توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز26 مرداد90
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز
از ندا آقاسلطان تا مارک دوگان!
جام جم آنلاين: روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند از جمله «اين درس آموختني است»،«مطالبات ايران در مذاکره با روسيه فراموش نشود»،«پيگيري روياي اسرائيل بزرگ با چراغ خاموش»،«نخبگان؛ مسئول نقاط ضعف نظام»،«تحریمها و شتاب رو به جلو»،«از ندا آقاسلطان تا مارک دوگان!»،«کارناوال آقاي خاص»،«اعتراف انگليسي»،«قیمت جهانی طلا باز هم افزایش ميیابد؟»و... كه برخي از انها در زير ميآيد
کيهان:اين درس آموختني است
«اين درس آموختني است» عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن ميخوانيد؛طي دو، سه ماه گذشته موضوع امنيت اجتماعي و بحث و گفت وگو درباره بروز ناهنجاري هاي اجتماعي از جمله مواردي بوده كه در رسانه ها انعكاس پررنگي داشته است.
در پي وقوع چند رويداد دلخراش همچون حادثه خميني شهر، پرونده پل مديريت، قتل يك ورزشكار و ضرب و جرح چند آمر به معروف و ناهي از منكر حجم قابل توجهي از مطالب مطبوعات و رسانه ها در قالب هاي مختلف گزارش، يادداشت، مقاله، خبر و... به اين قبيل موضوعات اختصاص پيدا كرد.
در اين ميان نوك پيكان انتقادات شديداللحن رسانه ها و ارباب جرايد به سوي دستگاه قضايي و نيروي انتظامي متمركز شد.
اكنون با گذشت زمان فرصت مناسبي است تا ماجرا و موضوعات بعدي آن مورد مطالعه و واكاوي قرار بگيرد چه اينكه به تعبير پرمغز امام جواد(ع)؛ گذشت زمان پرده از رازهاي نهفته برمي دارد. (مسند الامام الجواد-ص225) و اينچنين است كه اين واكاوي و تامل مي تواند حاوي درس هايي براي آينده باشد؛
1- ترديدي نيست كه بسياري از رسانه ها و مطبوعات كشور در راستاي رسالت رسانه اي و مطبوعاتي شان و در دالان قانون حركت مي كنند اما نكته حائز اهميت و با ظرافت اين است كه گاهي اوقات ناخواسته در گرداب بزرگ نمايي ها، سياه نمايي ها و فضاسازي هاي غيراخلاقي و مسموم قرار مي گيرند.
در قضاياي اخير و مورد اشاره ماجرا به وسعت و عمقي نبود كه امنيت كشور و آحاد شهروندان و مردم را به مخاطره اندازد.
هرچند حوادث و بروز ناهنجاري هاي اجتماعي ياد شده در صدر نوشته بسيار مذموم و تلخ و ناگواراست و موارد كم آنها هم زياد است ولي نكته و دقت كليدي در اين است كه آيا با چند رويداد انگشت شمار شاخص ناامني بحراني شده است؟
آيا در شرايطي كه دشمنان نشان دار جمهوري اسلامي به دنبال اقتدار زدايي از نظام هستند و از الگوهاي نرم براي كليد زدن پروژه هاي ناامني اجتماعي با هدف شوم نارضايتي فراگير اجتماعي استفاده مي كنند رسانه ها و مطبوعات نبايد نسبت به تشخيص موضوع، احتياط بيشتري به خرج دهند؟
2- از سوي ديگر، رسانه هاي دشمنان جمهوري اسلامي با در اختيار داشتن بودجه هاي هنگفت و كلان در صدد هستند تا با شگردها، ترفندها و دسيسه هاي رسانه اي از هر موضوعي ولو مسايل كاملا اجتماعي بهره برداري سياسي خودشان را عليه كشورمان انجام دهند هر چند كه ناكام مانده و طرفي نبسته اند.
يك نمونه بارز و مدل برملا شده در اين زمينه «بي.بي.سي» است، همين اواخر خرداد ماه گذشته بود كه يكي از فعالان گروهك ملي- مذهبي به نام «هدي صابر» درگذشت. بي بي سي به مانند هميشه فرصت را غنيمت دانست تا از اين موضوع بهره برداري سياسي خودش را انجام دهد. در برنامه اي به بهانه درگذشت فرد ياد شده بي بي سي او را «الگوي زنان خانه دار ايراني»! معرفي مي كند و اين در حالي است كه «هدي صابر» نام خانوادگي او بود و نام كوچكش «رضا» بوده است. اين نمونه به وضوح نشان مي دهد رسانه اي چون بي بي سي تنها به دنبال بازتاب و انعكاس پررنگ سياسي درگذشت هدي صابر بوده و دچار چنين گافي مي شود. كمي تامل و تحقيق مي توانست جلوي اين سوژه مضحك بي بي سي را بگيرد.
3- متاسفانه در داخل كشورمان بعضي از رسانه ها و مطبوعات به گونه اي عمل مي كنند كه اگر گفته شود ناخواسته به گماردگي دشمنان تابلودار نظام تبديل شده اند ساده لوحي است.
هر چند مدعي كار حرفه اي گري و پوشش اخبار و به اصطلاح روشنگري هستند اما واقعيت ها حكايت از آن دارد كه ماموريت ديگري بر عهده گرفته اند.
در جريان همين ناهنجاري هاي اجتماعي متاسفانه برخي از رسانه ها و نشريات آنچنان به پوشش چند خبر محدود ضرب و جرح، قتل و تجاوز به عنف در مقياس كشوري پهناور چون ايران اسلامي با جمعيتي بالغ بر 75 ميليون پرداختند كه گويا گستره اي از ناامني ها و بحران هاي اجتماعي به صورت شيوع يافته در كشور فراگير شده است!
از ابتداي بروز اين چند حادثه و رويداد تلخ، دستگاه قضايي و نيروي انتظامي نيز مورد هجمه شديد و نامنصفانه اي قرار گرفتند و تمامي ادعاها و بازتاب مسئله دار اتفاقات به گونه اي بود كه اين حوادث تداوم مي يابد و نيروي انتظامي و دستگاه قضايي نيز در انجام وظايف خطير و حساس شان ناتوان بوده و در ادامه نيز ناكام خواهند ماند!
4- هجوم سنگين رسانه اي عليه نيروي انتظامي و قوه قضائيه در پي حوادث و رويدادهايي چون حادثه خميني شهر، پل مديريت، قتل روح الله داداشي، مجروح كردن يك روحاني و يك طلبه بسيجي آمر به معروف در حالي بود كه اكنون مشخص شده نيروي انتظامي و دستگاه قضايي در انجام وظايف شان پيرامون اين اتفاقات بنابر اصل انصاف و عدالت كارنامه قابل دفاعي دارند.
در تمامي اين پرونده ها متهمان و عاملان اصلي در يك فاصله زماني كوتاه دستگير شدند كه اگر واقعاً فضاي ناامني در جامعه آنچنان بود كه برخي رسانه ها به جاي حقيقت نمايي، سياه نمايي كردند پليس نبايد اين اقتدار را مي داشت كه در فاصله كوتاهي عاملان اصلي را بازداشت نمايد.
به عنوان نمونه در پرونده قتل داداشي، متهم اصلي در كمتر از 48 ساعت شناسايي و دستگير مي شود.
گفتني است كه متهمان اصلي پرونده خميني شهر، پل مديريت و ضارب روحاني آمر به معروف نيز دستگير و بازداشت شده اند.
از سوي ديگر؛ علي رغم تمامي انتقادات تند و تيز عليه دستگاه قضايي، اين قوه توانسته با اقتدار و با رعايت سرعت، دقت و قاطعيت به پرونده هاي مورد اشاره و از اين قبيل رسيدگي قضايي نمايد.
باز هم به عنوان نمونه خاطرنشان مي شود در خصوص پرونده قتل روح الله داداشي تنها پس از 20 روز مراحل تحقيقات مقدماتي، قرار مجرميت و صدور كيفر خواست و اولين جلسه دادگاه انجام شده است.
يا در پرونده پل مديريت در حالي كه جنايت در تاريخ 15 تير رقم خورده در تاريخ 22 تير - يعني ظرف يك هفته- پرونده عامل جنايت با اتمام تحقيقات مقدماتي و صدور قرار مجرميت و سپس كيفر خواست به دادگاه ارسال مي شود.
اكنون سؤال اين است كه چرا رسانه ها و مطبوعاتي كه هر روزه به دستگاه قضايي حمله كرده و اين قوه را پيشاپيش به تعلل و كوتاهي و غفلت متهم مي كردند اينك كه بسياري از ادعاهاي آنها رنگ باخته است گزارش، يادداشت و يا مطلبي درباره اقدامات شايسته دستگاه قضايي منتشر نمي كنند؟
البته ناگفته پيداست كه چه نيروي انتظامي و چه دستگاه قضايي داراي ضعف ها و مشكلاتي هستند و بدون شك كسي ادعا ندارد كه نمره اين نهادها و دستگاه ها 20 است اما سخن بر سر اين است كه چرا برخي از مطبوعات و رسانه ها از دايره انصاف و عدالت خارج مي شوند؟
5- در نظام جمهوري اسلامي مطبوعات و رسانه ها طبق قانون اساسي و قانون مطبوعات و ديگر قوانين موضوعه مرتبط از يكسو از حق آزادي برخوردارند و از سوي ديگر اين تكليف را بر عهده دارند كه موازين اسلامي و حقوق عمومي و حقوق خصوصي را رعايت نمايند. در همين چارچوب مطبوعات و رسانه ها وظيفه دارند در راستاي رسالت مطبوعاتي شان و روشنگري افكار عمومي، «انتقادات سازنده» خودشان را مطرح نمايند.
سؤال اينجاست كه آيا مخدوش كردن سيماي نيروي انتظامي و يا دستگاه قضايي در راستاي انتقاد به اصطلاح سازنده است كه عده اي از مطبوعات و رسانه ها كماكان بر رويه پراشتباه شان مبني بر بزرگ نمايي حوادث و بدبيني نسبت به ارگان ها و نهادهاي مربوطه پافشاري مي كنند؟! بديهي است كه در آسيب شناسي اطلاع رساني رسانه ها و مطبوعات پيرامون حوادث و ناهنجاري هاي اجتماعي ملاك «قانون» است و مرز سليقه ها و الزامات قانوني بايد رعايت شود.
