M.A.H.S.A
08-10-2011, 12:55 PM
بچه های طلاق
آمار رشد طلاق د رایران هشدار دهنده است. اگر این روند ادامه یابد - که همه چیز نشانگر ادامه آن است – در آینده ای نه چندان دور جامعه با معضل جدیدی روبه رو خواهد شد. یعنی نسلی از کودکان – که تعدادشان نیز اندک نیست - و پدران و مادرانشان از هم جدا شده اند...
http://www.akairan.com/images/a-ma/ma1/j36.jpg (http://www.akairan.com/maghalat-khaneh-khanavadeh-ravanshenasi/talagh1/)
در (http://www.akairan.com/maghalat-khaneh-khanavadeh-ravanshenasi/talagh1/) کشور آلمان از هر سه ازدواج یک ازدواج به جدایی می انجامد (دوسوم درخواست های طلاق به وسیله ی زنان داده می شود). علاوه بر کودکانی که حاصل این ازدواج های ناموفق هستند تعداد زیادی کودک نیز وجود دارند که پدر و مادر آن ها هرگز به طور قانونی با یکدیگر ازدواج نکرده اند.
مشکل اینگونه کودکان سال هاست که د رجوامع صنعتی و از جمله آلمان شناخته شده است و این جوامع راه حل های ویژه خود را نیز یافتهاند. اما کشور ما به هیچ وجه آمادگی مقابله با این معضل از گرد راه رسیده را ندارد. کتابی را که در دست دارید حاصل کار یک گروه تحقیقی است که زیر نظر پروفسور فقنالیس (رئیس انستیتو پیش بینی و تحقیقات خانواده، به فعالیت مشغول بوده است. دیگر اعضای این کمیسیون عبارتند از اوکریش لینج – دولورش گروسی – دکتر گیزلاملر – دکتر فلوریان مرتسلریانتکه – دکتر ترکوتشال – این گروه جزوه ای تهیه نمود که حاصل مطالعه و تجربه عملی افراد فوق الذکر بود.
این کار تحقیقی سپس برای همه قاضی های دادگاه های خانواده، وکلای دادگاه های خانواده، مسئولین ادارات جوانان و نیز خانواده هایی که از هم جدا شده بودند فرستاده شد و نظریات و انتقادات همه آنان جمع آوری گردید. حاصل این کار عظیم کتابی است که اینک در اختیار شماست.
لازم به یادآوری است که در کشور آلمان در هر شهر اداره ای وجود دارد که اداره جوانان نامیده میشود. هرگاه زوجی که دارای فرزند هستند درخواست طلاق را به دادگاه خانواده بدهند؛ قاضی در ابتدا پرونده را به اداره جوانان می فرستد. مددکاران اداره جوانان با پدر و مادر و نیز کوذکان تماس گرفته و با آنان صحبت میکنند. در ضمن از محل زندگی کودکان، اتاق و چگونگی وضعیت مدرسه آنان اطلاع حاصل می کنند و سپس نتیجه را در گزارشی به قاضی اطلاع می دهند.
رای قاضی در این مورد که فرزند و یا فرزندان با کدام یک از والدین باید زندگی کنند پیش از همه چیز به دو مساله ی مهم بستگی دارد :
۱ – گزارش مددکار اداره جوانان
۲ – گفت و گوی مضوری قاضی با کودکان (بالاتر از هفت سال)
در مجموع شناخت مشکلات طلاق و شیوه حل آن در جوامع صنعتی روحیه و آداب و رفتاری را ایجاد نموده است که از آن می توان تحت عنوان «فرهنگ طلاق» نام برد. ایجاد موسسات دولتی جهت رسیدگی به وضع کودکانی که پدر و مادر آنان از یکدیگر جدا شده اند و نیز تلاش در جهت پیریزی پایههای فرهنگ طلاق در کشورمان امری ضروری است که تاخیر در آن می تواند زیانهای مهلکی به آینده کشور و نیز به جامعه بزند. ترجمهی کتاب کوششی است در این جهت، امید است که سودمند باشد.
د راین گزارش چگونگی برخورد کودکان و نوجوانان با جدایی والدین خود و اقدامات پدر و مادر برای کمک به آنان به گونه ای اساسی مورد بررسی قرار میگیرد. ممکن است در این نوشته به مسالهی خاصی که نقش مهمی در خانوادهی شما ایفا میکند بسیار کم یا کوتاه توجه شده باشد، اما هدف پاسخگویی کامل به تمامی پرسش های غالبآ مطرح نیست بلکه عمدتا برخورد با مساله از دیدگاه کودکان و نوجوانان و خواست ها و نیازهای آنان صورت گرفته است.
در حین خواندن این گزارش احتمال دارد این احساس به شما دست بدهد که از شما خواسته شده است که یک پدر و مادر ایده آل و در حد کمال باشید و هر چیز را درست در جای خود انجام دهید. اعتماد به نفس خود را از دست ندهید. مطالب گزارش را به عنوان پیشنهاد تلقی کنید و بکوشید تا به کمک یکی از مددکاران اجتماعی و یا کارشناسان امور خانواده، برای مشکلات خاص خود راه حلی پیدا کنید.
در شرایط جدایی و پس از آن بزرگ ترین کمک شما به فرزندانتان این است که صرف نظر از این که حق سرپرستی آن ها را دارید یا ندارید به عنوان پدر و مادر همچنان در دسترس آنان قرار داشته باشید. فرزند شما حق ارتباط با پدر و مادر یعنی هر دو بخش از والدین را دارد و به هر دو بخش نیاز دارد. نهایت تلاش خود را بنمایید تا فرزند شما هر دو را به عنوان پدر و مادر در کنار خود داشته باشد.
اگرچه رنجش ها و آزردگی ها ممکن است پذیرش دیگری را به عنوان پدر و مادر در فرزند مشترک دشوار سازد، اما بدانید که کودکان تنها زمانی توان تحمل جدایی پدر و مادر را دارند که همکاری دو طرف و سهیم شدن پدر و مادر در سرپرستی و تربیت آنان ادامه پیدا کند و این که کدامیک حق سرپرستی یا حق دیدار را دارند خللی در این اصل ایجاد نمیکند، به تدریج و با گذشت زمان از شدت درگیریها و رنجش ها کاسته شده و گفت و گو در باره ی موضوعات عمده و اساسی میان پدر و مادر جداشده امکان پذیر میشود، به ویژه وقتی پای فرزند یا فرزندان مشترک در میان باشد
●گفت و گو با فرزندان
فروپاشی خانواده برای فرزندان شما هم یک تجربه محسوب میشود : تجربه گسست و جدایی. بکوشید بدون متهم کردن طرف مقابل حتی الامکان به گونه ای روشن با فرزندانتان گفت و گو و صحبت کنید. بیان مطلب و چگونگی آن به سن و سال کودکان بستگی دارد. بسیاری از والدین بر این باورند که چون کودکان موضوع را نمی فهمند. لزومی به دادن توضیح و گفتوگو در این باره نیست. اما تجربه نشان می دهد که واکنش کودکانی که توضیحی دریافت نکردهاند در مقابل جدایی بسیار شدیدتر است. آن ها بدون این که متوجه شوید و بدون دخالت شما از مدت ها پیش شاهد تشنج و درگیریهای فی مابین شما بوده اند و این حق آن هاست که پدر و مادر در حضورشان مسایل را آشکارا مطرح و بیان کنند.
مساله این نیست که کودکان باید بتوانند میان تمام عواملی که به جدایی منجر شده اند ارتباط منطقی برقرار سازند، بلکه آنان باید بتوانند در این باره با توجه به سن و سال خود مساله را تجربه کنند و پرسشهای خود را مطرح نمایند.
برای کودکانتان توضیح دهید که در آینده چه تغییراتی صورت خواهد گرفت و چه قواعد و مقرارت تازه ایی مابین شما توافق شده است آنچه را هم تغییر نخواهد کرد برایشان توضیح دهید، برای نمونه اتاقشان، مهد کودک شان و نیز ملاقات و دیدار با پدر بزرگ و مادر بزرگ و مانند آن.
به آن ها امکان بدهید تا بگویند که چه احساسی نسبت به دعواهای خانگی دارند و چه چیزی را آرزو می کنند.
البته، بدیهی است که با یک بار گفتوگو همه این مطالب به سرانجام نمیرسد و لازم است تکرار کرد و شاید هر بار از نو آغاز نمود. در ضمن با تغییر در رشد و سن کودکان نیز پرسش های آن ها ممکن است تغییر کند و در هر گفت و گو بر سر یک موضوع ممکن است برداشت ها و دیدگاه های مختلفی مطرح شود.
این گفت و گوها برای شما دشوار خواهد بود به ویژه اگر هنوز جدایی را هضم نکرده و هنوز با تغییرات روزمره زندگی و مسایل ناشی از جدایی انطباق پیدا نکرده باشید. ممکن است نسبت به طرف مقابل خود که به گمان شما مسبب تمامی این مصیبت ها است خشم و نفرت زیادی احساس کنید، لذا در چنین حالتی بسیار دشوار خواهد بود که خود را هم شریک جرم بدانید و در صدد برآیید که مصیبت ها و خشم فرزندانتان را که ناشی از جدایی است حل کنید.
هرگاه هر دو طرف موفق شوید که با تمام احساس آزردگی و رنجشی که دارید در مورد جدایی موضع درستی اتخاذ کنید، آنگاه خواهید توانست در رفع مشکلات ناشی از این تغییرات اساسی هم موفق شوید.
●واکنش فرزندان
در رابطه با جدایی والدین، فرزندان واکنش نشان می دهند، طلاق در درجه نخست نتیجه در گیری های بزرگسالان است و کودکان به صورت ناخواسته وارد آن می شوند. هرچه کودک کم سن و سال تر باشد، دامنه دریافتها و دنیایی تجربه هایش به همان اندازه محدودتر است.
او خانواده خود را با همه کمبودهایی که از نظر بزرگسالان دارد بهترین مکان تصور می کند. این خانواده در کنار ناملایماتش برای او خوشبختی بسیاری در بر دارد.
البته، کودکان با یکدیگر تفاوت دارند. خانواده هایی هم که طلاق را تجربه میکنند با یکدیگر متفاوتاند. هر کودک بر اساس شرایط زندگی خود واکنش نشان خواهد داد. پسران، به وضوح و در مقایسه با دختران، واکنشهایی برای جلب ترحم انجام میدهند، اما واکنش دختران اغلب عاقلانه تر است و چون واکنش دختران برای اطرافیانشان مزاحمتی ایجاد نمی کند، مورد توجه قرار نمیگیرد و اغلب فراموش میشود که پسرها و دخترها به یک اندازه رنج میبرند و تنها نحوهی بروز احساساتشان فرق می کند. با وجود تمام تفاوت های فردی، در تمام کودکان، متناسب با سن و سالشان رفتارهای تقریبآ یکسانی مشاهده میشود. عکس العمل کودکان خردسال اغلب با ترس و بی خوابی همراه است. آنان دچار سردرگمی شده و حالت تهاجمی به خود می گیرند و معمولآ در روند رشد و تکامل خود نیز گام هایی به عقب برمیدارند. به عنوان نمونه پاره ای از آنان جای خود را دوباره خیس می کنند در حالی که مدت ها پیش این مرحله را پشت سر گذاشتهاند. در کودکانی که در مرحله مهد کودک قرار دارند نیز رفتار مشابهی دیده می شود.
احساس انزوا و اندوه در آنان مشهود است. از آن جایی که کودکان در این سن و سال هنوز خود را در مرکز جهان اطراف خود احساس می کنند اغلب دیده می شود که علت ترک پدر و مادر را در وجود خودشان جست و جو می کنند و خود را مقصر می پندارند.
سنین دبستان آغاز درک بهتری از مساله ی جدایی است، اگرچه درک مطلب و احساسات کودک دو مقوله ی متفاوتند. جدایی موجب ایجاد اندوه، احساس بی پناهی و خشم در کودک می شود. برخی از آنان حتا از دوستان، همکلاسی ها، آموزگاران و همسایگان خجالت می کشند. بنابراین افت تحصیلی و انجام حرکاتی برای جلب توجه دیگران در این شرایط امری غیرعادی به نظر نمی رسد .
کودکانی که سن بیشتری دارند، نسبت به پدر و مادر غمخواری بیشتری از خود نشان می دهند و داوطلبانه مسئولیت هایی را بر عهده می گیرند که هنوز برای آن خیلی کوچک هستند. رسیدگی به کارهای خانه، مواطبت از خواهر و برادر کوچکتر و حتا تلاش در جهت فراهم کردن وسایل آسایش پدر و مادر از این جمله اند.
اغلب رفتار این کودکان توجه کسی را به خود جلب نمی کند و این خطر وجود دارد که رابطهی آن ها با هم سن و سالهایشان قطع شود و یا در پرداختن به کارهای مورد علاقه خود کوتاهی کنند.
نوجوانان با واکنشهای متضاد خود اغلب موجب سردرگمی اطرافیان میشوند. بچه های بزرگ تر در موقعیتی هستند که مشکلات والدین را درک و پس از مدتی با جدیت تمام در حل مشکلات والدین دخالت و شرکت میکنند. به عبارت دیگر آنان در پیدا کردن راه حلهای عملی فعالانه شرکت میجویند. از طرف دیگر، واکنش آنها نسبت به از دست دادن خانواده، اغلب تند و غیرمترقبه است. اگر، نوجوانان در این موقعیت بخواهند روند جدا شدن از خانواده را شروع کنند، جدایی پدر و مادر ممکن است این کار را برایشان دشوار سازد، زیرا آن ها را درگیر مشکلات و مسایل خانوادگی میکند در عین حال ممکن است جدا شدن آن ها از خانواده با درگیری های شدید همراه شود. بسیاری از کسانی که در نوجوانی تجربه طلاق پدر و مادر خود را پشت سر گذاشته اند می گویند که آنان به ناگزیر بسیار سریع تر از آنچه که خود می خواستند بزرگ شدند.
