M.A.H.S.A
08-26-2011, 12:04 PM
در این مقاله با استفاده از تعریفهای داده، اطلاعات و دانایی مدلی از تحصیل دانش ارائه میشود. بر اساس این مدل، دانش نمیتواند خارج از مغز انسان وجود داشته باشد و برای اینکه به خارج از مغز منتقل شود باید ابتدا به صورت اطلاعات دربیابد. اطلاعات نیز از طریق اندامهای حسی به مغز میرسد و در آنجا با دانش قبلی پردازش میشود. دانش جدید فقط از طریق پردازش اطلاعات در مغز حاصل میشود.
از بحث این مدل در متن دیدگاههای متفاوت نتیجه گرفته میشود که در آینده کانون توجه مدیریت دانایی باید بر راهبردهای منابع انسانی که سرمایه معنوی انسان را در داخل شرکتها تقویت میکنند متمرکز باشد. از این بحث همچنین این نتیجه حاصل میشود که اشاعه اطلاعات و تقسیم آن، سطح خلاقیت و نوآوری را درمیان کارکنان و در تکتک آنان افزایش میدهد .
کلید واژه ها: اطلاعات، مدیریت مدل، سرمایه معنوی، نوآوری
مدیریت دانایی خیلی رایج شده است، مخصوصاً در این دوره که مـا در ” عــصر اطــلاعات” و “عصر دانش ” زندگی میکنیم و به همین دلیل مطالب بسیار زیادی در رشته های مختلف، از رشته مدیریت گرفته تا راهبرد، اقتصاد و علوم کامپیوتر در اینباره نوشته شده است. هرکدام از این رشتهها از دیدگاههای متفاوت مدیریت دانایی را مطرح کرده و رویکردهای متفاوتی را برای آن در نظر گرفتهاند، اگر چه همه آنها حول این محور بحث میکنند که دانایی یک سرمایه ارزشمند است که باید مدیریت شود و جوهر مدیریت دانایی این است که راهبردهایی برای انتقال دانش به افراد مناسب، در زمان مناسب و به صورت مناسب (میلتون و دیگران،۱۹۹۹) فراهم کنند .
اکثر مؤلفان مدیریت دانایی را فرایندی تعریف کردهاند که اطلاعات ارزشمند را پیدا و آن را به دانش لازم و ضروری برای تصمیمگیری و عمل تبدیل میکند . لاتی و بیرلین (۲۰۰۰) مطرح میکنند که تنها مزیت رقابتی ماندگار برای هر شرکت ارزشی است که آن شرکت برای مشتریانش ایجاد میکند. منشأ این ارزش ایجاد و انتقال اطلاعات مهم از کارکنانی است که با مشتریان در ارتباط مستقیم هستند به کارکنانی که توانایی خلق اطلاعات جدید و مهم را دارند و مجدداً از این کارکنان به کارکنان گروه اول برای عمل است. غالباً اطلاعات جدید مستلزم نوآوری است و از این رو مدیریت نوآوری برای اکثر شرکتها از اهمیت زیادی برخوردار است. نوآوری یک فرایند در حال تکوین است که در آن سازمانها مشکلات را ایجاد و تعریف میکنند و آنگاه دانش جدیدی برای حل آنها می آفـرینند. تـولید و تـرکیب پـیوسته دانش جمعی سـازمانی تـوانایی خاصی را بـه یـک شـرکت مـیدهد تـا بـتواند در بـازار بـهتر ازدیگران عمل کند (براون و داگیر، ۱۹۹۸ ).
بیشتر نویسندگان در حوزه مدیریت دانایی پـیشنهاد کـرده اند کـه پـیشرفتهای فـناوری اطلاعات ابزاریهای لازم را برای این مدیریت فراهم خواهد کرد . بعضی ها پا را از این هم فراتر نهاده و مطرح کردهاند که خلق نظامهای مبتنی بر دانش یا فناوری دانش از روشهای مهندسی دانش، به مدیریت دانایی بهتری منجر خواهد شد ( میلتون و دیگران ،۱۹۹۹ )، که در آن مهندسی دانش مستلزم تحصیل، انـباشت و کـاربرد دانـش از مـتخصصان در حوزهای است که باید فناوری دانش برای آن تولید شود .
هـدف ایـن مـقاله ارائـه دیـدگاه متفاوتی نسبت به این رویکرد مدیریت دانایی و نسبت به کسانی است که معتقدند دانایی را میتوان خارج از مغز انسان به دست آورد، ذخیره کرد و به کار برد. نویسنده این مقاله معتقد است که دانایی نمیتواند خارج از مغز انسان وجود داشته باشد و فقط اطلاعات و دادهها هستند که میتوانند بیرون از مغز وجود داشته باشند. بنابراین اول داده، اطلاعات و دانایی تعریف و بحث خواهد شد، دوم بر اساس این تعریفها مدلی معرفی خواهیم کرد که نشان میدهد چگونه دانایی در مغز انسان برای پردازش اطلاعات و خلق اطلاعات جدید به کار میرود و چگونه این اطلاعات جدید به خارج از مغز انسان منتقل میشود. سوم، این مدل برای بحث بیشتر درباره کارکرد فناوری مدیریت دانایی وکارکرد اطلاعات در خلق فرایندها و محصولات در داخل “شرکتهای مبتنی بر دانایی” به کار خواهد رفت. شالوده نظریه تحصیل دانایی یک مجموعه مقدمات اولیه است که مبنایی برای تحول منطقی قضایای مربوط به خلق دانایی، حفظ دانایی و توزیع و کاربرد آن تشکیل میدهد. وضع چنین نظریهای حداقل مستلزم تعریف داده، اطلاعات و دانایی است. بنابراین لازم است به سه سؤال زیر پاسخ داده شود :
۱/ داده چیست؟
۲/ اطلاعات چیست؟
۳/ دانایی چیست؟
تعاریف داده، اطلاعات و دانایی
