PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نبرد آشور و ماد



sorna
08-23-2011, 04:39 PM
«جنگ را هیچ كس دوست ندارد. در جنگ، پدران پسران را به خاك مى‏سپارند حال آن كه در صلح، پسران پدران را!»
كرزوس پادشاه لیدیه
بسیارى از مردم جنگ را امرى عبث و قابل اجتناب مى‏دانند و كم‏تر كسى آن را دوست دارد. شاید نظامیان، به ویژه نظامیان كار كشته و جنگ دیده بیش از دیگران از جنگ دورى كنند.
كسانى كه سابقه‏ى مبارزه در میادین جنگى را دارند، به خوبى به خاطر مى‏آورند در میدان نبرد، مرگ انسان‏ها بسیار ساده اتفاق مى‏افتد و سربازان خیلى زود به مرگ هم‏قطاران، دوستان و حتا برادران خود عادت مى‏كنند اما همین افراد به محض تغییر شرایط و پایان جنگ پى مى‏برند كه در جنگ چه بر آن‏ها گذشته و چه بر سر دشمنان خود آورده‏اند. اما از یك نكته هیچ وقت نمى‏توان فرار كرد: جنگ اجتناب‏ناپذیر است. شاید ضرورى نباشد اما اگر زمان رخ دادن آن برسد، هیچ كس نمى‏تواند مانع آغاز آن شود.
نظامیان نقطه آغاز جنگ را سیاستمداران مى‏دانند و سیاستمداران برعكس آنان، جنگ را در نتیجه علامت‏هاى غلط نظامیان ذكر مى‏كنند اما امروز عامل دیگرى نیز به این دو عامل اضافه شده است. افكار عمومى، گاهى افكار عمومى جنگ را مى‏طلبد.
بررسى تاریخ جنگ‏ها نشان مى‏دهد پس از مدتى تخاصم لفظى و یا دست اندازى‏هاى محدود، شعله‏ى جنگ ناگهان بین دو یا چند ملت شعله‏ور و كشور، قاره و یا دنیایى به آتش كشیده مى‏شود.
دلیل بروز نبردها ساده و گاهى كم اهمیت جلوه مى‏كند اما واقعیت چیز دیگرى‏ست. دلیل بروز نبرد مربوط به یك یا چند عامل ساده نیست. ده‏ها و یا شاید صدها علت كوچك و بزرگ باعث انباشت كینه‏ى ملت‏ها علیه یكدیگر مى‏شود و آن زمان كه وقت فوران خشم فرا مى‏رسد، كسى نمى‏تواند مانع وقوع نبرد شود. همه چیز مانند بازى «دومینو» برهم مى‏ریزد و حوادث زنجیروار رخ مى‏دهد.
گم شدن یك زن، حركت یك واحد جنگى به داخل خاك كشور مقابل، شلیك یك گلوله، ترور یك شخص مهم، نحوه‏ى استفاده از یك رودخانه‏ى مشترك، بندر مشترك، منبع انرژى مشترك، استناد به یك ادعاى كهنه ارضى، اعلام استقلال یك نژاد تحت ستم، علایق نژادى، شوونیستى، راسیستى، ایدئولوژیكى و ده‏ها دلیل دیگر!
اما ملت‏هاى خسته از جنگ پس از آن كه جنگى را به پایان رساندند تا سال‏ها و دهه‏ها تمایلى به جنگ ندارند. آن‏ها به دنبال صلح مى‏روند و در صلح پیشرفت مى‏كنند و قدرتمند مى‏شوند تا آن كه مجددا با خسته شدن از زندگى در صلح، جنگ را آغاز مى‏كنند معمولا یك نسل تا زمانى كه خاطرات ناراحت كننده‏ى جنگ را در حافظه دارد، علاقه‏اى به نبرد نشان نمى‏دهد. اما جنگ‏ها ویژگى دیگرى نیز دارند و آن مرگ قهرمانان است. معمولا در جنگ‏ها «بهترین‏ها» دلیرانه مى‏جنگند و كشته مى شوند. آن‏ها ناگزیر از جنگیدن هستند و همین قهرمانان بعدها تبدیل به اسطوره‏هاى ملت‏ها مى‏شوند. البته جنگ یكسره پدیده‏اى منفى نیست.
جنگ سبب رشد خلاقیت‏ها، افزایش دلاورى‏ها و بروز اخلاق مردانه مى‏شود. جنگ ادبیات مى‏سازد. «گذشت» مى‏آموزد و از خود گذشتن. اما بى‏تردید مردان جنگ دیده اولین مخالفان جنگ هستند چرا كه دیگر طاقت به خاك سپردن هم‏قطاران خود را ندارند.
مجموعه صد جنگ بزرگ تاریخ با این هدف تدوین شده كه بتواند در قالب یك مجموعه، اطلاعاتى درباره جنگ‏هاى بزرگ تمدن بشرى به خوانندگان بدهد. اما این صد جنگ چگونه از میان هزاران جنگ تاریخ بشر انتخاب شده؟
12