6- و بالاخره بايد گفت، متأسفانه يكي از آسيب هاي جدي در عرصه رسانه و مطبوعات كه دامنگير بعضي از رسانه ها شده است نگاه تاجرمدارانه به موضوع رسانه و خبر است.
با اين توضيح كه قطع نظر از جماعتي رسانه اي كه به گماردگي دشمنان بيروني نائل شده اند! در فضاي رسانه ها، برخي ها تنها به «تجارت»! مي انديشند.
ناگزير بايد مطلب حكيمانه اي را از آيت الله جوادي آملي بيان كنيم ايشان در سخناني در تميز مفهوم «عدل» با «اعتدال» بيان مي فرمودند؛ «فرق اساسي عدل و اعتدال آن است كه در عدل هر چيزي در جاي خود قرار مي گيرد لذا نقصي ندارد اما اعتدال از سنخ تقاضا و عرضه است» اين حكيم فرزانه تصريح مي كردند؛ «اعتدال نظير تقاضا و عرضه اي است كه تجارت جهاني به عهده دارد، چرا فلان كالا در ايام فروردين گران مي شود؟
چون تقاضا زياد است چرا مسافرخانه يا وسايل حمل و نقل در ايام زيارتي يا فروردين گران مي شود چون تقاضا زياد است؛ اين اعتدال هست ولي «ظلم» است چون مردم زياد محتاجند ما بايد گران تر بدهيم. قانون تقاضا و عرضه، قانون اعتدال و تعادل است يعني هر چه كه آنها بخواهند ما برابر آن قيمت را بايد ببريم بالا! اين «عدل» نيست. عدل آن است كه آنچه را شما خريديد يك سود معقولي ببري چه فروردين و چه غيرفروردين»
و بعد نكته اي كه فرمودند اين است كه؛اگر رسانه هاي گروهي اين چنين بيانديشند اينها «متعادلند»، نه «عادل»!
متأسفانه در فضاي پرالتهاب رسانه اي گاهي اوقات، برخي از رسانه ها فقط به دنبال جذب خواننده هستند و احساس مي كنند چون تقاضا براي درج و انتشار اخباري پرهيجان ولو كذب يا دست كم فاصله دار با واقعيت وجود دارد در مسيري غير از «عدل» و حقيقت گرفتار مي شوند آنهم به اسم حرفه اي بودن و كار ژورناليستي!
خراسان:مطالبات ايران در مذاکره با روسيه فراموش نشود
«مطالبات ايران در مذاکره با روسيه فراموش نشود»عنوان يادداشت روز روزنامهي خراسان به قلم بهروز بيهقي است كه در آن ميخوانيد؛هرچند نمي توان و نبايد بر گشوده شدن باب مذاکرات هسته اي پس از طرح گام به گام روسيه چشم پوشيد، اما اگر اين فرصت مغتنم با غفلت مسئولان دستگاه ديپلماسي کشور قرين شود خود مي تواند تهديدي عليه منافع ملي ايران به شمار آيد. بر اساس گزارش هاي غيررسمي، طرح گام به گام روسيه براي مسئله هسته اي ايران، محور مذاکرات نيکلاي پاتروشف، دبير شوراي امنيت فدراسيون روسيه در تهران بوده و علي اکبر صالحي، وزير خارجه نيز براي رايزني درباره اين طرح عازم مسکو شده است.
تاکنون جزئيات طرح هسته اي روسيه انتشار نيافته و به اين دليل نمي توان ميزان انطباق آن را با منافع ملي ايران مورد سنجش قرار داد، با اين حال در آستانه آغاز مذاکرات فشرده ۲ کشور در تهران و مسکو، اظهارات مقام هاي بلندپايه ايراني نشان مي دهد که عزم روسيه براي انجام تعهدات بعضا ديرينه اش در قبال ايران چندان که بايد جزم نيست.طبق اين اظهارات راه اندازي نيروگاه بوشهر که سمبل همکاري هاي ۲ کشور خوانده شده، همچنان با اما و اگرهايي همراه است.
بر مبناي قراردادي که در نوامبر سال ۱۹۹۴ ميلادي يعني ۱۷ سال پيش ميان تهران و مسکو منعقد شد، روسيه تعهد کرد در سال ۲۰۰۰ ميلادي يعني ۱۱ سال پيش نيروگاه اتمي بوشهر را تکميل و راه اندازي کند. از سال ۲۰۰۰ تاکنون ( سال ۲۰۱۱ ميلادي) روسيه ۲۶ بار وعده داده است که اين نيروگاه را در زماني تعيين شده راه اندازي خواهد کرد. بيست و ششمين وعده که اميدواريم مشمول خلف وعده هاي مکرر روسيه نشود، نويد دهنده راه اندازي ۴۰ درصدي نيروگاه بوشهر در اواخر ماه مبارک رمضان است.
۲۵ خلف وعده پيشين روسيه در عين حال اين مجوز را به ما مي دهد که نسبت به راه اندازي ۴۰ درصدي نيروگاه بوشهر در اواخر ماه رمضان خوش بيني ترديدآميزي داشته باشيم. اين ترديد به ويژه از آن رو قوت مي گيرد که دستکم در اخبار رسمي از مذاکرات مقام هاي ايران و روسيه، مطالبات تهران از مسکو به حاشيه رانده شده است.
دولتمردان رندان عالم سوز نيستند که آن ها را با مصلحت بيني کاري نباشد اما اين مصلحت انديشي ها نبايد به گونه اي باشند که افکار عمومي عزت را پايمال مصلحت بداند. نيروگاه بوشهر تنها پرونده مفتوح در روابط ايران و روسيه نيست و خلف وعده هاي مسکو دامان قرارداد تحويل سامانه دفاعي اس-۳۰۰ به ايران را نيز گرفته است؛ قراردادي که در آوريل سال ۲۰۰۵ ميلادي يعني ۶ سال پيش به امضاي ۲ کشور رسيد.
اين نمونه ها براي تاکيد بر اين که مسئولان دستگاه ديپلماسي کشور نبايد پي گيري مطالبات ايران از روسيه را فرع مذاکرات درباره طرح گام به گام قرار دهند، وافي و کافي به نظر مي آيند.از اين ها گذشته، روسيه هم اينک در تکاپوست تا از طريق نفوذ معنوي ايران و جايگاه کشورمان در خاورميانه و جهان اسلام نقبي به تحولات اخير کشورهاي عربي منطقه بزند و از رقباي غربي اش عقب نماند. ايران نبايد به رايگان اين فرصت را در اختيار کرملين قرار دهد. روسيه بايد بداند که نقش آفريني در خاورميانه نيازمند خوشنامي و خوشنامي در گرو التزام يک کشور به تعهداتش است.
جمهوري اسلامي:پيگيري روياي اسرائيل بزرگ با چراغ خاموش
«پيگيري روياي اسرائيل بزرگ با چراغ خاموش»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در ان ميخوانيد؛زنجيره انفجارهاي اخير عراق، صدها كشته يا زحمي را در حوادث تروريستي، بر مردم عراق تحميل نموده است. درحالي كه افكار عمومي به سمت و سوي فجايع تروريستي منحرف شده و همگي آنرا به اشغالگران شرور نسبت ميدهند كه براي توجيه ضرورت ابقاي ارتشهاي اشغالگر، دست به چنين جناياتي ميزنند تا مردم عراق را خسته كنند و به تمكين در برابر طرحهاي شيطاني وادار نمايند، در پشت پرده حوادثي رخ ميدهد كه آثار و تبعات نكبت بار آن اگر از پيامدهاي جنايات تروريستي بيشتر نباشد، قطعاً كمتر نيست.
"ماديسون" روزنامه نگار آمريكائي فاش كرد رژيم صهيونيستي با همدستي اشغالگران آمريكائي سرگرم شهرك سازي صهيونيستي در مناطق كردنشين هستند تا از اين طريق به بخشهاي نفت خيز و استراتژيك شمال عراق تسلط يابند و روياي اسرائيل بزرگ را محقق سازند. موصل، كركوك و استان نينوا و اربيل، از نخستين اهداف سازمان يافته براي استقرار صهيونيستها هستند. براي اجراي اين طرح شيطاني، مطابق همان الگوي صهيونيستي سابق در خصوص تصاحب سرزمينهاي فلسطين عمل شده و به تدريج با خريد برخي اراضي در منطقه، سعي براينست كه سرپلهاي مورد نظر ايجاد و تثبيت شوند تا حضور و حاكميت صهيونيستها جنبههاي قانوني و حقوقي پيدا كند.
در مراحل بعدي، عناصر موساد به كمك مزدوران و برخي شبه نظاميان كرد، حملات سازمان يافتهاي را عليه مسيحيان كلداني عراق انجام ميدهند تا با ايجاد ناامني و هرج و مرج، آنها را وادار به "كوچ اجباري" نمايند و منطقه از ساكنان اصلي تخليه شود.
مطابق افشاگري ماديسون، هدف نهائي صهيونيستها، استقرار يهوديان به جاي كلدانيها و آشوريها است كه اين طرح نيز با هماهنگي برخي از رهبران كرد عراق صورت ميگيرد! در واقع صهيونيستها با چراغ خاموش و بدون سروصدا سرگرم زمينه سازي براي اجراي طرحهاي شيطاني خود در عراق هستند و در اين مقوله از حمايت برخي از رهبران كرد عراقي نيز بهره ميبرند. مسئله اينست كه مطابق طرحهاي صهيونيستي كه از قرن گذشته عملياتي شد، قرار بر اين بود كه زمينهاي فراهم گردد تا حدود مرزي رژيم صهيونيستي از فرات تا نيل گسترش يابد و اين منطقه عظيم و استراتژيك در اختيار صهيونيستها قرار گيرد.
با آنكه چنين هدفي هرگز مورد تكذيب صهيونيستها قرار نگرفت، ولي پس از دو جنگ لبنان و غزه و شكست خفت بار ارتش صهيونيستي در جريان اين تهاجمات وحشيانه، مقامات ارشد صهيونيستي اعتراف كردند كه نه تنها افسانه شكست ناپذيري اسرائيل باطل شده، بلكه حتي روياي تشكيل اسرائيل بزرگ از فرات تا نيل هم براي هميشه برباد رفته است.
