PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نگاهی برمشاهیر ادبی جهان



sorna
08-23-2011, 12:48 AM
جك لندن

جك لندن در 12 ژانویه 1876 دیده به جهان گشود.به دنیا آمدن او در اثر روابط نامشروع مادرش فلورا وعشق حرام او به

فردی دیگر بود.

داستانهای جك لندن انعكاس دهنده حزن و اندوهیست كه از زندگی مشقت بار پدر و مادرش در دل داشته است.

نه تنها جك كه اگر ما شرح حال ادبای بزرگ جهان راچه نویسنده چه شاعر جه رمان نویس و مانند آن بخوانیم

در می یابیم كه شرایط محیطی چه در خانواده چه در محیط تحصیلی و چه در اجتماع تاثیر مضاعفی در شكل دهی

به شخصیت افراد و چگونگی باورهای آنها ایفا میكند.

این خود علاوه بر تاثیری است كه فرد از طریق وراثتی به ارث میبرد ویكسری از خلقیات اوراتحت الشعاع خویش قرار

می دهد.

جك لندن یكی از نام آوران مكتب ناتورالیسم ادبی است و تمام خشونتهای مربوط به این سبك خاص را ما میتوانیم در

آثار او مشاهده كنیم.سبك ناتورالیسم هم انعكاس دهنده حزن و اندوه است وهم نوعی از خشونت رابه ذهن

مخاطبش القا میكند.

پیش از ادامه بحث بهتر است كه تعریفی هرچند مختصر از سبك ناتورالیسم ارائه دهم:

ناتورالیسم از نظر فلسفی به نوعی از طبیعت گرایی اطلاق میشود كه دارای ویژگیها ونتایج خاص خود است.

در ناتورالیسم به قدرت كامل و محض طبیعت توجه خاصی شده و نظم بی نظیر موجود در آن مورد لحاظ قرار میگیرد.

در این سبك ما با شاخه ها وشعبه های مختلف فكری مواجهیم.

برخی از نویسندگان سبك ناتورالیسم عقیده دارند كه ادبیات و هنر باید جنبه علمی داشته باشد. آنها مطلقا هرنوع

ازآثار ادبی و هنری را كه فاقد آموزه ها-مختصات و كاركردهای علمی و تجربی باشد را اساسا به عنوان اثر ادبی و

هنری به حساب نمیآورند تا بخواهند در رابطه با آن بحث كنند.

علوم مختلف تجربی برمبنای شواهد تجربی و مشاهدات عینی استوار است.

امیل زولا معتقد است كه همانطور كه در علم زیست شناسی دانشمندان این رشته به بررسی و آزمونهای تجربی

مبادرت میورزند همینطور یك نویسنده هم باید اساس كارش بر مبنای تجربه و مشاهدات تجربی باشد.

نویسندگان بزرگ مكتب ناتورالیسم

در راس این مكتب امیل زولا نویسنده نامدار فرانسوی قرار دارد.

جرج مور از انگلستان و وان لانپ امانتس از هلند و كرتزر --هولتس شلاف وهوپتمان ازآلمان از دیگر نویسندگان بزرگ

سبك ادبی ناتورالیسم میباشند.

ویژگیها و مختصات ناتورالیسم

1-مبنا بودن قانون تنازع بقا در كلیه كارها و اتفاقات.

2-توجه بیش از حد به جزئیات.

3- اولویت داشتن روح برجسم كه موجب در حاشیه قرار گرفتن روح میشود.

4-وجودمكاللمه های طولانی و بی مورد كه موجبات خستگی ودلزدگی مخاطب را فراهم میكند.

sorna
08-23-2011, 12:49 AM
بعد از نگاه اجمالی به سبك ناتورالیسم و اینكه جك لندن یكی از

مبرزترین برچستگان ادبی این سبك است بهتر است تا ادامه زندگی جك را با

هم پیگیری كنیم:

زندگی ما آدمها دستخوش تلاطمات عجیبی است.