●مفهوم نهفته در واکنش کودکان
پدر و مادرها در مقابل رفتار مسالهدار فرزندانشان اغلب خود را ناتوان و مستاصل مییانند این امر موجب می شود که پدر و مادر احساس تقصیر کنند و نگران تداوم تاثیرات زیانبار بر رشد کودک خود شوند.
البته واکنش کودکان و نوجوانان لزومآ ویرانگر نیست، بلکه در درجه نخست نمایانگر کوشش برای همسازی با شرایط تغییر یافته، چیره شدن بر آثار و نتایج حاصل از گسست خانواده و به نظم درآوردن دوباره جهان درهم ریخته خویش است. رفتارهای بروز یافته معمولآ در دومین سال وقوع حادثه طلاق در کودکان از بین می رود.
تغییر رفتار و جلب توجه کودکان بعد از جدایی پدر و مادر را می توان امری طبیعی دانست. به عبارت دیگر می توان از واکنش طبیعی در مقابل شرایط دشوار سخن گفت.
در عین حال این رفتارها علایم و نشانه های هشدار دهنده ای هستند که نیازهای کودکان را نشان می دهند. آنان نیاز به دیدار با پدر و مادری دارند که با او زندگی نمی کنند، سرپرستی آنان نیز باید بر اساس نظم و قاعده باشد. مساله کنار آمدن دراز مدت با مساله جدایی و نیز تاثیری که جدایی بر تکامل شخصیت کودکان می گذارد بسیار کمتر به طلاق و نتایج آن بستگی دارد تا به شرایطی که بعدآ پدید می آید.
شما به عنوان پدر و مادری که درگیر مسالهی جدایی هستید با یک موقعیت دوگانه و دشوار روبهرو هستید. از یک سو با مشکلات خودتان که نیروی فراوانی را از شما می طلبد درگیر هستید و از طرف دیگر، به احتمال زیاد با یک «کودک سرسخت» سر و کار دارید. بکوشید تا بعضی از مواقع خود را در موقعیت او قرار دهید و موضوع را از دید او ببینید، آنگاه بهتر می فهمید که چرا آن کودک به توجه و نزدیکی بیشتری از سوی شما نیاز دارد.
●جهت گیری کودک به نفع یکی ا ز والدین
زمانی که پدر و مادری می کوشند کودک را بر ضد طرف دیگر و به سود خود تحت تاثیر قرار دهند، کودک در وضعیت دشواری قرار می گیرد که رهایی از آن برایش دشوار است. صرفنظر از جهت گیری مثبت یا منفی، چنین اقدامی کاری بر علیه دیگری محسوب میشود.
نباید کودک را به جهت گیری بر علیه دیگری واداشت و به هیچ عنوان نباید او را علیه دیگری تحریک کرد.
کوشش برای کشیدن کودک به سوی خود کار ساده ایست. کافی است به او بگویید که او ما را ترک کرد. در صورتی که واقعیت آن است که او زندگی مشترک را ترک گفته است و نه زندگی با کودک خود را اگر کودک شما بخواهد تصمیمی منفی علیه طرف دیگر اتخاذ کند، دچار کشمکش درونی می شود. او باید علاقه خود و نیز تمام ویژگی ها و خصوصیاتی از وجود خود را که او را به طرف مقابل پیوند می دهد و شباهت های را که در وجود خود و او می بیند فراموش کند.
او باید طوری رفتار کند که گویی این خصوصیات و احساسات اصولآ وجود خارجی ندارند. در صورت تداوم این کشمکش درونی احتمال اختلال در رشد و تکامل کودک وجود دارد. البته این احتمال نیز وجود دارد که کودک علیه خود شما و به نفع دیگر جهت گیری کند، زیرا تصویر ارائه شده شما با نگاه او به دیگری تفاوت دارد و لذا شک و تردید در کودک آغاز می شود.
اما اگر سعی کنید که علیه طرف دیگر چیزی نگویید، ممکن است کودک در گفتار و رفتار در سمت شما قرار گیرد. این احتمال نیز وجود دارد که کودک همین رفتاری را که با شما دارد با طرف مقابل نیز برقرار سازد، برای نمونه اغلب اتفاق می افتد که کودک به پدر خود میگوید که مایل است با او زندگی کند و مایل نیست طرف دیگر را ببیند و دست کم میخواهد او را کمتر ببیند و درست همین حرفها را به طرف دیگر نیز می گوید. این یک بازی یا دروغ گویی از سوی کودک نیست. این به دلیل حساسیت بالای کودکان است که میخواهند به طرفین و خودشان، از این طریق کمک کنند، زیرا خود را در جهت و سوی کسی قرار میدهند که در آن لحظه با او هستند. اما کودک نمی تواند به هر دو طرف حق بدهد بدون آنکه دچار کشکش درونی و دایمی شود.
به فرزند مشترکتان نشان دهید که دوست داشتن هر دوی شما (پدر و مادر جدا شده) و احساس دلتنگی و نیاز نسبت به دیگری امری کاملآ طبیعی و درست است.
●پرهیز از افراط و تفریط
امکان دارد شما به عنوان پدر یا مادر خود را در برابر کودک مقصر احساس کنید چرا که نتوانسته اید یک خانواده کامل برای او فراهم کنید. بسیاری از پدر و مادرها می کوشند تا این احساس را به گونه ای برای کودک جبران کنند. میکوشند مشکلات را به طریقی دیگر از سر راه کودک بردارند و به اصطلاح فضای دلنشین و مطلوبی برای او درست کنند تا برخورد با واقعیت خشن دنیای واقعی برای کودک آسانتر شود. این رفتار قابل درک است اما تداوم دراز مدت آن می تواند این حس را به کودک القا کند که مشکلاتش را فقط باید والدین برطرف کنند و لذا می کوشد تا با والدین بازی کند و از یکی علیه دیگری سوءاستفاده نماید.
اما کمک کردن به کودک زمانی ممکن است که او را با واقعیت ها آشنا کنید و در مواردی برای رفع مشکلات از او کمک بخواهید.
علاوه بر صرفه جویی در نیرو و وقت شما، این عمل به کودک شما این احساس را می دهد که او می تواند در کارها فعال و دخیل باشد و تنها شاهد منفعل جدایی و گسست خانواده نباشد.
البته در این جا خطری وجود دارد و آن برداشتن باری بیش از حد توان کودک است. در شرایطی که خود باید با مشکلات جدایی کنار بیاید، تبدیل به یک مددکار و حتا جانشین زوج از دست رفته میشود.
این کودکان غم خواری پدر یا مادر و انجام کارهای روزانه را در شرایطی به عهده می گیرند که برای سن و سالشان بسیار زود است و بنابراین به سرعت از کودک بودن دست می کشند.
بی تردید هدایت کودک به گونه ای که دردانه و لوس نشود و بیش از توان خود نیز مسئولیت نپذیرد وظیفه تربیتی دشواری است. بهترین حالت برای این گونه کودکان آن است که حتاالامکان همان کارهایی را انجام دهند که هم سن و سال هایشان انجام میدهند و تا حد امکان تمامی روابط خود را با بستگان و آشنایان و دوستان خود حفظ کنند.
●حق سرپرستی و وظایف پدر و مادر
همزمان با انجام تشریفات طلاق، در مورد سرپرستی فرزندان نیز تصمیم گیری میشود. بزرگترین وظیفه شما به عنوان پدر و مادر این است که فرزندانتان تا حد ممکن از جدایی کمتر آسیب ببینند. قانونگزار باید تمام تلاش خود را در جهت حفاظت و حمایت از بچه ها و نیازهای آنان به عمل بیاورد. لذا آسایش بچهها ملاک تمام قضاوت های مربوط به طلاق است. با تهیه یک گزارش از وضع کودک توسط مددکار اجتماعی، به والدین و قاضی دادگاه خانواده کمک می شود که تصمیمی را اتخاذ کنند که به اسایش کودک منجر شود. اما این آسایش تنها به عهده گزارش مددکار و تصمیم قاضی نیست.
تنها در صورتی که پدر و مادر در یافتن راه حل مشارکت کنند و در روند اتخاذ تصمیم همکاری نمایند میتوان راه حلی را پیدا کرد که در آن نیازها و آسایش کودک و شرایط اختصاصی خانوادگیاش، ملحوظ شده باشد.
به هر حال و در هر شرایطی مراحل بعدی تکامل و رشد فرزندانتان به احساس مسئولیت شما بستگی دارد. لذا بدون توجه به این که از لحاظ قانونی حق سرپرستی با کیست، باید بکوشید که هر دو، احساس مسئولیت در مورد حق سرپرستی را به کار ببندید. برای فرزندتان بسیار مهم است که احساس کند که هر دوی شما را دارد و هر دوی شما او را دوست دارید. این مطلب برای رشد و تکامل آتی او نیز ضروری است و از این طریق می توانید اعتماد به نفس را در خود و دیگران ایجاد نماید.
در صورتی که به عنوان پدر و مادر، به جای عمل کردن علیه یکدیگر، با همدیگر عمل کنید، آنگاه فرزندتان را از کشمکش درونی انتخاب یکی از والدین و رد دیگری بازیگری و فریبکاری باز داشتهاید، لازم نیست او مرتب به سود یک طرف جهتگیری کند، او حق دارد که هر دو طرف را دوست داشته باشد.
هرچه تماس والدین و شرکت در فعالیتهای روزانه آنان با همه خصوصیات منحصر به فرد فرزندان، بیشتر باشد پیشرفت امور عادی تر و طبیعیتر خواهد شد و فرزندتان میتواند از تفاوتهای شخصی شما که بخشی از آن را در خود دارد سود ببرد و مدلها و الگوهای متفاوتی را تجربه کند.
با کاسته شدن از درگیری ها و گذشت زمان، زندگی جدید مدیریت نوینی پیدا خواهد کرد، اطمینان شما به آینده بیشتر خواهد شد و ایجاد روابط بدون تنش با همسر سابقتان امکان پذیر میشود از آغاز ارائه یک راه حل کامل وجود ندارد ولی امکان پیشروی و جهت گیری به سوی این هدف امکان پذیر است. بسیاری از امور با امتحان کردن، تمرین کردن و یاد گرفتن جا میافتد. تعدا گامها و بلندی گامها به سوی هدف بستگی به شرایط شما دارد.
●واگذاری حق سرپرستی به یکی از والدین
امروزه در جریان جدایی معمولآ حق سرپرستی یا حضانت به یکی از والدین وا گذار و اتخاذ مهمترین تصمیمات مربوط به کودک به عهده او گذاشته میشود. از لحاظ قانونی نیز اوست که مسئول و پاسخگو است اصولآ کودک با او زندگی میکند و به وسیله ی او پرستاری میشود. طرف دیگر از حق «دیدار» برخوردار است. دیدار منظم با کودک طبق برنامه به سربردن بخشی از تعطیلات با کودک و پرداخت مبلغی جهت هزینه های کودک از وظایف اوست.
بسیاری از پدران و مادران در چنین شرایطی خود را در تقسیم وظایف متضرر احساس کرده حتا نسبت به خود نوعی احساس تحقیر شدگی و مورد توهین قرار گرفتن دارند و به خود میگویند« حالا که سرپرستی کودک با من نیست پس چه بهتر که خود را کاملآ از جریان مسایل به دور نگه دارم» و یا «هر زمان که ارتباط جدیدی را با کودک برقرار می سازم باید او را پس بدهم پس بهتر آن است که خودم و کودک را از این دشواری ها دور نگه دارم».
دارنده حق سرپرستی د رمقابل می اندیشد که «دیگری بهتر است خود را کاملآ از مسایل دور نگه دارد، زیرا هیچ گونه زحمتی برای کودک نمیکشد.» یا «پس از هر دیدار کودک دچار آشفتگی می شود و ترجیح می دهم این دیدارها را متوقف کنم و یا نمی توانم اجازه بدهم که کودکم در خانهای با او ملاقات کند که وی با فرد غریبه ای زندگی می کند».
اما حق دیدار، مکمل حق سرپرستی یک طرفه و در راستای منافع کودک در نظر گرفته شده است و نباید تنها به عنوان یک مساله صرفآ حقوقی به آن نگریست، بلکه می بایست آن را حق کودک برای داشتن پدر و مادر نیز تلقی کرده در این شرایط تنها در صورتی که هر کدام از والدین جدا شده نقش دیگری را بپذیرند، آنگاه کودک می تواند هم پدر و هم مادر خود را داشته باشد و از عهده جبران آسیب ها و خساراتی که تا کنون متحمل شده است برآید.
حق سرپرستی و حق دیدار مکمل یکدیگرند و با همدیگر تعیین کننده وظایف والدین می باشند آن ها به هیچ وجه تعیین نمی کنند که کدام طرف مهم تر یا بهتر است. در صورت درک حق دیدار به این صورت، سپردن بخشی از امور تربیتی کودک به طرف دیگر امکان پذیر میشود. در این حالت است که بعدها یک تماس تلفنی ممکن است به شکل زیر بین شما برقرار گردد : « امروز می توانی لطف کرده کودک را زودتر از مدرسه بیاوری و با وی ریاضی کار کنی، چون که او امتحان ریاضی دارد و سرم خیلی شلوغ است، در ضمن تو از ریاضی بیشتر از من سر در میآوری» در چنین شرایطی است که کودک پی می برد که هر دوی شما به عنوان والدین نسبت به او احساس مسئولیت می کنید و وقتی موضوع مربوط به اوست بین شما نزاعی وجود ندارد. در چنین حالتی کودک نیازی به جبهه گیری علیه یا له دیگری ندارد و در روزهای تماس راحت تر می تواند از طرف یکی به طرف دیگری برود.