نمونه هایی از دادهها عبارتاند از عدد ۹/۱۰۱ یا صفت ” داغ” یـا از عـلوم کـامپیوتر میدانیم که ذخیرهسازی نویسهها در کامپیوتر معمولاً بـا “صفر ” و “یک” نـمایش داده میشود که اینها هم عدد هستند. در این صورت اگر دادهها واقعیتهای خام هستند، پس اطلاعات چیست؟ مثالدادهها را در نظر میگیریم: عدد ۹/۱۰۱ در استرالیای عهد ویکتوریا؛ این عدد میتواند بسامد یک رادیوی “فاکس اف. ام.” یا قیمت یک لیتر بنزین بدون سرب در بعضی جایگاههای بنزین در ژانویه ۲۰۰۱ باشد. میبینیم که معنی عدد ۹/۱۰۱ به تنهایی اندک است یا اصلاً بیمعنی است، اما در بافت معنا پیدا میکند. همینطور اگر صفت “داغ” را در نظر بگیریم میبینیم کـه ایـن واژه مـیتواند مربوط به پیشگویی هوای فردا یا توصیف هر چیز دیگری باشد. بنابراین اطلاعات صرفاً دادهها در بافت به صورت واقعیتهای خامی هستند که میتوانند شکل بگیرند و اطلاعات خلق کنند. اکنون که دادهها و اطلاعات را تعریف و توصیف کردیم باید این سؤال را مطرح کنیم که دانایی چیست؟ این پرسش ذهن فیلسوفان از افلاطون تا زمان حال را به خـود مشغول کـرده و هـنوز جـواب روشنی بـرای آن پـیدا نـشده اسـت. بنابراین مثالها و پیشنهادهای زیر را نمیتوان پاسخهای قطعی برای این پرسش دانست اما میتوان آنها را قضایایی برای ایجاد مدل در نظر گرفت. قیمت بنزین بدون سرب هر لیتر ۹/۱۰۱ سنت را در نظر بگیرید. این اطلاع به تنهایی خیلی کارساز نیست. اما اگر اطلاعات بیشتری مانند قیمت بنزین در دوازده ماه پیش را اضافه کنیم میتوانیم استنباط کنیم که قیمت فعلی بنزین نسبت به قبل افزایش یافته است یا کاهش. بعضیها معتقدند که این دو اطلاع، یعنی قیمت بنزین و مقطع زمانی مشخص ، دانایی هستند . اما مؤلف این مقاله مایل است که توجه خواننده را به اصطلاح “استنباط کردن” جلب کند. استنباط کردن توصیف فرایندی است که در داخل مغز به وقوع میپیوندد. یعنی ارائه اطلاعات در یک گزارش یا حتی روی این صفحه کاغذ مستلزم دانش و مهارت قبلی و شاید توانایی درک وتعبیر آن است. توانایی استنباط از اطلاعات مستلزم داشتن مهارت و توانایی بیشتری نسبت به خواندن آن است، اما اگر از یک فرد بیسواد بخواهید که استنباط کند متوجه میشوید که حتی توانایی خواندن نیز مستلزم داشتن دانایی و مهارت کافی است. مثالهای فراوان دیگری مانندنمودارهای طرحوار مدارهایالکترونیکی یا دستور آشپزی وجود دارند که در آنها اطلاعات به مؤثرترین و کارآمدترین صورت کهـن ارائـه مـیشود. امـا کـسانی کـه تجربه خـواندن نـدارند بـه سـختی مـیتوانند ایــن اطلاعات را تعبیر کنند و گاهی حتی غیرکهن است که بتوانند از آن سردر بیاورند، زیرا غالباً تعبیر یک فرایند یا پدیده مستلزم دانش قبلی است. بنابراین دانایی عبارت است از موجودی اطلاعات ، مهارتها، تجربه، باورها و خاطرات ، لذات (الکساندر و دیگران ، ۱۹۹۱ ) .
از تعریف تا مدل
مؤلف از این تعریفها و مثالها سه قضیه زیر را ارائه میکند :
ق۱/ دادهها و اطلاعات صرفاً اشکالی هستند که باید خارج از مغز دریافت،منتقل یا ذخیره شوند .
ق۲/ دانایی فقط در مغز فرد وجود دارد .
ق۳/ اطلاعات از طـریق انـدامهای حـسی دریافت و در مـغز پـردازش مـیشود و از پردازش آنها دانایی جدید شکل میگیرد .
شکل۱/ این شکل مدل پیشنهادی را نشان میدهد که در آن اطلاعات از طریق اندامهای حسی دریافت و در مغز با استفاده از دانش قبلی پردازش میشود.که در آن :
دانایی عبارت است موجودی ابزارها و مقولههای مفهومی که توسط مغز برای خلق، جـمعآوری و تـقسیم اطـلاعات به کار میروند ( لاودن و لاودن ، ۱۹۹۵، ۵ ).
در خلال پردازش اطلاعات، دانایی جدید میتواند به خاطر کاربرد در آینده کسب یا آفریده شود که در آن اطلاعات بیشتر یا جدیدی به دست میآید و پردازش میشود .
شکل۲/ نشان میدهد که چگونه دانایی در مغز به اطلاعات تبدیل و این اطلاعات از طریق زبان یا نمایش به خارج از مغز منتقل میشود. زبان در این مدل شامل تمامیاشکال ارتباط اعم از نوشته، شفاهی و زبان اندام ( حرکات بدن ) است .
در این مدل، برای تولید اطلاعات دانایی قبلی موجود در مغز انسان ضروری است، درست همانطور که آفرینش دانایی غالباً مستلزم ورود اطلاعات از طریق اندامهای حسی به مغز است. شکلبندی اولیهدانایی قـبلی از دیـرباز مـوضوع بـحث و جـدلهای فراوانی توسط دو جهانبینی متضاد یعنی تجربهگرایان و خردگرایان بوده است. تجربهگرایان معتقدند که ذهن انسان هنگام تولد یـک لوح پاک است و تمامی دانایی مـا از طـریق انـدامهای حــسی کـسب میشود. جانلاک، فیلسوف انگلیسی، یکی از مؤلفان معروف این نظریه بود. بر اساس نظر خردـگرایان، که نقطه مقابل تجربهگرایان هستند، بیشتر جنبههای دانایی ما مبتنی بر مشخصههای ذاتیای است که هنگام تولد در ذهن ما وجود دارد. افلاطون یکی از اولین فیلسوفانی بودکه این نظریه را پذیرفت. بعدها امانوئل کانت، که طرفدار خردگرایان بود، استدلال کردکه دانایی نمیتواند فقط از طریق اندامهای حسی کسب شود و باید بعضی “مقولههای” از پیش آماده وجود داشته باشد تا این مادهحسی بر اساس آنها مرتب و سازماندهی شود. حمایت از هر کدام از این دو دیدگاه هدف این مقاله نیست. اما مدل ارائه شده در این مقاله با هر دو سازگار است .