مى توان اذعان داشت، این مجموعه ممكن است كامل نباشد و ایرادات فراوانى بتوان بر آن گرفت. اما نگارنده این اعتقاد را دارد كه حداكثر تلاش خود را براى بازشناسى صد جنگ برگزیده تاریخ به كار گرفته است.
جنگ‏هایى كه در این مجموعه جمع‏آورى شده، همگى بر تاریخ سیاسى كشورها، ملت‏ها و حتا جغرافیاى سیاسى دنیا تأثیر گذارده‏اند.
رخداد برخى از این جنگ‏ها سبب مرگ تمدن‏ها، دولت‏ها و ملت‏ها شده و برعكس ملل دیگرى را به سرورى رسانده است. اما قبل از مطالعه این مقالات، نكاتى را باید به خوانندگان محترم گوشزده كرد.
1- اطلاعات موجود درباره برخى جنگ‏ها ممكن است اندك به نظر برسد اما دلیل توضیح اندك پیرامون آن‏ها ابتدا بضاعت محدود علمى نویسنده است و دوم نبود منابع و مآخذ در دسترس.
2- در انتخاب جنگ‏ها، عنصر اول انتخاب «تأثیر بر جریان تاریخ» بوده و شدت نبرد، دلاورى جنگاوران و مدافعان عوامل بعدى در نظر گرفته شده‏اند، به همین دلیل گاهى بررسى دلایل بروز جنگ و تغییر جغرافیایى سیاسى منطقه وقوع جنگ، طولانى‏تر از پرداختن به خود آن بوده است.
3- بررسى بسیار دقیق و موشكافانه جنگ‏ها نیازمند صرف سال‏ها وقت و به كارگیرى تیم‏هاى ورزیده كارى‏ست و نگارنده اذعان مى‏كند این امر از بضاعت او خارج است اما نكته مهم این است كه محصول چنین تحقیقى شاید مجموعه‏اى چند ده جلدى شود كه اگر چه ارزش آكادمیك خواهد داشت اما شاید فراتر از نیاز هزاران خواننده علاقه‏مند نظیر دانش‏آموزان، جوانان و سایر اقشار جامعه باشد.
در پایان ضرورى مى‏دانم كه یاد دوست بزرگوارم، مدیر فرهیخته‏ى انتشارات هیرمند، زنده‏یاد حمیدرضا باقرزاده را گرامى بدارم. اگر مساعدت ایشان نبود، هیچ گاه زمینه‏ى چاپ این اثر میسر نمى‏گشت.
13
نبرد آشور و ماد

