shirin71
08-10-2011, 02:08 AM
- مروری بر حوادث ایران در سه شنبه 18 مرداد 1390
سفرهای مرزی به خاطر سفارش خرید اسلحه در پایتخت
روزنامه قدس نوشت: قاچاقچی قدیمی از پایتخت سفارش خرید اسلحه می گرفت و سوار بر اتوبوس راهی سفر می شد. راز این مرد تبهکار زمانی فاش شد که رفت و آمدهای غیرعادی اش به اتوبوس قرمز رنگ از چشم ماموران پلیس دور نماند.
ساعت 12:30 شب 12 مردادماه سال جاری ماموران کلانتری 209 ترمینال غرب در حال گشتزنی در خیابانهای تاریک اطراف ترمینال بودند که ناگهان به اتوبوسی برخوردند که در داخلش سایه های مردانه ای دیده می شد در حالی که در گوشه ای پارک شده بود.
ماموران برای دقایقی به تماشای این رفت و آمدها نشستند و به صورت خزنده خود را به اتوبوس قرمز رنگ رساندند. وقتی پلیس در برابر مردان مرموز حاضر شد و از راننده خواست درهای اتوبوس و قسمت بار را باز کند تا از آن بازرسی کند ناگهان مرد جوانی پا به فرار گذاشت و عملیات تعقیب و گریز را پیش روی ماموران قرار داد.
مرد فراری در خیابان های تاریک سعی داشت از تیررس پلیس دور شود اما چند دقیقه ای طول نکشید که خود را در حلقه محاصره دید و دستانش را به نشانه تسلیم بالا برد. ماموران همزمان با زدن دستبند به این مرد جوان به بازرسی بدنی از او پرداختند و یک کلت کمری به همراه فشنگهای جنگی و گاز اشک آور پیدا کردند.
در این مرحله وقتی مشخص شد مرد فراری مسلح بوده و احتمال دارد در سرقتهای مسلحانه شرکت کرده باشد از وی که ایرج نام دارد بازجوییهای تخصصی شد و پلیس خود را در برابر یک قاچاقچی اسلحه دید.
ایرج در بازجوییها گفت: «من در تهران و در محله مشیریه زندگی می کنم، خیلی ها با واسطه می دانند که در زمینه خرید و فروش اسلحه فعالیت دارم و گاهی سفارش هایی می گیرم که برخی خواستار خرید اسلحه هستند».
وی افزود: «نوع اسلحه ها باید کلت کمری باشد چرا که قادر به حمل اسلحه های کلاش نیستم. وقتی سفارش خرید کلت را می گیرم راهی سفر شده و به شهرهای مرزی می روم».
این قاچاقچی اسلحه در ادامه گفت: «در مرز کسانی را می شناسم که فروشنده اسلحه به قیمتهای کمتر از 100 هزار تومان هستند، به راحتی از آنان اسلحه را خریده و با اتوبوس به تهران می آیم سپس با قیمت بالایی اسلحه را به سفارش دهنده می فروشم».
ایرج ادامه داد: «تا حالا بارها این کار را کرده ام و آخرین بار مردی از من یک کلت و چند فشنگ خواست، زود به سفر رفته و این کلت را به قیمت 70 هزار تومان خریدم و به تهران آوردم، به خاطر سفرهای زیاد به مرز با برخی از راننده ها دوست شده ام، وقتی شب به تهران رسیدم قصد رفتن به محله مان را نداشتم، کنار آنها بودم که ناگهان پلیس آمد، ترسیدم و پا به فرار گذاشتم».
بنا به این گزارش، با دستور بازپرس دادسرای ناحیه 20 تهران این مرد در اختیار پلیس تخصصی قرار گرفت تا پرده از جزئیات اقدامات تبهکارانه اش بردارند.
این گزارش حاکی است، تحقیقات نشان داد دیگر مردان در اتوبوس بی گناه بوده اند و پلیس سعی دارد سفارش دهنده اسلحه و انگیزه وی را نیز ردیابی کند.
خودکشی دختر و پسر بعد از ناکامی در ازدواج
روزنامه شرق نوشت: مخالفت با ازدواج دختر و پسری جوان سرنوشت تلخی را برایشان رقم زد و به خودکشی آنها انجامید.