حتی امکان این که پس از جدایی رابطه کاملآ جدیدی را با کودکتان برقرار کنید وجود، دارد زیرا از درگیری روزمره با همسر سابق خود خلاص شدهاید. در صورتی که موضوع را به عنوان روندی طبیعی و شانسی برای تمام طرف های ذینفع بنگرید، دیگر طرف دیگر را به دلیل ابراز علاقه ناگهانی به کودک سرزنش نخواهید کرد. متوجه میشوید که حق دیدار تا چه حد به عنوان مکمل حق سرپرستی برای طرف دیگر ضوروی است؟
●حق دیدار
هیچکس به خوبی شما نمی تواند نیازهای فرزندانتان و امکانات شخصی آنان را در برآوردن این نیازها دریابد. بهترین حالت آن است که شما دو نفر به همراه فرزندتان بکوشید تا برای دیدار فرزندتان قاعده ای مناسب پیدا کنید. در صورتی که شما به توافق نرسید دادگاه باید یک قاعده منظم را برای این دیدار تعیین کند. البته دادگاه هم می کوشد تا با نظرخواهی از هر دو نفر شما این قاعده را پیدا کند به طوری که هم برای کودک و هم برای هر دو شما مناسب و عملی باشد. تنها زمانی که خواستههای تمام طرفهای ذینفع در نظر گرفته شود اجرای این قاعده نیز از هر سو فراهم می شود.
در نظر داشته باشید که اجرای قول و قرارها به شکلی که همه طرفها راضی باشند به زمان نیاز دارد. برخلاف انتظار شما در آغاز مسایل دشوارتر و کندتر پیش می روند.
احتمالآ متوجه می شوید که فرزندتان هر بار پس از دیدار با طرف دیگر دچار آشفتگی است. گاهی بسیار تهاجمی یا اندوهگین است و در نگاهش غم و اندوه موج میزند. در این حالت بسیاری از پدر و مادرها میکوشند تا دیدار کودک با طرف دیگر را حتاالامکان محدود کنند و یا به طور کلی از انجام این دیدارها جلوگیری نمایند.
توجه داشته باشید که حالت تهاجمی یا غم کودک شما نتیجه دیدار نیست بلکه پیآمد جدایی شما و عواقب ناشی از آن است و کودک نیز مانند شما به زمان نیاز دارد تا بتواند خود را با شرایط جدید منطبق سازد و امکان بیان احساس خود را بیابد.
یک نکته مهم دیگر این است که ممکن است آن طرفی که «حق دیدار دارد در زمان دیدار بسیار دقیق و به موقع حاضر شود و رفتار بسیار مهربانانهای با کودک داشته باشد. شاید برای اولین بار درک کند که زمانی را که با کودک خود می گذارند چه قدر دلنشین است. در این صورت دارنده حق سرپرستی که در تمام این سالها خود را در مقابل مشکلات کودک تنها حس کرده است اکنون به طور ناگهانی با امکانی مواجه می شود که در گذشته وجود نداشته است. دشوار نساختن این آغاز جدید برای طرف دیگر بسیار اهمیت دارد. این رابطه جدید میتواند برای فرزندتان بسیار سودمند و متضمن رابطهای خوب با هر دو طرف باشد. برخی مواقع جدایی به مثابه یک شاخص برای کودک محسوب میشود و بر اساس آن میتواند یک رابطه کاملآ جدید را با پدر و مادر خود برقرار سازد.
یکی از اتهاماتی که معمولآ به طرف دیدار کننده زده میشود لوس شدن زیادی کودک در این دیدارهاست. آنگاه گفته میشود که «برآوردن خواستههای کودک در آخر هفته کار سادهایست اما کنار آمدن با مشکلات او در تمام طول هفته به عهدهی من است ؛ باید با پول کم بسازم باید حد و مرزها را مشخص کنم و در نتیجه ی این دیدارها، فقط وظایف من دشوارتر می شوند» اگر هر دو نفر بتوانند از ایجاد تغییرات مداوم که در طیف لوس کردن و بی توجهی قرار می گیرد خودداری ورزید، بسیار سودمند خواهد بود اما بهتر است بر روی قدرت داوری کودک نیز حساب کنید زیرا نه تنها می تواند به خوبی میان قاعده و استثنا تمیز قایل شود، بلکه به درستی از عهده درک تفاوتهای پدر و مادر خود و رفتارهای تربیتی متفاوت آنها نیز برآید.
تربیت د رتعطیلات نیز جزیی از این مسایل است که در آغاز ممکن است عذاب آور باشد اما به زودی عادی خواهد شد و رابطه بین کودک و دارنده حق سرپرستی به تدریج به آرامش می رسد. طبیعی است که رابطه کودک با پدر و مادر جدا شده اش با شادی و همراهی پیوند دارد. کودک نیاز به سرپناه و مکانی در زندگی روزمره خود دارد، اگرچه سرپرستی کودک با وظایف و درگیری هایی همراه است.
بازخواست و بازجویی از کودک دربارهی طرف دیگر بسیار ناراحت کننده است و این نکته بسیار مهمی است که باید به آن توجه شود. او در میان دو سنگ آسیاب قرار میگیرد که باید یکی را در برابر دیگری حفظ کند یا خواست یکی را برآورده و به طرف دیگر خیانت کرده و به دیگری اطلاعات بدهد.
از سوی دیگر نباید آنچه کودک با طرف دیگر تجربه می کند را تحریم و ممنوع کرد زیرا به کودک این احساس دست می دهد که «آنچه را با پدرو مادر خود تجربه کردهاند غلط بوده و نباید دربارهی آن صحبت کند» بهترین حالت آن است که از رابطه با طرف دیگر تنها دربارهی مواردی با کودک صحبت کنید که به خود کودک مربوط میشود و یا فرزندتان مایل به گفت وگو دربارهی آن می باشد. به هیچ وجه حق استفاده از اطلاعات اخذ شده از فرزندتان علیه شریک پیشین زندگیتان را ندارید. در ابتدای دوره جدایی انجام دقیق این توافق کاملآ ضروری است. همین گونه است توافقی دیدار تدوام دوباره و زمان ارائهی اطلاعات متقابل درباره سلامت کودک.
در بسیاری موارد اختلافاتی که موجب جدایی شدهاند هنوز آنقدر نیرومنداند که بر تمامی تصمیماتی که برای حل مشکلات فی مابین در رابطه با فرزندتان می گیرید تاثیر منفی میگذارند هرچه همکاری میان پدر و مادر ضرورت بیشتری پیدا کند ممکن است به همان نسبت اختلافات فی مابین نیز دوباره پدیدار شوند برای نمونه یکی از طرفین خواهان تغییر در تاریخ دیدار کودک با طرف دیگر می شود و او فکر می کند که «همیشه همین طور است هرچه برنامه ریزی کنم آن را برهم میزند، همیشه حرف آخر را او باید بزند.»
هر چقدر طرز فکر و نگرش والدین درباره ی زندگی و نیز هدف های تربیتی متفاوت باشد، ترس از تاثیرگذاری طرف مقابل بر روند شکل گیری کودک بیشتر میشود. این خطر هم وجود دارد که مشاجرات به تدریج شدت یافته و سرانجام غیرقابل حل گردند به طوری که در جهت عکس نیازها و منافع کودک عمل کنند. گذشته از نحوه ی سرپرستی کودک در صورتی که هر کدام از والدین به زندگی دیگری با مدارا بنگرد و آن را همانگونه که هست بپذیرد نتیجه بسیار مطلوبتر خواهد بود.
می توان به کودک توضیح داد که چرا آنچه در نزد پدر امری عادی تلقی می شود در دیده مادر به گونه ای دیگر است. همانطور که مسایل از دید پدر بزرگ و مادر بزرگ نیز به گونهای دیگر است. در مهد کودک و مدرسه و … نیز قواعد دیگری وجود دارد.
برخی مواقع گزینش همسر توسط یک یا هر دو طرف، همکاری میان پدر و مادر در رابطه با فرزند مشترک را دچار بحران میکند در این حالت این خطر وجود دارد که همسر جدید از سوی دیگری به عنوان یک رقیب محسوب شود که میخواهد عشق و علاقه کودک را به سوی خود جلب کند و نقش پدر یا مادر حقیقی را ایفا کند. در چنین مواردی دعواهای کهنه و نو در کنار همدیگر قرار میگیرد. موارد فوق الذکر، نمونهای از مشکلات فراوانی بود که بعد از جدایی ممکن است پیش بیایند صرف نظر از ترتیبات و مقرراتی که برای سرپرستی کودک در نظر گرفته میشود، نکته مهم این است که «در هیچ حالتی شانس مسئولیت داشتن در مورد تربیت فرزند مشترکتان را از دست ندهید.»
در ضمن این نکته همواره بسیار اهمیت دارد که شما برای خودتان روشن سازید که در چنین وضعیتی دشواریها و حوادث مرتبط به تربیت فرزند، پدیدههایی طبیعیاند، و این مشکلات و رویدادها ممکن است در زندگی عادی و در خانوادهای هم که کنار یکدیگر زندگی میکنند پیش آید.
در این باره نیز که چه وسایل شخصی ا زکودک مانند اسباب بازی، لباسها، مسواک و مانند آن ها بهتر است در خانه پدر و کدامیک در خانه مادر بماند باید گفتوگو کرد و به تصمیم مشترک رسید. در این باره با خود کودک هم قطعآ صحبت کنید. او خواهد گفت که چه چیزهایی به او کمک خواهد کرد که همواره خود را در خانه خودش احساس کند.
آماده کردن کودک برای لحظه دیدار بسیار مهم است. لباسی را که هنگام دیدار باید بپوشد به اتفاق کودک و با آرامش تمام انتخاب کنید.
به طور آشکار به کودک خود نشان دهید که این آماده شدن و دیدار مسالهی مهمی است. برای کودک بسیار مطبوع خواهد بود، اگر به هنگام برگرداندن او به خانه دو طرف با هم برخورد خشک نکنند، بلکه بهتر است گفتاری هرچند کوتاه ولی از روی مهربانی، دست کم درباره ی مسایل کودک بین طرفین رد و بدل شود.
معمولآ دارنده حق دیدار است که کودک را از خانه سرپرست تحویل می گیرد و به همراه خود می برد و پس از طی شدن زمان دیدار دوباره را به خانه برمی گرداند اما هیچ اجباری در رعایت این قاعده نیست.
به یقین کودک بسیار خوشحال خواهد شد اگر در این مورد پدر و مادر با نرمش بیشتری عمل کنند. به عنوان مثال طرفی که کودک با او زندگی می کند گاه کودک را به نزد دیدار کننده بیاورد و سپس از پیش او ببرد. البته این امر وقتی امکان پذیر است که به عنوان پدر و مادر جدا شده رابطه ای عادی با هم دیگر داشته باشید. هرچه اختلافات شدیدتر باشد رعایت قواعد از پیش تعیین شده مناسب تر است. به ویژه در مراحل اولیه جدایی بهتر است مبنایی کاملآ محکم و قواعدی منظم را در این مورد به کار بست.
چگونگی سپری کردن حق دیدار توسط دارنده ی این حق مساله بسیار مهمی است. در این مورد هم همان قاعده همیشگی صدق می کند یعنی هر دو طرف به مرور زمان نیازمندند تا با شرایط جدید خو بگیرند و حالت های گوناگون را امتحان نمایند و امکان پیدا کنند تا اشتباهات و خطاها را تصحیح کنند. همانگونه که گفته شد برای کودک بسیار آموزنده خواهد بود که در بخشی از زندگی طرفی که با او زندگی نمی کند شریک شود و از آن تجربه اندوزی کند. این تجربه اندوزی دوگانه میتواند به این شکل باشد که کودک برای نمونه در خانه یک طرف برای انجام تکالیفش کمک بگیرد و در خانه طرف دیگر به پختن شیرینی خانگی کمک نماید.بخش مهمی از زندگی معمولی را رابطه با افراد فامیل و دوستان تشکیل می دهد. حفظ بستگان و دوستان و نیز پدر و مادر برای کودک اهیمت دارد، زیرا بهتر می تواند جدایی پدر و مادر را تحمل و هضم نماید. بارها با این واقعیت برخورد خواهید کرد که برخی از شیوه های رفتاری شریک سابق زندگیتان با کودک را نمیپسندید اما همین تفاوت پدر و مادر ممکن است برای کودک کاملا آموزنده باشد. برای نمونه، اگر شما بسیار دقیق و منظم باشد، ممکن است همسر سابق خود را انسانی بینظم و بیدقت بدانید. اما کودک ممکن است به این تفاوت به عنوان یک فرصت نگاه کند او درمی یابد که در عین رعایت نظم گاهی می توان از پاره ای مسایل صرف نظر کرد.
بهتر است با آرامش تمام به این مساله فکر کنید که چه خصوصیاتی در همسر سابق شما وجود دارد که در گذشته در مواقعی موجب عقلانیت و آرامش شما می شده است و تا چه حد این ویژگی ها می تواند برای کودک شما سودمند باشد.
برای دیدار کودک قاعده ای کلی وجود ندارد، تمامی قواعد را باید مرتب مورد بررسی دوباره قرار داد و آن ها را با سن و سال کودک و شرایط و امکانات همه طرف های ذینفع هماهنگ و متناسب ساخت. در بسیاری از مواقع چنین تصمیم گرفته می شود که هر ۱۴ روز یک بار در آخر هفته کودک با طرفی که حق دیدار دارد به سر ببرد. این زمان بندی برای کودکان کم سن و سال قابلیت اجرایی چندانی ندارد. در این مورد بهتر است دفعات دیدار بیشتر و زمان دیدار کوتاه تر باشد، در چنین شرایطی بهتر است که طرف دارنده حق دیدار به خانه طرف دیگر رفته و با کودک در آن جا سر کند و صاحبخانه، منزل را ترک گوید. امکان دیگر آن است که عصرها با کودک بیرون رفته و با هم غذا صرف کنند. مشکل اینجاست که وقتی یکی از طرفین در خانه دیگری با کودک دیدار میکند ممکن است اختلافات کهنه دوباره بین طرفین شدت پیدا کند.