آشوریان، جنگجویان بى‏رحم


در دنیاى قدیم تمدن‏هاى قابل توجه منحصر به بین‏النهرین، پارس، چین، جنوب اروپا و شمال شرق آفریقا بود. اما در این بین، بیش‏ترین تمركز قدرت، شوكت و نفوذ در بین‏النهرین بود. از 2300 قبل از میلاد مسیح، دولت‏هاى متعددى در این منطقه به وجود آمدند كه برخى از آن‏ها نظیر عیلامى‏ها، سورى‏ها و فینیقى‏ها از قدرت و شكوه فراوانى برخوردار شدند. این ملت‏ها داراى روحیه شهرنشینى و ایجاد تمدن بودند اگر چه از جنگاورى نیز غافل نبودند. اما به تدریج در بین‏النهرین دولتى در حال پا گرفتن بود كه مى‏توانست حیات تمدن‏هاى بین‏النهرین را به خطر اندازد. دولت آشور


آشورى كه ملتى سامى‏نژاد در 1300 قبل از میلاد استقلال یافته و سیاست «جنگ و پیشروى» را اتخاذ كردند. دلیل اصلى این امر نیز غیرحاصلخیز بودن زمین هاى آن‏ها و آبادانى تمدن‏هاى مجاور بود. در بهار هر سال دولت آشور نیروهاى خود را گردآورى كرده و به شهرهاى آباد اطراف مى‏تاخت. نبردهاى پى در پى، آن‏ها را به اندازه‏اى قوى و جنگاور ساخت كه بین سال‏هاى 1300 تا 600 قبل از میلاد قوى‏ترین قدرت نظامى آسیا بودند. سپرهاى بلند، وسایل قلعه كوب و برج‏هاى متحرك سبب شده بود تا هیچ شهرى در برابر آن‏ها توان مقاومت نداشته باشد و از طرف دیگر در دشت‏ها نیز سربازان تمدن‏هاى دیگر قادر به مبارزه با آن‏ها نبودند چرا كه سرباز آشورى از نظر تجهیزات سرآمد زمان خود بود. تیر و كمان، نیزه، كلاهخود و زره سبب شده بود تا مردان آشورى تقریبا رویین تن شوند. مى‏توان گفت از نظر نظامى، آشور به مانند رم باستان بود و سپاه‏هاى آشورى بسیار منظم و تعلیم دیده بودند.
دولاندلن، تاریخ نویس فرانسوى، در كتاب تاریخ جهانى خود مى‏نویسد: خطر
17

آشورى‏ها تنها به دلیل تجهیزات پیشرفته آن‏ها نبود بلكه روش حمله و یورش آن‏ها بیش‏تر سبب وحشت دشمنان مى‏شد. (ملتى كه در مقابل آن‏ها سر فرود نمى‏آورد از روى زمین محو مى‏شد.) آن‏ها به غارت دهات، سوزاندن خرمن‏ها و قطع درختان میوه‏دار اقدام مى‏كردند. سكنه شهرها را مى‏كشتند پوست مردان را مى‏كندند و آن‏ها كه زنده مى‏ماندند به غلامى‏مى‏رفتند. آشور در اوج قدرت


در 800 قبل ازمیلاد آشور بیش‏تر سرزمین‏هاى متمدن را خراجگزار خود كرده بود، سوریه به تصرف درآمده و بابل تحت فرمان گردید. در 722 ق. م هم زمان با پادشاهى سارگن دوم، امپراتور بزرگ آشور، ناگهان تمام ملل تحت فرمان آشور (كه تقریبا خاور نزدیك امروز به علاوه مصر را در بر مى‏گرفت) سر به طغیان برداشتند. اتحادیه نیرومند آن‏ها را شاید بتوان اولین اتحاد بزرگ نظامى تاریخ بشر دانست. اتحادیه‏اى مركب از بابل، عیلام، مصر، شام، ماد به عنوان دولت‏هاى بزرگ دنیاى قدیم در كنار ده‏ها ملت كوچك دیگر تحت ستم، به این نتیجه رسیدند كه زمان براى درهم كوبیدن سپاه‏هاى آشور فرا رسیده غافل از آن كه قدرت نظامى و جنگاورى آشور چیز دیگرى‏ست.
سارگن در 720 ق. م به شام (سوریه) رفته و آن‏ها را به همراه نیروهاى مصرى یك جا درهم كوبید. سپس با حمله به شمال ملل اورات و مادها را شكست داد و ناگهان حركت خود را به سمت جنوب سامان داد.
ارتش وحشت‏زده‏ى عیلام، نجنگیده بابل را رها كرد و به جنوب بین‏النهرین عقب‏نشینى كرد. پسر سارگن، سناخریب، نیز پس از او به مدت 15 سال نبردها را ادامه داد و بابل را كاملا ویران كرد. وى آسیا صغیر را نیز تصرف كرد.
با به قدرت رسیدن آشور بانى‏پال در 669 ق.م، امپراتورى آشور به حد كمال رسید. شهرهاى بزرگ آسیا یا خالى از سكنه شدند و با این كه به تصرف آشور درآمدند. بانى‏پال چندى بعد عیلام را به تبعیت وادار كرد و با نابود كردن شهر تب، مصرى‏ها را نیز وادار به تبعیت كرد.
18
ظهور دولت مقتدر ماد


