توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اساتيد و بزرگان هنرهاي رزمي
mehraboOon
08-25-2011, 02:25 PM
مياموتوموساشي
http://www.yinyang.ir/thumb.php?p=master/HJBIQZXR41252677.JPG&s=600400
تا كنون مطالب بسياري درباره مياموتوموساشي نوشته شده است (1645-1584)‘ نمونه كامل يك جنگجو و نماد هنرهاي رزمي‘ به هرحال كم هستند كساني كه مي دانند او هيچ وقت مثل امروز در ميان مردم ژاپن نمونه كاملي از يك شمشيرزن قهرمان نبوده است. در حقيقت موساشي تا حدي هم آدم شروري بوده است. اينگونه بود تا زماني كه دردهه 1920 يوشيكا وا ايچي با مطالبي كه در مورد او در يك روزنامه ژاپني نوشت‘ موساشي را تبديل به يك قهرمان كرد. مدتي بعد اين مقاله ها به كتابي به نام « موساشي» تبديل شد‘ و اين براي نويسنده موفقيت بزرگي به حساب مي آمد.
وقتي فريب ديگران را نخوريد‘ حكمت تدبير را درك كرده ايد.
مياموتوموساشي
به هر حال موساشي زندگي باشكوهي داشت. زندگي او شامل تمام چيزهاي زنگي و رويايي بود كه يك سامورايي ژاپني به آن معروف است.
موساشي استاد شمشيرزني بود كه تمام حريفانش را شكست داد. او تمامي مجموعه قوانين و رموز « بوشيدو» و « ذن» را فرا گرفت و يكي از بهترين كتابهاي مربوط به استراتژي را نوشت: « گورين نوشو» (Gorin Nosho) يا كتاب 5 حلقه
The Book of Five Rings)).
داستان موساشي با آموزش هاي اوليه او به عنوان يك سامورايي در قرن شانزدهم در ژاپن شروع مي شود. پدرش يك سري از اصول شمشيربازي را به او آموخت ولي بيشتر رموز شمشيربازي را خودش به تنهايي فرا گرفت. موساشي در طي دوران زندگيش 60 بار دوئل كرد و هرگز شكست نخورد. او دو سال قبل از مرگش در غاري از جزيره كيوشو گوشه نشين شد و اصول كلاسيك استراتژي را نوشت كه اين كتاب مأخذ فوق العاده اي براي راهنمايي رزمي كاران اين رشته مي باشد.
mehraboOon
08-25-2011, 02:26 PM
بیوگرافی بوکائو پر پرامک
بیوگرافی بوکائو پر پراموک قهرمان k-1 world max(سبک وزن)
اسم:BUAKAW POR.PRAMUK
کشور : تایلند
قد: 174 cm
وزن: 69 kg
سبک: موی تای
مبارزات در k-1: برد 26 ( 5 ناک اوت) و 4 باخت
افتخارات: قهرمان k-1 world max(سبک وزن) در سال های 2004 و 2006
قهرمان تونمنت toyota cup در تایلند
قهرمان استادیوم لومپینی
http://www.k-1.co.jp/k-1gp/images/fighter/buakaw_por_puramuk.jpg
mehraboOon
08-25-2011, 02:26 PM
زندگی نامه ی استاد گیچین فوناکوشی بنیانگذار روش شوتوکان کاراته
استاد گیچین فوناکوشی بنیانگذار روش شوتوکان ... استاد کنوا مابونی دوست دوران کودکی من است. وی به خاطر تمرینات و تحقیقاتش راجع به کاراته جایگاه خاصی داشته و در این هنر یک متخصص بیهمتاست. با اشاره به زادگاه خود جزیره اُکیناوا، باید بگویم که او در شهر شوری و من در شهر ناها زندگی میکردم. ما دو نفر خود را تیمی برای تدریس و تشویق هنرجویان جوان میدانستیم، اشخاصی که این موضوع را میدانستند به ما مراجعه میکردند و قاعدتاً ما همیشه با اساتید و شاگردان آنها ملاقات داشتیم و به همین دلیل از کارهای روزمره خود عقب میافتادیم.
دوست من کنوا مابونی شخصیتی متین و محترمی داشت. او به تفاوت میان مدارس و روشها و سبکها اهمیت نمیداد و هر آنچه را که میدانست در اختیار دیگران میگذاشت و هیچگاه دانش خود را پنهان نمیکرد. همچنین اگر از موضوعی آگاهی نداشت آنرا به صراحت بیان میکرد. او خود را به سلسله مراتب میان پیشکسوتان و شاگردان و مبتدیان محدود نمیکرد. اگر چیزی را نمیدانست فوراً سؤال میکرد حتی اگر از یک شاگرد باشد و وقتی چیزی یاد میگرفت آنرا برای خود نگاه نمیداشت بلکه به همهی اشخاصی که در گروه بدنبال پاسخ آن بودند، آنرا یاد میداد.
او با این طرز برخورد و رفتار آزادمنشانه، بطور کلی مدل سنتی محرمانه نگاه داشتن اسرار و مدارک کاراته را نادیده گرفته و اندوختههایی که طی سالیان زیاد آنها را جمعآوری کرده بود و در این هنر به پیشرفت قابل توجهی نیز رسیده بود در اختیار مشتاقان قرار میداد. من فکر میکنم واقعاً هیچکس به اندازه او نمیداند، از طرفی هم معتقدم که میتوان گفت او واقعاً بینظیر است.
طی جلسات هماهنگی و توجیهی که در آنها گروههایی از شهرهای شوری و ناها شرکت داشتند رفتار او نشان میداد که او چه چیزهایی را میداند و در نهایت انتقادها را میپذیرفت تا دانشش را بالا ببرد ولی چه کسی میتوانست از او انتقاد کند؟
او با تصمیمی قاطع برای روبرو شدن با سرنوشت و زندگیاش چند سال پیش به شهر اُساکا مهاجرت کرد و در آنجا نهایت سعی خود را نمود تا به شاگردان جوان گروههای دیگر آموزش دهد و از جمله شاگردان دانشگاه معرف کانسای که این خود حسن و افتخار بزرگی است. وی معتقد است که هدف نهاییاش پیشرفت در زمینهی روشی و سبکی است که ابداع نموده است و نیز متعالی نمودن هنر کاراته و نیز بالابردن حس نوعدوستی علاقه به کشور است. خوشبختانه تلاشهای او نیز به نتیجه رسید و در غرب ژاپن چهرهی کاملاً شناخته شدهای است. ما امیدواریم ارتباط مجددی برقرار شود تا امور مربوطه در غرب و شرق کشور به اتمام برسد و کاراته با پیشرفت بیشتری همراه شود.
با این فکر، من دست دوستی با او دادم. در تجلیل از زحمات وی، من این افکار دوستانه را به خاطراتم اضافه میکنم.
اکثر علاقهمندان به هنرهای رزمی معتقدند که اگر یک کاراتهکای شناخته شدهی جهانی وجود داشته باشد، وی همان گیچین فوناکوشی است. هنگامی که او در 10 نوامبر 1868 بدنیا آمد والدینش تصور نمیکردند و امیدوار نبودند که این کودک لاغر اندام و نحیف روزی به یکی از بزرگترین و مشهورترین کاراتهکاهای جهان تبدیل شود.
فوناکوشی جوان بعلت آنکه همواره به لحاظ سلامتی مورد توجه خانواده قرار داشت (دارای فیزیک بدنی ضعیف و همیشه بیمار بود) به نزد پدربزرگ مادری خود رفت و تحت مراقبتهای او استعدادهای خود را شکوفا ساخت. در این مدت حوادث بسیاری رخ داد که زندگی او را برای همیشه دگرگون ساخت و نیز زندگی هزاران نفر را که او مستقیم یا غیرمستقیم بر آنان تأثیر داشت، تغییر کرد. او زمانی که نزد پدربزرگش بود وارد مدرسهی ابتدایی شد و با پسر آنکو آزاتو دوست شد. آزاتو یک مربی کاراتهی بسیار برگزیده بود. فوناکوشی در کتاب خود "کاراته، راه زندگی من" نیز اشاره دارد که وی کاراته را نزد آنکو آزاتو آغاز نموده است.
ظاهراً به دلیل دوستی نزدیک میان آزاتو و آنکو ایتوسو (در نگارش کانجی با تلفظ چینی، یاسوتسونه شیشو و با تلفظ ژاپنی، آنکو ایتوسو قرائت میشود)، فوناکوشی به عنوان شاگرد ایتوسو پذیرفته شد. ایتوسو به نوبهی خود یک اسطوره بود و او را پدر کاراتهی مدرن مینامند زیرا او جزء اولین اساتیدی بود که کاراته را به صورت منظم و سازماندهی شده و با هدف آموزش همگانی و خصوصاً آموزش آن در مدارس، معرفی نمود.
تصمیمگیری
در سال 1888 استاد فوناکوشی تصمیم گرفت مطالعه و تمرین کاراته را شیوهی زندگی خود سازد و از همان سال نیز شروع به تدریس آن نمود. این حرفه به او اجازه داد تا با دو مربی خود ارتباط نزدیکی داشته باشد و برای خانوادهاش نیز منبع درآمدی فراهم کند.
فوناکوشی تا حد زیادی با استادانش ارتباط نزدیکی داشت با تمام این احوال و علیرغم این رابطهی نزدیک، از دوجوی مربیان شناخته شدهی دیگری نیز بهره گرفت از جمله هیگائونا، نیایگاکی، پیچین کیونا (از شاگردان ارشد سوکون ماتسومورا) و همچنین استاد ماتسومورا که مربی ایتوسو بود.
در ابتدای سال 1900، ایتوسو برای معرفی توته (نام اولیه کاراته) و نیز هماهنگی اساتید آن، سمیناری را ترتیب داد که در این سمینار شینتارو اُگاوا بازرس وزارت آموزش و پرورش ژاپن نیز حضور داشت. پس از این جلسه، با توصیه های اُگاوا و تعاریفی که وی از کاراته نزد وزیر وقت داشت رسماً توته (یا کاراته) وارد برنامههای درسی مدارس جزیره اُکیناوا شد. و از این تاریخ به بعد بود که استاد ایتوسو بعنوان پدر کاراته معرفی شد.
در آگوست 1905 هاناشیرو چومو کتابی را تحت عنوان کاراته شوشو هن Karate Shoshu Hen را به چاپ رساند و همانطور که از نامش پیداست برای اولین بار به جای استفاده از کلمه توته (دست چینی) از نام کاراته به معنی دست خالی استفاده نمود. چرخهای تغییر و تحولات به حرکت درآمده بودند. در اکتبر 1908 ایتوسو کتاب توده جوکون Tode Jukun یا 10 نظامنامه توده (دست چینی) را نوشت. در اینجا بود که کاراته مورد توجه بیشتر وزرای جنگ و آموزش و پرورش قرار گرفت.
شاید در پاسخ به این وقایع بود که در سال 1912 اولین ناوگان امپراطوری تحت فرماندهی دریادار دِوا Dewa در خلیج ناکوگوشیکو لنگر انداخت و آنطور که گفته شده، گروهی از افسران یک هفته در آنجا اقامت داشتند تا هنر رزمی خاصی (کاراته) را آموزش ببینند که شاگردان کلاس اول دبیرستان مشغول تمرین آن بودند و یکی از افتخارات فوناکوشی هنگامی است که وی شاهد اجرای بینظیر شاگردانش برای افسران نیروی دریایی ژاپن بود.
همچنین شایان ذکر است که شوشین ناگامینه در کتابش تحت عنوان "افسانهی اساتید بزرگ اُکیناوا" زمانی را یادآور شده که در کلاس سوم درس میخوانده و استاد فوناکوشی مسئول آموزش سری کاتاهای نایهانچی و پینان برای شاگردان کلاس سوم بوده است. ناگامینه اذعان میدارد که از استاد فوناکوشی شنیده که او سری کاتاهای پینان را از استاد دیگری به نام مابونی فرا گرفته و این کاتاها را نیز استاد ایتوسو برای تدریس در مدارس اُکیناوا تنظیم نموده است. از این سخن اینطور نتیجهگیری میشود که فوناکوشی در آن دوران فرصت کمتری داشته تا با استاد خود ایتوسو تمرین مستقیم داشته باشد از این رو در فرصتهایی که بدست میآورد با استاد مابونی تمرین میکرده.
برداشتن مشعل
ایتوسو مشعل کاراته را برای دیگران روشن کرد ولی بروکراسی اداری و از همه مهمتر حس ناسیونالیستی که در ژاپن حاکم بود باعث حرکت کند این مشعل در مسیر تکامل خود بود. استاد آنکو ایتوسو پدر کاراته در 26 ژانویه 1915 درگذشت.
فوناکوشی بدون تردید جزء اولین کسانی است که فرصت یافت تا این مشعل را برداشته و به سرزمین اصلی (ژاپن) انتقال دهد و آن زمانی بود که در سال 1917 توسط سازمان دای نیپون بوتوکوکای به شهر کیوتو دعوت شد تا در یک فستیوال هنرهای رزمی شرکت کند. این دعوت بسیار اهمیت داشت زیرا از سوی سازمان هنرهای رزمی ژاپن که تنها مرجع رسمی در هنرهای رزمی است صورت گرفته بود. در سال 1895 این سازمان بنا به دستور شخص امپراطور تأسیس شد تا جایگاهی باشد برای تبلیغ و پیشرفت هنرهای رزمی کلاسیک و مدرن آن زمان.
فوناکوشی و گروهی از شاگردانش به همراه شینکو ماتایوشی که متخصص استفاده از سلاحهای اُکیناوایی بود عازم محل نمایش شدند. این گروه به محض بازگشت به جزیره مشغول تمرین و هماهنگی بین خود و دیگر کاراتهکاهای جزیره شدند تا مقدمات و تشریفات مراسم بزرگ دیگری که در پیش بود را تدارک ببینند. در ششم مارس 1921 شاهزاده هیروهیتو ولیعهد ژاپن، در راه سفر اروپا در خلیج ناکاگوشیکو توقف کرد و فوناکوشی و همراهانش به افتخار ورود وی هنر رزمی کاراته را در حیاط قصر شوری به نمایش گذاردند. کاراتهکاها هدبندهای سفید رنگی به سر داشتند و پیراهنهای سفید و شلوارهای سنتی چین خورده پوشیده بودند در حالی که فوناکوشی گی (لباس) جودو به تن داشت.
این نمایش توسط فوناکوشی، شینکو ماتایوشی (که کارشناس کوبودو بود و قبلاً با فوناکوشی در کیوتو این هنر رزمی را به نمایش گذاشته بود) و چوجون میاگی (بنیانگذار روش گوجوریو) ترتیب داده شده بود. یقیناً این نمایش بسیار تأثیرگذار بود چرا که چرخهای ترقی و پیشرفت جزیره توسط دولت مرکزی به چرخش در آمدند. فوناکوشی دیگر چهرهی کاملاً شناخته شدهای بود و مطالب متعددی نیز راجع به کاراته و کاربرد آن نوشت. کنفرانسها و نمایشهای او که روشهای رزمی اُکیناوایی را نشان میداد به شکلی اصلاح شده با بودوی ژاپنی متناسب بود و توانایی بهرهگیری از آموزش جمعی را داشت و مورد توجه جیگورو کانو که بنیانگذار جودو بود قرار گرفت و متعاقباً از فوناکوشی درخواست کرد تا در دوجوی خود (کودوکان) نیز نمایشات کاراته اجرا شود.
در سال 19۲7 جیگور کانو در سفری که به جزیره اُکیناوا داشت با چوکی موتوبو (دیگر پیشرو در کاراته) ملاقات کرد. با توجه به گفتههای موتوبو میتوان به این نتیجه رسید که کانو کاراتهی موتوبو را برای اهداف خود قدری وحشیانه میدید. باید به یاد داشته باشیم که استاد جیگورو کانو خود یک جوجیتسوکای حرفهای بود و با تغییر ماهیت تکنیکهای جوجیتسو (خصوصاً تکنیکهای خردکننده و کشندهی آن) جودو را ابداع کرد تا همگان بتوانند از آن استفاده کنند.
در کودوکان و در شهر توکیو، گیچین فوناکوشی در مقابل صدها بیننده کاتای کوسانکو دای (بعدها در ژاپن نام این کاتا به کانکو تغییر یافت) و دستیار وی ماکوتو (شینکن) گیما کاتای نایهانچین را اجرا کردند. گیما در اُکیناوا آموزش دیده بود و دوست و همکار کنتسو یابو بود.
استاد کانو پس از چندی از فوناکوشی خواست تا کاراته را بعنوان زیرمجموعه یا شعبهای از کودوکان بحساب و معرفی نماید، شاید این کار اعتباری برای کاراته محسوب میشد اما فوناکوشی درخواست او را با احترام فراوان رد کرد، شاید به این دلیل که از عدم کنترل پیشرفتهای بعدی این هنر میترسید. (شایان ذکر است که کاراته برای اولین بار توسط بوتوکوکای به رسمیت شناخته شد و در آغاز، شاخهای از جودو به محسوب میشد).
فوناکوشی در ژاپن ماند و تصمیم گرفت در آنجا به معرفی بیشتر کاراته ادامه دهد. آرزویی که استادش ایتوسو هرگز آنرا تحقق یافته ندید (زنده نماند تا ببیند). کمکم فوناکوشی شهرت یافت و شاگردانی جهت تمرین کاراته به او مراجعه کردند. او با دانستن این نکته که در این دورهی بسیار ناسیونالیستی تاریخ ژاپن باید تغییراتی نیز در کاراته و خصوصاً در تلفظ اسامی آن بوجود آید تا بتوان این هنر را در ژاپن ترویج کرد. با این ایده نام هنر رزمی جزیرهی اُکیناوا که همگان آن را توده (به معنای دست چینی) میشناختند رسماً به کاراته (به معنای دست خالی) تغییر داد تا اینطور تصور نشود که این هنر متأثر از فرهنگ کشور چین میباشد. نامی که هاناشیرو چومو در سال 1905 به توده داده بود اینکه به همت فوناکوشی رسماً به کاراته تغییر یافت و اساتید دیگر نیز از این نام جدید استقبال کردند.
سپس تصمیم گرفت نام کاتا را به نامهایی تغییر دهد که فکر میکرد برای ژاپنیها خوشایندتر و مطلوبتر است. او معتقد بود که زمان تغییر کرده و کاراتهای که او درس میداد بسیار متفاوت با کاراتهای بود که در زمان کودکی فرا گرفته بود.این تغییر و تحولات بسرعت صورت میگرفت و متعاقباً کلاسهایش نیز بیشتر و بیشتر میشد.
فوناکوشی از کاراتهکاهای با استعداد اُکیناوایی نظیر چیتوسه نیز بهرهمند بود تا زمانی که خودش نمیتوانست، به جای او تدریس میکردند. او بزودی پایگاهی برای ژاپنیهای مستعد بنا نهاد و در 12 آوریل 1924 اولین درجهی دان را در کاراته به دستیارش گیما داد. این اقدام بسیار مهم بود و میتوان آنرا مقدمهای برای قبول استانداردهای تعیین شده توسط دای نیپون بوتوکوکای دانست. چرا که این سازمان قبلاً درجات را برای تمامی هنرهای رزمی تدوین نموده بود (9 کیو و 9 دان). رنگ کمربندها نوع و شکل لباسها در تمامی هنرهای رزمی از وظایف این سازمان بود. قدرت بوتوکوکای بحدی بود که کمیتهی فنی آن برخی قسمتهای کاراته را که قبلاً در اُکیناوا تمرین میشد را حذف کرده بود.
گیما پسرعمویی داشت بنام توکودا آنبون که یک کاراتهکای بسیار با استعداد از اُکیناوا بود. نام او نیز بعنوان اولین کسی که مفتخر به کسب دان دو گردید در کنار پنج نفر دیگر که دان یک کسب کردند ثبت گردیده آن پنج نفر عبارتند از؛ اُتسوکا، کاسویا، آکیبا، شیمونزو و هیروسه. این مربیان بر کاراتهی فوناکوشی بسیار تأثیرگذار بودهاند.
در سال 1934، اُتسوکا (بنیانگذار روش وادو ریو) که بسیار با استعداد بود براه خود ادامه داد ولی جای خالی او توسط تاکهشی شیمودا پُر شد. شیمودا یکی از با استعدادترین شاگردان فوناکوشی بود ولی طی سفرهای زیادی که داشت (گاهاً این سفرها برای معرفی کاراته بود) بیمار شد و ناگهان درگذشت.
ورود واکا سِنسِی
سومین پسر استاد فوناکوشی، یوشیتاکا (گیگو) نام داشت که به عنوان تکنیسین رادیولوژی در دانشگاه سلطنتی توکیو مشغول به کار بود و در زمان کودکی با تماشای زیاد تمرینات پدر، به تنهایی کاراته را فرا گرفته بود. او را واکا سنسی (استاد جوان) صدا میزدند و جایگزین کاملی برای شیمودا شناخته میشد. او که کاراتهکای قدرتمند و با استعدادی بود به نوبهی خود یک مبتکر نیز بود. وی با استفاده از قدرت جوانی و استعداد خود و علاقهی وافری که به کاراته داشت الگویی شد برای بسیاری دیگر از شاگردان جوان شوتوکان (دوجوی فوناکوشی را به این اسم میشناختند) و بواسطه پشتوانهی علمی که داشت نقش بسیار مهمی در تغییر و روش اجرای تکنیکها در روش ابدایی پدر داشت.
طبق گفتهی شیگِرو اِگامی (از شاگردان ارشد فوناکوشی) از 19 کاتای اصلی شوتوکان که برای تمرین در این سبک طراحی شده بود، سه کاتای تایکیوکو (شودان، نیدان و ساندان) و تِننوکاتا توسط گیگو ابداع شده بود. متأسفانه در نوامبر سال 1945 گیگو به سل مبتلا شد و درگذشت و نقش او در میان پایان یافت. مرگ گیگو ضربهی سختی برای فوناکوشی به حساب میآمد و متأسفانه به دنبال این حادثه بمباران شهر توکیو شروع شد و در این میان دوجوی فوناکوشی معروف به شوتوکان نیز از بین رفت.
پایان جنگ
جنگ جهانی دوم به پایان رسید و ویرانیهای بسیاری از آن به جا ماند، سرزمین مادری فوناکوشی تاوان سنگینی برای آن متحمل شده بود. اجرا و تمرین هنرهای رزمی ممنوع شد (اگرچه گروههایی کوچک به صورت خصوصی و محرمانه آنرا تمرین میکردند). فوناکوشی که از همسر خود بمدت 23 سال دور بود به جنوب ژاپن (جزیرهی کیوشو) رفت چرا که همسر وی در زمان نبرد اُکیناوا به آنجا گریخته بود. همسر فوناکوشی نیز در سال 1947 درگذشت.
در سال 1948 اجرای هنرهای رزمی آزاد شد و دو تن از شاگردان قبلی دوجوی شوتوکان بنامهای ماساتوشی ناکایاما و ایسائو اُباتا سازمان جدیدی را به نام انجمن کاراته ژاپن بنیان نهادند. دوباره کاراته ترویج شد و در میان ارتش محبوب گردید. ارتشی که قبلاً آنرا ممنوع کرده بود
کاراتهی شوتوکان با برنامهریزیهای استاد ناکایاما میرفت تا در سطح بینالمللی مطرح شود، انجمن کاراته ژاپن با تربیت مدرس و اعزام آنها به چهارگوشهی دنیا شروع به تبلیغ کاراته فوناکوشی یا همان شوتوکان نمود و این امر باعث خوشنودی فوناکوشی نیز بود. اما در این میان هم مشکلاتی پدید آمد زیرا همراه با توسعهی کاراته، فوناکوشی شاهد تشکیل جناحهای رقیب میان شاگردانش بود. او پیرو این مشکلات چنین گفته بود:
به دلیل مشکلات و بینظمیهای اجتماعی که پس از جنگ جهانی دوم بوجود آمد، کاراته نیز همچون بسیاری از چیزهای دیگر ناپدید شد. ما شاهد کاهش و تنزیل سطح اجرای تکنیکها در این دوره بودیم ولی این را اضافه کنم که نمیتوان منکر لحظاتی شد که حالت معنوی غیرقابل وصفی نیز بواسطهی این تغییرات بوجود آمد که شاید ناشی از کاراتهای باشد که من معرفی و تدریس کردم. شاید هم بتوان گفت که این تغییرات فقط نتیجهی طبیعی توسعهی کاراته بوده ولی در حال حاضر نتیجهی آن معلوم نیست، باید راضی و خوشنود بود یا با ترس و هراس به آن نگریست؟
گیچین فوناکوشی در آوریل سال 1957 درگذشت، وی همیشه مشعلدار کاراته است
mehraboOon
08-25-2011, 02:27 PM
وو ژیانکویی
http://www.yinyang.ir/thumb.php?p=master/RXISZLOE55688396.JPG&s=600400
وو ژیانکویی ملقب به گوکنکی استاد معروف چوآنفای چینی بود که سبک دُرنای سفید را آموزش میداد. وی حوالی سال 1912 از استان فوکین چین به ناها مهاجرت و در آنجا مشغول به تجارت چای گردیده و شبها نیز به کار تعلیم هنرهای رزمی چینی مشغول بود.
نقش وی در شکلگیری کاراته و شناخت ریشههای چینی آن برای اساتیدی که در آن زمان با وی در ارتباط بودند بسیار مهم بود. از جمله این اساتید میتوان به مابونی و میاگی اشاره کرد و تصور بر این است که گوکنکی تأثیر مهمی بر روشهای شیتوریو و گوجوریو داشته است. گوکنکی بعدها تابعیت ژاپن را پذیرفت و نام خود را به یوشیکاوا تغییر داد. (یوشیکاوا نام یکی از ساموراییهای معروف در دورهی توکوگاوا بوده).
ظاهراً وی فردی رُک گو بود و در آموزش تکنیکها و مهارتها موارد ترجیهی خود را عنوان میکرد و در موارد برتری آن بر روشهای اُکیناوایی موردی را ناگفته و پنهان نمیساخت. اساتید پیشرو اُکیناوایی که با روش گوکنکی آشنایی پیدا کرده بودند اذعان میدارند که روش تمرینی وی شباهتهایی به سبکهای استادان سیشو آراگاکی و کانریو هیگائونا دارد.
استاد گوکنکی در حال اجرای کاتای هافـّـا، در تصویر استاد مابونی نیز دیده میشود
از نظر ظاهری سبک گوکنکی (دُرنا) بسیار شبیه به کاراتهی استاد کانبون اواِچی بود. (گوکنکی در جایی گفته بود که استادش در چین در واقع یک اُکیناوایی بوده و در بخش شمالی جزیره زندگی میکرده. او همیشه از اواِچی بعنوان استاد بزرگ کاراته یاد میکرد). در واقع کانبون و گوکنکی در چین و در دوجوی استاد شوشیوا با یکدیگر آموزش میدیدند. شوشیوا در دوجوی خود سبکهای معروف چوآنفای چینی یعنی سبک ببر، دُرنا و ... را تعلیم میداد.
گوکنگی تعدادی شاگرد منتخب داشت که با آنان بصورت کاملاً جدی و پیشرفته تمرین مینمود. وی در دوجوی خود کاتاهای سانچین، سیسان، هافـّـا، پاپورِن، نیپای (کاتای نیپایپو نسخهی خلاصه شدهی کاتای نیپای میباشد) و هاکوچو را آموزش میداده و احتمال به یقین سه کاتای آخر را مستقیماً از استاد شوشیوا آموخته بود.
اساتید سرشناسی که در دوجوی گوکنکی تمرین کردهاند میتوان از مابونی، میاگی، جوهاتسو کیودا، هاناشیرو، ماتایوشی، کانا کینجو، هوهن سوکون و سیشو آنییا نام برد.
mehraboOon
08-25-2011, 02:27 PM
تسونجيروتوميتا
نام استاد: تسونجيروتوميتا
سبک: جودو
اگر اولين مبارز افسانه اي جودوشيرو سايگو نام دارد، اين يكي هم مبارزي ديگر و موفق در همين رشته است. او نامش تسونجيرو توميتاست و در واقع خدمتكار جيگورو كانو (مؤسس سبك جودو) است. در واقع كانو از خانواده اي ثروتمند بود و پدرش مقرر كرده بود كه توميتا در خدمت او باشد.
توميتا با كانو بسيار صميمي شد و بعدها اولين شاگرد سبك كودوكان در باشگاهي شد كه در فوريه 1882به مديريت كانو تشكيل يافت.
وقتي كانو، كودوكان را ابداع كرد، توميتا هنوز در سطح خوبي قرار نداشت ولي در ماه ژوئن همان سال، شيرو سيگو گذرش به انستيتوي كانو افتاد، همه چيز عوض شد.. تعاليم سخت و پيشرفت ها جدي شد.
اوايل سال 1886 يك استاد جوجيتسو به نام ماگوروكو هاچي تاني دوجوي جديد خود را بنا كرد. او كودوكاني ها را كه در آن زمان چهارنماينده داشتند از جمله تسونجيرو توميتا، تاكيسابورو توباري، جونشين آريما، بونزو ماتسودا، به دوجويش دعوت كرد.
روز افتتاحيه، توميتا يك نمايش تكنيكي با مامورو هاچي تاني، پسرجوان استاد، اجرا كرد. همه چيز به خوبي مي گذشت. مبارزه داشت تمام مي شد كه يك دفعه يك مرد قدبلند از جايگاه تماشاچي ها خارج شد و به سمت توميتا رفت. همهمه و پچ پچ شروع شد و به سرعت صداها بلندتر مي شد. مرد مورد نظر كه اصلاً مهم نيست كه چه كسي است از مدرسه ريوا – شين تو – ريو مي آمد.
او يكي از مربيان جوجيتسوي صاحبنام در پليس توكيو بود.«شما مايليد با من يك مبارزه انجام دهيد؟» طرف صحبتش توميتا بود. صدايش محكم و مطمئن بود؛ او مبارز مي طلبيد.
عضو كودوكاني با توجه به اهميت كاري كه مي خواهد انجام دهد، مبارزه را پذيرفت.
