PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : گذري به هزارتوي زمان



Behzad AZ
07-17-2010, 08:43 AM
گذري به هزارتوي زمان
نوشته: گري استيكس

ترجمه:كيوان فيض اللهي

اين سوال ساده امروز شايد بيشتر از هر زمان ديگري پرسيده شود. در جامعه ساعت زده ما هيچ گاه پاسخ، چيزي بيشتر از يك نيم نگاه نيست و ما مي توانيم براي انجام وظايف زمان بندي شده خود كه دائم فشرده تر مي شود، روزها را به قسمت هاي كوچكتر و كوچكتري تقسيم كنيم و مطمئنا هميشه مي دانيم كه مثلا الان ساعت هفت و سه دقيقه است. به هر حال رازگشايي هاي علمي نوين در مورد زمان اين سوال را به شكل بي پاياني آزاردهنده مي سازد. در جست وجوي شناختي دقيق از زمان، لحظه گريزپاي حال در ازدحام محو شونده نانوثانيه ها گم مي شود. ادراك ما از زمان حال به علت محدوديت ناشي از سرعت نور و تكانه هاي عصبي جهان را آن گونه كه لحظه اي پيش بود ترسيم مي كند. تنها بدان دليل كه خودآگاهي ما طور ديگري وانمود مي كند، لحظه اكنون را هرگز درك نمي كنيم. در اصل حتي انطباق كامل رويدادها نيز از دست ما خارج مي شود. نسبيت حكم مي كند كه زمان همچون معجوني عجيب و غريب در ترن هاي متحرك كندتر از ايستگاه ها و در كوه ها سريع تر از دره ها جاري مي شود. زمان ساعت مچي ما دقيقا هماني نيست كه در سر ماست. الان «تقريبا» هفت و چهار دقيقه بعد از ظهر است. دريافت هاي دروني ما از زمان به شدت متناقض اند. زمان هر زخمي را مرهم است اما در عين حال خود ويرانگري است بزرگ. زمان نسبي، اما مداوم است. اينجا زير بهشت زمان براي هر كاري هست (از كتاب سليمان در عهد عتيق - م) اما هرگز كافي نيست. زمان جاري است، مي خزد و به شتاب مي رود. ثانيه ها مي توانند هم شكافته شوند و هم كش آيند. زمان بسان رودي روان منتظر هيچ كس نمي ماند اما در لحظات هيجان انگيز مي ايستد. زمان به اندازه ضربان هاي قلب هر كس خصوصي و همچون برج ساعت ميدان شهر عمومي است. به هر حال ما براي رفع اين تضادها هر كاري از دستمان برآيد انجام مي دهيم. ظاهرا حالا هفت و پنج دقيقه بعدازظهر است و البته وقت طلاست. زمان، شريك تغيير، حريف سرعت و پول رايجي است كه اين همه به آن اهميت مي دهيم. زمان گرانبهاترين و بي همتاترين كالاي ماست. با اين حال هنوز مي گوييم نمي دانيم به كجا مي رود، يك سوم آن را در خواب به سر مي بريم و هيچ كس حقيقتا نمي تواند حساب كند چقدر از چوب خطتمان باقي مانده است. ما مي توانيم صدها راه براي صرفه جويي در وقت بيابيم اما به هر حال مقدار باقي مانده پيوسته كاهش مي يابد.الان كمي پيش از هفت و شش دقيقه بعدازظهر است.زمان و حافظه به درك ما از هويت مان شكل مي دهند. شايد احساس مي كنيم كه در پناه تاريخ هستيم اما در عين حال خود را عوامل مختاري در آينده مي پنداريم، مفهوم زمان به طور نگران كننده اي در ايده هاي فيزيكدانان و فلاسفه ناقص است. اگر زمان مثل ابعاد فضايي يك بعد است پس بايد ديروز، امروز و فردا به يك اندازه مشخص و ملموس باشند. آينده همانقدر بقا دارد كه گذشته داشت و تنها در جايي است كه ما هنوز نديده ايم. به هر حال اكنون جايي ساعت هفت و هفت دقيقه بعدازظهر است. خورخه لوئيز بورخس (L.G. Borges) نويسنده آرژانتيني مي نويسد «زمان جوهري است كه من از آن ساخته شده ام، زمان رودخانه اي است كه مرا با خود مي برد اما من خود آن رودخانه ام. زمان ببري است كه مرا مي بلعد اما من خود آن ببرم، آتشي است كه مرا مي سوزاند اما من خود آن آتشم. اكنون هفت و هشت دقيقه بعدازظهر است، ساعت هايتان را تنظيم كنيد.

