PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ابعاد تربیتی کودک



M.A.H.S.A
08-26-2011, 11:55 AM
خانواده نقشی اساسی در تربیت فرزندان یک جامعه دارد این تربیت از طریق انتقال ‏فرهنگ جامعه به آنان انجام می گیرد . به عبارت دیگر از طریق انتقال فرهنگ به کودک ‏و نوجوان می توان به رشد همه جانبه ی شخصیت او کمک کرد . درتعریف تربیت ‏می توان گفت : تربیت عبارت است از : برنامه ریزی در جهت رشد همه جانبه ی ‏شخصیت کودک و نوجوانی درابعاد بدنی ، شناختی ، عاطفی ، اجتماعی ، هنری و ‏اخلاقی در جهت وصول به اهداف متعالی اجتماعی . چنین تعریفی از تربیت مستلزم ‏توجه و تحلیل دو جزء مهم است :‏ ‏ 1- کودک 2- فرهنگ ‏
کودک موضوع تربیت است در اصل کودک با دارا بودن استعدادها و توانایی های ‏گوناگون آماده است که تحت تربیت قرار گیرد تربیت تلاش می کند استعدادها و ‏توانمندی های کودک را از قوه به فعل درآورد او را رشد دهد و درتمامی ابعاد مورد ‏نیاز به اهداف مورد نظر نایل گردد . ‏
به این ترتیب ، تربیت رشد دادن است ؛ بزرگ کردن است ؛ از قوه به فعل در آوردن ‏است . کودک از این منظر یک ضرف پذیرا و پویا است . یعنی از یک طرف ظرفیت ‏پذیرش داده های تربیتی را دارد و از سویی نیز قدرت مداخله ای فعال در این داده ها ‏را داراست کودک تنها یک انبار برای ریختن داده های تربیتی در درون آن نیست . بلکه ‏به اشکال گوناگون در آنها مداخله می کند . با توصیف بالا باید پرسید که مظروف این ‏ظرف چیست ؟ یعنی چه چیزی را باید درون این ظرف فعال ریخت تا از طریق آن ‏بتوان به رشد مورد نظر رسید ؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که مظروف این ظرف ‏‏« فرهنگ » است تربیت انتقال فرهنگ است به موجود فعال و خلاقی به نام کودک . ‏فرهنگ نیز مجموعه ی سرمایه های شناختی ، عاطفی و عملی هر جامعه ای است که ‏دراصل در درون انسان ها جریان دارد . زیستگاه فرهنگ هر جامعه دنیای ‏روانشناختی انسان هاست . فرهنگ در درون ورفتار افراد هر جامعه جریان دارد . ‏فرهنگ یک جامعه را نمی توان در کتاب ها یا آثار بی جان آن جامعه جست و جو کرد ، ‏بلکه فرهنگ راباید در اندیشه ها ، روابط ، رفتارها و سنت های مردم هر جامعه یافت . ‏آثار مکتوب و مصنوع هر جامعه ممکن است حاوی فرهنگ های تاریخی یک جامعه ‏باشد هر چند که چنین آثاری قطعا شامل بخشی از اندیشه ها ، افکار و رفتارهای رایج ‏در هر جامعه نیز هست ؛ لیکن این گونه آثار نه منعکس کننده تمامی فرهنگ یک جامعه ‏است ، و نه نشانگر فرهنگ زنده و جاری آن جامعه می باشد به هر حال ، فرهنگ یک ‏جامعه ماده اصلی رشد دهنده ی ظرفیت ها و استعدادهای فرزندان آن جامعه است به ‏این ترتیب می توان تربیت را از منظری دیگر نیز تعریف کرد ، و آن ، تربیت به معنای ‏فرهنگ پذیر کردن فرزندان یک جامعه است از آن جا که انتقال فرهنگ به کودکان یک ‏جامعه ضرورتا به شکل ارادی و آگاهانه انجام نمی گردد ، از این رو باید تربیت را ‏فعالیتی تعریف کرد که هم آگاهانه و ارادی انجام می گیرد و هم نا آگاهانه و غیر ارادی ‏‏. بسیاری از عناصر فرهنگی ، در یک فرایند ناهشیار به فرزندان یک جامعه منتقل ‏می شود . ‏
گامی موثر در تربیت فرزندان ‏
از جمله کارکردهای بسیار مهم خانواده تربیت فرزندان است . اختلال در این کارکرد ‏زمانی پیش می آید که اولیاء نسبت به تربیت موثر و نیز ایجاد ارتباط سالم و سازنده ‏با فرزندان خود ، آگاهی کافی نداشته باشند ازسوی دیگر تربیت صحیح فرزندان منوط ‏به فراهم کردن شرایط ، امکانات و عوامل بی شماری است که شرح هر یک از این ‏امکانات و عوامل تربیتی نیازمند تألیف کتاب های فراوان است در مقاله ی حاضر از ‏بین صد ها عوامل موثر در تربیت ، فقط به یک عامل مهم اشاره شده است . ‏
یکی از راه هایی که منجر به تربیت تأثیرگذار والدین و مربیان می گردد این است که ‏والدین و مربیان قادر باشند الگوی اعتقادی عمیق و پایداری در مورد آن چه در زندگی ‏روزمره انجام می دهند ، به فرزندان خود ارائه دهند یعنی کودک از طریق حالات و ‏رفتارهای والدین به اطمینان آنان نسبت به درستی کارهایشان واقف شود . هر گونه ‏رفتار و عمل موثر والد ، خود نیازمند پشتیبانی فرهنگی است – یعنی اعتقاد داشته ‏باشد آن طریقی که امور را انجام می دهیم ، برای کودکان ما خوب است . اریکسون ‏‏(1950) می گوید : در نگاه نخست این امر گیج کننده است که اطمینان والد چه ربطی به ‏کودک دارد شاید در این جا اریکسون اندیشه هایی مشابه با روانپزشک معروف ، ‏سالیوان در ذهن داشته است سالیوان معتقد بود که در نخستین ماه های زندگی ، ‏کودک نوع ویژه ای از هم حسی بدنی با مادر یا جانشین او دارد ، به نحوی که کودک ‏به طور خودکار حالت تنش مادر را احساس می کند . اگر مادر احساس اضطراب کند ، ‏کودک نیز احساس اضطراب می کند و اگر مادر احساس آرامش کند ، کودک هم ‏احساس آرامش می نماید . این تعامل های اولیه به نحو خود نگرش های و دیدگاه های ‏بعدی را تحت تاثیر قرار می دهند از این قرار ، مهم است که والدین به صورتی منطقی ، ‏احساس اعتماد و اطمینان به خود داشته باشند تا اینکه کودک در مورد تماس های بین ‏فردی بیش از حد محتاط نشود. کودکان نیاز دارند احساس کنند که نزدیک بودن به ‏دیگران به طور احساسی خوب و اطمینان بخش است . ‏
تجربیات مشاوره ای در مرکز راهنمایی و مشاوره نشان می دهند که برای بسیاری از ‏والدین جامعه ما همیشه آسان نیست که به روش تربیت کودکان خود اطمینان درونی ‏داشته باشند این در حالی است که والدین نسل ما و نسل های گذشته حتی اگر شیوه ‏های تربیتی ناصحیح را هم در تربیت فرزندان به کار می برند با اطمینان و اعتماد کافی ‏شیوه های تربیتی خود را معتبر می دانستند و دچار تردید و دودلی نبودند والدین ‏امروزی نسبت به والدین نسل های قبل ، بسیاری از فنون و شیوه های تربیتی را بهتر ‏می دانند و به کار می گیرند ، اما تفاوت در این جاست که والدین امروزی با وجود ‏دانسته های تربیتی ، بیشتر دچار تردید و دودلی اند و به یقین فرزندان به مردد بودن ‏والدین خود آگاهی می یابند و این خود آسیب زاست . اسپاک در کتاب خود والدین را ‏تشویق می کند که به خود اعتماد کنند او به والدین می گوید بیش از آنچه می اندیشند ، ‏می دانند و آنان بهتر است برای پاسخگویی به نیازهای کودکان خویش از تصمیمات ‏اولیه خود پیروی کنند اسپاک به اهمیت اینکه والدین صاحب یک اطمینان درونی باشند ‏پی برده است از دیدگاه اریکسون والدین می توانند به وسیله دین و مذهب نوعی امنیت ‏درونی به دست آورند ایمان و اطمینان درونی والدین به کودک انتقال می یابد و به وی ‏یاری می دهد که احساس کند جهان مکانی است که ارزش و قابلیت اعتماد را دارد به ‏هر حال کودکان بیش از آنچه ما بزرگتر ها فکر می کنیم ، قدرت درک دارند . کودکان ‏به راحتی مکنونات درونی والدین خود را می فهمند . بنابراین به نظر می رسد وجود ‏اطمینان و امینت درونی والدین گامی موثر در تربیت صحیح فرزندان می باشد . ‏
کودک ، ظرفیت یا موضوع تربیت ‏