مدل ارائه شده مقدمهای بر بحث زیر است که در آن مؤلف میخواهد علیه این نظریه که دانایی میتواند در خارج از مغز انسان دریافت شود استدلال کند . مؤلف برآن نیستکه نظریههای بحث شده را مورد تردید قرار بدهد، زیرا همین نظریهها به مطالعه مدیریت دانایی کمک فراوانی کردهاند. با وجود این ، اگر کسی مدل پیشنهادی در این مقاله را بپذیرد ، آنگاه بحث زیر میتواند به پژوهش و بررسی مدیریت دانایی درآینده کمک کند .
فناوریها، ارتباطات و تقسیم دانایی
غـالباً ایـن بـاور وجـود دارد کـ دانـایی همانندکتاب در کتابخانهها یا مجموعه دستورـ عملها در برنامه کامپیوتری که به دادههای بـیمعنا شـکل مـیدهند نـگهداری مـیشود (لاودن و لاودن ، ۱۹۹۵ ) .
اما، مدل مطرح شده در این مقاله چنین نظریهای را رد میکند. مؤلف معتقد است که تعریف و کاربرد وسیع اصطلاح ” دانایی صریح” برای پژوهشگران دردسرساز شده است.اصول زیربنایی اصطلاح “دانایی صریح” به خودی خود مفیدند و در قانع کردن شرکتها و مدیریت برای در نظر گرفتن اطلاعات به نحوی متفاوت و مهم کمک فراوانی کردهاند. با وجود این “دانایی صریح” بر اساس مدل مطرح شده در این مقاله چیزی جز اطلاعات نیست (که البته اطلاعات هم مهم است) که در ارزشآفرینی و نوآوری شرکتها خیلی مؤثر است .
اصـطلاحهای هـوش مـصنوعی۱ (AI) ، نظامهای مبتنی بر دانایی۲ (KBS) ، نظامهای کارشناسی۳ و نظامهای مبتنی بر تصمیمگیری۴ (DSS) همه به طور ضمنی این مفهوم را میرسانند که دانایی در این نظامها دخالت دارد. در اکثر نوشتههایی که در مورد این نظامها بحث میکنند دریافت و کاربرد دانایی صریح نیز آمده است . اما وقتی کسی فرایند تشکیل این نظامها را بررسی یا آنها را تحلیل میکند متوجه میشود که به اصطلاح دانایی جمعآوری شده از خبرگان، یا برنامههای به کار رفته، مجموعهای قواعد و یا روال برای پردازش اطلاعات است. درواقع، این قواعد و روالها صرفاً اطلاعات نیستند بلکه شاید شبه اطلاعات باشند؛ یعنی، اطلاعاتی درباره این اطلاعاتاند که چگونه اطلاعات پردازش میشوند یا به چه بافتی تعلق دارند. فرایند “دریافت این دانایی” بر اساس مدل ارائه شده در این مقاله مستلزم این است که فردی دانایی را در مغز خود داشته باشد و آن را به اطلاعات تبدیل کند تا بتواند اطلاعات را به فرد دیگر بدهد. فرد دوم میتواند از این اطلاعات برای ساختن نظام استفاده کند و این اطلاعات میتواند در نظام به کار برود .
بعضیها ممکن است استدلال کنند که این قواعد و روالها دانایی هستند زیرا شامل استدلال و منطقی هستند که شخص خبره برای پذیرش اطلاعات به کار میبرد . اما آنهایی که این نظامها را میسازند یا درباره آنها مطلب مینویسند میپذیرند که این روالها و قواعد وابسته به حوزه خاصی هستند، یـعنی فـقط بـرای مـوقعیتهای مـعین یـا مجموعههای مشخصی از اطلاعات مفیدند. اطـلاعات یـا دادههـای ارائـه شـده بـه هـوش مـصنوعی، نـظامهای مـبتنی بـر دانـش، نـظامهای کـارشناسی یـا نــظامهای مـبتنی بـر تصمیمگیری باید به صورتی باشند که این نظامها آن را بپذیرند. اطلاعاتی که قالب لازم را ندارند نمیتوانند وارد این نظامها بشوند. این قواعد و روالـها فـهرستهای پـیچیدهای از دسـتور عملهایی هستند که به کامپیوتر میگویند اطلاعات جمعآوری شده چگونه پردازش شـود. احـتمالاً ایـن قـواعد بـرای اشـخاص تازهکار بیمعنا هستند، اما برای کسی که دانایی قبلی درمورد رشتههای هوش مصنوعی، نظامهای مبتنی بر دانایی، نظامهای کارشناسی یا… نظامهای مبتنی بر تصمیمگیری دارد این قواعد میتوانند، بدون این که نیازی به کامپیوتر باشد، برای پردازش اطلاعات به کار روند، اگر چه ممکن است زمان بیشتری صرف بشود. ممکن است آدم بپذیرد که طرز تهیه کیک یک مجموعه دستور عمل و ثبت اطلاعات در مورد چگونگی پختن کیک نیز همینطور است. در این صورت یقیناُ دستور عملها در مورد چگونگی پردازش اطلاعات به خودی خود اطلاعات هستند با این استثنا که ورودیها نه اجزای سازنده بلکه اطلاعات یا دادهها در یک قالب معین هستند .
فناوریهای اطلاعات و ارتباطات روشهای زیادی را برای اشاعه اطلاعات و وسایل ارتباطی برای همکاری به کاربردهاند. ایمیل، لوتوس نوتز۱، اینترانت، برنامههای چَت، گروههای بحث، گروههای اخبار و صفحههای وب یـک چـنین روشـهایی هـستند. ایـنها روشهای ارتباطات هستند که در آنها طرفین میتوانند، تقریباً بدون تأخیر محسوس، پیامها و اطلاعات خود را در مدت زمانی که برای آنها راحت و مناسب است با هم مبادله کنند .