برخی اوقات دردسرهای پی در پی برای انسان كوهی از مشكلات را ایجاد

می كند.

مادر جك هم از همان آغاز زندگی فردی خوشبخت نبود.

به قول قدیمیهای ما:

گلیم بخت كسی را كه بافتند سیاه----به آب زمزم و كوثر سفید نتوان كرد

او دچار تب تیفویید شد كه در دنیای آنروز از امراض صعب العلاج و بلكه

لا علاج بود.

عارضه این بیماری موحش بر او توام با ضعف جسمانی شدید بود.علاوه بر

آن باعث شد كه او زیبایی پیشین خود را نیز از دست بدهد.

درست است كه باید شرایط سخت را تحمل نمود و با ایمانی قوی باید مسیر

ناهموار زندگی را پشت سر گذاشت.ولی بعضی اتفاقات است كه اگر نگوئیم

بطور قطع و یقین دست كم تا حد زیادی زندگی بشر را دستخوش تلاطم و

پریشانی میكند

چه بسا انسانهایی كه در اوج سلامتی بر اثر عارضه یا حادثه ای یا از

كار افتاده شده و یاازنشاط ضروری جسمی و روحی محروم شده اند.

نقطه اتكای زندگی آدمی بعد از ایمان به خدا اصولا بر این دو

محور سلامتی وزیبائی استوار است.

حال در نظر بگیرید كه مادر جك در آن واحد ازاین هر دو نعمت محرومیت

یافت.

نه از زیبائی ظاهری در او نشانی ماند و نه بنیه ای جسمانی كه با آن

بتواند زندگیش را به نحو مطلوبی ادامه دهد.

بر این دو عامل كم شدن دید و قوه بینائی او را هم اضافه كنیدتا بهتر

بتوانید شرایط بد روحی او را در یابید.

چندی از این بیماری نگذشته بود كه مادر جك لندن موهایش را نیز از

دست داد و مجبور شد كه تا آخر عمرش از كلاه گیس استفاده كند.

اینها و تب تیفوئید بر افسردگی او افزود و باعث انزوای او در

خانواده و محیط اجتماعیش شد.

اعتماد به نفسش را تا حدود زیادی از دست داد و دارای نوعی سرخوردگی

از حیات و یاس از آینده شد.

فلورا تا آخر عمر نمره كفشش هیچگاه از عدد 14 بچه گان فراتر نرفت.

در سن 25 سالگی بین دو راهی ماندن در خانه و پذیرش تحقیر اعضای

خانواده اش ویا فرار از آنجا مجبور به انتخاب سخت و بسیار تلخی شد

او از خانواده اش جدا شد و برای مدتی كوتاه به سیاتل رفت.

این شهر نیز نتوانست روح خسته و جسم نحیف او را درخود نگاه دارد.

ناچار از آنجا نیز مهاجرت كرد و به شهر كوچك سن فرنسیكو درایالت

كالیفرنیا رفت.

این شهر كوچك در آنروز قبله گاه جویندگان طلا بود.

از جای جای آمریكا اقشار و طبقات مختلف مردم با آرزوهایی بزرگ به این

شهر میآمدند تا بخت و اقبال خود را یكبار دیگر بیازمایند

آنها كه نجیب زاده و از اشراف بودند این مسیر را با بهترین وسیله و با

قطار میآمدند و هزاران مهاجر دیگری كه فاقد وسیله حركت مناسب بودند

با سخت ترین شرایط خود را به سن فرانسیسكو میرساندند.

فلورا در این شهر غریب باید ابتدا از پس هزینه های سرسام آور زندگی

برمیآمد تا بتواند به زندگی خویش ادامه دهد.

برای اینكار به آموزش پیانو روی آورد.چندی نگذشت كه با مردی ستاره

شناس بنام ویلیام چینی آشنا شد.