مادى‏ها چنان كه در تاریخ ایران باستان پیرنیا ذكر شده در ابتداى كار تا سال‏ها خراجگزار دولت آشور بودند. در 744 ق. م مجددا نبردى سخت بین آشورى‏ها و مادها رخ مى‏دهد كه نتیجه به سود دولت آشور تمام مى‏شود. این نبرد سبب اطاعت كلیه طوایف مادى از آشور مى‏شود و مهاجمان تا كوه دماوند را متصرف مى‏شوند. 60 هزار اسیر در این نبرد به شهر كالاه، پایتخت اولیه آشورى‏ها، فرستاده مى‏شود. مادها كه در زمان خود داراى قدرت، نفوس و وسعت خاك زیادى بودند، همواره تحت‏تأثیر قدرت آشور موفق به نشان دادن قدرت خود نشده بودند. پادشاهان ماد مى‏دانستند مادام كه آشور بر قدرت سوار است ماد در حد یك خراجگزار باقى مى‏ماند. در 708 پادشاه بزرگ ماد به نام دیاكو به تخت جلوس كرد. او كسى بود كه پایه‏هاى ماد بزرگ را مستحكم كرد. به گفته‏ى مورخان او حدود 50 سال سلطنت كرد و با یكپارچه كردن اقوام ماد زمینه براى طغیان علیه آشور فراهم آمد. فرمانرواى آشور، سناخریب، در آن زمان درگیر نبرد با بابل و عیلام بود و چون ماد به طور مرتب خراج خود را مى‏پرداخت بهانه‏اى براى جنگ نیز نبود.
مرگ دیاكو به او اجازه اجرا كردن «فكر بزرگش» را نداد، اما پسر او، فرورتیش، این فكر را ادامه داد و در حوالى سال‏هاى 640 قبل از میلاد پس از مطیع كردن قبایل آریایى و پارسى در 633 قصد استقلال از آشور را كرد، اما پس از نبردى سنگین مادها فهمیدند كه با نیروهاى آشور نمى‏توان با سربازان معمولى جنگید. پیرنیا در كتاب ایران باستان مى‏نویسد: «بعد از چندى، مادها به واسطه‏ى پیشرفت‏هاى خود در شرق خواستند تا از قید آسور (آشور) خلاصى یابند اما سپاه چریكى آن‏ها در مقابل قشون مشق‏كرده‏ى آسور كه در جنگ با عیلام ورزیده‏تر شده بود تاب نیاورده و شكست خورد و شاه هم كشته شد.» ظهور هوخشتره


در حوالى سال‏هاى 630 ق. م ماد، پادشاه بزرگ دیگرى را بر خود دید. هوخشتره (كیاكسار) نیز مجبور شد راه گذشتگان خو را براى نابودى آشور دنبال كند چرا كه خوب
19

مى‏دانست اگر آشور فراغت از نبردحاصل كند ماد را از بین مى‏برد. اما او از اشتباه فرورتیش عبرت گرفت و پایه‏ى خود را براى یك ارتش حرفه‏اى و مشق‏كرده گذاشت. به گفته‏ى مورخان، هوخشتره سال‏ها بر روى تربیت این نیرو زحمت كشید. یك سواره نظام پرقدرت در كنار پیاده نظام مجهز به شمشیر و كمان مى‏توانست از پس نیروهاى آشور برآید. نبرد اول ماد و آشور