مبارزه شروع شد. ناكامورا بلندقد و به لحاظ فيزيكي بسيار تنومندتر از توميتاست. با روش حساب شده مبارزه مي كند، قدرتش را در دستها و شانه هايش جمع مي كند و سپس حمله. توميتا منتظر مي ماند و بعد از چند لحظه منفجر مي شود به سمت دشمن سر مي خورد، ناكامورا ماتش برده چون انتظار چنين عكس العملي را به عنوان ضد حمله ندارد. توميتا از روش ژاپني (Tomoe – nage) استفاده مي كند و ناكامورا نقش زمين مي شود. امروزه در عصر و زمانه ما رقباي جودو كار اگر موفق به اجراي چنين تكنيكي بشوند، پيروز اعلام ميشوند .
mehraboOon
08-25-2011, 02:29 PM
جولوييس
نام استاد: جولوييس
سبک: کاراته فول کنتاکت
تاريخ تولد: 1944
محل تولد: امريکا
جو لوييس، اولين قهرمان بزرگ آمريكايي
در 1944 در كارولين جنوبي بدنيا آمد. جو لوييس به سختي بزرگ شد. در خانهاي با عقايد بسته كه پدرش هرگز با تكنولوژي سازگاري نداشت و همه كارهايش را با دست انجام ميداد. ولي در سر اين نوجوان افكار ديگري ميگذشت. او قهرمانان بزرگي چون Reg Park، Steve Reeves و جودو را دوست ميداشت. هدف بزرگ او اين بود كه بتواند با دو حريف در آن واحد مبارزه كند و هر دو را بزند. اما در اكثر آموزشها، مبارزه يك نفر در مقابل يك نفر ديگر رايج بود. در آن دوره، جو لوييس بر خلاف شرايط موجود در كلاسهاي رزمي ثبتنام كرد. روي برنامه آمادگي جسماني عمومي، ورزشكار جوان ميخواست همزمان تا حد ممكن توانايي و سرعتش را بيفزايد. اين مشكل بزرگ حتي گريبانگير بزرگان نيز بود كه نميتوانستند خيلي عضلاني، قدرتي و سرعتي كار كنند.
mehraboOon
08-25-2011, 02:30 PM
جي گورو كانو
در سال 1882 يكي از هنرجويان سبك جو-جوتسو تصميم گرفت تا سبكي از خود پديد آورد: اين هنرجو جي گورو كانو ناميده ميشد و 22 سال داشت او تصميم داشت سبك جديدي بسازد كه بتواند در سازندگي نسل جوان جامعه نقش به سزايي داشته باشد. پس در بين فهرست حركات و تكنيكهاي جو- جوتسو آنهايي را كه به نظرش ميرسيد براي جوانان موثر است جدا كرد و بقيه را كه به نظر خطرناك ميآمدند از فهرست كاري هنرجويان رزمي حذف كرد. اين روش در آغاز با سختيهايي مواجه شد زيرا كه اساتيد جو-جوتسو در آن دوره ديد خوبي نسبت به اين قضيه نداشتند و ديگر اين كه يك مشكل ديگر هم در كار بود و آن اين كه كانو متد خود را جودو نام نهاد و نه جو-جوتسو در حاليكه او اصلاً يك استاد نبود و هيچ يك از آنهايي كه جو-جوتسو را به او آموخته بودند ديپلم آموزش به او نداده بودند چون در آن زمان داشتن يك ديپلم (قبلاً لازم بود) براي باز كردن يك محل تمرين ضروري بود.
و اگر خطايي صورت ميگرفت مدارس منظم شاگردان را براي «شكستن آلونك خائن» تحريك ميكردند. كانو كه به اين سنتها آشنا بود تصميم گرفت چارهاي پيدا كرده كه اين سنت را علاج كند. براي همين بهترين مبارزان جو-جوتسو آن دوره را جمع كرد مثل: شيرو سيگو كه به درستي اين طرز فكر و عملكرد كانو ايمان داشت و او پذيرفت كه با تكنيكهاي جو-جوتسو از كودوكان (باشگاه كانو) حمايت و دفاع كند. او همه مبارزان را به مبارزه طلبيد و پيروز و برتر بر تمامي جو-جوتسوكاران عالي رتبه غالب شد و آنها را در كودوكان گرد هم جمع كرد.
با گذشت زمان جودو به صورت سبكي مستقل درآمد و روز به روز به موفقيتش افزوده شد تا آنجا كه سبك سنتي ژاپن يعني جو-جوتسو رو به زوال و خاموشي نهاد.
در سالهاي 1930-1920 كودوكان در توكيو (كه به صورت مركز جهاني جودو درآمده بود) انجمني از اساتيد عالي رتبه تشكيل داد كه اصول و فنون اساسي توسط كانو توضيح داده شد: «كاربرد نيروي مخالف»، «كاربرد منطقي انرژي»، «همياري و شكوفايي طبيعي»و…
بين اين اساتيد شخصي بود به نام يوشياكي ياماشيتا (1935-1865) كه در 14 اوت سال 1884 وارد كودوكان شده و در سال 1887 به عنوان شخصي سرشناس در كودوكان شناخته شد و در 1888 به عنوان استاد جودو در آكادمي ناوال معرفي و در سال 1935 نائل به دريافت دان 10 شد. يكي ديگر از استادان بزرگ كيوزو ميفونه نام داشت وي كه متولد 1883 بود در سال 1903 وارد كودوكان شد در آن دوره پدر تعميدي شدن از واجبات بود و اين طور حكايت ميكنند كه ميفونه براي آن كه وارد انستيتوي كانو شود جلوي در خانه استاد ساكوجيرو يوكوياما چادر زد.
كمي بعد از آن كه پذيرش گرفت و توانست وارد شود بخاطر كيفيت تكنيك و مبارزاتش معروف شد. بعدها وقتي كمربند مشكي دان 1 را دريافت كرد هيچ يك از مبارزاتش را به حريف واگذار نكرد حتي به هنرجويان قديمي انستيتو غلبه كرد تا جايي كه او را «مرد شكست ناپذير انستيتو» ناميدند. در 1912 و در سن 29 سالگي دان 6 را گرفت و مربي تمام وقت شد و 62 ساله بود كه دان 10 را دريافت كرد.
ميفونه با پايهگذاري تكنيكهاي جديد و تفسير روشهاي علمي و اساس فعاليتهاي جودو كودوكان تحولي در اين سبك ايجاد كرد. جوانان قهرمان آن دوره آرزو داشتند دوره آموزشي را با او بگذرانند تا بتوانند مقاومت و تكنيكهاي او را از نزديك حس كنند و بفهمند.
از بين شاگردان بيشمارش، بدون شك از همه معروفتر «آنتون جي سينك» هلندي و نه يك ژاپني است كه در سال 1961 مقام قهرماني جودوي جهان را بدست آورد.
پس از پيروزي جي سينك بود كه ميفونه گفت: «اين خيلي طبيعي است؛ او خيلي سختتر از ديگران تمرين و تلاش كرده است
به نقل از سایت هنرهای رزمی ایران
mehraboOon
08-25-2011, 02:30 PM
جیمز لیو
جیمز لیو ، بدون شک یکی از جوانترین و توانا ترین هنرمندان رزمی و بازیگران فیلم های اکشن رزمی است که تا به حال در بیش از یکصد فیلم به ایفای نقش پرداخته است . او مردی است که با بزرگترین ستارگان هالیوود همبازی بوده است . او در6 سپتامبر 1952 در اسکالون ایالت کالیفرنیا متولد شد یک خواهر بزرگتر و یک برادر کوچکتر از خود دارد و فرزند دوم خانواده است . از 14 سالگی هنر های رزمی را آغاز کرد . اولین سبکش ، سبک کره ای بود که در سن 14 سالگی شروع کرد . در16 سالگی به آموختن سبکی که توسط استاد ( چو ) یکی از مربیان مبارزه دفاع شخصی ابداع شده بود پرداخت . وی تمرین های مبارزه نظامی و چوی لی فوت کونگ فو را با هم ادغام نمود . سپس در دوران دبیرستان در سن 17 سالگی به مطالعه و بررسی ، باک می پای کونگ فو اقدام کرد . و دو سال بعد هنر کونگ فو سیل لوم را به تمرینات خود اضافه کرد . از آن پس توانست از طریق دوستان و مربیان به تمرین و بررسی سایر هنرهای رزمی در سطح بسیار وسیع و گسترده ای بپردازد . او بروس لی افسانه ای را از عوامل موفقیت خود می داند . اولین کار سینمایی او فیلمی است که در تایوان بازی کرد تحت عنوان اژدهای جوان . او با ستارگان بزرگ سینمایی همبازی بوده است از جمله : مل گیبسون ، جکی چان ، جت لی ، استیون سیگال ، ژان کلود ون دام ، و ... . او قهرمان هنر های رزمی را یک نفر میداند و آن هم بروس لی افسانه ای .
mehraboOon
08-25-2011, 02:31 PM
گوزوشي اودا
نام استاد: گوزوشي اودا
سبک: آيکيدو
گوزوشي اودا (Gozo Shioda)
بين تمام كساني كه با ديسيپلين موريه اوشيبا (پايهگذار سبك آيكيدو) كار ميكردند، جاي مخصوصي را بايد به گوزوشي اودا اختصاص داد. گوزو در جواني بيشتر به جودو و كان دو ميپرداخت و خيلي به تاثيرات آيكيدو معتقد نبود. وقتي براي اولين بار (در سال 1932) با اوشيبا آشنا شد هنوز هم شك داشت. استاد به او امر كرد: «به من حمله كن!»
گوزو يك ضربه پا پرتاب كرد و خود را روي خاك افتاده ديد. ديگر متقاعد شده بود و مشتاق و پرحرارت از شاگردان آموزشي اوشيبا شده تا سال 1941 در كنار استاد باقي ماند. زير نظر استاد به سختي كار كرد. در سال 1932 دوره كوبوكان و دوجوي استاد اوشيبا كه در توكيو جي گوكو-دوجو يعني محلي در جهنم ميناميدندش چون تعليمات و تمريناتش وحشتناك بود.
در هر حال اوشيبا ميخواست سيرتي نيك و عرفاني داشته و مردي مدافع صلح باشد. او همواره به شاگردانش ميگفت: «هرگاه از ما دعوت به مبارزه شد؛ بايد پيروز شويم. پس آماده باشيد.» بعد از جنگ جهاني دوم جهاني شي اودا شروع به تدريس كرد. يك شركت بزرگ تجاري از او درخواست كرد كه براي تشكيل يك كادر جوان فعال و پرتحرك آموزش كارمندانش را بپذيرد. بعد از مدتي فعاليتش فاش شد و از طرف نيروهاي پليس را با جودو و كان دو آموزش و تعليم ميداد. سال 1955 يك گروه صنعتكاران از او خواستند كه محل تمرينات اختصاصي در نظر بگيريد. شي اودا قبول كرد و تا يوشين كان (يعني خانه پرورش روح) را براي آن برگزيد. در يوشين كان تعليمات خيلي فشرده و جدي و زمين هميشه پر از هنرجو از كادرهاي افراد دولتي، پليس مركزي و پليس بود با سبك آيكيدوي خود شي اودا سعي كرد به دنبال تاثيرات آيكيدو بگردد. در عين اين كه به همه آموزشهاي استاد خود وفادار مانده بود.
همانطور كه خودش در اين باره ميگويد: «آيكيدوي من خالص و ناب است. همان طور كه استادم آن را به من آموخت.»
گوزو شي اودا به آيكيدو تاثيرات ويژه، عطا كرد.
هرگاه از ما دعوت به مبارزه شد؛ بايد پيروز شويم. پس آماده باشيد.
به نقل از سایت هنرهای رزمی ایران
mehraboOon
08-25-2011, 02:31 PM
گوگن ياماگوچي
نام استاد: گوگن ياماگوچي
سبک: گوجوريو
تاريخ تولد: 1909
محل تولد: ژاپن
گوگن ياماگوچي؛ گربه سبك گوجوريو
گوجوريو اواخر سال 1920 در اوكيناوا توسط استاد مياجي پديد آمد. مياجي در سال 1931 در اقامتگاهي واقع در توكيو با گوگن كه بعدها معرف اصلي و رسمي سبك گوجو-ريو در ژاپن شد، آشنا شد.
گوگن ياماگوچي متولد 1909 ژاپن است. قبل از شروع كاراته هنر شمشير زني را آموخته بود او يك تجربه دوازده ساله با خود داشت وقتي در 1931 با مياجي آشنا و از شاگردان وي شد. درسال 1937 دوره كاريش در كنار استاد به اتمام رسيد ياماگوچي شاخه اصلي گوجوريوي ژاپني (كه با مقايسه با سبك اوكيناوا مياجي بوجود آمده بود) را به عنوان سبكي شناخته شده و مردمي مطرح كرد و آن همانهايي است كه امروزه انجام ميدهند.
اول از همه او آنچه در ظاهر ديده ميشود را عنوان كرد: كيمونوي سپيد و كمربند قرمز از دان 10 و موهاي بلند ريخته روي شانهها كه همه و همه به اين استاد گوجو-ريو حالتي عرفاني ميداد. او جوانان ژاپني را ترغيب ميكرد تا به جستجوي معنويات بروند. پس از جنگ جهاني دوم، در محل تمرينش واقع در توكيو به جوانان درس اخلاقيات و زندگي ميداد. در طي جنگ جهاني دوم و در حاليكه استاد زنداني روسها بود يك ببر را بدون هيچ سلاحي و تنها با دستهايش شكست داد و به همين دليل عنوان «گربه» به او دادند. (به دليل روش مبارزهاش كه مثل گربه ميماند) او به آنچه در طي سالها قرار گرفته بود، تسلط كامل داشت: آمادگي در دامن طبيعت، پناهبردن به كوهساران تفكر زير آبشار و فنون شوگاندو.
در اواخر زندگيش ياماگوچي هرم كوچكي ساخت كه در زير آن به تفكر درباره عالم هستي ميپرداخت و بالاخره در 1989 در حالي كه كاراته را به استادان آينده، آموزش داده و افرادي مثل «ماسوتاتسو اوياما» خالق سبك كيوكوشين كاي را پرورش داده بود، از نظرها براي هميشه ناپديد شد.
گوگن ياماگوچي افرادي مثل «ماسوتاتسو اوياما» خالق سبك كيوكوشين كاي را پرورش داده بود.
به نقل از سایت هنرهای رزمی ایران
mehraboOon
08-25-2011, 02:32 PM
استاد بزرگ ميونگ
http://www.yinyang.ir/thumb.php?p=master/TKYCMOSU93381884.JPG&s=600400
استاد بزرگ ميونگ (( رئيس فدراسيون جهاني هاپكيدو ))
استاد بزرگ كوانگ سيك ميونگ از دوران بچگي خود خيلي شيفته هنرهاي رزمي بوده است او مطالعه و تمرين هنرهاي رزمي را در سن 8 سالگي شروع كرد و در سن 12 سالگي داراي كمربند سياه دان 1 در هاپكيدو شد. به عنوان يك دانش آموز دبيرستان او رهبر سازماندهي كلاسها براي همكلاسيهاي خود شد و در تمام طول جواني خود بسياري از سبكهاي هنرهاي رزمي مانند كاراته- يودوكومو- چاريوك- تانگ سودو و تكواندو را فرا گرفت. او همچنين طب سوزني- خطاطي شرقي و نقاشي با جوهر هند شرقي را فرا گرفت پس از فارغ التحصيلي از دبيرستان استاد بزرگ ميونگ در رشته بازرگاني در دانشگاه سونگ كيون كوان در سئول كره شروع به تحصيل كرد ، در زماني كه در كالج بود او همچنين يك مدرس فعال در ستاد كل انجمن هاپكيدو كره به شمار مي رفت پس از فارغ التحصيلي به عنوان مدير شعبه شمالي دوجانگ انجمن هاپكيدو كره منصوب شد. در تلاش براي نيل به بالاترين درجه كمال و بي نقصي در هنر خود استاد بزرگ ميونگ براي چندين سال جهت كسب تجربه همانند يك راهب در كوه تايبايك زندگي كرد سپس به آسياي جنوب شرقي براي افزايش دانش و آگاهي از هنر محبوب خود مسافرت كرد و پس از برگشتن انجمن هاپكيدو يون موكوان كره را پايه گذاري كرد به افتخار كمك و تاثير قابل ملاحظه وي به عنوان مدير هميشگي انجمن هاپكيدو كره منصوب شد. استاد ميونگ سپس انيستيتويي براي پيشرفت و تقويت هاپكيدو تاسيس كرد كه آموزش تخصصي را براي مديران ، مربيان و دارندگان درجه پيشرفته كمربند سياه را ارائه مي كرد. و به مناسبت قدرداني از موفقيتهاي وي به سمت مدرس ارشد ارتقاء يافت به درخواست دولت ايالات متحده امريكا دعوت نامة او براي بازديد و ديدن ايالت هاي امريكا ارسال و تمديد گرديد
mehraboOon
08-25-2011, 02:33 PM
هيرونوري اوتسوكا ؛ خالق سبكي بر مبناي صلح و دوستي
http://www.yinyang.ir/thumb.php?p=master/NVTNCQPI44188223.JPG&s=600400
هيرونوري اوتسوكا از اولين شاگرداني بود كه از سال 1922 كلاسهاي كاراته جيچين فوناكوشي را در توكيو دنبال كرد. او در سال 1892 و در خانوادهاي آشنا با هنرهاي رزمي ديده به جهان گشود. خيلي كوچك بود كه جوجيتسو را زير نظر پدرش (توكيوجيرو اوتسوكا) و عمويش (چوجيرو اباشي) آغاز كرد پس از آن شاگردي يكي از استادان بزرگ سبك شين دو ايشين ريو به نام شين سابورو ناكاياما را دنبال كرد. آموزشهاي اين سبك در يك اصل كلي خلاصه ميشد: هماهنگ كردن حركات بدن با هارموني طبيعت، واضحتر، يعني اين كه با الهام از قوانين طبيعت، مكانيسم بدن را تعديل و تنظيم كنيم.
در سال 1921، در سن 29 سالگي و توسط استادش به درجه «مانكيو-كي دان» (معادل فوقليسانس امروز) از مدرسه شيندو ايشين ريو و عنوان استاد درجه 4 نائل شد. ولي داستان در اين جا به پايان نرسيد بلكه اتسوكا وارد داستان ديگري بعنوان مربي كاراته و نه مربي جوجيتسو شد.
در سال 1922، اوتسوكا كاراته را زير نظر جيچين فوناكوشي كشف كرد. آشنايي قبلياش با جوجيتسو باعث شد به سرعت پيشرفت كند و سال 1925 دستيار استاد شود و همان موقع بود كه شروع كرد به شرح دادن عقايد شخصياش كه تحت نفوذ سبك شيندو ايشين ريو بود. به تدريج اوتسوكا به اين نتيجه رسيد كه رفتارها و حركات شوتوكان انعطاف ناپذيرند، از طرفي فوناكوشي همه تمرينها را به تنهايي آموزش ميداد (كيهون و كاتا) و همه را از تمرينات دو به دو نهي كرده بود.
براي اوتسوكا كه در جوجيتسو عادت به تمرين با يارگيري (تمرينات اجباري دو نفره) كرده بود اين روش فوناكوشي خيلي ناقص و ناكافي به نظر ميرسيد. در سال 1934 رابطه بين آنها قطع شد.
اوتسوكا، فوناكوشي را ترك كرد و درس و اصول شخصي خود را پايهريزي كرد: در اين روش آموزشي جديد تمرينات مهم ياكوسوكو- كوميته (مبارزات قراردادي) در نظر گرفته و كاتاهاي آموزشي فوناكوشي نيز اصلاح شدند و تا حدودي از روشها جوجيتسو و كندو (سبكي ژاپني كه در آن دو به دو همراه گارد زره به تمرين ميپردازند) الهام گرفته شد. همچنين از چهرهاي آشنا در مبارزات يعني استاد كاراته چوكي موتوبو (كسي كه كاراته فوناكوشي را به رقص عاميانه و محلي تعبير كرده بود!) براي آموزش بهرهگيري كردند.
سال 1939 يعني سه سال بعد از پايهگذاري رسمي شوتوكان، اوتسوكا سبك خود را نامگذاري كرد: وادوريو (يعني سبكي بر مبناي صلح و دوستي) كاراته كه بوجود آمد اولين نمونه ژاپني (و نه اوكيناوايي) بود كه خلق شده بود چرا كه تحت نفوذ اصول و تكنيكها از ريشه و تبار هنرهاي رزمي ژاپني دوره فئودال (جوجيتسو ، كاندو و…) ميبود.
اين كاراته همهگيرتر و به مراتب قدرتمندتر از شوتوكان بود و توانست به سرعت جاي خودش را در ميان قشر فرهنگي- دانشگاهي جامعه پيدا كند.
اوتسوكا در زمان حياتش توانست تا دان 10 ارتقاء درجه پيدا كند
mehraboOon
08-25-2011, 02:35 PM
استاد عصا (مارك شويي)
http://www.yinyang.ir/thumb.php?p=master/HSGCOVIS51343129.JPG&s=600400
با يك تاريخچه بسيارقديمي وباستاني جاي تعجبي وجود ندارد.كه چرا ازچوب دستي بعنوان يكي ازبهترين ابزارموجود براي دفاع شخصي درآغازهزاره سوم نام ميبرند پيشگام اين تقكردرحال حاضركسي نيست جز رزمي كار مطرح يعني مارك شويي كسي كه كمربند مشكي تكواندو هاپكيدو و تانگ سودو را نيز دارد .
از حدود 10 سال پيش استقاده ازچوب يا عصاي مخصوص رزمي كاران را دربرنامه خود گنجانده است .اگر چه او در كليه رشته هاي رزمي آموزش ديده ومهارت كسب كرده است اما شايستگي اصلي اودراستفاده ازاين سلاح درهنگام دفاع شخصي است هنري كه اودرآن به اوج مهارت وقدرت رسيده است.
شويي دراين باره مي گويد :
هنراستفاده ازچوب دستي(عصا) در هنرهاي رزمي كاربردي ترين اسلحه اي است كه يك رزمي كار يا هركس ديگري مي تواند آن را ياد بگيرد .كدام ابزاردفاع شخصي را مي تواند درهواپيما با خودتان حمل كنيد ؟
بنابراين يادگيري فنون استفاده ازيك اسلحه يا ابزاردفاع شخصي اكرنتوانيد آن را به هر جاي كه مي خواهيد ببريد برايتان چه فايدهاي خواهد داشت؟
استاد از سال 1960 با شاگردي استاد چاك نوريس رزمي را آغاز كرده ودر حال حاضر داراي 18 عنوان ملي وجهاني مي باشد ودر دنياي هنر هاي رزمي براي خود آوازهاي كسب نموده است.
mehraboOon
08-25-2011, 02:35 PM
استاد شي يان فو
http://www.yinyang.ir/thumb.php?p=master/SKZCXLJN84392678.JPG&s=600400
41 ساله متولد 1966 در ايالت شان دونگ او از 18 سالگي به معبد شائولين آمده ودر آنجا ساندا و كار با 18 سلاح سنتي و چي گونگ را آموخت استاد مدت سبياري را صرف آموختن فلسفه چان كرده همچنين در مورد "ليو هگزينگي" يا هنر روح وقلب بسيار مطالعه كرده است.
شي يان فو كه امروزاستاد اعظم معبد ماوانگ است راهب شائولين ا سي چهارمين سلاله يك متخصص در زمينه چي گونگ است وروي تئوري يين ويانگ كار مي كند .
استاد از سال 1995 رياست مدرسه لاييك هنر هاي رزمي را بدست گرفت ودر سال 2000 به سمت بوداي معاصر دست يافت كه تنها 18 راهب توانسته اند به اين درجه دست يابند.
mehraboOon
08-25-2011, 02:37 PM
استاد نیینی کتو
http://www.yinyang.ir/thumb.php?p=master/LKVTXTCB16492370.JPG&s=600400
استاد Auvo – Niiniketo پدر کاراته جوجیتسو فنلاند درسال 1954 متولد شده است ازسن 8 سالگی به بوکس علاقه داشته و درسال 1972 دروزن 75 کیلوگرم قهرمان بوکس فنلاند و اسکاندیناوی شده است. سبکهای کاراته – جودو – جوجیتسو را در سطح حرفه ای آموزش دیده است و در سال 1977 کمربند مشکی جوجیتسو را دریافت نموده است
وي از سال 1978 با استاد موریس انگلیسی و روبرت کالرینگ آشنا شده و در سال 1979 اولین دان کمربند مشکی را دریافت نموده است و در سال 1996 دان 6 را از ریچارد موریس دریافت میکند.
وی در سال 1980 سبک کیک بوکس را به فنلاند می برد و خود که دان 5 این سبک را داشته در آنجا بصورت حرفه
ای آموزش میدهد و پس از آن سبک جدید هوکوتوریو را در فنلاند آغاز مینماید
هوکوتوریو سبکی است بسیار قوی و مورد استفاده برای ارتش - پلیس و نیروهای امنیتی و بادیگاردها میباشد که از سبکهای جودو – جوجیتسو – کیک بوکس و کاراته انشعاب گرفته است. این سبک از نظر روحی و تکنیکی و جسمی در سطح بالایی قرار دارد . این تکنیکها در ابعاد و زوایای مختلفی انجام میگیرند.در هوکوتوریو هنر آموز به درجه کامل توانایی فیزیکی و قدرت بدنی زیادی میرسدسرعت وانعطاف پذیری عضلات بدن از ویژگی بارز این سبک است. در هوکوتوریو به نظم و احترام به استاد توجه زیادی شده وهنرآموزباید طبق قوانین موجود دراین سبک عمل نماید تا بتواند به مراحل بالاتر صعود کند
mehraboOon
08-25-2011, 02:38 PM
استاد ناكاياما مرد اول شوتوكان
http://www.yinyang.ir/thumb.php?p=master/RFAAGUFK81375138.JPG&s=600400
استاد ناكاياما مرد اول شوتوكان پس از استاد فوناكوشي وي در سن 75 سالگي در اثر سكته قلبي درگذشت.
ميگويند از يك رزمي كار قديمي ژاپني پرسيدند تو ميخواهي
ميگويند از يك رزمي كار قديمي ژاپني پرسيدند تو ميخواهي پس از مرگت چگونه در خاطرات مردم بماني و در يادها باقي باشي؟
او جواب داد همانقدر كه مردم دلشان ميخواهد به ياد من باشند راضي خواهم بود.
استاد ناكاياما با فعاليت روزمره حدود 10ميليون كاراته كاي تحت پوشش فدراسيون بين المللي در 6 كشور جهان در يادها و خاطرهها باقي مانده است.
خانواده او جملگي سامورايي بودند و استاد و معلم در رشته «كن - جوتسو» يا همان هنر شمشيرزني «كاتانا»
پدر بزرگ او آخرين سامورايي خاندانشان بوده او سرهنگ ارتش و جراح بود و بر حسب ماموريتش به شهر تايپه در تايوان رفت، ناكاياما در 8 سالگي در تايپه بود و بنا به سنت خانوادگي و خواست پدر به فراگيري هنر كند و پرداخت.
آشينايي ناكاياما باكاراته اتفاقي و جالب است خودش ميگويد روزي در دانشگاه «ناكاشا ياناكاشو» جدول ساعات تمرين كند را جستجو ميكردم كه اشتباها وارد كلاس ديگري شدم كه ديدم عدهاي به تمرينات شبيه رقصهاي كلاسيك شرق مشغولند. مردي كه اين كلاس را اداره ميكرد فردي بود به نام گيچن فوناكوشي بنيانگذار سبك شوتوكان من به زودي به شاگردي وي در آمدم و راه دو جودي را چنان آموختم كه هنوز هم فراموش نكردهام كه محل آموزش و تمرينات «كندو» من كجاست؟!
ناكاياما در دانشگاه «تاكاشو» زبان و تايخ چين را ميآموخت و به همين جهت وي يك سال به چين منچوري رفت و در آنجا با سبكهاي چيني آشنا شده و سبك خود را هم به آنان آموخت.
دوران رياضت وي در سال 1935 با پياده روي و راه پيمايي در استپهاي مغولستان و كوههاي كيمين كان گذشت او زندگي درويشانه و تفكرآميزي داشت و روزانه چندين ساعت و چند بار تمرين ميكرد دراينجا بود كه وي اساس خودآموزي درنظام روح و جسم را آموخت و تعادل در افكار را تشخيص داد.
او در سال 1927 در كارمبادله دانشجويان دوباره به چين رفت و اين بار با كمپو چيني كه با كمپو ژاپني تفاوت زيادي دارد آشنا شد و بوكس چيني را هم از استاد «پايي» آموخت.
ناكاياما دو حركت بوكس چيني را «اوراماواشي گري و تايسواوكه» را به فنون كاراته افزود.
پس از شكست ژاپن در جنگ دوم جهاني ناكاياما قصد داشت زبان چيني را در دانشگاههاي ژاپن تدريس كند ولي نابسامانيهاي ناشي از جنگ حوصلهاي در ژاپنيها باقي نگذاشته بود كه به فراگيري زبان چيني بپردازند از اين رو وي به فروش لباس زير در كنار خيابان قناعت كرد و در عين حال در صدد يافتن همدورههاي رزمي كارش در زمان قبل از جنگ برآمد، اغلب آنها يا مرده بودند و يا آدرس هايشان تغيير يافته بود او در پي ارتباط با فرزند بنيانگذار كاراته شوتوكان بود كه فهميد پسر فوناكوشي در سال 1945 به بيماري سل مبتلا شده وفوت كرده است دراين سالها فراگيري هنر رزمي براي ژاپنيها ممنوع بود، ناكاياما با سعي وتلاش فراوان به وزارت فرهنگ و هنر ژاپن قبولاند كه شوتوكان يك نوع ورزش چيني و اوكيناوايي است و نه ژاپني.
شوتوكان به جهت اينكه چند سالي زودتر از سبكهاي ديگر فعاليتش را در ژاپن آغاز كرده بود برتر از آنان مينمود، در سال 1949 ناكاياما استادش را يافت واين دو به علاوه اساتيد ديگر «انجمن كاراته ژاپن»jKA را تاسيس نمودندو باتلاشهاي بسيار در سال 1955 اين سازمان بخشي از وزارت فرهنگ و هنر ژاپن شد.
در سال 1958 فوناكوشي درگذشت و ناكاياما پس از مرگ استادش به عنوان مرد اول سازمان خود شد.
پس از گذشت 6 سال اساتيد مختلف ژاپني سعي كردند كه تمامي سبكها را زير يك چتر اداره كنند و نام آن را «فاجكو» فدراسيون كل سبكها و انجمنهاي ژاپن نهادند.
و در سال 1974 در معروفترين مكتب ژاپن بودوكان سبكهاي زير مجموعه «فاجكو» را به نمايش گذاشتند و بالاخره در سال 1970 مسابقات جهاني سبكها را با حضور 24 كشور برگزار كردند.