اكنون به نظر ميرسد كه حتي همين اعتراف هم با هدف ايجاد "حاشيه امن" براي مجريان طرح نفوذ صهيونيستها در شمال عراق عنوان شده، تا در پرتو آن، عوامل صهيونيستي بتوانند طرحها و مأموريتهاي خود را در اين منطقه، عملياتي كنند.
اكنون بهتر ميتوان دريافت كه حضور عوامل سازمان جاسوسي موساد در شمال عراق با چه هدف و انگيزهاي صورت گرفته و چرا آنها در پوشش فعاليتهاي تجاري - امدادي - خدماتي - راهسازي - نقشهبرداري و در قالب شركتهاي مشاوره اي، بازرگاني و تداركاتي، در سطح عراق و به ويژه در شمال عراق پراكنده بوده اند؟
درك اين مسئله با تمامي پيچيدگيها و ظرافتهايش به مردم عراق بويژه كردها نشان ميدهد كه نبايد از خطرات عظيمي كه پيرامون آنها شكل گرفته و دشمناني كه كمين كرده اند، غافل شوند و مطمئن باشند كه آنچه امروز در شمال عراق رخ ميدهد، دقيقاً مشابه برنامه است كه عيناً در فلسطين و روستاهاي آن رخ داد و نهايتاً به قتل عام و قلع و قمع فلسطينيها و جايگزيني صهيونيستهاي مهاجر منجر گرديد.
واقعيت اينست كه ريشه ارتباطات و عمليات نفوذي صهيونيستها در منطقه به دهههاي پيش باز ميگردد كه موساد سعي داشت عليرغم برخورداري از عميقترين مناسبات با "ساواك" و رژيم ستم شاهي، به برقراري ارتباط مستقيم با كردها نيز بينديشد و آنرا اجرائي كند. اين نكته دقيقاً در اعترافات "ارتشبد فردوست" از عناصر كليدي رژيم شاه نيز به وضوح مورد تصريح قرار گرفت كه صهيونيستها از هر فرصتي براي نفوذ به درون تشكلهاي كردي سوءاستفاده ميكردند. رهبران كرد عراقي تصور نكنند كه همدستي و همراهي با صهيونيستها نفعي عايدشان خواهد كرد بلكه اين نكته را در نظر داشته باشند كه سرنوشت آنها بهتر از مبارك، عرفات و ساير همدستان رژيم صهيونيستي نخواهد بود.
در عين حال، روند تحولات منطقه بايد براي صهيونيستهاي اشغالگر نيز عبرت آموز باشد. آنها هنوز هم بر طبل جنگ و محاصره عليه غزه ميكوبند و اصرار دارند كه بايد فلسطينيها را قتل عام كنند. حتي مبارك و رژيم كمپديويدي قاهره را نيز هم پيمان و مطيع خود ساختند ولي امروزه مبارك بر تخت بيمارستان و درون قفس آهنين بايد پاسخگوي خيانتها و جناياتش باشد. تظاهرات عظيم در شهرهاي فلسطين اشغالي عليه دولت نتانياهو، نيز اساس رژيم صهيونيستي را به لرزه انداخته است. در چنين شرايطي حتي نفوذ موفقيت آميز در قلب كركوك و مناطق شمالي عراق هم براي صهيونيستها گرهگشا نيست، اگرچه لازم است راههاي نفوذ، مسدود گردد و ترتيبي داده شود تا صهيونيستها در شمال عراق نااميد شوند و تمامي طرحهاي صهيونيستها در منطقه عقيم گردد.
رسالت:نخبگان؛ مسئول نقاط ضعف نظام
«نخبگان؛ مسئول نقاط ضعف نظام»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم محمد مهدي انصاري است كه در آن ميخوانيد؛بيانات هفته گذشته رهبر معظم انقلاب در ديدار كارگزاران نظام به واقع يك اقدام كلان مديريتي و راهبردي از سوي عاليترين مقام سياسي و مذهبي كشور بود كه هم از جامعيت و واقعبيني برخوردار بود و هم از صراحت و شفافيت. اساسا در علم مديريت هم اينگونه است كه نظارت بر فرايند اجراي امور و ارزيابي پيشرفت برنامهها به طور مرتب انجام ميشود تا ضمن بازشناسي و بازخواني ماموريتها و اقدامات انجام گرفته، نقاط ضعف و كاستيها خود را نشان داده و مورد بررسي قرار گيرند. هر سيستمي به طور مستمر نيازمند ارزيابي روندها و واكاوي از درون است تا پويايي آن حفظ شود.
در اين ديدار رهبر انقلاب از نقاط قوت و نقاط ضعف نظام سخن به ميان آوردند. البته بديهي است كه نقاط قوت جزء افتخارات نظام و ثمره مجاهدتها و تلاشهاي جمعي ملت است و ناشي از ظرفيتهاي بيبديل نظامي است كه بر مبناي آموزههاي دين اسلام تاسيس شده است، بنابراين وجود نقاط قوت يا هر توفيقي در نظام اسلامي اصولا يك امر ضروري و البته بديهي است چون از نظام اسلامي و قرآني انتظاري جز توازن، عدالت، عقلانيت، حقيقت و تعالي مادي و معنوي نيست...
انقلابي هم كه از اين انديشه سر بر آورده في نفسه نشان داده كه همواره در مسير رشد و تعالي بوده و از شانيت ممتاز و برجستهاي در تمام زمينهها برخوردار است. از سوي ديگر نظام اسلامي متكي بر خواست مردم است و لذا اصل اعتماد و ايمان قلبي ملت است كه نظام اجتماعي و سياسي را مستقر ساخته و البته حكومت و حاكمان سياسي، مشروعيت خود را از همان آموزههايي به دست آوردهاند كه جزء اعتقادات ديني مردم به شمار ميآيد. سياست و قدرت منبعث از دين و در خدمت دين است. به عبارت ديگر دين- كه دين خاتم و اكمل است- معيار مشروعيت قدرت سياسي است و البته سياست و ديانت ما از هم جدا نيستند بلكه مكمل و متمم يكديگرند تا سررشته امور جامعه و امنيت و معيشت خلايق بر مدار عدالت و اعتدال بچرخد. بر اين اساس روشن است كه اعتماد عمومي به نظام اسلامي چه پشتوانه عظيمي دارد و مبادي نظري و عملي نظام اسلامي تماما به گونهاي است كه موفقيت آن را تضمين ميكنند. نظام اسلامي هيچگاه به بن بست نميخورد و همواره راه تعالي را طي خواهد كرد. پس با اين اوصاف چرا در نظام اسلامي و قرآني نقطه ضعف يا انحراف متصور است؟ از اينجا روشن ميشود كه اين كاستيها و ضعفها در حقيقت ناشي از خود نظام فكري جمهوري اسلامي نيستند بلكه ناشي از كم كاريها و تقصيرهاي حاملان اين تفكر و عاملان اين نظام است.
به عبارت ديگر در خصوص نقاط ضعف نظام همچنان كه مقام معظم رهبري بر شمردند بايد گفت در خود نظام و انديشهاي كه آن را به وجود آورده نقطه ضعف و خللي راه ندارد بلكه در قبال هر نقطه ضعفي بايد به دنبال مقصرين يا قاصريني گشت كه آن را به وجود آوردهاند. نقطه ضعفها به ما بر ميگردند.
خواص و برجستگان نظام و كارگزاران تصميمساز در حوزههاي اقتصادي ، سياسي و فرهنگي مسئول كاستيها و اشتباهات هستند كه خواسته يا ناخواسته و دانسته يا ندانسته نظام را به مسيري ناصحيح سوق داده و ميدهندوبا تصميمات اشتباه و يا خطاهاي نابخشوده خود آن را متحمل انحراف يا كم كاري يا نقطه ضعف نمودهاند.
ظرفيتها و نقاط قوت كشور ما و انقلاب ما و ملت ما تا بدان جاست كه بسياري از كشورها و دولتها حسرت داشتن حتي يكي از اين امكانات و توانمنديها را دارند.
موقعيت استراتژيك و ژئوپليتيك، ذخاير و منابع خدادادي، تنوع اقليمي، انسجام ملي، مذهب تشيع، مردمان مستعد و باهوش، استقرار يك نظام ديني و الهي، روحيات خاص ملت ايران (شامل معنويتگرايي، غرور ملي، اعتماد به نفس، مقاومت و ايثار) همه و همه در يك ملت جمع شده و تمام اينها نقاط قوتي هستند كه بايد از آنها بهرهگيري شود.
حتي ميتوان گفت در مجموع نه ايران ما و نه ايراني و نه نظام سياسي و اجتماعي ما هيچكدام مشكل ذاتي ندارند بلكه اين نبود مديريت صحيح و هوشمندانه در بعضي از مقاطع و مناصب است كه ما را با ركود يا درجا زدن در برخي امور و ايستگاههاي تصميمگيري مواجه ميكنند كه اين امر بيش از هر چيز به نخبگان و خواص و سرآمدان يك جامعه بر ميگردد. آنها هستند كه بايد موتور محرك يك ملت در رسيدن به اهداف و ايدهآلها باشند و رهنمون كننده جامعه به سوي ماموريتهايي باشند كه كشور و نظام و اعتقادات آنها الزام به آن ميكنند. بر اين اساس رهنمودهاي هميشگي رهبري نظام بر سنگيني رسالت خواص و نخبگان همين است كه هرچند همه در قبال سرنوشت كشور و انقلاب مسئولند اما آنها مسئول اصلي هر پيشرفت يا ناكامي خواهندبود.
ايران:تحریمها و شتاب رو به جلو
«تحریمها و شتاب رو به جلو»عنوان سرمقالهي روزنامهي ايران به قلم علی نیکزاد وزیر راه و شهرسازی است كه در آن ميخوانيد؛امــروزه در جهــان ميـــزان توسعهيافتگي در بخش زیرساختها يكي از معيارهاي ارزيابي سطح توسعه كشورها محسوب ميشود. علاوه بر آن سهم حمل و نقل در اقتصاد ملي نيز انكارناپذير است و تجربيات در دنيا ثابت كرده هر واحد رشد اقتصادي در كشورها مستلزم 2 واحد رشد در بخش حمل و نقل است.