شماره سپتامبر 2002 نشريه Scientific American ويژه نامه اي بود كه تماما به زمان اختصاص داشت. در آن زمان با موضوعات فيزيك، فلسفه، زيست شناسي، انسان شناسي و. . . مورد بررسي قرار گرفته است. در اين ويژه نامه خلاصه اي از آنچه علم در مورد چگونگي سيطره و كنترل زمان بر دنياي خارجي و داخلي مان كشف كرده است، بيان شد. اين آگاهي تصور ما از زمان را پربارتر خواهد كرد و براي كساني كه آرزو دارند بر زمان غلبه كنند يا دست كم با آن همگام شوند امتيازهايي عملي به حساب مي آيد. آنچه در زير مي آيد مقدمه اي است كه توسط گري استيكس (G. Stix) مسئول پروژه هاي ويژه بر اين مجموعه نوشته شده است.

بيشتر از دويست سال پيش بنجامين فرانكلين (Franklin.B) ضرب المثل مشهوري را ابداع كرد كه گذر دقايق و ساعت ها را با شيلينگ ها و پوندها برابر مي گرفت. هزاره جديد و آخرين دهه هاي پيش از آن مفهوم حقيقي سخنان وي را به نمايش گذاشته است. زمان در قرن بيست و يكم به همان چيزي تبديل شده است كه سوخت هاي فسيلي و فلزات گرانبها در دوره هاي پيشين بودند. اين ماده خام حياتي با اندازه و نرخي ثابت عامل محرك رشد اقتصادهاي مبتني بر ترابايت و گيگابايت در ثانيه (اقتصاد بر پايه تجارت اطلاعات) است. حتي يك اقتصاددان انگليسي كوشيد تا با بياني عددي از ضرب المثل فرانكلين روح هزاره اي زمان را تسخير كند. براساس فرمول استنتاج شده توسط يان واكر (I. Walker) از دانشگاه وارويك، سه دقيقه مسواك زدن دندان هاي شخصي معادل 45 سنت است، دستمزدي كه (بعد از محاسبه ماليات ها و بيمه بازنشستگي) بريتانيايي هاي با درآمد متوسط با پرداختن به كارهاي جانبي از آن چشم پوشي مي كنند. براساس اين فرمول نيم ساعت شستن ماشين با دست معادل 5/4 دلار است. شايد اين ساده سازي زمان به پول، ديدگاه فرانكلين را به نهايتي مضحك بكشاند اما اين تمسخر زمان، حقيقي و ناشي از تناوبي ريشه اي در چگونگي نگرش ما به گذر حوادث است. از عصر حجر در هزاران هزار سال پيش تاكنون سائق هاي بنيادي ما تغيير نكرده است. بسياري از دغدغه هاي امروزي ما پيرامون همان انگيزه هاي خوردن، توليدمثل و جنگ و گريز، دور مي زند. فرهنگ بشري با وجود پايداري اين انگيزه هاي ابتدايي، از زماني كه اجداد شكارچي ـ جمع آورنده ما در جنگل هاي ساوانا پرسه مي زدند، پي درپي دچار تحول شده است. شايد ژرف ترين دگرگوني در گذر طولاني از عصر حجر به عصر اطلاعات پيرامون تجربه شخصي ما از زمان مي چرخد.