اوضاع بد روحی او باعث شد كه به این مرد وابستگی خاصی پیدا كند.

ویلیام از این وضعیت نامساعد استفاده میكرد و مكررا با احضار روح

یكنوع شیفتگی خاص را در فلورا بوجود میآورد.

آنها به كمك هم مركزی را برای احضار ارواح دایر كردند.

این خود محلی برای كسب درآمد و اعاشه فلورا شد.

آنزمان به دلیل شرایط بد اقتصادی و تلاطمات سیاسی عده زیادی از مردم

ایالات متحده به طالع بینی و احضار ارواح و نظایرآن روی آورده بودند.

sorna
08-23-2011, 12:49 AM
در گفتار پیشین در بررسی و مرور زندگی جك لندن این نویسنده نام آور

ادبیات جهان گوشه چشمی به زندگی مادرش فلورا افكندیم.

به آنجا رسیدیم كه فلورا در سن 25 سالگی از خانواده اش جدا شد و در

نهایت به شهر سانفرانسیكو از ایالت كالیفرنیا آمد.

او در اوج فقر با مردی طالع بین و ستاره شناس بنام ویلیام چینی

آشنا شد كه به احضار روح می پرداخت.

آنها به كمك هم مركزی را برای انجام اینكار اجاره كردند.

و اینك ادامه شرح حال

بعد از دایر شدن این مركز در آمد فلورا از این محل حتی كفاف پرداخت

اجاره اش را نمی داد.

فلورا و ویلیام دارای روابط نامشروعی بودند كه نتیجه آن تولد پسری

در12 ژانویه1876 بود این همان جك لندنی است كه بعدها عالم ادبیات را

در امریكا و جهان از آثار ماندگار خود خیره ساخت.

ویلیام چینی شخصیتی جاه طلب و بلند پرواز داشت.سر پر سودای او كعبه

آمال صدها آرزوی دور و دست نیافتنی بود.

پیش از بدنیا آمدن جك او در مجله ای كار میكرد ولی عشق و علاقه اش

به دانش ستاره شناسی و اینكه آنرا حقیقتا به عنوان یك علم مستقل

می دانست در او تمایل رها كردن كار تمام وقتتش در آن مجله را ایجاد

كرد

او میخواست از طریق طالع بینی و ستاره شناسی به ثروتی افسانه ای و

هنگفت دست یابد.

او اعتقاد داشت كه زن و مرد میتوانند از طریق طالع بینی دارای فرزند

شگفت انگیزی شوند.

او چنان بی مسئولیت بود كه هنوز چند ماهی از تولد جك نگذشته او و

فلورا را برای همیشه ترك گفت.

سال تولد جك (1876)مصادف با رویدادهایی بزرگ در تاریخ آمریكا بود.

در این سال بود كه ادوارد باجت نخستین سیاهپوست فارغ التحصسل امریكا

از دانشگاه ییل مدركش را دریافت كرد.

-هم د ر این سال بود كه كلرادو كه هم اكنون یكی از ایالات جنوب غربی

امریكاست به فدراسیون ایالات متحده پیوست.ایالتی كه هر ساله در آن

علاقمندان كثیر موسیقی كلاسیك در جشنواره اسپن آن ایالت شركت میكنند.

- در این سال بود كه در 10 مارس 1876 الكساندر گراهام بل تلفن را

اختراع نمود كه پایه پیشرفت برای سایر تحولات مدرن علم ارتباطات امروزی

است

-و نیز در همین سال آخرین جنگ تاریخی بزرگ با سرخپوستان در امریكا

بوقوع پیوست و ورزش امریكا شاهد تاسیس لیگ ملی بیسبال در این كشور

شد.

پس از بدنیا آمدن جك چون فلورا توان لازم را برای تغذیه كودكش باشیر

مادر نداشت به دایه ای بنام(مامی جنی)سپرده شد واو هشت ماه جك را به

مانند فرزند خویش نگهداری كرد.