از اين رو با توجه به موقعيت ويژه كشورمان در مقوله حمل و نقل از ديرباز تاكنون به عنوان يك فرصت ويژه و موقعيت برتر استراتژيك در قلب آسيا و اتصالدهنده شرق قاره کهن به اروپا به شمار ميرفته كه پس از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي اين نقش پررنگتر و فعالتر به كسب دستاوردهاي عظيمي در امر جابهجايي بار و مسافر داخلي، ترانزيت و ترانشيب كالا بين كشورهاي مشترکالمنافع، آسياي مرکزی، خليجفارس و اروپا منجر شده است.
همچنین بخش مسکن نیز نه تنها به عنوان حلقه واسط صنايع كشور است بلکه اشتغال و اقتصاد را به حركت در آورده و به همراه بخش حمل و نقل موجبات توسعه اجتماعي و بهبود مناسبات اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي با كشورهاي ديگر را هم فراهم ميسازد. واقعيت اين است كه بخش راه و شهرسازی نه تنها به واسطه نقش مهم و استراتژيك خود در تحقق اهداف و برنامههاي دولت بلكه به لحاظ تأثير مستقيم آن در اقتصاد كلان كشور، اقتصاد خانوار و تحتالشعاع قرار دادن بخشهاي اجتماعي، فرهنگي و سياسي كشور از مهمترين حوزههاي توسعهاي برنامههاي پنجساله و سند چشمانداز كشور به شمار ميرود.
موقعيت جغرافيايي ايران به دليل همجواري با كشورهايي كه به آبهاي آزاد راهي ندارند و از طرفي قرار گرفتن در مسير ترانزيتي جاده ابريشم به عنوان مهمترين حلقه اتصال كشورهاي آسياي ميانه تا اروپا و همچنين برقراركننده ارتباط كشورهاي مشترکالمنافع با كشورهاي حاشيه خليجفارس، از اهميت ويژهاي برخوردار است كه با افزايش ظرفيت نسبي در زمينه ترانزيت، افزايش درآمد ارزي كشورمان تا 20 ميليون دلار در سال از طريق ترانزيت ميسر خواهد شد.
باید توجه داشت که نزدیک به 35 درصد اقتصاد کشورمان در حوزه راه و شهرسازی رقم میخورد و دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی همواره به دنبال رکود امور در این بخش بودهاند. با تشریح اهمیت حوزه راه و شهرسازی در توسعه کشور میتوان به دلیل توجه دشمن به گسترش تحریمها در این حوزه پی برد. تحریمهای جمهوری اسلامی ایران بعد از پیروزی انقلاب از بخش حمل ونقل بویژه هوایی آغاز شد و در سالهای بعد به سایر زیر بخشها از جمله دریایی، ریلی، تجهیزات فرودگاهی، سیستمهای ناوبری، سیستمهای رایانهها در بخش سوپر کامپیوترها و حتی جزيیترین موارد کشیده شد اما عکسالعمل جمهوری اسلامی ایران در این زیربخشها چه بوده است؟
نگاهی گذرا به روند پیشرفت و ساخت پروژههای بزرگ در حوزه مسکن و حمل و نقل نشان میدهد که نه تنها تحریمها بیاثر بوده است بلکه موجب پیشرفت کشور نیز شده است به طوری که نخستین کارخانه لکوموتیوسازی بعد از 70 سال از ورود نخستین لکوموتیو در ایران شروع به کار کرد و با انتقال تکنولوژی در سالهای نه چندان دور شاهد ساخت کامل آن خواهیم بود. ساخت نخستین دیزل سنگین و استفاده از آن در لکوموتیوهای مانوری نویدی دیگر از اثرات تحریمها بود اگرچه دیر توانستیم عمل کنیم اما بدون کمک دیگران به این تکنولوژی برتر جهان دست یافتیم. ساخت دو دستگاه ابر رایانه در بخش هواشناسی با همکاری دانشگاهها نیز نویدی دیگر برای تأثیرگذاری تحریمها برای پیشرفت ایران دارد.
روزی آلمانیها تنها سازندگان پل در ایران بودند اما با وجود تحریمها مهندسان ایرانی با باور ملی خود توانستند پل شهید کلانتری در دریاچه ارومیه را با شرایط استثنایی بنا نهند و ساخت پلهاي کابلی با دهانههای قابل توجه نیز دلیلي بر این مدعاست. آنها همچنین در کنار تک پل اهواز که ساخت آلمانیهاست، توانستند پلهاي متعدد و البته بدون ستون در درون رودخانه بسازند.
همچنین در بخش راهسازی امروز پیمانکاران ایرانی رکورد حفر تونل در جهان را با حفر هزار متر در یک ماه ارتقا دادهاند.
همچنین در بخش ریلی علاوه بر تولید واگن و لکوموتیو در آینده نزدیک کارخانه فولاد اصفهان موفق به تولید ریل ملی ميشود که این موراد صرفهجویی قابل توجهی در بر دارد. در بخش اورهال (تعمیرات اساسی) هواپیما در انواع مختلف نیز که با اعلام اخبار این موارد تعجب و حیرت دشمنان را برمیانگیزد؛ مهندسان ایرانی توانستند افتخارآفرینی کنند.
امروزه سازمان هواپیمایی کشوری بنابر تأيید ایکائو (سازمان هواپیمایی جهانی) گواهینامههایی برای خلبانان صادر میکند که در سراسر جهان قابل استفاده است؛ بازرسیهای سافا (کمیته ایمنی هوانوردی اتحادیه اروپا) و ایکائو در سال گذشته از سازمان هواپیمایی کشوری بر توانمندی نیروی انسانی متخصص و رعایت استانداردهای بینالمللی صحه گذاشت و در برخی از موارد بازرسی، جزو کشورهای برتر جهان شناخته شدیم. ساخت دستگاه اکتشاف در زیر آب که مورد استفاده در ساخت تجهیزات دریایی است نیز ما را جزو کشورهای انگشتشمار دارنده این تجهیزات قرار داد. تجهیز بنادر کشور به جدیدترین امکانات بندری و پهلوگیری بزرگترین کشتی کانتینربر جهان در سواحل خلیج همیشه فارس نیز نمونه دیگری بر شکست تحریمها دارد.
امروز پیمانکاران و مشاوران توانمند ایرانی در پنج قاره جهان آماده ارائه خدمات هستند و ساخت پروژههای عظیم در تاجیکستان، قزاقستان و کشورهای دیگر توسط مهندسان ایرانی در حوزه حمل ونقل برآورده شد و ایرانیها در حوزه راهسازی توانستند آرزوی مردم تاجیکستان را در ارتباط دایمی دو منطقه کوهستانی این کشور برآورده کنند.
در بخش مسکن نیز با صنعتیسازی ساختمانها پیمانکاران ایرانی رکورد ساخت مسکن را با آغاز ساخت مسکن مهر در نوردیدند به طوری كه تا پایان سال 1392 دو میلیون و 600 هزار واحد مسکونی تکمیل و به مردم عزیزمان تحویل داده میشود. به یقین بعد از انقلاب اسلامي این رکوردی در ساخت و ساز بوده است که دشمنان انقلاب به بهانه آن بارها و بارها جریانسازی میکردند. تحریمها اگر چه حرکت صعودی ایران اسلامی را کند کرد اما موجب شد که با تدبیر و درایت راه را به سوی خودکفایی بجوییم و اختراعات و اکتشافات ایرانیها را در زمان تنگنا قرار گرفتن به جهانیان بنمایانیم. دقیقاً استکبار جهانی هم با دیدن پیشرفتها، دایره تحریمها را تنگتر کرد تا نفسی تازه نشود اما با مجاهدت و مراقبت نیروهای مخلص و انقلابی قسمت عمدهای از تحریمها در حوزه راه و شهرسازی بیاثر شده و ادامه این روند به مسير تکاملی ما کمک خواهد کرد.
امید این که با تلاش و مواظبت بتوانیم قلههای رفیع را با باور به خود کسب نماییم.
حمايت:مجلس و دولت؛ هم همكار، هم مستقل
«مجلس و دولت؛ هم همكار، هم مستقل»عنوان يادداشت روز روزنامهي حمايت است كه در آن ميخوانيد؛اصل تفكيك قوا يكي از آن اصولي است كه در حقوق اساسي مدرن هيچ شك و شبههاي هنوز بدان راه نيافته و كليت آن صحيح فرض ميشود. علت عمده اين اصل را اجتناب از تمركز قوا كه فسادآور است ميدانند.
در اسلام اين اصل بيشتر با توجه به تخصصي شدن امور پذيرفته شده است. قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز از يك طرف در اصل 57 پذيرفته «اين قوا مستقل از يكديگرند» اين اصل را با اين عبارت آورده است؛ يعني هم نبايد در كار هم مداخله كنند و هم اينطور نيست كه هيچ تداخل وظيفهاي نداشته باشند و از طرف ديگر در بسياري از موارد اشتراك مساعي اين قوا را طلب كرده است.
يكي از مهمترين مصاديقي كه در آن، وظايف مجلس شوراي اسلامي و دولت با هم متداخل ميشود، زماني است كه طبق قانون اساسي، مجلس ميتواند بر اعمال دولتمردان نظارت كند.قوه مقننه در نظامهاي سياسي مدرن دو وظيفه عمده برعهده دارد. يكي از اين وظايف كه كاملا مشهود بوده و جاي هيچ حرفي ندارد قانونگذاري است. وظيفه دوم قوه مقننه در مباحثات و مطالعات حقوقي در كشور ما تا حدي مغفول مانده است.
نظارت، وظيفهاي است كه بايد مقدم بر قانونگذاري، آن را وظيفه و اختياري براي نمايندگان خانه ملت دانست.قانون اساسي در مواردي و با تعيين ضوابطي، مجلس شوراي اسلامي را موظف به اعمال نظارت بر دولت دانسته است. طرح سوال و استيضاح، راي اعتماد به وزرا و هيئت وزيران، ديوان محاسبات و تحقيق و تفحص بر نهادهاي مختلف دولتي نمونههايي از راهكارهاي قانون اساسي براي انجام اين وظيفه خطير قوه مقننه هستند.