ناكاياما در سال 1971 در يك حادثه اسكي زخمي شد، پزشكان گفتند كه نه تنها ديگر نميتواند كار كند حتي اميد به زنده ماندنش نيست.
ناكاياما در آن زمان 58 ساله بود و با اداره و روان قوي و فيزيك ساخته و پرداختهاش در كاراته عكس نظريات پزشكان را ثابت كرد نه تنها نمرد كه تا آخرين ساعات زندگياش كاراته را تدريس و تمرين كرد.
گفتني است كه ناكاياما در سال 1934 به همراه استادش فوناكوشي دور ژاپن را پيمود و اساتيد زمان خود را يافت و با آنها به مبادله كاتا و تكنيك پرداخت. ناكاياما ميگفت: كاتاها و تكنيكهاي پايه اصل است ابتدا بايد آنها را آموخت وبا تمرينات بسيار و ممارست در كاتاها روح وجسم را تقويت كرد و سپس كوميته «مبارزه» روي آورد.
استاد ماساتوشي ناكاياما كتاب «بهترين كاراته» را به رشته تحرير درآورده و از بنيانگذاران و موسسان فدراسيون بين المللي كاراته اماتور نيز ميباشد.
mehraboOon
08-25-2011, 02:39 PM
استاد چوتوکو کیان
http://www.yinyang.ir/thumb.php?p=master/JVBVDXFL36282628.JPG&s=600400
چوفو کیان، پدر استاد کیان یک کارمند عالیرتبه در دربار پادشاهی اُکیناوا بود. چوتوکو در کودکی ریزجثه و مریض احوال بود، از ضعف بینایی رنج میبرد و نیز به آسم مبتلا بود. ضعف بینایی او باعث شده بود که به وی لقب میگوا چان (بچه چپول) بدهند.
پدر کیان، بمظور تقویت بنیه فرزندش، در هشت سالگی نام او را در سختترین کلاسهای آموزش هنرهای رزمی (که چندین استاد مختلف آنها را آموزش میدادند و بسیاری از آنها نیز شیوه رزمی خاص خود را داشتند) ثبتنام کرد.
ریچارد کیم (شرح حال نویس) در کتاب مبارزین بیسلاح میگوید: کیان تحت آموزشهایی قرار گرفت که ویژه معابد ذن بودیسم بود. این آموزشها باعث بهبود جسمانی کیان شد، اما عدهای معتقدند که تأثیرات خشونتبار این آموزشها، حسی از تنفر و خشم در درون کیان تزریق کرد. کیان جثهای ریز داشت و بجای اینکه از روبرو به حریفان نگاه و حمله کند، ترجیح میداد از پهلو به آنها حمله کند و جواب حملات آنها را با ضرباتی که به نقاط حیاتی بدن وارد میکرد پاسخ میداد.
در تمامی مطالبی که مربوط به کیان است اینطور آمده که وی بدلیل مهارت در مبارزه همراه با سلاح (کوبودو) و مبارزه بدون سلاح (کاراته)، در هیچ مبارزهای شکست نخورد. و در بسیاری از قصهها، کیان را مبارزی بیرحم میخوانند که توجهی به سلامت بدنی حریف خود نمیکرد.
جالب است که بگوییم در خصوص زندگی کیان، دو دیدگاه متفاوت وجود دارد. کیان به عنوان یک استاد منضبط و سختکوش که بر مهارتهای رزمی خود متکی است و کیان به عنوان مردی وحشی و بیرحم که توجهی به مسائل اخلاقی ندارد و در به قتل رساندن نیز هیچ ترحمی از خود به خرج نمیدهد.
کیان یکبار با یک جودوکای دان 6 به مبارزه پرداخت که از او تقاضای یک مبارزه دوستانه کرده بود. اما کیان درحالی که با انگشتان خود محکم دهان حریف را گرفته بود او را بشدت نقش بر زمین کرد. یک بار نیز در مبارزه با یک مرد قوی روستایی، کیان از لابلای درختان ناگهان بیرون آمد و بطور غیرمنتظره گردن حریف را شکست.
کیان بجای آموزش تنها یک روش یا سبک، از چندین سبک مختلف تکنیک و یا کاتا آموزش داده بود. کارشناسان در این خصوص میگویند: به نظر میرسد او به هر یک از شاگردان خود چیزی متفاوت آموزش داده باشد. یکی از شاگردان برجسته کیان، بنیانگذار سبک ایشینریو، تاتسو شیمابوکو است.
کیان در سال 1945 و در جریان جنگ و اشغال اُکیناوا توسط امریکاییان جان سالم بدر برد اما پس از آن از شدت گرسنگی جان باخت. میگویند که وی تکه نانی هم که پیدا میکرد به کودکان گرسنه میداد.
mehraboOon
08-25-2011, 02:40 PM
خوانگ فی پی (خالق تونگ بی)
http://www.yinyang.ir/thumb.php?p=master/PJZUDWHH25876842.JPG&s=600400
استاد خوانگ در یک خانواده که همگی در رشتههای رزمی فعالیت داشتند به دنیا آمد. پدرش مؤسس تونگ بی و یکی از صد پزشک برجسته و یکی از صد استاد برتر هنرهای رزمی است. در سنت خانوادگی استاد خوانگ میتوانست رشته دیگری را برگزیند اما برای او کاملترین و بهترین سبک همین تونگ بی است.
استاداکنون 63 ساله است و در ۱۹۴۶ در شهر ووچان، چین ایالت گنسو به دنیا آمده.
تونگ بی که یکی از برجستهترین سبکها است. همه بدن منعطف مثل یک کمان انعطافپذیر میشود. جابجائیها کامل صورت میگیرد بهطوری که هر ضد حمله و جاخالی را طوری ترتیب میدهد که بهطور غیرمنتظره ضربهای را حواله حریف میکند که او اصلاً انتظارش را نیز ندارد. این سبک به اسلحههای سفید بسیاری هم قابل تمرین کردن است اما امروزه دیگر کمتر کسی با سلاح این رشته را تمرین میکند.
اولین استادش، خوانگ هومو، یعنی پدرش و مؤسس اصلی سبک میباشد. او همچنین با برادرانش ما (رینگ دا، زبان دا، لینگ دا و مینگ دا) که چهار خالق اصلی تونگ بی هستند تمرین کرده است ما فانگ تو یعنی مایه به معنای پدربزرگ ما.
▪ درجه:
دان ۷، او سبکهای دیگری را هم مثل تان چوان، بی چوان و تای چی چوان میشناسد.
استاد فعلاً مربی گروه پلیس و گروه ووشو است. همچنین معاونت انجمن هنرهای رزمی Gensu را بر عهده دارد، داور درجه یک و مربی فدراسیون تونگ بی روسیه نیز هست.
mehraboOon
08-25-2011, 02:40 PM
اوباتا توشیشیرو
http://www.yinyang.ir/thumb.php?p=master/VZQZBICY14019982.JPG&s=600400
یکی از اساتید برجسته هنرهای رزمی جهان می باشد که سبک شین کندو را بنیاد نهاده استاد درسال 1948 در یک خانواده اصیل وسامورایی بدنیا آمده.
از سنین کودکی تحت تعلیم پدر آموزش دیده ودر سال 1966 در 18 سالگی به توکیو آمده و پس از بازدید از باشگاه یوشین کان زیر نطر استاد گوزو شیو دا جذب آی کی دو می گردد. اوبسیار جدی وپر تلاش به مطالعه هنر شمشیر کلاسیک و همچنین budo پرداخته ومهارتهای بسیاری در زمینهای مختلف هنر رزم با شمشیر بدست آورده .
استاد پس از سالها مطالعه و تسلط در بسیاری از مدارس مختلف بومی ژاپن وبااطلاع از جنبه های مختلف شمشیر بازی ژاپنی شین کندو را shinkendo که هنر کامل و جامع می باشد را پایه گذاری کرده ودر حال حاضر ریاست فدراسیون آن را به عهده دارد.
mehraboOon
08-25-2011, 02:41 PM
تاتسو شیما بوکو(بنیانگزار سبک ایشین ریو )
http://www.yinyang.ir/thumb.php?p=master/APKGGCUY75473083.JPG&s=600400
هنر رزمی ایشین ریو کاراته دو از کاملترین وقویترین سبکهای موجود کاراته در جهان است بنیانگزار سبک ایشین ریو در جهان کانچو(تاتسو شیما بوکو) در سال ۱۹۰۸
در یکی از جزایر ژاپن بنام (اوکینا وا) بدنیا آمد او از سن هشت سالگي کاراته را شروع کرد وبرای فراگیری آن با پای پیاده به دوازده کیلومتری محل سکونتش می رفت تا از عموی خود کاراته بیآموزد وی مدت چهار سال نزد عمویش تعلیم گرفت. او قبل از تمرینات روزانه بهمراه دیگر شاگردان موظف بودند نظافت وکارهای دیگر محل تمرین(دوجو) را بعنوان یکی از وظایف انجام بدهند.
بعد از چهار سال تمرین درسبک(شوریته) با عمویش برای تمرینات جدیدتر در سبک(کوبایاشی ریو) تحت نظر استاد چوکوکیان که از استادان مشهور زمان خود بود به تمرین پرداخت وی همچنین رشته گوجوریو را نیز فراگرفت و از بهترین ورزشکاران رزمی دوران خود گردید. ایشان مجددا به سبک کوبایاشی ریو به تمرینات تکاملی و پشرفته پرداخت ودر جریان ادامه تمرینات فنون استفاده از ادوات رزمی از قبیل بو ، تونفا ، نونچاکو ، کاما ، پاکوا ، سای ، جوته ، شوریکن ، منریکی و سایر سلاحاهای سرد را آموخت و شهرت و مهارت بسزای او در جنگ جهانی دوم به اوج خود رسید.در اوایل جنگ او با عده ای به خارج از شهر جهت دفاع و ادامه تعلیمات رفت چون جنگ ادامه پیدا کرد بخاطر شهرتش در کاراته ، گروهی مصمم شدند تا او را جهت آموزش به ارتش دعوت نمایند او با آموزش و تعلیم ارتشیان از نظر رزمی وموقعیت آنها در جنگ توانست خدمات شایانی به کشورش بنماید.
بعد از خاتمه جنگ او به کشاورزی مشغول و برای تقویت جسم وروان خود به ادامه تمرین و تعلیم پرداخت و چون در رشته های مختلف کاراته بخصوص در(گوجوریو و شورین ریو) اعتبار خاصی پیدا نموده بود لذا تصمیم گرفت سبکی جدید و کاملتر بوجود آورد که بعد از مشورتهای فراوان با استادان فن ، سبک وحدت یا (( ایشین ریو)) را بنیان گذاشت.
کانچو(شیمابوکو) کمربند قرمز دان ده از نظر حسن اخلاق و صفات حمیده مورد توجه و احترام همگان بود. او در سن ۶۸سالگی جهان را به درود گفت و به دیار باقی پیوست و از خود هنری ارزنده به جای گذاشت.
از شاگردان نامی و ارشد وی استاد (هارولد لانگ) اولین سفید پوست دارنده دان ده در جهان است که بعد از استقرار از طرف نیروی دریایی امریکا در اوکیناوا تحت نظر مستقیم شیمابوکو و در کنار پسر ارشد وی به نام (کن جی شیمابوکو) که اکنون دارای کمربند قرمز دان ده و رئیس سازمان جهانی ایشین ریو است به تمرین پرداخت.
در حال حاضر نماینده سازمان جهانی ایشین ریو در آمریکا (هارولد لانگ) و در ژاپن (اوزو) داماد و یکی دیگر از شاگردان ارشد شیمابوکو می باشد.
mehraboOon
08-25-2011, 02:41 PM
محمد علی کلی (اسطوره مشت زنی)
http://www.yinyang.ir/thumb.php?p=master/TEANBOXN15561341.JPG&s=600400
آغاز راه
محمد علی در محله لوییس ویل (Luisville) کنتاکی دوران کودکی خود را سپری کرد. در سن 12 سالگی هنگامی دوچرخه کوچکش به سرقت رفت، مثل بسیاری از کودکان دیگر گریه کنان نزد پدرش نرفت بلکه ماجرا را برای پلیس محلی شان جو مارتین (Joe Martin) که یک مربی بوکس هم بود گزارش کرد. مارتین پیشنهاد کرد که راه مبارزه کردن را تحت نظر او یاد بگیرد و این پسر بچه 12 ساله به سرعت تحت فرامین مارتین در امر یادگیری بوکس پیشرفت کرد. تا زمانی که به دبیرستان رفت در کنتاکی موفق به کسب 6 عنوان شد و با این موفقیتها مسوولین مدسه در عوض، نمرات ضعیف درسی اش را نادیده گرفتند و اجازه دادند تا او فارغ التحصیل شود.
در بازیهای المپیک تابستانی سال 1960 در رم او مدال طلای بوکس در رده سبک وزن را کسب کرد و سپس بعد از آن آموزش بوکس حرفه ای را زیر نظر آنجلو داندی (Angelo Dundee) ادامه داد و همزمان در همان سالها بود که عقاید غیر معمول مذهبی خود را بروز داد. ضمن اینکه نتایج دور از انتظار و خیره کننده او در مسابقات، و روحیه خستگی ناپذیرش موجب شده بود تا لقب مشت زن لوییس ویل را از آن خود کند. چرا که هیچ رقیبی در آن منطقه نتوانسته بود وی را شکست دهد. او به همین علت همیشه می گفت: "من قوی ترینم، جوانم و پر انرژی! سریع هستم و هیچکس نمی تواند مرا شکست دهد."
در 29 اکتبر 1960 در لوییس ویل، کاسیوس کلی در اولین رینگ حرفه ای خود پیروز شد و در 6 رینگ توانست تونی هونساکر (Tunney Hunsaker) را که رییس پلیس فایتویل (Fayetteville)ویرجینیای شرقی بود فائق آمد.
از سال 1960 تا 1963 این مبارزه گر جوان در 15 مسابقه نفسگیر دیگر حریفانش را ناک اوت کرد.کسانی مثل تونی اسپرتی (Tony Esperti)،جیم رابینسون (Jim Robinson) ،دانی فلیمن (Donnie Fleeman) ، داک سابدانگ (Duke Sabedong) آلونزو جانسون (Alonzo Johnson) ، گئورگ لوگان (George Logan) ، ویلی بسمانف (Willi Besmanoff) و لامار کلارک ( lamar Clark) که در دوره اوج خود بیش از 40 پیروزی قاطعانه داشت.
شاید هیجان انگیز ترین و پر افتخارترین موفقیت کلی را در آن دوران پیروزی برابر سانی بنکس (Sonny Banks) ، آلخاندرو لاورانته (Alejandro Lavorante) و آرچی مور (Archie Moore) که سابقه 200 پیروزی چشمگیر داشتند، باشد. اگرچه بنکس و لاورانته هر دو پس از این در مسابقات دیگر روی رینگ کشته شدند و کلی تنها مدعی عنوان قهرمانی برابر سانی لیستون (Sonny Liston) شد. رویارویی با سانی لیستون رقابتی بود که همه بوکسور ها با هراس از آن حرف می زدند و بوکسوری به سن و سال کم کلی نتوانسته بود او را تاکنون شکست دهد و این عنوان را کسب کند.
در فاصله میان این دو مسابقه، کاسیوس به دلایل دیگری نیز مطرح و معروف شد. او به خیل عظیم مسلمین چهان پیوست و نام خود را به محمد علی تغییر داد. اگرچه این مساله فقط از سوی عده اندکی پذیرفته شد که او را محمد علی کلی بنامند. سالهای 1966 و 67 برای این قهرمان مسلمان سالهای پر مشغله ای بودند. چرا که او مجبور شد هفت بار از عنوان قهرمانی اش دفاع کند. هیچیک از قهرمانان سابق دنیا در طول یکسال این کار در چنین دفعاتی انجام نداده اند.
در مارس 1966 در برابر یکی از سرسخت ترین حریفانش که یک بوکسور کانادایی به نام گئورگ چاوالو (Georg Chuvalo) بود در یکی از نفسگیرترین مبارزات به پیروزی رسید. چاوالو پیش از این در رده حرفه ای خود هرگز شکست نخورده بود.
پس از این مسابقه او به انگلیس رفت تا با بولداگهای انگلیسی: براین لاندن (Brain London) و هنری کوپر (Henry Cooper) که او را در یک بازی دوستانه در سال 1963 شکست داده بودند، دست و پنجه نرم کند. او هر دوی اینها را ناک اوت کرد و به آلمان رفت تا برابر کارل میلدنبرگر (Karl Mildenberger) اولین آلمانی که برای عنوان ماکس اشملینگ (Max Schmeling) میجنگید، به روی رینگ رود.
این مسابقه به اعتراف خودش بسیار سخت و دشوار بود، اما در راند دوازدهم بالاخره میلدنبرگ را ناک اوت کرد. در نوامبر 1966 او باز به ایالات متحده برگشت تا گربه بزرگ "ویلیامز" (Williams) را در هوستون شکست دهد! ویلیامز از آن دسته بوکسورهایی بود که ید طولایی در ناک اوت کردن حریف داشت، اما محمد علی به آسانی در راند سوم او را شکست داد. در ماههای بعد او به آسانی در هر رینگی پیروز میشد و نامش لرزه بر پیکره هر بوکسوری می انداخت.
در همان سال بود که وی به عنوان یک سرباز میهن پرست از حضور در ارتش آمریکا برای جنگ ویتنام سر باز زد و اعلام کرد که هرگز به روی همنوعان ویتنامی خود آتش نمی گشاید و نمی خواهد آنها او را کاکا سیاه کثیف صدا بزنند، که همین مساله مدتها سر زبانها بود و پس از آن حتی از حضور در رقابتهای بوکس به مدت 5 سال محروم شد و گواهینامه بوکسش نیز به حالت تعلیق در آمد، البته مدتی بعد این محکومیت به 3سال کاهش پیدا کرد.
عکس العمل محمد علی و سرباز زدن او از خدمت به ارتش در جنگ و گرویدنش به اسلام به روشنی شیوه ستیزه جویی او را با سیاستهای استعمارگرایانه نشان می داد. قهرمان بوکس جهان در میان قشر زیادی از مردم محبوبیتی ناگفتنی پیدا کرده و مخصوصا مسلمانان سیاه پوست به شدت هوادارش شده بودند.
وی تحت تعالیم رهبران بزرگ اسلام مثل الیجاه محمد (Elijah Muhammad) و مالکوم ایکس(Malcom X) و تبعیت از فرامین آنها در امر اسلام به سرعت مورد انزجار جامعه سفیدپوست و مسیحی تبار آمریکایی قرار گرفت. شاید عمده انزجار آنها به این علت بود که نمی خواستند نماینده ای از سیاهان مدافع حقوق اجتماعی آنها باشد. در سال 1970 پس از سپری کردن دوران محرومیت خود به علت شرکت نکردن در جنگ او بار دیگر گواهینامه بوکس خود را دریافت کرد، اما به علت وقفه ای چند ساله در ورزش حرفه ای عنوان قهرمانی سال 1971 رادر مبارزه ای با جو فریزر (Joe Frazer) در مادیسون اسکوار گاردن (Madison Square Garden) از دست داد. این مسابقه شاید به نظر بسیاری دیگر چیزی شبیه مسابقات دیگر باشد اما برای دو رقیبی که هر کدام شکست ناپذیر بوده به منزله جولانجگاهی برای نمایش قدرت و مهارتشان است. هر دو مدعی و هر دو مبارزه طلب ... هرچند فریزر در راند آخر او را ناک اوت کرد و این تراژدی به ضرر کلی پایان یافت.
تحت الشعاع اسلام
گرایش او به اسلام زندگیش را تا حد زیادی تحت شعاع قرار داد و حتی تعالیم دینی کسانی که تحت رهبریشان بود اورا واداشت تا قرآن را با جدیت فرا بگیرد و او همچنین کم کم این ذهنیت را که سفید پوستان از شیاطین هستند و زاییده تفکرات تبعیض نژادی بود به فراموشی سپرد و یاد گرفت که مردمان جهان از هر رنگ و ملیتی که باشند، همنوع هم هستند و باید در این دنیا خود را برای زندگی در دنیای دیگر آماده کنند.
در سال 1975 محمد علی، فریزر را در مانیلای (Manilla) فیلیپین شکست داد و به زعم خودش و البته کارشناسان یکی از جنجالی ترین مسابقات بوکس دنیا بود. پس از 14 راند خسته کننده، ادی فاچ (Eddie Futch) مربی فریزر مانع او از ادامه مسابقه شد و دست راست کلی به عنوان پیروز میدان بالا
mehraboOon
08-25-2011, 02:42 PM
کیسشمارو اوشیبا
http://www.yinyang.ir/thumb.php?p=master/FUEHMMJX81219897.JPG&s=600400
کیسشمارو اوشیبا در سال 1921 در شهرایابه ژاپن متولی شد ایشان فرزند سوم استاد بزرگ موریهه اوشیبا می باشد استاد پس از مرگ پدرش رهبر بین المللی آی کی دو بوده آموز ش را از کودکی نزد پدر آموخته وبعدها از دانشگاه واسه دا در رشته اقتصاد فارغ التحصیل گشته است
پس ازجنگ ، در سال 1948 ،ناطرتوسعه آی کی دو بوده وساختمان جدید همبودوجو را بنا نهاده وساخته است
پس ازمرگ موریهه اوشیبا در سال 1969 لقب دوشو به معنی حاقط راه به ایشان رسیده ومانند پدردرجهت رشد وگسترش این هنررزمی زیبا فعالیت وشروع به گسترش آن در سرتاسر جهان نموده است
mehraboOon
08-25-2011, 02:42 PM
مایک تایسون
http://www.yinyang.ir/thumb.php?p=master/FIWNXLAA52601452.JPG&s=600400
مایک تایسون را همه میشناسند. بوکسور سنگین وزن جهان که حالا برای خودش یکه تازی می کند و سالها رقیبی در بوکس نداشت. خودش در این باره می گوید "من می خواهم ورزش کنم و با بوکس قدرتم را نشان دهم".
شاید بسیاری از شما از افتخارات و عناوین ورزشی تایسون مطلع باشید اما بد نیست کمی هم از روحیه، خصوصیات و ماجراهای زندگی او از زبان خودش بشنوید،
30 ژوئن 1966 : متولد نیویورک بروکلین، فرزند لورنا تایسون و جیمی کیرپاتریک.
1978 : به خاطر یک دعوای خیابانی در سن 12 سالگی دستگیر شد.
1982 : از دبیرستان Catskill اخراج شد.
1986 : وقتی کاسه سر رقیبم را خورد می کردم دوستانم لذت میبردند.
فوریه 1996 : بعضی وقتها که می خواهم بلایی سر کسی نیاورم خودشان هستند که نمی گذارند و می خواهند دماغشان با مغزشان قاطی شود.
9 فوریه 1988 : مایک با Robin Givens که یک هنرپیشه بود ازدواج کرد.
مارس 1988 : آزادی واقعی در متعلق نبودن به هیچ جا و هیچ کس است، وقتی بی پول ترم آزادترم. میدانید بعضی وقتها چیکار میکنم ؟ یک کلاه اسکی سرم میگذارم، لباسهای کهنه و مندرس میپوشم و به خیابان میروم و حتی گاهی اوقات گدایی هم میکنم.
1988 : من مسابقه دادن با مردم و ناک اوت کردن آنها دوست دارم، واقعا" عاشق اینکار هستم. بهترین جشن برای من زمانیست که به حریفم حمله میکنم و البته از هر حمله ای هم استقبال می کنم. جنگیدن بدون هیچ سلاحی! من فقط می خواهم او را شکست دهم، ان هم به بهترین شیوه!
1988 : هنگامی که با کسی مبارزه میکنم و او را شکست میدهم دلم میخواهد قلبش را از سینه بیرون بکشم و به همه نشان بدهم.
می 1988 : در یک حادثه رانندگی دندانهایش آسیب جدی دید تا حدی که 183 هزار دلار بعد از این تصادف برای ترمیم دندانهایش هزینه کرد.
17 ژوئن 1988 : روبین همسرش از او به خاطر رفتار خشونت آمیزش به دادگاه شکایت کرد و از او جدا شد.
ژوئن 1988 : همه آنهایی که فکر می کنند که من به خاطر قدرت بدنی بالایم میتوانم سر روبین را له کنم اشتباه می کنند، چون که انگشت من هم به او نخورده.
27 ژوئن 1988 : مایک در زمان 91 ثانیه موفق شد Michael Spinks را ناک اوت کند، چند روز پس از این ماجرا او با اتومبیل BMW خود با یک درخت تصادف شدیدی کرد که البته روزنامه دیلی نیو یورک آن را یک اقدام به خودکشی تلقی کرد.
تا اوایل سال 1992 مایک به زندگی کجدار و مریض خود ادامه میداد و هر از چند گاهی حریفانش را به طرز بدی از دور خارج می ساخت.
26 مارس 1992 : وی به 6 سال زندان محکوم شد چرا که ظاهرا" خدمتکارش را به قصد کشتن کتک زده بود که البته در سال 1995 از زندان آزاد شد.
1998 : سالهای عمر او یکی پس از دیگری در مسابقات گوناگون و مصدومیت های متعدد میگذشت. خودش می گوید "می دانم که زندگی ام رو به سراشیبی افتاده و آینده ای ندارم، همه زندگی ام در این راه خلاصه شده، هیچوقت نمی توانم مثل مردم عادی در جامعه زندگی کنم".
اکتبر 1998 : نکته جالب اینجاست که خانمها فکر میکنند زندگی با من باید بسیار جالب باشد و آدم شوخ و با مز ه ای هستم. منتها این خانمها نمی دانند من وقتی عصبانی میشوم چطور میتوانم آنها را زیر دست و پا له کنم ( با خنده فراوان).
5 فوریه سال 1990 : مایک به خاطر حمله به 2 نفر موتور سوار به 2 سال زندان محکوم شد.
24 ژوئن 2000 : در Lou Savarese داور مسابقه را به علت سوت زدن به منزله توقف بازی، ناک اوت کرد.
14 سپتامبر 2000 : مدتیست که استفاده از دارو را برای کاهش خشونتم شروع کردم؛ که وقتی عصبانی میشوم بقیه را نکشم . این مساله مرا اذیت می کند، بعضی وقتها واقعا" نمیخواهم اینطوری شود. حتی وقتی می خواهم با مردم ارتباط داشته باشم آنها همیشه نگران این هستند که مبادا به آنها صدمه بزنم. شاید این واقعیت داشته باشد که من یک حیوان وحشی هستم، به همین خاطر مردم میخواهند یک حیوان وحشی را در قفس تماشا کنند.
20 اکتبر 2000 : مایک توانست اندرو گولوتا (Andrew Golota) را شکست دهد. پس از این مسابقه از سوی مسوولان فدراسیون بوکس مجبور شد که آزمایش تست دوپینگ و ماری جوانا بدهد که جواب آن هم مثبت بود.
20 ژانویه 2002 : حضور در یک کنفرانس مصبوعاتی به همراه لنوکس لوییس (Lennox Lewis) و باز هم کری خوانی های همیشگی!
1 می 2002 : در یک کنفرانس مطبوعاتی دیگر در خوص عقاید و باورهای مذهبی اش صحبت کرد و اینگونه گفت "من به دنیا نیامده ام که مطابق میل مردم جامعه زندگی کنم، هر کسی میتواند عقاید خودش را داشته باشد. من یک مسلمان هستم اما مطمئن نیستم که مثلا مسیح مرا دوست میدارد یا نه ... هیچیک از مسیحیهای اینجا ما را دوست نمی دارند مخصوصا" من که هم سیاه کثیف هستم و هم خشن. آنها به دلایل واهی مرا به زندان می اندازند و در موردم مقاله های وحشتناک مینویسند . آنگاه یکشنبه ها به کلیسا می روند و دعا می خوانند و از مسیح میخواهند که زوردتر بیاید، آنها نمی دانند حتی اگر مسیح هم بیاید این دیوانه ها او را دوباره میکشند!"
13 ژانویه 2003 : از همسر دومش مونیکا جدا شد در حالیکه از وی 2 فرزند داشت.
اکتبر 2004 : "من هیچ جایی برای زندگی ندارم" ، این جمله ای بود که در صحبت با یک خبرنگار عنوان کرد و البته مدتی بعد به علت منازعه و پس از دعوا راهی زندان شد!
این مروری کوتاه بود بر زندگی مایک تایسون بوکسور مسلمان و سیاه پوست آمریکایی که در زندگی شخصی اش جز خشونت چیز دیگری نبوده، خوی وحشیگری او هیچگاه تغییر نخواهد کرد و همین از او یک بوکسور قدرتمند ساخته؛ کسی که رقبایش از مواجهه با او وحشت دارند.
mehraboOon
08-25-2011, 02:43 PM
ریچارد موریس اسطوره جوجیتسو
http://www.yinyang.ir/thumb.php?p=master/YYZSFQBR93505011.JPG&s=600400
یکی از اسطوره های زنده در زمینه ورزشهای رزمی امروزی است ، Söke ریچارد موریس م. وی بیش از 50 سال از عمر خود را به جنبه های مختلف هنرهای رزمی اختصاص داده شده. او بنیانگذار Jiu Jitsu بین المللی ، قطب حرفه ای Jiu Jitsu است. او همچنین بنیانگذار فدراسیون جهانی Kobudo.
او بالاترین رتبه "10th دن Jiu Jitsu در خارج از ژاپن است و پیشگام در Popularized Jiu Jitsu در بیش از 50 کشور جهان است. موریس Söke در سفر به تمام دنیا به مدت بیش از سه دهه که آغا ز کننده توسعه جودو مدرن در اسکاندیناوی و بسیاری ازکشورهای دیگر از جمله هندوستان می باشد
موریس یکی از مهم ترین و مورد احترامترین استادان Jiu Jitsu در جهان است
mehraboOon
08-25-2011, 02:44 PM
چن فا که Chen Fa Ke
http://www.yinyang.ir/thumb.php?p=master/BVCWGGFH68091014.JPG&s=600400
چن فا که از اساتید برجسته تای چی چوان است که در سال ۱۸۸۷ میلادی در روستای چن جیاگو یعنی زادگاه تای چی چوان ، چشم به جهان گشود . او متعلق به هفدهمین نسل خاندان چن و وارث هنر رزمی این خاندان است . پدر بزرگ او " چن چانگ شین " معروف است که اصلاحات مهمي در اين هنر بعمل آورده و براي نخستين بار آن را به هنر آموزي غير منتسب به خانواده خود آموخته است. چن فا كه ، با شور و اشتياق فراوان از يادگار خانوادگي خود حفاظت كرده است . او در تمرينات خود بقدري ساعي بود كه برنامه ۳۰ بار تمرين فرم تاي چي چوان ( ۱۰ بار صبح ، ۱۰ بار ظهر و ۱۰ بار شب) را براي خود به يك قانون تبديل كرده بود. او در آفتاب تابستان به اجراي فرم ميپرداخت تا با استفاده از سايه خود ، نكات و اشكالات حركت خود را ببيند و اصلاح كند .