برابر گرفتن دانایی و اطلاعات و فرض این که تهیه اطلاعات منجر به خلق دانایی میشود یا مشکلات وابسته به خلق دانایی را میتوان با فناوری اطلاعات برطرف کرد نادرست است. اما وقتی هیچ تلاش آگاهانهای برای دریافت و تقسیم دانایی وجود ندارد، اطلاعات مهم و کلیدی ممکن است از دست بروند یا نادیده گرفته شوند (ولچر، ۱۹۹۹). فناوریهای اطلاعات، سرعت و دسترسی به فرایند مدیریت دانایی را با استفاده از روشهای سـریعتر و کـارآمدتر دسـترسی بـه اطـلاعات پراکنده بهبود بخشیدهاند .
دانایی در فرایندها و محصولات
نوناکا(۱۹۹۱) مطرح میکند که شرکتهای موفق شرکتهایی هستند که به طور پیوسته برای حل مسایل جدید و ناآشنا دانایی جدید خلق میکنند، آن را به طور گسترده در سرتاسر سازمان پخش و به سرعت به فناوریها و محصولات جدید تبدیل میکنند. با وجود این، همانطور که ویک (۱۹۹۵) خاطر نشان میکند، بیشتر مردم به صورتی انفعالی در جستجوی دانایی هستند زیرا هنگام انجام وظیفه هیچ نوع سازگاریی بین آنچه انتظار دارند و آنچه در عمل با آن برخورد میکنند وجود ندارد و تعداد خیلی اندکی هم به صورت فعال دانایی را پیمیگیرند. مؤلف این مقاله معتقد است که نباید این اظهارات را خیلی جدی گرفت و برعکس نیاز به پخش اطلاعات بهصورتی گسترده را مطرح میکند و همچنین معتقد است که مردم اطلاعات با ارزش و جدید را برای خلق دانایی جدید در مغز خود و برای حل مسائل جدید و یا آشنا جستجو میکنند .
پیشنیازهای مدیریت دانایی
گــسترش راحـت دانــایی بـازتاب مــوقعیت اجتماعی مناسب است نه فناوری مناسب (بروان و داگید، ۱۹۹۸) مردم به انواع مختلف اطلاعات همانند ارزشها، برتریها و معیارها نیازمندند نه معمولاً به اطلاعات بیشتر. بیشتر کارهای نابسامان سازمانها مستلزم تفکیک همین موقعیتهای نامشخص است (دَفت و مکینتاش، ۱۹۸۱). نیازبه خلق فرهنگ سازمانی مناسب و زیرساختی که در آن دانایی بتواند خلق و منتشر بشود مهم است. فناوری با تهیه روشهایی برای پردازش، تحویل و تقسیم اطلاعات با ارزش که برای خلق دانایی در میان افراد ضروری است یقیناً میتواند در این مورد مؤثر باشد. اگر ما بار دیگر به مدل آمده در شکل ۱ نگاهی بیندازیم میبینیم که اطلاعات افراد منجر به خلق دانایی جدید میشود و همین دانایی است که به “دانایی قبلی” لازم برای پردازش اطلاعات جدید تبدیل میشود. بنابراین، نکته مهم برای کسانی که دستاندر کار اجرای مدیریت دانایی هستند تمرکز بر تهیه اطلاعات مناسب برای خلق دانایی قبلی است. اگر این نظریه را قبول داشته باشیم آنگاه باید بپذیریم که مدیریت دانایی نسبت به فناوری اطلاعات از اولویت بیشتری برخوردار است .
دو راهبرد برای مدیریت دانایی وجود دارد که شرکتهایی که به منابع انسانی توجه خاص دارند میتوانند آنها را به کار ببرند (اسیکرم، ۱۹۹۸). اول کاربرد بهتر دانایی موجود در داخل شرکت، مثلاً با استفاده مشترک از بهترین روالها. فناوری در داخل شرکت را میتوان برای تهیه فهرست راهنمایی از کسانی که در بعضی فعالیتها تجربه قبلی و بنابراین دانایی قبلی مناسب دارند به کار برد و در صورت لزوم برای پردازش اطلاعات از آن استفاده کرد. این راهبرد به شرکتها کمک میکند تا آنچه را که میدانند مدیریت و دانایی موجود در مغز تکتک افراد خود را، برحسب مورد، شناسایی کنند. دوم، که گاهی نوآوری دانایی نامیده میشود، وقتی کارکنان دانایی کافی و جاافتادهای از ارزشها، برتریها و معیارها شرکت دارند که بتوانند خلاقیت و نوآوری خود را به کار ببرند و ایدههای خود را بهمحصولات وخدمات ارزشمند تبدیل کنند .
نتیجه
ایـن مـقاله مـدلی از دانـایی مبتنی بر این مقدمات اولیه را مطرح میکند که دانایی فقط در مغز افراد میتواند آفریده و نگه داری شود یا به کار برود. ضمناً از این مدل بحثی از رویکردهای متفاوت که بر اساس آنها دانایی میتواند خارج از مغز انسان وجود داشته باشد ارائه میشود. پیشنهاد عمده این مقاله این است که برای مدیریت مؤثر دانایی ، مدیریت اطلاعات باید به طور مؤثر و کارآمد اطلاعات را پخش و تقسیم کند . آنگاه این اطلاعات کارکنان را تشویق یا به آنها کمک میکند که دانایی جدیدی را در مغز خود بیافریند وآن را در داخل شرکت به کار ببرند. بنابراین توجه اصلی به مدیریت دانایی باید بر سرمایه معنوی انسانی و راهبردهای مربوط به مدیریت منابع انسانی باشد که خلاقیت و نوآوری را در کارکنان و میان افراد تشویق میکند .
مرجعها
ation Systems: A Problem-Solving Approach, 3rd ed., Dryden Press, Orlando, FL.
Milton, N., Shadbolt , N., Cottman, H., Hammersley, M., 1999, “Towards a knowledge technology for knowledge management”, international Journal Human-Computer Studies, 51, 615-41.
Nonaka, I.,1991, “The Knowledge – crea- ting company”, Harvard Business Review.
Skyrme, D.J., 1998, Developing a know-ledge strategy , Strategy.