طرح سوال و استيضاح
اصل هشتاد و هشتم قانون اساسي ميگويد در هر مورد كه حداقل يك چهارم كل نمايندگان مجلس شوراي اسلامي از ریيس جمهور و يا هر يك از نمايندگان از وزير مسوول، درباره يكي از وظايف آنان سوال كنند، رييسجمهور يا وزير موظف است در مجلس حاضر شود و به سوال جواب دهد. اصل هشتاد و نهم قانون اساسي نيز مقرر كرده كه نمايندگان مجلس ميتوانند در مواردي كه لازم ميدانند هيئت وزيران يا هر يك از وزرا را استيضاح كنند، استيضاح وقتي قابل طرح در مجلس است كه با امضاي حداقل 10 نفر از نمايندگان به مجلس تقديم شود.هيئت وزيران يا وزير مورد استيضاح بايد ظرف مدت 10 روز پس از طرح آن در مجلس حاضر شود و به آن پاسخ گويد و از مجلس راي اعتماد بخواهد.
در صورت عدم حضور هيئت وزيران يا وزير براي پاسخ، نمايندگان مزبور درباره استيضاح خود توضيحات لازم را ميدهند و در صورتي كه مجلس مقتضي بداند اعلام راي عدم اعتماد خواهد كرد.
اگر مجلس راي اعتماد نداد هيئت وزيران يا وزير مورد استيضاح عزل ميشود. در هر دو صورت وزراي مورد استيضاح نميتوانند در هيئت وزيراني كه بلافاصله بعد از آن تشكيل ميشود عضويت پيدا كنند.
تحقيق و تفحص
در اصل هفتاد و ششم آمده است كه مجلس حق تحقيق و تفحص در تمام امور كشور را دارد. اصل نودم قانون اساسي نيز تا حدودي به موضوع تحقيق و تفحص توسط خانه ملت پرداخته است. بر اساس اين اصل هر كس شكايتي از طرز كار مجلس، قوه مجريه و قوه قضاييه داشته باشد، ميتواند شكايت خود را كتبا به مجلس شوراي اسلامي عرضه كند.
مجلس موظف است به اين شكايات رسيدگي كند و پاسخ كافي دهد. در مواردي كه شكايت به قوه مجريه و يا قوه قضاييه مربوط است رسيدگي و پاسخ كافي از آ نها بخواهد و در مدت متناسب نتيجه را اعلام كند و در مواردي كه مربوط به عموم باشد به اطلاع عامه برساند. بر همين اساس يكي از كميسيونهاي مجلس، مطابق آييننامه داخلي اين نهاد، كميسيون اصل نود نامگذاري شده كه رسيدگي موضوع اين اصل را عهدهدار است.
اختلاف بين قوا
قوانين تمام كشورهاي مدرن دنيا هر چند تفكيك قوا را پذيرفتهاند، همانطور كه گفتيم نظارت قوا بر يكديگر را نيز به طور قطع پذيرفته و از اين طريق سعي كردهاند از يكتهتازي هر يك از قوا جلوگيري كنند. قوانين كشور ما نيز بر همين اساس مقرراتي را مخصوصا براي نظارت قوه مقننه بر دستگاه اجرايي كشور يعني دولت در نظر گرفته است.
در اين ميان يك اشكال اجرايي در اين يكي دوساله اخير در كشور به وقوع پيوست كه اختلافاتي را بين دو قوه مجريه و مقننه ايجاد كرد. اين اختلافات از خلاءهاي قانوني كشور و عدم تبيين مرز دقيق اجرا و تقنين حاصل شده بود.
بر همين اساس بود كه رهبر معظم انقلاب در حكمي هيئتي را براي حل و فصل اختلافات بين قوا تشكيل داده و آيتالله هاشمي شاهرودي را به رياست آن انتصاب كردند. با اين تدبير كه بر اساس اختيارات مقام معظم رهبري كه در اصل 110 قانون اساسي بدان تصريح شده انجام گرفت، به نظر ميرسد جلوي منفذ تمام خلاءهاي قانوني كه ميتواند اختلاف بين قوا را حاصل شود، براي هميشه گرفته خواهد شد.
بر همين اساس، رهبر معظم انقلاب پس از پس از تبيين اين حكم براي اينكه ديگر هيچ بهانهاي براي بروز اختلاف بين قوا وجود نداشته و مردم ديگر شاهد رسانهاي شدن اين اختلافات نباشند تاكيد كردهاند: لازم است مسوولان عالی نظام، خود در تعامل با یکدیگر روابط قوا را به نحو مطلوب تنظیم و اختلافات احتمالی را رفع کنند و کمال همکاری را هیئت مذکور به عمل آورند. از خداوند متعال توفیق همگان را خواستارم.
وطن امروز:از ندا آقاسلطان تا مارک دوگان!
«از ندا آقاسلطان تا مارک دوگان!»عنوان يادداشت روز روزنامهي وطن امروز به قلم محمدمهدی تقوی است كه در آن ميخوانيد؛یک: در حوادث پس از انتخابات ریاستجمهوری سال88، ندا آقاسلطان، دختر جوانی که نه در انتخابات شرکت کرده بود و نه در محل درگیریهای روزهای پس از آن شرکت داشت، به شکل مشکوکی کشته شد.
دستگاههای تبلیغاتی استکبار جهانی و دنبالههای داخلی آنها که به عنوان نیروهای پایگاههای دشمن در روز[ی]نامههای زنجیرهای کار میکنند، از قتل خانم ندا، پیراهن عثمان درست کردند و در حالی که قطعا نظام پاک جمهوری اسلامی دستش به خون وی آغشته نبود و متهمان اصلی مرگ وی، از انگلستان آمده بودند و بلافاصله هم به آغوش روباه پیر بازگشتند، حکومت ایران را متهم به قتل ندا کردند. کسانی که این نقشه را کشیده بودند، 2 نکته مهم را فراموش کرده بودند رعایت کنند؛ یکی، عدم استفاده از دوربین فیلمبرداری حرفهای برای ضبط «نمایش» قتل ندا و دیگر، عجله نکردن برای پخش آن. اگر حادثه فوق، اتفاقی بود، حداکثر باید با دوربین تلفن همراه گرفته میشد و حداقل ساعتی بعد در بیبیسی پخش نمیشد!
آنها پس از اجرای نقشه کثیف خود، در غرب تظاهرات راه انداختند، فیلم مستند(!) ساختند و ندای نگونبخت را به نماد مظلومیت(!) مخالفان نظام تبدیل کردند. در پایگاههای خبری و روزنامههای خویش نیز، پیگیر خون وی بودند؛ نظام بیگناه را مکررا متهم به قتل وی میکردند و...
دو:هفته گذشته، پلیس انگلستان خبیث، یک راننده سیاهپوست به نام «مارک دوگان» که جوانی 29ساله و پدر 4 فرزند بود را به دلایل نژادپرستانه، به قتل رساند. این اتفاق در محله تاتنهام که از مناطق فقیرنشین لندن است رخ داد و بلافاصله خشم فروخورده و عقدههای حقارت محرومان انگلیسی را بارز کرد. در اعتراضاتی که گرسنگان انگلیسی علیه قتل هموطن مظلوم خود به راه انداختند، حداقل 5 نفر دیگر نیز توسط پلیس به طرز فجیعی به قتل رسیدند. بیبیسیای که برای مرگ ندا گریبان چاک میکرد و علیه نظام اسلامی ایران فحاشی مینمود، پس از قتل مارک دوگان، به سانسور روی آورد، قتل 5 شهروند مستضعف انگلیسی را هم به حساب نیاورد و وقتی دید این رفتار آن، موجب شده بیطرفی تبلیغیاش بشدت زیر سوال رود، خبرها را به صورت بسیار رقیقشده انعکاس داد. سایر رسانههای صهیونیستی دنیا نیز همینطور عمل کردند.
دنبالههای داخلی آنها هم که گرچه نام اصلاحطلب بر خود نهادهاند، عین افسادطلبند طوری اعتراضات محرومان سراسر انگلستان را پوشش دادند که خود بیبیسی وامانده بود!! مطبوعات داخلی که در رثای ندا، خون میگریستند، مارک دوگان را اصلا به حساب نیاوردند و به بررسی نحوه قتل وی و 5 انگلیسی مظلوم دیگر هرگز نپرداختند و قاتلان آنها را هم شماتت نکردند. آنها حتی از شدت عمل پلیس انگلیس و سرعت عمل دستگاه قضایی روباه هم تمجید کردند.
سه: پیش از دوگان هم در قضیه شهادت خانم «راشل کوری» دختر بشردوست آمریکاییای که در حمایت از ملت فلسطین به سرزمینهای اشغالی رفته بود و هنگام تخریب خانه یک فلسطینی با قرار دادن خود مقابل بولدوزر سعی کرد اسرائیلیها را منصرف کند ولی راننده صهیونیست با راندن بولدوزر روی جسم وی، راشل را به وحشتناکترین وضع به شهادت رساند، رسانههای غرب مستکبر و دنبالههای داخلی آنها خفقان گرفته بودند.
چهار:گلهای هم از رسانههای اصولگرای داخلی بویژه صداوسیما؛
آیا حوادث انگلیس، فرانسه، اسپانیا و... و قتل 6 انگلیسی به دست پلیس و آتشسوزیهای تاریخی و اغتشاشات کمنظیر اخیر، نباید نه آنگونه که رسانههای آن طرفی، یکهزارم آنچه را در حوادث کوی دانشگاه در سال 78 و فتنه 88 رخ داد چون کوه نمایش دادند، بلكه آنچهكه در حال رخ دادن بود، در کشورمان بازتاب داده میشد؟ آنها آتش گرفتن یک اتوبوس و یکی، دو خودرو و 3-2 موتوسیکلت را نشانه ناآرامیهای گسترده در تهران دانستند، اما ما آتش سوزی عظیمترین ساختمانهای دولتی و تخریب صدها خودرو را در انگلیس و آتش زدن 2هزار خودرو در فرانسه ظرف یک شب را نمیبینیم! چرا رسانههای ما از انعکاس آنچه رخ داده و دفاع از مظلومان و محرومان دنیا ناتوانند؟
آفرينش:جبهه بندي جديد در معادلات جهاني
«جبهه بندي جديد در معادلات جهاني»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد؛سير تحولات به وجود آمده در جهان با بروز اعتراضات مردمي در کشورهاي عربي و تشديد بحران مالي درغرب که موجب نا آرامي در کشورهاي اروپايي وآمريکا شده معادلات جديدي را مطرح کرده است که کشورهاي جهان هرکدام به نحوي قصد تاثير گذاري بر اين روند را دارند. اما يکي از متداول ترين اين تحولات نحوه روابط دوقدرت بزرگ جهان يعني روسيه و آمريکا بوده است.