او گاهي اوقات ، تا ۱۰۰ بار فرم خود را در يك روز تمرين ميكرد و در كنار آن تمريناتي با يك ديرك حدودا ۴ متري بقطر ۱۵ سانتيمتر ، نيز انجام ميداد. او براي تقويت مچ و ساعدهاي خود ، ديرك را تا ۳۰۰ مرتبه در روز با شوكي قوي به حركت در مي آورد. آغاز معروفيت او در روستاي محل تولدش به زماني برميگردد كه او فقط ۱۷ سال داشت . در آن زمان مرد تنومند و قوي هيكلي در روستا زندگي ميكرد كه با لقب گاو ميش شناخته ميشد. يك روز گاوميش محكم مچ دست فاكه را گرفت و فاكه فقط با اجراي يك شوك تاي چي چوان نه تنها مچ خود را رها كرد بلكه گاوميش را بر روي زمين پرتاب كرد. وقتي او از زمين بلند شده و سعي داشت مجددا چن را بگيرد ، چن با استفاده از حركت " اژدهاي سياه از آب بيرون مي آيد " ، حمله حريف را مهار كرده و طوري او را پرتاب ميكند كه در فاصله ۳ متري و بر پشت روي زمين فرود مي آيد. فاكه در ۲۰ سالگي در مسابقه اي از مبارزات ووشو كه در شهر نزديك روستاي او برگزار شده بود شركت میکند که هيچ حريفي نمي تواند در مقابل او مقاومت نمايد. كم كم آوازه و شهرت او در منطقه پيچيده و خبر ظهور اين پديده به گوش فرمانروا هان فو جو (Han Fu Ju) میرسد. فرمانروا پیکی را نزد چن فرستاده و از او دعوت میکند تا به مقر فرمانروایی او رفته و مقام استاد ارشد هنرهای رزمی آنجا را بر عهده بگیرد . چن صراحتا این پیشنهاد را رد میکند که این کار او حاکم را بخشم آورده و با اشاره ای به یکی از مردان خود دستور میدهد تا با نیزه به گلوگاه چن حمله کند . چن که کاملا غیر مسلح بود ، منتظر رسیدن نوک نیزه مانده و آنگاه با نشستی ناگهانی و با نیروی چرخشی تای چی ، دایره ای را در هوا با دستانش ترسیم کرده و دسته نیزه را محکم میگیرد . سپس با پیچشی مختصر و با انتهای نیزه ، ضربه ای به مرد حمله کننده وارد می آورد که او را چند متری به عقب پرتاب میکند. حاکم راضی نشده و از چن میخواهد تا در وسط دایره ای بایستد و دستهایش را در پشت بدنش نگهدارد. آنگاه از چن میپرسد آیا میتواند از پس حمله یکی از مربیان ووشو که با شمشیر پهن به او حمله میکند ، برآید. چن پاسخ میدهد : "
میتوانید آزمایش کنید ". وقتی آن مربی با تیغه شمشیر خود به چن حمله میکند ، چن فاکه بدون آنکه از دایره خارج شود ، حمله را مهار کرده و با اجرای تکنیکهای " دو موج " و " دو لگد " از فرمهای چن تای چی چوان ، شمشیر را از دست حریف خارج کرده و او را مغلوب مینماید. چن فاکه در سال ۱۹۲۸ میلادی بنا به دعوت چن ژائوپی (Chen Zhaopei) نوه عمویش ، به شهر پکن میرود تا به آموزش تای چی چوان بپردازد. در آن زمان سه برادر بنام " لی (Li) " در پکن زندگی میکردند که در هنرهای رزمی شهرت فراوانی داشتند. برادران لی بسیار متکبر و مغرور بودند و برای تای چی چوان خانواده چن اهمیتی قائل نبودند. وقتی برادران لی خبر ورود چن فاکه به پکن را دریافت میکنند ، از وی برای مبارزه دعوت بعمل میآورند. چن وقتی به خانه آنها میرسد که هر سه برادر درخانه بودند. ابتدا برادر بزرگتر که قد بلند و چهارشانه بوده است ، با نخوت و لحنی توهین آمیز شروع به صبحت کرده و در حمله به چن پیش قدم میشود. چن با حرکتی برق آسا و فریاد " ها " ، برادر بزرگتر را به لبه پنجره کنار در میکوبد و دو برادر دیگر با دیدن این صحنه ، جرات نمی کنند هیچ حرکتی از خود نشان دهند. پس از این اتفاق ، شهرت چن فاکه در پایتخت می پیچد بطوریکه او دیگر قادر نبوده جمعیت مراجعین را برای فراگیری تای چی چوان ، مهار کند. در بین مراجعین علاقمند برای یاد گیری تای چی چوان ، " شو یوشن (Xu Yushen) " که بعدها رئیس مرکز ووشوی بی پینگ (Beiping) شد و اساتید مطرحی همچون " لی جیان خوا (Li Jianhua) " و " شن جیاژن (Shen Jiazhen) " هم حضور داشتند. آنها نزد چن آمده و درخواست مبارزه دوستانه ای میکنند و در حین مبارزه بر مهارت بالای چن ، صحه گذاشته و از او میخواهند هنر خود را به آنها نیز آموزش دهد. " یانگ شیائولو (Yang Xiaolou) " هنرپیشه معروف اپرای پکن که در حرکات کونگفو مهارت داشته و نقش قهرمانان اساطیری را روی صحنه ایفا میکرد نیز از چن میخواهد تا استاد کونگفوی او باشد.
شاگردان چن ، متفق القول به مهارتهای ناب استاد خود معترف بودند و بهمین مناسبت ، یک جام نقره با کنده کاری " بزرگترین استاد تای چی " بصورت جمعی به او اهدا مینمایند. چن فاکه پس از آن ، مرکز آموزش ووشوی خود را در پکن دایر نموده و بتدریج به گسترش تای چی چوان خانواده چن میپردازد.
روزی " شو یوشن " که مسئول برگزاری یک سری از مسابقات ووشو در پکن بود ، از چن هم برای مشاوره دعوت نموده و در حال بحث بر سر قوانین مسابقات بودند که یکی پیشنهاد میدهد ، زمان مبارزه ۱۵ دقیقه باشد. چن فاکه، سه شماره شمرده و میگوید ، برای تعیین برنده یک ، دو ، سه شماره کافیست . " لی جیا خوا " که در آنجا حضور داشت نگاهی تردیدآمیز به چن میکند . چن با لبخندی میگوید اگر باور نداری میتوانیم آزمایش کنیم . لی که دو متر قد و ۱۰۰ کیلوگرم وزن داشته برپامیخیزد. او پیش از این استاد آموزش ووشو در دانشگاه شمالشرقی چین بوده و در سبک پاکوای ووشو نیز مهارت داشته است . لی با حرکتی به چن نزدیک شده و چن با یک حرکت لولایی ، یک تکنیک تدافعی اجرا مینماید که در نتیجه ضربه ، لی در حدود ۳۰ سانتیمتر از زمین بلند شده و محکم به دیوار مقابل برخورد میکند .در اثر این برخورد قاب عکس شیشه ای روی دیوار تکه تکه میشود . با آنکه لی آسیبی نمی بیند اما ذرات پودر گچ دیوار ، در نسوج لباس او نفوذ کرده بودند! در آن مسابقه ، " شن سان (Shen San) " کشتی گیر معروف ملی چین هم شرکت کرده بود.
پس از کمی گفتگوی دوستانه ، شن از فاکه میپرسد : یک استاد تای چی در مواجه با یک کشتی گیر ، چه کاری میتواند بکند ؟ چن با لبخند پاسخ میدهد : مگر شما میتوانید حریفتان را خودتان انتخاب کنید؟ آنگاه توافق میکنند نمایشی از رویارویی یک استاد کشتی با یک استاد تای چی را ن
mehraboOon
08-25-2011, 02:44 PM
گوشي ياماگوچي
http://www.yinyang.ir/thumb.php?p=master/QTNHBLSW58606940.JPG&s=600400
سايكو شيهان گوشي ياماگوچي
استاد گوشي ياماگوچي سومين فرزند بنيانگذار و استاد بزرگ گوگن يا ماگوچي روز 28 سپتامبر روز 1942 در شين جينگ منچوري متولد شد . سال 1951 و در سن 8 سالگي شروع به تمرين كاراته در باشگاه سن زوكو در آساكوسا نمود. در سال 1957 به دريافت كمربند سياه دان يك و در سال 1969 دان دو را نائل گرديد و در سال 1962 موفق به دريافت دان 3 شد و مربي گرديد .
ايشان در سال 1963 وارد دانشگاه نيهون شده و شروع به تحصيل در رشته مطالعات سينمايي در دانشكده هنر كرد. در حين تحصيل ، تدريس كاراته در يك باشگاه آمريكايي را بمدت يك سال به عهده گرفت. بعد از بازگشت به ژاپن ، تدريس استاد در باشگاه هاي مختلف گوجوريو را ادامه داد . او در سال 1969 از دانشگاه فارغ التحصيل شد و در همان سال به عنوان شيهان دست يافت و پس از آن در هون بو (باشگاه مركزي) تمام وقت به توسعه و ارتقاء گوجوريو پرداخت . استاد ياماگوچي به عنوان مدرس و داور رسمي فدراسيون جهاني كاراته و فدراسيون كاراته ژاپن به بيش از 40 كشور انتخاب شده به لقب سايكوشيهان درIKGA) ) دنيا جهت تدريس سفر نموده است.
در سال 1990 ايشان به رياست انجمن گوجوكاي ژاپن و انجمن بين المللي كاراته گوجوكاي دو انجمن مذكور نائل گرديد. سايكوشيهان تا سال 2002 چهار بار به ايران سفر كرده اند نخستين بار در سال 1991 پس از يك سمينار فني بزرگ و در جمع خبرنگاران اعلام كردند "من گوجوريوي ايران را مثل ژاپن ديدم" . در سال 1995 در اصفهان و در سالهاي 2000و 2002 در تهران بزرگترين سمينار فني را با شركت 300 نفر از مربيان مرد و زن برپا نمودند.
mehraboOon
08-25-2011, 02:45 PM
اساتيد ايراني / كيوكوشين -شيهان محمدرضا آذوغ
http://www.yinyang.ir/thumb.php?p=asatid/MZRHOGTN26680158.JPG&s=600400 (http://www.yinyang.ir/asatid/MZRHOGTN26680158.JPG)
شيهان محمدرضا آذوغ رئيس و بنيانگذار کيوکوشين کاراته تزوکا در ايران
مردي که سابقه 27 سال حضور مستمر در کيوکوشين کاراته ايران را با خود يدک مي کشد؛ مربي و داور درجه يک کيوکوشين با مدرک فدراسيون کاراته نيز مي باشد. شيهان محمدرضا آذوغ در سال 1981 يعني 25 سال پيش بنيانگذار کيوکوشين کاراته در نيروي دريايي ارتش لقب گرفت تا 3 سال بعد فعاليتهايش را با راه اندازي کيوکوشين در کل نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران پيگيري نمايد. شيهان آذوغ در همان حوالي يعني سالهاي 1987 و 1989 قهرمان مسابقه هاي کاراته آزاد نيروهاي مسلح ايران شد تا نشان دهد راهي را که با دشواري آغاز کرده بود، درست رفته است.
اين مربي برجسته کاراته در سال 90 براي سومين بار حضور در فينال مسابقه نيروهاي مسلح را تجربه کرد با اين تفاوت که اين مرتبه هنرش را در کاتا به نمايش گذاشت.
شيهان آذوغ که مي دانست بهره گيري از دانش اساتيد برجسته دنيا چه ثمره اي خواهد داشت در سال 93 شاگرد کلاس داوري بين المللي کيوکوشين کاراته شيهان پيتر چانگ شد تا از اين آزمون هم سربلند بيرون بيايد. جالب اينکه در همان سال سوساي اوياما افسانه اي با هزينه سازمان جهاني کيوکوشين او را به ژاپن دعوت کرد تا در جريان فينال مسابقه هاي قهرماني ژاپن حرکات نمايشي اکشن خود را به روي صحنه بياورد.
بعد نوبت به استاژ کانچو ماتسويي و شيهان روياما رسيد که طي سالهاي 96 و 97 برگزار شد و آذوغ اين فرصت طلايي را از دست نداد.
کسب مدال طلاي اولين دوره مسابقه هاي حرکات اکشن، بين تمام سبک هاي رزمي ايران ديگر برگ زريني بود که به صندوقچه افتخارات اين مرد سرشناس کيوکوشين کاراته اضافه شد.
شيهان آذوغ پس از درخشش در اين پيکارها که در سال 99 به انجام رسيد، راهي ژاپن شد تا در مسابقه هاي پيشکسوتان کيوکوشين کاراته در سال 2001 شرکت کند. آذوغ در سال 2003 حضور در مسابقه هاي جهاني سبک را با مسووليت سرمربيگري تيم ملي ايران تجربه کرد و تا همان سال حضور در کمپ ميتسومينه ژاپن و کلاس داوري و آزمون دان 5 برايش خوش يمن باشد.
شيهان آذوغ از زاويه اي ديگر
مرد پرتلاش کيوکوشين کاراته جدا از فعاليتهايش در کيوکوشين، عضو هيئت رئيسه اين سبک، شوراي فني کيوکوشين کاراته، مسول آموزش دفاع شخصي سبک و آموزش رزمي به پليس ويژه ايران هم بوده است.
جالب اينکه شيهان آذوغ از 15 سال پيش به عنوان روزنامه نگار و مدرس در عرصه مطبوعات تلاشهاي وافري را به خرج داده است. و جالب تر اينکه وي علاوه بر مسووليت کنترل 20 باشگاه کيوکوشين در شهرهاي مختلف ايران، چند جلد کتاب تخصصي کيوکوشين را ترجمه و تاليف کرده است.
اين مرد پرتلاش که امروز 53 سال دارد، 7 سال بود که دان 5 داشته است و مدتي کشتن کج، کان ذن، کونگ فو، تکواندو و آي کي دو را نيز تجربه کرد تا از همه نظر يک کارشناس خبره و صاحب نظر باشد.
mehraboOon
08-25-2011, 02:45 PM
پرفسور میرزایی
http://www.yinyang.ir/thumb.php?p=asatid/FBOIGMRU27634545.JPG&s=600400 (http://www.yinyang.ir/asatid/FBOIGMRU27634545.JPG)
ابراهیم میرزایی متولد 1318 است که پدرش اهل رشت و مادرش اهل گرگان بوده است . و در سال 1337 دبیرستان نظام را در سن 18 سالگی به اتمام رسانده است . در سال 1340 تا 1344 دانشکده افسری را در نیروی مخصوص کماندویی به اتمام رسانیده است . در این دوره وی به عنوان واحد ورزش کاراته را تا پایان کمربند سبز در کاراته گذرانده است . وی از سال 1344 تا سال 1349 تقریباً 9 دوره ی خارجی دیده است .
در عرض این پنج سال آموزش نیروهای مخصوص را در کشورهای امریکا ، انگلیس ، فرانسه ، ژاپن ، کره ، لبنان و اسراییل غاصب و آخرین آن در تایوان و مرکزکونگ فو کاراتو لیانگ فو گذرانده است . وی پس از آموزش رزمی و فنون نبرد تن به تن کاراته گوجوریو و تکواندو که در آن زمان فقط برای نیروهای مخصوص نظامی مجاز بود را به اتمام رسانده و در سال 1347 دان 7 افتخاری کاراته را از ژاپن کسب و در سال 1348 مشکی دان 4 تکواندو را دریافت می کند . در صحت و سقم شروع فعالیت کاراته و تکواندو وی که زیر نظر چه استادی کار نموده است اطلاعات دقیق و روشنی در دست نیست ولی این دوره ها را مربیان انگلیسی ، ژاپنی ، کره ای و امریکایی در دانشکده نظام آموزش می دادند و آنچی مسلم است وی تا سال 1351 که به تنظیم کتاب کاراته ذن کاراته پرداخته است در کاراته گوجوریو دان 7 را داشته و آنرا تحت نظر خود در یگان رزم تن به تن نیروی زمینی آموزش می داده است و در همان کتاب از کن فو و بعضاً از کن فوکاراتو نام برده است . فعالیت کونگ فو توآ ابتدا در تیپ نوحد در اواخر سال 1351 به صورت کن فو کاراتو و دوره های رنجر ، جنگ تن به تن و زنده ماندن در شرایط سخت انجام می شد و چون میرزایی فرمانده این یگان بود با بدترین شرایط سعی می کرد نیروهای مخصوص را آموزش بدهد . میرزایی آموزش دوره مخصوص خودش را زیر نظر انگلیسیها و دوره موانع و سقوط آزاد را زیر نظر مربیان امریکایی گذرانده بود . بعداً به عنوان اصلی ترین مرد این دوره ها فرماندهی یگان را به عهده گرفت . وی مردی سریع ، پر جنب و جوش و محکم بود .
هر ساله از میان افسران زبده رنجر ، دلتا فورس ، کلاه سبزها ، موساد و کلاه قرمز ها از امریکا ، ایران اسراییل غاصب و انگلیس تعدادی نیرو به نام کمربند سیاهان کونگ فو کاراتو که مقر آن در تایوان و در معبد متعلق به لیونگ فو بود اعزام می شدند. در این معبد آموزش های سخت را تحت همان عنوان کونگ فو کاراتو آموزش می دیدند . استاد میرزایی در سال 1349 به این مرکز برای فراگیری دوره فوق اعزام شد. وی دارای کمربند مشکی خط قرمز از تایوان از این مرکز می باشد. بعد از اینکه استاد میرزایی از دوره فوق بازگشت، تز خود را با توجه به دکترای افتخاری کاراته از ژاپن اعلام کرد. استاد میرزایی در حد فاصل سال های 47 و 48 دوره ی دافوس را در کشور کره گذرانید و در همین دوره دان 4 افتخاری تکواندو را گرفت .
پروفسور میرزایی در 10/12/1۹74 مطابق با 1353 مدال افتخاری طلا را برای خدمات به ورزش های کشور و نظامی از اتحادیه اروپایی مبارزه و زورآزمایی دانشنامه پروفسورای خود را که به امضاء دبیر کل وپرلاره که ریاست لوژیون دونور بود رسیده است از وی تقدیر و قدردانی شد .
المپیک لبنان در 17/12/1974 به فاصله 7 روز بعد در بیروت گواهینامه و تأییدیه سبک خود را که در آن کمیته به ثبت رسانیده بود دریافت کرد. آقای میرزایی دکترای تن و روان خود تز تکمیلی خورد را به لیانگ فو فرستاد و در همین حین در تالار انشاء تن و روان در حقیقت مرکز کونگ فو کاراتو را بنیانگزاری کرد . پس از تأیید شالبند قرمز خود از آن مرکز در سال 1356 وی با ارائه تز خود بر دانشکده مریلند امریکا دو مدرک بین المللی دکترا در زمینه فلسفه و فیزیک و یک پروفسورا با عنوان فیزیولوژی انرژی انسان در ابعاد روان را دریافت کرده است. استاد میرزایی پس از انقلاب از ایران خارج شد . کونگ فو تو آ در ایران در این زمان ممنوع بود ولی کسانی که کونگ فو توآ در روح و خون آن ها بود آن را ادمه دادند و در جنگل ها ، کوه ها و ... به طور مخفیانه به تمرین کونگ فو توآ می پرداختند تا اینکه این ورزش دوباره در ایران شکل رسمی به خود گرفت
mehraboOon
08-25-2011, 02:45 PM
استاد وارسته( پدر کاراته ایران)
http://www.yinyang.ir/thumb.php?p=asatid/SDCTQWRZ15279091.JPG&s=600400 (http://www.yinyang.ir/asatid/SDCTQWRZ15279091.JPG)
در سال 1343 استاد فرهاد وارسته ورزش رزمی را به نام کان ذن وارد ایران نموده و کاراته را بنیان نهاد.
اصولا در هر جامعه و اجتماعي پديده نو و جديد با عکس العمل هاي متفاوت و مقاومت ناخواسته مواجه مي گردد اين مشكل براي تولد کاراته در ايران نيز وجود داشت چه از سوي سازمان تربيت بدني و چه از سوي ورزشهاي که بوي رزم از آن ميامد مانند بوکس و کشتي که بوجود آمدن يک رقيب براي آنها غیر قابل قبول بود.
به هرحال استاد وارسته عزم را جزم نمود که بذر کاراته را در ايران بنشاند و به خوبی از عهده این کار برآمد.
استاد وارسته با الهام از کاراته که به معني دست خالي ميباشد با دست خالي شروع نمود ابتدا بايد محلي براي تمرين جستجو مي کرد بدليل رسمي نبودن ورزش کاراته مجبور بود تحت پوشش کار کند به همین دليل اولين محل تمرين رسمي در سالن بوکس مجموعه ورزشي شهيد شيرودي (امجديه سابق) بود و به سبب ناملايمات که عرض شد از سال 43 تا سال 50 مجبور بود مانند خانه بدوشان هر از گاهي در يک سالن تمرين کند و در اين مدت به ترتيب در سالن بوکس شهيد شيرودي - سالن ژيمناستيک شهيد شيرودي - سالن انجمن بانوان - سالن ورزشي لشکرگارد - سالن ورزشي دانشگاه تهران و بالاخره باشگاه پهلوي سابق که مخصوص پرسنل ارتش بود تمرين ميکردند.
از سال 50 به بعد کاراته توانست دوجو مخصوص خود را بنام آکادمي کاراته ايران تاسيس کند و بصورت خصوصي صاحب محل تمرين گردد
در سال 1350 و پس از سالها تلاش و اجراي برنامه هاي نمايشي متعدد و شرکت تيم کاراته ايران به صورت باشگاهي در مسابقات جهاني 1972 پاريس ، سازمان تربيت بدني کاراته را به رسميت شناخت و فدراسيون اين رشته ورزشي به رياست استاد وارسته تاسيس شد
از سال 1350 تا 1357 شاگردان استاد وارسته به رهبري ايشان توانستند در سطح آسيا ، اروپا و جهان مقامهاي بسياري را کسب نمايند که مهمترين آنها مقام سوم مبارزه تيمي در آسيا و جهان بود
استاد وارسته در زماني که کاراته در ايران هنوز به رسميت شناخته نشده بود در کنگره مسابقات جهاني 1972 در شهر پاريس با سخنراني بسيار فني و جذاب خود درباره کاراته و سبک کان ذن ريو کاراته دو توانست عنوان نايب رييس فدراسيون جهاني کاراته را کسب کند و مدت 8 سال در اين سمت باقي بماند
استاد وارسته در آن کنگره مطالبي بيان کردن که در حال حاضر فدراسيون جهاني کاراته به آن رسيده و عمل مي کند که دو نکته اساسي آن يکي دادن امتياز بيشتر به ضربه پا و دومي محدود نکردن امتيازات در مبارزه بود.
استاد وارسته در سال 1360 از ايران به فرانسه و سپس به کانادا عزيمت نمود و در هر دو کشور با تاسيس باشگاه و فعاليت هاي ورزشي کارنامه درخشاني بدست آوردند.
او را شینان می نامند. یعنی استاد بزرگ. شینان عنوانی است که در ورزش کاراته به بالاترین درجه مربیگری اعطا می کنند.
شینان فرهاد وارسته مدرک دکترای سیاسی خود را از دانشگاه میشیگان امریکا در سال 1345 و لیسانس علوم پایه در رشته های فیزیک، شیمی و زیست شناسی را از
دانشگاه جنوای سوئیس بدست آورد. تسلط کامل بر زبان های خارجی از جمله:
فرانسوی، اسپانیایی و انگلیسی راه را برای ارتباطات بیشتر با کشورهای صاحب سبک در آن زمان در رشته کاراته هموار نمود و توانست موفقیت های به یاد ماندنی و تاریخی ای را برای میهن اسلامی عزیزمان به ارمغان آورد که خواندن بعضی از آنها خالی از لطف نیست.
•بدست آوردن کمربند مشکی دان 1 در سال 1331
•شرکت در مسابقات مختلف اعم از داخلی و بین ماللی طی 15 سال و نائل آمدن به مدال طلا در تمامی مسابقات و کسب بیش از 50 مدال طلا و جوایز فراوان.
•بنیانگذاری ورزش رزمی در ایران با کاراته در سال 1345
•مربی برتر کاراته در بین سال های 1345 تا 1347
•موسس اولین باشگاه کاراته در ایران و موسس سازمان جهانی کان ذن ریو در سال 1347
•مربی و مبارز برتر ارتش ایران در سال های 1346 و 1347
•کسب کرسی نایب رئیسی اتحادیه جهانی سازمان های کاراته (w.u.k.o) در همایش جهانی کاراته در حین مسابقات قهرمانی جهان در سال 1351 – فرانسه
•اولین رئیس فدراسیون کاراته ایران در سال 1351
•کسب کمربند مشکی دان 8 در سال 1354 با عنوان هانشی( مربی شایان تقدیر)
•. . . و در سال 2004 موفق به کسب کمربند مشکی دان 10 شد.
•در سال 1354 در حین برگزاری مسابقات کاراته قهرمانی جهان در لس آنجلس موفق به کسب بالاترین درجه داوری
mehraboOon
08-25-2011, 02:47 PM
يوسف شيرزاد- كيوكوشينكا
يوسف شيرزاد كسي كه پايههاي كيوكوشينكاي در ايران را محكم و استوار بنا كرد
چنان با كاراته دمخور شده و در آميخته بود كه انگاري با آن ازدواج كرده بود، ازدواج هم اين جور نميشود، ازدواج هم انسان را اين جوري تك بعدي نميكند. صبح تا شب تمرين و تدريس كاراته در زيرزمين.... و شبها هم حتي خواب در همان زيرزمين شيزراد مثل جرقه در كاراته پيش رفت ولي يك باره از حركت ايستاد. زندگيش فلج شده و متوقف شد، به حمدالله الان كاراته برايش «هدف» نيست با شاگردانش هم چنان برخورد نميكند كه سالهاي سال ميكرد.
پس از كاتوزيان، اتحاد او را به ضرس قاطع ميتوان قديميترين كاراته كاي مطرح ايراني دانست.... از همه اينان كه فعلا در صحنهاند قدمت او بيشتر است. يوسف شيرزاد ميگويد: از تابستان 1344 آغاز كردهام، آن هم با آقاي ابوطالب ماشينچيان اولين مربي كاراته ايران كه كاراتهاش داستان مفصلي دارد.
ما در باشگاه مركزي «سازمان رهبري دانشجويان» كه يك بار هم نقل مكان كرد، و نيز در باشگاه آتش نشاني زيردست آقاي ماشينچيان كاراته كار كرديم. او كشتي كچ كار هم بود از جودو هم سر رشته داشت سال 1347 به سالن لشكر گارد، واقع در چهارراه قصر رفته با چتربازان كه زير نظر بنيان گذار كان ذن ريو كار ميكردند كار كرديم.
يادم ميآيد وقتي با كمربند سبز آقاي ماشين چيان به سالن لشكر رفتم آقاي اتحاد كيو 3 بود مرتضي كاتوزيان از وي ارشدتر بود به من گفتند كمربند سبزم را كه به آستانه قهوهاي هم رسيده بود باز كنم و من هم همين كار را كردم و با كمربند سفيد شروع كردم وقتي به باشگاه پهلوي سابق «سرباز» ميدان حر فعلي آمديم آقاي سليمي و دوستان ديگر بعدها به ما پيوستند آنها در سال 1349 آمدند. البته تا يادم نرفته بگويم مدتي نيز در زيرزمين موسس كان ذنريو كار كرديم و از خيابان بهار به آنجا رفتيم ارديبهشت سال 1352 مكتب شيرزاد را افتتاح كردم، داريوش نبي، علي زنگنه، مرحوم خادميان، حسين نظرزاده معروف به حسين سامورايي از شاگردان همان سالهاي من بودند اختلاف ما در كان ذن ريو سال 1354 شروع شد و سال 1355 كاملا از اين سبك بريدم و سال 54 تا 55 بود كه آقاي «سوتوهاگينو» رئيس هواپيمايي ژاپن در ايران بود كه كيوكوشينكاي را به من آموخت.
او به باشگاهم آمد و گفت: تو بايد پيش آقاي او يا ما بروي.
و چند ماه بعد تقويم و پوستر و كتابهاي آقاي اوياما را برايم آورد و شروع كردم به مطالعه آنها و مكاتبه با ژاپن.
حقيقت اينكه آقاي ماشين چيان هم چيزي مثل كيوكوشينكاي به ما درس داده بود در هر حال.... اولين مسابقه بينالمللي را من در سال 1355 كه مسابقات بين المللي در تهران برگزار شد شركت كردم و پاييز 57 به آلمان و اتريش سفركردم و نزد نمايندگان كيوكوشينكاي اين كشورها تمرين كردم تابستان 1358 هم براي شركت در اردوي تابستاني كيوكوشينكاي به ژاپن رفتم.
ما در سال 1359 «شهريور ماه» اولين دوره مسابقات قهرماني كشور كيوكوشينكاي را در همين سالن افراسيابي فعلي برگزار كرديم. پاييز همان سال به دومين دوره مسابقات جهاني كيوكوشين كاي 1979 به ژاپن رفتيم و بچهها دو روز مسابقه دادند و تا دور سوم خود را بالا كشيدند
mehraboOon
08-25-2011, 02:47 PM
معرفی چاتان یارا -یکی از بزرگان کاراته
مرد جوانی که برفراز تپه مشرف به بندر فوچو واقع در استان فوکین در کشور چین ایستاده بود، تمام حواسش را به نسیم خنک دریا بود که صورت و کوشهایش را نوازش میداد. متفکرانه و مدهوش به افق که در جهت جزایر اُکیناوا امتداد داشت، چشم دوخته بود.
پیرمردی که کنارش ایستاده بود، با دیدن حال او گفت: دلت برای خانه تنگ شده؟ نگران نباش، چون به زودی در وطنت خواهی بود.