در يك تعريف، زمان پيوستاري است كه در آن رويدادها، از گذشته تا آينده، از پي يكديگر مي آيند. امروزه تعداد رويدادهايي كه در يك مدت مشخص فشرده مي شود خواه يك سال باشد يا يك نانوثانيه (ميلياردم ثانيه) به شكل بي پاياني افزايش مي يابد. عصر تكنولوژي به يك بازي چشم و هم چشمي بدل شده است كه در آن بيشتر هميشه بهتر است. جيمز گليك ( J. Gleik) در كتابش با عنوان «جهان در شتاب» اشاره مي كند كه پيش از فراگير شدن ناوگان پست فدرال (نوعي پست هوايي سريع السير با تحويل خانه به خانه موسوم به FedEX) در دهه ،1980 معمولا تحويل دقيقا يك شبه مبادلات اوراق تجاري نيازي به بسته بندي نداشت. در ابتدا FedEX مشتري هايش را تحت تأثير قرار داد اما به زودي تمام دنيا انتظار داشتند كه اجناس صبح فردا برسند. گليك مي نويسد: «زماني كه همگان پست يك شبه را پذيرفتند بار ديگر مساوات برقرار شد و تنها نوبت يك گام سريع تر جهاني بود. »

ظهور اينترنت بار انتظار براي رسيدن ماشين محموله هاي پست فدرال در صبح فردا را از ميان برداشت. در زمان اينترنتي همه چيز در همه جا به يك باره اتفاق مي افتد. كاربران كامپيوترهاي متصل به شبكه، در نيويورك يا داكار، مي توانند در لحظه اي واحد شاهد آخرين خبر در يك صفحه اينترنتي باشند. در حقيقت زمان بر فضا برتري يافته است. شركت ساعت سازي سواچ با تلاش براي برچيدن مرزهاي زماني اي كه نقاط مختلف را مجزا مي كند، گامي بلند در راستاي اين روند برداشت. سواچ با قسمت كردن روز به 1000 جزء كه در همه جاي دنيا يكسان هستند و تعيين نصف النهار در شهر بيل سوئيس، محل اداره مركزي سواچ، استانداردي براي ثبت زمان اينترنتي ايجاد كرد كه مناطق زماني را حذف كرده است. اين ساعت اينترنتي ديجيتالي هنوز با گام هايش در حال پيشروي در شبكه اينترنت و ساختمان شركت سواچ در بيل است. اما دورنماي آن به عنوان استاندارد زمان همگاني فراگير مشابه آرزوهاي بر باد رفته براي تبديل شدن اسپرانتو به زباني جهاني است.

به دور از هرگونه فريبكاري دنياي ارتباطات حصارهاي زمان را از ميان برداشته است. اين موفقيت برپايه قابليت همواره در حال پيشرفت اندازه گيري هرچه دقيق تر زمان استوار است. در طول اعصار، توانايي اندازه گيري زمان مستقيما با افزايش كنترل ما بر محيط زندگي مان مرتبط بوده است. ثبت زمان عملي است كه بيش از بيست هزار سال پيش، زماني كه شكارچيان عصر يخبندان احتمالا براي دنبال كردن روزها بين هلال هاي ماه روي چوب يا استخوان شكاف هايي ايجاد مي كردند، برمي گردد و در حدود پنج هزار سال پيش يا بيشتر بابلي ها و مصري ها تقويم هايي براي كشاورزي و ساير فعاليت هاي حساس به زمان اختراع كردند. ساعت سازان اوليه ديوانه هاي دقيقي نبودند. آنها چرخه هاي طبيعي مثل روز خورشيدي، ماه قمري و سال خورشيدي را دنبال كردند. ساعت خورشيدي، اگر ابرها و شب آن را به دكوري بي فايده تبديل نمي كردند، نمي توانست كاري بيشتر از توصيف يك سايه انجام دهد. اما ساعت مكانيكي كه آغاز آن در قرن سيزدهم بود انقلابي را به راه انداخت كه هم پاي تحول به وجود آمده توسط اختراع بعدي يعني صنعت چاپ به دست گوتنبرگ، بود. زمان ديگر جاري نشد آنچنان كه به معني واقعي كلمه در يك ساعت آبي مي شد. بلكه اين بار با مكانيزمي تقسيم شده بود كه مي توانست تپش هاي يك نوسانگر را دنبال كند. زماني كه اين وسيله اصلاح شد اجازه داد تا گذر زمان در كسرهايي از ثانيه اندازه گيري شود. سرانجام ساعت مكانيكي امكان كوچك شدن ساعت را فراهم كرد. روزگاري آنها با