توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ویدئوآرت Video Art
mehraboOon
08-20-2011, 01:12 AM
ویدئوآرت Video Art
ویدئو آرت اسمی است بعد از ویدئو تیپ(Video tape)آمده است.یعنی بعد از به وجود آمدن
فیلم های ویدئو و معمولا برای فیلم هایی در سال های اخیر استفاده می شود.اما با وجود آشکار بودن شباهت ویدئوآرت یک فیلم نیست.یکی از تفاوت های میان ویدئوآرت و فیلم این است که ویدئوآرت مجبور است که به خیلی از قرارداد های موجود در فیلم های سینمایی اعتماد نکند و آنها راکنار بگذارد.
در ویدئوآرت معمولا بازیگر استخدام نمی شود ممکن است دیالوگی وجود نداشته باشد ممکن است که داستانی در آن تشخیص داده نشود و یا حتی یک برنامه از پیش تایین شده ای نباشد و یا همچون فیلم های سینمایی و انیمیشن ها سرگرم کننده و مفرح نباشد اما می توان گفت زیر مجموعه ای تعریف نشده و حتی ممکن است درهم و برهم از آن باشد. همانطور که یک فیلم کوتاه می تواند اینچنین باشد واین امتیاز مهمی است.
شاید ساده ترین وخیلی قابل فهم تعریف کردن این تفاوت در این است که گفته می شود سینما یک هدف آجل در پذیرایی بیننده است و ویدئوآرت نیازی به این کار ندارد .
پیتر کمپوس (Peter Campus)ویدئوآرت را به منظور خیلی تغییر دادن یک جستوجوی ساده که به سر حد متوسط آن رسیده باشد می دانست و جووان جوناس (Joan Jonas) ویدئوآرت را به سختگیری یک حمله به صحنه های ساکت و ساکن می دانست .
تاریخ ویدئوآرت History Of Video Art
ویدئوآرت اغلب به شروع کار نام جون پایک(Nam June Paik) نسبت داده می شود. زمانی که او از سونی پرتاپک (Sony Portapak) جدید استفاده کرد که در پاییز سال 1965 در نیویورک انجام گرفته بود. در آن زمان او در کافه ای شروع به ساخت فیلمی کرد که به تولد ویدئوآرت منجر شد.
هنرمند فرانسوی فرد فاستر(Fred Foster) نیز در سال 1967 از سونی پرتاپک استفاده کرد . در آن سال سونی پرتاپک مدل ویدئو روور(Video Rover) که تازه به بازار آمده بود و تا قبل از آن این دستگاه در دسترس هنرمندان نبود و تنها جون پایک به طور آزمایشی از آن استفاده کرده بود . اما گفته می شود پیش از جون پایک و فرد فاستر ویدئوآرت های زیرزمینی با تفکری سینمایی شروع به کارکرده بود و البته فرد فاستر هم در سال 1959 ولف وستل(Wolf Wostell ) را در تلوزیون نشان داده بود که آن هم به نوعی ویدئوآرت بود و به عنوان اثری به نام او به ثبت رسیده بود .
با اختراع سونی پرتاپک تکنولوژی ساخت تصاویر متحرک بصورت قابل دسترس شده بود و مشکل هنرمندان را از بین برد . این دستگاه با فیلم های هشت وشانزده میلیمتری کار می کرد . اما این دستگاه توانایی نشان دادن حرکت به عقب فیلم را نداشت در حالی که تکنولوژی ویدئو تیپ قبلا این کار را انجام می داد . در نتیجه هنرمندان مدل های جدیدی را تقاضا کردند که همواره امکان در دسترس بودن را دارا باشد و هم نقاط ضعف مدل اول را برطرف کرده باشد
mehraboOon
08-20-2011, 01:12 AM
هنر ويدئو با وجود خصومت تلخي كه نسبت به فرهنگ مصرفي حاكم دارد ، به دليل وابستگي محض به دستاوردهاي آتي در پيشرفت هاي فني ، خود بسيار به مصرف گرايي اتكاء دارد ! نسل جديد ويدئو ها ، نه بر اساس تقاضاي جهان هنر ، بلكه به اقتضاي يك بازار سيري ناپذير مركب از صنايع تبليغاتي و تلويزيوني از يك سو و كساني كه در پي مصارف خانگي و آماتوري هستند ، از سوي ديگر پديد آمده است .