مرد جوان به معلم خود نگاه کرد. بیست سال از زمانی که روستایش را برای آمدن به چین و یادگیری فنون رزمی از این مرد پیر ترک کرده بود، میگذشت.
مرد جوان که یارا نام داشت، گفت: در این فکرم که هنوز همه چیز در روستای ما مثل گذشته است یا نه؟
پیرمرد پاسخ داد: طبق تعالیم بودا، همه پدیدهها ناپایدارند. پیرها میروند و جوانها پیر میشوند.
یارا اهل روستای چاتان بود. در دوازده سالگی خانه پدرش را ترک کرده بود. نخستین سالهای دور از خانه برای یارا که پسر بچهای بیش نبود، با رنج و سختی همراه بود، زیرا علاوه بر کسب مهارت در فنون رزمی یک زبان جدید را نیز باید میآموخت.
از آنجا که با نظام آموزش جدید آشنایی نداشت، کسب مهارت در فنون رزمی، احتمالا سختترین وظیفه او محسوب میشد. در اُکیناوا همیشه در تماس با باد، دریا و طوفانهای دریایی قرار داشت و تنها مدرسهاش، طبیعت و هوای آزاد بود. اما بیست سال پیش، یک روز عمویش از ناها آمد تا او را با خود به چین ببرد.
بدین ترتیب یارا به عنوان کارآموز نزد استاد وونگ چونگ یو مشغول به تحصیل شد. به تدریج تحت آموزش و راهنمایی وونگ، او به یک هنرمند کامل در رشته فنون رزمی تبدیل شد.
در طول دوران اقامتش در چین، بخش عمده نیروی فیزیکیاش را صرف فراگیری هنر بو و شمشیرهای دوقلو کرد و با تب و تابی فراوان روزها و سالهای خود را چنان وقف تمرین با این سلاح ها کرد که رفته رفته این تمرینات جزیی از وجودش شدند، اما بزرگترین هدیهای که با خود به اُکیناوا آورد، فلسفه تعادل بود، (ین و یانگ) و این مهارتی بود که به تدریج در او پا گرفت. یارا مفهوم قدرت درونی را در کاراته اُکیناوایی بنیان نهاد.
در تمریناتش هر بار که پای او بطور احمقانهای میلغزید، استادش به نرمی میگفت: آغاز همه چیز در اتحاد و یگانگی است. و یک روز متوجه شد اتحادی که استادش از آن سخن میگفت، اتحاد جسم و روح است و دسترسی به تعادلی که در جستجویش بود، زمانی امکانپذیر میشد که جسم و روحش هر یک به تنهایی به تعادل خاص خود برسند.
بالاخره پس از بیست سال موفق به درک این نکته شد. زمان، اکنون با او نسبتی داشت. به خاطر میآورد که استادش همیشه میگفت: زمان برای مردی مهم است که صبور نیست. اگر منتظر کسی باشد ده دقیقه برایش خیلی طولانی به نظر میرسد، اما اگر مسئول تعلیم دیگران برای رسیدن به کمال باشد، بعد از پنجاه سال احساس میکند که تازه اول راه است.
http://www.cybershitokai.com/images/other/chatanyara-2.jpgنهایتاً پس از بازگشت به ده خود شغل مترجمی را دنبال میکند چرا که به زبان و خط چینی تسلط کافی داشت و در این امر به بازرگانان و حاکمان جزیره کمک مینمود.
یارا پس از گذشت چند ماه بطور کاملا اتفاقی سر راه سامورایی قرار گرفت که مزاحم دختری شده بود و برای رفع مزاحمت از او بدون داشتن سلاحی مجبور به مبارزه با آن سامورایی شد، که نتیجه منجر به کشته شدن سامورایی گردید. این داستان دهان به دهان و روستا به روستا به گوش همه اهالی جزیره رسید تا جایی که عدهای برای یادگیری کاراته نزد وی میآمدند.
اهالی دهکده به مرور زمان به صداهایی که (صداهای کیای و برخورد چوب با چوب) از خانه یارا میآمد، عادت میکردند. هنگامی که بیگانگان از دهکده دیدن میکردند، شاگردان یارا در سکوت به تمرین میپرداختند. در این هنگام شاگردانش حتی در آموزش کاتا، ضربه زدن به تنه درختان و انجام ورزشهای سخت، اکثراً روی قدرت، تمرکز و تکیه میکردند.
با وجود سعی فراوان برای مخفی نگاه داشتن وجود این کلاسها، خبر آن به اطراف منتشر میشد. یک روز وقتی مشغول ترجمه سندی بود، پیشخدمت ورود غریبهای را که برای دیدن او آمده بود، اعلام کرد. غریبه پرسید: ببخشید مزاحمتان شدم، شما چاتان یارا هستید؟
یارا با نگاهی مستقیم به چشمان مرد پاسخ داد: بله همینطور است. غریبه گفت: اسم من شیروما است و اهل هاماهیگا، من به این امید که تخصص و مهارت لازم در سای را از شما بیاموزم، از جزیره به اینجا آمدهام
یارا در جوابش گفت: من بدون معرفی قبلی به کسی آموزش نمیدهم. سپس لبخندی زد و به طرف اطاق مطالعهاش برگشت.
مرد غریبه فریاد زد: صبر کن. و در حالی که به او نزدیک میشد، گفت: این همه راه را نیامدهام که حرفم را زمین بیندازند. من راهی طولانی را برای یافتن کسی که بهتر از خودم بتواند از سای استفاده کند، طی کردهام. با همه استادان این رشته ملاقات کرده و آنها را شکست دادهام. سرانجام با این آگاهی که شما بزرگترین آنها در اُکیناوا هستید به اینجا آمدهام.
یارا مرد جوان را خوب برانداز کرد. او مغرور و پُر اِفاده بود. یارا تصمیم گرفت درس تواضع و فروتنی را به او بیاموزد. تنها مشکل او یافتن راهی بود که او را نرنجاند، چرا که یارا از آن جوان بیباک و جسور خوشش آمده بود و دریافته بود که او تفاوت کمی با سایر هنرمندان رشته رزمی که بیشتر به قدرت توجه داشته و فکر و روان را نادیده میگرفتند، دارد. یارا ناگهان گفت: فردا صبح هنگام سحر در ساحل منتظرم باش، آنجا به تو درس میدهم.
http://www.cybershitokai.com/images/other/Chatanyara_Mawashi.gifروز بعد هنگام طلوع آفتاب، یارا غرق در فکر با چشمان بسته روی ماسهها نشسته بود. در حالی که گرمای آتشگون خورشید پشت سر او رفتهرفته قوت میگرفت، هماهنگی شادی را با آسمان و زمین احساس میکرد. بدون آنکه چشم باز کرده باشد، متوجه چیزی شد که با نزدیک شدن خود این آرامش را برهم میزد. مردی که به سویش میآمد مملو از هیجان بود. یارا میتوانست آن را حس کند، ولی منتظر شد تا آن سایه مات و نیرومند به فاصله دو متری او برسد و سپس چشمان خود را کشود.
شیروما که در هر دست خود سایی را گرفته بود، گفت: خوب، من اینجا هستم.
یارا لبخندی زد و ایستاد. سپس از شیروما سؤال کرد: برای درس حاضری؟
جوان شجاع با گرفتن حالت دفاعی، پاسخ مثبت داد. یارا قصد داشت با نکهداشتن سای خود در کمر، از همان ابتدا به نحوی طبیعی مرد جوان را تحقیر کند. آرامش بیش از حد یارا این احساس را در شیروما تداعی میکرد که او استاد بزرگی است، بنابراین تصمیم گرفت دور او در جهت دریا چرخی بزند و امتیاز پشت کردن به خورشید را از آنِ خود کند. با خود فکر میکرد: اگر به اندازه کافی بچرخم، خورشید به چشمان او میتابد و او در برابر حمله من کور خواهد شد.
یارا لبخند زنان مرد جوان را با نگاه خود تعقیب میکرد. در حالی که شیروما هیجانزده و بیاندازه محتاط و آهسته، دایرهوار به این طرف و آن طرف حرکت میکرد، صدایی از درونش فریاد میزد: ضربهات را درست لحظهای که آفتاب به صورتش میتابد، بزن. چرا این لعنتی این قدر آرام و خونسرد است؟! ضربه اولت را حساب شده بزن! با یک همچون مردی، شانس دیگری وجود ندارد.
شیروما بالاخره به جایی رسید که یک قدم بیشتر به اینکه نور خورشید به چشمان یارا بتابد، باقی نمانده بود. یارا هنوز هم روبروی او قرار داشت و سای از پهلویش آویزان بود. این آرامش مرد جوان را پریشان میکرد. شیروما در یک ثانیه، قدم آخرش را برداشت و فقط آن موقع بود که یارا، سای خود را بلند کرد. این صحنه آخرین چیزی بود که در خاطره شیروما حک شد.
بعدها هرگاه به آنروز فکر میکرد این طور میگفت:
لحظهای که من گارد گرفتم، او یک سایاش را بلند کرد و از آن بعنوان آیینه استفاده کرد و اشعه خورشید را به چشمان من تاباند. او مرا قربانی نقشه خودم کرد. دامی که چیده بودم، نافرجام ماند و مدتی بعد با سردردی شدید و ورمی بزرگ روی سرم، در اتاق نشیمن یارا بهوش آمدم.
از آن پس شیروما همان جا مانده بود تا به جمع شاگردان یارا بپیوندد.
با توجه به داستانها و رویدادهای سیاسی آن زمان، برخی محققین احتمال میدهند که وی متولد سال 1668 و متوفی به سال 1756 بوده باشد، متأسفانه تقریباً سالهای بعدی عمر یارا زیر نقابی از رمز و راز پوشیده مانده است. اغلب مطالعات و تحقیقاتی که درباره زندگی او شده است، به ما نشان میدهند که بخش عمدهای از باقیمانده عمرش را وقف خطاطی و ترجمه کرده است، ولی این را یقین داریم که وی مدتی با فرستاده نظامی امپراطور چین استاد کونگ سیان چون (کوشانکو) نیز تمرین داشته که یادگار آن تمرینات کاتای زیبای چاتان یارا کوسانکو است.
وی نظیر افرادی که پس از او آمدند در تبلیغ و اشاعه سبک و روش تمرینی خود پافشاری نکرد، با این همه، با شایستگی تمام کاتاهای چاتان یارا نو سای، چاتان یارا شو نو تونفا،چاتان یارا نو کون، و نهایتاً چاتان یارا کوسانکو را برایمان به یادگار گذاشت.
mehraboOon
08-25-2011, 02:47 PM
بروسلي اسطوره هنرهاي رزمي
بروس لی اين اسطوره هنرهای رزمی با خلاقيت ، نبوغ و دانشی كه داشت و با ذهنی خواهان آزادی و در زمانی كه سبك های رزمی شرقی هر كدام خود را به جامعه آمريكا معرفی می كردند و همچنين مدعی كاملترين ، بهترين و قويترين رشته رزمی بودند ، به دور از هر گونه تعصب به رشته ای خاص شروع به معرفی شيوه ای از مبارزه نمود كه اين كار باعث غضب و نگرانی اساتيد و انجمن های بزرگ رزمی در آن زمان شد . زيرا بروس لی هنر های رزمی را از حالت سنتی خارج كرده بود و برای او فرقی نداشت كه هنر ، چينی ، ژاپنی ، كره ای ، فيليپينی و يا چيز ديگری باشد برای او هر سبكی كه دارای كارايی و بازده خوب باشد مهم بود و اين امر جايگاه اساتيد سنتی را به خطر می انداخت . بروس لی سيستم های كاربردی را جمع آوری كرد و با روش مبارزه كالی اسكريما و شمشير بازی اروپايی شيوه و استيل جيت كان دو را در دهه 60 ميلادی خلق نمود .
بروس لی هميشه از اينكه نامی برای جيت كان دو در نظر گرفت پشيمان بود زيرا به نظر او جيت كان دو يك تفكر و فلسفه است كه همواره پوياست و حس جريان داشتن در آن وجود دارد يعنی می توان چيز جديدی ياد گرفت و بر داشته ها افزود و هميشه خود را آماده پذيرش مطالب جديد و استفاده از بهترين روش ها ساخت .
جيت كان دو تنها يك استيل و شيوه در هنر هاي رزمي نيست ، بلكه در اصل يك ضد سبك می باشد كه در اجرا آسان و در تشريح مشكل است جيت ( Jeet ) به معنای نگه داشتن ، سد كردن ، قطع كردن ، جلو گيری كردن ، كان ( Kune ) به معنی مشت و دو ( Do) روش می باشد و به طور كلی جيت كان دو ( Jeet Kune Do ) به معنی روش جلوگيری از مشت است.
از ويژگی های اين سبك دفاع بدون دفاع كردن است به عبارتی ديگر جيت كان دو يك حالت تهاجمی محض می باشد كه بسيار سريع و آزاد ضربه می زند . حركات آن بسيار ساده و بر پايه حركات مستقيم و دورانی است و هيچ چيز مصنوعی و نمايشی در آن وجود ندارد و هميشه آسان ترين راه بهترين راه می باشد . همچنين جيت كان دو ساده ترين راه برای استفاده كردن از كمترين انرژی است .
از ديگر خصوصيات جيت كان دو استفاده از سرعت ، كندی ، سختی و نرمی در مبارزات است . بنا به شناختی كه در مبارزات از حريف پيدا می شود بايد از اين حالات استفاده گردد . در بعضی از درگيری ها سرعت حرف اول را می زند در بعضی ديگر كند بودن خود عامل پيروزيست و سختی و نرمی نيز بايد بنا به فراخور حال استفاده شود . هماهنگی بين دست و پا در مبارزه يكی ديگر از اصولی است كه هنرجو بايد كاملاً آن را رعايت كند . ضربه زدن با پا يكی از موارد استفاده از پا می باشد ، علاوه بر آن نحوه ايستادن و استحكام بر روی زمين ، جلوگيری از حمله حريف به وسيله پا ، حركات اغفال با پا ، فرار از ضربه و مهمتر استفاده از دست و سر ، بوسيله مانور و ايستادگی پا صورت می گيرد .
يكی ديگر از نكاتی كه بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه همه نقاط بدن بايد آمادگی برای مبارزه را داشته باشد زيرا دست و پا جزيی از سلاح های بدن هستند و اگر با هماهنگی ديگر اعضا مانند : كمر ، شانه ها ، گردن و حتی باسن كه در درگيری های نزديك بكار می رود ، استفاده گردد ، مطمئناً بر حريف خود برتری پيدا خواهيم كرد .
كليه سبك ها و رشته های موجود در جهان دارای ويژگی ها و خصوصيات مختلفی هستند كه يك هنر جوي جيت كان دو بايد اطلاعات كافی از روش ها و شيوه مبارزاتی آنها داشته باشد .زيرا از اصول برتری در مبارزه ، شناخت و آگاهی نسبت به شيوه ای است كه حريف بوسيله آن به مبارزه می پردازد .
هم اكنون در جهان سازمان های مختلفی در حال آموزش جيت كان دو می باشند . از بزرگان اين سبك می توان دان اينو سانتو ، ادو مولر ، كارتر گريوز را نام برد . جيت كان دو كالی اسكريما در ايران نيز همپای سازمان جهانی مشغول به آموزش شيوه های زير می باشد .
پانان توكن سيستم دست خالی فيليپين ، پن چاك سيلات سيستم اندونزی ، چی سائو پانان توكن و كلينچ چی سائو تای بوكس ، جوجيتسو ، شارت ستلينگ ، موی تای ، ساباته بوكس فرانسه ، ماياپات اندونزی ، كليه سيستم های وينگ چون ، شمشيربازی ايتاليايی فنسينگ ٬كالی اسكريما مبارزه با چوب ، كشتي آزاد و تكواندو ، كيك بوكس ، مجموعه فوق جيت كان دو كالی اسكريما را تشكيل می دهد چرا كه هرکدام از خطرناك ترين سبك ها در كشور خودشان می باشند .
هر يك از سيستم هايی كه در جيت كان دو كالی اسكريما تعليم داده می شود دارای ويژگی هايی است كه در زير به ذكر مختصری از خصوصيات و مشخصه های بعضی از سيستم ها می پردازيم .
ضربات دست به صورت مستقيم ، آرنج ، زانو ، سر ، انواع مسدود كردن و مانورهای دست مانند : كشيدن ، چسبيدن و گير دست ، رد و بدل كردن نيرو در حين درگيری در كليه سيستم های وينگ چون .انواع ضربات با چوب ،مبارزه با چوب ، استفاده همزمان با دو دست برای دفاع چوب و ضربه ، انواع قفل دست ها ، زانو ، شانه ها و مچ ها توسط چوب در سيستم كالی و اسكريما . انواع ضربات پا در تكواندو ،كونگ فو و كاراته . رقص پا و مانور با پا ، جابه جايی كوتاه و جاخالی دادن با حركات رقص پا و همچنين انواع ضربات دست در بوكس ( بروس لی تحت تاثير محمد علی كلي بود ) . انواع فنون خاك ، گير و پرتاب ، قفل كردن و شكستن اعضاي بدن در جوجيتسو و ای كی دو . انواع حركات حسی، انتقال انرژی برای تقويت مبارزه در فواصل نزديك به وسيله چی سائو در وينگ چون ، چي سائو پانان توكن ،كلينچ چی سائو تای بوكس . زيركی و چالاكی ، برگشت ها و جابه جايی پا ، ضربه زدن و انواع دفاع ضربه با شمشير در فنسينگ و شمشير بازی ايتاليايی .بنابراين جيت كان دو مجموعه كاملی است از هنرهای رزمی كه هر يك تكميل كننده ديگری می باشد .
در آخر بايد گفت كه بالاترين و مهمترين هدف سازمان جيت كان دو كالي اسكريما علمی و اصولی كردن مبارزه و فنی كردن آن و همچنين هدايت همه استعدادها و علاقه مندان به هنرهای رزمی در يك كانان و دانش رزمی درست می باشد . در ضمن مبحث فوق چكيده ای از دنيای بزرگ هنر رزمی جيت كان دو می باشد
mehraboOon
08-25-2011, 02:48 PM
دیگران درباره "بروس لی" چه می گویند:
دیگران درباره بدن "بروس لی" چه می گویند:
من می دانم که میلیون ها تن از طرافداران او معتقدند که او با بدن خاصی به دنیا آمده است. آنها او را دیده اند که قدرت خارق العاده ای داشت٬ فوق العاده چالاک بود و بدنی کوچک٬ اما بسیار عضلانی و عجیب و قابل انعطاف داشت. بسیاری از آنها باور نمی کنند که بروس بدن خارق العاده خود را فقط از طریق قدرت اراده و پشتکار در تمرینات دشوار و مستمر به دست آورده باشد.
لیندا لی کدول
بروس لی بدن فوق العاده شکیلی داشت. در بدن او چربی اندکی وجود داشت٬ منظورم این است که شاید چربی بدن او از هر قهرمانی که در دنیا وجود دارد٬ کمتر بود شاید به همین دلیل این قدر قابل باور به نظر می رسید.خیلی ها هستند که همه آن حرکات را انجام می دهند و همان مهارت را به دست می آورند٬ ولی به اندازه بروس لی قابل باور و تاثیر گذار نیستند. او در نوع خود بی نظیر بود .او بت بسیاری از انسانهاست. نکته مهمی که در مورد آدمی مثل بروس لی می شود گفت این است که او الهام بخش میلیونها تن در سراسر جهان است که می خواهند پا جای او بگذارند. آنها می خواهند هنرمندانی رزمی کار باشند و به عالم سینما قدم بگذارند و کاری که می کنند این است که هر روز٬ برای ساعتهای متمادی تمرین می کنند. کسی مثل بروس لی٬ منبع الهام عظیمی است که به میلیونها کودک در سراسر دنیا کمک می کند.او تاثیری عظیم و برجسته بر مردم دنیا داشت و به گمان من٬ برای سالهای سال مردم او را تحسین خواهند کرد.
آرنولد شوارزنگر
بروس لی پیراهنش را در می آورد و من مثل همیشه که بدنش را می دیدم٬ متحیر می شدم.او عضله روی عضله بود !
چاک نوریس
او خودش٬ خود را خلق کرد٬ او خودش را چون مجسمه ای تراشید. تک تک عضلات او در هماهنگی مطلق با کاری بودند که انجام می داد و کاملا" کارآمد بودند و آخرین باری که او را دیدم٬ در شرایط جسمانی کاملی قرار داشت. پوستش مثل مخمل٬ صاف و حیرت انگیز بود.
جیمز کابرن
او وزن چندان زیادی نداشت٬ ولی از همان وزن حداکثر بهره را می برد. بسیار قوی بود و تمام وزن بدنش از عضلاتش بودند. او بدنی بسیار شکیل و متناسب داشت.
کریم عبدالجبار
بروس لی بدن استثنایی داشت٬ فیلمی که بارها و بارها می بینم و از دیدن آن سیر نمی شوم" اژدها وارد می شود" بروس لی است.
شاهرخ خان
mehraboOon
08-25-2011, 02:48 PM
راز مرگ بروس لی چه بود؟
شاید جوانان و نوجوانان امروز تنها نامی از بروس لی شنیده اند. اما همه جوانان قدیمی حدود ۳۰ الی ۴۰ سال پیش بروس لی را میشناسند. در آن زمان تعداد اکشن منها و فیلمهای زد و خوردی مانند امروز زیاد و متعدد نبود. بروس لی یکی از کسانی بود که در آن زمان محبوبیت خاصی میان همه مردم داشت. فردی که دستهایش مانند تیغ عمل میکرد و در کاراته بازی شهرتی جهانی یافته بود. در آن دوران اکثر جوانان به ویژه پسرها اتاقهای خود را با عکسهایی از بروس لی تزئین میکردند.
بروس لـی
Bruce Lee
شاید جوانان و نوجوانان امروز تنها نامی از بروس لی شنیده اند. اما همه جوانان قدیمی حدود ۳۰ الی ۴۰ سال پیش بروس لی را میشناسند. در آن زمان تعداد اکشن منها و فیلمهای زد و خوردی مانند امروز زیاد و متعدد نبود. بروس لی یکی از کسانی بود که در آن زمان محبوبیت خاصی میان همه مردم داشت. فردی که دستهایش مانند تیغ عمل میکرد و در کاراته بازی شهرتی جهانی یافته بود. در آن دوران اکثر جوانان به ویژه پسرها اتاقهای خود را با عکسهایی از بروس لی تزئین میکردند. امروزه هنرپیشههایی مانند جکی چان، آرنولد و... بسیار زیاد هستند. اما ۳۰ الی ۴۰ سال پیش چنین نبود. اکنون میخواهیم زندگی کاراته باز چند دهه پیش را برایتان بازگو نماییم. هم چنین درباره مرگ مشکوک او مطالبی بیان کنیم.
متولد آمریکا
بروس لی (لی هسیا الانگ Lee Hsiaolung) در ۲۷ نوامبر ۱۹۴۰ در سان فرانسیسکو به دنیا آمد. مادر و پدرش هنگ کنگی بودند. پدرش خواننده اپرای چینیها بود. بروس یک سال داشت که به همراه خانواده اش به هنگ کنگ رفت. او در همان دوران کودکی به بازیگری علاقه زیادی داشت و کاراته را در آن زمان آموخت. ۶ ساله بود که در فیلم تولد انسان بازی کرد. آخرین فیلمش نیز به سال ۱۹۷۳ بازی مرگ نام داشت که نیمه تمام ماند و از دنیا رفت. او فنون کاراته و کونگ فو را از استاد معروف ییپ کانگ آموخت. اما او قبل از این که نزد استاد برود خودش کاراته بازی میکرد. ولی تحت نظر استادان با تجربه در کاراته بازی بسیار خبره شد. ۱۹ سال داشت که هنگ کنگ را به قصد آمریکا ترک گفت و در دانشگاه واشنگتن در رشته فلسفه مشغول به تحصیل شد. در کنار تحصیل در دانشگاه برای تامین معاش پیش خدمت یک رستوران شد و همچنین مهارتهایش را به چند دانشجو میآموخت و پولی دریافت میکرد. او آن قدر مهارت داشت که کم کم توانست مدرسهای دایر کند و در آنجا هنرجویان بیشتری را آموزش دهد. بسیاری از دانشجویان ژاپنی در سیاتل سعی داشتند که با بروس مبارزه کنند و او را از پای در آورند. اما در بیشتر مبارزات بروس برنده نهایی بود.
ازدواج او
او در دانشگاه با لیندا آشنا شد و ازدواج کرد. حاصل ازدواجشان یک پسر بود که از لحاظ قیافه مانند چینیها شبیه پدرش و از لحاظ رنگ پوست و مو مانند غربیها که شبیه مادرش بود. نامش را براندون نهادند. در واقع ترکیبی از دو نژاد چینی و غربی بود. آوازه شهرت کاراته بازی او در آمریکا پیچید و به دلیل داشتن سابقه بازیگری در دوران کودکی و نوجوانی، تهیه کنندگان فیلم در هالیوود از او تقاضای بازی نمودند و او را اژدهای کوچک لقب دادند.
بسیاری از بازیگران مشهور هالیوود میخواستند از او فنون کونگ فو یاد بگیرند. استیو مککویین، جیمز کوبارن، لی ماروین از جمله کسانی بودند که با بروس آشنا شدند و از او مهارتهایی آموختند. بروس آنقدر هنرمند بود که در عرض مدت کوتاهی ستارههای سینماهای هالیوود شد. در سال ۱۹۶۸ بار دیگر به هنگ کنگ رفت و در آنجا با استقبال مردم روبه رو شد. او بعداز بازگشت از هنگ کنگ کتابی در زمینه مهارتهای کاراته نوشت. حرکاتی که او انجام میداد امروزه از آن حرکات الهام گرفته اند و در برنامه ریزی رباتها برای ساخت فیلمهای اکشن به کار میبرند. هیکلی مانند آرنولد شوارزینگر نداشت او با قدی متوسط و جثه ای استخوانی اما قوی و ورزشکار میتوانست مانند پروانه جست بزند و از سویی به سوی دیگر رود و در یک چشم به هم زدن رقیب خود را شکست دهد. او محبوب مردم بود و در آن زمان پیر و جوان در محافل از مهارتهای بروس صحبت میکردند. نوجوانان و جوانان لباسهایی با تصاویر بروس و اژدها به تن میکردند و در دعواهایشان از فنون او که در فیلمهای سینمایی دیده بودند به کار میبردند. او چند ماه قبل از مرگش در فیلمیبه نام ورود اژدها بازی کرد. بروس لی در فیلم ورود اژدها لباس سنتی چینیها را به تن کرده بود و ۲۰۰ میلیون دلار به دست آورد. مرگ بروس لی رازی است که بر همگان پوشیده بود. هر کسی درباره مرگ بروس لی جوان عقیده ای داشت.
شایعات پیش از مرگ او
بروس لی در سال ۱۹۷۳ در سن ۳۳ سالگی از دنیا رفت. او ۳۲ سال داشت که شایعه شد در آپارتمانش در هنگکنگ خوابیده بوده و ناگهان مورد اصابت گلولهای قرار میگیرد. بروس لی این طور اظهار داشت. یک روز از سوی معتبرترین روزنامه هنگکنگ به منزلم تلفن زده شد گوشی را برداشتم. خبرنگار روزنامه گفت میخواستم ببینم واقعا" بروس لی زنده است؟ من هم گفتم پس تو با چه کسی حرف میزنی؟ بله من زندهام. من بروس لی هستم!
اما وقتی بروس لی واقعا" مرد، شایعهها این طور پخش شد که بروس لی در هنگ کنگ به باج گیرها پول نپرداخته و توسط آنان ترور شد.
بسیاری از چینیها معتقد بودند که بروس هنگام تمرین یکی از فیلمهایش مورد سوء قصد قرار گرفته است. در صحنهای که قرار بوده با یک اسلحه قلابی به سوی بروس لی شلیک شود، اسلحه پر از گلوله بوده و بروس لی مورد اصابت گلوله قرار گرفته و کشته شده است. عدهای میگفتند هنگام تمرین استادش عصبانی شده و ضربهای به سرش زده و او ضربه مغزی شده است. اما حقیقت چنین نبود.
حال به تفصیل موقعیت زمان قبل از مرگ بروس لی را بازگو میکنیم:
مرگ او
بروس لی به تومور مغزی دچار شده بود و هنگامی که میخواسته برای تمرین فیلم بازی مرگ برود بیهوش شده و تلاش پزشکان بی نتیجه بود و تیم پزشکی بروس لی ۵ دلیل برای مرگ نابهنگام او ارائه دادند. یکی از دلایل اصلی مرگ زودرس بروس تورم و رشد یک غده در مغز او بود. به گفته همسرش لیندا، بروس با تهیه کننده فیلم ریموندجو در ساعدت ۲ بعدازظهر قرار داشت. آن دو در مورد ساخت فیلم بازی مرگ با یکدیگر مشورت کردند و تا ساعت ۴ بعدازظهر با هم صحبت کردند و بعد به خانه بتی تینگچی بازیگر تایوانی الاصل که نقش اصلی زن فیلم بازی مرگ را داشت رفتند. بعد از ساعتی چو آنجا را ترک میکند و بروس و بتی با هم شام میخورند. در آنجا بروس احساس سردرد میکند و بتی یک قرص Eguagesic (آسپرین قوی) به او میدهد. حدود ساعت ۷ شب بروس به خواب میرود. چو به خانه بتی تلفن میزند تا با بروس حرف بزند اما بتی میگوید بروس به خواب عمیقی رفته و نمیتواند او را بیدار کند. بلافاصله او را به بیمارستان میرسانند. پزشکان به معاینه دقیق میپردازند. او به کما رفته بود بعد از مدت کوتاهی نیز حتی نفس هم نمیکشید. پزشکان متوجه شدند که مغزش تورم دارد. وزن مغز او از ۱۴۰۰ به ۱۵۷۵ گرم رسیده بود. هیچ یک از رگهای خونی بسته یا پاره نشده بود. تمام اعضا و جوارح بدن مورد معاینه قرار گرفته و کالبد شکافی شد. در معدهاش همان قرص آسپرین قوی بود که بتی به او داده بود. علاوه بر این چند دانه شاهدانه در معدهاش یافت شد که مشخص نشد این شاهدانهها را از دست چه کسی خورده است. عده ای از پزشکان معتقد بودند که شاهدانهها به زهر آغشته شده بود و همین امر سبب مرگ وی شده است. اما پزشک اصلی او معتقد بود که به دلیل خوردن آسپرین قوی، تومور فعال شده و مرگش فرار رسیده بود. در واقع چنین فردی با داشتن تومور مغزی نباید چنین آسپرینی مصرف میکرد.
