه صورت هاي انتزاعي، معمار خود را از بند تقيد طبيعت آزاد و رها مي‌كرد و با درهم ريختن شكل‌هاي واقعي و استحاله آنها، نقش‌هايي خاص پديد مي‌آورد. نقش‌هاي اسليمي گياهي و نقش‌هايي مانند «پابزي» و «دم‌كلاغي»، از نمونه‌هاي نقش‌هاي انتزاعي هستند.
در شيوه آرمان‌گرايانه، در حالي كه معمار از شكل‌ها و حجم‌هاي واقعي در طبيعت، در نقش‌پردازي استفاده مي‌كرد، ليكن نگاهش به معاني و مفاهيم شكل‌هاي طبيعي در فرهنگ و راز و رمز‌هاي پوشيده و پنهان آنها در ذهن جامعه بود. در اين شيوه آذين‌بندي، معمار مي‌كوشيد تا با حفظ جنبه‌هاي زيباشناختي پديده‌هاي طبيعي، ارزش و نقش نمادين و آرماني آنها را در جامعه ملحوظ بدارد.

آذين‌بندي گياهي
تزئين معماري بناها با نقش درخت و گل و بوته به يك عقيده بسيار كهن درباره قداست رستني‌ها و گياهان در زندگي انسان ارتباط دارد. درخت در پنداشت مردم جامعه‌هاي قديم مظهر حيات، باروري و قدرت بوده و برخي از آنها نقش مهم و برجسته‌اي در آئين‌ها و مناسك مذهبي مردم داشته است. الياده معتقد است كه درخت «همواره به خاطر آن چه به وساطت آن مكشوف مي‌شده و براي معنايي كه درخت متضمن آن بوده و بر آن دلالت مي‌كرده، مسجود و معبود بوده است.»
بسياري از بناهاي مقدس اسلامي با نقش درخت و گياه و گل و بوته تزئين شده‌اند. درخت تاك يك نمونه از آرايه‌بندي بناهاي مقدس با نقش گياهي است. تاك در مشرق زمين «گياه زندگي»، تصور مي‌شده و نماد «كيهان» بوده است. نقش اسليمي درخت تاك با شاخه و برگ و خوشه‌هاي انگور در درون طاق بزرگ محراب مسجد جامع نائين و نقش درخت تاك بر فرورفتگي ديوار محراب مسجد جامع قيروان در تونس كه آن را با زر بر زمينه‌اي سياه پرداخته‌اند، نمونه‌هايي از آذين‌بندي گياهي به شمار مي‌روند. نقش تاك در محراب قيروان را «مظهر خرد»، و «درخت دنيا»‌ دانسته است.
نمونه‌اي ديگر از آذين بندي گياهي با هدف آرمان‌گرايانه، بهره‌گيري از گياه پيچك و انداختن نقش آن معمولا بر سردر فضاهاي ورودي خانه‌هاست. معماران در انداختن نقش پيچك بر سردر ورودي، جدا از جنبه زيباشناختي اين گياه، به نيروي جاودانه و جنبه قدسيانه آن در فرهنگ عامه نيز نظر داشته‌اند. گياه پيچك در فرهنگ مردم همچون حرز و تعويذي براي دور كردن ارواح خبيث و شرير به كار مي‌رفت. نقش تزئيني پيچك بر سردر خانه‌ها، ساكنان را از چشم بد و آفت و بلا محفوظ مي‌داشت.

كتيبه‌بندي آذيني
آذين‌بندي سردر فضاهاي ورودي، ديوارها، درها، گنبدها و محراب‌ها در مساجد، زيارتگاه‌ها، آرامگاه‌ها، آب‌انبارها، سقاخانه‌ها، كاروانسراها و... با كتيبه و به قصد تبرك و تيمن و تقدس؛ از زمان‌هاي قديم مرسوم بوده است. براي تزئين كتابه‌ها از آيات قرآني، احاديث نبوي، ادعيه و اشعار غالبا مذهبي استفاده مي‌كردند. كتابه‌ها را معمولا با خط تزئيني ثلث كه دور و تموج و زيبايي ويژه تزئيني دارد، مي‌نوشتند و با نقش و نگارهايي بر زمينه گچ، چوب، كاشي و سنگ مي‌انداختند.