يك فنر مارپيچ و بدون وزنه كار مي كردند كه مي توانست مانند يك جواهر حمل يا پوشيده شود. تكنولوژي قواعد ما را در روش سازماندهي جامعه دگرگون كرد. ساعت ابزاري بود كه به افراد امكان داد تا فعاليت هايشان را با سايرين هماهنگ كنند. ديويد لندز (D. Landes) تاريخ دان دانشگاه هاروارد در كتابش با عنوان «انقلاب در زمان: ساعت ها و شكل گري دنياي مدرن» مي نويسد: «وقت شناسي از آن منشا گرفته است نه بدون آن. خوب يا بد، اين ساعت مكانيكي است كه تمدني را ممكن ساخت كه مراقب گذشت زمان و در نتيجه بهره وري و عملكرد است. »

ساعت هاي مكانيكي قرن ها به عنوان دقيق ترين انواع باقي ماندند. به نسبت 700 سال گذشته در پنجاه سال اخير شاهد پيشرفت بيشتري در جست وجو براي وقت بوديم. اين تنها اينترنت نبود كه موجب غلبه بر فضا شد. زمان نسبت به ساير ماهيت هاي فيزيكي با دقت بيشتري اندازه گيري شده است. به طور مثال از زمان سپري شده براي تخمين زدن ابعاد فضايي استفاده شده است. امروزه استانداردسازان واحد متر را با فاصله اي كه نور در 1299792458 ثانيه در خلاء طي مي كند، اندازه مي گيرند. ساعت هاي اتمي علاوه بر اينكه در چنين سنجش هايي مورد استفاده قرار مي گيرند در تعيين موقعيت نيز نقش دارند. در برخي از آنها فركانس تشديد اتم هاي سزيم به طور شگفت آوري پايدار مي ماند و تبديل به پاندول كاذبي مي شود كه قادر به حفظ دقت در حدود يك نانوثانيه است. ماهواره هاي سيستم تعيين موقعيت جهاني (GPS) دائما موقعيتشان را اعلام و زمان را توسط ساعت هاي اتمي كه روي آنها نصب شده ثبت مي كنند. يك دستگاه گيرنده اين اطلاعات را نهايتا از چهار ماهواره دريافت و براي تعيين مختصات زميني عابر، كشتي يا هواپيمايي در پاتاگونيا (منطقه اي در جنوب آرژانتين) يا لاپلند (ناحيه اي در شمال اروپا و در مجاورت قطب شمال) پردازش مي كند. شرايط كاملا دقيق هستند. يك خطاي زماني در حدود ميليونم ثانيه از يكي از ماهواره ها مي تواند سيگنالي به گيرنده GPS بفرستد كه بيشتر از 400 متر اختلاف به وجود آورد (اگر اين خطا از سوي ساير ماهواره ها نيز ارسال شود). پيشرفت ها در زمينه ثبت دقيق زمان به سرعت ادامه مي يابد. در واقع شايد تا چند سال آينده ساعت سازان از خودشان پيشي بگيرند. آنها احتمالا چنان ساعت هاي اتمي دقيقي مي سازند كه همزمان كردن آنها با ساير ساعت ها غيرممكن خواهد بود. علاوه بر اين محققان به اصرار خود براي دقيق تر قسمت كردن و كوچك كردن ثانيه ادامه مي دهند. نياز به سرعت به سنگ بناي عصر اطلاعات بدل شده است. در آزمايشگاه ترانزيستورها مي توانند سريع تر از يك پيكوثانيه، يك هزار ميلياردم ثانيه، سوئيچ بزنند. يك تيم فرانسوي ـ هلندي ركورد سرعت جديدي در تقسيم ثانيه به اجزاي كوچك ثبت كردند. براساس گزارشي كه در سال گذشته منتشر شد يك چراغ چشمك زن ليزري پالس هايي با عمر 250 آتوثانيه (250 ميليارد ميلياردم ثانيه) ساطع كرد. شايد روزي اين چشمك زن به شكل يك دوربين فيلمبرداري درآيد كه مي تواند حركت اتم هاي منفرد را دنبال كند. عصر مدرن اهداف ثبت شده اي در ارزيابي زمان هاي بزرگ نيز دارد. روش هاي تاريخ گذاري راديومتريك، اندازه گيري زمان هاي دور، نشان مي دهند كه اكنون زمين حقيقتا چقدر پير است. قابليت تسلط آسان بر زمان و فضا چه در اينترنت و چه در هدايت يك هواپيماي مسافربري تحت كنترل GPS به ما اجازه مي دهد كارها را سريع تر انجام دهيم. تنها اين مسئله براي آزمايش باقي مانده است كه محدوده هاي سرعت تا كجا مي توانند امتداد يابند.