همواره با در مقابل هم قرار گرفتن اين دو رقيب قديمي بلوک بندي هاي جديد و جبهه گيري هاي تازه اي در جهان شکل مي گيرد و به دنبال آن کشورهاي تاثير گذار منطقه با توجه به گرايشات و توقعات خود از اين تقابل با يکي از اين قدرت ها همسو مي شوند.
روند تحولات و اعتراضات مردمي در کشورهاي عربي سبب شد تا غرب در همراهي با آمريکا بيشترين نقش را در سير حوادث به وجود آمده داشته باشند. امري که سبب عقب افتادن و کمرنگ شدن نقش و جايگاه روسيه در معادلات بين المللي گرديد.
لذا روسيه براي عقب نماندن از کشورهاي غربي و رقيب اصلي خود يعني آمريکا با اقداماتي همچون ورود به مسئله سوريه و ارائه طرح "گام به گام" براي حل بن بست هسته اي ايران بارديگر خود را در محور معادلات بين المللي مطرح کرد.
در دو مسئله اي که روسيه در آن ورود کرده ايران به عنوان يکي از بازيگران اصلي است که به سبب توان ونفوذي که در منطقه دارد برگ برنده اي براي فشار بر غرب محسوب مي شود.
اما در طرف ديگر معادله ترکيه نيز حضور دارد که چند سال گذشته توانسته است با حضور موثر خود در تحولات و رويدادهاي جهاني و منطقه اي وجهه و قدرت قابل توجي براي خود کسب کند. با توجه به اظهارات و رويکردهاي مقامات ترک در مورد قيام هاي مردمي منطقه و به ويژه نا آرامي هاي سوريه مشاهده مي کنيم که ترکيه در جبهه آمريکا و غرب قرار گرفته و به نحوي ملموس نقش پياده سازي سياست هاي غرب را بر عهده گرفته است.
همچنين در اين ميان نمي توان ازنقش عربستان و تاثيرش بر کشورهاي عربي منطقه چشم پوشي کرد. ورود مستقيم عربستان به نا آرامي هاي بحرين، بيانيه دادن در مورد نا آرامي هاي سوريه و فراخواندن سفير خود از اين کشور و مخالفت علني با حکومت سوريه و همسوشدن با سياست هاي غرب نشان از قرار داشتن عربستان در جبهه غرب مي باشد.
بسياري از تحليلگران اين حرکت عربستان را هماهنگ با تحرکات غربي و در راستاي تضعيف و حتي سرنگوني نظام سوريه تحليل کردهاند و با تند شدن روز به روز مواضع تعجببرانگيز ترکيه در قبال سوريه اين سياست را داراي اهدافي فراتر از سوريه دانستهاند. به اعتقاد آنها هدف نهايي نه تنها سوريه بلکه متحدان دمشق يعني ايران را نيز شامل ميشود. از اين رو آن را کشمکشي غير مستقيم با ايران نيز ميدانند.
اما روسيه در مورد مسئله سوريه نيز به شدت با غرب به چالش برخورده و ميخواهد که براي جلوگيري از نفوذ غرب که به سمت سرنگوني نظام اسد در حرکت است، تحرکاتي را آغاز کند. ايران و روسيه بر سر سوريه مواضع نزديک به همي دارند و مسکو ترجيح ميدهد که براي نفوذ در قلب تحولات عربي از برگههاي برنده ايران در منطقه استفاده کند.
همچنين به نظر مي رسد در مورد مسئله هسته اي ايران، روسيه با غرب تنش هاي فراواني داشته باشد چون آمريکا اعلام کرده است که در طرح "گام به گام" روسيه ورود نمي کند و منتظر نتيجه آن خواهد ماند. قدر مسلم روس ها برنامه هسته اي ايران و رويکردشان نسبت به سوريه را اهرم فشاري براي غرب قرار مي دهند تا بتوانند در مورد مسائل مهم جهاني منجمله استقرار سپر موشکي آمريکا دست بالا را داشته باشند.
لذا ضروري است تا سياستمداران و مسولان دستگاه ديپلماسي کشورمان در جبهه بندي جديدي که در منطقه شکل گرفته با اتخاذ تصميمات مناسب فرصت را براي پيشبرد اهداف کشور مغتنم بشمارند و نهايت استفاده را ببرند.
مردم سالاري:کارناوال آقاي خاص
«کارناوال آقاي خاص»عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري است كه در آن ميخوانيد؛قرن ها پيشتر در بلا دي نه چندان دور گروهي بودند منفعت طلب که آرمان هاي آن سرزمين را همانند پيراهن عثمان پيشاپيش حرکت خود در دست مي گرفتند اما با رقص و پايکوبي توهين آميز همه چيز را به سخره مي گرفتند. جامعه و حکام آن سرزمين لعن گوي اين جماعت بودند و با واژگاني تند آنها را به نقد مي کشيدند اما اين گروه به پيش مي رفت، نفر، نفر مردم شهر شيفته زرق و برق و بي ساختاري آنها مي شدند.دعواي کلمات بالا گرفت اما کسي کاري نمي کرد.
ديگران آن قدر دير متوجه شدند که حاميان اين گروه در نظام ريشه دوانده بودند و دلسوزان و معتقدين آرمان هاي آن جامعه به حاشيه رانده شدند.
امروز کارناوال آقاي خاص مي نوازد، پاي کوبان و شادي کنان به پيش مي رود و مرحله به مرحله قدرتشان افزون مي شود.
ارکستر سمفوني اين گروه التقاطي براي ساليان سال نت هاي موسيقي را تست کردند تا همنوازي آنها بي نقص شود. تک نوازي هاي التقاطي با دوستي ملت اسرائيل و آزادي بي حجابي درايران اسلا مي نواخته شد و با ادعاي پايان اسلا م گرايي وهزينه گزاف براي جذب نيروهاي خارج نشين رونمايي شد.
پيراهن عثمان اين گروه التزام خشن به ملزومات نظام بود که با تندروي ها در نهان همانند يک تيغ همه ارزش هاي انقلا ب اسلا مي را نشانه رفته است.
دلسوزان شدند فاسد و خودخواه و آنها تجلي خود نظام.
در راستاي اين سياست بود که مستند جنجالي ظهور نزديک است در ابعاد غيرقابل هضم براي تطهير و به چالش کشيدن متعلقين معتقد به نظام منتشر شد. اين بار تيغ دوطرفه بود; نه راه پيش گذاشتند و نه راه پس، گر چه در ابتدا ترديدهاي جدي براي نقد اين مساله وجود داشت اما حقيقت، راه خود را مي يابد و نقشه اي شوم منهدم شد. البته تحرکاتي براي اجراي فاز دوم و سوم اين ترفند در جريان است.
در ميان رقص نور و صداي بلند نوازندگان کارناوال انحرافي، بي صدا غبار سفيد و دود سياه فضاي آن را فراگرفت تا قدرت جن و پري براي نظاره گران نشان داده شود.
جن گيرها و رمالا ن بازداشت شدند تا مرد استخبارات مورد غضب قرار گيرد و سخن از خط قرمز به ميان آيد.
مقاومت هاي جدي در مقابل کارناوال انحرافي مشاهده شد اما غافل از يک اقدام عملي براي روشنگري و برطرف کردن نقاط مبهم پرسش ذهن جست وجوگر جامعه. هر چه کارناوال به پيش مي رود بر نوازندگان افزوده مي شود و مهره هاي آنها سمت هاي کليدي تري را تصاحب مي کنند.
آنها به لطف قدرتي که کسب کردند، ثروت هنگفتي را به جيب مي زنند و براي هر چه با شکوه تر شدن همنوازي التقاط فضاي جامعه را ملتهب مي کنند.
خاتون قطعه اي است که موسيقي دانان انحرافي از آن به عنوان برگ برنده براي کسب نظر قشر خاکستري ياد مي کنند.
خاتون را مي توان پس از رضاخان دومين مخالف سرسخت حجاب در ايران اسلا مي قلمداد کرد. شاه شاهان قاجار، ناصرالدين شاه چگونه توانسته رنگ سياه را به مادران ما تحميل کند؟
کمتر از 200 روز تا انتخابات پارلماني ايران اسلا مي مانده است و کارناوال آقاي خاص براي تصاحب 175 کرسي در شهرهاي کوچک و بزرگ مراسم برگزار مي کند و از کمک هاي سخاوتمندانه مالي به عنوان يک موهبت استفاده مي کنند.
در هوش و ذکاوت رهبر ارکستر هيچ شک و شبهه اي نيست گويي روح چرچيل بريتانيا در آنها ظهور کرده است.
همهمه و سکوت سينوسي از اصول موسيقايي کارناوال انحرافي است، آنها اذهان عمومي را از معضلا ت و مشکلا ت دور مي کنند.
به راستي راز سکوت چند هفته اي و اين صداي گوش خراش خاتون چيست؟
آيا گسل جريان انحرافي در راستاي حرکت نوازندگان التقاطي بايد زلزله اي ايجاد مي کرد و افشاي ابعاد پرونده رمالا ن و جن گيرها مايه نگراني آنهاست؟
آيا توجه جامعه به جهاد اقتصادي و نقشه راهي که مقام معظم رهبري ترسيم کرده اند، نمي تواند آنها را از اهدافشان دور کند؟
تهران امروز:اعتراف انگليسي
«اعتراف انگليسي»عنوان يادداشت روز روزنامهي تهران امروز به قلم حسامالدين كاوه است كه در آن ميخوانيد؛در خبرها آمده است كه «ديويد كامرون» نخستوزير انگليس شورشهاي اخير در اين كشور را ناشي از يك دهه حاكميت حزب كارگر و رشد و افزايش معضلات اقتصادي و اجتماعي سياستهاي اين حزب دانست. از سوي ديگر «ديويد ميليبند» رهبر حزب كارگر سقوط اخلاقي جامعه بريتانيا را ناشي از سياستهاي دولت محافظهكار به رهبري «كامرون» توصيف كرد.