در چنین حالتی بهتر است که دارنده حق سرپرستی، کودک را با خود به خانه طرف دیگر ببرد و تحویل بدهد و یا در خانه سومی مانند پدر بزرگ و یا مادر بزرگ تحویل کودک صورت پذیرد.
این که چه راه حلی را پیدا می کنید، گذشته از وقتی که برای این کار مصرف می کنید، به آمادگی هر دو طرف به عنوان پدر و مادر برای همکاری با یکدیگر و نیز به این مطلب که تا چه حد هنوز درگیر باشید، بستگی دارد.
می توان تعطیلات کودک را بین دو طرف تقسیم کرد. بهتر است برا ی تعطیلات به طریقی برنامهریزی کرد که تا شروع مدرسه کودک در آرامش کامل به سر ببرد. برای نمونه اگر پدر و یا مادر به اسکی علاقمند است و کودک نیز به این بازی تمایل دارد بهتر است کودک تعطیلات را با آن طرف بگذراند.
هرچه فرزندانتان بزرگ تر میشوند به همان اندازه مشارکت دادن آن ها در تصمیمگیریها ضروریتر میشود. بچههای مدرسهای در سنین بالاتر معمولآ در مورد چگونگی گذران تعطیلات مدرسهای خود تصورات دیگری دارند. برنامه ریزی دراز مدت برای آنان اغلب دشوار است. در بسیاری از مواقع، گذراندن اوقتشان با هم سن و سال ها را بر دیدار پدر و مادر ترجیح میدهند.
برای پدر و یا مادری که با اشتیاق خود را برای دیدار کودک در پایان هفته آماده کرده است پذیرش این که فرزندش مایل به انجام کار دیگری غیر از دیدار با اوست دشوار است. امکان هم دارد که از کاهش علاقه کودکش با خود نگران شود و یا دچار شک و ظن شود که طرف دیگر کودک را بر علیه او تحریک کرده است.
تنها در صورتی که به عنوان پدر و یا مادر درباره ی این موارد با یکدیگر گفت و گو کنید این گونه سوءظن ها و نگرانی ها از بین می روند. دست کم می توانید در پی درک دلایل رفتار کودک خود برآیید. باید بپذیرید که در هر خانواده ای چه با هم زندگی کنند و چه جدا شده باشند، امکان بزرگ شدن کودکان و ترک خانه وجود دارد و این امر نشانه ی کاهش علاقه آنان به پدر و مادر خود نیست، بلکه نشانه ی تکامل شخصیت و استقلال آنان است.
بپذیرید که هرچه فرزندتان بزرگ تر میشود ارتباط با شما برایش مهمتر میشود و لذا شما در آینده باید کارهای فراوانی را برای او انجام دهید دارنده حق دیدار در کنار دیدار مستمر در پایان هفته و تعطیلات، برا ی اینکه رابطه با کودک خود را همواره زنده و تازه نگه دارد از امکانات فراوانی برخوردار است. در زندگی کودک روزهای مهمی وجود دارد مانند روزهای تعطیل، تولد، حتی تولد پدر و مادر، اولین و آخرین روز مدرسه، روزهای مسابقه فوتبال و خلاصه تمام موقعیتهایی که شما میتوانید به کودکتان نشان دهید که شما به فکر او هستید این که این مطلب را چگونه به او نشان می دهید از طریق نامه تلفن یا ارسال هدیه یا پست به قدرت ابتکار و تخیل شما بستگی دارد. تنها لازم است با دارنده ی حق سرپرستی به توافق برسید که او تماس شما را با کودک مشترک دخالتی آزاردهنده نداند. به تجربه درخواهید یافت که قاعده سخت و نظم منسجمی که در آغاز بر سر آن توافق کرده اید قطب نمای دقیقی برا گیری تمامی طرف های ذینفع خواهد بود. با چنین قاعده مندیی رابطه کودک با هر دو بخش خانواده اش تعیین می شود.
به عنوان پدر و مادر که هر دو بهترین ها را برای کودک خود می خواهید هرچه به یکدیگر بیشتر اعتماد کنید نرمش بیشتری را در رفتارتان نسبت به یکدیگر پیدا خواهید کرد.
بکوشید تا بر مبنای توافق ها عمل کنید و بدانید که با وجود جدایی، مهم این است که هر دوی شما همواره در دسترس کودک باشید و توانایی انجام اقدام مناسب را داشته باشید.
●شریک جدید زندگی
در بسیاری از موارد پس از چندی شریک جدیدی در زندگی یک طرف یا هر دو طرف پیدا می شود. حتی هنگامی که کودک این تازه وارد را از مدت ها پیش بشناسد و به خوبی با او کنار آمده باشد باز هم لزومآ این پذیرش به مفهوم رویدادی خوشحال کننده برای کودک نخواهد بود. کودک در حالتی است که به تدریج می خواهد خود را با شرایط جدید حاصل ا ز جدایی پدر و مادر انطباق دهد، شریک جدید زندگی به ناگزیر ثبات زندگی او را به هم می زند و تغییرات بسیاری را به همراه می آورد و در نتیجه این تحولات با ر دیگر موجب تزلزل اعتماد به نفس کودک می شود که داشتن آن برای وی یک ضرورت محسوب می گردد.
بسیاری از کودکان نسبت به شریک جدید زندگی پدر یا مادر احساس حسادت می کنند، زیرا ناگهان باید پدر یا مادر خود را با او تقسیم کنند، در بسیاری از مواقع شریک تازه وارد می کوشد تا رابطه کودک را با پدر یا مادر قطع و یا محدود سازد.برای کودک این امر بدان معنی است که رابطه ای مهم که به آن نیاز بسیار دارد مختل شده و باید دوبار بار جدیدی را تحمل کند. همراه با این بار جدید او ناچار است با یک تازه وارد رابطه جدید کودک – پدر یا کودک – مادر را پی ریزی نماید. اما کودکان به دلیل عدم تجارب مشترک کافی با این تازه وارد نمی توانند او را به عنوان یک عضو خانواده بپذیرند.
برای طرف مقابل هم که نگران رابطه آینده با فرزندش می باشد تصور این که یک بیگانه جایگاه وی را پر خواهد کرد بسیار دشوارتر است. در مورد طرفی که سرپرستی کودک را دارد وضعیت کاملآ به این روال است. اغلب برای ا و دشوار است که اجازه دهد کودک در زمان تعیین شده به دیدار طرف دیگر برود زیرا شریک سابق زندگیش با فرد دیگری زندگی می کند و در این حالت نیز کودک احساس می کند که رابطه اش با هر دو طرف چون گذشته بدون مشکل نمی تواند ادامه پیدا کند. پدر ومادرهای جدا شده ای که شریک تازه ای در زندگی خود یافته اند می بایست به حقوق کودک در زمینه دسترسی و ارتباط با پدر و مادر احترام بگذارند و در صورت لزوم حتا با وجود عدم تمایل شریک جدید، از این حق دفاع کنند. نباید به شریک جدید زندگی خود به عنوان جانشین پدر و یا مادر نگریست اگرچه با گذر زمان و به تدریج او می تواند به پدر و مادری دیگر که به گسترش غنای تجربی کودک یاری می رساند تبدیل شود.
به کودک فرصت بدهید با این تازه وارد روبه رو شود و ارتباط با او را تجربه کند و با خروج از روابط قبلی، روابط جدیدی را سامان دهد.
نمونه دیگری از مشکلاتی که ممکن است در این مورد پدید آید این است که برخی از پدرها یا مادرها می کوشند تا سرپرستی مشترک را به دست آورند، زیرا حتا پس ا زجدایی هم نمی خواهند از لحاظ روانی از شریک سابق زندگی خود جدا شده باشند به عبارت دیگر هنوز در باطن خود جدایی را نپذیرفته اند.
این خطر هم وجود دارد که نوعی عدم ثبات دایمی ایجاد و توهم وحدت دوباره خانواده برای کودک ایجاد شود و لذا این امر مانع از پذیرش شرایط جدید از جانب او گردد.
به طور کلی، می توان گفت که سرپرستی مشترک کودک زمانی مورد تهدید قرار میگیرد که عواملی به غیر از مصلحت و منافع کودک در آن دخالت داده شود این وضع زمانی وخیم تر میشود که یکی از طرفین هنوز جدایی را در باطن خود نپذیرفته و یادرگیری ها همچنان شدت داشته باشد.
●حق سرپرستی مشترک
در سال ۱۹۸۲ بر اساس حکم دادگاه عالی قانون اساسی آلمان این امکان به وجود آمد که پدر و مادر مشترکآ حق سرپرستی کودک را با هم به عهده بگیرند به شرط آن که هر دوی آن ها توافق کنند که با وجود جدایی مسئولیت سرپرستی کودک و تربیت او را به طور مشترک به عهده داشته باشند و بکوشند که در این مورد هیچ عاملی به زیان کودک عمل نکند. حق سرپرستی مشترک به این مفهوم است که پدر و مادر با وجود جدا شدن، تمامی مسئولیتهای مربوط به امور کودک را با یکدیگر تقسیم میکنند و هر دو برای این کار آماده و هم نظر باشند. در صورتی که تنها یک طرف خواهان آن باشد و یا دادگاه خانواده به دلایلی با این خواست موافق نباشد، حق سرپرستی به یکی از دو طرف داده می شود.
اگر خواهان حق سرپرستی مشترک برای کودکتان هستید باید متوجه این نکته باشید که وجود طرف دیگر برای کودک اهمیت دارد اگرچه، به عنوان شریک زندگی سابق می تواند برای شما وجودی ناخوشایند به حساب آید.
پذیرش این امر یکی از مسئولیت های شما به عنوان یکی از سرپرستان کودک است. طرف مقابل نیز مانند شما باید وظایف و مسئولیت های خود را، البته به شیوه و روش خاص خود، انجام دهد و شما باید این نکته را بپذیرید که تعیین شیوه و روش او در رفتار با کودک در پاره ای از موارد متفاوت خواهد بود.
هر دو طرف باید بپذیرند که کودک می تواند با آن ها به عنوان پدر و مادر یک رابطه زنده برقرار سازد که موجب تکامل دایمی او شود و در این رابطه هر دو طرف به یک اندازه معنا و اهمیت دارند.
کودک نباید مجبور شود که به تناوب به نفع یکی از طرفین موضع گیری کند. در حق سرپرستی مشترک هیچ بازنده یا برنده ای وجود ندارد. به این ترتیب کودک مطمئن می شود که بدون دغدغه پدر و مادر خود را میتواند دوست داشته باشد.
برای موفقیت در حق سرپرستی مشترک لازم است که در مورد مواقع تماسهای مجاز و نیز طریقه پرداخت سهم خود بابت مخارج کودک با یکدیگر گفت و گو و توافق کنید. با کمک همدیگر به برنامه روزانه کودک بیاندیشید.
مزیت حق سرپرستی مشترک این است که پدر و مادر در جریان امور روزانه، بار پرستاری و مسئولیت را تا حدودی از دوش یکدیگر برمی دارند به این ترتیب برای هر دو این امکان به وجود می آید که زندگی جدید خود را شکل دهند. از این گذشته آن ها آسان تر میتوانند مشکلاتی را که معمولآ در رابطه با بچه ها پیش می آید با کمک یکدیگر برطرف سازند.
مزایای حق سرپرستی مشترک را نمی توان به آسانی نادیده گرفت، حق سرپرستی مشترک در جنبه های خاصی به رایزنی، مشاهده و همکاری نیاز دارد. به لحاظ اصولی این مساله به تماس دایمی با شریک سابق زندگی نیازمند است. مسایل و مشکلات پیش آمده را نباید به آسانی نادیده گرفت و از کنار آن ها گذشت بلکه باید با دقت به تشریح آن ها پرداخت.
درپارهای از مواقع، حق سرپرستی مشترک موجب ایجاد این سوتفاهم و برداشت غلط میشود که می توان از طریق آن، دیگری را کنترل کرد و برایش در چگونگی رفتار با کودک تعین تکلیف نمود.معنی این کار تداوم جنگ قدرت پدر و مادر است که این بار در زمینه تربیت کودک بازی می شود و بازنده آن کودک است.
در هر خانه ،چه جایی متعلق به کودک است ،و در چه زمانی در کجا خواهد بودهر کدام از شما چه و ظایف و مسئولیت هایی دارید.چه کسی کودک را به چه جایی می برد (مدرسه،محل بازی و غیره).تعطیلات او چگونه خواهد گذشت و…
اغلب در چنین مواردی نوعی سوتفاهم پیش می آید،باید در همان آغاز آن را برطرف کرد.سرپرستی مشترک به این مفهوم نیست که وظایف پرستاری و مراقبت ها و نظارت ها را باید به طور کاملاّ مساوی تقسیم کرد.البته، چنین مساله ای به طور اصولی ممکن است اما از لحاظ واقع گرایی کاری تقریباّّ ناممکن می باشد.در سرپرستی مشترک به طور معمول و در درجه اول باید مشخص شود که کودک عمدتاّّ نزد چه کسی خواهد ماند و چه وظایفی و چگونه بین دو طرف و به بهترین وجه تقسیم خواهد شد.در اثر همکاری پدر و مادر این امکان بوجود می آید که نیازهای روزانه کودک با واقعیات روزانه پدر، مادر و خود کودک متناسب شده بدون وقفه و براساس زمانبندی دنبال گردد.
اگر درباره تمامی موارد جزئی حتی الامکان به صورت باز و باهمکاری کامل گفتگو کنید،امکان انجام تغییرات ضروری را پیدا می کنید زیرا در روند رشد و تکامل کودک تغییراتی به وجود می آید و و نیز ممکن است شریک جدیدی در زندگی شما یاهمسر سابقتان پیدا شود و یا دچار تغییرات شغلی شوید.