البته نبايد پنداشت كه بين جهان هنر از يك سو و جريان اصلي تلويزيون و تبليغات از سوي ديگر ، هيچ گونه تعامل خلاقه اي وجود نداشته است . در نخستين روزهاي هنر ويدئو ، اد امشويلر ed emshwiller (1990-1925 نوعي انيميشن كامپيوتري را با موسيقي تهيه شده توسط سينتي سايزر در هم آميخت . استفاده امشويلر از مهارت كامپيوتري در آن زمان بسيار غريب بود ، به طوري كه بعد ها و با ظهور كامپيوترهاي شخصي - كه تا دهه 1990 هنوز به طور كامل گسترش نيافته بودند - تا حدي رايج گرديد . يكي از مشكلات اصلي بر سر راه خلاقيت هاي بصري هنرمندان ويدئو اين واقعيت بود كه هر نوآوري به سرعت براي استفاده هاي تجاري مورد تقليد قرار مي گرفت . آثار ويدئويي كه به عنوان كارهاي هنري ساخته مي شدند ، پيوند نزديكي با كليپپ هاي موسيقي و قطعات تبليغاتي داشتند . برخي از هنرمندان برجسته ، همانند ديمن هرست demin hirst (1965 ، به سادگي به قلمرو تجاري وارد شده و چندين كار ويدئويي را براي صنعت موسيقي كارگرداني و يا طراحي كردند . بودجه ي به مراتب سخاوتمندانه تري كه در اين نوع فعاليت در دسترس قرار مي گرفت ، اين باور را القا مي كرد كه محصولات تجاري از جهات گوناگون از آنچه كه بطور مستقل تهيه مي شود عالي تر هستند .
در حال حاظر ، گو اينكه كمي دير به نظر مي رسد ، اما به هر حال كارهاي ويدئويي افرادي كه داراي پيشينه ساخت ويدئوهاي تجاري يا موسيقي - و نه در حوزه هنرهاي زيبا - هستند ، اندك اندك را بسوي نمايشگاه هاي هنري مي گشايد . نمونه شاخص اين موارد ، كارهاي ويدئويي كريس كانينگهام chris cunninghum (1970 است ، شهرت وي بيشتر با ويدئو موسيقي رقم خورد . او براي خواننده متولد ايسلند ، بيورك و نيز چند خواننده ديگر موسيقي پاپ ، قطعات ويدئويي تهيه كرد . ويدئوي فلكس flex (2000 يكي از اين قطعات بود كه در نمايشگاه قيامت apocalypse در آكادمي سلطنتي انگليس در شهر لندن به نمايش در آمد . اين اثر با قدرت فني درخشان ، لايه هاي صدا و تصوير را با كيفيت هنري بي نظير آنچنان در هم آميخت كه حقيقتا" از بسياري جهات از 99% كارهاي ويدئويي هنري - كه علي الاطلاق در مورد حوزه هنرهاي زيبا قرار مي گيرد - برتر به نظر مي رسيد . در قياس با اين اثر ، كارهاي رايج ويدئويي هنري ، انصافا" ضعيف و بدوي جلوه مي نمايد .
خط داستاني فلكس از اين قرار است : زن برهنه ايي كه اندكي ساخته شده است ، مرد برهنه ايي را كه با قدرت ساخته و پرداخته شده مي زند . مرد برهنه ايي كه با قدرت ساخته شده زن را كتك زده و با او مقاربت جنسي مي كند . زن خزيده تا مرد را در آغوش بگيرد . سپس صحنه به نوعي سفيدي انتزاعي گرائيده ، گويي دود يا مايعي سفيد همه فضا را در بر مي گيرد . اين نوع پيام ساده انگارانه بيشتر در فرهنگ عاميانه جاي داشته و حاكي از نوعي نفرت از جنس زن است . در دهه هاي گذشته اين طرز تلقي از غالب شيوه ها و تظاهرات هنري رخت بربسته ، گو اينكه در مواردي معدود چون موسيقي رپ هنوز پابرجا مانده است .
mehraboOon
08-20-2011, 01:13 AM
ویدئوآرت، زیرمجموعه هنر هفتم محسوب نمی شود
https://www.aftab.ir/news/2008/jan/17/images/c25815dc68d8c46673240098606c364e.jpg
ویدئو آرت را نباید با سینمای تجربی، همسان دانست.