کودک موجودی است با توانمندی های گسترده ، پیچیده و حتی ناشناخته . موجودی با ‏این وضع ، آمادگی آن را دارد تا بی نهایت رشد کند ، ببالد و تا رسیدن سرمنزل لایزال ‏بپوید . در کودک در خانواده به دنیا می آید و رشد و تربیت او نیز در خانه آغاز ‏می شود حتی استمرار تربیت کودک در نهادهای مدنی ، چون مدرسه و دانشگاه نیز با ‏پشتیبانی و هدایت خانواده انجام می گیرد . به این ترتیب خانواده مهد تربیت کودک و ‏محل انتقال فرهنگ به اوست . انجام چنین رسالتی بدون شناخت کودک به درستی ‏امکانپذیر نیست . یکی از لوازم شناخت کودک ، شناخت ابعاد شخصیت اوست ، یعنی ‏تحلیل دنیای جسمانی و روانی او به عناصر قابل فهم و تربیت پذیر .‏
انسان موجودی است واحد. هرچند که به اعتباری مرکب است از جسم و جان و جسم ‏او نیز مرکب از اندام ها و دستگاه های گوناگونی است ، لیکن تمامی اینها حول محور ‏خود سازمان یافته و موجود وحدت یافته و یگانه را ایجاد کرده اند . علم روانشناسی ‏مفهوم خود را برای نشان دادن جنبش های گوناگونی از دنیای روانشناختی انسان به ‏کار گرفته است و از آن جمله برای بیان جنبه های وحدت یافته و یگانه ی شخصیت ‏آدمی ( پروین ، 1381) هر انسانی خود را با همین معنا و مفهوم یگانگی و وحدت ‏یافتگی درک می کند و می دانند که به رغم داشتن اندام های گوناگون و نیز داشتن ‏امتداد زمانی در گذشته ، حال و آینده و نیز با علم به این که در حیطه های مختلف ‏زندگی ، نقش های گوناگونی و گاه متضادی ایفا می کند ، لیکن فردی است یگانه این ‏احساس با وجود غیر عینی بودن و غیر قابل درک بودن بوسیله حواس ظاهری ، چنان ‏محکم و استوار است و چنان عمومیت دارد که حتی رفتار گرایان که به جنبه های ‏درونی انسان بی توجه بوده حتی گاه منکران آن اند ، مفهوم خودرا پذیرفته اند اسکینر ‏یکی از سردمداران رفتارگرایی ، مفهوم خود را می پذیرد و از آن تعاریفی هر چند ضد ‏و نقیض ارائه می دهد ، ( فیست ، 1990) . به رغم یگانگی وجود انسان و غیر قابل ‏تجزیه بودنش ، حتی به جسم و جان او عملا نشان می دهد که دارای ابعاد گوناگون ‏است ، وجود بعد برای یک شیء موجب تجزیه او نمی شود اشیای مادی به رغم ‏وحدت و یکی بودن دارای ابعادی از نوع طول ، عرض و ارتفاع اند اما این ابعاد وحدت ‏و یکپارچگی اشیاء را از بین نمی برند در دنیای روان انسان نیز به رغم وجود ‏یکپارچگی و وحدت ، ابعادی وجود دارد مهم ترین ابعادی که می توان برای زندگی ‏روانی انسان برشمرد ، عبارتند از : ‏
‏1- بعد شناختی ‏
‏2- بعد عاطفی ‏
‏3- بعد حرکتی - جسمانی ‏
‏4- بعد اجتماعی ‏
‏ 5- بعد اخلاقی ‏
‏ 6- بعد هنری ‏
این ابعاد همان گونه که گفتیم نه تنها یکپارچگی روانی انسان را تهدید نمی کنند بلکه ‏مقّوم و مؤید آن نیز هستند . زیرا نشان می دهند که هر یک با حفظ حدود خود ، متأثر ‏از سایر ابعاد و وابسته به آنها نیز می باشند . بعد شناختی انسان یعنی جنبه های ‏گوناگون ادراکی او ، ضن اینکه مستقلا بعد مهمی از دنیای روانشناختی انسان را ‏می سازد ، لکن متأثر از ابعاد دیگری چون بعد عاطفی ، اجتماعی و حرکتی نیز هستند . ‏استقلال آن موجب برجستگی وجهی از وجوه انسان و وابستگی آن به سایر ابعاد ‏نشانگر وحدت یافتگی زیربنایی آن با سایر ابعاد در کنه وجود اوست . با این توصیف ‏هر چند که هدف تربیت انسان است لیکن برای تربیت صحیح باید همه ابعاد ‏روانشناختی او مورد توجه قرار گیرد . تربیتی درست است که انسان را با تمامی ‏ابعادش هدف قرار دهد نه در بعد یا ابعادی محدود . ‏
‏1- بعد شناختی : بعد شناختی انسان بر جنبه های ادراکی او تاکید دارد . در منطق ، ‏شناخت را متشکل از تصور و تصدیق می دانند . تصور عبارت است از مفهوم و ‏صورتی منفرد مانند درخت و احمد . تصدیق ارتباط دو تصور را نشان می دهد . مانند ‏‏« احمد یک مرد است » و « درخت یک گیاه است » امروز در علم روانشناسی همین دو ‏مفهوم به ظاهر ساده یعنی تصور و تصدیق به شکل گسترده ای مورد بررسی و ‏مطالعه قرار گرفته است حافظه به عنوان محلی برای نگهداری تصورات و تصديقات از ‏زواياي گوناگون مورد بررسي قرار گرفته است و آن را به حافظه ي كوتاه مدت و ‏حافظه ي بلند مدت ، تقسيم كرده اند و اخيرا اين تقسيم بندي را كامل تر كرده و آن را ‏به حافظه ي كاري و حافظه ي بلند مدت تقسيم كرده اند . اين تقسيم بندي نسبت به ‏تقسيم بندي قبل كاملتر و با واقعيت منطبق تر است . ‏
گذشته از حافظه ، روابط بين تصورات يا به عبارتي چگونگي شكل گيري تصديقات نيز ‏از زواياي گوناگون در علم روانشناسي مورد بررسي قرار گرفته است . انتزاع يا ‏جداسازي جنبه هاي مختلف يك شي ء از قبيل وزن ، حجم توده و مقايسه ي بين ‏اوزان ، احجام و اجرام ، همگي در طي تحول شناختي كودك به وجود مي آيند و ‏گسترش مي يابند . در تربيت بعد شناختي بايد تمامي اين وجوه مد نظر قرار گيرند . به ‏عبارت ديگر براي پرورش جنبه ي شناختي كودك نه تنها بايد تصور و تصديقاتي را ‏به عنوان مصالح اوليه ي تفكر در اختيار كودك قرار دهيم بلكه مهم تر از آن بايد به ‏نحوه ي پردازش داده هاي شناختي نيز توجه داشته باشيم . يعني نه تنها بايد افكار را ‏به كودك آموخت ، بلكه بايد روش فكر كردن را نيز به وي آموزش داد . ‏
در تربيت بعد شناختي به مسئله ي خلاقيت نيز بايد توجهي خاص داشت . انسان به ‏كمك خلاقيت خود توانسته است بسياري از قالب هاي فكري پيشينيان خود را بشكند و ‏طرح هاي نويي را به عالم انساني عرضه كند . تربيت بايد امكان گسترش خلاقيت را ‏براي كودكان و نوجوانان فراهم آورد . خلاصه آن كه تربيت شناختي بايد فرزند ‏انسان را در استفاده ي گسترده و همه جانبه از توانمندي هاي ذهني اش ، يعني ‏استفاده از حافظه و جنبه هاي گوناگون آن ، استفاده از استدلال و تفكر منطقي و نيز ‏گسترش خلاقيت ، ياري كند . تربيت ضمن توجه به ساير ابعاد شخصيت انسان بايد ‏بعد شناختي او را تا حد امكان پرورش دهد . ‏
‏2- در بعد عاطفي ، با نيروهاي رواني انسان سرو كار داريم ، ما تنها به كمك ‏شناخت نيست كه رفتار مي كنيم ، بلكه بدون نيروهاي رواني يا همان بعد عاطفي نمي ‏توانيم شناخت هاي خود را به منصّه ي ظهور و عمل برسانيم. بسياري از ما با اين ‏حال كه مي دانيم عبادت ، تفكر ، مطالعه و دستگيري از محرومان و مستمندان ، كاري ‏است پسنديده ، ولي در عمل به آن ها نمي پردازيم . يعني دانستن يا داشتن جنبه و بعد ‏شناختي ، براي انجام كارها را داشته باشيم . وجود مواردي از اين دست ، اهميت جنبه ‏ي عاطفي شخصيت انسان را نشان مي دهد و گاه بروز رفتارهايي كاملا متضاد با ‏باورهاي شناختي ، اهميت جنبه ي عاطفي يا انگيزشي رفتارها را نشان مي دهد . ‏بسياري از انسان ها دست به كارهايي مي زنند كه از نادرست بودن آن آگاهي دارند . ‏
بسياري از افرادي كه دروغ مي گويند با اذعان به نادرست بودن اين عمل مرتكب آن ‏مي شوند . براي اين گونه افراد ، انگيزه ي دروغ گفتن قوي تر از دانستن قبح دروغ ، ‏يعني داشتن جنبه ي شناختي ، عمل مي كند . از اين رو توجه به جنبه ي عاطفي انسان ‏يعني بعد انگيزشي و شكل دادن و پرورش انگيزه هاي مثبت و حذف انگيزه هاي منفي ، ‏از وظايف مهم تربيت است . پرورش انگيزه هايي چون تمايل به نيكي ، بندگي خداوند ، ‏مطالعه ، تفكر ، زيبايي دوستي ، كمال جويي ، علم دوستي و ... نيز تضعيف انگيزه ‏هايي چون پرخاشگري ، سود جويي ، خودپسندي ، خود بزرگ بيني ، و خود كوچك ‏بيني ، عصبيت و ... از جمله وظايف يك پرورش درست است . ‏
