PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پایان ِ من



tina
08-23-2011, 12:20 PM
گفتی که پــَر بکش ، برو از آسمان من
باشـد ، قبـول ، کفتر ِ نا مهربان من

هر بار گفته ام که : تو را دوست دارمت
پـُر می شود از آتش ِعشقت دهان من

این جمله که برای بیانش به چشم تو
افتـاده است باز به لکنـت ، زبان من

آنقدر عاشقـم که تو عاشـق نبوده ای
دیگر رسیـده کارد ، بر این استـخوان من

نه ، شاهنامه نیست که تو پهلوان شوی
این یک تراژدی ست ـ غم داستان من

یک شب بیا و ضامن من باش نازنین !
وقتی دخیـل ، بستـه به تو آهوان ِ من

دل بــرکن و به شهـرِ دل من بیا عزیز!
زخـم زبان مردم چشـمت ، به جان ِ من

باید که باز با تو خـدا حا فظـی کنـم
آخر رسیـده است به پایـان ، زمان من