Wachter, R.M., 1999, “Technology support for knowledge management” , Mid-American Journal of Business, 14, 2, 13-20.
Weick, K.E., 1995, Sensemaking in Organizations, Sage Publications, Thousand Oaks, CA.
منبع:
فصلنامه مدیرساز
از بحث این مدل در متن دیدگاههای متفاوت نتیجه گرفته میشود که در آینده کانون توجه مدیریت دانایی باید بر راهبردهای منابع انسانی که سرمایه معنوی انسان را در داخل شرکتها تقویت میکنند متمرکز باشد. از این بحث همچنین این نتیجه حاصل میشود که اشاعه اطلاعات و تقسیم آن، سطح خلاقیت و نوآوری را درمیان کارکنان و در تکتک آنان افزایش میدهد .
کلید واژه ها: اطلاعات، مدیریت مدل، سرمایه معنوی، نوآوری
مدیریت دانایی خیلی رایج شده است، مخصوصاً در این دوره که مـا در ” عــصر اطــلاعات” و “عصر دانش ” زندگی میکنیم و به همین دلیل مطالب بسیار زیادی در رشته های مختلف، از رشته مدیریت گرفته تا راهبرد، اقتصاد و علوم کامپیوتر در اینباره نوشته شده است. هرکدام از این رشتهها از دیدگاههای متفاوت مدیریت دانایی را مطرح کرده و رویکردهای متفاوتی را برای آن در نظر گرفتهاند، اگر چه همه آنها حول این محور بحث میکنند که دانایی یک سرمایه ارزشمند است که باید مدیریت شود و جوهر مدیریت دانایی این است که راهبردهایی برای انتقال دانش به افراد مناسب، در زمان مناسب و به صورت مناسب (میلتون و دیگران،۱۹۹۹) فراهم کنند .
اکثر مؤلفان مدیریت دانایی را فرایندی تعریف کردهاند که اطلاعات ارزشمند را پیدا و آن را به دانش لازم و ضروری برای تصمیمگیری و عمل تبدیل میکند . لاتی و بیرلین (۲۰۰۰) مطرح میکنند که تنها مزیت رقابتی ماندگار برای هر شرکت ارزشی است که آن شرکت برای مشتریانش ایجاد میکند. منشأ این ارزش ایجاد و انتقال اطلاعات مهم از کارکنانی است که با مشتریان در ارتباط مستقیم هستند به کارکنانی که توانایی خلق اطلاعات جدید و مهم را دارند و مجدداً از این کارکنان به کارکنان گروه اول برای عمل است. غالباً اطلاعات جدید مستلزم نوآوری است و از این رو مدیریت نوآوری برای اکثر شرکتها از اهمیت زیادی برخوردار است. نوآوری یک فرایند در حال تکوین است که در آن سازمانها مشکلات را ایجاد و تعریف میکنند و آنگاه دانش جدیدی برای حل آنها می آفـرینند. تـولید و تـرکیب پـیوسته دانش جمعی سـازمانی تـوانایی خاصی را بـه یـک شـرکت مـیدهد تـا بـتواند در بـازار بـهتر ازدیگران عمل کند (براون و داگیر، ۱۹۹۸ ).
بیشتر نویسندگان در حوزه مدیریت دانایی پـیشنهاد کـرده اند کـه پـیشرفتهای فـناوری اطلاعات ابزاریهای لازم را برای این مدیریت فراهم خواهد کرد . بعضی ها پا را از این هم فراتر نهاده و مطرح کردهاند که خلق نظامهای مبتنی بر دانش یا فناوری دانش از روشهای مهندسی دانش، به مدیریت دانایی بهتری منجر خواهد شد ( میلتون و دیگران ،۱۹۹۹ )، که در آن مهندسی دانش مستلزم تحصیل، انـباشت و کـاربرد دانـش از مـتخصصان در حوزهای است که باید فناوری دانش برای آن تولید شود .
هـدف ایـن مـقاله ارائـه دیـدگاه متفاوتی نسبت به این رویکرد مدیریت دانایی و نسبت به کسانی است که معتقدند دانایی را میتوان خارج از مغز انسان به دست آورد، ذخیره کرد و به کار برد. نویسنده این مقاله معتقد است که دانایی نمیتواند خارج از مغز انسان وجود داشته باشد و فقط اطلاعات و دادهها هستند که میتوانند بیرون از مغز وجود داشته باشند. بنابراین اول داده، اطلاعات و دانایی تعریف و بحث خواهد شد، دوم بر اساس این تعریفها مدلی معرفی خواهیم کرد که نشان میدهد چگونه دانایی در مغز انسان برای پردازش اطلاعات و خلق اطلاعات جدید به کار میرود و چگونه این اطلاعات جدید به خارج از مغز انسان منتقل میشود. سوم، این مدل برای بحث بیشتر درباره کارکرد فناوری مدیریت دانایی وکارکرد اطلاعات در خلق فرایندها و محصولات در داخل “شرکتهای مبتنی بر دانایی” به کار خواهد رفت. شالوده نظریه تحصیل دانایی یک مجموعه مقدمات اولیه است که مبنایی برای تحول منطقی قضایای مربوط به خلق دانایی، حفظ دانایی و توزیع و کاربرد آن تشکیل میدهد. وضع چنین نظریهای حداقل مستلزم تعریف داده، اطلاعات و دانایی است. بنابراین لازم است به سه سؤال زیر پاسخ داده شود :
۱/ داده چیست؟
۲/ اطلاعات چیست؟
۳/ دانایی چیست؟
تعاریف داده، اطلاعات و دانایی