تربيت بعد عاطفي شخصيت انسان از انگيزه هاي اوليه يا انگيزه هاي بدني آغاز مي ‏شود . گرسنگي و تشنگي از اولين انگيزه هاي انساني اند . همين انگيزه هاي اوليه و ‏ساده بايد تحت تربيت قرار گيرند . كاري كه تا حدودي در تربيت غيررسمي و گاه ‏ناهشيار انجام مي گيرد . تنظيم اوقات غذا خوردن ، خوردن غذاهايي خاص و خوردن ‏غذا در شرايطي ويژه همگي حاصل تربيت انگيزه ي گرسنگي است . در تربيت هشيار و ‏رسمي نيز بايد تربيت چنين انگيزه هايي با تحليل مشكلات و مسائل موجود در تربيت ، ‏مورد بازنگري قرار گيرند . براي مثال در فرهنگ ايراني خوردن غذا تبديل به يك تفريح ‏و وسيله اي براي پركردن اوقات فراغت شده است . در اين فرهنگ خوردن غذا تا حد ‏زيادي از تحريك طبيعي مركز گرسنگي مجزا شده است و تحت تأثير شرايط محيطي ‏قرار گرفته است ايرانيان به محض اينكه دور هم جمع مي شوند ، شروع به خوردن ‏مي كنند ؛ مسافرت هاي خود را با خوردن انواع تنقلات در ماشين آغاز كرده ، به ‏محض پياده شدن در محلي براي استراحت يا تفريح ، بساط خوردن پهن مي كنند . ‏
تماشاي تلويزيون و فيلم در سينما اغلب با خوردن همراه است . اين رفتارها ، علاوه بر ‏اينكه نشانگر اين است كه فرهنگ ، تعيين كننده ي نوع عمل انگيزه هاست ، خود دال بر ‏آن است كه تربيت رسمي و هشيار جامعه نبايد از كنار چنين رفتارهايي به سادگي ‏عبور كنند تربيت بايد به تصحيح رفتارها و عادت هاي غلط نيز بپردازد . ‏
در تربيت عاطفي تنها نمي توان به انگيزه هاي اوليه اكتفا كرد انگيزه هاي انساني داراي ‏سلسله مراتبي اند كه از انگيزه هاي اوليه و بدني آغاز شده ، تا انگيزه هاي متعالي و ‏برآمده از قلب انساني پيش مي روند . تربيت عاطفي پس از توجه به تربيت انگيزه هاي ‏بدني ، بايد به انگيزه هاي اجتماعي بپردازد و پس از آن انگيزه هاي فردي يعني ‏استقلال طلبي و احترام به خود و آنگاه انگيزه هاي قلبي همچون عشق ، ايمان ، اطمينان ‏و زيبايي دوستي را مد نظر قرار دهند . ‏
‏3- توجه به بعد حركتي – جسماني انسان در تربيت ، يعني سالم و متعادل ‏نگه داشتن جسم و حركات نيز از جمله وظايف تربيتي است . هدف تربيت بدني ، تحقق ‏اين جنبه از تربيت است . جسم نه تنها بايد از سلامت و تعادل كافي براي امروز كودك ‏برخوردار باشد بلكه در مراحل مختلف عمر نيز بايد داراي استحكام و تعادل خوبي ‏باشد . دراين ميان تربيت بدني براي دختران ، اهميت بالايي دارد . دختران به دلايل ‏محدوديت هايي كه به اشكال گوناگون براي آنان وجود دارد از تحرك جسماني كافي ‏برخوردار نيستند . در تربيت دختران بايد به آينده ي آن ها ، به مسئله ي زايمان و ‏تحمل مسائل و مشكلات بارداري و نگه داري كودك توجه داشت در تربيت بعد حركتي ‏‏– جسماني علاوه بر سلامت و تعادل جسم ، به استفاده از ظرفيت هاي بالاي بدن نيز ‏بايد توجهي ويژه داشت . بدن انسان توانايي يادگيري هاي بسيار گسترده اي دارد ‏مهارت ها ي گوناگون يدي در انجام انواع هنرها و ساخت انواع مصنوعات و نيز ‏اجراي انواع حركات نمايشي و ورزشي نمونه هايي از ظرفيت بدني انسان اند . تمامي ‏اين استعدادها بايد تحت تربيت قرار گيرند . يكي از جنبه هاي بعد حركتي – جسماني ‏انسان تاثير غلبه ي جانبي بدن او بر ساير اعمال است تحقيقات نشان مي دهند ‏كودكاني كه در بدو تولد يكي از دو سمت چپ يا راست آنها در فعاليت هاي مربوط به ‏دست ، پا و چشم كامل شده اند از عهده ي وظايف مدرسه بيشتر و بهتر از كساني كه ‏اين غلبه در آنها تكميل نشده است بر مي آيند .‏
‏4- بعد اجتماعي شخصيت انسان بر رفتارهايي تاكيد دارد كه در ارتباط ما با ‏ديگران ، سهم مهمي بر عهده دارند اين گونه رفتارها هر چند كه از ابعاد شناختي ، ‏عاطفي و حركتي – جسماني انسان به دور نيستند ، لكن به دليل اهميت آنها در زندگي ، ‏از بر جستگي خاصي برخوردارند . انسان چنان به جامعه و انسان هاي ديگر وابسته ‏است كه برخي اجتماعي بودن آدمي را ذاتي او دانسته اند و او را « مدني الطبع » ناميده ‏اند . اگر انسان را ذاتا نيز اجتماعي ندانيم ، بالعرض و بالضروره اجتماعي است . ‏كودكي طولاني انسان گستردگي نيازهاي گوناگون او و وجود پديده ي عادت در بين ‏انسان ها موجب شده اند كه انسان ها به يكديگر وابسته باشند . نيازهاي مختلف انسان ‏از داني تا عالي او را وابسته به ديگران ساخته است نيازهاي جسماني و فيزيولوژيك ‏او از يك سو متنوع است و از سوي ديگر مستمر . انسان ها نه مانند احشام وابستگي ‏محدود به غذاهاي گياهي دارند و نه مانند حيوانات دير هضمي چون مار و لاك پشت ، ‏هر از گاهي به غذا نيازمندند ، بلكه آن ها به انواع غذاها احتياج دارند ، تا جايي كه حتي ‏به غذاي محدود بهشتي نيز صبر نمي كنند و به موسي مي گويند : « لن نصبر علي ‏طعام واحد » يعني ما به غذاي واحد نمي توانيم اكتفا كنيم و تنوع غذايي از او طلب ‏مي كنند . حتي در نياز جنسي نيز ، انسان نياز مستمر به حضور ديگران را نشان مي ‏دهد . حيوانات ، جز مواردي بسيار اندك ، نياز جنسي مستمر ندارند ، بلكه اين نياز در ‏زمان هايي خاص از سال بروز پيدا مي كند و پس از آن به حالت كمون در مي آيد ، در ‏حالي كه در مورد انسان چنين نيست . ‏
نيازهاي عالي انسان نيز همزيستي با ديگران را اجتناب ناپذير مي كند . احتياج به افكار ‏و آثار ديگران ، تاثير پذيري از انفاس قدسي اوليا و ... همگي نياز انسان را براي زندگي ‏با ديگران نشان مي دهد . از اين روبايد آن دسته از رفتارهايي كه براي مشاركت با ‏ديگران به آن ها نيازمنديم ، به خوبي پرورش پيداكنند . همكاري ، ايفاي نقش رهبر و ‏پيرو در مقاطع مختلف زندگي ، همدلي ، همزيستي و ايفاي نقش هاي گوناگون در گروه ‏هاي اجتماعي از جمله مواردي است كه در تربيت اجتماعي كودك بايد مورد توجه قرار ‏گيرند . خلاصه آن كه در تربيت بعد اجتماعي شخصيت بايد توجه داشت كه هر يك از ‏ما ، در هر برهه از زمان ، بايد در يك بازي اجتماعي شركت داشته باشيم . بازي ، نه ‏از نوع لهوي آن ، بلكه از نوع قانونمند آن . يك بازي فوتبال ، مي تواند يك عمل لهو ‏نباشد ، بلكه يك بازي اجتماعي باشد كه بر آن قوانيني حاكم است . در اين بازي ، ‏كسي كه مي تواند به خوبي از عهده ي رعايت قوانين بر آيد ، مي تواند به خوبي ‏مشاركت داشته باشد . قانونمندي بر همه ي بازي هاي اجتماعي حاكم است : بازي ‏ميهماني ، بازي دوستي ، بازي مدرسه و حتي بازي زندگي . بر تمامي اين بازي ها ‏قانون حاكم است و كسي مي تواند در اين بازي ها به خوبي وارد شده ، نقش مثبت و ‏موثر ايفا كند كه اين قوانين را به خوبي بشناسد و رعايت كند . تربيت اجتماعي در ‏حقيقت آماده كردن افراد براي ورود به بازي هاي قانونمند اجتماعي است . ‏
‏5- بعد اخلاقي شخصيت ، بر شكل گيري وجدان اخلاقي ، يا ناظر و كنترل كننده ي ‏دروني تاكيد دارد . مهاركننده هاي رفتارهاي انساني دو دسته اند : مهاركننده هاي ‏دروني و مهاركننده هاي بيروني . مهاركننده هاي بيروني شامل كنترل كننده هاي ‏اجتماعي و محيطي است كه از طريق تنبيه ها و تشويق ها اعمال مي شوند . مهاركننده ‏هاي دروني كه در راس آن ها وجدان اخلاقي قرار دارد ، رفتار انسان را توسط ‏خودش مهار مي كنند . وجدان ؛ نظارت بر خود ، ارزشيابي از خود و تنبيه خود را بر ‏عهده دارد . اين وجدان تنها محصول يادگيري هاي محيطي نيست ، بلكه وجود عقل و ‏ظرفيت مهار كردن خود ، زير بناي شكل گيري وجدان است . محيط از طريق ارائه ي ‏قواعد ، قوانين و هنجارها ، و پي گيري در انجام آن وجدان اخلاقي را در درون فرد ‏شكل داده ، تقويت مي كند . تربيت بايد به پرورش اين بعد از شخصيت كودك توجه ‏داشته باشد . پرورش متعادل وجدان ، از وظايف مهم خانواده است . خانواده نه براي ‏كنترل كودك و اعمال سلطه ي خود بر او ، كه براي پرورش يكي از جنبه هاي مهم ‏شخصيت انساني ، مي بايد دست به كار تربيت اخلاقي فرزند شود . خانواده بايد با ‏اعمال خود به كودك نشان دهد كه او خود بايد مهار كننده ي رفتارهاي خود باشد ، نه ‏محيط . چنين تربيتي منجر به دروني شدن ارزش ها مي شود . هر چند كه بايد گفت ‏درپرورش وجدان نبايد راه افراط را در پيش گرفت ، بلكه كودك ضمن كنترل شدن ‏توسط وجدان مي بايد خود بر وجدان خود نيز تسلط داشته باشد . يعني عقل بايد ‏قوي تر از وجدان باشد و آن را در موقعيت هاي مختلف تحت كنترل خويش گيرد ‏‏.مقصود از پرورش متعادل وجدان ، تسلط دادن عقل بر وجدان است .‏