چندی قبل به بازپرس جنایی پایتخت خبر رسید دختر جوانی به نام عاطفه بر اثر سقوط از پل بوستان نهجالبلاغه فوت شده است. بررسیهای اولیه نشان میداد مرگ دختر جوان مشکوک است. به همین دلیل پرونده در اختیار افسران پلیس آگاهی قرار گرفت تا آنها در اینباره تحقیق کنند.
بازجویی از خانواده عاطفه فاش کرد او از مدتها قبل با پسری به نام عماد در ارتباط بود و قصد داشت با وی ازدواج کند.
مادر عاطفه در اینباره گفت: «دخترم میگفت به عماد علاقه دارد و میخواهد با او ازدواج کند اما من و پدرش از همان ابتدا با این وصلت مخالفت کردیم. عاطفه جوان بود و قدرت تشخیص کافی را نداشت. به همین دلیل از عاطفه خواستیم به رابطهاش با عماد پایان بدهد.»
به دنبال اظهارات والدین متوفی ماموران عماد را بازداشت کردند. او درباره رابطهاش با عاطفه و مرگ وی گفت: «ما هر دو عاقل و بالغ بودیم و میتوانستیم به درستی برای خودمان تصمیم بگیریم اما خانواده عاطفه از همان اول با ازدواج ما مخالفت کردند. عاطفه تلاش زیادی کرد تا پدر و مادرش را راضی کند اما اوضاع روز به روز بدتر میشد و آنها به عاطفه گفته بودند دیگر حق ندارد من را ببیند.
روز حادثه من و دختر مورد علاقهام در بوستان نهجالبلاغه یکدیگر را دیدیم. عاطفه حال و روز خوشی نداشت و گفت این آخرین باری است که همدیگر را ملاقات میکنیم. من تلاش کردم او را آرام کنم اما درست زمانی که میخواستم از او خداحافظی کنم در یک لحظه به طرف پل پارک دوید و خود را از آنجا به پایین پرت کرد. ارتفاع پل زیاد بود و زمانی که بالای سر او رسیدم فوت شده بود.»
اظهارات عماد نشان میداد او در مرگ عاطفه نقشی ندارد با این حال پرونده مرگ دختر جوان همچنان در دست بررسی بود تا اینکه چندی بعد خبر رسید عماد در حالی که برای دیدن خانوادهاش به شهرستان رفته بود در آنجا خودکشی کرده است. به این ترتیب، پرونده اتهامی عماد که در شعبه 1156 مجتمع قضایی بعثت رسیدگی میشد، دیروز بسته و برای وی قرار منع تعقیب صادر شد.
کلاهبرداری فقط با ارسال دو پیامک
روزنامه شرق نوشت: ارسال پیامکی با مضمون برنده شدن جایزه، ترفندی است که تبهکاری ناشناس از آن برای دستبرد میلیونی به حساب بانکی شهروندان استفاده میکند.
تحقیقات پلیس در اینباره زمانی آغاز شد که زنی به دادسرای رسیدگی به جرایم اینترنتی رفت و مدعی شد فرد ناشناسی به بهانه برنده شدن او در قرعهکشی به رمز دوم و شماره حسابش دست یافته و حساب بانکیاش را خالی کرده است.