منبع:ویستا
ویرایش وتلخیص:آکاایران
آمار رشد طلاق د رایران هشدار دهنده است. اگر این روند ادامه یابد - که همه چیز نشانگر ادامه آن است – در آینده ای نه چندان دور جامعه با معضل جدیدی روبه رو خواهد شد. یعنی نسلی از کودکان – که تعدادشان نیز اندک نیست - و پدران و مادرانشان از هم جدا شده اند...
http://www.akairan.com/images/a-ma/ma1/j36.jpg (http://www.akairan.com/maghalat-khaneh-khanavadeh-ravanshenasi/talagh1/)
در (http://www.akairan.com/maghalat-khaneh-khanavadeh-ravanshenasi/talagh1/) کشور آلمان از هر سه ازدواج یک ازدواج به جدایی می انجامد (دوسوم درخواست های طلاق به وسیله ی زنان داده می شود). علاوه بر کودکانی که حاصل این ازدواج های ناموفق هستند تعداد زیادی کودک نیز وجود دارند که پدر و مادر آن ها هرگز به طور قانونی با یکدیگر ازدواج نکرده اند.
مشکل اینگونه کودکان سال هاست که د رجوامع صنعتی و از جمله آلمان شناخته شده است و این جوامع راه حل های ویژه خود را نیز یافتهاند. اما کشور ما به هیچ وجه آمادگی مقابله با این معضل از گرد راه رسیده را ندارد. کتابی را که در دست دارید حاصل کار یک گروه تحقیقی است که زیر نظر پروفسور فقنالیس (رئیس انستیتو پیش بینی و تحقیقات خانواده، به فعالیت مشغول بوده است. دیگر اعضای این کمیسیون عبارتند از اوکریش لینج – دولورش گروسی – دکتر گیزلاملر – دکتر فلوریان مرتسلریانتکه – دکتر ترکوتشال – این گروه جزوه ای تهیه نمود که حاصل مطالعه و تجربه عملی افراد فوق الذکر بود.
این کار تحقیقی سپس برای همه قاضی های دادگاه های خانواده، وکلای دادگاه های خانواده، مسئولین ادارات جوانان و نیز خانواده هایی که از هم جدا شده بودند فرستاده شد و نظریات و انتقادات همه آنان جمع آوری گردید. حاصل این کار عظیم کتابی است که اینک در اختیار شماست.
لازم به یادآوری است که در کشور آلمان در هر شهر اداره ای وجود دارد که اداره جوانان نامیده میشود. هرگاه زوجی که دارای فرزند هستند درخواست طلاق را به دادگاه خانواده بدهند؛ قاضی در ابتدا پرونده را به اداره جوانان می فرستد. مددکاران اداره جوانان با پدر و مادر و نیز کوذکان تماس گرفته و با آنان صحبت میکنند. در ضمن از محل زندگی کودکان، اتاق و چگونگی وضعیت مدرسه آنان اطلاع حاصل می کنند و سپس نتیجه را در گزارشی به قاضی اطلاع می دهند.
رای قاضی در این مورد که فرزند و یا فرزندان با کدام یک از والدین باید زندگی کنند پیش از همه چیز به دو مساله ی مهم بستگی دارد :
۱ – گزارش مددکار اداره جوانان
۲ – گفت و گوی مضوری قاضی با کودکان (بالاتر از هفت سال)
در مجموع شناخت مشکلات طلاق و شیوه حل آن در جوامع صنعتی روحیه و آداب و رفتاری را ایجاد نموده است که از آن می توان تحت عنوان «فرهنگ طلاق» نام برد. ایجاد موسسات دولتی جهت رسیدگی به وضع کودکانی که پدر و مادر آنان از یکدیگر جدا شده اند و نیز تلاش در جهت پیریزی پایههای فرهنگ طلاق در کشورمان امری ضروری است که تاخیر در آن می تواند زیانهای مهلکی به آینده کشور و نیز به جامعه بزند. ترجمهی کتاب کوششی است در این جهت، امید است که سودمند باشد.
د راین گزارش چگونگی برخورد کودکان و نوجوانان با جدایی والدین خود و اقدامات پدر و مادر برای کمک به آنان به گونه ای اساسی مورد بررسی قرار میگیرد. ممکن است در این نوشته به مسالهی خاصی که نقش مهمی در خانوادهی شما ایفا میکند بسیار کم یا کوتاه توجه شده باشد، اما هدف پاسخگویی کامل به تمامی پرسش های غالبآ مطرح نیست بلکه عمدتا برخورد با مساله از دیدگاه کودکان و نوجوانان و خواست ها و نیازهای آنان صورت گرفته است.
در حین خواندن این گزارش احتمال دارد این احساس به شما دست بدهد که از شما خواسته شده است که یک پدر و مادر ایده آل و در حد کمال باشید و هر چیز را درست در جای خود انجام دهید. اعتماد به نفس خود را از دست ندهید. مطالب گزارش را به عنوان پیشنهاد تلقی کنید و بکوشید تا به کمک یکی از مددکاران اجتماعی و یا کارشناسان امور خانواده، برای مشکلات خاص خود راه حلی پیدا کنید.
در شرایط جدایی و پس از آن بزرگ ترین کمک شما به فرزندانتان این است که صرف نظر از این که حق سرپرستی آن ها را دارید یا ندارید به عنوان پدر و مادر همچنان در دسترس آنان قرار داشته باشید. فرزند شما حق ارتباط با پدر و مادر یعنی هر دو بخش از والدین را دارد و به هر دو بخش نیاز دارد. نهایت تلاش خود را بنمایید تا فرزند شما هر دو را به عنوان پدر و مادر در کنار خود داشته باشد.
اگرچه رنجش ها و آزردگی ها ممکن است پذیرش دیگری را به عنوان پدر و مادر در فرزند مشترک دشوار سازد، اما بدانید که کودکان تنها زمانی توان تحمل جدایی پدر و مادر را دارند که همکاری دو طرف و سهیم شدن پدر و مادر در سرپرستی و تربیت آنان ادامه پیدا کند و این که کدامیک حق سرپرستی یا حق دیدار را دارند خللی در این اصل ایجاد نمیکند، به تدریج و با گذشت زمان از شدت درگیریها و رنجش ها کاسته شده و گفت و گو در باره ی موضوعات عمده و اساسی میان پدر و مادر جداشده امکان پذیر میشود، به ویژه وقتی پای فرزند یا فرزندان مشترک در میان باشد
●گفت و گو با فرزندان
فروپاشی خانواده برای فرزندان شما هم یک تجربه محسوب میشود : تجربه گسست و جدایی. بکوشید بدون متهم کردن طرف مقابل حتی الامکان به گونه ای روشن با فرزندانتان گفت و گو و صحبت کنید. بیان مطلب و چگونگی آن به سن و سال کودکان بستگی دارد. بسیاری از والدین بر این باورند که چون کودکان موضوع را نمی فهمند. لزومی به دادن توضیح و گفتوگو در این باره نیست. اما تجربه نشان می دهد که واکنش کودکانی که توضیحی دریافت نکردهاند در مقابل جدایی بسیار شدیدتر است. آن ها بدون این که متوجه شوید و بدون دخالت شما از مدت ها پیش شاهد تشنج و درگیریهای فی مابین شما بوده اند و این حق آن هاست که پدر و مادر در حضورشان مسایل را آشکارا مطرح و بیان کنند.
مساله این نیست که کودکان باید بتوانند میان تمام عواملی که به جدایی منجر شده اند ارتباط منطقی برقرار سازند، بلکه آنان باید بتوانند در این باره با توجه به سن و سال خود مساله را تجربه کنند و پرسشهای خود را مطرح نمایند.
برای کودکانتان توضیح دهید که در آینده چه تغییراتی صورت خواهد گرفت و چه قواعد و مقرارت تازه ایی مابین شما توافق شده است آنچه را هم تغییر نخواهد کرد برایشان توضیح دهید، برای نمونه اتاقشان، مهد کودک شان و نیز ملاقات و دیدار با پدر بزرگ و مادر بزرگ و مانند آن.
به آن ها امکان بدهید تا بگویند که چه احساسی نسبت به دعواهای خانگی دارند و چه چیزی را آرزو می کنند.
البته، بدیهی است که با یک بار گفتوگو همه این مطالب به سرانجام نمیرسد و لازم است تکرار کرد و شاید هر بار از نو آغاز نمود. در ضمن با تغییر در رشد و سن کودکان نیز پرسش های آن ها ممکن است تغییر کند و در هر گفت و گو بر سر یک موضوع ممکن است برداشت ها و دیدگاه های مختلفی مطرح شود.
این گفت و گوها برای شما دشوار خواهد بود به ویژه اگر هنوز جدایی را هضم نکرده و هنوز با تغییرات روزمره زندگی و مسایل ناشی از جدایی انطباق پیدا نکرده باشید. ممکن است نسبت به طرف مقابل خود که به گمان شما مسبب تمامی این مصیبت ها است خشم و نفرت زیادی احساس کنید، لذا در چنین حالتی بسیار دشوار خواهد بود که خود را هم شریک جرم بدانید و در صدد برآیید که مصیبت ها و خشم فرزندانتان را که ناشی از جدایی است حل کنید.
هرگاه هر دو طرف موفق شوید که با تمام احساس آزردگی و رنجشی که دارید در مورد جدایی موضع درستی اتخاذ کنید، آنگاه خواهید توانست در رفع مشکلات ناشی از این تغییرات اساسی هم موفق شوید.
●واکنش فرزندان
در رابطه با جدایی والدین، فرزندان واکنش نشان می دهند، طلاق در درجه نخست نتیجه در گیری های بزرگسالان است و کودکان به صورت ناخواسته وارد آن می شوند. هرچه کودک کم سن و سال تر باشد، دامنه دریافتها و دنیایی تجربه هایش به همان اندازه محدودتر است.
او خانواده خود را با همه کمبودهایی که از نظر بزرگسالان دارد بهترین مکان تصور می کند. این خانواده در کنار ناملایماتش برای او خوشبختی بسیاری در بر دارد.
البته، کودکان با یکدیگر تفاوت دارند. خانواده هایی هم که طلاق را تجربه میکنند با یکدیگر متفاوتاند. هر کودک بر اساس شرایط زندگی خود واکنش نشان خواهد داد. پسران، به وضوح و در مقایسه با دختران، واکنشهایی برای جلب ترحم انجام میدهند، اما واکنش دختران اغلب عاقلانه تر است و چون واکنش دختران برای اطرافیانشان مزاحمتی ایجاد نمی کند، مورد توجه قرار نمیگیرد و اغلب فراموش میشود که پسرها و دخترها به یک اندازه رنج میبرند و تنها نحوهی بروز احساساتشان فرق می کند. با وجود تمام تفاوت های فردی، در تمام کودکان، متناسب با سن و سالشان رفتارهای تقریبآ یکسانی مشاهده میشود. عکس العمل کودکان خردسال اغلب با ترس و بی خوابی همراه است. آنان دچار سردرگمی شده و حالت تهاجمی به خود می گیرند و معمولآ در روند رشد و تکامل خود نیز گام هایی به عقب برمیدارند. به عنوان نمونه پاره ای از آنان جای خود را دوباره خیس می کنند در حالی که مدت ها پیش این مرحله را پشت سر گذاشتهاند. در کودکانی که در مرحله مهد کودک قرار دارند نیز رفتار مشابهی دیده می شود.
احساس انزوا و اندوه در آنان مشهود است. از آن جایی که کودکان در این سن و سال هنوز خود را در مرکز جهان اطراف خود احساس می کنند اغلب دیده می شود که علت ترک پدر و مادر را در وجود خودشان جست و جو می کنند و خود را مقصر می پندارند.
سنین دبستان آغاز درک بهتری از مساله ی جدایی است، اگرچه درک مطلب و احساسات کودک دو مقوله ی متفاوتند. جدایی موجب ایجاد اندوه، احساس بی پناهی و خشم در کودک می شود. برخی از آنان حتا از دوستان، همکلاسی ها، آموزگاران و همسایگان خجالت می کشند. بنابراین افت تحصیلی و انجام حرکاتی برای جلب توجه دیگران در این شرایط امری غیرعادی به نظر نمی رسد .
کودکانی که سن بیشتری دارند، نسبت به پدر و مادر غمخواری بیشتری از خود نشان می دهند و داوطلبانه مسئولیت هایی را بر عهده می گیرند که هنوز برای آن خیلی کوچک هستند. رسیدگی به کارهای خانه، مواطبت از خواهر و برادر کوچکتر و حتا تلاش در جهت فراهم کردن وسایل آسایش پدر و مادر از این جمله اند.
اغلب رفتار این کودکان توجه کسی را به خود جلب نمی کند و این خطر وجود دارد که رابطهی آن ها با هم سن و سالهایشان قطع شود و یا در پرداختن به کارهای مورد علاقه خود کوتاهی کنند.
نوجوانان با واکنشهای متضاد خود اغلب موجب سردرگمی اطرافیان میشوند. بچه های بزرگ تر در موقعیتی هستند که مشکلات والدین را درک و پس از مدتی با جدیت تمام در حل مشکلات والدین دخالت و شرکت میکنند. به عبارت دیگر آنان در پیدا کردن راه حلهای عملی فعالانه شرکت میجویند. از طرف دیگر، واکنش آنها نسبت به از دست دادن خانواده، اغلب تند و غیرمترقبه است. اگر، نوجوانان در این موقعیت بخواهند روند جدا شدن از خانواده را شروع کنند، جدایی پدر و مادر ممکن است این کار را برایشان دشوار سازد، زیرا آن ها را درگیر مشکلات و مسایل خانوادگی میکند در عین حال ممکن است جدا شدن آن ها از خانواده با درگیری های شدید همراه شود. بسیاری از کسانی که در نوجوانی تجربه طلاق پدر و مادر خود را پشت سر گذاشته اند می گویند که آنان به ناگزیر بسیار سریع تر از آنچه که خود می خواستند بزرگ شدند.