‏6- بعد هنري شخصيت بر جنبه ي زيبايي شناختي و خلق زيبايي توسط انسان ‏تاكيد دارد . ديدن و درك زيبايي ها و نيز آفريدن زيبايي ها ، بايد در تربيت مورد ‏توجه قرار گيرند . ‏
الحان زيبا ، الوان زيبا ، مناظر و مراياي دلنشين ، بايد با ظرافتي خاص توسط كودك ‏مورد توجه قرار گيرد . او را بايد براي ايجاد صحنه ها و آثار زيبا تشويق كرد . ‏
با توجه به موارد فوق بايد توجه داشت كه انسان ماهيتي نامحدود و نا متعين دارد و ‏مي تواند به اشكال گوناگون و گاه متضاد در آيد . آدمي مي تواند فرشته اي الهي و ‏بلكه بالاتر از آن يا درنده اي بد خو و بد سيرت و بلكه پايين تراز آن باشد . براي اين ‏كه هر يك از ابعاد شخصيت انسان شكل مناسب خود را بگيرد ، لازم است آن ها را در ‏قالب فرهنگ آزموده شده و مقبول طبع انسان ها در آوريم . به عبارت ديگر اين ظرف ‏نامحدود نياز به مظروفي دارد كه آن فرهنگ است . اگر فرهنگي يافت شود كه ضمن ‏انسجام دروني از گستردگي و گشودگي كافي برخوردار باشد ، مي تواند تربيت كودك ‏انساني را در قالب آن به شكلي موثر به انجام رساند .‏

‏ فرهنگ ، مظروف تربيت ‏
تربيت از منظره ي ديگر ، انتقال فرهنگ به كودك است . اين عمل در خانواده پايه ريزي ‏شده ، با پشتيباني هاي آن ، استمرار مي يابد . انتقال فرهنگ به كودك در جريان سه ‏نوع كاركرد خانواده ، يعني كاركرد وضعي ، كاركرد مستمر و كاركرد ماموريتي انجام ‏مي گيرد . انتقال فرهنگ بر اساس كاركرد وضعي خانواده ، بدون برنامه ريزي و در ‏فرايندي جاري و ساري به انجام مي رسد . كودك وقتي چشم به جهان مي گشايد ، در ‏ميان مجموعه اي از رفتارهاي والدين شروع به باليدن مي كند . او اين رفتارها را بدون ‏يك برنامه ريزي خاص تربيتي و بر اساس ظرفيت خود براي يادگيري ، به درون برده ‏، جزيي از خود مي كند . آموزش زبان مادري ، پذيرش دين آبا و اجدادي ، كسب عادت ‏ها ، رسوم و هنجارهاي متداول بين مردم جامعه ، همگي به اين شكل انجام مي گيرد . ‏اكثر قريب به اتفاق انسان ها فرايند آموختن زبان مادري خود را به خاطر نمي آورند ، ‏يا دست كم بخش اعظم و زير بنايي آن را نمي دانند كه چگونه كسب كرده اند . هم ‏چنين پذيرش آيين ، آداب و رسوم جامعه در چنين فرايندي صورت گرفته است . اين ‏فرايند را مي توانيم فرهنگ پذيري خود به خودي يا خود انگيخته بناميم . ‏
كاركرد وظيفه اي خانواده به كمك فرهنگ پذيري خود انگيخته آمده ، آن را تكميل ‏مي كند . وقتي خانواده براي انتقال فرهنگ جامعه به كودك و نوجوان ، برنامه ريزي ‏خاصي مي كند و در انتقال محتويات فرهنگي ، برنامه ي ويژه اي را به اجرا در ‏مي آورد ، دست به يك انتقال فرهنگي برنامه ريزي شده مي زند . اجراي برنامه هاي ‏آموزشي در خانه و نهادهاي آموزشي ، با برنامه ريزي قبلي انجام مي گيرد . به اين ‏گونه از انتقال فرهنگي مي توان فرهنگ آموزي برنامه ريزي شده گفت . توجه به ‏كاستي هاي فرهنگ سنتي و فرهنگ زدايي عناصر غلط و جايگزيني آن توسط عناصر ‏فرهنگي جديد ، در فرايند فرهنگ آموزي برنامه ريزي شده انجام مي گيرد . ‏
در شرايط بحراني ، به ويژه به هنگام تهديد فرهنگ يك جامعه و خطز ابتلاي نسل آتي ‏به پديده هايي از قبيل فرهنگ باختگي ، از خود بيگانگي ، آشفتگي هويت قومي و ملي ، ‏خانواده و جامعه در مقابل يك ماموريت جديد قرار مي گيرند ؛ و آن نجات نسل آتي از ‏اين آسيب هاست . در اين شرايط خانواده بايد براي غلبه بر مشكل و حل مسئله اقدام ‏كند . در اين شرايط ، همكاري بين نهادهاي مختلف فرهنگي جامعه ، با محوريت ‏خانواده ، ضرورتي مضاعف مي يابد . در شرايط بحران فرهنگي ، تضاد بين خانه و ‏مدرسه و دستگاه هاي ديگر فرهنگي ، يك فاجعه است . ‏

تربيت ديني و چالش هاي اساسي ‏
امروزه خانواده ها در تربيت ديني فرزندان خود با مسائل و چالش هايي مواجه اند چرا ‏كه راه تربيت ، راه همواري نيست كه در آن حركت ها به صورت عادي انجام پذيرد ‏راه تربيت در شرايط امروز ، راه پرپيچ و خمي است كه اگر راهنمايان و هاديان تربيت ‏ماهر نباشند ، شكست مي خورند لذا والدين بايد چالش هاي اساسي تربيت را بشناسند ‏‏. در اينجا به چند چالش مهم به طور مختصر اشاره مي شود . ‏
‏1-‏ تضاد بين شيوه هاي تربيتي خانه و جامعه ‏
زماني كه ميان آموزش هاي ديني يا راهكارهاي علمي ارائه شده توسط خانه و ‏اجتماع(مدرسه) هماهنگي وجود نداشته باشد ، كودك دچار تضاد مي شود و نمي تواند ‏سره را از ناسره تشخيص دهد . به خاطر اين سردرگمي است كه او به طرف همسالان ‏مي رود كه نقش مهمي در شكل گيري رفتار و شخصيت وي دارند . حال چگونه پاسخ ‏بگيرد جاي بسي تأمل دارد . كودك معمولا به جهتي حركت مي كند كه مورد تاكيد قرار ‏گيرد و در صورتي كه خانواده كودك را نپذيرد و مورد حمايت قرار ندهد ، او با يكي ‏از چالش هاي بزرگ زندگي خود روبرو مي شود . ‏
‏2-‏ وسايل ارتباط جمعي به دليل تنوع و جاذبه هاي هنري ، كودك و نوجوان و حتي ‏بزرگسالان را به سوي خود مي كشند و به رفتار آن ها جهت مي دهند . اين تاثير ‏گذاري گاهي به گونه اي است كه افراد از آن آگاه نيستند . ‏
زيان بارترين تغيير در زندگي ، تغييرات ناآگاهانه و تحميلي است . وسايل ارتباط ‏جمعي ، مخصوصا تلويزيون در زندگي امروز تغييرات ناخواسته ي زيادي را بر ‏تربيت كودك و نگرش هاي ديني او تحميل مي كنند . حال سوال اين است كه والدين در ‏تربيت ديني فرزند خود ، با اين هجوم رسانه اي چه بايد بكنند ؟ ‏
در پاسخ به اين سوال شايد بتوان گفت كه اگر خانواده از همان ابتداي حيات كودك با ‏يك برنامه ي جامع ، عميق و هماهنگ براي تربيت فرزندشان اقدام كنند و هيچ گاه ‏تربيت ديني فرزند را در حاشيه قرار ندهند ، مهارت هايي در او شكل مي گيرند كه در ‏سال هاي بعد به منتقد وسايل ارتباط جمعي تبديل مي شود و در اين حالت است كه با ‏معيارهاي تربيتي ،مشاهدات خود را به نقد مي كشد و اصلاح مي كند . ‏
تربیت در پرتو شخصیت ‏
تربیت کار ظریف و دشواری است معلوم نیست همه کسانی که بکار تربیت اشتغال ‏دارند واقعا مربیان خوبی باشند . و بقول حافظ شیرازی هزار نکته باریکتر از مو در ‏تربیت وجود دارد . تربیت گذرگاه های صعب و دشواری دارد ، تنها کسانی می توانند ‏ازاین گذرگاه عبور کنند که دارای علم و تجربه و پختگی و امعان نظر باشند . چه ‏بسیارند افرادی که به اسم تربیت بزرگترین زیان ها را به کودکان وارد می آورند با ‏توجه به این مقدمه باید هوشیار و دقیق بود و در پیاده کردن برنامه های تربیتی ‏اصول اساسی و اولیه را مد نظر قرار داد . یکی از اصول اساسی تربیت حیثیت و ‏شخصیت مربی است در همه ابعاد تربیتی یک اصل باید محفوظ بماند پیامبر گرامی در ‏‏14 قرن پیش جمله کوتاهی در این باره فرمودند که امروزه پس از گذشت سالیان سال ‏معنا و مفهوم آن مشخص تر و بارزتر می گردد رسول خدا فرمودند : اکرموا اولادکم ‏یعنی : برای فرزندان خود شخصیت قائل شوید شایده عده ای که در خدمت پیامبر ‏گرامی حضور داشتند به مفهوم واقعی این عبارت پی نمی بردند و خیال می کردند ‏منظور احترام گذاشتن است ، ولی امروز روانشناسی تربیتی پرده از روی ابهام این ‏جمله برداشته است و با صراحت بیان می دارد که منظور شخصیت دادن به کودکان ‏است . ‏