این زن در تشریح ماجرا به بازپرس شعبه دوم گفت: «چند روز قبل پیام کوتاهی برایم ارسال شد که در آن نوشته شده بود در قرعهکشی شرکت تلفن همراه، مبلغ 600هزار تومان شارژ برنده شدهام. در این پیامک اعلام شده بود اگر بخواهم اعتبار تلفنم شارژ میشود و در غیر این صورت، این پول را به حسابم واریز میکنند. من هم که به پول نیاز داشتم درخواست کردم پول نقد به حسابم واریز شود. ساعتی بعد پیام دیگری به من رسید که شمارهای به من اعلام و خواسته شده بود شماره رمز دوم و حسابم را به آن ارسال کنم. من هم که از برنده شدنم خیلی خوشحال بودم بدون در نظر گرفتن عواقب این کار، شماره حساب و رمز دومم را به شماره اعلامشده فرستادم و منتظر شدم تا جایزه 600 هزارتومانی به حسابم واریز شود. در این مدت ماجرا را برای بیشتر دوستانم تعریف کردم و همه فکر میکردند من واقعاً فرد خوششانسی هستم اما هرچه انتظار کشیدم خبری از جایزه نشد، تا اینکه چند روز قبل وقتی میخواستم از حساب بانکیام پول برداشت کنم، متوجه شدم موجودی حسابم صفر است. این در حالی بود که من حدود سهمیلیون تومان پول در حسابم داشتم. وقتی صورتحساب گرفتم و آن را کنترل کردم متوجه شدم چند روز قبل از طریق رمز دوم و به صورت اینترنتی همه موجودی حسابم برداشت شده است. وقتی این موضوع را با یکی از دوستانم که از برنده شدنم در قرعهکشی باخبر بود، در میان گذاشتم، او گفت به احتمال زیاد ماجرای برنده شدن جایزه ترفندی برای دستبرد به حساب بانکیام بوده است.»
به دنبال طرح این شکایت به افسران پلیس فتا دستور داده شد در اینباره تحقیق و عامل این سرقت را شناسایی کنند. بر اساس این گزارش، هماکنون تجسسها در اینباره بدون دستگیری متهم ادامه دارد و این در حالی است که تحقیقات نشان میدهد به احتمال زیاد افراد دیگری نیز طعمه کلاهبردار پیامکی شدهاند.
قتل شوهر با همدستی مرد غریبه
روزنامه شرق نوشت: زنی برای پایان دادن به اختلافات خانوادگی، نقشه قتل شوهرش را طراحی و آن را با همدستی مردی دیگر اجرا کرد.
اواسط تیرماه زنی جوان به نام مهناز به پلیس کازرون خبر داد، شوهرش به طرز مرموزی به قتل رسیده است. زمانی که ماموران در خانه این زن حاضر شدند، جسد مرد 28ساله به نام حمید را که غرق در خون روی زمین افتاده بود، مشاهده کردند. جراحات روی بدن این مرد نشان میداد او با ضربات متعدد و پیدرپی جسمی برنده کشته شده است.
در حالی که به نظر نمیرسید قاتل یا قاتلان برای ورود به قتلگاه با مانعی مواجه شده باشند و از سویی نشانهای نیز مبنی بر سرقت از خانه حمید وجود نداشت، به دستور بازپرس جنایی، پرونده جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت و تحقیقات در این خصوص آغاز شد.
مهناز در اولین بازجوییها گفت: «من برای انجام کاری خانه را ترک کرده بودم و حمید در منزل بود. وقتی برگشتم دیدم حمید غرق در خون در خانه افتاده است. با دیدن این صحنه شوکه شدم و بعد از چند لحظه که به خودم آمدم با پلیس تماس گرفتم.»
زن جوان گفت: «از روابط کاری شوهرش خبر ندارد و به کسی هم مظنون نیست.»
با توجه به اینکه هیچ سرنخی در این بازجوییها به دست نیامد، پلیس تصمیم گرفت زندگی شخصی حمید را مورد بررسی قرار دهد. در این مرحله فاش شد مقتول مدتی بعد از زمان ازدواجش با مهناز دچار اختلاف شده و آنها درگیریهای زیادی داشتند. حتی زن جوان چند بار به حالت قهر خانهاش را ترک کرده و بعد از مدتی دوباره برگشته بود.
این اطلاعات پلیس را به همسر قربانی ظنین کرد به همین خاطر مهناز برای دومین مرتبه پشت میز بازجویی نشانده شد. او اتهام قتل همسرش را انکار کرد و گفت هیچ اطلاعی از چگونگی قتل ندارد، بهرغم این انکارها، تحقیق از وی ادامه یافت تا اینکه او بعد از چندین روز بازجویی لب به اعتراف گشود و توضیح داد چطور با یک مرد افغان نقشه قتل شوهرش را کشیده است.