●مفهوم نهفته در واکنش کودکان
پدر و مادرها در مقابل رفتار مسالهدار فرزندانشان اغلب خود را ناتوان و مستاصل مییانند این امر موجب می شود که پدر و مادر احساس تقصیر کنند و نگران تداوم تاثیرات زیانبار بر رشد کودک خود شوند.
البته واکنش کودکان و نوجوانان لزومآ ویرانگر نیست، بلکه در درجه نخست نمایانگر کوشش برای همسازی با شرایط تغییر یافته، چیره شدن بر آثار و نتایج حاصل از گسست خانواده و به نظم درآوردن دوباره جهان درهم ریخته خویش است. رفتارهای بروز یافته معمولآ در دومین سال وقوع حادثه طلاق در کودکان از بین می رود.
تغییر رفتار و جلب توجه کودکان بعد از جدایی پدر و مادر را می توان امری طبیعی دانست. به عبارت دیگر می توان از واکنش طبیعی در مقابل شرایط دشوار سخن گفت.
در عین حال این رفتارها علایم و نشانه های هشدار دهنده ای هستند که نیازهای کودکان را نشان می دهند. آنان نیاز به دیدار با پدر و مادری دارند که با او زندگی نمی کنند، سرپرستی آنان نیز باید بر اساس نظم و قاعده باشد. مساله کنار آمدن دراز مدت با مساله جدایی و نیز تاثیری که جدایی بر تکامل شخصیت کودکان می گذارد بسیار کمتر به طلاق و نتایج آن بستگی دارد تا به شرایطی که بعدآ پدید می آید.
شما به عنوان پدر و مادری که درگیر مسالهی جدایی هستید با یک موقعیت دوگانه و دشوار روبهرو هستید. از یک سو با مشکلات خودتان که نیروی فراوانی را از شما می طلبد درگیر هستید و از طرف دیگر، به احتمال زیاد با یک «کودک سرسخت» سر و کار دارید. بکوشید تا بعضی از مواقع خود را در موقعیت او قرار دهید و موضوع را از دید او ببینید، آنگاه بهتر می فهمید که چرا آن کودک به توجه و نزدیکی بیشتری از سوی شما نیاز دارد.
●جهت گیری کودک به نفع یکی ا ز والدین
زمانی که پدر و مادری می کوشند کودک را بر ضد طرف دیگر و به سود خود تحت تاثیر قرار دهند، کودک در وضعیت دشواری قرار می گیرد که رهایی از آن برایش دشوار است. صرفنظر از جهت گیری مثبت یا منفی، چنین اقدامی کاری بر علیه دیگری محسوب میشود.
نباید کودک را به جهت گیری بر علیه دیگری واداشت و به هیچ عنوان نباید او را علیه دیگری تحریک کرد.
کوشش برای کشیدن کودک به سوی خود کار ساده ایست. کافی است به او بگویید که او ما را ترک کرد. در صورتی که واقعیت آن است که او زندگی مشترک را ترک گفته است و نه زندگی با کودک خود را اگر کودک شما بخواهد تصمیمی منفی علیه طرف دیگر اتخاذ کند، دچار کشمکش درونی می شود. او باید علاقه خود و نیز تمام ویژگی ها و خصوصیاتی از وجود خود را که او را به طرف مقابل پیوند می دهد و شباهت های را که در وجود خود و او می بیند فراموش کند.
او باید طوری رفتار کند که گویی این خصوصیات و احساسات اصولآ وجود خارجی ندارند. در صورت تداوم این کشمکش درونی احتمال اختلال در رشد و تکامل کودک وجود دارد. البته این احتمال نیز وجود دارد که کودک علیه خود شما و به نفع دیگر جهت گیری کند، زیرا تصویر ارائه شده شما با نگاه او به دیگری تفاوت دارد و لذا شک و تردید در کودک آغاز می شود.
اما اگر سعی کنید که علیه طرف دیگر چیزی نگویید، ممکن است کودک در گفتار و رفتار در سمت شما قرار گیرد. این احتمال نیز وجود دارد که کودک همین رفتاری را که با شما دارد با طرف مقابل نیز برقرار سازد، برای نمونه اغلب اتفاق می افتد که کودک به پدر خود میگوید که مایل است با او زندگی کند و مایل نیست طرف دیگر را ببیند و دست کم میخواهد او را کمتر ببیند و درست همین حرفها را به طرف دیگر نیز می گوید. این یک بازی یا دروغ گویی از سوی کودک نیست. این به دلیل حساسیت بالای کودکان است که میخواهند به طرفین و خودشان، از این طریق کمک کنند، زیرا خود را در جهت و سوی کسی قرار میدهند که در آن لحظه با او هستند. اما کودک نمی تواند به هر دو طرف حق بدهد بدون آنکه دچار کشکش درونی و دایمی شود.
به فرزند مشترکتان نشان دهید که دوست داشتن هر دوی شما (پدر و مادر جدا شده) و احساس دلتنگی و نیاز نسبت به دیگری امری کاملآ طبیعی و درست است.
●پرهیز از افراط و تفریط
امکان دارد شما به عنوان پدر یا مادر خود را در برابر کودک مقصر احساس کنید چرا که نتوانسته اید یک خانواده کامل برای او فراهم کنید. بسیاری از پدر و مادرها می کوشند تا این احساس را به گونه ای برای کودک جبران کنند. میکوشند مشکلات را به طریقی دیگر از سر راه کودک بردارند و به اصطلاح فضای دلنشین و مطلوبی برای او درست کنند تا برخورد با واقعیت خشن دنیای واقعی برای کودک آسانتر شود. این رفتار قابل درک است اما تداوم دراز مدت آن می تواند این حس را به کودک القا کند که مشکلاتش را فقط باید والدین برطرف کنند و لذا می کوشد تا با والدین بازی کند و از یکی علیه دیگری سوءاستفاده نماید.
اما کمک کردن به کودک زمانی ممکن است که او را با واقعیت ها آشنا کنید و در مواردی برای رفع مشکلات از او کمک بخواهید.
علاوه بر صرفه جویی در نیرو و وقت شما، این عمل به کودک شما این احساس را می دهد که او می تواند در کارها فعال و دخیل باشد و تنها شاهد منفعل جدایی و گسست خانواده نباشد.
البته در این جا خطری وجود دارد و آن برداشتن باری بیش از حد توان کودک است. در شرایطی که خود باید با مشکلات جدایی کنار بیاید، تبدیل به یک مددکار و حتا جانشین زوج از دست رفته میشود.
این کودکان غم خواری پدر یا مادر و انجام کارهای روزانه را در شرایطی به عهده می گیرند که برای سن و سالشان بسیار زود است و بنابراین به سرعت از کودک بودن دست می کشند.
بی تردید هدایت کودک به گونه ای که دردانه و لوس نشود و بیش از توان خود نیز مسئولیت نپذیرد وظیفه تربیتی دشواری است. بهترین حالت برای این گونه کودکان آن است که حتاالامکان همان کارهایی را انجام دهند که هم سن و سال هایشان انجام میدهند و تا حد امکان تمامی روابط خود را با بستگان و آشنایان و دوستان خود حفظ کنند.
●حق سرپرستی و وظایف پدر و مادر
همزمان با انجام تشریفات طلاق، در مورد سرپرستی فرزندان نیز تصمیم گیری میشود. بزرگترین وظیفه شما به عنوان پدر و مادر این است که فرزندانتان تا حد ممکن از جدایی کمتر آسیب ببینند. قانونگزار باید تمام تلاش خود را در جهت حفاظت و حمایت از بچه ها و نیازهای آنان به عمل بیاورد. لذا آسایش بچهها ملاک تمام قضاوت های مربوط به طلاق است. با تهیه یک گزارش از وضع کودک توسط مددکار اجتماعی، به والدین و قاضی دادگاه خانواده کمک می شود که تصمیمی را اتخاذ کنند که به اسایش کودک منجر شود. اما این آسایش تنها به عهده گزارش مددکار و تصمیم قاضی نیست.
تنها در صورتی که پدر و مادر در یافتن راه حل مشارکت کنند و در روند اتخاذ تصمیم همکاری نمایند میتوان راه حلی را پیدا کرد که در آن نیازها و آسایش کودک و شرایط اختصاصی خانوادگیاش، ملحوظ شده باشد.
به هر حال و در هر شرایطی مراحل بعدی تکامل و رشد فرزندانتان به احساس مسئولیت شما بستگی دارد. لذا بدون توجه به این که از لحاظ قانونی حق سرپرستی با کیست، باید بکوشید که هر دو، احساس مسئولیت در مورد حق سرپرستی را به کار ببندید. برای فرزندتان بسیار مهم است که احساس کند که هر دوی شما را دارد و هر دوی شما او را دوست دارید. این مطلب برای رشد و تکامل آتی او نیز ضروری است و از این طریق می توانید اعتماد به نفس را در خود و دیگران ایجاد نماید.
در صورتی که به عنوان پدر و مادر، به جای عمل کردن علیه یکدیگر، با همدیگر عمل کنید، آنگاه فرزندتان را از کشمکش درونی انتخاب یکی از والدین و رد دیگری بازیگری و فریبکاری باز داشتهاید، لازم نیست او مرتب به سود یک طرف جهتگیری کند، او حق دارد که هر دو طرف را دوست داشته باشد.
هرچه تماس والدین و شرکت در فعالیتهای روزانه آنان با همه خصوصیات منحصر به فرد فرزندان، بیشتر باشد پیشرفت امور عادی تر و طبیعیتر خواهد شد و فرزندتان میتواند از تفاوتهای شخصی شما که بخشی از آن را در خود دارد سود ببرد و مدلها و الگوهای متفاوتی را تجربه کند.
با کاسته شدن از درگیری ها و گذشت زمان، زندگی جدید مدیریت نوینی پیدا خواهد کرد، اطمینان شما به آینده بیشتر خواهد شد و ایجاد روابط بدون تنش با همسر سابقتان امکان پذیر میشود از آغاز ارائه یک راه حل کامل وجود ندارد ولی امکان پیشروی و جهت گیری به سوی این هدف امکان پذیر است. بسیاری از امور با امتحان کردن، تمرین کردن و یاد گرفتن جا میافتد. تعدا گامها و بلندی گامها به سوی هدف بستگی به شرایط شما دارد.
●واگذاری حق سرپرستی به یکی از والدین
امروزه در جریان جدایی معمولآ حق سرپرستی یا حضانت به یکی از والدین وا گذار و اتخاذ مهمترین تصمیمات مربوط به کودک به عهده او گذاشته میشود. از لحاظ قانونی نیز اوست که مسئول و پاسخگو است اصولآ کودک با او زندگی میکند و به وسیله ی او پرستاری میشود. طرف دیگر از حق «دیدار» برخوردار است. دیدار منظم با کودک طبق برنامه به سربردن بخشی از تعطیلات با کودک و پرداخت مبلغی جهت هزینه های کودک از وظایف اوست.
بسیاری از پدران و مادران در چنین شرایطی خود را در تقسیم وظایف متضرر احساس کرده حتا نسبت به خود نوعی احساس تحقیر شدگی و مورد توهین قرار گرفتن دارند و به خود میگویند« حالا که سرپرستی کودک با من نیست پس چه بهتر که خود را کاملآ از جریان مسایل به دور نگه دارم» و یا «هر زمان که ارتباط جدیدی را با کودک برقرار می سازم باید او را پس بدهم پس بهتر آن است که خودم و کودک را از این دشواری ها دور نگه دارم».
دارنده حق سرپرستی د رمقابل می اندیشد که «دیگری بهتر است خود را کاملآ از مسایل دور نگه دارد، زیرا هیچ گونه زحمتی برای کودک نمیکشد.» یا «پس از هر دیدار کودک دچار آشفتگی می شود و ترجیح می دهم این دیدارها را متوقف کنم و یا نمی توانم اجازه بدهم که کودکم در خانهای با او ملاقات کند که وی با فرد غریبه ای زندگی می کند».
اما حق دیدار، مکمل حق سرپرستی یک طرفه و در راستای منافع کودک در نظر گرفته شده است و نباید تنها به عنوان یک مساله صرفآ حقوقی به آن نگریست، بلکه می بایست آن را حق کودک برای داشتن پدر و مادر نیز تلقی کرده در این شرایط تنها در صورتی که هر کدام از والدین جدا شده نقش دیگری را بپذیرند، آنگاه کودک می تواند هم پدر و هم مادر خود را داشته باشد و از عهده جبران آسیب ها و خساراتی که تا کنون متحمل شده است برآید.
حق سرپرستی و حق دیدار مکمل یکدیگرند و با همدیگر تعیین کننده وظایف والدین می باشند آن ها به هیچ وجه تعیین نمی کنند که کدام طرف مهم تر یا بهتر است. در صورت درک حق دیدار به این صورت، سپردن بخشی از امور تربیتی کودک به طرف دیگر امکان پذیر میشود. در این حالت است که بعدها یک تماس تلفنی ممکن است به شکل زیر بین شما برقرار گردد : « امروز می توانی لطف کرده کودک را زودتر از مدرسه بیاوری و با وی ریاضی کار کنی، چون که او امتحان ریاضی دارد و سرم خیلی شلوغ است، در ضمن تو از ریاضی بیشتر از من سر در میآوری» در چنین شرایطی است که کودک پی می برد که هر دوی شما به عنوان والدین نسبت به او احساس مسئولیت می کنید و وقتی موضوع مربوط به اوست بین شما نزاعی وجود ندارد. در چنین حالتی کودک نیازی به جبهه گیری علیه یا له دیگری ندارد و در روزهای تماس راحت تر می تواند از طرف یکی به طرف دیگری برود.