اسلام به کودک و دوران خردسالی آن چنان اهتمام ورزیده که دوره هفت سالگی را ‏دوره سیادت و آقایی کودک قلمداد می کند یعنی در این مرحله خواست ها و تمایلات ‏کودک باید مورد اهتمام پدر و مادر قرار گیرد . ‏
‏« الولد سید سبع سنین » کودک تا هفت سالگی آقا و سید است . اولین و اساسی ترین ‏موضوعی که باید مورد توجه معلمان و مربیان قرار گیرد شخصیت دادن به کودکان و ‏نوجوانان است . بدیهی است اصرار و ابرام پیشوایان دینی در برقراری شخصیت ، ‏خود حاکی است که کودکان و نوجوانان در دوره ای قرار گرفته اند که نیاز فوق العاده ‏ای به شخصیت خود دارند شاید مبالغه نباشد که کودکان به ثبات شخصیت بیشتر از ‏آب و هوا نیازمند هستند و شخصیت دادن به آنان در حقیقت جان دادن به آنان است . ‏
بنابراین معلمان و مربیان در اجراء برنامه های تربیتی اولین کاری که باید انجام دهند ‏اینست که شخصیت کودک را تثبیت نموده آنگاه به امور تربیتی بپردازند ، چه با حفظ ‏شخصیت کودک بهتر می توان دگرگونیهایی در کودک بوجود آورد . ‏
تجربه تربیتی خود حاکی است که هرگاه با حفظ شخصیت با کودکان خاطی برخورد ‏شده ، در همان مراحل ابتدایی کودک دچار تأثر و گریه شده از کردار خود اظهار ‏ندامت و پشیمانی نموده به عذرخواهی پرداخته است . یکی از اشتباهات بزرگ مربیان ‏این است که در مواردی که کودکان دچار خبط و خطایی می شوند ، معلمان و مربیان ‏به جای نگه داشت و حفظ حیثیت آنان می کوشند آبروی آنان را برباد داده از این ‏رهگذر جرم و گناه را بزرگ جلوه دهند . غافل از اینکه عمل بد شاگرد غیر از خود ‏شاگرد است و به انجام یک خطا نباید شخصیت کلی شاگرد را نادیده گرفت . در ‏روایات اسلامی گاه دیده می شود که خداوند فردی را بر اساس ایمان دوست دارد ‏درعین اینکه از برخی اعمال او ناراضی و ناخشنود است . اشتباه و خطای ما معلمان ‏در اینست که با یک خطا و عمل زشت همه حیثیت شاگرد را نادیده می گیریم و ‏بزرگترین سرمایه معنوی او را یعنی شخصیت او را از بین می بریم ، و این کار تقریبا ‏نفی مطلق کردن شاگرد است بنظر بنده بدترین کارها همین است که فردی بطور کلی از ‏درجه اعتبار سقوط نماید . ‏
ویکتورهوگو : نویسنده پرتوان درعالیترین شاهکارش کتاب بینوایان به عالیترین ‏وجهی حفظ شخصیت را درباره ژان وال ژان ترسیم می نماید و عملا ثابت می نماید ‏که بوسیله شخصیت دادن و اعتماد کردن ، متهم به دزدی و شرارت را به یک موجود ‏اسمانی و ملکوتی تغییر داده است ژان وال ژان آن چنان تحت تأثیر برخورد انسانی ‏قرار گرفت که یکباره همه بدیهای خود را رها کرده انسانی فرشته سا در آمد و تا ‏پایان عمر جز به نیکی و درستی قدمی برنداشت این نتیجه شخصیت دادن است پس ‏می توانیم چنین استنباط کنیم که شخصیت دادن خود تربیت کردن است . ‏
یکی از خصلت های پیامبر گرامی (ص) این بود که عذر عذرخواهان را می پذیرفت . ‏‏« یقبل معذره المعتذر الیه » بدیهی است که پیامبر گرامی با این کار به بدکاران ‏شخصیت داده ، راه خوب شدن را برای آنان آماده می ساخت . ‏
پروردگار جهان که مربی واقعی است در ارتباط با انسان های گناهکار آبرو و حیثیت ‏آنان را برباد نداده زمینه اصلاح و خوب شدن را برای آنان فراهم می آورد . اساسا ‏توبه دراسلام تثبیت و حفظ شخصیت مجرم و گناهکار است . خداوند متعال در عین ‏اینکه آبروی بندگان خطاکار را از بین نمی برد بلکه به تأیید و بزرگداشتی که از آنان ‏بعمل آورده و فرموده که خداوند توبه کنندگان را دوست می دارد شخصیت آنان را ‏دوچندان نموده است . ‏
کرم بین و لطف پروردگر ‏ گنه بنده کرده است اوشرمسار
در روایات اسلامی وارد شده است که هر که آبروی کسی را در برابر جمع بریزد ‏مدتی نمی گذرد که آبروی خودش نیز ریخته خواهد شد . از این گونه روایات استفاده ‏می شود که نباید آبرو و شخصیت افراد را برباد داد و در برخی از روایات اسلامی ‏چنین آمده است که مسلمانان باید لغزش های دیگران را نادیده گرفته حالت مستوری ‏را پیشه سازند. بطور خلاصه آنکه معلمان ومربیان هیچگاه نباید شخصیت کودکان و ‏دانش آموزان را لکه دار سازد بلکه با حفظ و نگه داشت آبرو و عزت شاگردان مسائل ‏تربیتی را در آنان پیاده سازند . فراموش نکنیم که با حفظ شخصیت بهتر خواهیم ‏توانست دگرگونی در آنان بوجود آوریم . ‏

اصول و مباني تعليم و تربيت از ديدگاه پيامبر اكرم (ص)‏
‏1- تربيت روح انسان رسول خدا بر اين اعتقاد بود كه كار تربيت بايد از روح انسان ‏شروع شود و پرورش روان را بر سه مبناي زير استوار كرد :‏
الف – درمان بيماري هاي روان انسان : بيماري هاي روح وروان انسان گاه فكري و ‏اعتقادي اند ، مانند كفر و خرافه پرستي ، كه رسول اكرم ضمن مبارزه ي قاطع و ‏بي امان با هر گونه كفر و شرك ، خرافه پرستي را نيز به شدت مورد نكوهش قرار داد ‏و ضمن برحذر داشتن مسلمانان از مراجعه به فالگير و پيشگو و افرادي از اين قبيل ، ‏فرمود : « هركس به نزد آنان رود و سخنانشان را بپذيرد ، از آنچه خدا بر پيغمبرش ‏فرو فرستاده بيزار شده است . » وگاهي اين بيماري ها به حيطه ي عاطفي وجود انسان ‏مربوط مي شوند ، مانند كنيه ، حسد ، بدگماني ، تكبر ، و امثال اينها . رسول اكرم براي ‏پيشگيري و درمان اينها فرموده است : « ترس و زفتي و آز ، سرشتي واحد دارند و از ‏بد گماني به خدا سرچشمه مي گيرند . » و خداي تعالي از زبان لقمان در اندرز به ‏پسرش مي فرمايد : « ازروي تكبر رخسار به مردم منما ، و بر روي زمين با كبر و ‏غرور راه مرو كه خدا هيچ فرد متكبرو خود ستايي را دوست نمي دارد . » ‏
ب- تزكيه نفس : كاشتن نهال باورهايي كه ميوه ي آنها تزكيه ي نفوس و تعادل رفتار ‏انسانها خواهد بود ، مانند باور اين موضوع كه تجاوز به آبروي ديگران كاري زشت و ‏ناپسند است .‏
مسلمان، به زشتي و زيان آوري ربا وغيبت ايمان دارد ، زيرا قرآن كريم درباره ي ربا ‏فرموده است : « كساني كه ربا مي خورند ، جز به مانند آن كس كه وسوسه ي شيطان ‏ديوانه اش كرده باشد بر نمي خيزند » . ‏
و درباره ي غيبت فرموده است : « هيچ مسلماني غيبت مسلمان ديگر را نكند ، آيا يكي از ‏شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده اش را بخورد ؟ البته از اين كار ناخشنوديد . » ‏
و در راستاي ايجاد چنين باورهايي است كه اسلام ، پدران را فرموده است كه ‏فرزندانشان را در هفت سالگي نماز بياموزيد و سه سال متوالي بر آن مواظبت كنند تا ‏توجه به نماز و ايمان به آن در وجودشان پايدار گردد ، و اگر در ده سالگي نماز را ‏ترك گويند سزاوار تاديب باشند . سخن رسول اكرم در اين زمينه چنين است : « وقتي ‏فرزندانتان به هفت سالگي رسيدند به آنها نماز را بياموزيد و اگر در ده سالگي نماز ‏نخوانند ايشان را تاديب كنيد . » و به اذاني كه بنا به آيين اسلام به هنگام تولد در گوش ‏نوزاد قرائت ميشود ، در حقيقت كاشتن نهال عزت و كرامت در ضمير ناخود آگاه وي ، ‏و نگارش اولين كلمات نوراني در صفحه ي سفيد روح اوست ، و نداي مبارك الله اكبر ‏اولين سطري است كه درعقل پنهان او نگاشته مي شود . ‏