ویدئو آرت را نباید با سینمای تجربی، همسان دانست. صبا منصوری؛ كارشناس و منتقد هنرهای تجسمی؛ به باشگاه خبرنگاران با بیان این مطلب گفت: «ویدئو آرت یك نوع هنر تجسمی است كه بر پایه تصاویر متحرك و گاهی با حضور موسیقی تنظیم و خلق می شود و در زیرمجموعه هنر سینما محسوب نمی شود.» وی افزود: «این رشته هنری تفاوت های آشكاری با هنر فیلمسازی دارد. در ویدئو آرت، بازیگر به خدمت گرفته نمی شود.
دیالوگ و طرح و نقشه ای ثابت به نام فیلمنامه وجود ندارد و به طور كلی قوانین رایج در عرصه فیلمسازی در این هنر رنگ می بازد.» این هنرمند خاطرنشان كرد: «در آثاری كه زیر عنوان ویدئو آرت خلق می شوند، وجه پیام رسانی در خلل زیبایی بصری مورد توجه هنرمند است به همین علت می توان به هنر ویدئو آرت، نقاشی های به حركت در آمده را اطلاق كرد.» منصوری تصریح كرد: «در كشور ما عده ای تصور می كنند با گرایش به فیلمسازی و به كارگیری ابزار این هنر می توانند آثار درخوری با عنوان ویدئو آرت خلق كنند درحالی كه برای آفریدن این نوع آثار باید بر قوانین و تكنیك ها و هنرهای تجسمی اعم از طراحی، نقاشی، گرافیك و مجسمه سازی مسلط بود.»
mehraboOon
08-20-2011, 01:13 AM
ویدئوآرت گرایشی برخواسته از هنرهای تجسمی است که به موازات سینما حرکت میکند و در این گرایش هنرمندان تجسمی بواسطه اثر خود از تکنیکهای سینما و ابزارهایی مانند صدابرداری، نور یا تصویر استفاده میکنند.
«سیمین کرامتی»، هنرمند نقاش و فعال در زمینه هنرهای معاصر ایران، با اشاره به تکنیکهای مختلف ویدئوآرت به تشریح این گرایش هنری پرداخت.
کرامتی که هفته گذشت در روز نخست نمایشگاه «زبان نو، هنرجدید» به سخنرانی در باره شیوههای متفاوت اجرایی در «ویدئوآرت» پرداخته بود، در گفتوگو با خبرنگار شبکه ایران، گفت: من در بحث از تکنیکهای مختلف هنرمندان این گرایش، آثار ویدئوآرت را در دو مقوله «زمان و مکان» و «روایتی» بررسی کرده و به آثار هنرمندان مختلف در این دو زمینه پرداختم.
وی همچنین با بیان اینکه از «ویدئوآرت» تعریف مشخصی وجود ندارد، افزود: ویدئوآرت گرایشی برخواسته از هنرهای تجسمی است که به موازات سینما حرکت میکند و در این گرایش هنرمندان تجسمی بواسطه اثر خود از تکنیکهای سینما و ابزارهایی مانند صدابرداری، نور یا تصویر استفاده میکنند. البته در مبحث تکنیکی دست هنرمند بسته نیست و او میتواند از شیوههای سینمایی و یا حتا ضد تکنیک استفاده کند. به این معنا که یک هنرمند میتواند حتا با دوربین گوشی همراه خود اثر خود را بسازد و ارائه دهد.
«سیمین کرامتی» در ادامه با اشاره به آثار خود در این چند ساله، گفت: چگونگی جذب من به گرایش ویدئوآرت را میتوان از سال 1379 و شروع به اجرای چند اثر چیدمان پی گرفت. نخستین اجرای چیدمان را در گالری برگ داشتم و سپس برای ارائه یک چیدمان مجبور به فیلمبرداری از آن و تهیه یک ویدئوآرت شدم که این امر موجب جذب بیشتر من به این رسانه شد.