همسرش لیندا میگفت: او هیچ گاه دوست نداشت عمر طولانی داشته باشد. زیرا او نمیتوانست تحمل کند که قدرت بدنیش با کهولت سن روز به روز تحلیل رود. بروس لی میگفت اگر من باید فردا بمیرم هیچ شکایتی ندارم. من به آرزوهایم دست یافته ام و در دنیا آنچه را که میخواستم انجام داده ام. از زندگی انتظار بیشتری ندارم
mehraboOon
08-25-2011, 02:49 PM
پند های بروس لی
شما وقتی وظیفه تان را به خوبی انجام داده اید که که مقداری بیش از ان را انجام داده باشید.
اگر کسی به همسایه اش کمک کند کسی بدون یار نمیماند.
استقامت و پایداری در مشکلات موفقیت را پشت سر دارد.
یک مرد عاقل از یک سوال احمقانه بیشتر فرا میگیرد تا یک مرد احمق از یک جوای عاقلانه.
خوش بینی و اعتقاد به هدف ما را به موفقیت راهنمایی میکند.
شکیبایی و صبر بهره ی فراوان دارد و عدم ان مانع رسیدن به قدرت و تمرکز حواس و پیروزی است.
یک مربی خوب همیشه شاگردانش را درنفوذ خودش دارد.
انسانهای چاق و تنبل نخواهند توانست به مانند یک انسان عادی زندگی کنند.
دیروز خیال است ولی حالا حقیقت دارد.
ابلهان زبان دراز دارند.
در عمل باید انسان بود نه در ظاهر.
لذت زندگی در کمک به دیگران است.
حقیقت در سادگی است.
داشتن مهم نیست بلکه راه به دست اوردن ان اهمیت دارد.
رقابت سازنده ی جهت دست یابی به هدف به زندگی شما معنی و دوام میبخشد.
عمل هر فردی نمایانگر اندیشه ی اوست.
گستاخی و از رو نرفتن ابزار پیروزی شمایند.
اگر شما زندگی را دوست دارید وقت را غنیمت شمارید.زندگی مملو از دقایق و اوقات میباشد.
اگر انسان قدرت پیروز شدن بر نفس خویش را داشته باشد در همه ی کارها میتواند پیروز شود.
کسانی که نادانند مانند اشخاصی میباشند که در تاریکی راه میروند و هرگز نیاز به چراغ را احساس نمیکنند.
شما اگر اماده ی فراگیری باشید میتوانید در زندگی موفقیتهای فراوانی به دست اورید.
اگر شما خود را احمق بسازید بسیار کسانی هستند که از شما سواستفاده میکنند.
اگر شما فقط به هدف فکر کنید هرگز به ان دست نمیابید.
داشتن شما را قدرتمند میسازد اما رفتار و اندیشه ی شما باعث احترام به شماست.
اگر امروز راست بگویید فردا دروغ نخواهید گفت.
تحصیل علم مردان بزرگی میسازد.
پول دار شدن همیشه هدف نیست خدمت کردن ساده به دیگران هم باید هدف باشد.
یکی از علل بزرگ شکست فقدان تمرکز حواس میباشد.
هیچ چیزی غیر ممکن نیست مگر شما ان را غیر ممکن سازید.
اشتباهات معمولا برگشت پذیرند اگر کسی جرات پذیرفتن انها را داشته باشد.
کسی که میخواهد موفق شود بایستی بیاموزد که چگونه بجنگد-رقابت کند-و زحمت بکشد.
همیشه به دنبال فراگیری باشید.
نبین که میگوید ببین چه میگوید.
امید وارم که پند های بروس جاودان رو در زندگیتون به کار ببرید
__________________
هیچ فرم غیر قابل انعطافی در جیت کان دو وجود ندارد. همه چیز در فهم این موضوع خلاصه می شود: اگر دشمن آرام است از او آرامتر باش و اگر دشمن سریع حرکت می کند از او سریعتر حرکت کن.
- بهترین اتفاق در زندگی من پیدا کردن همسرم بود نه فیلم رئیس بزرگ __________________
- بین اینکه خود را به کمال برسانیم و یا تصور از خود را به کمال برسانیم تفاوت است.
- دیدن حقیقی، به معنی آگاهی بدون انتخاب، به کشف می انجامد و کشف یکی از راه ای یافتن نیروهای بالقوه ماست. با این حال وقتی همین چشم ها در نظاره و کشف خطاهای دیگران بکار گرفته می شوند ما را تبدیل به آدم هایی می کنند که آماده محکوک کردن دیگرانیم. زیرا ایراد گرفتن و روحیه دیگران را خراب کردن آسان است، اما شناختن خود یک عمر طول می کشد.
- گذشته ها گذشته است و فقط آینده است که می تواند برای شما خوشبختی را به ارمغان بیاورد.
- کلمه فوق ستاره واقعاً مرا ناراحت می کند چرا که کلمه ستاره یک تصور است، چیزی که مردم شما را با آن صدا می کنند. فرد باید به خودش به عنوان یک بازیگر نگاه کند. منظورم اینست که آدم باید خیلی هم خوشحال باشد و اگر کسی او را یک فوق بازیگر بخواند خیلی بهتر از فوق ستاره است.
- برای اینکه ذهن را آن چنان متمرکز و هوشیار کنیم که بتواند بلافاصله حقیقت را که در همه جا هست درک کند، باید آنرا از بند عادات قدیمی، تعصبات، طرز فکر محدود کننده و حتی خود فکر معمولی رها کنیم.
- مبارزه چیزی نیست که شرطی شدن شما به عنوان یک هنرجوی هنرهای رزمی چینی یا ژاپنی به شما دیکته می کند.
mehraboOon
08-25-2011, 02:49 PM
ناگفتههائی از زندگی بروسلی سال ۱۹۶۶، بروس لی کاتو را در سریال ”زنبور سبز“ بهعهده داشت، تنها در یک فصل او با یک اکران مردمی کونگفو در یک نقش طرفداران بسیاری بهدست آورد.در ۱۹۶۷-۱۹۶۶ بروس لی در نقش کاتو در کنار زنبور سبز وان ویلیامز ظاهر شد.
”زنبور سبز“ توسط جرج تراندل در اواسط دهه سی برای ایستگاه رادیوئی دتروت دیلیو ایکس وای زد، آفریده شد. مثل بقیه کتاب داستانهای تصویری ”زنبور سبز“ دو زندگی داشت. برای همین تهیهکننده سریال یعنی ویلیام دوزیه در ابتدای هراپیزود هویت بازیگر نقش اصلی را برای تماشاچیان توضیح میداد. ”مبارزه طلب دیگر زنبور سبز، همکارش کاتوست، زنبور سبز که در پرونده پلیس یک جنایتکار تحت تعقیب است، در واقع بریت در مالک دیلی سانتی نل است. اما شخصیت دوم او فقط برای منشی و وکیلش آشکار است و از آن خبر دارند. و او برای احقاق حقوق شهروندان شریف، زنبور سبز، است.
بروس نقش کاتو، خدمتکار و راننده بریت رد را داشت. خودش میگفت: ”همه صحنههای نمایشی را من انجام میدهم، اگر لازم باشد از سلاح هم استفاده میکنم“. اول شروع سریال برای ۲۳ می ۱۹۶۶ تعیین شده بود اما بعد برای اول ژوئن برنامهریزی شد تاریخی که فیلمبرداری در استودیوی دزی - لو کولور آغاز شد. در طول تابستان گروه فیلمبرداری بدون وقفه کار میکرد تا بتواند اپیزود اول را تمام کند.
● یک نقش محدود
در حالیکه وان ویلیامز نقش اول را با بیشترین وسعت کاری در اختیار داشت، نقش بروس محدود به همکار او میشد ”اقامتگاه آقای رد“ روس به شوخی به روزنامهنگار میگوید:
”میدانی چرا من این نقش را در ”زنبور سبز“ قبول کردم؟ چون نام قهرمان داستان بریت رد بود و من تنها چینی در کالیفرنیا بودم که میتوانست این اسم را به درستی تلفظ کند“ قبل از شروع اولین اپیزود، بروس برای دوزیهنامهای نوشت و نظری را نسبت به پرسوناژ خودش و چند پیشنهاد دیگر بیان کرد ”سادگی، برای معرفی یک شخصیت بهترین است و کمترین انرژی را از آدم میگیرد. سوژه کونگ فو و اجراء نقش با هم منافاتی ندارند. در طول اپیزود اول ”زنبور سبز“ من تجربیات زیادی بهدست آوردم. در مجموع؛ دوست داشتم ارتباط بین زنبور سبز و کاتو را بهخوبی حلاجی کنم. فکر میکنم کمی دیالوگ راحتتر با همکاران بتواند کار را ملموستر کند. من تأثیر سادگی را میدانم اما برای پروراندن سادگی باید بدانی چه بگوئی و چه کاری انجام دهی. از ترکیب آرامش و سادگی قاطعیت بهدست میآید. شوخی نمیکنم، احساس میکنم همکاری فعال با زنبور سبز یک کاتوی مؤثر، متفاوت و زنده را به نمایش گذاشت. من دوست داشتم سریال طولانیتر شود و اگر حس خطر برای شما ایجاد میکردم برای این بود که هیجان شما را برای پیگیری دنباله ماجرا تحریک کنم“.
mehraboOon
08-25-2011, 02:49 PM
سریعتر از دوربین
۹ سپتامبر ۱۹۹۶ سریال شروع شد چهارشنبهها از ساعت هفت و سی دقیقه الی هشت شب نام قسمت اول بود: ”اسلحه خاموش“ در آن قسمت بروس مؤثر و محرک چند صحنه مبارزه داشت. همه دستاندرکاران تلویزیون اجراء را نگاه میکردند، کارگردانها و تهیهکنندهها آنچه را میدیدند باور نمیکردند، بینندهها مجذوب حرکات بروس شده بودند خصوصاً صحنههائی که با پرسوناژهای سریال مبارزه میکرد، این هنر رزمی برای همه بیگانه بود، تا به حال تلویزیون چنین چیزی نشان نداده بود. یکی از منتقدان نوشت: ”نقش لی، کاتو، مبارز جنائی، فیزیکی قویتر را میطلبد اما هنرپیشه جوان خیلی بیشتر از حد نیاز از پس آن برآمده است“. بروس قبلاً گفته بود: ”کونگ فو بسیار برتر از ”زنبور سبز“ است“.
از وقتی سریال شروع شد و از همان قسمت اول بروس برای بینندهها و نتقدان بسیار جالب توجه بود. هم به لحاظ فنونی که اجراء میکرد و هم به لحاظ سرعت بیش از اندازهای که داشت. بعضی از مسئولین پروژه از سرعت بیش از اندازه او شاکی بودند چون درست نمیشد از حرکاتش فیلمبرداری کرد و چون امکان آرام کردن فیلم و جود نداشت. بروس ژستهایش را آرامتر کرد تا بینندهها بهدرستی بتوانند حرکاتش را ببینند. ”اوایل خیلی خندهدار بود“ بروس اینطور میگوید: ”تنها چیزی که میتوانستی ببینی این بود که آدمها جلوی پای من به زمین میافتادند“.
روشهای فیلمبرداری در آمریکا هرگز با روشهای هنگ کنگ قابل مقایسه نبود. بروس برای اینکه بتواند گروه را با شخصیت خودش هماهنگ کند لازم بود اعتماد آنها را به خودش جلب کند. وان ولیامز در این مورد میگوید: ”بروس برای آنکه بتواند آنچه را در ذهن دارد به خوبی بیان کند خیلی سختی کشید“.
ما ”زنبور سبز“ را بدون نور در تاریکی کار میکردیم، سریال تاریک و رمزآلودی بود. بیشترین مشکل برای نشان دادن تکنیکهای بروس بود چون او سر تا پا سیاه میپوشید و تو فقط یک هیکل را میتوانستی ببینی و مکانی که در آن صدای فریاد میآمد“.
”نمیتوانستی بهدرستی لی را ببینی، در یکی از صحنههای خیلی طولانی بالاخره توانستیم یک مبارزه کامل از او ببینیم. بعد با هم صحنههائی را که گرفته شده بود تماشا کردیم. ما در اتاق بغل نشسته بودیم و میخندیدیم. او از اتاق خارج شد با قیافهای که تصورش را هم نمیکردی چون دوست نداشت کسی جیت کان دوی او را مسخره کند. بعد از این او سعی کرد بیشتر به حرف همکارش گوش کند. ما هم نور را عوض کردیم تا بهتر بتوانیم او و حرکاتش را ببینیم“.
منتقدی مینویسد: ”میخواهم به تهیهکنندگان سریال ”زنبور سبز“ بگویم برای اینکه سریالش جذابتر شود اجازه بدهند همکار زنبور یعنی کاتو، خودش دیالوگهایش را بنویسد“.
__________________
● بروس لی ستاره سریال شد
وقتی تهیهکننده اشتیاق مردم را به کاتو دید صحنهها و دیالوگهای بروس را افزایش داد، هر بار کاتو را در حال نجات زندگی”زنبور سبز“ میدیدند که او را از محاصره دشمنانش نجات میدهد با اجراء فنون زیبا و چشمگیر.
از وقتی اپیزودها افزایش پیدا کرد. منتقدان بیشتر متوجه نقش بروس شدند. آنقدر که ستاره فیلم جابجا شد. البته نقد منفی هم داشت: ”گاهی اوقات تجربهای وحشتزده را ایفاء میکند“. که اینها به بروش برمیگشت خودش میگوید: ”در کالیفرنیا هوادارانم دورهام میکردند. چنگ و لگدم میزدند، من نمیتوانستم بدون زخمی کردن فیزیکی هوادارانم خودم را نجات بدهم“.
”همیشه در مرکز توجه بودن بروس را خوشحال میکرد؛ لی غرق در دنیای هنر رزمی خودش بود“. ویلیامز ادامه میدهد: ”یکی از فنون که او هیچ وقت از قلم نمیانداخت، ضربات پا، برش و ضربات برگردان دست بود درست هر زمانی که روی صحنه بود، برای نمونه یک بار من روی صحنه بودم و مردم را توی روشنائی نگاه میکردم که ناگهان یک ضربه به گوشم احساس کردم برگشتم دیدم لی بهراحتی روی هوا پریده و در همان حال پرواز ضربه پائی زده که گوشه کوچکی از آن به نوک پا گوش مرا نوازش داده است“. همه میدانستند که حال و هوا و روحیه بروش بیشتر به چریکها میخورد.
”او همیشه در حال نشان دادن عضلات و قدرتی بود که داشت“. اینها را پی ترچین یکی از هنرپیشههای ”زنبور سبز“ و دوست بروس میگوید و ادامه میدهد: ”خیلی انگیزه کار بقیه را نمیتوانستی بفهمی چون او خیلی قوی بود و بیشتر سعی میکرد مهارتهای بدنی خودش را به نمایش بگذارد“.
__________________
● بروس لی به روبین درس میدهد
علیرغم تعریفها و نقدهای مثبتی که از سریال میشد، سریال نتوانست موفقیتی بین عموم مردم آنچنان که انتظارش میرفت، کسب کند. مشکل اصلی هم این بود که تهیهکنندهه قصد داشتند زنبور سبز و کاتو را در مقابل بت من و روبین در یک اپیزود دوقسمتی قرار بدهند.
ویلیامز تعریف میکند: ”قصه این بود که تهیهکنندههای ”زنبور سبز“ میخواستند به نوعی ما را مقابل بت من قرار دهند تا مثلاً توجه مردم را به سوی ما جلب کنند اما این کار موفق نشد“.
اولین سناریو که درآمد، لی آن را خواند، من روی صحنه منتظرش بودم. من با روبین یک مبارزه انجام داده بودم و جلوی او کم آورده بودم. بروس در حالیکه صحنه را ترک میکرد گفت: ”من به هیچ وجه با روبین مبارزه نمیکنم که از او شکست بخورم. این برای من مسخره است باید سناریو را عوض کنند و در آن تعادل ایجاد کنند“.
گروه فیلمبرداری یقین داشتند که برت وارد (روبین) کمربند مشکی کاراته دارد. بروس علاقهای به کاراته نداشت ولی برای کاراتهکاها احترام بسیاری قایل بود. خصوصاً به خاطر احترامها و تمریناتی که او نیز آنها را دوست داشت. برای همین از دروغ بدش میآمد و تحمل نمیکرد که کسی که کمربند مشکل ندارد دعای داشتن آن را بکند.
”بروس درسی به روبین داد. من فکر میکنم او از ترس میلرزید. او فکر میکرد بروس میآید و او را به زمین پرت میکند اما بروس به او گفت ما الآن یکی از بزرگان کمربند مشکی را که تو هستی را اصلاح میکنیم“. اینها را ویلیامز برای ما تعریف میکند.
__________________
● پایان ماجرا
ویلیامز تعریف میکند: ”خیلی سخت بود که وقتی روبین را میبینی خندهات نگیرد! بروس خیلی جدی بود، شوخی نمیکرد، اصلاً به نظر نمیآمد اهل این کار باشد، اما روی صحنه شوخی میکرد، وارد (روبین) داشت از ترس میمرد!“
وقتی شروع به فیلمبرداری کردیم زمانیکه وارد چرخید و دید بروس خیلی نزدیک او در حال آمادگی برای مبارزه است پا به فرار گذاشت بدون آنکه به پرسونازی که داشت فکر کند و از بروس خواست هیچ کاری با او نداشته باشد و به بروس یادآوری کرد این تنها یک سریال تلویزیونی است.
بروس میگفت: ”آن لحظه خیلی برایم سخت بود جدی باشم. من واقعاً او را ترسانده بودم و احساس میکردم کسی پشت سرم غر غر میکند و متلک میپراند“! ”جوجه خروس سیاه“ همان موقع من از شدت خنده منفجر شدم و دیگر نمیتوانستم جدی باشم“. همان وقت بروس به وارد گفت: ”تو خیلی شانس داری که این یک سریال تلویزیونی است“. علی رغم نقدها و تعریفهای خوبی که از بروس میشد سریال هوادار چندانی بهدست نیاورد، اواخر ژانویه ۱۹۶۷ بعد از اینکه فیلمبرداری ۲۶ قسمت از سریال تمام شد کارگردان فوکس تصمیم گرفت بعد از گذشت تنها یک فصل سریال را تمام شده اعلام نماید و همه چیز در ژانویه ۱۹۶۷ تمام شد. بعضی از دستاندرکاران با نوشتن نامه رسمی چنین درخواستی را مطرح کرده بودند.
به خاطر توجه به نژادپرستی که آن وقتها در هالیوود وجود داشت بروس یک نوشته کوتاه از ویلیام دوزیه دریافت کرد که در آن نوشته بود: ”کنفوسیوس میگوید: زنبور هرگز وز وز نمیکند“.
mehraboOon
08-25-2011, 02:50 PM
بروس لي http://forum.patoghu.com/images/poti/2009/01/9471.jpg
تولد
در ۲۷ نوامبر سال ۱۹۴۰ بروس «جان فان» لی در سال اژدها (بین ساعت ۶ تا ۸ صبح)در سانفرانسیسکو چشم به جهان گشود.
آغاز کار و ورود به هنرهای رزمی
اولین آشنایی بروس با هنرهای رزمی توسط پدرش - لی هوی چون- صورت گرفت. او در ابتدا مهارتهای پایهای در سبک تای چی را از پدرش فرا گرفت.سی فوی بروس لی یعنی استاد بزرگ وینگ چون - ییپ من - همکار و دوست پدر او بود. بروس از سن ۱۳ تا ۱۸ سالگی تحت تعلیم استاد هنگ کنگی خویش ییپ من بود.
مانند اکثر مدارس هنرهای رزمی چینی در آن زمان، کلاسهای سیفو ییپ من توسط شاگردان ارشد و درجه بالا اداره میشد. یکی از شاگردان ارشد ییپ من «وانگ شون لئونگ» بود. بر طبق گفتهها او بیشترین تأثیر را بر کونگ فوی وینگ چونِ بروس لی داشتهاست. پس از اینکه تعدادی از شاگردان پپپ من به دلیل بعضی آداب و رسومات چینی از آموزش به بروس لی خودداری کردند، ییپ من به طور خصوصی شروع به آموزش بروس لی کرد. بروس همچنین بوکس غربی را نیز یاد گرفت و مسابقه فینال قهرمانی بوکس در سال ۱۹۵۸ را با ناک اوت کردن «گری الم» که قهرمان سه بارهٔ مسابقات بود، در راند سوم به پایان رساند. قبل از مسابقهٔ نهایی بروس سه حریف قبلی اش را مستقیماً در همان راند اول ناک اوت کرده بود.بعلاوه بروس تکنیکهای شمشیرزنی غربی را از برادرش «پیتر لی»- که قهرمان شمشیرزنی در زمان خودش بود- یاد گرفت.
ورود به آمریکا
بروس لی در سن ۱۹ سالگی به منظور ادامه تحصیل و تنها با ۱۰۰ دلار با کشتی وارد ایالات متحده آمریکا شده و در مدرسه فنی ادیسون ثبت نام کرد. سپس به تحصیل در رشته فلسفه مشغول گردید.
آموزش کونگ فو به غیر چینیها
بروس لی در ابتدای ورودش به آمریکا و برای تامین هزینه تحصیلش ناگزیر در رستوران کار میکرد اما چون احساس میکرد این کار در شان وی نیست این کار را رها کرده و تصمیم به آموزش کونگ فو گرفت و با استقبال فراوان دوستانش مواجه شد.
جان فان کونگ فو
بروس لی آموزش هنرهای رزمی در آمریکا را از سال ۱۹۵۵ شروع کرد.در آغاز کار او وینگ چون آموزش میداد. هنری که بر پایه برداشتها و آموختههایش در هنگ کنگ بود. جان فان کونگ فو (که معنای لغوی آن کونگ فوی بروس لی است.)در واقع نامی بود که بروس لی بر روی هنر رزمی خودش گذاشته بود، که اساساً روش تعدیل یافته او در وینگ چون بود. اولین شاگرد بروس یک جودو کار به نام «جس گلاور» بود که بعدها دستیار او شد. قبل از نقل مکان به کالیفرنیا، لی اولین مدرسهَ هنرهای رزمی اش را در سیاتل با نام «موسسهٔ جان فان کونگ فوی لی»را افتتاح کرد. لی همچنین روش لگد زنی اش، که شامل لگد مستقیم وینگ چون و لگد قدرتی کونگ فوی شائولین شمالی میشد را ارتقا بخشید.
اما بعد از مدتی با مخالفت چینیهای مقیم آمریکا مواجه گشت و آنها از وی خواستند دست از آموزش به خارجیها بر دارد اما بروس لی در تصمیمش مصمم بود و آنها برای تعطیل کردن باشگاه وی مبارزی ماهر به نام «وان جک مان» را به منظور مبارزه با بروس لی فرستادند که در این مبارزه وانگ به سختی شکست خورد و دندانهای جلویش را از دست داد.
اجرای چند حرکت نمایشی و مقدمهای بر مطرح شدن بروس لی در ایالات متحده
بروس لی بعد از آموزش تصمیم به شرکت در مسابقات کاراته و نشان دادن تواناییهای خود در هنرهای رزمی گرفت. بدین منظور در سال ۱۹۶۴ در میدان ورزشی لانگ بیچ با اجرای چند حرکت نمایشی با سرعت و قدرتی خیرهکننده نامش بر سر زبانها افتاد.
ورود به سینما
بعد از نمایش لانگ بیچ یک کارگردان که اتفاقاً در سالن حضور داشت به ملاقات بروس لی رفت و از وی خواست در سریال «زنبور سبز» به ایفای نقش بپردازد و بروس هم پذیرفت و این مقدمهای شد برای ورود بروس لی به سینما.(البته بروس لی در کودکی نیز در چند فیلم ایفای نقش کرده بودچون پدر او بازیگری هنگ کنگی بود او در ۶ ماهگی گریم شد و نقش شاهزاده را بازی کرد و در ۶ سالگی نقش کودک دزدی را و در ۱۱ سالگی فیلم غازهای وحشی را بازی کرد)
ابداع سبک جیت کان دو
به دلیل عدم دسترسی به سیفو «ییپ من» که در هنگ کنگ زندگی میکرد، بروس لی نمیتوانست وینگ چون را ادامه دهد، هنر اصیلی که حالا تنها در اختیار استادش بود، اما بروس هنوز مشتاقانه به دنبال یادگیری وینگ چون بود تا جاییکه او حتی پس از باز گشت به هنگ کنگ به استاد ییپ من پیشنهاد خرید یک آپارتمان شخصی داد ... در مصاحبه استاد بزرگ وینگ چون «لو مان کام» که یکی از همرزمان بروس لی در کلاس استاد ییپ من بوده، میخوانیم:
http://forum.patoghu.com/images/poti/2009/01/9472.jpg
بروس لی در حال تمرین چی سائو با استاد فقید ییپ من
((- شما این شانس را داشتید که در کنار بروس لی باشید، چه ارتباطی با او برقرار کرده بودید؟
- اغلب با هم تمرین میکردیم، بویژه در چی سائو. بروس لی از من جوان تر بود. وقتی هنگ کنگ را ترک کرد، کار آموزی خود را نزد ییپ من به پایان نرسانده بود. یک روز که دیگر معروف شده بود به هنگ کنگ برگشت و از ییپ من خواست تا کار آموزی اش را به پایان برساند، اما چون خیلی مشغول بود نمیتوانست در هنگ کنگ بماند. بروس لی از ییپ من خواست به او نشان دهد که چگونه میتواند با آدمک چوبی تمرین کند، زیرا او میخواست در فیلمهایش از آدمک چوبی استفاده کند. در عوض او پیشنهاد یک آپارتمان را به ییپ من -که آدم پولداری نبود- داد. اما ییپ من پیشنهاد او را رد کرد و گفت: (اگر میخواهی کونگ فوی مرا یاد بگیری به کلاسم بیا) .)){منبع مجله رزم آور شماره ۱۳۵}
{البته بعدها بروس لی ضعف هایی از این سبک اصیل پیدا کرد. پی بردن به این ضعف ها و اصلاح آنها مقدمه ای شد بر ابداع سبک مخصوص خودش : جیت کان دو }
ایدههای جیت کان دو در سال ۱۹۶۵ در ذهن بروس لی متولد شد.مبارزه با وان جک مان تأثیر بسزایی بر فلسفه مبارزه بروس لی گذاشت. با آن که بروس حریفش را به طرز فجیعی شکست داد، اما معتقد بود که آن مبارزه بیش تر از حد معمول طول کشیده و او نتوانستهاست آنطور که انتظار دارد از تکنیکهای وینگ چون استفاده کند، بعلاوه او دیگر نمیتوانست به یادگیری و تکمیل هنر رزمی وینگ چون بپردازد چون فرسخها از استادش دور بود.
او به سیستمی احتیاج داشت تا به شکوفایی هرچه بیشتر داشتههایش بپردازد. به همین خاطر با تاکید بر «کاربردی بودن، انعطاف پذیری، سرعت و کارآمدی» به توسعهٔ سیستم جدیدی پرداخت. او شروع به استفاده از روشهای آموزشی متفاوتی کرد: بدنسازی برای افزایش قدرت، دویدن برای افزایش استقامت، تمرینات کششی برای انعطاف پذیری و بسیاری از روشهای دیگر که او دائماً در حال منطبق کردن با سیستمش بود.
لی بر آنچه که «روش بی روشی» مینامیدش بسیار تاکید داشت. ایدهای که بیانگر رهایی از روشهای فرمالیته -همان سبکهای سنتی- بود. بروس لی احساس میکرد سیستمی که او «جان فان کونگ فو» نامیدهاست، محدود کنندهاست و به همین خاطر آن را به آنچه که با نام جیت کان دو توصیفش کرد، تغییر شکل داد. نامی که بعدها از مطرح کردن آن اظهار پشیمانی کرد چون از نام جیت کان دو نیز ویژگیهای خاصی برداشت میشد که هر سبکی به نوبه خود ادعا میکرد، درحالیکه ایدهٔ هنر رزمی او خروج از هر گونه عوامل محدود کننده بود.
بازگشت به هنگ کنگ و تصمیم در ایفای نقش در چند فیلم
http://forum.patoghu.com/images/poti/2009/01/9473.jpg
مجسمه بروس لی در هنگ کنگ
بروس لی بعد از بازی در چند سریال و فیلم مانند زنبور سبز٬ مارلو٬ لانگ استریت و .... در آمریکا تصمیم گرفت به هنگ گنگ بازگردد و برای هم میهنانش نیز چند فیلم بازی کند که بلافاصله با استقبال شرکتهای فیلم سازی روبه رو شد اول فیلم راهب کوهتانگ و توسط استدیو گلدن هاروست و کارگردانی «لو وی» کارگردان معروف چینی به ایفای نقش در فیلمهای رئیس بزرگ و مشت خشم پرداخت که این فیلمها رکورد فروش تمامی فیلمهای هنگ کنگی را شکست.
بعد از این فیلمها همه به این نتیجه رسیدند که بدون شک بروس لی برترین رزمی کار دنیاست. سپس بروس لی خود تصمیم گرفت فیلم بسازد بدین منظور در سال ۱۹۷۲ شرکت فیلمسازی خود به نام «کنکورد» را دایر کرد و خود کارگردانی فیلم «راه اژدها» یا <<بازگشت اژدها>> را به عهده گرفت. این فیلم در هنگ کنگ مجدداً رکورد فروش فیلمهای قبلی بروس را شکست.
در این دوران بروس لی با موج پیشنهادات شرکتهای فیلم سازی مواجه گشت و وی در چهارمین فیلم معروف خود «بازی مرگ» به ایفای نقش پرداخت.در این فیلم توسط دشمنانش زخمی گشت اما درهنگ کنگ به دلیل فوت ناگهانی بروس لی از دنیا رفت و فیلم نا تمام باقی ماند.
مطرح شدن در سراسر جهان و ایفای نقش در هالیوود
بعد از موفقیت بروس لی در هنگ کنگ هالیوود به سراغ بروس لی آمد و کمپانی برادران وارنر از وی خواست در فیلم «اژدها وارد میشود» به ایفای نقش بپردازد به همین دلیل بروس لی «بازی مرگ» را رها کرده و در «اژدها وارد میشود» که اولین فیلم جهانی وی به شمار میرفت به ایفای نقش پرداخت.