فرافكني بحرانهاي بزرگ اجتماعي، فرهنگي ـ هويتي، اقتصادي و سياسي جامعه انگليس از سوي دو حزب محافظهكار (دولت كنوني) و كارگر (حزب اپوزيسيون در مجلس عوام) ناشي از ژرفاي سقوط اخلاق سياسي در اين كشور و نبود اراده معطوف به «ديدن حقايق و واقعيتهاي اجتماعي» جامعه انگليس است. جامعهاي متكي به سرمايهاندوزي و تهيشدن از معناي زندگي انساني، نتيجهاي جز فروپاشي و شورش لايههاي فرودست در برابر حرص و آز لايههاي فرادست ندارد.
شورشهاي لندن و ديگر شهرهاي انگليس، نشان داد آنچه كه از سوي رسانهها و دستگاههاي تبليغاتي رسمي و غيررسمي (به ويژه بيبيسي) تبليغ ميشد، نادرست بوده و لندن، شهر اتوپيايي و مدينه فاضله حقوق بشري نيست. لندن، بيرمنگام و ديگر شهرهاي بريتانيا «تهي شهرهايي» هستند كه از آنچه كه تدوينكنندگان حقوق بشر ميگفتند فاصله بسياري دارد. حقوق بشر، آن هم بشري كه شهروند بريتانياست، آنچنان ناديده انگاشته شده كه همچون آتشفشاني از خشم و نفرت سر باز كرده است.
نتيجه عيني ليبراليسم انگليسي، خيزش پستمدرن است در تقابل با نهادهاي مدرنيته انگليس. نقطه «پرگار» را درست بايد روي كانون عفونت گذاشت. نظام مبتني بر سرمايهسالاري و تفاوتي هم ندارد كه حزب محافظهكار يا حزب كارگر، كدام يك بر سر كار باشند، ساختار سياسي انگليس هجوي تلخ است كه از دموكراسيهاي تئوريك فيلسوفان و انديشمندان سياسي تنها كاريكاتوري بر جاي ميگذارد.
«تهي شهرهاي» انگليس از معنويت و هويت تهي شدهاند. فرو كاستن انسان مسئول به انسان ابزاري و مشغول ساختن وي به مشغوليتهايي تهي از معنا هنگامي آسيبهاي خود را مينماياند كه جامعه از آستانه بحران عبور كرده باشد.
آشوبهاي خياباني شهرهاي انگلستان، به هر حال روزي يا به كلي سركوب خواهند شد يا فرو خواهند نشست اما وضعيت كنوني و خشونتهاي رخ داده، حاكي از آن است كه حال «بيمار انگليسي» در آينده بهتر از امروز و ديروزش نخواهد بود. ورشكستگي نظام سياسي ـ اجتماعي انگليس از هماكنون آشكار است و رهبران سياسي اين جزيره غربي، با نشان رفتن انگشت اتهام به سوي يكديگر، تنها مهر تاييدي بر اين ورشكستگي ميزنند.
ابتكار:نظامي تحت تعقيب است!
«نظامي تحت تعقيب است!»عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم غلامرضا كمالي پناه است كه در آن ميخوانيد؛خبر تلخ و ويرانگر است. هرچند هنوز منابع رسمي در تأييد و تکذيب آن موضعي نگرفتهاند، بااينحال به مصداق «تا نباشد چيزکي مردم نگويند چيزها» بيهيچ نبوده است. در برخي سايتها و منابع خبري غيررسمي آمده که تيغ سانسور اينبار به گردن نجيب اخلاقيترين شاعر زبان فارسي و سراينده منظومههاي بينظير بزمي فارسي، نظامي گنجوي، نزديک شده است. گفته شده که صحنههاي ميگساري و عشقبازي داستان بيبديل «خسرو و شيرين» بايد حذف گردد.
اگر به گفته رهبر انقلاب، زبان فارسي رمز هويت ملي ماست، بيشک ادبياتفارسي سند هويت ملي ماست. بيترديد بايد افتخار کنيم که ديوان حافظ، غزليات شمس، کليات سعدي و شاهنامه فردوسي اسناد طلايي هويت ملي ما هستند. در کنار اين آثار سترگ، صدها شاعر، اديب و فيلسوف بزرگ داريم که هريک در ترقيم سند هويت ملي ما نقش بارزي داشتهاند.
ادبيات فارسي در مقام تشبيه بهشت است. بهشتي که در آن خرمن خرمن گلهاي عاطفه، عشق، انسانيت، اخلاق، نوعدوستي و... موج ميزند و ساقيان شيرينسخن و طوطيان شکرشکني مانند حافظ، سعدي، مولوي، فردوسي، خيام، نظامي و... دارد. حافظ، حافظه ملي ماست. سعدي بهترين پدربزرگ دنياست. کدام سخن انسانيتر و جامعتر از شعر سعدي است که بتواند در منظرگاه رؤسا و نمايندگان ملل جهان قرار بگيرد؟ (بني آدم اعضاي يکديگرند...)
در امريکا، در سال ، مؤسسه نظرسنجي معتبر گالوپ، پرفروشترين کتاب را ترجمههاي مثنويمعنوي اعلام کرد. اين نشان ميدهد که جامعه امريکايي بهسمت عرفان، اخلاق و معنويت گرايش پيدا کرده است. اين در حالي است که در کشور خود ما، بيآنکه آشنايي چنداني به اين گنجينه عظيم عرفاني داشته باشيم، اين قرآن منظوم فارسي را تکفير ميکنيم. درحاليکه همين مثنوي سرشار از قصههايي است که ممکن است عرق شرم بر چهره متعصبان و غيرتمداران صورتگرا بنشاند؛ زيرا آنان از ژرفاي اين درياي بيکران بيخبرند.
اي برادر قصه چون پيمانه است/ معني اندر وي بهسان دانه است
دانهي معني بگيرد مرد عقل/ ننگرد پيمانه را گر گشت نقل
در ميان اينهمه قصه، چندي پيش آيتالله جنتي در خطبههاي نماز جمعه، به سکسيترين قصه مثنوي، يعني پيرزن و کدو اشاره کرد.
آن روز خيلي از روزنامهها با شيطنت اين خبر را تيتر کردند. هرچند نگارنده هم تلنگري به خطيب محترم زد، بااينهمه نبايد ايرادي گرفت؛ زيرا در پشت اين ظاهر و در وراي کلمات، معاني و گريزهاي اخلاقي و عرفاني نهفته است که ظاهربينان از درک آنها عاجزند.
خيام در انگليس به انجيل کوچک معروف است؛ يعني ترجمههاي رباعيات اين شاعر بزرگ و ژرفانديش نزد مردم انگليس همان مرتبهاي را دارد که حافظ نزد ايرانيان.
اما نظامي از آن شاعراني است که بهراحتي به کسي ويزا نميدهد. درک اشعار اين شاعر بلندمرتبه کار هرکسي نيست «اي مگس عرصهي سيمرغ نه جولانگه توست». بيشک هرکسي بتواند پيچيدگيها و تعقيدات لفظي و معنايي ابيات گنجينههاي نظامي را فهم کند، درخواست اقامت دائمي خواهد داد و از قلمرو نظامي بيرون نخواهد آمد. کافي است جوانان ما خسرو و شيرين را يک بار بهدقت بخوانند، آنقدر جذابيت دارد که دهها بار هوس خواندنش را ميکنند. بهجرئت ميتوان گفت که خسرو و شيرين، اخلاقيترين داستان زبان فارسي است.
شيرين که در ساير منابع دختر هرزهاي بوده، بهدست نظامي آفرينش دوبارهاي يافته است، آنچنانکه آرزوي هر مردي داشتن چنين زني است. بانويي پاکدامن، خوددار، زيبا و متواري از هوس که بههيچوجه حاضر نيست دامنش گرد ناپاکي بگيرد. حتي اگر پادشاه قدرقدرتي مثل خسرو بخواهد اين گرد را بنشاند. تصاوير و توصيفهاي بديع و زندهاي که نظامي از شخصيتها و صحنهها ارائه داده، داستان را يکپارچه و کامل کرده است.
اکنون رگ غيرتها باد کرده که چرا اشعار صحنه دارند؟ حالا همهچيز را درست کردهايم و ميخواهيم مي، معشوق، عشق، زلف و... را از اشعار حذف کنيم، گو اينکه عامل آن هشتاددرصد ارتباط دختران دانشآموز با پسران و اينهمه شرابخواري و ارتباطات جنسي نامشروع و... همين چند بيت معاشقه و ميگساري است. اينهمه فيلمهاي مبتذل، سکس، سوپر و فوقسوپر در جامعه موجود است. اينهمه برنامههاي مهوع ماهوارهاي شب و روز جوانان را به خود مشغول ساختهاند. بازار دوستي و صيغه که علناً رواج پيدا کرده است. براي چندهمسري نسخه قانوني پيچيدهايم. خانه عفاف را در بوق کردهايم و... حال چه شده که به اين رسيدهايم که اسناد هويت ملي خويش را تکهپاره کنيم؟
اصلاً چنددرصد مردم جامعه شعر ميخوانند؟ در کشور هفتادميليوني که تيراژ کتاب بهزور به سههزار ميرسد و فاجعه فرهنگي رقم خورده است، اين چه کاري است که همين چند کتاب ارزشمند، جذاب و اخلاقي را با تيغ سانسور از سفره خوانش مردم حذف و بيمزه کنيم و بهجاي تعقيب و مجازات جنايتکاران، به تعقيب نظامي روي آوريم؟
شرق:پرسشهاي 60ميليارددلاري
«پرسشهاي 60ميليارددلاري»عنوان سرمقالهي روزنامهي شرق به قلم سعيد ليلاز است كه در آن ميخوانيد؛اظهارات وزير اقتصاد در مورد تحقق درآمد 60ميليارد دلاري در هفت ماه گذشته از محل اجراي طرح هدفمندي يارانهها باورپذير نيست. هرچند خود آقاي وزير اعلام كرد كه اين عدد براساس آمار اعلام شده از سوي صندوق بينالمللي پول محاسبه شده است اما من تصور ميكنم كه حتي اگر بخواهيم اين عدد را عددي قابل اتكا قرار دهيم بايد فرضي را بر اين بگذاريم كه رقم 60ميليارد دلاري، يك عدد تخميني و اقتصادي است كه با احتساب تمام صرفهجوييها و افزايش قيمت حاملهاي انرژي حاصل از طرح هدفمندي يارانهها به دست ميآيد. در غيراينصورت معتقدم درآمد 60ميليارد دلاري يك عدد غيرواقعي است.