وی با بیان اینکه تا کنون بیش از 17 یا 18 کار ویدئوآرت انجام دادهام، افزود: در حال حاضر نقاشی هم انجام میدهم اما نکتهای که در این میان وجود دارد بار مفهومی موجود در این آثار است که با ویدئوآرتها نیز کاملا همخوانی دارد.
کرامتی همچنین با اشاره به نمایشگاه برگزار شده در گالری لاله، اظهار داشت: این نمایشگاه به طور حتم حرکتی بسیار خوب بوده است اما اینگونه نمایشگاهها معمولا خیلی خوب شروع میشوند ولی ادامه آنها سخت خواهد بود. اینگونه نمایشگاهها بسیار مورد توجه مخاطبان قرار میگیرد و توجه عام به این نمایشگاهها بسیار زیاد است و در صورت صبر و تحمل مسئولین و برگزار کنندگان این نمایشگاه، به جای خوبی خواهد رسید.
http://www.inn.ir/iran_media/image/2008/12/293871208_orig.Bmp
http://www.inn.ir/iran_media/image/2008/12/879241208_orig.Bmp
«ویدئوآرت Video Art»
ویدئو آرت اسمی است بعد از ویدئو تیپ (Video tape) آمده است.یعنی بعد از به وجود آمدن فیلمهای ویدئو و معمولا برای فیلمهایی در سالهای اخیر استفاده می شود. اما با وجود آشکار بودن شباهت ویدئوآرت یک فیلم نیست. یکی از تفاوتهای میان ویدئوآرت و فیلم این است که ویدئوآرت مجبور است که به خیلی از قراردادهای موجود در فیلمهای سینمایی اعتماد نکند و آنها راکنار بگذارد.
در «ویدئوآرت» معمولا بازیگر استخدام نمی شود و ممکن است دیالوگی وجود نداشته باشد. ممکن است که داستانی در آن تشخیص داده نشود و یا حتی یک برنامه از پیش تایین شدهای نباشد و یا همچون فیلمهای سینمایی و انیمیشنها سرگرم کننده و مفرح نباشد اما می توان گفت زیر مجموعهای تعریف نشده و حتی ممکن است درهم و برهم از آن باشد. همانطور که یک فیلم کوتاه می تواند اینچنین باشد واین امتیاز مهمی است.
شاید ساده ترین وخیلی قابل فهم تعریف کردن این تفاوت در این است که گفته می شود سینما یک هدف آجل در پذیرایی بیننده است و «ویدئوآرت» نیازی به این کار ندارد .
پیتر کمپوس (Peter Campus)ویدئوآرت را به منظور خیلی تغییر دادن یک جستوجوی ساده که به سر حد متوسط آن رسیده باشد می دانست و جووان جوناس (Joan Jonas) ویدئوآرت را به سختگیری یک حمله به صحنه های ساکت و ساکن می دانست .
تاریخچه ویدئوآرت History Of Video Art
ویدئوآرت اغلب به شروع کار نام جون پایک (Nam June Paik) نسبت داده می شود. زمانی که او از سونی پرتاپک (Sony Portapak) جدید استفاده کرد که در پاییز سال 1965 در نیویورک انجام گرفته بود. در آن زمان او در کافهای شروع به ساخت فیلمی کرد که به تولد «ویدئوآرت» منجر شد.
هنرمند فرانسوی فرد فاستر(Fred Foster) نیز در سال 1967 از سونی پرتاپک استفاده کرد . در آن سال سونی پرتاپک مدل ویدئو روور(Video Rover) که تازه به بازار آمده بود و تا قبل از آن این دستگاه در دسترس هنرمندان نبود و تنها جون پایک به طور آزمایشی از آن استفاده کرده بود . اما گفته می شود پیش از جون پایک و فرد فاستر ویدئوآرتهای زیرزمینی با تفکری سینمایی شروع به کارکرده بود و البته فرد فاستر هم در سال 1959 ولف وستل(Wolf Wostell) را در تلوزیون نشان داده بود که آن هم به نوعی «ویدئوآرت» بود و به عنوان اثری به نام او به ثبت رسیده بود .