شمايل‌پردازي
يكي ديگر از شيوه‌هاي نقش‌پردازي آرمان‌گرايانه در معماري سنتي ايران، شمايل‌نگاري روي ديوارهاي برخي از بناها بوده است. هنر شمايل‌نگاري روي ديوار از زمان‌هاي بسيار كهن در ميان معماران تزئيني اين سرزمين رواج داشته است. در دوره پيش از اسلام به خصوص دوره ساساني، هنرمندان بسياري بودند كه ديوار ايوان‌ها و تالارها و تنه ستون‌ها را با چهره‌هايي از قهرمانان اسطوره‌اي و حماسي و صحنه‌هايي از داستان‌ها و افسانه‌ها نقش و نگارين مي‌كرده‌اند.
در دوره اسلامي نيز نقشينه كردن ديوار بناها با شمايل و با مضامين حماسي _ ملي و حماسي _ مذهبي رواج داشته است. منبع الهام نقاشان تزئيني بناها در شمايل پردازي‌هاي حماسي _ ملي، شاهنامه و چهره و پيكره قهرمانان و واقعه‌هاي حماسي‌ آن، مانند جنگ رستم و سهراب، رستم و اسفنديار، رستم و اشكبوس و رستم و ديو سپيد بود. اين هنرمندان معمولا سردر ورودي و ديوارهاي سربينه حمام‌ها، سردر كاروانسراها، دروازه‌ها، سراها، قيصريه‌ها، ورودي بازارچه‌ها، سردر زورخانه‌ها، ديوارهاي درون قهوه‌خانه‌ها و ايوان‌ها و سقف‌هاي خانه‌هاي اعيان را متناسب با كاربري‌هاي اجتماعي _ فرهنگي هر يك از فضاهاي اين بناها، با صورت‌ها و پيكره‌هاي پهلوانان و صحنه‌هاي رزمي و بزمي نقاشي مي‌كردند و مي‌آراستند.
معماري بناهاي شمايل نشان، انگاره‌هايي از واقعيت‌هاي تاريخي _ ديني و داستان‌هاي اسطوره‌اي _‌حماسي فرهنگ ايران‌زمين را در پيشگاه و نظر بينندگان نسل‌ها در توالي زمان مجسم مي‌سازد. بنا بر نظر كيپنبرگ شمايل‌نگاري توصيفي از چگونگي قرائت تصاوير موجود در فرهنگ‌ها به كمك خود تصاوير است. شمايل نگاري ما را قادر مي‌سازد كه بر اين اساس، وجوه كشف ناشده روح ملي و جهان‌بيني را بازسازي كنيم.
به جز آذين‌هاي گياهي و كتابه‌اي و شمايلي، آذين‌هاي ديگري نيز در معماري سنتي ايران به كار رفته‌اند، كه نشان‌گر آرمان‌هاي فرهنگي _‌ديني مردم جامعه مسلمان ايران هستند. براي مثال معماران تزئيني براي جلوه‌گر ساختن هستي خداوند و نشان دادن مظهري از او در بناهاي مقدس، از شيوه‌هاي گوناگون نقش‌پردازي در هنر معماري تزئيني بهره مي‌جستند.
همچنين در فرهنگ اسلامي، گنبد را مظهر آسمان و پايه‌هاي گنبد را مظهر زمين مي‌پندارند. بوركهارت از گنبد و پايه چهارگوش نگهدارنده آن و مقرنس‌هاي ميان گنبد و پايه‌ها، توجيهي بديع و زيبا دارد. مي‌گويد:‌«آسمان با حركت‌هاي مدور بي‌شمار و زمين با جهات چهارگانه همانند است. بنابراين، مقرنس‌ها با شكل كندو وارشان گنبد را كه نمادي است از آسمان، به پايه‌ها كه نمادي است از زمين، مي‌‌پيوندد و حركت آسماني را در نظام خاكي منعكس مي‌كند. همو ثبات و بي‌تحركي كعب گنبد را در معماري جايگاه‌هاي مقدس، مظهر و نماد كمال و يا حالت ثبات و بي‌زماني جهان معنا مي‌كند.
معماران سنتي در گزينش شكل‌هاي طبيعي براي نقشينه كردن بناها رسالت مهم و بزرگي در برابر فرهنگ و دين از سويي و مردم جامعه از سوي ديگر احساس مي‌كردند. هدف و آرمان اين هنرمندان ديندار و معتقد اين بود كه با نقش و نگارهايي كه بر در و ديوار بناها مي‌نشانند، پيوندي ميان جهان ناسوتي يا خاكي و جهان لاهوتي يا معنوي برقرار كنند و از اين راه رابطه‌اي ميان مردم جامعه و نيروهاي مقدس مينوي و رباني و مقربان بارگاه الهي پديد آورند. از اين رو، شكل‌ها و نقش‌هاي گياهان، جانوران، جامدات و اجرام سماوي را غالبا بر اساس مفاهيم نمادي ويژه آنها در فرهنگ و جامعه برمي‌گزيدند و در معماري به كار مي‌بردند. درك زبان رمزي اين نقش‌ها و دريافت معاني و مفاهيم آنها بسيار دشوار و فقط براي شماري از فرهنگواران و دينداران جامعه‌اي كه اين نقش‌ها در فرهنگ آن جامعه معنا گرفته، ممكن و ميسر بود.