فرض را بر اين بگذاريم كه ارزش كل انرژي توليدی كشور چيزي در حدود 250ميليارد دلار است، در اين صورت دستكم تا پيش از اجراي طرح هدفمندي يارانهها انرژي به ارزش حدود 150ميليارد دلار در داخل كشور مصرف ميشده و ما تنها صد ميليارد دلار آن را صادر ميكردهايم. حال گفته ميشود كه درآمد حاصل ما از هدفمندي يارانهها، يعني درآمد دولت از محل تعديل قيمت حاملهاي انرژي چيزي نزديك به 60ميليارد دلار بوده است. پذيرش اين عدد به منزله آن است كه ما بپذيريم در هفت ماه گذشته به صورت ماهانه هشت تا 9 ميليارد دلار در مصرف انرژي صرفهجويي كرده و موفق شدهايم مصرف خودمان را از 5/12 ميليارد دلار به 5/4 ميليارد دلار در ماه برسانيم. واقعيت آن است كه چنين اتفاقي نيفتاده است و مجموع افزايش قيمت حاملهاي انرژي دست يافتن دولت به چنين درآمدي را توجيه نميكند. تبديل درآمد 5/1 ميليارد دلاري ماهانه دولت به درآمدي قريب به هشت تا 9 ميليارد دلار به معناي آن است كه قيمت حاملهاي انرژي بايد هفت برابر شده باشد. حال آنكه چنان كه ميدانيم قيمت بنزين كمتر از چهار برابر شده و در مورد ديگر حاملهاي انرژي نيز كموبيش چنين افزايشي وجود داشته است. بنابراين به نظر ميرسد اگر فرضي را بر اين بگذاريم كه دولت از محل طرح هدفمندي يارانهها ماهانه سه تا 5/3 ميليارد دلار درآمد داشته كه در آن صورت عدد 22 تا 24ميليارد دلار نزديكتر به واقعيت است. از سوي ديگر گفته شده كه آمار مذكور حاصل محاسبات صندوق بينالمللي پول و آمار اعلام شده از سوي اين صندوق است. اول نميدانيم كه محاسبات اين صندوق بر چه مبنايي انجام شده علاوه بر آنكه به طور معمول صندوق بينالمللي پول مبناي آمار و محاسباتاش را بر اعداد و ارقامي قرار ميدهد كه از سوي خود دولتها در اختيار صندوق قرار گرفته است. بنابراين بهتر است در مورد اين آمار با احتياط و تحفظ بيشتري داوري كنيم. چه دولت در بسياري از موارد آمارهاي غيرقابل اتكا و مخدوش داده است. وقتي اعداد و رقمهاي ديگري كه تا به امروز از سوي دولت اعلام شده از سوي كارشناسان مخدوش دانسته شده چرا بايد آمار اخير را درست فرض كنيم.
شايد گفته شود كه سخنگوي اقتصادي دولت به محاسبات صندوق بينالمللي پول اتكا كرده است وزير اقتصاد ما امروز در حالي به آمار صندوق بينالمللي پول اتكا ميكند كه تا پيش از اين از سوي همين دولتمردان اين صندوق معاند و آمارش غلط و مغرضانه شناخته ميشده حال چگونه است كه ما به آمار اعلامي اين نهاد بينالمللي مغرض اتكا ميكنيم، اما اگر بخواهيم اين عدد 60ميليارد دلاري را درست بدانيم و اگر بخواهيم اين افزايش درآمد را به درآمد سالانهمان تعميم بدهيم آن وقت بايد بگوييم ما صد تا 150ميليارد دلار افزايش درآمد سالانه داشتهايم؛ عددي كه معادل 22درصد توليد ناخالص ملي ماست اما به نظر نميرسد در واقعيت بتوانيم درآمدي بيش از 40ميليارد دلار از محل اجراي هدفمندي يارانهها به دست بياوريم.
با اين حال با توجه به اينكه آمارها نشان ميدهد دولت در قالب يارانه نقدي ماهانه چيزي در حدود سه تا سهونيمميليارد دلار به مردم پرداخته و از آنجايي كه تاكنون هيچ پرداخت ديگري به بخش صنعت و... انجام نشده بنابراين اگر بخواهيم عدد اعلامي را بپذيريم آن وقت شايد لازم باشد براي خيلي از پرسشها به دنبال پاسخ بگرديم. اينكه چرا در پنجماه گذشته از سالجاري هيچ نشانهاي از تحرك در اقتصاد كشورمان ديده نشده است؟
اينكه چرا در شرايطي كه مجموع بودجه محقق شده عمراني كشور در سال 89 حتي به 55درصد بودجه پيشبيني شده نرسيد دولت اين افزايش درآمد را به افزايش بودجه عمراني اختصاص نداده و چرا امروز در حاليكه وزير اقتصاد چنين آماري را ارايه داده نمايندگان بخش صنعت و حتي رييس كميسيون صنايع و معادن مجلس از عدم پرداخت سهم 30درصدي صنايع از هدفمندي يارانهها گلايه ميكنند؟ اينها سوالهايي هستند كه اگر بخواهيم استثنائا اين آمار اعلام شده دولت را قابل اتكا بدانيم، به راحتي پاسخي برايشان نخواهيم يافت.
دنياي اقتصاد:قیمت جهانی طلا باز هم افزایش ميیابد؟
«قیمت جهانی طلا باز هم افزایش ميیابد؟»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم دكتر پویا جبل عاملی است كه در ان ميخوانيد؛رسشی که امروز بسیاری از خود ميپرسند این است که آیا بهای جهانی طلا از این هم بالاتر خواهد رفت؟
هر اونس طلا در شوک ناشی از مساله بدهیهای ایالات متحده و در نهایت کاهش رتبه بندی بندی اعتباری آن از سوی موسسه اس. اند. پی، قریب 200 دلار افزایش داشت؛ اما باز آیا این افزایش تداوم دارد؟ بیایید سری زمانی بهای طلا را در بازهاي گسترده تر دنبال کنیم، در 6 ماه اخیر، افزایش حدودا 400 دلاری در هر اونس مشهود است؛ در یک سال اخیر افزایش، قریب 550 دلار و در دوسال اخیر قریب 800 دلار بوده است.
اگر این بازهها را همچنان گسترده کنید، خواهید دید که روند صعودی قیمت، از سال 2001 و همزمان با افزایش ریسکها در بازارهای جهانی که ناشی از حملات 11 سپتامبر بود، مشاهده ميشود. البته با رخ دادن رکود اقتصادی 2008-2007 شیب این روند قیمتی تندتر شده و اگر افزایش از سال 2001 تا سال 2007 کمتر از 400 دلار در هر اونس بوده از این زمان به بعد و در بازه زمانی کمتر رشد قیمتی 1100 دلار در هر اونس بوده است.
نتایجی که ميتوان از این تحلیل ساده سری زمانی گرفت: اول آنکه افزایش ریسکها موجب ساخت یک روند صعودی شد؛ زیرا طلا به عنوان یک سرمایه امن عمل ميکند و هرگاه ریسکهای اقتصاد جهانی افزایش یابد، بهای طلا نیز افزایش ميیابد. دوم آنکه وضعیت رکودی اقتصاد جهانی که خود تشدیدکننده ریسکها در بازارهای مالی جهان بود، این روند را تسریع کرده است. سوم، فارغ از روند قیمتی، نوسانات و شوکهای افزایشی قیمت، ناشی از تحولاتی است که در راستای همان عوامل ایجادکننده روند صعودی قیمت است. به عنوان مثال شوک 200 دلاری اخیر ناشی از بحران بدهی ایالات متحده به همراه تداوم مشکل در کشورهای پیرامون اروپا بود که هر دوی اینها خود در جهت مشکلاتی است که از آغاز رکود اخیر گریبان اقتصاد جهانی را گرفته بود؛ بنابراین عامل نوسان اخیر همسو با عواملی بوده که روند صعودی قیمت طلا را ایجاد کرده است.
با توجه به این نتایج، ميتوان پاسخی در خور به پرسش ابتدایی داد. تا زمانی که این عوامل ایجادکننده روند صعودی قیمت وجود دارد، ما همچنان شاهد افزایش بهای طلا در بازارهای جهانی خواهیم بود و در این بازار، بسته به تحول و خبری تازه که چشمها را در بازارهای مالی به خود جلب کند، ميتوان انتظار یک نوسان دیگری را داشت. اگرچه شاید پس از هر شوکی به میزانی کاهش و تثبیت قیمت را شاهد باشیم، اما تا آن عوامل وجود دارد نمیتوان از وجود سقفی برای قیمت سخن گفت.
لیکن پرسشی که در پس این تحلیل به ذهن خطور ميکند آن است که این عوامل تا چه هنگام در اقتصاد جهانی حضور دارند؟ در این جاست که شاید نتوان بازه زمانی مشخصی را پیشبینی کرد؛ اما آنچه نمود دارد آن است که بحران بدهیها در دو سوي اقیانوس اطلس در کوتاه مدت راه حلی را به خود نخواهد دید و اقتصاد جهانی نیز روند بهبود را در این مدت به کندی طی خواهد کرد؛ ضمن اینکه برخی از تحلیلگران شرایط دشوارتری را برای چند سال پیشرو پیشبینی ميکنند، بنابراین انتظار این است که حداقل در بازهاي یکی دوساله، طلا بار دیگر به عنوان یک سرمایه امن در اقتصاد جهانی ایفای نقش کند و تقاضا برای آن افزایش یابد و در نتیجه، روند صعودی قیمت احتمالا تداوم یابد.
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.