به دلیل فرار ویلیام چینی از خانه و فقر و فاقه ای كه در زندگی

فلورا وجود داشت و ضعف شدید جسمی او هیچ راه دیگری بجز ازدواج برای

فلورا باقی نماند.

این شد كه چند ماه پس از فرار چینی بایكی از سربازان قدیمی جنگهای

داخلی امریكا بنام جان لندن از دواج كرد كه جك نام خانوادگی خود را

از این مرد به ارث برد

جان لندن فردی بود كه قبلا ازدواج كرده ولی به دلیل اختلافات شدید

خانوادگی از همسر قبلیش جدا شده بود.

جان از همسر قبلیش دو فرزند دختر با خود همراه داشت كه پس ازازدواجش با

فلورا هر چهار نفرشان در آپارتمان كوچكی سكونت یافتند

پس از اینكه جك از دایه اش تحویل گرفته شد آنها یك خانواده 5 نفره ای

را تشكیل دادندكه با انبوهی از مشكلات مواجه شدند.

در این زمان بیماری و ناتوانی شدید فلورا او را از مراقبت جك محروم

ساخته بود و چنین امری باعث شد كه الیزا خواهر ناتنی جك نقشی چون

مادر را از همان اوان كودكی در زندگی این طفل بی پناه داشته باشد.

شرایط دشوار و بسیار بد اقتصادی خانواده جك را مجبور به خروج از

سانفرانسیسكو ومهاجرت به اكلند نمود.

sorna
08-23-2011, 12:49 AM
گفتیم كه خانواده جك مجبور شدند كه به دلیل شرایط دشوار اقتصادی

سانفرانسیكو را ترك كرده و به اكلند مهاجرت كنند.

این در شرایطی بود كه وضعیت فلورا مادر جك در بدترین حالت ممكنه

قرار داشت.

ناراحتی و كسالت جسمانی او تمام خانواده را افسرده حال و غمگین

ساخته بود.

این از مختصات روحی آدمی است كه نمیتواند در برابر شدائد و مصائب

نزدیكان و اطرافیانش و كسانی كه به آنها علقه معنوی دارد آرامش داشته

و آسوده خاطر باشد.

خانواده جك اعم از( ناپدریش جان-دو خواهر ناتنیش وخود او)به شدت

تحت تاثیر اوضاع نامساعد فلورا مادر جك قرار داشتند.

از كار افتادگی مغزی و حمله های قلبی فلورا همگی آنها را افسرده حال

كرده و انرژی و امید را از زندگی آنها گرفته بود.

بخصوص جك به دلیل وابستگی زیاد به مادرش بیش ازهمه از وضعیت بد او رنج

میبرد.

این تعلق خاطر جك به مادر خو ددر حالی بود كه مادرش در طول زندگی

كمترین توجهی به او نداشت.

او همواره شاهد برخورد تندو خشن و بیرحمانه مادرش با خود بود .

با همه این احوال جك در همان كودكی ناظر كسالت شدید زنی بود كه

میتوانست در جایگاه یك مادر بزرگترین و بیشترین حمایت را از او

به عمل آورد و با این حال او را از این موهبت دریغ ساخته بود.

بر خلاف فلورا جان لندن در مقام ناپدری جك همواره به او توجه و محبت

داشت و این مهربانی او باعث علاقه و دلبستگیش به ناپدریش شد تا جایی

كه جك او را به مانند یك پدر واقعی در زندگیش میدانست.

مجوع شرایط جایی را برای ادامه سكونت خانواده جك در سانفرانسیكو باقی

نگذاشته و همانطور كه پیشتر گفتیم آنها را وادار به مهاجرت به اكلندنمود

اكلند بر خلاف سانفرانسیكو محیط مناسب و شایسته ای برای خانواده جك

نبود.

این شهر ساحلی -سراسر ماسه ای و مستهجن بود.