با اختراع سونی پرتاپک تکنولوژی ساخت تصاویر متحرک بصورت قابل دسترس شده بود و مشکل هنرمندان را از بین برد . این دستگاه با فیلمهای هشت وشانزده میلیمتری کار می کرد . اما این دستگاه توانایی نشان دادن حرکت به عقب فیلم را نداشت در حالی که تکنولوژی ویدئو تیپ قبلا این کار را انجام می داد. در نتیجه هنرمندان مدلهای جدیدی را تقاضا کردند که همواره امکان در دسترس بودن را دارا باشد و هم نقاط ضعف مدل اول را برطرف کرده باشد.
هنر ویدئو با وجود خصومت تلخی که نسبت به فرهنگ مصرفی حاکم دارد ، به دلیل وابستگی محض به دستاوردهای آتی در پیشرفت های فنی ، خود بسیار به مصرف گرایی اتکاء دارد ! نسل جدید ویدئوها ، نه بر اساس تقاضای جهان هنر ، بلکه به اقتضای یک بازار سیری ناپذیر مرکب از صنایع تبلیغاتی و تلویزیونی از یک سو و کسانی که در پی مصارف خانگی و آماتوری هستند ، از سوی دیگر پدید آمده است .
http://www.inn.ir/iran_media/image/2008/12/319911208_orig.Bmp
ویدئوآرت «نام جون پایک»(Nam June Paik)
البته نباید پنداشت که بین جهان هنر از یک سو و جریان اصلی تلویزیون و تبلیغات از سوی دیگر ، هیچ گونه تعامل خلاقهای وجود نداشته است . در نخستین روزهای هنر ویدئو ، اد امشویلر 1990-1925 نوعی انیمیشن کامپیوتری را با موسیقی تهیه شده توسط «سینتی سایزر» در هم آمیخت . استفاده امشویلر از مهارت کامپیوتری در آن زمان بسیار غریب بود ، به طوری که بعدها و با ظهور کامپیوترهای شخصی - که تا دهه 1990 هنوز به طور کامل گسترش نیافته بودند - تا حدی رایج گردید . یکی از مشکلات اصلی بر سر راه خلاقیتهای بصری هنرمندان ویدئو این واقعیت بود که هر نوآوری به سرعت برای استفادههای تجاری مورد تقلید قرار میگرفت . آثار ویدئویی که به عنوان کارهای هنری ساخته می شدند ، پیوند نزدیکی با کلیپپهای موسیقی و قطعات تبلیغاتی داشتند . برخی از هنرمندان برجسته، همانند دیمن هرست 1965، به سادگی به قلمرو تجاری وارد شده و چندین کار ویدئویی را برای صنعت موسیقی کارگردانی و یا طراحی کردند . بودجه به مراتب سخاوتمندانهتری که در این نوع فعالیت در دسترس قرار می گرفت، این باور را القا می کرد که محصولات تجاری از جهات گوناگون از آنچه که بطور مستقل تهیه می شود عالیتر هستند .
در حال حاظر، گو اینکه کمی دیر به نظر می رسد، اما به هر حال کارهای ویدئویی افرادی که دارای پیشینه ساخت ویدئوهای تجاری یا موسیقی و نه در حوزه هنرهای زیبا - هستند ، اندک اندک را بسوی نمایشگاههای هنری می گشاید . نمونه شاخص این موارد، کارهای ویدئویی کریس کانینگهام 1970 است ، شهرت وی بیشتر با ویدئو موسیقی رقم خورد. او برای خواننده متولد ایسلند ، بیورک و نیز چند خواننده دیگر موسیقی پاپ، قطعات ویدئویی تهیه کرد. ویدئوی فلکس 2000 یکی از این قطعات بود که در نمایشگاه قیامت در آکادمی سلطنتی انگلیس در شهر لندن به نمایش درآمد. این اثر با قدرت فنی درخشان، لایههای صدا و تصویر را با کیفیت هنری بی نظیر آنچنان در هم آمیخت که حقیقتا" از بسیاری جهات از 99% کارهای ویدئویی هنری - که علی الاطلاق در مورد حوزه هنرهای زیبا قرار می گیرد - برتر به نظر می رسید. در قیاس با این اثر، کارهای رایج ویدئویی هنری ، انصافا" ضعیف و بدوی جلوه می نماید .
(اطلاعات برگرفته از: کتاب «جهانیشدن و هنر مدرن» نوشته ادوارد لوسی اسمیت با ترجمه علیرضا سمیع آذر)
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.