حتی امکان این که پس از جدایی رابطه کاملآ جدیدی را با کودکتان برقرار کنید وجود، دارد زیرا از درگیری روزمره با همسر سابق خود خلاص شدهاید. در صورتی که موضوع را به عنوان روندی طبیعی و شانسی برای تمام طرف های ذینفع بنگرید، دیگر طرف دیگر را به دلیل ابراز علاقه ناگهانی به کودک سرزنش نخواهید کرد. متوجه میشوید که حق دیدار تا چه حد به عنوان مکمل حق سرپرستی برای طرف دیگر ضوروی است؟
●حق دیدار
هیچکس به خوبی شما نمی تواند نیازهای فرزندانتان و امکانات شخصی آنان را در برآوردن این نیازها دریابد. بهترین حالت آن است که شما دو نفر به همراه فرزندتان بکوشید تا برای دیدار فرزندتان قاعده ای مناسب پیدا کنید. در صورتی که شما به توافق نرسید دادگاه باید یک قاعده منظم را برای این دیدار تعیین کند. البته دادگاه هم می کوشد تا با نظرخواهی از هر دو نفر شما این قاعده را پیدا کند به طوری که هم برای کودک و هم برای هر دو شما مناسب و عملی باشد. تنها زمانی که خواستههای تمام طرفهای ذینفع در نظر گرفته شود اجرای این قاعده نیز از هر سو فراهم می شود.
در نظر داشته باشید که اجرای قول و قرارها به شکلی که همه طرفها راضی باشند به زمان نیاز دارد. برخلاف انتظار شما در آغاز مسایل دشوارتر و کندتر پیش می روند.
احتمالآ متوجه می شوید که فرزندتان هر بار پس از دیدار با طرف دیگر دچار آشفتگی است. گاهی بسیار تهاجمی یا اندوهگین است و در نگاهش غم و اندوه موج میزند. در این حالت بسیاری از پدر و مادرها میکوشند تا دیدار کودک با طرف دیگر را حتاالامکان محدود کنند و یا به طور کلی از انجام این دیدارها جلوگیری نمایند.
توجه داشته باشید که حالت تهاجمی یا غم کودک شما نتیجه دیدار نیست بلکه پیآمد جدایی شما و عواقب ناشی از آن است و کودک نیز مانند شما به زمان نیاز دارد تا بتواند خود را با شرایط جدید منطبق سازد و امکان بیان احساس خود را بیابد.
یک نکته مهم دیگر این است که ممکن است آن طرفی که «حق دیدار دارد در زمان دیدار بسیار دقیق و به موقع حاضر شود و رفتار بسیار مهربانانهای با کودک داشته باشد. شاید برای اولین بار درک کند که زمانی را که با کودک خود می گذارند چه قدر دلنشین است. در این صورت دارنده حق سرپرستی که در تمام این سالها خود را در مقابل مشکلات کودک تنها حس کرده است اکنون به طور ناگهانی با امکانی مواجه می شود که در گذشته وجود نداشته است. دشوار نساختن این آغاز جدید برای طرف دیگر بسیار اهمیت دارد. این رابطه جدید میتواند برای فرزندتان بسیار سودمند و متضمن رابطهای خوب با هر دو طرف باشد. برخی مواقع جدایی به مثابه یک شاخص برای کودک محسوب میشود و بر اساس آن میتواند یک رابطه کاملآ جدید را با پدر و مادر خود برقرار سازد.
یکی از اتهاماتی که معمولآ به طرف دیدار کننده زده میشود لوس شدن زیادی کودک در این دیدارهاست. آنگاه گفته میشود که «برآوردن خواستههای کودک در آخر هفته کار سادهایست اما کنار آمدن با مشکلات او در تمام طول هفته به عهدهی من است ؛ باید با پول کم بسازم باید حد و مرزها را مشخص کنم و در نتیجه ی این دیدارها، فقط وظایف من دشوارتر می شوند» اگر هر دو نفر بتوانند از ایجاد تغییرات مداوم که در طیف لوس کردن و بی توجهی قرار می گیرد خودداری ورزید، بسیار سودمند خواهد بود اما بهتر است بر روی قدرت داوری کودک نیز حساب کنید زیرا نه تنها می تواند به خوبی میان قاعده و استثنا تمیز قایل شود، بلکه به درستی از عهده درک تفاوتهای پدر و مادر خود و رفتارهای تربیتی متفاوت آنها نیز برآید.
تربیت د رتعطیلات نیز جزیی از این مسایل است که در آغاز ممکن است عذاب آور باشد اما به زودی عادی خواهد شد و رابطه بین کودک و دارنده حق سرپرستی به تدریج به آرامش می رسد. طبیعی است که رابطه کودک با پدر و مادر جدا شده اش با شادی و همراهی پیوند دارد. کودک نیاز به سرپناه و مکانی در زندگی روزمره خود دارد، اگرچه سرپرستی کودک با وظایف و درگیری هایی همراه است.
بازخواست و بازجویی از کودک دربارهی طرف دیگر بسیار ناراحت کننده است و این نکته بسیار مهمی است که باید به آن توجه شود. او در میان دو سنگ آسیاب قرار میگیرد که باید یکی را در برابر دیگری حفظ کند یا خواست یکی را برآورده و به طرف دیگر خیانت کرده و به دیگری اطلاعات بدهد.
از سوی دیگر نباید آنچه کودک با طرف دیگر تجربه می کند را تحریم و ممنوع کرد زیرا به کودک این احساس دست می دهد که «آنچه را با پدرو مادر خود تجربه کردهاند غلط بوده و نباید دربارهی آن صحبت کند» بهترین حالت آن است که از رابطه با طرف دیگر تنها دربارهی مواردی با کودک صحبت کنید که به خود کودک مربوط میشود و یا فرزندتان مایل به گفت وگو دربارهی آن می باشد. به هیچ وجه حق استفاده از اطلاعات اخذ شده از فرزندتان علیه شریک پیشین زندگیتان را ندارید. در ابتدای دوره جدایی انجام دقیق این توافق کاملآ ضروری است. همین گونه است توافقی دیدار تدوام دوباره و زمان ارائهی اطلاعات متقابل درباره سلامت کودک.
در بسیاری موارد اختلافاتی که موجب جدایی شدهاند هنوز آنقدر نیرومنداند که بر تمامی تصمیماتی که برای حل مشکلات فی مابین در رابطه با فرزندتان می گیرید تاثیر منفی میگذارند هرچه همکاری میان پدر و مادر ضرورت بیشتری پیدا کند ممکن است به همان نسبت اختلافات فی مابین نیز دوباره پدیدار شوند برای نمونه یکی از طرفین خواهان تغییر در تاریخ دیدار کودک با طرف دیگر می شود و او فکر می کند که «همیشه همین طور است هرچه برنامه ریزی کنم آن را برهم میزند، همیشه حرف آخر را او باید بزند.»
هر چقدر طرز فکر و نگرش والدین درباره ی زندگی و نیز هدف های تربیتی متفاوت باشد، ترس از تاثیرگذاری طرف مقابل بر روند شکل گیری کودک بیشتر میشود. این خطر هم وجود دارد که مشاجرات به تدریج شدت یافته و سرانجام غیرقابل حل گردند به طوری که در جهت عکس نیازها و منافع کودک عمل کنند. گذشته از نحوه ی سرپرستی کودک در صورتی که هر کدام از والدین به زندگی دیگری با مدارا بنگرد و آن را همانگونه که هست بپذیرد نتیجه بسیار مطلوبتر خواهد بود.
می توان به کودک توضیح داد که چرا آنچه در نزد پدر امری عادی تلقی می شود در دیده مادر به گونه ای دیگر است. همانطور که مسایل از دید پدر بزرگ و مادر بزرگ نیز به گونهای دیگر است. در مهد کودک و مدرسه و … نیز قواعد دیگری وجود دارد.
برخی مواقع گزینش همسر توسط یک یا هر دو طرف، همکاری میان پدر و مادر در رابطه با فرزند مشترک را دچار بحران میکند در این حالت این خطر وجود دارد که همسر جدید از سوی دیگری به عنوان یک رقیب محسوب شود که میخواهد عشق و علاقه کودک را به سوی خود جلب کند و نقش پدر یا مادر حقیقی را ایفا کند. در چنین مواردی دعواهای کهنه و نو در کنار همدیگر قرار میگیرد. موارد فوق الذکر، نمونهای از مشکلات فراوانی بود که بعد از جدایی ممکن است پیش بیایند صرف نظر از ترتیبات و مقرراتی که برای سرپرستی کودک در نظر گرفته میشود، نکته مهم این است که «در هیچ حالتی شانس مسئولیت داشتن در مورد تربیت فرزند مشترکتان را از دست ندهید.»
در ضمن این نکته همواره بسیار اهمیت دارد که شما برای خودتان روشن سازید که در چنین وضعیتی دشواریها و حوادث مرتبط به تربیت فرزند، پدیدههایی طبیعیاند، و این مشکلات و رویدادها ممکن است در زندگی عادی و در خانوادهای هم که کنار یکدیگر زندگی میکنند پیش آید.
در این باره نیز که چه وسایل شخصی ا زکودک مانند اسباب بازی، لباسها، مسواک و مانند آن ها بهتر است در خانه پدر و کدامیک در خانه مادر بماند باید گفتوگو کرد و به تصمیم مشترک رسید. در این باره با خود کودک هم قطعآ صحبت کنید. او خواهد گفت که چه چیزهایی به او کمک خواهد کرد که همواره خود را در خانه خودش احساس کند.
آماده کردن کودک برای لحظه دیدار بسیار مهم است. لباسی را که هنگام دیدار باید بپوشد به اتفاق کودک و با آرامش تمام انتخاب کنید.
به طور آشکار به کودک خود نشان دهید که این آماده شدن و دیدار مسالهی مهمی است. برای کودک بسیار مطبوع خواهد بود، اگر به هنگام برگرداندن او به خانه دو طرف با هم برخورد خشک نکنند، بلکه بهتر است گفتاری هرچند کوتاه ولی از روی مهربانی، دست کم درباره ی مسایل کودک بین طرفین رد و بدل شود.
معمولآ دارنده حق دیدار است که کودک را از خانه سرپرست تحویل می گیرد و به همراه خود می برد و پس از طی شدن زمان دیدار دوباره را به خانه برمی گرداند اما هیچ اجباری در رعایت این قاعده نیست.
به یقین کودک بسیار خوشحال خواهد شد اگر در این مورد پدر و مادر با نرمش بیشتری عمل کنند. به عنوان مثال طرفی که کودک با او زندگی می کند گاه کودک را به نزد دیدار کننده بیاورد و سپس از پیش او ببرد. البته این امر وقتی امکان پذیر است که به عنوان پدر و مادر جدا شده رابطه ای عادی با هم دیگر داشته باشید. هرچه اختلافات شدیدتر باشد رعایت قواعد از پیش تعیین شده مناسب تر است. به ویژه در مراحل اولیه جدایی بهتر است مبنایی کاملآ محکم و قواعدی منظم را در این مورد به کار بست.
چگونگی سپری کردن حق دیدار توسط دارنده ی این حق مساله بسیار مهمی است. در این مورد هم همان قاعده همیشگی صدق می کند یعنی هر دو طرف به مرور زمان نیازمندند تا با شرایط جدید خو بگیرند و حالت های گوناگون را امتحان نمایند و امکان پیدا کنند تا اشتباهات و خطاها را تصحیح کنند. همانگونه که گفته شد برای کودک بسیار آموزنده خواهد بود که در بخشی از زندگی طرفی که با او زندگی نمی کند شریک شود و از آن تجربه اندوزی کند. این تجربه اندوزی دوگانه میتواند به این شکل باشد که کودک برای نمونه در خانه یک طرف برای انجام تکالیفش کمک بگیرد و در خانه طرف دیگر به پختن شیرینی خانگی کمک نماید.بخش مهمی از زندگی معمولی را رابطه با افراد فامیل و دوستان تشکیل می دهد. حفظ بستگان و دوستان و نیز پدر و مادر برای کودک اهیمت دارد، زیرا بهتر می تواند جدایی پدر و مادر را تحمل و هضم نماید. بارها با این واقعیت برخورد خواهید کرد که برخی از شیوه های رفتاری شریک سابق زندگیتان با کودک را نمیپسندید اما همین تفاوت پدر و مادر ممکن است برای کودک کاملا آموزنده باشد. برای نمونه، اگر شما بسیار دقیق و منظم باشد، ممکن است همسر سابق خود را انسانی بینظم و بیدقت بدانید. اما کودک ممکن است به این تفاوت به عنوان یک فرصت نگاه کند او درمی یابد که در عین رعایت نظم گاهی می توان از پاره ای مسایل صرف نظر کرد.
بهتر است با آرامش تمام به این مساله فکر کنید که چه خصوصیاتی در همسر سابق شما وجود دارد که در گذشته در مواقعی موجب عقلانیت و آرامش شما می شده است و تا چه حد این ویژگی ها می تواند برای کودک شما سودمند باشد.
برای دیدار کودک قاعده ای کلی وجود ندارد، تمامی قواعد را باید مرتب مورد بررسی دوباره قرار داد و آن ها را با سن و سال کودک و شرایط و امکانات همه طرف های ذینفع هماهنگ و متناسب ساخت. در بسیاری از مواقع چنین تصمیم گرفته می شود که هر ۱۴ روز یک بار در آخر هفته کودک با طرفی که حق دیدار دارد به سر ببرد. این زمان بندی برای کودکان کم سن و سال قابلیت اجرایی چندانی ندارد. در این مورد بهتر است دفعات دیدار بیشتر و زمان دیدار کوتاه تر باشد، در چنین شرایطی بهتر است که طرف دارنده حق دیدار به خانه طرف دیگر رفته و با کودک در آن جا سر کند و صاحبخانه، منزل را ترک گوید. امکان دیگر آن است که عصرها با کودک بیرون رفته و با هم غذا صرف کنند. مشکل اینجاست که وقتی یکی از طرفین در خانه دیگری با کودک دیدار میکند ممکن است اختلافات کهنه دوباره بین طرفین شدت پیدا کند.