مهناز گفت: از وقتی با شوهرم ازدواج کردم، با او اختلافات شدیدی داشتم. نمیدانستم باید چهکنم خیلی ناراحت بودم. مخالفتهای من با کارهای شوهرم فایدهای نداشت و او من را اذیت میکرد. رفتارهای حمید طوری بود که دیگر زندگی کردن برایم معنایی نداشت. تلاشم برای اینکه شوهرم را تغییر دهم و زندگیام عوض شود، فایدهای نداشت. شرایط خانوادگیام هم طوری نبود که بتوانم از شوهرم جدا شوم. بالاخره تصمیم گرفتم شوهرم را به قتل برسانم. خودم نمیتوانستم این کار را بکنم و به یک همدست احتیاج داشتم. به همین خاطر با مردی افغان به نام نورمحمد ارتباط برقرار کردم. مدتی که گذشت به او گفتم میخواهم شوهرم را بکشم و نمیتوانم با او زندگی کنم. برای او توضیح دادم شوهرم چه کارهایی میکند و من چقدر از دستش عذاب میکشم، همین حرفها بود که باعث شد نورمحمد قبول کند حمید را به قتل برساند. نقشه را طراحی کردیم و قرار شد نورمحمد به خانه من بیاید.
متهم ادامه داد: «زمان قرار من در را بازکردم و نورمحمد وارد شد. بعد با کمک من شوهرم را به قتل رساند. او چاقوی تیزی داشت و با آن چاقو به شوهرم ضربه زد و جانش را گرفت. بعد از اینکه نقشهمان را اجرا کردیم، طبق قرار نورمحمد خانه را ترک کرد و من بعد از اینکه خودم را مرتب کردم، با پلیس تماس گرفتم و گفتم جسد شوهرم را در خانه پیدا کردهام.
این زن درباره همدستش نیز گفت: «من از نورمحمد خبری ندارم، قرار بود او بعد از قتل از کازرون فرار کند اما اصلاً نمیدانم به کجا رفته است.»
بنا بر این گزارش، پلیس با توجه به اعترافات مهناز تحقیقات گستردهای را برای بازداشت نورمحمد آغاز کرده اما هنوز ردپایی از این مرد به دست نیامده است.
سفرهای مرزی به خاطر سفارش خرید اسلحه در پایتخت
روزنامه قدس نوشت: قاچاقچی قدیمی از پایتخت سفارش خرید اسلحه می گرفت و سوار بر اتوبوس راهی سفر می شد. راز این مرد تبهکار زمانی فاش شد که رفت و آمدهای غیرعادی اش به اتوبوس قرمز رنگ از چشم ماموران پلیس دور نماند.
ساعت 12:30 شب 12 مردادماه سال جاری ماموران کلانتری 209 ترمینال غرب در حال گشتزنی در خیابانهای تاریک اطراف ترمینال بودند که ناگهان به اتوبوسی برخوردند که در داخلش سایه های مردانه ای دیده می شد در حالی که در گوشه ای پارک شده بود.
ماموران برای دقایقی به تماشای این رفت و آمدها نشستند و به صورت خزنده خود را به اتوبوس قرمز رنگ رساندند. وقتی پلیس در برابر مردان مرموز حاضر شد و از راننده خواست درهای اتوبوس و قسمت بار را باز کند تا از آن بازرسی کند ناگهان مرد جوانی پا به فرار گذاشت و عملیات تعقیب و گریز را پیش روی ماموران قرار داد.
مرد فراری در خیابان های تاریک سعی داشت از تیررس پلیس دور شود اما چند دقیقه ای طول نکشید که خود را در حلقه محاصره دید و دستانش را به نشانه تسلیم بالا برد. ماموران همزمان با زدن دستبند به این مرد جوان به بازرسی بدنی از او پرداختند و یک کلت کمری به همراه فشنگهای جنگی و گاز اشک آور پیدا کردند.
در این مرحله وقتی مشخص شد مرد فراری مسلح بوده و احتمال دارد در سرقتهای مسلحانه شرکت کرده باشد از وی که ایرج نام دارد بازجوییهای تخصصی شد و پلیس خود را در برابر یک قاچاقچی اسلحه دید.