كنفرانس ها و كتاب هاي عمومي ايده هاي ماشين زمان كيهاني، مفهومي در سفر به جلو يا عقب در زمان، را به بازي مي گيرند اما با وجود توانايي ساعت سازان، زماني كه از «پرواز زمان» سخن مي گوييم نه فيزيك دانان و نه فلاسفه هيچ توافقي با آنچه ما در سر داريم، ندارند. سرگشتگي در مورد ماهيت زمان، شگفتي سه جانبه اي كه به گذشته، حال و آينده تجزيه مي شود، قرن ها پيش تر از دوران صنعتي وجود داشت. سنت آگوستين اين معماي توصيفي را روشن تر از هر كسي تشريح كرد. وي در كتاب اعترافاتش پرسيد «و سپس زمان چيست؟ مي دانم، اگر هيچ كس از من نپرسد و نمي دانم، اگر بخواهم آن را براي كسي كه پرسيده توضيح دهم» سپس وي تلاش مي كند تا علت دشواري تعريف زمان بندي را توضيح دهد «و سپس چگونه دو نوع زمان، گذشته و آينده، مي توانند باشند در حالي كه گذشته ديگر نيست و آينده هنوز نيامده است» فيزيكدانان متعصب نيز، آنهايي كه با قيد و بندهاي غيرعملي از مسئوليت شانه خالي مي كنند، به سختي با اين پرسش درگير هستند. ما مي گوييم زمان در حركت است همانطور كه به سوي مرگ ناگزيرمان مي شتابيم. اما اين توصيف دقيقا چه مفهومي دارد. بار علمي بيان اين مطلب كه زمان با سرعت يك ثانيه بر ثانيه سپري مي شود به مراتب بيشتر از گفته نن كوان (معمايي ضد و نقيض گونه به مفهوم كسب دانش شهودي كه در ذن بودا از آن براي كمك به عبادت استفاده مي شود) است. مي توان براي جريان جاري زمان نيز نوعي شدت جريان فرض كرد. اما احتمالا چنين مقياسي به سادگي در دسترس نخواهد بود. در واقع يكي از داغ ترين آنها در فيزيك نظري اين است كه آيا زمان به خودي خود غيرواقعي است يا نه. اغتشاش، يكي ديگر از آنهاست. فيزيكدانان به قدري در آن پيش رفتند كه فلاسفه را به تحقيق در مورد افزايش يا عدم افزايش متغير زمان به معادلاتشان واداشته اند. جوهر زمان معماي كهني است كه نه تنها ذهن فيزيكدانان و فلاسفه را به خود مشغول كرده بلكه انسان شناساني كه فرهنگ هاي غيرغربي را بررسي مي كنند را نيز جلب كرده است. در واقع اين فرهنگ ها سير حوادث و رويدادها را به شكل حركت يك توالي دايره وار غيرخطي تلقي مي كنند. براي بسياري از ما زمان نه تنها يك حقيقت بلكه عامل اصلي همه كارهايي است كه انجام مي دهيم. ما چه به طور ذاتي و چه اكتسابي زمان مدار هستيم. احتمالا احساسي كه ما از بودن ميان آينده و گذشته و يا در يك مفهوم سنتي از اسير بودن در ماندالاي بزرگ ريتم هاي طبيعي برگشتي داريم به يك حقيقت زيستي وابسته است. (ماندالا يا نقش نمادين جهان در مراسم مذهبي هندوئيسم و بودائيسم به عنوان