در چنین حالتی بهتر است که دارنده حق سرپرستی، کودک را با خود به خانه طرف دیگر ببرد و تحویل بدهد و یا در خانه سومی مانند پدر بزرگ و یا مادر بزرگ تحویل کودک صورت پذیرد.
این که چه راه حلی را پیدا می کنید، گذشته از وقتی که برای این کار مصرف می کنید، به آمادگی هر دو طرف به عنوان پدر و مادر برای همکاری با یکدیگر و نیز به این مطلب که تا چه حد هنوز درگیر باشید، بستگی دارد.
می توان تعطیلات کودک را بین دو طرف تقسیم کرد. بهتر است برا ی تعطیلات به طریقی برنامهریزی کرد که تا شروع مدرسه کودک در آرامش کامل به سر ببرد. برای نمونه اگر پدر و یا مادر به اسکی علاقمند است و کودک نیز به این بازی تمایل دارد بهتر است کودک تعطیلات را با آن طرف بگذراند.
هرچه فرزندانتان بزرگ تر میشوند به همان اندازه مشارکت دادن آن ها در تصمیمگیریها ضروریتر میشود. بچههای مدرسهای در سنین بالاتر معمولآ در مورد چگونگی گذران تعطیلات مدرسهای خود تصورات دیگری دارند. برنامه ریزی دراز مدت برای آنان اغلب دشوار است. در بسیاری از مواقع، گذراندن اوقتشان با هم سن و سال ها را بر دیدار پدر و مادر ترجیح میدهند.
برای پدر و یا مادری که با اشتیاق خود را برای دیدار کودک در پایان هفته آماده کرده است پذیرش این که فرزندش مایل به انجام کار دیگری غیر از دیدار با اوست دشوار است. امکان هم دارد که از کاهش علاقه کودکش با خود نگران شود و یا دچار شک و ظن شود که طرف دیگر کودک را بر علیه او تحریک کرده است.
تنها در صورتی که به عنوان پدر و یا مادر درباره ی این موارد با یکدیگر گفت و گو کنید این گونه سوءظن ها و نگرانی ها از بین می روند. دست کم می توانید در پی درک دلایل رفتار کودک خود برآیید. باید بپذیرید که در هر خانواده ای چه با هم زندگی کنند و چه جدا شده باشند، امکان بزرگ شدن کودکان و ترک خانه وجود دارد و این امر نشانه ی کاهش علاقه آنان به پدر و مادر خود نیست، بلکه نشانه ی تکامل شخصیت و استقلال آنان است.
بپذیرید که هرچه فرزندتان بزرگ تر میشود ارتباط با شما برایش مهمتر میشود و لذا شما در آینده باید کارهای فراوانی را برای او انجام دهید دارنده حق دیدار در کنار دیدار مستمر در پایان هفته و تعطیلات، برا ی اینکه رابطه با کودک خود را همواره زنده و تازه نگه دارد از امکانات فراوانی برخوردار است. در زندگی کودک روزهای مهمی وجود دارد مانند روزهای تعطیل، تولد، حتی تولد پدر و مادر، اولین و آخرین روز مدرسه، روزهای مسابقه فوتبال و خلاصه تمام موقعیتهایی که شما میتوانید به کودکتان نشان دهید که شما به فکر او هستید این که این مطلب را چگونه به او نشان می دهید از طریق نامه تلفن یا ارسال هدیه یا پست به قدرت ابتکار و تخیل شما بستگی دارد. تنها لازم است با دارنده ی حق سرپرستی به توافق برسید که او تماس شما را با کودک مشترک دخالتی آزاردهنده نداند. به تجربه درخواهید یافت که قاعده سخت و نظم منسجمی که در آغاز بر سر آن توافق کرده اید قطب نمای دقیقی برا گیری تمامی طرف های ذینفع خواهد بود. با چنین قاعده مندیی رابطه کودک با هر دو بخش خانواده اش تعیین می شود.
به عنوان پدر و مادر که هر دو بهترین ها را برای کودک خود می خواهید هرچه به یکدیگر بیشتر اعتماد کنید نرمش بیشتری را در رفتارتان نسبت به یکدیگر پیدا خواهید کرد.
بکوشید تا بر مبنای توافق ها عمل کنید و بدانید که با وجود جدایی، مهم این است که هر دوی شما همواره در دسترس کودک باشید و توانایی انجام اقدام مناسب را داشته باشید.
●شریک جدید زندگی
در بسیاری از موارد پس از چندی شریک جدیدی در زندگی یک طرف یا هر دو طرف پیدا می شود. حتی هنگامی که کودک این تازه وارد را از مدت ها پیش بشناسد و به خوبی با او کنار آمده باشد باز هم لزومآ این پذیرش به مفهوم رویدادی خوشحال کننده برای کودک نخواهد بود. کودک در حالتی است که به تدریج می خواهد خود را با شرایط جدید حاصل ا ز جدایی پدر و مادر انطباق دهد، شریک جدید زندگی به ناگزیر ثبات زندگی او را به هم می زند و تغییرات بسیاری را به همراه می آورد و در نتیجه این تحولات با ر دیگر موجب تزلزل اعتماد به نفس کودک می شود که داشتن آن برای وی یک ضرورت محسوب می گردد.
بسیاری از کودکان نسبت به شریک جدید زندگی پدر یا مادر احساس حسادت می کنند، زیرا ناگهان باید پدر یا مادر خود را با او تقسیم کنند، در بسیاری از مواقع شریک تازه وارد می کوشد تا رابطه کودک را با پدر یا مادر قطع و یا محدود سازد.برای کودک این امر بدان معنی است که رابطه ای مهم که به آن نیاز بسیار دارد مختل شده و باید دوبار بار جدیدی را تحمل کند. همراه با این بار جدید او ناچار است با یک تازه وارد رابطه جدید کودک – پدر یا کودک – مادر را پی ریزی نماید. اما کودکان به دلیل عدم تجارب مشترک کافی با این تازه وارد نمی توانند او را به عنوان یک عضو خانواده بپذیرند.
برای طرف مقابل هم که نگران رابطه آینده با فرزندش می باشد تصور این که یک بیگانه جایگاه وی را پر خواهد کرد بسیار دشوارتر است. در مورد طرفی که سرپرستی کودک را دارد وضعیت کاملآ به این روال است. اغلب برای ا و دشوار است که اجازه دهد کودک در زمان تعیین شده به دیدار طرف دیگر برود زیرا شریک سابق زندگیش با فرد دیگری زندگی می کند و در این حالت نیز کودک احساس می کند که رابطه اش با هر دو طرف چون گذشته بدون مشکل نمی تواند ادامه پیدا کند. پدر ومادرهای جدا شده ای که شریک تازه ای در زندگی خود یافته اند می بایست به حقوق کودک در زمینه دسترسی و ارتباط با پدر و مادر احترام بگذارند و در صورت لزوم حتا با وجود عدم تمایل شریک جدید، از این حق دفاع کنند. نباید به شریک جدید زندگی خود به عنوان جانشین پدر و یا مادر نگریست اگرچه با گذر زمان و به تدریج او می تواند به پدر و مادری دیگر که به گسترش غنای تجربی کودک یاری می رساند تبدیل شود.
به کودک فرصت بدهید با این تازه وارد روبه رو شود و ارتباط با او را تجربه کند و با خروج از روابط قبلی، روابط جدیدی را سامان دهد.
نمونه دیگری از مشکلاتی که ممکن است در این مورد پدید آید این است که برخی از پدرها یا مادرها می کوشند تا سرپرستی مشترک را به دست آورند، زیرا حتا پس ا زجدایی هم نمی خواهند از لحاظ روانی از شریک سابق زندگی خود جدا شده باشند به عبارت دیگر هنوز در باطن خود جدایی را نپذیرفته اند.
این خطر هم وجود دارد که نوعی عدم ثبات دایمی ایجاد و توهم وحدت دوباره خانواده برای کودک ایجاد شود و لذا این امر مانع از پذیرش شرایط جدید از جانب او گردد.
به طور کلی، می توان گفت که سرپرستی مشترک کودک زمانی مورد تهدید قرار میگیرد که عواملی به غیر از مصلحت و منافع کودک در آن دخالت داده شود این وضع زمانی وخیم تر میشود که یکی از طرفین هنوز جدایی را در باطن خود نپذیرفته و یادرگیری ها همچنان شدت داشته باشد.
●حق سرپرستی مشترک
در سال ۱۹۸۲ بر اساس حکم دادگاه عالی قانون اساسی آلمان این امکان به وجود آمد که پدر و مادر مشترکآ حق سرپرستی کودک را با هم به عهده بگیرند به شرط آن که هر دوی آن ها توافق کنند که با وجود جدایی مسئولیت سرپرستی کودک و تربیت او را به طور مشترک به عهده داشته باشند و بکوشند که در این مورد هیچ عاملی به زیان کودک عمل نکند. حق سرپرستی مشترک به این مفهوم است که پدر و مادر با وجود جدا شدن، تمامی مسئولیتهای مربوط به امور کودک را با یکدیگر تقسیم میکنند و هر دو برای این کار آماده و هم نظر باشند. در صورتی که تنها یک طرف خواهان آن باشد و یا دادگاه خانواده به دلایلی با این خواست موافق نباشد، حق سرپرستی به یکی از دو طرف داده می شود.
اگر خواهان حق سرپرستی مشترک برای کودکتان هستید باید متوجه این نکته باشید که وجود طرف دیگر برای کودک اهمیت دارد اگرچه، به عنوان شریک زندگی سابق می تواند برای شما وجودی ناخوشایند به حساب آید.
پذیرش این امر یکی از مسئولیت های شما به عنوان یکی از سرپرستان کودک است. طرف مقابل نیز مانند شما باید وظایف و مسئولیت های خود را، البته به شیوه و روش خاص خود، انجام دهد و شما باید این نکته را بپذیرید که تعیین شیوه و روش او در رفتار با کودک در پاره ای از موارد متفاوت خواهد بود.
هر دو طرف باید بپذیرند که کودک می تواند با آن ها به عنوان پدر و مادر یک رابطه زنده برقرار سازد که موجب تکامل دایمی او شود و در این رابطه هر دو طرف به یک اندازه معنا و اهمیت دارند.
کودک نباید مجبور شود که به تناوب به نفع یکی از طرفین موضع گیری کند. در حق سرپرستی مشترک هیچ بازنده یا برنده ای وجود ندارد. به این ترتیب کودک مطمئن می شود که بدون دغدغه پدر و مادر خود را میتواند دوست داشته باشد.
برای موفقیت در حق سرپرستی مشترک لازم است که در مورد مواقع تماسهای مجاز و نیز طریقه پرداخت سهم خود بابت مخارج کودک با یکدیگر گفت و گو و توافق کنید. با کمک همدیگر به برنامه روزانه کودک بیاندیشید.
مزیت حق سرپرستی مشترک این است که پدر و مادر در جریان امور روزانه، بار پرستاری و مسئولیت را تا حدودی از دوش یکدیگر برمی دارند به این ترتیب برای هر دو این امکان به وجود می آید که زندگی جدید خود را شکل دهند. از این گذشته آن ها آسان تر میتوانند مشکلاتی را که معمولآ در رابطه با بچه ها پیش می آید با کمک یکدیگر برطرف سازند.
مزایای حق سرپرستی مشترک را نمی توان به آسانی نادیده گرفت، حق سرپرستی مشترک در جنبه های خاصی به رایزنی، مشاهده و همکاری نیاز دارد. به لحاظ اصولی این مساله به تماس دایمی با شریک سابق زندگی نیازمند است. مسایل و مشکلات پیش آمده را نباید به آسانی نادیده گرفت و از کنار آن ها گذشت بلکه باید با دقت به تشریح آن ها پرداخت.
درپارهای از مواقع، حق سرپرستی مشترک موجب ایجاد این سوتفاهم و برداشت غلط میشود که می توان از طریق آن، دیگری را کنترل کرد و برایش در چگونگی رفتار با کودک تعین تکلیف نمود.معنی این کار تداوم جنگ قدرت پدر و مادر است که این بار در زمینه تربیت کودک بازی می شود و بازنده آن کودک است.
در هر خانه ،چه جایی متعلق به کودک است ،و در چه زمانی در کجا خواهد بودهر کدام از شما چه و ظایف و مسئولیت هایی دارید.چه کسی کودک را به چه جایی می برد (مدرسه،محل بازی و غیره).تعطیلات او چگونه خواهد گذشت و…
اغلب در چنین مواردی نوعی سوتفاهم پیش می آید،باید در همان آغاز آن را برطرف کرد.سرپرستی مشترک به این مفهوم نیست که وظایف پرستاری و مراقبت ها و نظارت ها را باید به طور کاملاّ مساوی تقسیم کرد.البته، چنین مساله ای به طور اصولی ممکن است اما از لحاظ واقع گرایی کاری تقریباّّ ناممکن می باشد.در سرپرستی مشترک به طور معمول و در درجه اول باید مشخص شود که کودک عمدتاّّ نزد چه کسی خواهد ماند و چه وظایفی و چگونه بین دو طرف و به بهترین وجه تقسیم خواهد شد.در اثر همکاری پدر و مادر این امکان بوجود می آید که نیازهای روزانه کودک با واقعیات روزانه پدر، مادر و خود کودک متناسب شده بدون وقفه و براساس زمانبندی دنبال گردد.
اگر درباره تمامی موارد جزئی حتی الامکان به صورت باز و باهمکاری کامل گفتگو کنید،امکان انجام تغییرات ضروری را پیدا می کنید زیرا در روند رشد و تکامل کودک تغییراتی به وجود می آید و و نیز ممکن است شریک جدیدی در زندگی شما یاهمسر سابقتان پیدا شود و یا دچار تغییرات شغلی شوید.
منبع:ویستا
ویرایش وتلخیص:آکاایران