ایرج در بازجوییها گفت: «من در تهران و در محله مشیریه زندگی می کنم، خیلی ها با واسطه می دانند که در زمینه خرید و فروش اسلحه فعالیت دارم و گاهی سفارش هایی می گیرم که برخی خواستار خرید اسلحه هستند».
وی افزود: «نوع اسلحه ها باید کلت کمری باشد چرا که قادر به حمل اسلحه های کلاش نیستم. وقتی سفارش خرید کلت را می گیرم راهی سفر شده و به شهرهای مرزی می روم».
این قاچاقچی اسلحه در ادامه گفت: «در مرز کسانی را می شناسم که فروشنده اسلحه به قیمتهای کمتر از 100 هزار تومان هستند، به راحتی از آنان اسلحه را خریده و با اتوبوس به تهران می آیم سپس با قیمت بالایی اسلحه را به سفارش دهنده می فروشم».
ایرج ادامه داد: «تا حالا بارها این کار را کرده ام و آخرین بار مردی از من یک کلت و چند فشنگ خواست، زود به سفر رفته و این کلت را به قیمت 70 هزار تومان خریدم و به تهران آوردم، به خاطر سفرهای زیاد به مرز با برخی از راننده ها دوست شده ام، وقتی شب به تهران رسیدم قصد رفتن به محله مان را نداشتم، کنار آنها بودم که ناگهان پلیس آمد، ترسیدم و پا به فرار گذاشتم».
بنا به این گزارش، با دستور بازپرس دادسرای ناحیه 20 تهران این مرد در اختیار پلیس تخصصی قرار گرفت تا پرده از جزئیات اقدامات تبهکارانه اش بردارند.
این گزارش حاکی است، تحقیقات نشان داد دیگر مردان در اتوبوس بی گناه بوده اند و پلیس سعی دارد سفارش دهنده اسلحه و انگیزه وی را نیز ردیابی کند.
خودکشی دختر و پسر بعد از ناکامی در ازدواج
روزنامه شرق نوشت: مخالفت با ازدواج دختر و پسری جوان سرنوشت تلخی را برایشان رقم زد و به خودکشی آنها انجامید.
چندی قبل به بازپرس جنایی پایتخت خبر رسید دختر جوانی به نام عاطفه بر اثر سقوط از پل بوستان نهجالبلاغه فوت شده است. بررسیهای اولیه نشان میداد مرگ دختر جوان مشکوک است. به همین دلیل پرونده در اختیار افسران پلیس آگاهی قرار گرفت تا آنها در اینباره تحقیق کنند.
بازجویی از خانواده عاطفه فاش کرد او از مدتها قبل با پسری به نام عماد در ارتباط بود و قصد داشت با وی ازدواج کند.
مادر عاطفه در اینباره گفت: «دخترم میگفت به عماد علاقه دارد و میخواهد با او ازدواج کند اما من و پدرش از همان ابتدا با این وصلت مخالفت کردیم. عاطفه جوان بود و قدرت تشخیص کافی را نداشت. به همین دلیل از عاطفه خواستیم به رابطهاش با عماد پایان بدهد.»
به دنبال اظهارات والدین متوفی ماموران عماد را بازداشت کردند. او درباره رابطهاش با عاطفه و مرگ وی گفت: «ما هر دو عاقل و بالغ بودیم و میتوانستیم به درستی برای خودمان تصمیم بگیریم اما خانواده عاطفه از همان اول با ازدواج ما مخالفت کردند. عاطفه تلاش زیادی کرد تا پدر و مادرش را راضی کند اما اوضاع روز به روز بدتر میشد و آنها به عاطفه گفته بودند دیگر حق ندارد من را ببیند.
روز حادثه من و دختر مورد علاقهام در بوستان نهجالبلاغه یکدیگر را دیدیم. عاطفه حال و روز خوشی نداشت و گفت این آخرین باری است که همدیگر را ملاقات میکنیم. من تلاش کردم او را آرام کنم اما درست زمانی که میخواستم از او خداحافظی کنم در یک لحظه به طرف پل پارک دوید و خود را از آنجا به پایین پرت کرد. ارتفاع پل زیاد بود و زمانی که بالای سر او رسیدم فوت شده بود.»