مرگ
بروس لی در در ۲۰ ژوئیه ۱۹۷۳ با مرگ ناگهانی و مشکوک در هنگ کنگ بدرود حیات گفت. علت مرگ وی هنوز در هاله ای از ابهام باقی مانده اما شایعترین نظریه خونریزی مغزی بر اثر داروهای تجویز شده و حساسیت زیاد میباشد.
قبر او در سیاتل آمریکا در خیابان گارفیلد میباشد
mehraboOon
08-25-2011, 02:51 PM
بروس لی دو فرزند داشته.یک پسر یک دختر
براندون
http://forum.patoghu.com/images/poti/2009/01/9475.jpg
تاريخ تولد : ١ فوریه ١٩٦٥
محل تولد: Oakland, California, USA
سال وفات: ٣١ مارس ١٩٩٣
محل وفات: North Carolina, USA
علت وفات : كشته شدن در اثر اثابت مرمي واقعي در جريان بازي كردن فلم زاغ سياه (The Crow)
اندازه قد : ٥ فوت و ١١ اينچ
تحصيلات : رشته هنرها در كالج Emerson در ايالت ماساچوست آمريكا
مليت: آمريكايی-هنگ کنگی
شغل : هنر پيشه سينما
زبان: چيناي-كنتونيس و انگليسي
براندون لي در اول فوریه سال ١٩٦٥ در آكلند كاليفرنيا در خانواده بروس لي و ليندا کالدول به دنيا آمد. و بعد از اينكه پدرش بروس لي از دنيا رفت وي همراه مادرش ليندا و خواهرش شنون به شهر سياتل در ايالت واشنكتن آمريكا مهاجرت نمودند. سياتل شهري است كه بروس لي و ليندا همديگر را براي اولين بار در دانشگاه واشنگتن در اين شهر ملاقات كردند.
او در مدارس زيادي ثبت نام نمود ولي به دليل بد اخلاقي بارها از مكتب اخراج گرديد.
او عاشق صداي جان لينن از گروه بيتل بود و در هنگام مرگ جان براندون براي اينكه فداكاري اش را به جان نشان دهد در امتحانات مكتب حاظر نمي شود و از اينرو مدير مكتب او را از مكتب خارج مي كند.
وي در سن ١٨ سالگي ورزشهاي رزمي را آغاز مي كند كه در آنجا Jeff Imada را ملاقات مي كند كه بعدا از بهترين دوستان وي مي شود. در اكادمي رزمي بخاطر اينكه تصاويري
زيادي از پدرش را در ديوارها نصب كرده بودند وي اكادمي را ترك گفت.
از آن به بعد
تا مدتي براندون به فوتبال و باسكيتبال علاقمند تر بود تا هنرهاي رزمي. اما در سن ٢٠ سالگي او دوباره به ورزش زرمي روي آورد و اينبار با پشت كار و تلاش شروع به فراگيري Kick-Boxing و Jeet Kune Do و Yee Chuen Tao پرداخت.
اولين نقش او در فیلم 'David Carridine' كونگفو بود.
http://forum.patoghu.com/images/poti/2009/01/9476.jpg
او در اين فیلمها ظاهر شده است.
Laser Mission -1990
Long zai jiang hu -1986
Little Tokyo-1991
Rapid Fire -1992
The Crow-1994 ( در اين فیلم براندون براستي كشته مي شود. )
اما The Crow يا زاغ سياه: براندون در اين فیلم كه در North Carolina, USA در حال پر شدن بود در تاريخ ٣١ مارچ ١٩٩٣ در اثر اثابت مرمي واقعي مجروح و كشته مي شود. او اگر در اين فلم كشته نمي شد قرار بود كه با نامزادش Eliza Hutton دو هفته بعد يعني در تاريخ ١٧ اپريل ١٩٩٣ در ايالت New Mexico امريكا ازدواج كند.
http://forum.patoghu.com/images/poti/2009/01/9477.jpg
شانون
اما در مورد دختر بروس لی چیز قابل ذکری نیست و نتونستم اطلاعاتی بدست بیارم.بر عکس پدر و برادرش دنبال یک زندگیه آروم و بدون دردسره
در این عکس در کنار مادرش و دو تا از مریدان پدرش دیده میشه
http://forum.patoghu.com/images/poti/2009/01/9478.jpg
mehraboOon
08-25-2011, 02:52 PM
فرانسيسكو فيلهو متولد سال 1971 در برزيل است. در آن زمان هنوز هنرهاي رزمي برزيلي بخصوص جوجيتسو، وال (Val)، تودو (Tudo) و لوتاليور (Luta Liver) در سطح جهاني مطرح نبودند. فرانسيسكوكه شيفته هنرهاي رزمي بود براي اولين بار در سن 12 سالگي وارد يك دوجوي كاراته مي*شود. اما نه يك دوجوي كاراته معمولي. كاراته مرحوم سوساي اوياما يعني كيوكوشين كاي. در آن هيچ كس نمي*توانست بگويد كه آينده*اي روشن در انتظار اين جوان برزيلي است كه او را به قله كاراته جهاني خواهد رساند. اولين معلم او «نوبويوكي ايموري» كه در برزيل تنها چند سالي تجربه مربيگري داشت خيلي زود متوجه استعداد شاگرد جديد خود شد. اگر از او بپرسيد چرا كاراته را شروع كرد مي*گويد: «زماني كه بچه بودم بيشتر اوقاتم را به نگاه كردن فيلمهاي هنرهاي رزمي مي*پرداختم تا اينكه برادرم مرا براي اولين بار به يك دوجو برد كه سرنوشت مرا عوض كرد».نياز به از خود فراتر رفتن و جاذبه*اي كه فعاليت بدني براي او داشت، او را بزودي راهي مسابقات و ميدان مبارزه كرد. كاراته كيوكوشين كاي كه براي بزرگسالان بسيار سنگين و سخت است، مبارزاتي براي كاراته كودكان نيز ترتيب داد كه به جوانترها آزادانه اجازه ابراز احساسات مي*داد. يكسال پس از آغاز كارش در اولين تورنمنت شركت كرد ولي نتيجه درخشاني بدست نياورد. اما چه اهميتي دارد! اين مسئله باعث تشويق او شد تا بهتر كار كند. در سن 14 سالگي او به نوعي شاگرد و مريد استاد ايلوري شد و در دوجوي او مشغول شد يعني بيشتر در زندگي در دوجو سرمايه*گذاري كرد. سالن تمرين را تميز مي*كرد و به امور مختلف تكنيكي و تجاري رسيدگي مي*كرد تا بتدريج در روح كيوكوشين نفوذ پيدا كند. در اين دوره جديد زندگي او، پيروزيهاي قهرمان آينده ما مشخص*تر بود. فيلهو مي*گويد: «از آن زمان خودم را مسئول مي*دانستم. خودم با خودم هر بار جدي*تر و سخت*گير*تر بودم و نتيجه بهتري مي*گرفتم. قهرمان كيوكوشين كاي جهان به تدريج كه فرانسيسكو ظرفيتش را افزايش مي*داد و در كوميته پيشرفت مي*كرد خواسته*هايش بيشتر آشكار مي*شد. زماني كه او براي اولين بار در مسابقات قهرماني كيوكوشين كاي برزيل شركت كرد 16 سال بيشتر نداشت. در اين مسابقات سه نفر اول هر گروه به ژاپن اعزام مي*شدند. اما زماني كه فرانسيسكو براي دور آخر و مقام سوم چهارمي به زمين رفت از اين موضوع آگاهي نداشت. نتيجه اينكه جزو سه نفر اول نبود. طبق گفته*اش: «اگر آخرين مبارزه*ام را پيروز مي*شدم به ژاپن مي*رفتم و اين تجربه بسيار خوبي براي من مي*شد. اما نمي*دانستم كه مقامهاي اول تا سوم به اين سفر اعزام مي*شوند و مبارزه را از دست دادم». حال مي*دانيم كه چگونه فيلهو به آرزويش كه همان بدست آوردن اين تجربه در ژاپن بود، دست پيدا كرد. سه سال پس از اين مبارزه، فيلهو به شاگردي «سي جي ايزوپ»، مسئول كيوكوشين كاي در برزيل، درآمد. در سال 1990 فرانسيسكو19 سال داشت و اين اميد جوان به همراهي مربي جديد خود وارد دنيايي متفاوت شدند. ورود به مسابقات بزرگ.در سال 1991، فرانسيسكوفيلهو به يكي از روياهايش جامه عمل پوشانيد: سفر به ژاپن. در ژاپن او با مرحوم سوساي «ماسوتاتسو اوياما» بنيانگزار سبك و مركز كاراته كيوكوشين كاي ملاقات نمود. فيلهو در اصل هيچ گاه شاگرد واقعي استاد نبود اما جو مسابقات در ژاپن و ملاقات او با برترين*هاي ژاپني دست به دست هم داد تا از او فيلهوي كنوني را بسازند. سه سال بعد در سال 1994 استاد اوياما حيات را بدرود گفت. در سال 1996، فرانسيسكوبرزيل را به قصد اقامت در ژاپن به مدت يكسال ترك مي*كند تا به تكميل تعليمات خود بپردازد در آن زمان او ديگر يك مبارز مشهور و بي*چون و چرا در كاراته بين*المللي بود. قهرمان برزيلي اكنون خواهان برترين عنوان بود. قهرماني جهان در تمام سبكها در مسابقات قهرماني جهان در رشته كيوكوشين كاي كاراته (بدون جدول وزني و براساس ضربه فني) كه در سال 1975 براي نخستين بار اجرا شده بود و هر چهار سال يك بار برگزار مي*شد هيچ غير ژاپني مقام اول را بدست نياورده بود: در سال 1975 شاگرد استاد «اوياما» به نام «كاتسواكي ساتو» اين مسابقه را برد. در سال 1979و 1984 نوبت به «ماكاتو ناكامورا» رسيد. در سال 1987 «شوكي ماتسويي» با مبارزه فينال به يادماندني مقابل «اندي هوگ» به مقام قهرماني رسيد. در سال 1991 «كنجي ميدوري» با جثه*اي متوسط به مقام اول رسيد و در سال 1995 كن جي «ياماكي» برتري سنگين وزنها را با بدست آوردن مقام ششم جهان نشان داد. فيلهو با دقتي خاص نظاره*گر مبارزات اين ژاپني*ها بود چون اكنون حس مي*كرد ديگر نوبت او رسيده است. او صاحب تكنيك خوب، جثه*اي متناسب و تجربه لازم براي مطرح كردن خود، بود و در ضمن با توجه به شرايط موجود احتمال دستيابي او به مقام مورد نظرش زياد بود او در مدت 4 سال كه فرصت داشت به تمرين پرداخت ژاپني*ها به نوبه خود خطر را احساس كردند. فيلهو در حال صعود بود در حاليكه «ياماكي» در آخر كار خود بود. اما درست در همين زمان ژاپن بود كه در تمام مسابقات پيروز مي*شد: قهرماني ژاپن تمام وزنها و قهرماني ژاپن دسته سنگين وزنها. تيم ژاپن و در رأس آن «كازومي» خود را طي يك استاژ به مربيگري خود «ماتسويي» آماده مي*كردند. روز نهايي 7 نوامبر 1999 درتوكيو بود. فيلهو در عرض دو روز مي*بايست به 7 حريف غلبه كند تا در نهايت مقابل هاجيمه كازومي قرار گيرد. مسابقات كه با حضور 45 هزار تماشاچي برگزار شد توسط «سي ايزوبه» داوري شد. اما در پايان وقت دوم اضافي مسابقه باز هم به تساوي كشيد. هيچ كس نمي*توانست يكي از دو حريف را انتخاب كند. در وزن*كشي اين دو كمتر از 10 كيلو با هم اختلاف داشتند. فيلهو (106 كيلو) و كازومي (100 كيلو). در نتيجه غيرممكن بود كه پيروزي را نصيب حريف كم**وزن*تر كنند. تنها مورد باقيماند شكست اجسام بود كه فيلهو در اين زمينه امتياز بيشتري داشت چون در آزمونهاي اوليه، فيلهو چند چوب بيشتر از حريف خود شكسته بود. در نهايت مبارز برزيلي به عنوان برنده انتخاب شد. براي اولين بار در تاريخ كيوكوشين كاي مقام اولي از چنگ ژاپني*ها درآمد. از اين پيروزي به بعد، فرانسيسكوفيلهو نه تنها در برزيل بلكه در ژاپن كه محل بدست آوردن همان مقام كازومي بود، يك قهرمان واقعي به شمار مي*رفت. يك ورود پرهياهو در مسابقات K-1 ؛ فرانسيسكوفيلهو براي شركت در مبارزات كيك بوكسينگ منتظر قهرماني*اش در مسابقات جهاني كيوكوشين*كاي بود. روابط بين انجمن كيوكوشين*كاي استاد ماتسويي و انجمن K-1 (به مسئوليت كازويوشي ايشي، پيشكسوت كيوكوشين*كاي) باعث شد كه فيلهو بتواند در بزرگترين تورنمنت كيك بوكسينگ جهان مستقيماً وارد مبارزه شود.فيلهو در اولين مبارزه K-1 كه در 20 ژوئيه 1997 در ناگويا برگزار شد، مقابل يكي از برترينهاي كاراته و كيك بوكسينگ قرار گرفت: اندي هوگ. اين دو مرد يك بار ديگر هم در مسابقات قهرماني كيوكوشين*كاي جهان كه در سال 1991 در توكيو برگزار شده بود همديگر را ملاقات كرده بودند. در آن روز اندي كه در مسابقات قهرماني قبلي نايب قهرمان شده بود (1987) تصميم جدي براي پيروزي در مسابقات جهاني داشت. اما در دومين راند اين تورنمنت تاريخي، اندي كه بسيار به خود مطمئن بود با يك ضربه دوراني پاي فيلهو كه به صورتش وارد آمد ضربه فني شد. اما ضربه فني سبك كه بلافاصله از روي زمين بلند شد و نه ضربه فني كه گروه پزشكي مجبور به مداخله شوند.بنابراين روز 20 ژوئيه براي اندي روز انتقام بود. اندي در مسابقات K-1 صاحب تجربه بود اما فيلهو چندان به اين مسئله توجه نمي*كرد. او با يك ضربه قوي چپ اندي را براي بار دوم در راند اول ضربه فني كرد. او در سال 1998 مقابل «ري*سيفو» مساوي كرد و در برابر پيتر آرتز در مسابقات 18 ژوئيه 1998 در ناگويا پيروز شد. در روز 25 آوريل 1999 در يوكوهاما در مسابقات k-1 فيلهو بار ديگر در راند اول قهرمان قهرمانان كيك بوكسينگ، ارنستو هوست را ضربه فني كرد. اين بار هم با يك سيكن مواشي چپ. در روز 23 آوريل سال 2000 در ورزشگاه «اوزاكا»، او مقابل ژروم لوبنر قرار گرفت. نتيجه: در راند اول به طرز غير قابل باوري ضربه فني شد. بعد از اين مسابقه، حريف برزيلي كه به شدت شوكه شده بود مدتي از مسابقات عقب كشيد. اين در حالي است كه اغلب تصور مي*كردند او از وقايع و مسابقات k-1 دور افتاده است اما در 8 دسامبر 2001 او در مسابقات جايزه بزرگ k-1 تا مرحله فينال پيش رفت و بعد از مغلوب كردن «پيتر آرتز» و «آلكسي ايگناشوف»، مقابل «مارك هانت» با از دست دادن امتياز مبارزه را واگذار كرد.فرانسيسكو سومين كاراته*كايي بود كه بعد از «ما آزاكمي ساكائه» (با شكست مقابل آرتز در سال 1994) و اندي هوگ (با پيروزي در سال 1996) به مسابقات فينال جايزه بزرگ k-1 دست يافت.
__________________
mehraboOon
08-25-2011, 02:52 PM
مرحوم شیهان اندی هوگ در سال 1964 میلادی در دهکده کوچکی واقع در کشور سوئیس بدنیا آمد او به خاطر بضاعت اندک مالی خانواده خود دوران کودکی خود را در یتیمی گذراند و مادر بزرگش مسئولیت سرپرستی او را بعهده گرفت .اندی با توجه به شرایط ضعيف جسمانی اغلب مورد تمسخر و حتی آزار و اذیت همکلاسیهای خود قرار میگرفت . شاید در همان دوران بود که اندی برای قوی شدن آماده و مهیا گردید و این آغاز رشد و پیشرفت قهرمان آینده جهان بود. اندی خیلی زود در کاراته رشد کرد بطوریکه در سنین نوجوانی در مسابقات بزرگسالان به راحتی برتری خود را با پیروزی بر حریفان به اثبات رساند زمانی که اندی یک پسر جوان بود از فیلم راکی در جهت قهرمان شدن الهام گرفت و همت و اراده او باعث شد تا در آینده بتواند بارها قهرمان جهان شود .شیهان اندی با 19 سال سن در سومین دوره مسابقات جهانی کیوکوشین کاراته برای اولین بار شرکت کرد . این تازه وارد با اجرای مبارزات تکنیکی و مهارتهای منحصر بفرد خود جهان کیو کوشین را تحت تاثیر قرار داد . چهار سال بعد یعنی در چهارمین دوره مسابقات جهانی کیوکوشین در سال 1987 اندی با مبارزان بزرگی چون ماسودا و ادمیردا کوستا که هر دوی آنها از سد مبارزات 100 نفره گذشته بودند دست و پنجه نرم کرد و آنها را براحتی شکست داد. فینال این مسابقات مبارزه دو نفر از بهترین مبارزان تکنیکی تاریخ کیوکوشین بود ( شوكي ماتسويي و اندي هوگ) و این اولین باری بود که یک مبارز غیر زاپنی به فینال مسابقات جهانی کیوکوشین راه پیدا کرده بود . هم اکنون نیز پس از گذشت سالها کاراته کارها و دوستداران مبارزه درباره فینال بزرگ شوكی ماتسويی با اندی هوگ و نتیجه آن صحبت می کنند مبارزه اندی تحولی بزرگ برای دنیای غرب بود و فضای جدیدی را برای مبارزان اروپائی باز کرد و به دنیا نشان داد که با اراده شجاعت و مهارت هرکسی میتواند یک قهرمان شود.در هر حال بسیاری از مردم اندی را برنده واقعی فینال میدانستند . او میبایست قهرمان چهارمین تورنمنت کیوکوشین میشد . در سال 1988 اولین **** کاپ بین المللی اروپا در سوئیس سازماندهی گردید و رقبایی از زاپن - انگلیس - هلند - مجارستان - آلمان و اسپانیا در این دوره حضور داشتند . شیهان اندی هوگ برنده مطلق این مسابقات بودو مهیج ترین مبارزه بدون انکار فینال بین اندی هوگ و کنجی میدوری ( قهرمان جهان در سال 1991 ) بود با پیروزی اندی در راند دوم به اتمام رسید.
اندی در سال 1989 برای دومین بار قهرمان سنگین وزن اروپا شد او برترین قهرمان اروپا بوده و از محبوبیت خاصی برخوردار بود . اندی در سال 1992 به منظور کسب تجربیات در سایر سبکهای آزاد، کیـوکـوشین را ترک كرد و این در حالی بود که او با بزرگترین مبارزان تاریخ کیوکوشین مبارزه کرد. در همان سالی که اندی سازمان جهانی کیوکوشین را ترک نمود در سبک سِیدوکان کاراته با غلبه بر قهرمان نامی این سبک ( تائی کین ) عنوان جهانی سِیدو را از آن خود کرد یکسال بعد در سال 1993 اندی با غلبه بر رقبای سرسختی همانند کاکودا به فینال مسابقات سیدوكان رسید فینال این مسابقات را اندی با قهرمان نامی زاپن ساتاکه برگزار کرد در کلیه راندها برتری با اندی بود . حتی در یک راند با ضربه کاکاتو ساتاکه را نقش بر زمین کرد ولی در پایان رای با تساوی داوران و پس از انجام تامشی واری (شکستن اجسام ) فینال را از دست داد . او در این مسابقه با قهرمان ملی زاپن نمی جنگید بلکه بر علیه نابرابریها و .... مبارزه میکرد . شیهان اندی هوگ توانست قلوب مردم زاپن را فتح کند و از آن پس لقب سامورائی چشم آبی را بدست آورد .
اندی هوگ در مسابقات k1
در سال 1993 اولین مسابقه اندی در 5 نوامبر در مقابل موراکامی آغازگردید و این شروع مسابقات وی در این سیستم مبارزاتی ( کیک بوکس ) بود . او در اولین راند مبارزه پس از گذشت 50 ثانیه 3 مرتبه موراکامی را شکست داد . لگدهای مخرب وی باعث شد از شمال زاپن ( هوکایدو ) تا جنوب زاپن ( اوکیناوا ) اندی را بعنوان یک **** استار بشناسند .
علاوه بر ضربات پای اندی قدرت مافوق و تکنیک برتر او باعث شد که مردم او را بعنوان سلطان رینگ انتخاب کنند . شیهان اندی دارای روحیه خونگرمی بود که موجب میشد احترام عمیقی در مقابل رقبایش داشته باشد و عشق عمیقی را در طرفدارانش بوجود آورد کانچو ایشی رئیس سبک سیدوكان و کارگردان مسابقات K-1 میگوید : عمدهترین دلیلی که مردم زاپن اندی را بسیار زیاد دوست دارند این است که او چیزی دارد که زاپنی ها به آن احترام میگذارند و آن خونگرمی قدرت و تواضع است . در سال 1996 اندی هوگ به لقب بهترین مبارز هنرهای رزمی مفتخر شد او در بزرگترین همایش هنرهای رزمی در آلمان نمایش واقعی کاراته را به همه دوستداران این رشته عرضه کرد و در پايان شمشیر زرین سامورائی را از دستان ژان کلود ون دام (فرانكي) دریافت نمود . او در سال 1996 قهرمان مسابقات K-1 شد و در سالهای 97 و 98 فینالیست این مسابقات بود.
شیهان اندی در سن 35 سالگی به بیماری سرطان خون مبتلا گردید و در بیمارستان نیپتون زاپن تحت درمان شمیائی قرار گرفت . او فقط در اولین هفته های کوتاه سی و ششمین سال زندگیش بود که ناگهان چشم از جهان فرو بست. قلب اندی 3 بار از حرکت باز ایستاد و پزشکان سعی کردند که حیات او را برگردانند اما برای چهارمین مرتبه که قلب قهرمان از حرکت باز ایستاد پزشکان معالج او بیشتر سعی نکردند که او را به زندگی برگردانند و او در کمال آرامش و صلح با مرگ پیوند خورد . از دست دادن اندی هوگ ضایعه بزرگی برای دنیای هنرهای رزمی بود زیرا در این دنیا قهرمانان گرانبهائی همانند او زیاد نیستند .
mehraboOon
08-25-2011, 02:55 PM
حسین اجاقی
حسين اوجاقي قهرمان ارزندهاي است كه بارها پرچم كشورش را در جاي جاي جهان به اهتزاز درآورده وي فرزند ارشد خانوادهاي 6 نفره ميباشد، پدرش كارمند صنايع دفاع بوده و در خانواده او علاوه بر وي امير اوجاقي برادرش نيز توانسته چند عنوان جهاني در سنشو و مهدي اوجاقي ديگر برادر او نيز در بوكسهاي داخلي مقامآور باشد.
وي داراي مدرك فوقليسانس رشته مديريت تربيت بدني و مجرد ميباشد. حسين اوجاقي نيمه شب هشتم شهريور يك هزار و سيصد و پنجاه و چهار در بيمارستان فيروزگر تهران ديده به جهان گشوده، زندگيش را در جنوب شهر تهران منطقه شهر ري ادامه داده، ورزش را در سن هشت سالگي با ژيمناستيك آن هم بطور هفتهاي سه جلسه آغاز نموده سپس در دوازده سالگي (1366) به كانذنريو روي آورد و نزد اولين استاد رزمي خود، نيكروش ورزشهاي رزمي را با هفتهاي سه جلسه آغاز نمود. دوران نوجواني او با كلنجارها و سرشاخشدن با هم سن و سالهايش سپري شد. وي به تمرينات مستمر و كلاسيك خود زير نظر مربيش با نظم، خاصي ادامه داد.
پس از چند سال با افتتاح كلاس كيك بوكس در منطقه شهرري توسط همان مربي وي به سوي رشتههاي كيك بوكس روي آورد اين روش تا سال 1372 ادامه يافت، پس از آن با مرحوم فريدون مالكي (يكي از نامآوران رشتههاي رزمي ايران) آشنا شد و در لباس شاگردي به تمرين پرداخت به زعم وي شخصيت رزمياش نزد ايشان شكل گرفت و احساس تكامل در هنر رزمي به او دست داد وي معتقد است از لحاظ تكنيك و مسائل مربوط به هنر رزمي هر آنچه دارد را مدعون مرحوم مالكي ميباشد در كنار اينها بوكس را نزد حاج آقا محمدي باز هم در همان محله تهران ادامه داد، پس از چند سال نگاه وي به ورزش حرفهاي جلب شد چرا كه او بصورت حرفهاي تمرين ميكرد، اما او احساس کرد در مسابقات حرفهاي جاي خالي پرچم ايران احساس ميشود هر چند در برخي از رشتهها و در قسمت آماتور پرچم كشورش به اهتزاز در مي آمد، اما حسي دروني او را به حضور در مياديني بزرگتر فراخواند اين حس باعث شد تا براي ارضاي نياز دروني خود به مسابقات حرفهاي روي آورد
تكنيك برتر مبارزاتي اوجاقي
بيشتر سعي ميكند از تمام ضربات دست و پا استفاده كند و فنون درگيري را هم داشته باشد اما ضربه پا بالا (هاي كيك) وي چيزي ديگر است و او را راضي ميكند.
* به آنچه كه خواسته رسيده يا نه
پاسخ وي در اين خصوص منفي بود چرا كه اعتقاد دارد هر گاه به آنچه كه ميخواهي برسي اين درست زماني است كه انگيزه اصلي كه همان ادامه روند پيشرفت است را از دست خواهيد داد.
* آخرين برنامه حرفهاي كه حسين در پيش رو دارد
بنا به دعوتي از طرف يكي از باشگاي ژاپني به توكيو (ژاپن) رفتم و نزد كوبوسان رفتم وي با هماهنگي با مسئولين سازمان k-1 ژاپن آقاي كاني گاوا و ايشي كايچو و توافق انجام شده به عضويت تيم k-1 جهت حضور در رقابتهاي 11 ژوئن 2006 (مسابقات آزاد بين سازمان k-1 و سانداچين) تيم سانداچين با قهرمانان نامي ساندا و در تيم k-1 نيز قهرمانان نامي اين سازمان از جمله آلن كرايف (روسيه) و… تيم را همراهي ميكند در وزن 80 كيلو افتخار همراهي اين تيم را دارم يكي از حسنهاي k-1 اين است كه از هر فرد از تيم k-1 با پرچم كشورش وارد مسابقات ميشود و اين يكي از شرطهاي من بوده.
* بهترين برد
بازيهاي آسيايي بوسان و كسب مدال طلاي اين دوره براي من شيرين بود چرا كه توانستيم با اين طلا چند پله كشورم در بين كشورهاي آسيايي صعود کند.
عناوين
مدال محل مسابقات سال رشته عنوان مسابقات
نقره چین ۲۰۰۷ سن شو جهانی
طلا ايتاليا 1997 سنشو جهاني
طلا هنگكنگ 1999 سنشو جهاني
نقره ارمنستان 2001 سنشو جهاني
برنز ماكائو 2003 سنشو جهاني
طلا ايتاليا 2001 ساندا جامجهاني
طلا شانگهاي (چين) 2002 سنشو جامجهاني
طلا ايتاليا 2005 ساندا جامجهاني
نقره تايلند 1998 سنشو بازيهاي آسيايي
طلا بوسان (كرهجنوبي) 2002 سنشو بازيهاي آسيايي
طلا ويتنام 2000 سنشو قهرماني آسيا
طلا ميانمار 2004 سنشو قهرماني آسيا
طلا تركيه 1998 سنشو بينالمللي
طلا ارمنستان 1999 سنشو بينالمللي-
mehraboOon
08-25-2011, 02:57 PM
جيچين فوناكوشي ، پدر شوتوكان
فوناكوشي در واقع خالق سبكي است كه امروزه در اروپا به عنوان شوتوكان شناخته شده است و با همين عنوان در تاريخچه هنرهاي رزمي جاي گرفته است. وي در سال 1868 در جزيره اوياما متولد شد. حدوداً 15 ساله بود كه كاراته (آن وقتها هنوز به نام توته يا اوكياواته مشهور بود) را به لطف يكي از همكلاسيهايش شناخت. و اين همكلاسي، كسي نبود جز پسر استاد مشهور جزيره يعني: استاد آنكو آزاتو.
جيچين آن قدر اصرار كرد تا استاد راضي شد او را در كلاسش ثبتنام كند. در آن زمان كاراته هنوز هم كم و بيش به عنوان امري محرمانه بود، آزاتو هم شاگردان زيادي نگه نميداشت و چند سال بعد جيچين كه توانسته بود رضايت خاطر استاد را بدست آورد توسط استاد به استاد كار كشته ديگري به نام آنكو ايتوسو معرفي گشت. ما حول و حوش سال 1890 هستيم. ايتوسو برنامههاي زيادي در سر داشت. او ميخواست كاراته در سطحي بسيار وسيع و قابل دسترس براي همگان باشد و خصوصاً ميخواست اين تمرينات را با بچهها آغاز كند.
فوناكوشي اين نگرش را با احساسات خود مناسب يافت و با همين طرز فكر بعنوان مربي يك مدرسه ابتدايي پذيرفته شد. در سالهاي 1900 تا 1905 حرف ايتوسو به كرسي نشست: كاراته به عنوان درس رسمي در مدارس ابتدايي و راهنمايي اوكيناوا ثبتنام شد و فوناكوشي آموزش كاتاي پينان (كه بعدها به اسم هييان ناميده شد) به بچههاي كم سن و سال را شروع كرد. با اين حال فوناكوشي هنوز از شرايط اجتماعي و وضعيت اقتصاديش راضي نبود. او تصميم گرفت اوكيناوا را به قصد توكيو ترك كند تا در آنجا بتواند كاراته را به عموم ژاپنيها معرفي كند، اين كار آساني نبود و فوناكوشي به خوبي به اين امر واقف بود. براي اين كه بتواند شانس بيشتري بدست آورد ابتدا تصميم گرفت ديداري از تمامي مدارس اوكيناوا داشته باشد تا بتواند كاتاهاي مختلف بيشماري را از سبكهاي مختلف بياموزد تا بتواند در توكيو مكتبهاي مختلف كاراته را به نمايش بگذارد. در سال 1922، اين ماجراجويي به نتيجه رسيد و فوناكوشي كلاسهايي را در پايتخت ژاپن داير كرد. شاگردانش اغلب از قشر فرهنگي و دانشگاهي بودند… بعد از گذشت چند سال جمعيت رزميكار اوكيناوا بيشتر و بيشتر شد. سال 1936 توسط شاگردان استاد كميتهاي جهت پرداختن به محتوا و اصول كلي ابتدايي و انتهايي يك سبك اختصاصي تشكيل شد.