ابزاري براي عبادت به كار مي رود. اساسا ماندالا نماينده جهان است، ناحيه اي مقدس براي حضور خدايان و نقطه اي براي تجمع نيروهاي جهاني. انسان يا همان جهان كوچك با ورود ذهني به ماندالا و پيشروي به مركز آن به طور تمثيلي به واسطه فرآيندهاي كيهاني، فروپاشي و تجمع مجدد هدايت مي شود. ) اين حقايق زيستي همان هايي هستند كه مقرر مي كنند چگونه توپي را با چوب بيسبال بزنيم، كي احساس خواب آلودگي كنيم و چه وقت زمان ما به سر آمده است. امروزه اين ريتم هاي زيستي حقيقي خودشان را به زيست شناسان نشان مي دهند. دانشمندان در حال نزديك شدن به مناطقي از مغز هستند كه احساس گذر زمان را در مواقع تفريح به وجود مي آورند، در واقع همان قسمت هايي كه احساس رخوت تدريجي را به هنگام نشستن در كنفرانسي و گوش دادن به سخنراني هاي كسل كننده، تحريك مي كنند. همچنين آنها در تلاشند تا با اتصالات ميان انواع مختلف حافظه و چگونگي سازماندهي و بازخواني رويدادها به ترتيب زماني، پي ببرند. بررسي انجام شده روي بيماران عصبي با حالت هاي متفاوتي از فراموشي كه برخي از آنها توانايي قضاوت دقيق در مورد گذر ساعت ها، ماه ها و حتي دهه ها را از دست داده اند، به تشخيص مناطقي از مغز كه در بردارنده چگونگي تجربه ما از زمان است كمك مي كند. به خاطر آوردن اينكه در كجاي ترتيب رويدادها قرار گرفته ايم معين مي كند كه ما كيستيم. بنابراين نهايتا اين موضوع كه در اصطلاح كيهان شناختي زمان در بردارنده يك حقيقت فيزيكي بنيادي است، اهميتي ندارد. اگر اين خيالي واهي است، هماني است كه ما قاطعانه به آن چسبيده ايم. احترامي كه نسبت به بعد چهارم، مكمل سه بعد فضايي ديگر، قائل مي شويم ارتباط تنگاتنگي با يك نياز رواني عميق و به غنيمت شمردن نقاط عطف گذراي پرمعنايي دارد كه همه ما در آن سهيم هستيم. مثل كريسمس، چهارم جولاي و روزهاي تولد، جز اين چگونه مي توان هيجان جشن ژانويه 2000 براي تاريخي را كه نه مشخص كننده مهم ترين بخش زندگي مسيح و نه براساس بسياري از شواهد هزاره واقعي است، توصيف كرد. به هر حال ما جشن هزاره آينده را اگر هنوز به عنوان يك گونه بر اين سياره حضور داشته باشيم، برگزار خواهيم كرد و در همان حال پنجاهمين سالگرد ازدواج پدر و مادرمان و بيستمين سال تأسيس ساختمان محل آتشنشاني داوطلبانه را گرامي مي داريم. انجام كارهايي از اين دست تنها راه پياده كردن نظم و سلسله مراتب در دنيايي است كه در آن ارسال پيام هاي فوري، عكس يك ساعته، تصفيه حساب پستي و تحويل مرسولات در همان روز، ما را به از دست دادن حس زنده بودن تهديد مي كند.