از حدود 627 قبل از میلاد نیروهاى ماد با هجوم به بین‏النهرین با سپاه‏هاى آشورى به نبرد پرداختند. سواره نظام‏هاى مادى به دلیل ورزیدگى سواركاران و قدرت اسب‏ها پس از چند جنگ بزرگ و خونین سرانجام آشورى‏ها را (كه تاكنون طعم شكست را نچشیده بودند) شكست دادند.
اما هوخشتره آشور ضعیف شده را رها نكرد و تا پشت دروازه‏هاى نینوا (پایتخت آشور) آن‏ها را تعقیب كرد. محاصره‏ى نینوا هر چه طولانى تر مى‏شد احتمال تسلیم شدن
20

مدافعان افزایش مى‏یافت. اما ناگهان حادثه‏اى سبب نجات نینوا شد و به هوخشتره خبر رسید كه سیت‏ها از قفقاز گذشته، به شمال ماد آمده‏اند. پادشاه ماد ناگزیر نینوا را رها كرد و به سرزمین خود بازگشت. نبرد دوم و نهایى


هوخشتره به رغم نبرد طولانى و دیر فرجامى كه با سیت‏ها داشت خوب مى‏دانست دشمن اصلى او قدرت رزمى فوق‏العاده آشور است و اگر در این سال‏ها كه آشور ضعیف است آن را از بین نبرد، به زودى این غول نظامى مجددا قدرت مى‏گیرد به ویژه آن كه پس از مرگ آشور بانى‏پال این دولت از شوكت افتاده بود. هوخشتره در حدود 610 قبل از میلاد با كمك نیوپولاس سار فرماندار بابل كه تصمیم به خیانت به آشور گرفته بود از كناره‏هاى دجله و فرات حركت به سمت نینوا را آغاز كرد. سپاهیان هوخشتره و بابل بدون برخورد با مقاومت تا پاى دیوارهاى نینوا پیش رفتند. هیچ كدام از دولت‏هاى خراجگزار آشور علاقه‏اى به پرداخت خراج به این دولت نداشتند بنابراین در مقابل نیروهاى مهاجم نیز ایستادگى نكردند.
در 606 ق. م نینوا بالاخره پس از محاصره‏هاى طولانى تن به سقوط داد. آن گونه كه سرپرسى سایكس در كتاب تاریخ ایران خود مى‏گوید سقوط نینوا به طور فجیعى واقع شد. وى مى‏گوید: «پادشاه تا ممكن بود مقاومت كرد و چون مأیوس گردید براى این كه به دست دشمن گرفتار نشود خرمنى از آتش فراهم كرده و به اتفاق اعضا و افراد خانواده‏اش در آن داخل شد و در آتش بسوخت.» برخى ازمورخان نیز مى‏گویند كه آب دجله حصار نینوا را خراب كرد. در نهایت نینوا پس از سقوط زیر و زبر شد. مردان مادى و بابلى به گونه‏اى این شهر را ویران كردند كه به افسانه‏ها پیوست.
عاقبت كار آشور بسیار دهشتناك بود. از آشور هیچ چیز باقى نماند. فاتحان این بار با آشور همان كارى را كردند كه آشور 500 سال بر سر متصرفان خود مى‏آورد. مرگ آشور به یك دوره جنگ و خونریزى سبعانه پایان داد. اكنون به نظر مى‏رسید بین‏النهرین، غرب فلات ایران، آسیاى صغیر، مصر و خاور نزدیك مى‏توانست نفسى به راحتى بكشد. از گردونه‏هاهى مرگبار آشور دیگر خبرى نبود. البته گذشت زمان نشان داد كه مدت این آرامش زیاد نخواهد بود چرا كه آشور از بین رفت اما ماد متولد شده بود.