نمونه هایی از دادهها عبارتاند از عدد ۹/۱۰۱ یا صفت ” داغ” یـا از عـلوم کـامپیوتر میدانیم که ذخیرهسازی نویسهها در کامپیوتر معمولاً بـا “صفر ” و “یک” نـمایش داده میشود که اینها هم عدد هستند. در این صورت اگر دادهها واقعیتهای خام هستند، پس اطلاعات چیست؟ مثالدادهها را در نظر میگیریم: عدد ۹/۱۰۱ در استرالیای عهد ویکتوریا؛ این عدد میتواند بسامد یک رادیوی “فاکس اف. ام.” یا قیمت یک لیتر بنزین بدون سرب در بعضی جایگاههای بنزین در ژانویه ۲۰۰۱ باشد. میبینیم که معنی عدد ۹/۱۰۱ به تنهایی اندک است یا اصلاً بیمعنی است، اما در بافت معنا پیدا میکند. همینطور اگر صفت “داغ” را در نظر بگیریم میبینیم کـه ایـن واژه مـیتواند مربوط به پیشگویی هوای فردا یا توصیف هر چیز دیگری باشد. بنابراین اطلاعات صرفاً دادهها در بافت به صورت واقعیتهای خامی هستند که میتوانند شکل بگیرند و اطلاعات خلق کنند. اکنون که دادهها و اطلاعات را تعریف و توصیف کردیم باید این سؤال را مطرح کنیم که دانایی چیست؟ این پرسش ذهن فیلسوفان از افلاطون تا زمان حال را به خـود مشغول کـرده و هـنوز جـواب روشنی بـرای آن پـیدا نـشده اسـت. بنابراین مثالها و پیشنهادهای زیر را نمیتوان پاسخهای قطعی برای این پرسش دانست اما میتوان آنها را قضایایی برای ایجاد مدل در نظر گرفت. قیمت بنزین بدون سرب هر لیتر ۹/۱۰۱ سنت را در نظر بگیرید. این اطلاع به تنهایی خیلی کارساز نیست. اما اگر اطلاعات بیشتری مانند قیمت بنزین در دوازده ماه پیش را اضافه کنیم میتوانیم استنباط کنیم که قیمت فعلی بنزین نسبت به قبل افزایش یافته است یا کاهش. بعضیها معتقدند که این دو اطلاع، یعنی قیمت بنزین و مقطع زمانی مشخص ، دانایی هستند . اما مؤلف این مقاله مایل است که توجه خواننده را به اصطلاح “استنباط کردن” جلب کند. استنباط کردن توصیف فرایندی است که در داخل مغز به وقوع میپیوندد. یعنی ارائه اطلاعات در یک گزارش یا حتی روی این صفحه کاغذ مستلزم دانش و مهارت قبلی و شاید توانایی درک وتعبیر آن است. توانایی استنباط از اطلاعات مستلزم داشتن مهارت و توانایی بیشتری نسبت به خواندن آن است، اما اگر از یک فرد بیسواد بخواهید که استنباط کند متوجه میشوید که حتی توانایی خواندن نیز مستلزم داشتن دانایی و مهارت کافی است. مثالهای فراوان دیگری مانندنمودارهای طرحوار مدارهایالکترونیکی یا دستور آشپزی وجود دارند که در آنها اطلاعات به مؤثرترین و کارآمدترین صورت کهـن ارائـه مـیشود. امـا کـسانی کـه تجربه خـواندن نـدارند بـه سـختی مـیتوانند ایــن اطلاعات را تعبیر کنند و گاهی حتی غیرکهن است که بتوانند از آن سردر بیاورند، زیرا غالباً تعبیر یک فرایند یا پدیده مستلزم دانش قبلی است. بنابراین دانایی عبارت است از موجودی اطلاعات ، مهارتها، تجربه، باورها و خاطرات ، لذات (الکساندر و دیگران ، ۱۹۹۱ ) .
از تعریف تا مدل
مؤلف از این تعریفها و مثالها سه قضیه زیر را ارائه میکند :
ق۱/ دادهها و اطلاعات صرفاً اشکالی هستند که باید خارج از مغز دریافت،منتقل یا ذخیره شوند .
ق۲/ دانایی فقط در مغز فرد وجود دارد .
ق۳/ اطلاعات از طـریق انـدامهای حـسی دریافت و در مـغز پـردازش مـیشود و از پردازش آنها دانایی جدید شکل میگیرد .
شکل۱/ این شکل مدل پیشنهادی را نشان میدهد که در آن اطلاعات از طریق اندامهای حسی دریافت و در مغز با استفاده از دانش قبلی پردازش میشود.که در آن :
دانایی عبارت است موجودی ابزارها و مقولههای مفهومی که توسط مغز برای خلق، جـمعآوری و تـقسیم اطـلاعات به کار میروند ( لاودن و لاودن ، ۱۹۹۵، ۵ ).
در خلال پردازش اطلاعات، دانایی جدید میتواند به خاطر کاربرد در آینده کسب یا آفریده شود که در آن اطلاعات بیشتر یا جدیدی به دست میآید و پردازش میشود .
شکل۲/ نشان میدهد که چگونه دانایی در مغز به اطلاعات تبدیل و این اطلاعات از طریق زبان یا نمایش به خارج از مغز منتقل میشود. زبان در این مدل شامل تمامیاشکال ارتباط اعم از نوشته، شفاهی و زبان اندام ( حرکات بدن ) است .
در این مدل، برای تولید اطلاعات دانایی قبلی موجود در مغز انسان ضروری است، درست همانطور که آفرینش دانایی غالباً مستلزم ورود اطلاعات از طریق اندامهای حسی به مغز است. شکلبندی اولیهدانایی قـبلی از دیـرباز مـوضوع بـحث و جـدلهای فراوانی توسط دو جهانبینی متضاد یعنی تجربهگرایان و خردگرایان بوده است. تجربهگرایان معتقدند که ذهن انسان هنگام تولد یـک لوح پاک است و تمامی دانایی مـا از طـریق انـدامهای حــسی کـسب میشود. جانلاک، فیلسوف انگلیسی، یکی از مؤلفان معروف این نظریه بود. بر اساس نظر خردـگرایان، که نقطه مقابل تجربهگرایان هستند، بیشتر جنبههای دانایی ما مبتنی بر مشخصههای ذاتیای است که هنگام تولد در ذهن ما وجود دارد. افلاطون یکی از اولین فیلسوفانی بودکه این نظریه را پذیرفت. بعدها امانوئل کانت، که طرفدار خردگرایان بود، استدلال کردکه دانایی نمیتواند فقط از طریق اندامهای حسی کسب شود و باید بعضی “مقولههای” از پیش آماده وجود داشته باشد تا این مادهحسی بر اساس آنها مرتب و سازماندهی شود. حمایت از هر کدام از این دو دیدگاه هدف این مقاله نیست. اما مدل ارائه شده در این مقاله با هر دو سازگار است .