ج- ايجاد عشق و اعتماد به مربي : اعتماد به دانش و حكمت و اخلاص مربي ، و دوست ‏داشتن وي ، پذيرش تعليمات و راهنمائيهاي او را آسان مي كند و به همين جهت ، ‏اسلام ، ايمان به پروردگار يكتا و نبوت حضرت محمد را نخستين پايه ي مسلماني قرار ‏داده ، و دوست داشتن خدا و پيامبر را ريشه و نشانه ي زندگي و نشاط ايمان دانسته ‏است . رسول اكرم مي فرمايد : « محكم ترين دستگيره ي ايمان دوستي در راه خدا ، و ‏دشمني در راه خدا و دوستي با دوستان خدا و بيزاري از دشمنان خداست .» ‏
‏2- عمل صالح ‏
پروردگار حكيم ، ايمان را جز براي عمل واجب نكرده است ، زيرا ايمان و عمل صالح ‏بسان دو همزاد جدايي ناپذيرند و يكي از آنها نمي تواند جايگزين ديگري گردد ، وبه ‏همين جهت در پنجاه و پنج آيه ي قران ، ايمان و عمل صالح همراه يكديگرذكر شده اند ‏و آيه ي زير نمونه اي از آنهاست . ‏
‏« آنان كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دادند ، خوشا به احوال آنها و جايگاه ‏نيكويشان » . ‏
اساسي ترين برنامه ي تربيتي پيغمبر ، تقويت ديني با عمل صالح است ؛ زيرا منافع ‏راستين مكتب ، تنها از به كار بستن معارف و احكام ديني حاصل مي گردد و اهميت ‏اين قضيه به حدي است كه رسول اكرم از دانشي كه به عملي سودمند براي خود ‏انسان يا ساير انسانها منتهي نگردد ، به خدا پناه مي برد و چنين دعا مي كند : ‏
‏« بار خدايا ، به تو پناه مي برم از دانشي كه سود نبخشد و از قلبي كه فروتن نباشد و ‏ازنفسي كه سير نگردد و از دعايي كه به اجابت نرسد » ، و در وصيتش به ابوذرغفاري ‏فرموده است : « اي اباذر پارسايي پيشه كن كه با پارسايي هيچ عملي اندك نيست » . ‏
‏3- تكليف به اندازه ي توانايي ‏
يكي از اصول مورد نظراسلام ، اصل « تكليف به اندازه ي توانايي است » ؛ زيرا تحميل ‏كارها وبرنامه هاي تربيتي ، متربي را از مربي و برنامه هاي پرورشي ، متنفر و بيزار ‏مي سازد ، و بديهي است كه پرورشگر شايسته و متعهد هرگز عامل پيدايش چنين ‏نفرتي نخواهد بود . پيغمبر اكرم مي فرمايد : « دلها را خواستن و روي آوردن و ملامت ‏و روي برتافتني است ؛ پس به هنگام نشاط آن به عبادت رو آوريد كه قلب انسان اگر ‏با اكراه وارد كاري شود نابينا گردد . » ‏
و شعار تربيتي آن حضرت اين بود : « كاري از ديگران بخواهيد كه خود توانايي انجام ‏آن را داريد كه خدا از دادن پاداش خسته نگردد ، جز آنگاه كه شما دلتنگ و خسته ‏باشيد . » ‏
‏4- رعايت سطح ادراك متربي ‏
بيان مطالبي كه متربي قادر به درك معناي آن نباشد ، هميشه با اين احتمال همراه است ‏كه وي موضوع را بد بفهمد و برداشت نادرست خود را به ديگران نيز تبليغ كند يا خود ‏مطابق آن عمل نمايد . ‏
طبيعي است كه در چنين مواردي ، مطلب زير و رو مي شود و نتيجه ي معكوس به ‏دست مي آيد . به همين جهت مربي بايد همواره توانايي ادراكي متربي را در نظر داشته ‏باشد و او را جز به چيزي كه حقيقت آن را ميتواند بفهمد ، فرمان ندهد و حديث نگويد ، ‏كه رسول اكرم فرموده است : « ما گروههاي انبيا ماموريم كه با مردم به اندازه ي ‏عقلشان سخن گوييم » . ‏
‏5- رعايت تفاوت هاي فردي ‏
پيغمبر اكرم در امر تربيت به تفاوتهاي فردي انسان ها كاملا توجه داشت و با هر كس ‏متناسب با استعداد و ظرفيت روحي اش برخورد مي كرد كه براي نمونه رفتار آن ‏حضرت با پنج گروه انساني زير را به اختصار بررسي مي كنيم : ‏
الف – كودكان : رسول خدا كارهايي رابر كودكان مي بخشيد كه بر بزرگترها نمي ‏بخشيد ، و درباره ي آنان مي فرمود : « فرزند تا هفت سالگي سرور است ، و هفت ‏سال بعدي مطيع و فرمانبردار و هفت سال پس از آن ياري بخش و مشاور است » . ‏
ب- بانوان : رفتار پيامبر با بانوان متفاوت از رفتار با مردان بود ، زيرا زن داراي ‏احساسي شيشه اي زيبا و زود شكن كه نياز به مراقبت فراوان دارد تشبيه كرده و ‏فرموده است : « با شيشه ها مدارا كنيد » و نيز فرموده است : « آن قدر جبرئيل مرا ‏درباره ي زنان سفارش كرد كه گمان بردم نمي توان آنان را طلاق داد ، مگر آنكه ‏كاري كه زشتي آن آشكار باشد انجام دهند » . ‏
ج- نو مسلمانان : طرز برخورد و مداراي پيغمبر با تازه مسلمانان به گونه اي غير از ‏نوع برخورد با مسلمانان قديمي بود . روايت زير ، رفتار آن حضرت با يكي از ‏نومسلمانان را نشان مي دهد : ‏
‏« مردي از اهالي نجد هيجان زده به نزد پيامبر آمد ، درحالي كه طنين صدايش شنيده ‏مي شد اما سخنانش يامفهوم بود . وقتي به آن حضرت نزديك شد از او درباره ي ‏واجبات دين اسلام سوال كرد ، پيامبر فرمود : پنج نماز در شبانه روز ؛ مرد گفت : آن ‏را انجام مي دهم ، آيا نمازي غير از آن برمن واجب است ؟ پيغمبرگفت : نه ، مگر نماز ‏مستحبي ؛ پس از آن رسول خدا روزه ي ماه رمضان رانام برد ؛ مرد نجدي گفت : آن ‏ماه را روزه مي دارم ، آيا روزه اي جز آن بر من واجب است ؟ پيامبر گفت : خير ، مگر ‏روزه ي استحبابي ، و پس از آن پيغمبر زكات را مطرح كرد ، مرد گفت : آن را خواهم ‏پرداخت ، آيا چيز ديگري بايد بپردازم ؟ پيامبر گفت : خير مگر آن كه انفاق مستحب ‏داشته باشي . راوي گويد : مرد عرب باز گشت و با خود مي گفت : سوگند به خدا ، نه ‏از اينها كم مي كنم و نه مي افزايم ، و رسول خدا خطاب به اصحاب خود فرمود : اگر ‏راست گويد و به همين مقدار انجام دهد رستگار است . » ‏
د- كساني كه در اعمالشان حسن نيت داشتند : رفتار پيغمبر با كسي كه كاري را از ‏سرحسن نيت انجام داده بود ، با رفتار او با شخصي كه كاري را با انگيزه ي بدانجام ‏مي داد متفاوت بود و به همين علت اسامه بن زيد را به خاطركشتن مردي كه پس از ‏مجروح شدن با نيزه ي او ، كلمه ي لا اله الا الله را بر زبان جاري كرده بود كيفر نداد ؛ ‏بلكه به گفتن كلماتي كه او را متوجه بزرگي خطايش مي كرد بسنده نمود . پيامبر با ‏استفهامي توبيخ آميز به اسامه گفت : « آيا او را بعد از آنكه لا اله الا الله را بر زبان ‏آورد كشتي ؟ و چند بار اين جمله ي سرزنش گونه را تكرار كرد تا اسامه به خطاي ‏بزرگش آگاه شد و آرزومي كرد كه كاش تا آن روز اسلام نياورده بود ، تا مسلمان ‏شدنش كفاره ي آن قتلش باشد ، زيرا اسلام اعمال بد قبل از خود را نابود ميكند . ‏
ه- جوانمردان : معامله ي پيامبربا كريمان و جوانمرداني كه دچارضعف گرديده و ‏شيطان بر آنها دست مي يافت ، با معامله ي او با دونان و جنايت كاران متفاوت بود و ‏درباره ي آنان مي فرمود : « ازاشتباهات و لغزشهاي جوانمردان درگذريد ، كه سوگند ‏به آن كس كه جانم در قبضه ي قدرت اوست ، آنگاه كه يكي از ايشان دچار لغزش ‏شود ، دست او در دست خداي تعالي باشد » . ‏
‏6- مدارا با مردم و خودداري از اندرزگويي فراوان :‏
آنگاه كه اندرز فراوان باشد ، بخشي از آن ، بخشي ديگر را از ياد مي برد ، و سبب بي ‏ميلي متربي به اندرز و اندرزگو مي گردد . مربي فرزانه كسي است كه يك نصيحت ‏بگويد و مواظبت كند تا متربي آن را به حيطه ي عمل در آورد و پس از آن به سراغ ‏موعظه اي ديگر برود و محفل راهنمايي و پند و اندرز برپا نكند و يابا ديدن متربي ، او ‏را زير باراني از موعظه ونصيحت نگيرد ، بلكه او را فرصتي دهد تا بينديشد و پند و ‏اندرز به عمق جانش رسوخ يابد . ‏