ناهنجاریهای متعدد اجتماعی به وفور در این شهر به چشم میخورد و نوعی

فساد و از هم گسیختگی بر زندگی مردم این شهر حاكم بود.

آثار بعدی جك به شدت تحت تاثیر محیط اكلند و خشونت و نابسامانی موجود

در آن بر روی زندگی وی بود.

جك پنج سال بیشتر نداشت كه برای اولین بار كار كردن در یك شغل خاص را

تجربه نمود.

در این هنگام ناپدری او مزرعه ای را در اكلند خریداری نمود و جك در

كارهای مزرعه به او كمك میكرد.

جان لندن عشق و علقه خاصی به كار كشاورزی و زراعت در كار مزرعه اش

داشت و همین امر مشوق جك در همیاری بیشتر با او بود.

فهرست منابع برای استفاده علاقمندان در اختیار نگارنده میباشد.

sorna
08-23-2011, 12:49 AM
خانواده جك لندن را تا آنجا تعقیب كردیم كه آنهااز سانفرانسیسكو به

اكلند رفته و ناپدری جك مزرعه ای را در آن منطقه خریداری نمود و با

همكاری جك كارهای زراعی مربوط به آنرا انجام میدادند.

و اینك ادامه شرح حال

بنیانگزاران اكلند این منطقه را بر مبنای پشتكاری و صداقت بنا نهاده

بودند و حال با استقرار خانواده جك در آنجا آنها با محیطی مواجه بودند

كه هیچ تناسبی باقصد و نیت مصلحانه و پاك موسسین اولیه آن نداشت.

روزی جك در حین كار كردن در مزرعه با نوشیدن چند جرعه آبجوی انگلیسی

به شدت بیمار شد تا جایی كه كار برای مداوا به بیمارستان كشید.

اعتیاد جك به الكل و مشروبات الكلی از همان دوران و در همان آغازین

ایام عمرش از زمان كودكی شكل گرفت و به مانند سایه ای تا آخر عمر

همراه او بود.

این مسئله باعث شد تا در زمان نویسندگی آثار این پدیده نامیمون در

همه آثار جك به نحوی خود را نشان دهد.

جك در نوشته های خود با تجربه حاصله از زندگی شخصیش دست به مبارزه ای

جدی و فراگیر با این عارضه ناهنجار همه گیر واجتماعی زمان خود زد.

جك هشت ساله بود كه خواهرش الیزا با كاپیتان شپارد كه در آن هنگام

دانشجوی شبانه روزی بود ازدواج كرد.

محیط اكلند به دلیل بندری بودن این منطقه همواره محل تردد و بارگیری

كشتیها و قایقهای مختلف بزرگ و كوچك بود.

كاپیتان شپارد در آن موقع جوانی ساعی-متین و مودب بود كه بخاطر خصائل

نیكش همیشه مورد تمجید و تحسین اقربا-اطرافیان و دوستانش قرار میگرفت.

مدتی پیش از آن بین او و الیزا رابطه ای دوستانه برقرار شده بود كه

تعمیق آن بین آندو نوعی رابطه عاطفی و عاشقانه بوجود آورد.

حاصل نهایی این رابطه عقد این دو نفر بود كه فصل جدیدی را برای آنها

در زندگی رقم زد.

چند سال پس از ازدواج الیزا با شپارد به دلیل موقعیت شغلی خاص شوهر

او آنها مجبور به سكونت در منطقه دیگری از اكلند شدند.

در این زمان آنها دارای سه فرزند بودند و شرایط نامطلوب اقتصادی

وضعیت بدی را برایشان بوجود آورده بود

دوری از الیزا شرایط بسیار بد روحی برای جك بوجود آورد.

او همواره خواهر ناتنیش را بعنوان نقطه’ اتكای خود در زندگی میدانست

ورفتن الیزا نوعی خلا’روانی و پریشانی را در جك بوجود آورد.