مدل ارائه شده مقدمهای بر بحث زیر است که در آن مؤلف میخواهد علیه این نظریه که دانایی میتواند در خارج از مغز انسان دریافت شود استدلال کند . مؤلف برآن نیستکه نظریههای بحث شده را مورد تردید قرار بدهد، زیرا همین نظریهها به مطالعه مدیریت دانایی کمک فراوانی کردهاند. با وجود این ، اگر کسی مدل پیشنهادی در این مقاله را بپذیرد ، آنگاه بحث زیر میتواند به پژوهش و بررسی مدیریت دانایی درآینده کمک کند .
فناوریها، ارتباطات و تقسیم دانایی
غـالباً ایـن بـاور وجـود دارد کـ دانـایی همانندکتاب در کتابخانهها یا مجموعه دستورـ عملها در برنامه کامپیوتری که به دادههای بـیمعنا شـکل مـیدهند نـگهداری مـیشود (لاودن و لاودن ، ۱۹۹۵ ) .
اما، مدل مطرح شده در این مقاله چنین نظریهای را رد میکند. مؤلف معتقد است که تعریف و کاربرد وسیع اصطلاح ” دانایی صریح” برای پژوهشگران دردسرساز شده است.اصول زیربنایی اصطلاح “دانایی صریح” به خودی خود مفیدند و در قانع کردن شرکتها و مدیریت برای در نظر گرفتن اطلاعات به نحوی متفاوت و مهم کمک فراوانی کردهاند. با وجود این “دانایی صریح” بر اساس مدل مطرح شده در این مقاله چیزی جز اطلاعات نیست (که البته اطلاعات هم مهم است) که در ارزشآفرینی و نوآوری شرکتها خیلی مؤثر است .
اصـطلاحهای هـوش مـصنوعی۱ (AI) ، نظامهای مبتنی بر دانایی۲ (KBS) ، نظامهای کارشناسی۳ و نظامهای مبتنی بر تصمیمگیری۴ (DSS) همه به طور ضمنی این مفهوم را میرسانند که دانایی در این نظامها دخالت دارد. در اکثر نوشتههایی که در مورد این نظامها بحث میکنند دریافت و کاربرد دانایی صریح نیز آمده است . اما وقتی کسی فرایند تشکیل این نظامها را بررسی یا آنها را تحلیل میکند متوجه میشود که به اصطلاح دانایی جمعآوری شده از خبرگان، یا برنامههای به کار رفته، مجموعهای قواعد و یا روال برای پردازش اطلاعات است. درواقع، این قواعد و روالها صرفاً اطلاعات نیستند بلکه شاید شبه اطلاعات باشند؛ یعنی، اطلاعاتی درباره این اطلاعاتاند که چگونه اطلاعات پردازش میشوند یا به چه بافتی تعلق دارند. فرایند “دریافت این دانایی” بر اساس مدل ارائه شده در این مقاله مستلزم این است که فردی دانایی را در مغز خود داشته باشد و آن را به اطلاعات تبدیل کند تا بتواند اطلاعات را به فرد دیگر بدهد. فرد دوم میتواند از این اطلاعات برای ساختن نظام استفاده کند و این اطلاعات میتواند در نظام به کار برود .
بعضیها ممکن است استدلال کنند که این قواعد و روالها دانایی هستند زیرا شامل استدلال و منطقی هستند که شخص خبره برای پذیرش اطلاعات به کار میبرد . اما آنهایی که این نظامها را میسازند یا درباره آنها مطلب مینویسند میپذیرند که این روالها و قواعد وابسته به حوزه خاصی هستند، یـعنی فـقط بـرای مـوقعیتهای مـعین یـا مجموعههای مشخصی از اطلاعات مفیدند. اطـلاعات یـا دادههـای ارائـه شـده بـه هـوش مـصنوعی، نـظامهای مـبتنی بـر دانـش، نـظامهای کـارشناسی یـا نــظامهای مـبتنی بـر تصمیمگیری باید به صورتی باشند که این نظامها آن را بپذیرند. اطلاعاتی که قالب لازم را ندارند نمیتوانند وارد این نظامها بشوند. این قواعد و روالـها فـهرستهای پـیچیدهای از دسـتور عملهایی هستند که به کامپیوتر میگویند اطلاعات جمعآوری شده چگونه پردازش شـود. احـتمالاً ایـن قـواعد بـرای اشـخاص تازهکار بیمعنا هستند، اما برای کسی که دانایی قبلی درمورد رشتههای هوش مصنوعی، نظامهای مبتنی بر دانایی، نظامهای کارشناسی یا… نظامهای مبتنی بر تصمیمگیری دارد این قواعد میتوانند، بدون این که نیازی به کامپیوتر باشد، برای پردازش اطلاعات به کار روند، اگر چه ممکن است زمان بیشتری صرف بشود. ممکن است آدم بپذیرد که طرز تهیه کیک یک مجموعه دستور عمل و ثبت اطلاعات در مورد چگونگی پختن کیک نیز همینطور است. در این صورت یقیناُ دستور عملها در مورد چگونگی پردازش اطلاعات به خودی خود اطلاعات هستند با این استثنا که ورودیها نه اجزای سازنده بلکه اطلاعات یا دادهها در یک قالب معین هستند .
فناوریهای اطلاعات و ارتباطات روشهای زیادی را برای اشاعه اطلاعات و وسایل ارتباطی برای همکاری به کاربردهاند. ایمیل، لوتوس نوتز۱، اینترانت، برنامههای چَت، گروههای بحث، گروههای اخبار و صفحههای وب یـک چـنین روشـهایی هـستند. ایـنها روشهای ارتباطات هستند که در آنها طرفین میتوانند، تقریباً بدون تأخیر محسوس، پیامها و اطلاعات خود را در مدت زمانی که برای آنها راحت و مناسب است با هم مبادله کنند .