رسول اكرم و اهل بيت مطهراو براستي اين گونه بودندومي فرمود ند : « بهترين عمل ‏آن است كه بر آن مداومت شود » و همان طوركه پيشتر بيان داشتيم ، كاري را كه از ‏سر اكراه و بي ميلي انجام شود ، هرگز نمي پسنديدند . ‏
‏7- انتخاب موقعيت مناسب ‏
اگرمربي براي كارش موقعيتي مناسب برگزيند راهنماييهاي او بيشتر مورد قبول متربي ‏قرار گرفته و در عمق جان وي نفوذ مي كند . به همين جهت پيامبر حكيم ، آيات قراني ‏را به هنگام آماده شدن شرايط نازل مي كرد و رسول بزرگوار او نيز سخنان و ‏مواعظش را به هنگام پيدايش اسباب وعلل آنها بيان مي داشت . ‏
‏8- رعايت اولويت ها ‏
رعايت اولويتها و مقدم داشتن كارهاي مهمتر براموري كه اهميت كمتري دارند ، ‏شايدمهمترين اصل تربيت باشد و چنانچه به اين اصل عنايت داشته باشد ، هرگز با ‏بودن كارواجب ، متربي را به كارمستحب وانمي دارد ، يا وقت او را براي چيزهاي بي ‏فايده تباه نمي كند . ‏
رسول خدا در تربيت اصحاب ، همواره اين نكته را مورد توجه قرارمي داد ؛ مثلا روزي ‏عربي باديه نشين ازآن حضرت زمان برپايي قيامت را پرسيد ، پيغمبر مي دانست كه ‏آگاهي از زمان وقوع رستاخيز اگر با آمادگي وعمل صالح همراه نباشد سودي در ‏برندارد ، به همين جهت ذهن آن مردرا از اين پرسش به مطلب مهمتري سوق داد و از ‏او پرسيد : براي قيامت چه آماده كردي ؟ عرب پاسخ داد هيچ چيز، اما خدا و رسول او ‏را دوست مي دارم ؛ پيامبر به اوگفت : در قيامت با كسي كه دوستش مي داري محشور ‏خواهي شد . ‏
‏9-تشويق به نيكوكاري ‏
هرقدر كه انگيزه هاي خير در وجود آدمي بيشتر باشد ، اعمال و رفتار شايسته ي او ‏فزوني مي يابد و انگيزه هاي بدي و رفتار ناپسند وي ازبين مي روند . قران كريم اين ‏حقيقت را با صراحت بيان داشته و فرموده است : « براستي كه كارهاي نيكو، اعمال بد ‏رااز بين مي برند » و رسول اكرم در تشويق مسلمانان به نيكوكاري در ضمن يك ‏حديث شريف چنين فرموده است :« و آسانتر از آن براي تو ، اطعام به نيازمندان ، و ‏نرم سخن گفتن ، و جوانمردي و خوش خلقي است » . ‏
‏10- فراموش كردن گناه گذشته ي متربي ‏
رسول خدا عمل شخصي را ، كه گناهان زمان جاهليت مرد ديگري را به رخ او مي ‏كشيد ، نا صواب خواند و فرمود : « با اسلام آوردن ، گناهان قبل از آن از بين مي ‏روند » و نيز فرمود : « گناهكاري كه به رحمت خدا اميدوار باشد ، از عبادت كننده ي نا ‏اميد ، به خدا نزديكتراست » . ‏
‏11- تذكر دادن پاداش و كيفر الهي ‏
يك مربي كاردان ، ضمن به كارگيري اين برنامهي تربيتي بايد يادآور ثواب و پاداش را ‏برانذار و بيم دادن مقدم بدارند ؛ زيرا خداي تعالي در يكي از آيه هاي قرآن شريف ، در ‏توضيح ويژگي هاي حضرت زكريا و حضرت يحيي چنين مي فرمايد : « آنان در ‏كارهاي خير بر يكديگر پيشي ميگرفتند و با شوق و رغبت وترس و خشيت ما را مي ‏خواندند .» ‏
همان طوركه ملاحظه مي شود ، در اين آيه پروردگار مهربان پاسخگويي به نداي حب ‏و دوستي رابر پاسخگويي به عامل ترس مقدم داشته است ، چه ، كاري بر پايه ي ترس ‏و وحشت صورت گيرد متناسب با شرح صدر و كرامت انساني نيست ، اما عملي كه با ‏انگيزه ي دوستي و محبت انجام شود با اشتياق و شرح صدر همراه مي باشد . ‏
‏12- اختصاص دادن مجازات به مخالفت های عمدی ‏
مربی را روا نیست که درهیچ شرایطی متربی را کیفر دهد ، جز برای مخالفت عمدی و ‏تمرد آگاهانه ، که خدای متعال فرموده است :« و در کار ناپسندی که به خطا انجام ‏دهید بر شما گناهی نیست ولی بر آن کاری که بعمد و از روی قلب می کنید مؤاخذه ‏می شوید و خدا آمرزنده و مهربان است . ‏
‏13- بعد از توبه کیفر روا نیست ‏
هدف از مجازات ، بازداشتن از گناه و جلوگیری از تکرار آن است و آنگاه که این هدف ‏با توبه تحقق یابد ، نیازی به عقوبت وکیفر باقی نمی ماند . روایت زیر مؤید این حقیقت ‏است : ‏
مردی نزد رسول خدا آمد و به او گفت : « ای پیامبر خدا ، حدّی بر من واجب گشته ‏است ، اینک آمده ام تا مطابق کتاب خدا ، آن را بر من جاری سازی ، پیامبر (ص) به او ‏فرمود : آیا با ما نماز خوانده ای ؟ گفت : آری ، خوانده ام ؛ پیغمبر به او گفت : ‏پروردگار مهربان توبه تورا پذیرفته است . ‏
و نیز رسول خدا فرمود : « هر کسی براستی توبه کند ، خدا بر او رحمت می آورد و ‏امر می کند تا اعضای بدن وی ساتر او باشند و زمین گناهش را پنهان بدارد و ‏فرشتگان گناه او را فراموش کنند . » ‏
‏14- چشم پوشی از لغزش های مؤمنان نیکوکار ‏
اگر شخصی در انجام امورخیر و احسان به بندگان خدا ساعی باشد ، اما بر اثر ضعف ‏انسانی ، لغزشی برای او پیش آید یا در نگرش و برآوردهایش دچار اشتباه شود ، باید ‏بخشوده گردد . زیرا اولا به فرموده قرآن کریم کارهای نیکو ، اعمال بد را از بین می ‏برند . ثانیا ، غیر از پیامبران و امامان هیچ انسانی معصوم نیست . ثالثا سیره پیامبر ‏نیز این حقیقت را تأیید می کند ، چه به روایت تاریخ ، صحابی عالی قدر عمار بن یاسر ‏که بر اثر شکنجه مشرکان ضعیف شده بود بر خلاف باور قلبی اش سخنی بر ضد ‏آیین اسلام بر زبان آورد اما نه تنها از جانب پیغمبر سرزنش یا تنبیه نشد ، بلکه رسول ‏اکرم به وی نوید و اطمینان داد قرآن مجید درباره او فرمود : « جز آن کس که با جبر ‏و اکراه به کاری واداشته شود اما قلبش با ایمان آرامش یافته باشد » . ‏
‏15- انتخاب سبکترین تکلیف ها ‏
مربی وظیفه دارد که با آسانترین و سبکترین تکلیف ها کارش را آغاز کند ، و توجه ‏داشته باشد که اسلام ، دین آسانی و راحتی است نه آیین سختی و ناراحتی ، و این ‏صفتی است که همواره از گذشته های دور به آن معروف بوده و پیغمبر اکرم در این ‏حدیث شریف ، دوبار تأکید بر آن کرده است : آسان بگیرد و سختگیر مباشید و نوید ‏دهید و بیزار مکنید » . ‏
و از حضرت علی (ع) روایت شده است که بعضی از مسلمانان به پیغمبر گفتند : « ای ‏رسول خدا جمعیت ما زیاد شده است و قدرت فراوانی داریم ، آیا بهتر نیست بر هر ‏کس که مسلط می شوی با زور و اجبار او را به اسلام در آوری ؟ رسول اکرم (ص) ‏فرمود : « خیر ، نمی خواهم در حالی که خدا را ملاقات کنم پایه گذار بدعتی باشم که ‏خدا درباره آن به من دستوری نداده است » . ‏
‏16- خود سازی ‏
بر هر مسلمانی واجب است که شخصا به خودسازی و اصلاح نفس خویش پرداخته و ‏رفتارش را متعادل نماید و اولین مسئولیت در این زمینه به عهده خود اوست قرآن ‏کریم می فرماید : « سوگند به نفس و آنکه او را نیکو بیافرید – و راه های خیر و شر را ‏به وی الهام کرد – رستگار شد آن کس که به تزکیه نفسش پرداخت – و زیان کرد آن ‏کس که به کفر و گناه آلوده اش ساخت » . ‏
نخستین مرحله خودسازی محاسبه است ، یعنی هر انسانی وظیفه دارد اعمال روزانه ‏اش را ارزیابی کند و به خاطر نیکیهایش خدا را سپاس گوید و به جهت گناهانش از خدا ‏آمرزش بخواهد ، و توبه کند و به سوی او بازگردد . ‏
رسول گرامی اسلام ، نیز پیوسته به محاسبه نفس می پرداخت و با آنکه دارای مقام ‏عصمت بود ، همواره از خدای مهربان طلب بخشایش می کرد . او دوام محاسبه نفس ‏را نشانه شایستگی مومن می دانست و ضمن سفارش هایی که به ابوذر داشت فرمود : ‏‏« ای ابوذر ، نفست را به محاسبه در آور ، پیش از آنکه تو را به معرض حساب در ‏آورند . که این از محاسبه قیامت برای تو آسانتر است و آن را به ترازوی سنجش ‏عرضه کن ، پیش از آنکه تو را به جایگاه سنجیدن در آورند . ‏