فهرست منابع برای استفاده علاقمندان در اختیار نگارنده است
__________________

sorna
08-23-2011, 12:50 AM
در نوستار پيشين در ادامه شر ح حال زندگي جك لندن به آنجا رسيديم كه اليزا خواهر

ناتني جك به همراه همسرش در منطقهء ديگري از اكلند سكونت گزييدند و دوري از

اليزا براي جك نوعي تالم خاطر و خلاء روحي را ايجاد كرد.

و اينك ادامهءماجرا:

چند ماه پس از رفتن اليزا شيوع نوعي بيماري مسري و همگاني طيور منطقهء اكلند

را در معرض مخاطره اي جدي قرار داد.مزرعه نا پدري جك نيز از اين حادثه مصون

نماند و جك و ناپدري او شاهد از بين رفتن تمام مرغهاي مزرعه شان شدند.

اين اتفاق لطمه ء بزرگ ديگري بر اقتصاد محلي منطقهءاكلند وارد كرد.

كشاورزان و مرغداران بسياري در اين منطقه شغل خود را از دست داده و به خيل

عظيم بيكاران ديگر اين ناحيه پيوستند.

در اكلند ديگر داشتن مزرعه اي سرسبز و دلگشا كه از ممر آن بتوان اعاشهء زندگي

را تامين نمود و با اتكاي آن به تلاش و سازندگي ادامه داد به رويائي دست نيافتني

تبديل شده بود.

اين ايام مصادف با ورود مجدد اليزا به همراه كاپيتان شپارد همسرش و فرزندانشان

به نزد خانوادهءجك بود.

جك دوباره توانست از مصاحبت اليزا و دايهء مهربانش"مامي جني"برخوردار شود

و از اين جهت دوباره انبساط خاطر يافته و در خود احساس شادي و سرخوشي ميكرد.

در راه خانه به مدرسه غالبا جك با پسران قلدري همسن و سال خود مواجه بود كه

دنبال شر بوده و پيوسته با او درگير ميشدند.

از ميان همين زد و خوردها بود كه جك مانند پهلوان پنبه ها دست و پنجه نرم كردن

با حريف را تمرين مينمود و راه ورسم ايستادگي و مقاومت در برابر زور و تحكم

را به نيكي فرا مي گرفت.

14 سال بيشتر از زندگاني جك نگذشته بود كه او از مدرسهءادبيات انگليسي

فارغ التحصيل شد.اين در هنگامي بود كه خانواده جك در اوج عسرت و تنگدستي قرار

داشتند ولذا جك به دليل ناتواني مالي چاره اي بجز دست كشيدن از ادامهء تحصيل

نداشت.

اجبار زمان او را وا داشت كه در اين سن و سال در يك كارخانهء قوطي سازي

مشغول بكار شود. كاري كه با چنين سن و سالي بغايت سخت و دشوار بوده و استقامتي

ويژه را ميطلبيد .

خوشبختانه جك بدليل آنكه از همان اوان كودكي به كار يدي اشتغال داشت داراي

فيزيك بدني مستحكم و نيرويي مردانه بود كه ميتوانست از پس چنين كار سنگين و طاقت

فرسايي برآيد.

طبيعت زندگي جك از همان آغاز زندگي توام با تنهايي و نوعي انزوا بود .تنها همدم او در اين اوقات انس و الفت با كتاب

بود كه براي جك هميشه فرصتي براي تسكين آلام دروني و ورود به دنيايي شيرين و بي دغدغه بود.

كتابخانهء محل زندگي جك اولين عرصهء آشنايي و شناخت بيشتر او از فرهنگ حاكم بر جامعهء خود بود.

جك بساري از ساعات فراغت خود را پيوسته به مطالعه اختصاص ميداد و كتابهاي مورد مطالعهء او وي را با جهاني

فراتر و وسيعتر از محيط محدود اكلند مواجه كرد.

فهرست منابع براي دسترسي علاقمندان در اختيار نگارنده است.