قاعدتاً بايد براي اين سبك نامي در نظر گرفته ميشد و چون متعلق به فوناكوشي بود آن را «سبك فوناكوشي» ناميدند ولي خود استاد نام «شوتو» را برگزيد و پس از آن كميته نام «شوتوكان» به معناي «خانه شوتو» را تصويب كرد.
بعد از آن هر كس وارد رشتههاي رزمي ژاپن ميشد به عنوان پيرو سبكي ناميده ميشد كه رزميكاران آن مكتب برگزيده و با آن به تمرين ميپرداختند.
سالهاي 1936 براي فوناكوشي سالهاي مهمي به شمار ميرفت. استاد اوكيناوا سبك خود را انتخاب كرده بود و ميخواست با نتايج تحقيقاتي كه به نظرش براي متد آموزش سبكش ضروري به نظر ميرسيد، تحولي در آن ايجاد كند.
ابتدا تصميم گرفت نگارش كلمه «كاراته» را تغيير دهد، به جاي نوشتن دو كلمه كه معناي «دست چيني» را ميداد اولين بخش آن را تغيير داده و به جاي آن «دست خالي» را برگزيد.
سپس اصطلاحات تكنيكي و برنامههاي آموزش هر درجه را تعيين كرد و در نهايت فلسفه تمرينات خود را بيان نمود: كاراته به معناي جوتسو (يعني نبرد) نيست مگر براي «دو» يعني (خود).
(يعني كاراته به معناي نبرد با خود است) كاراته- دو نگرش رزمي و قاطع در همه ابعاد است.
mehraboOon
08-25-2011, 02:59 PM
زندگی نامه سال به سال سوسای اویاما
ال سوسای اویاما (http://forum.patoghu.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fkyokushinmatsui.we blog.sh%2FPost-42.aspx) 1923 / ميلادي
ماسوتاتسو اوياما كه بعدا به لقب سوساي سازمان جهاني كيوكوشين كاي كان كاراته دست يافت در 27 جولاي 1923 ميلادي در كره متولد شد.
1925 /
اوياما توسط والدينش به منزل خواهرش در منچوري فرستاده شد.
1936 /
اوياما وارد مدرسه اي در سئول شد. در همين حين شروع به يادگيري كمپوچيني كرد و پس از دو سال تمرين به دان يك ارتقا پيدا كرد.
1938 /
ماس اوياما وارد مدرسه هوايي ياماناشي (Yamanashi) ژاپن شد و كاراته را زير نظر گي چين فوناكوشي (Gichin Funakoshi) شروع كرد و هر روز ، دو ساعت به تمرينات خود با اين استاد بزرگ ادامه داد.
1940 /
اوياما به هنگامي كه دان 2 (Ni-Dan ) كاراته بود وارد دانشگاه تاكوشوكو (Takushoku ) شد.
1945 /
اوياما تحقيقات در مورد كاراته را در موسسه ايوا (Eiwa ) در منطقه سوگي ناميكو (Suginami-Ku ) واقع در توكيو را آغاز كرد لكن پس از سپري شدن 6 ماه موسسه مذكور تعطيل شد.
1946 /
ماس اوياما وارد بخش تربيت بدني دانشگاه واسدا (Waseda ) گرديد و در آنجا بود كه با دو نفر از نويسندگان مشهور ژاپني به نامهاي يوشي كاوا Yoshikawa ) ) و شيرواوزاكي (Shiro Ozaki ) آشنا وبه مطالعات بيشتر درباره روش سامورايي پرداخت و پس از آن جهت تمرين به منطقه مينوبو (Minubu ) رفت. ايشان در همين سال بود كه به دان 4 كاراته دست يافت.
1947 /
ماس اوياما در اولين دوره مسابقات سراسري ژاپن در كيوتو شركت كرد ومقام قهرماني را از آن خود كرد.
1948/
اوياما تصميم گرفت زندگي خود را وقف كاراته كند و 18 ماه تمرينات خود را به تنهايي در منطقه كيوسومي (Kiyosomi ) واقع در استان چيبا(Chiba) آغاز كرد و اجراي تكنيكهاي خود را به حد عالي رساند.
1950 /
او در شهر چيبا اطاقي اجاره كرده ، تمرينات خود را ادامه داد. ايشان تمرينات كشتن گاورا شروع كرد. به طور مثال طي چهار روز 47 راس گاو را از پاي در آورد.
1951 /
سوساي آموزش كاراته را در ارتش آمريكا كه در ژاپن استقرار داشت آغاز كرد و سپس تمرينات جودو را در شهر چيبا اغاز نمود و به دان 4 اين رشته دست يافت.
1952 /
سازمان كاراته شهر شيكاگو وي را به آمريكا دعوت كرد ودر حدود 11 ماه توانست 32 مورد كارهاي نمايشي را به اجرا بگذارد و در 7 مسابقه نيز شركت كرد و سپس به ژاپن بازگشت.
1953 /
سوساي مجددا به شيكاگو رفت و با حضور تماشاچيان با يك گاو نر وحشي مبارزه كرد و توانست اين گاو را شكست دهد و شاخ او را نيز بشكند.
لازم به ذكر است سوساي اوياما پس از شكست دادن گاو وحشي گفته است هدف من قدرت نمايي نبوده بلكه ميخواستم ثابت نمايم انسانها ذاتا استعدادهايي دارند كه اگر آن را شكوفا سازند ميتوانند بر همه چيز فائق گردند.
1954 /
سوساي به ژاپن بازگشت و پس از 3 ماه توقف و تمرين مستمر ، موفق گرديد در بوسو(Boso ) اولين دوجو خود را خارج از منطقه ميجي رو (Mejiro ) افتتاح نمايد.
1955 /
سوساي به آمريكا دعوت شد ، سپس به اروپا رفت ، در اين سفر با مردان بسياري مبارزه كرد و براي اولين بار سر بطري شيشه اي را به تيغه دست خود شكست و موجب حيرت مردم شد ، ايشان در شيكاگو مجددا با گاو وحشي مبارزه كرد اين امر موجب انتقاد باشگاه دوستي حيوانات گرديد.
mehraboOon
08-25-2011, 02:59 PM
استاد کنوا مابونی، بنیانگذار شیتوریو
و كنوا مابوني بنيانگذار شيتوريو كاراته دو در 14 نوامبر سال 1889 در شوري اوكيناوا به دنيا آمد. او به هفدهمين نسل از يكی از شجاع ترين مردان جنگي پادشاهی ريوكيو تعلق داشت. كنوا مابوني در كودكي از نظر فيزيكي ضعيف بود. اعضاي خانواده او اغلب داستانهايي از رشادتها و دلاوريهاي اجداد و نياكانش براي او نقل میکردند و او هميشه روياي اينكه روزي از نظر فيزيكي قوي و مانند يكي از آنها شود را در سر ميپروراند. در سن 13 سالگي كنوا مابوني به عنوان دانش آموز در مدرسه يكي از استادان معروف كاراته دو، استاد آنكو ايتوسو كه در شوري زندگي مي كرد پذيرفته شد. كنوا مابوني هر روز آموزش می ديد، در هر شرايطي حتي در طوفانهاي سخت و نهايتا طي هفت سال او هنر كاراته شوري يا شوريته را آموخت.
وقتي كنوا 20 ساله شد، شروع به آموختن هنر كاراته ناها يا ناهاته نزد استاد كانريو هيگااونــّا كرد. كه بعدها اصول اين دو استاد بزرگ كاراته اوكيناوا اساس و پايه شيتوريو كاراته دو كه توسط مابوني ابداع گرديد، شد.
مابوني بعد از فارغ التحصيلي از دبيرستان و ترک خدمت نظام حدود ده سال در اداره پليس اوکیناوا خدمت كرد. شغل او ايجاب مي كرد كه او به نواحي مختلفي از كشور برود و طي اين سفرها اين فرصت را داشت كه نزد اساتيد محلي كاراتهدو شكلهاي ديگر اين هنر را نيز بياموزد. او همچنين هنر قديمي ريوكان بودو Ryokan Budo" "را نيز فراگرفت.
آغاز قرن بيستم، دوره وسيعي براي گسترش كاراته بود. در سال 1910 كاراته به عنوان يك درس مجزا در برنامه مدارس ژاپن گنجانده شد و اين به معناي شناسايي و قبول رسمي كاراته در ژاپن بود. اما هنوز هم کاراته فاقد يك تشکلیلات استاندارد، منسجم و منظم بود. اكثر اساتيد بيشتر به آموزشهاي فيزيكي بدن، مچ ها، آرنج ها و انگشتان با استفاده از ماكي وارا و كيسه شن توجه مي كردند، در آْن دوره يونيفرم رسمي كاراته نظير چيزي كه امروزه مي بينيم وجود نداشت.
در طي اين سالها كنوا مابوني فعاليت آموزشي خود را آغاز كرد. مابوني و استادش با هم مدرسه کارتهای را به منظور آموزش اين هنر رزمي تاسيس كردند. در 13 فوريه سال 1918 پسر ارشد او كنِِِِي متولد شد. در همان سال كنوا مابوني اقدام به معرفی کاراته در بین ژاپنیها كرده و اساتيد معروفي نيز در اين امر او را ياري نمودند. او جلساتي را در خانه خودش با حضور گيچن فوناكوشي، چوجي هاناشيرو، چوشين چي بانا، توكودا، شيمپان شيروما، سيچو توكومورا و هوكو ايشيكاوا برای راهکارهای گسترش کاراته در ژاپن برگزار مي كرد. علاوه بر اين در سال 1918 به او افتخار اجراي كاراته در حضور شاهزاده كني و شاهزاده كاچو در مدرسه اوكيناوا داده شد. در سال 1924 كنوا مابوني به عنوان مربي كاراته در دو مدرسه مشغول شد و مفتخر به اجراي كاراته در حضور شاهزاده تي تي بو نيز شد.
در سال 1925 مابوني و چند استاد ديگر، باشگاه كاراته اوكيناوايي را تاسيس كردند و روياي او براي تاسيس يك باشگاه ثابت آموزش كاراته به حقيقت پيوست. اكثر اساتيد معروف كاراته مثل جوهاتسو كيودا، چوجون مياگي، موتوبو، چوموهاناشيرو، چوجواْشيرو، چوشين چي بانا و گوگنکی از مربیان این دوجو بودند.كنوا مابوني و چوجون مياگي از مربيهاي ثابت آن باشگاه بودند.
mehraboOon
08-25-2011, 03:00 PM
يپ من (وينگ چون مدرن) ؛ استاد بروسلي
او به سال 1898 در ايالت كوآنگ تونگ متولد شد، ازابتداي جواني سه فرم مختلف اين سبك را نزد سه استاد متخصص در هر فرم، فرا گرفت. درسال 1949 و براي فرار از انقلاب فرهنگي مائو چين را به قصد اقامت در هنگ*كنگ ترككرد. در آن زمان، هنوز اين سبك خصوصاً در مناطق انگليسي نشين، ناشناخته بود. استادشروع به آموزش كرد منتهي فقط به چيني*ها و با روشي بسيار سنتي. او شاگردان بسياركمي را پذيرفت و با روشي به مراتب ساده و بي*پيرايه به تدريس مشغول شد. ولي اينروش قراردادي كه تا به حال در آن مناطق باب نبود، جوابگوي انتظارات چيني*هايهنگ*كنگ نشد و پس از چند سال، ائيپ*من نگرش خود را نسبت به كونگ فو و رفتارش را بهجوانان علاقمند به هنرهاي رزمي چين قديم، تغيير داد. به موازات آن استاد خدماتويژه*اي براي پليس محلي كه گاهاً براي مشورت نزد او مي*آمدند، ارائه كرد. پس ازچندي، ائيپ*من چند برخورد با ولگردان داشت و طي آن چند چشمه از تكنيك*هاي موثرش راروي آنها با موفقيت پياده كرد و به سرعت مشهور شد. اواخر سالهاي 1960، ائيپ*منموسسه ورزشي وينگ*چون را در هنگ*كنگ بنيانگذاري كرد كه اولين موسسه رسمي قرن بيستبه شمار مي*آمد. ائيپ*من معتقد بود: «كونگ فو بايد به ساده*ترين شكل ممكن دربيايد» با همين نگرش بود كه ائيپ*من ساده*كردن و مدرنيزه*كردن وينگ*چوني را كه درچين آموخته بود، آغاز كرد. او فرضيه خود را براساس سه سبكي كه كار كرده بود استوارمي*كرد، تكنيك*هايي قابل فهم با زبان مرسوم در وينگ چون با يك سيستم جديد آموزشالبته به طور كلي هم از سنت كونگ فو چشم*پوشي نكرد و همواره، آن را در نظر داشت. درعين حال او نوع آموزش خود را بنا به شخصيت هر شاگرد متفاوت كرد تا هر يك را ويژهكار مخصوصي، تعليم دهد. او معتقد بود كونگ فو يك قالب نيست كه افراد بر اساس آن شكلبگيرند بلكه بر عكس بايد از كونگ فو استفاده كنند نه كه مورد استفاده آن قراربگيرد. او كلاسهاي گروهي را قبول نمي*كرد بلكه شاگردان قديمي*اش را براي سرپرستيآنها، انتخاب مي*كرد و خود به طور ويژه با برخي از آنها كار مي*كرد. وقتي تركيبروشهاي جديد و سنتي پايان يافت، ائيپ*من وينگ*چوني ساده و كاربردي براي عموم را درهنگ*كنگ معرفي كرد. براي اكثر مردم اين ذهنيت پيدا شد كه اين همان وينگ*چوني است كهقبلاً هم تمرين مي*كرده*اند. وقتي بين سالهاي 60-1950، ائيپ*من خواست نام سبك خودرا به زبان انگليسي بنويسد آن را با ديكته Ving Chun به جاي Wing Chun نوشت كهبراساس تلفظ نوعي گويش محلي هنگ*كنگ مي*بود. بعدها يكي از شاگردانش به نام ويليامچونگ ديكته Wing Chun را انتخاب كرد. همزمان با او لونگ تينگ كه روش و انضباطيبسيار نزديك به ائيپ*من داشت نام Wing Tsun را برگزيد. البته سبك*هاي ويليامچونگ و لونگ تينگ دو سبك متفاوت بودند همچنان كه صاحبان اين دو سبك با دو روشمتفاوت از ائيپ*من درس گرفته بودند. و گاهي در همين زمينه wing chun و wing tsun كههر دو برگرفته از سبك ving chun واحد بودند ولي متفاوت عمل مي*كردند، مشكلاتي نيزپيش مي*آمد… و مطمئناً يكي از مهمترين شاگردان ائيپ*من، بروس*لي بود كه مدتي محدودزير نظر مستقيم استاد به تمرين پرداخت و همان طور كه مي*دانيد چون چيني اصل نبود وگاهي اوقات استاد ائيپ*من در ياد دادن برخي تكنيك*ها به او سكوت مي*كرد. شايد برايهمين بود كه بروس*لي هرگز شناخت واقعي از سبك وينگ*چون بدست نياورد، بالاخره بعدها «اژدها» پافشاري مي*كرد كه با استادش ائيپ*من، عكسهايي داشته باشد و هم او بود كهباعث محبوبيت «وينگ*چون» در امريكا شد قبل از آن كه سبك مخصوص خود، يعني جيت*كان*دورا بيافريند
__________________
mehraboOon
08-25-2011, 03:01 PM
موریهه اوشیبا بنيانگذار آيكيدو
آیکیدو نامی است که بنیانگذار آن «مُـریهه اوشیـبـا» برای هنر رزمی خود انتخاب نمود. این کلمه مرکب از سه جـزء آی، کی و دو می*باشد که معنـای اصلـی آنها به ترتیب همـاهنـگی، نیـروی درونی و راه و روش می*باشد. تلفظ آی به معنای هماهنـگی، با آی به معنای عشـق یکی است که مـریهه از هر دو آنها، در بینش این هنر رزمی بهره می*جسـت .
مُـریهه اوشیـبـا، درسال ۱۸۸۳ در کشـور ژاپن دیـده به جهـان گشود و پس از هشتاد و شش سال عمر در سال ۱۹۶۹ دیده از جهان فروبست. وی درسبکهـای متعددی از جمله جوجیتسـو دارای مدرک بود و همچنین دربکـارگیـری از نیـزه و شمشیـر مهـارتی خـاص داشت. وی با تغییـر و تعـدیل برخی از فنون جوجیتسو، از آنها در آیکیدو استفاده نمود و فنون منحصر به فرد دیگری را نیز درهنر رزمی خود بکارگرفت .
سال ۱۸۸۳ در تاریخ ۱۴/۱۲ در استان واکایاما شهـر تانابه از پدر و مادری بنام یُرُکو و یوکی بدنیا آمد .
سال ۱۸۹۰ در معبـدی در نزدیکی خانه اش خواندن و نوشتن را در هفت سالگی آموخت .
سال ۱۸۹۶ در سیزده سالگی بمدرسه راهنمائی واکایاماکن دای نی جین چو رفت ولی پس از یکسال منصرف شد .
سال ۱۸۹۷ در چهارده سالگی معلم چورتکـه شد و در اداره مالیات مشغول بکار شد .
سال ۱۹۰۱ در هجـده سالگی کار اداره مالیات را رهـا کرد و برای کار به توکیـو رفت.
سال ۱۹۰۲ در نوزده سالگی مغازه*ای دایر کرد و به تمرین جـودو پرداخت. بعلت مـریضـی به شهر تـانـابـه بـرگشت و هر روز در کوهستانها خود راقوی می*کرد و ازدواج کرد .
سال ۱۹۰۳ در بیست سالگی به خدمت سربازی در اُساکا رفت و آنقدر در کار تیراندازی و شمشیر بازی مهارت داشت که به او پیشوای سربازها میگفتند. از استان اُساکا به استان واکایاما رفت تا در جنگ نی چی رو شرکت کند و مرتب ورزش می*کرد.
سال ۱۹۰۹ در بیست و شش سالگی با نظر دولت در باره یکی شدن معابد مخالفت کرد و به پیروزی رسید .
سال ۱۹۱۲ در بیست و نه سالگی از طرف دولت به پیشنهاد شد به هُکای دو برود و او با پنجاه و چهار خانوار به هـکـایـدو منطقه مُن بتسو گون شی را تا کی گِن رفتند .
سال ۱۹۱۴ در سی و یک سالگی در روستای کامی یوبِتسو کارهای زیادی انجام داد و او را شی راتاکی اُ نامیدند.
سال ۱۹۱۵ در سی و دو سالـگی در هتلی در اِن گارو بنام هی ساتا با استاد جودو تاکـدا سـوکـاکو آشنـا شـد و بـه ورزش جـودو پرداخت .
سال ۱۹۱۷ در سی و چهـار سالـگی در روستـای کـامـی یـوبتسـو آتش سوزی بزرگی اتفاق افتاد که او و همراهانش آنرا مهـار کردند .
سال ۱۹۱۸ در سی و پنج سـالـگی یکـی از مقامـات بالای ارتش مُنبِتسو گون در روستای کامی بِتسو شد.
سال ۱۹۱۹ در سی و شـش سالـگی در زمان مرگ پدر مریهه به شهر خود برگشت و در بین راه به کیوتو آیابه رفت و با کسی که حاجت میداد بنام دِگـوچـی اُنـی زابـورُ آشنا شـد
سال ۱۹۲۰ در سی و هفـت سالـگی پس از مرگ پدرش همراه با خانواده اش به کیـوتو آیابه رفت تا در آنجا زنـدگی کند. در آنجـا به ورزش پـرداخت و باشگـاهی بنـام کـلاس وشیبـا را دایـر نمـود .
سال ۱۹۲۲ در سی و نـه سالـگی نـام آی کـی را برای ورزش خـود برگـزید و به دیگـران ابـلاغ کـرد .
سال ۱۹۲۴ در چهـل و یک سالـگی همراه با دِگـوچی انی زابـورو به مغولستان رفت که خیلی سختی کشید.
سال ۱۹۲۵ در چهـل و دو سالـگی به همه گفت که راه آی کی را با جدیت دنبال کنند و در پائیز همان سال بـه دعوت دریـادار تاکِ شیتـا رئیس نیروی دریائی به توکیو رفت تا در آیاماگُشو به تـدریـس آیکیدو بپردازد .
سال ۱۹۲۷ در چهل و چهـار سالـگی همراه خانواده خود به توکیو رفت و خانه*ای اجاره کرد و همچنین مکـانی اجاره کرد و در آنجا به تمرین پرداخت .
سال ۱۹۲۹ در چهل و شـش سالـگی، معلم ورزش دریا نوردان شد .
سال ۱۹۳۰ در چهل و هفـت سالـگی برای دایـر کردن کـلاسی به مِجی رُشی مُراچی آیی نقـل مـکان کرد و کلاسی دایر کرد که اجـاره*ای بود در این کلاس کانُ جیگُـرو که خود از جـودو کاران برجستـه بود شـرکـت کرد و فنـون مُـریـهـه را از نـزدیک مشاهـده نمـود.
سال ۱۹۳۱ در چهل و هشت سالـگی در شیـن جـوکـو واکـامـاتسـوچو کلاسی دایر کرد که نامش را کُبوکان قـرارداد و در آنـجا شـاگـردان زیـادی بـدور او جمـع شـدنـد .
سال ۱۹۴۵ در پنجاه و هفـت سالـگی از دولـت بورسیـه می*گرفت و مجلس، مکانی بنام زایـدان هُجین کُبوکای را دایر کرد و آی کـی بـوجوتسو را ورزش آی کی نامیـد و در استـان ایبـاراکی محله ایواما کلاسی در بیرون از خانه خـود دایـر کـرد .
سال ۱۹۴۲ در پنجاه و نـه سالـگی ورزش آی کی را آیـکیـدو نامید.
سال ۱۹۴۳ در شصـت سالـگی در استـان ایـبـاراکی محله ایـوامـا معبد آیـکیـدو را سـاخـت .
سال ۱۹۵۲ در شصـت و نـه سالـگی به شهرهای مختلف سفـر کرد و آیکیـدو را گستـرش داد.
سال ۱۹۶۰ در هفتاد و هفـت سالـگی در تلویزیون ژاپن گـواهینـامه شی جو هُشو را در روز بونکا گرفت .
سال ۱۹۶۴ در هشتـاد و یک سالگی (تابستان این سال) از طرف امپـراتـور ژاپن بخاطر آیکیدو، مـدال افتـخار دریافت نمـود.
سال ۱۹۶۶ در هشتـاد و سـه سالـگی از کشـور بـرزیـل از کلیـسـای کاتولیک آپُستُ لیکا اُرتو دُشیا از طرف بالاترین مقام کلیسا بهترین لقب کاتولیک (آپست لیکا اُرتودشیا هـاکشـاکـو) برای او ارسال شد .
سال ۱۹۶۹ در هشتـاد و شـش سالـگی بخاطر کار بزرگی که انجام داده بود (ابداع ورزش آیکیدو) از استاندار واکـایـامـا مـدرک تـانـابـه شیـمییُ شیمین را دریافت کرد و از محله ایواما، ایواماچو مییُ چُمین را گرفت و در بامداد یکی از روزهای سال ۱۹۶۹ ساعت ۵ صبح بـدرود حیـات گفت. روز قبـل از فـوت مـدرکی بنام سیگُ ای کونسان تُ زویی هُـشُ را دریـافـت
mehraboOon
08-25-2011, 03:01 PM
استاد فريدون مالكي
سرگذشت
فريدون مالكي در فروردين سال ۱۳۴۳ در محله خاني آباد كهنه متولد شد. پدرش؛ غلاممالكي، مربي بدنسازي بود و در همان سال هاي دهه ۴۰ به مقام قهرماني آسيا نائل شد. او خود مبدعفيگورهاي بدنسازي بود.
علاقه فريدون به ورزش از همان سنين كودكي با موفقيت هاي پدر و پيروزي هاي او شكلگرفت. او در سن نه سالگي همراه برادر كوچك ترش، فرشاد مالكي، به كلاس ورزشي هاي، رزمي زيرنظر استاد
ميرزايي مي رفت. فريدون مالكي در سال ۶۱ كمربند مشكي كاراته را دريافت كرد وپس از آن، به عنوان مربي در باشگاه سعديان به تدريس پرداخت .
جعفر آوخ»، يكي از شاگردان او درباره آشنايي اش با فريدون مالكي مي گويد: «سال ،۶۸سيزده ـ چهارده ساله بودم كه با استاد آشنا شدم و به مرور، اخلاق و منش او علاقه ام را نسبتبه ايشان صد چندان كرد.»
مالكي در سال ۱۳۷۱ (۱۹۹۲) بزرگ ترين موفقيت ورزشي خود را كسب كرد و پس از شكست قهرمان ملي ژاپن «مرد سر آهني» در مسابقات حرفه اي جهاني شوت بوكسينگ موفق به كسب عنوان «سلطان رينگ جهان» شد
وي به دليل علاقه شخصي و با حمايت خانواده در مسابقات گوناگون بين المللي شركتمي كرد. او از دانشكده رزمي امريكا ليسانس تربيت بدني گرفت و صاحب كمربند مشكي دان هفت از كاراتهكالجAIkIAو سازمان جهاني استادان هنرهاي رزمي آزاد WAIMشد
محصول ۳۲ سال تمرين و ۲۲ سال تدريس ورزش رزمي استاد مالكي تربيت قريب به دوازدههزار رزمي كار است.او پس از مدتي باشگاه پارس را در ابتداي خيابان قزوين دركنار سينماي ري سابق تأسيس كرد و بسياري از شاگردان او كه از نوجوان هاي همين منطقهبودند، در اين باشگاه تربيت شدند
بيست و سه سال فعاليت او در زمينه مربيگري رشته هاي رزمي به تربيت شاگرداني چونحسين اوجاقي، جعفر عرفانيان خواه، امير اوجاقي، عليرضا مفتخري، علي سعادت و بسياريديگر از مدال آوران رشته هاي رزمي كشور شد.مالكي همچنين براي گسترش فعاليت هايورزشي زيرزمين خانه شان را به محلي براي تمرين ورزش هاي رزمي تبديل كرد و جالباينكه همسايه هاي كوچه شهيد هاشمي در خيابان ولي عصر از اين امر ابراز ناراحتينكرده و براي هيچ يك مزاحمتي به همراه نداشته است.
و جز يك مورد، ديگر هيچ وقتهمسايه ها به ازدحام خانه او اعتراض نكردند كه آن هم ماجرايي دارد.
از ديگر فعاليت هاي رزمي مالكي مسئوليت سبك فول كنتاكت كاراته كيك بوكسينگ ايرانبود، همچنين جانشيني كاراته كالج در خاورميانه و آسيا را برعهده داشت
قهرمان در خانه
متأسفانه وقتي قدرت بدني افراد افزايش پيدا مي كند از شركت در كارهاي خانه و كمك بهخانواده طفره مي روند. اما مادر استاد مالكي در اين باره مي گويد: «هيچ وقت نمي گذاشت منلباس هايش را بشويم و تا جايي كه مي توانست در كارهاي خانه كمكم مي كرد. گاهي برايتهيه غذا آن قدر از من تشكر مي كرد كه شرمنده مي شدم.»
نكته جالب ديگر در مورد نوع رفتار سلطان رينگ جهان در خانه اينكه مادرش مي گويد: «گاهي پاي مرا مي بوسيد و مي گفت: مادر، من لياقت تو را ندارم
به گفته شا گردان مالكي، او در كلاس هاي ورزشي از تذكر نكات اخلاقي و انساني غفلتنمي كرد
به شدت نسبت به وضع ظاهر تذكر مي داد. «جعفر عرفانيان خواه» در اين باره مي گويد: «استاد هميشه به ما مي گفت كه با لباس نامناسب، دمپايي و شلوار خانه به خيابان نرويد. مردمبه شما طور ديگري نگاه مي كنند.»
ورزش هاي رزمي در خدمت انسانيت
پس از شركت در كلاس هاي رزمي، ويژگي هاي خاصي در جوانان و نوجوانان بروز مي كند.
مالكي در اين باره مي گفت: «هرگز به استفاده از هنرهاي رزمي براي مقاصد مخرب و مضرتأكيد نخواهم كرد. براساس سوگندنامه هنرهاي رزمي، اين ورزش بايد براي مقاصد متعالي انسانيو اهداف ***** كارانه استفاده شود.»
او در حين تمرين حتي مراعات جان و سلامت جانوران را مي كرد. عرفانيان خواه در اينزمينه خاطره اي نقل مي كند: «يكبار هنگام تمرين متوجه يك سوسك شديم و خواستيم آن را بكشيماما استاد گفت: «اين جانور به ما كاري ندارد، اجازه دهيد زندگي اش را بكند.»
الگوي شما كيست؟
در مصاحبه اي از مالكي پرسيده بودند: «الگوي شما در زندگي كيست؟» و مالكي در پاسخگفته بود:
آنكس كه قدرت برزبان آوردن نامش را ندارم.» مالكي در خفا به كمك نيازمندان و افرادمحتاج مي شتابيد و اين كوشش چنان انجام شد كه حتي خانواده اش از اين امر مطلعنمي شدند.
چرا مصاحبه نكرديم؟
شايد بپرسيد كه چرا نتوانستيم با استاد مالكي گفت وگو كنيم. چون او روز اول آبان ۸۴مصادف با نوزدهم ماه مبارك رمضان بر اثر سانحه تصادف دارفاني را وداع گفت و در قطعهنام آوران بهشت زهرا(س) آرام گرفت. در حال حاضر، عرفانيان خواه، شاگرد او، مسئوليت سبك رابرعهده دارد.
پس از انتشار خبر درگذشت فريدون مالكي، شاگردان وي براي عزاداري به محل تمرين او درمنزلش آمدند و سر و صدا و ازدحام موجب آزار همسايه ها شد وقتي مأموران كلانتريابوسعيد در محل حاضر شدند، افسر كلانتري كه براي ايجاد آرامش در محل آمده بود، گفت كه او هم يكي ازشاگردان استاد مالكي بوده است
__________________
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.