برابر گرفتن دانایی و اطلاعات و فرض این که تهیه اطلاعات منجر به خلق دانایی میشود یا مشکلات وابسته به خلق دانایی را میتوان با فناوری اطلاعات برطرف کرد نادرست است. اما وقتی هیچ تلاش آگاهانهای برای دریافت و تقسیم دانایی وجود ندارد، اطلاعات مهم و کلیدی ممکن است از دست بروند یا نادیده گرفته شوند (ولچر، ۱۹۹۹). فناوریهای اطلاعات، سرعت و دسترسی به فرایند مدیریت دانایی را با استفاده از روشهای سـریعتر و کـارآمدتر دسـترسی بـه اطـلاعات پراکنده بهبود بخشیدهاند .
دانایی در فرایندها و محصولات
نوناکا(۱۹۹۱) مطرح میکند که شرکتهای موفق شرکتهایی هستند که به طور پیوسته برای حل مسایل جدید و ناآشنا دانایی جدید خلق میکنند، آن را به طور گسترده در سرتاسر سازمان پخش و به سرعت به فناوریها و محصولات جدید تبدیل میکنند. با وجود این، همانطور که ویک (۱۹۹۵) خاطر نشان میکند، بیشتر مردم به صورتی انفعالی در جستجوی دانایی هستند زیرا هنگام انجام وظیفه هیچ نوع سازگاریی بین آنچه انتظار دارند و آنچه در عمل با آن برخورد میکنند وجود ندارد و تعداد خیلی اندکی هم به صورت فعال دانایی را پیمیگیرند. مؤلف این مقاله معتقد است که نباید این اظهارات را خیلی جدی گرفت و برعکس نیاز به پخش اطلاعات بهصورتی گسترده را مطرح میکند و همچنین معتقد است که مردم اطلاعات با ارزش و جدید را برای خلق دانایی جدید در مغز خود و برای حل مسائل جدید و یا آشنا جستجو میکنند .
پیشنیازهای مدیریت دانایی
گــسترش راحـت دانــایی بـازتاب مــوقعیت اجتماعی مناسب است نه فناوری مناسب (بروان و داگید، ۱۹۹۸) مردم به انواع مختلف اطلاعات همانند ارزشها، برتریها و معیارها نیازمندند نه معمولاً به اطلاعات بیشتر. بیشتر کارهای نابسامان سازمانها مستلزم تفکیک همین موقعیتهای نامشخص است (دَفت و مکینتاش، ۱۹۸۱). نیازبه خلق فرهنگ سازمانی مناسب و زیرساختی که در آن دانایی بتواند خلق و منتشر بشود مهم است. فناوری با تهیه روشهایی برای پردازش، تحویل و تقسیم اطلاعات با ارزش که برای خلق دانایی در میان افراد ضروری است یقیناً میتواند در این مورد مؤثر باشد. اگر ما بار دیگر به مدل آمده در شکل ۱ نگاهی بیندازیم میبینیم که اطلاعات افراد منجر به خلق دانایی جدید میشود و همین دانایی است که به “دانایی قبلی” لازم برای پردازش اطلاعات جدید تبدیل میشود. بنابراین، نکته مهم برای کسانی که دستاندر کار اجرای مدیریت دانایی هستند تمرکز بر تهیه اطلاعات مناسب برای خلق دانایی قبلی است. اگر این نظریه را قبول داشته باشیم آنگاه باید بپذیریم که مدیریت دانایی نسبت به فناوری اطلاعات از اولویت بیشتری برخوردار است .
دو راهبرد برای مدیریت دانایی وجود دارد که شرکتهایی که به منابع انسانی توجه خاص دارند میتوانند آنها را به کار ببرند (اسیکرم، ۱۹۹۸). اول کاربرد بهتر دانایی موجود در داخل شرکت، مثلاً با استفاده مشترک از بهترین روالها. فناوری در داخل شرکت را میتوان برای تهیه فهرست راهنمایی از کسانی که در بعضی فعالیتها تجربه قبلی و بنابراین دانایی قبلی مناسب دارند به کار برد و در صورت لزوم برای پردازش اطلاعات از آن استفاده کرد. این راهبرد به شرکتها کمک میکند تا آنچه را که میدانند مدیریت و دانایی موجود در مغز تکتک افراد خود را، برحسب مورد، شناسایی کنند. دوم، که گاهی نوآوری دانایی نامیده میشود، وقتی کارکنان دانایی کافی و جاافتادهای از ارزشها، برتریها و معیارها شرکت دارند که بتوانند خلاقیت و نوآوری خود را به کار ببرند و ایدههای خود را بهمحصولات وخدمات ارزشمند تبدیل کنند .
نتیجه
ایـن مـقاله مـدلی از دانـایی مبتنی بر این مقدمات اولیه را مطرح میکند که دانایی فقط در مغز افراد میتواند آفریده و نگه داری شود یا به کار برود. ضمناً از این مدل بحثی از رویکردهای متفاوت که بر اساس آنها دانایی میتواند خارج از مغز انسان وجود داشته باشد ارائه میشود. پیشنهاد عمده این مقاله این است که برای مدیریت مؤثر دانایی ، مدیریت اطلاعات باید به طور مؤثر و کارآمد اطلاعات را پخش و تقسیم کند . آنگاه این اطلاعات کارکنان را تشویق یا به آنها کمک میکند که دانایی جدیدی را در مغز خود بیافریند وآن را در داخل شرکت به کار ببرند. بنابراین توجه اصلی به مدیریت دانایی باید بر سرمایه معنوی انسانی و راهبردهای مربوط به مدیریت منابع انسانی باشد که خلاقیت و نوآوری را در کارکنان و میان افراد تشویق میکند .
مرجعها
ation Systems: A Problem-Solving Approach, 3rd ed., Dryden Press, Orlando, FL.
Milton, N., Shadbolt , N., Cottman, H., Hammersley, M., 1999, “Towards a knowledge technology for knowledge management”, international Journal Human-Computer Studies, 51, 615-41.
Nonaka, I.,1991, “The Knowledge – crea- ting company”, Harvard Business Review.
Skyrme, D.J., 1998, Developing a know-ledge strategy , Strategy.
Wachter, R.M., 1999, “Technology support for knowledge management” , Mid-American Journal of Business, 14, 2, 13-20.
Weick, K.E., 1995, Sensemaking in Organizations, Sage Publications, Thousand Oaks, CA.
منبع:
فصلنامه مدیرساز