اظهارات عماد نشان میداد او در مرگ عاطفه نقشی ندارد با این حال پرونده مرگ دختر جوان همچنان در دست بررسی بود تا اینکه چندی بعد خبر رسید عماد در حالی که برای دیدن خانوادهاش به شهرستان رفته بود در آنجا خودکشی کرده است. به این ترتیب، پرونده اتهامی عماد که در شعبه 1156 مجتمع قضایی بعثت رسیدگی میشد، دیروز بسته و برای وی قرار منع تعقیب صادر شد.
کلاهبرداری فقط با ارسال دو پیامک
روزنامه شرق نوشت: ارسال پیامکی با مضمون برنده شدن جایزه، ترفندی است که تبهکاری ناشناس از آن برای دستبرد میلیونی به حساب بانکی شهروندان استفاده میکند.
تحقیقات پلیس در اینباره زمانی آغاز شد که زنی به دادسرای رسیدگی به جرایم اینترنتی رفت و مدعی شد فرد ناشناسی به بهانه برنده شدن او در قرعهکشی به رمز دوم و شماره حسابش دست یافته و حساب بانکیاش را خالی کرده است.
این زن در تشریح ماجرا به بازپرس شعبه دوم گفت: «چند روز قبل پیام کوتاهی برایم ارسال شد که در آن نوشته شده بود در قرعهکشی شرکت تلفن همراه، مبلغ 600هزار تومان شارژ برنده شدهام. در این پیامک اعلام شده بود اگر بخواهم اعتبار تلفنم شارژ میشود و در غیر این صورت، این پول را به حسابم واریز میکنند. من هم که به پول نیاز داشتم درخواست کردم پول نقد به حسابم واریز شود. ساعتی بعد پیام دیگری به من رسید که شمارهای به من اعلام و خواسته شده بود شماره رمز دوم و حسابم را به آن ارسال کنم. من هم که از برنده شدنم خیلی خوشحال بودم بدون در نظر گرفتن عواقب این کار، شماره حساب و رمز دومم را به شماره اعلامشده فرستادم و منتظر شدم تا جایزه 600 هزارتومانی به حسابم واریز شود. در این مدت ماجرا را برای بیشتر دوستانم تعریف کردم و همه فکر میکردند من واقعاً فرد خوششانسی هستم اما هرچه انتظار کشیدم خبری از جایزه نشد، تا اینکه چند روز قبل وقتی میخواستم از حساب بانکیام پول برداشت کنم، متوجه شدم موجودی حسابم صفر است. این در حالی بود که من حدود سهمیلیون تومان پول در حسابم داشتم. وقتی صورتحساب گرفتم و آن را کنترل کردم متوجه شدم چند روز قبل از طریق رمز دوم و به صورت اینترنتی همه موجودی حسابم برداشت شده است. وقتی این موضوع را با یکی از دوستانم که از برنده شدنم در قرعهکشی باخبر بود، در میان گذاشتم، او گفت به احتمال زیاد ماجرای برنده شدن جایزه ترفندی برای دستبرد به حساب بانکیام بوده است.»
به دنبال طرح این شکایت به افسران پلیس فتا دستور داده شد در اینباره تحقیق و عامل این سرقت را شناسایی کنند. بر اساس این گزارش، هماکنون تجسسها در اینباره بدون دستگیری متهم ادامه دارد و این در حالی است که تحقیقات نشان میدهد به احتمال زیاد افراد دیگری نیز طعمه کلاهبردار پیامکی شدهاند.
قتل شوهر با همدستی مرد غریبه
روزنامه شرق نوشت: زنی برای پایان دادن به اختلافات خانوادگی، نقشه قتل شوهرش را طراحی و آن را با همدستی مردی دیگر اجرا کرد.
اواسط تیرماه زنی جوان به نام مهناز به پلیس کازرون خبر داد، شوهرش به طرز مرموزی به قتل رسیده است. زمانی که ماموران در خانه این زن حاضر شدند، جسد مرد 28ساله به نام حمید را که غرق در خون روی زمین افتاده بود، مشاهده کردند. جراحات روی بدن این مرد نشان میداد او با ضربات متعدد و پیدرپی جسمی برنده کشته شده است.