دومین گام برای اصلاح ذات انسانی ، مبارزه با خواسته های نامشروع نفس و ‏بازداشتن آن از انحراف و گمراهی و واداشتن آن بر پیروی از حق و فضیلت است . ‏رسول خدا این مبارزه را برترین جهاد نامیده و فرموده است : « برترین جهادگران ‏کسی است که به خاطر خدا با نفس خود مبارزه کند » . ‏
‏17- پیگیری امر تربیت ‏
مربی مسلمان وظیفه دارد که دایما فیض تربیت را به متربی برساند و توقع نتیجه ‏گیری سریع را نداشته باشد چه ، اگر هدف او تزکیه روان انسان و اصلاح رفتار وی ‏باشد ، باید بداندکه این امرمهم در یک شبانه روز حاصل نمی گردد زیرا نفس انسانی ‏جوانان گل بوته ای است که آب تربیت را قطره قطره می پذیرد تا غنچه هایش را ‏شگفته سازد و با رایحه دل انگیزش مشام جان ها را بنوازد . ‏
رسول بزرگوار اسلام ، مدت سیزده سال در مکه به اصلاح و تربیت انسان پرداخت و ‏پس از آن ، تا زمان رحلتش کاری را که در مکه آغاز کرده بود ، در مدینه استمرار ‏بخشید و شعار تربیتی او این سوره شریف بود : « سوگند به عصر – که انسان در ‏زیان است – جز آنانکه ایمان آورده و عمل صالح انجام دادند و یکدیگر را به حق و ‏راستی و صبر و شکیبایی سفارش کردند » . ‏
‏18- عمل به دستورات مربی ‏
شرط موفقیت در کاری تربیت , عمل به تعلیمات مربیان است و چنانچه بخشی از ‏آموزش ها یا فرمان های تربیتی آنان را به مرحله عمل در نیاورند فرایند تربیت در آن ‏بخش ها دچار کاستی می گردد و نتیجه مطلوب به بار نخواهد آمد بزرگ مربی ‏انسانیت ، رسول اکرم (ص) در راستای تحقق کامل اهداف تربیتی اسلام علی (ع) را به ‏پیشوایی و رهبری امت ، پس از خود برگزید و به مسلمانان وصیت کرد که با اهل ‏بیتش رفتار شایسته ای داشته باشند . اما متأسفانه پس از رحلت آن حضرت برخی از ‏مردم با انحراف از مسیر حق و عدالت به غضب حقوق و آزار و اذیت آنها برخاسته و ‏مانع ثمر دهی کامل درخت تنومند اسلام گردیدند . ‏
برخی از ابزارهای تربیتی پیامبر ‏
‏1.‏ مراقبت و محاسبه ‏
یکی از مسائل اساسی تربیت این است که انسان خود در صدد کشف خطاهای خویش ‏برآید و آنها را اصلاح نماید رسول خدا (ص) مسملمان را به این کار تشویق می کرد و ‏از آنان می خواست تا در زندگی وپیش از آنکه خدا د رجهان آخرت اعمال آنها را به ‏معرض حساب در آورد کردار ناشایست خویش را اصلاح کرده و بر کارهای پسندیده ‏خود بیفزاید . ‏
‏2.‏ ایجاد تحو ل
مقصود این است که مربی با اتخاذ روش های مناسب ، صفات مذموم متربی را به ‏صفات خوب و زیبا دگرگون سازد و این شیوه ای است که رسول خدا همواره به کار ‏می بست و مسلمانان را به آن سفارش می کرد . ‏
‏3.‏ تکرار ‏
تکرار یکی از ابزارهای مهم تربیت است ، زیرا تکرار یک سخن یا یک رفتار ، آن را در ‏ژرفای وجود انسان وارد می کند و به صورت یک خوی و منش در می آورد و بویژه ‏تکرار گفتار و رفتار خدایی ، موجب بزرگی و عظمت انسان می گردد . ‏
تأکید اسلام بر تکرار برخی از کلمات یا اعمال به همیت لحاظ است ، مثل جمله « الله ‏اکبر» که بارها در اذان و اقامه و نمازهای واجب و مستحب تکرار می گردد . تکرار این ‏جمله بزرگ و مقدس ، نهال عزت و قدرت را در وجود مومنان می کارد و عقل پنهان ‏آدمی را تقویت می کند و به معنای این است که از هیچ کس جز خدا نباید اطاعت شود ‏و هر ستمکاری فرومایه است و هرگز خودبزرگ بینی حقیر ، و همه موجودات در ‏قبضه قدرت خدای تعالی و همه نیروها از آن اویند . ‏


‏4.‏ به آرامی سخن گفتن : ‏
مربی باید با کلامی فصیح و روشن سخن گوید و بین کلمه هایش فاصله بیندازد تا ‏شنونده منظور او را خوب بفهمد و در صورت لزوم بتواند آنها را حفظ کند نمونه ای ‏از سخنان فصیح این کلام مولا علی (ع) است : « خدای تعالی محمد (ص) را به پیغمبری ‏بر انگیخت در حالی که از عرب کسی کتابی نخوانده و ادعای پیغمبری نکرده بود ، پس ‏مردم را هدایت کرد تا آنها را در جایی که شایسته شان بود نشانید و ایشان را به ‏رستگاری رساند ، و رفتارشان اعتدال یافت و جمعیتشان پایدار گردید . ‏

نتیجه گیری ‏
خانواده مهمترین کانون اجتماعی شدن فرد انسانی به حساب می آید و اولین مرکزی ‏است که نقش های سنی ، جنسی و رفتار و نقش های اجتماعی را برای افراد تعیین و ‏مشخص می نماید و خانواده یکی از نهادهای اجتماعی نخستین است که شالوده حیات ‏اجتماعی محسوب می شود و گذشته از وظیفه فرزند آوری و پرورش کودک در نتیجه ‏استمرار نسل ها و بقای نوع بشر، وظایف متعدد دیگری از قبیل فعالیت های اقتصادی ، ‏آموزش و پرورش و اجتماعی کردن فرد را نیز بر عهده دارد . هم چنین خانواده به ‏عنوان عامل واسطی است که قبل از ارتباط مستقیم فرد با گروه ها ، سازمان و ‏موسسات اجتماعی ، نقش مهمی در انتقال هنجارهای اجتماعی و میراث های فرهنگی ‏بر عهده دارد . با توجه به این که خانواده با نظام پایگاهی جامعه در ارتباط است ، ‏پایگاه اجتماعی فرد نیز تا حد زیادی متکی بر پایگاه اجتماعی خانواده خواهد بود ( ‏کوئن ، ص 127-129) . ‏
هر فرزندی آئینه تمام نمای خصلت های خانوادگی است . تاریخ به ما می آموزد که ‏تواناترین جوامع آنهایی بوده اند که خانواده در آن ها قوی ترین بنیاد و سازمان را ‏داشته است . موقعیت اجتماعی خانواده ، وضع اقتصادی آن ، افکار و عقاید ، آداب و ‏رسوم ، ایده ها و آرزوهای والدین و سطح تربیت آنان ، در رفتار کودکان تأثیر فراوان ‏دارد . خانواده در تمایلات کودکان ، افکار و عقاید و هم چنین شیوه برخورد ایشان با ‏دیگران نفوذ می نماید . نظر اعضای خانواده نسبت به کودک و شیوه پرورش او ، از ‏جمله طرز نگرش آنان نسبت به بهداشت ، تعلیم و تربیت ، تغذیه وزندگی جمعی آنان ، ‏در پرورش کودک موثر است . با توجه به اینکه کودک موجودی انعطاف پذیر بوده ، ‏همچون موم نرم و قابل تغییر به هر شکلی است ، بنابراین ، نوع آموزش و پرورش ‏خانواده مهمترین تأثیر را در شکل گیری شخصیت نخستین کودک خواهد داشت . ‏
والدین و دیگر اعضای خانواده می توانند کودک را به هر شکلی که خود بخواهند ‏تربیت کنند . بنابراین مسئولیت اجتماعی و تربیتی خانواده ایجاب می کند کودک به ‏تناسب و اقتضای شرایط اجتماعی و تربیتی جامعه ای که می خواهد در آن زندگی کند ‏، پرورش یابد . چنان چه غیر از این باشد ، هنگامی که کودک از محیط عاطفی و ‏حمایتی خانواده وارد محیط رقابتی و عملگرایانه جامعه می شود ، خود را در حالتی ‏نامتعادل و ناسازگار خواهد یافت و توانایی برقراری ارتباط سازنده و مطلوب با ‏دیگران را نخواهد داشت . به ویژه درجهان امروز که این دیگران فراتر از سطح منطقه ‏و حتی مرزهای جغرافیایی یک کشور ، بلکه در سطح جهانی مورد نظرند . ‏

فهرست مطالب

مقدمه :‏ ‎1‎
گامی موثر در تربیت فرزندان‏ ‎3‎
کودک ، ظرفیت یا موضوع تربیت ‎5‎
فرهنگ ، مظروف تربيت ‎16‎
تربيت ديني و چالش هاي اساسي ‎18‎
تربیت در پرتو شخصیت ‎19‎
اصول و مباني تعليم و تربيت از ديدگاه پيامبر اكرم (ص)‏ ‎23‎
برخی از ابزارهای تربیتی پیامبر ‎36‎
نتیجه گیری ‎39
نویسنده : ضیا موسوی
منبع مقاله : h ttp : //w ww.myd ocument. i r
http://www.daneshsara.net/images/M_images/edit_unpublished.png گزارش (http://www.daneshsara.net/component/alphacontent/?task=report&type=com_content&id=2292&tmpl=component)