در حالی که به نظر نمیرسید قاتل یا قاتلان برای ورود به قتلگاه با مانعی مواجه شده باشند و از سویی نشانهای نیز مبنی بر سرقت از خانه حمید وجود نداشت، به دستور بازپرس جنایی، پرونده جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت و تحقیقات در این خصوص آغاز شد.
مهناز در اولین بازجوییها گفت: «من برای انجام کاری خانه را ترک کرده بودم و حمید در منزل بود. وقتی برگشتم دیدم حمید غرق در خون در خانه افتاده است. با دیدن این صحنه شوکه شدم و بعد از چند لحظه که به خودم آمدم با پلیس تماس گرفتم.»
زن جوان گفت: «از روابط کاری شوهرش خبر ندارد و به کسی هم مظنون نیست.»
با توجه به اینکه هیچ سرنخی در این بازجوییها به دست نیامد، پلیس تصمیم گرفت زندگی شخصی حمید را مورد بررسی قرار دهد. در این مرحله فاش شد مقتول مدتی بعد از زمان ازدواجش با مهناز دچار اختلاف شده و آنها درگیریهای زیادی داشتند. حتی زن جوان چند بار به حالت قهر خانهاش را ترک کرده و بعد از مدتی دوباره برگشته بود.
این اطلاعات پلیس را به همسر قربانی ظنین کرد به همین خاطر مهناز برای دومین مرتبه پشت میز بازجویی نشانده شد. او اتهام قتل همسرش را انکار کرد و گفت هیچ اطلاعی از چگونگی قتل ندارد، بهرغم این انکارها، تحقیق از وی ادامه یافت تا اینکه او بعد از چندین روز بازجویی لب به اعتراف گشود و توضیح داد چطور با یک مرد افغان نقشه قتل شوهرش را کشیده است.
مهناز گفت: از وقتی با شوهرم ازدواج کردم، با او اختلافات شدیدی داشتم. نمیدانستم باید چهکنم خیلی ناراحت بودم. مخالفتهای من با کارهای شوهرم فایدهای نداشت و او من را اذیت میکرد. رفتارهای حمید طوری بود که دیگر زندگی کردن برایم معنایی نداشت. تلاشم برای اینکه شوهرم را تغییر دهم و زندگیام عوض شود، فایدهای نداشت. شرایط خانوادگیام هم طوری نبود که بتوانم از شوهرم جدا شوم. بالاخره تصمیم گرفتم شوهرم را به قتل برسانم. خودم نمیتوانستم این کار را بکنم و به یک همدست احتیاج داشتم. به همین خاطر با مردی افغان به نام نورمحمد ارتباط برقرار کردم. مدتی که گذشت به او گفتم میخواهم شوهرم را بکشم و نمیتوانم با او زندگی کنم. برای او توضیح دادم شوهرم چه کارهایی میکند و من چقدر از دستش عذاب میکشم، همین حرفها بود که باعث شد نورمحمد قبول کند حمید را به قتل برساند. نقشه را طراحی کردیم و قرار شد نورمحمد به خانه من بیاید.
متهم ادامه داد: «زمان قرار من در را بازکردم و نورمحمد وارد شد. بعد با کمک من شوهرم را به قتل رساند. او چاقوی تیزی داشت و با آن چاقو به شوهرم ضربه زد و جانش را گرفت. بعد از اینکه نقشهمان را اجرا کردیم، طبق قرار نورمحمد خانه را ترک کرد و من بعد از اینکه خودم را مرتب کردم، با پلیس تماس گرفتم و گفتم جسد شوهرم را در خانه پیدا کردهام.
این زن درباره همدستش نیز گفت: «من از نورمحمد خبری ندارم، قرار بود او بعد از قتل از کازرون فرار کند اما اصلاً نمیدانم به کجا رفته است.»
بنا بر این گزارش، پلیس با توجه به اعترافات مهناز تحقیقات گستردهای را برای بازداشت نورمحمد آغاز کرده اما هنوز ردپایی از این مرد به دست نیامده است.