shirin71
08-06-2011, 05:13 AM
چکیده مقاله : درارتباط با مسائل سرپرستی از کودکان بی سرپرست
یکی از مسائل ومشکلاتی که امروزه بتدریج درحال فزونی است ، معضل تحویل طفل ازسوی والدین قانونی وطبیعی به متقاضیان نگهداری فرزند است
که گاهی با مقاصد خیرخواهانه واز سوی ترحم ودرجهت رفع مشکل عاطفی خانوادهای فاقد فرزند وازسوی اقوام وبستگان آنها صورت می گیرد وگاهی به صورت غیرقانونی وخلاف اصول انسانی وحقوق بشراز طریق فروش نوزاد ودریافت وجه صورت می گیرد. این اقدامات ، منجر به بی هویت نمودن این فرزندان وتغییر هویت واقعی ایشان مي گردد. وبروز مشکلات اجتماعی از قبیل فقدان سند سجلی ، مشکلات اداری وتحصیل وغیره ومراجعه متقاضیان به دادگستری جهت اخذ حکم سرپرستی اینگونه اطفال که امری خلاف قانون است وقراردادن دادگستری وبهزیستی درمقابل کار انجام شده ومشکلات ناشی از استرداد اینگونه اطفال جهت تحویل به والدین قانونی ، موضوع این مقاله است که سعی شده با نگاهی به پیشینه بحث فرزندخواندگی دراسلام وبحث خرید وفروش اطفال درمقررات بین المللی وداخلی به ابعاد مختلف این قضیه توجه وپرداخته شود.
کلید واژه :فرزند خواندگی ، اطفال بی سرپرست، خرید وفروش کودکان ، تغییر هویت ویا بی هویتی اطفال قاچاق کودکان ، برده فروشی نوین،خودفروشي كودكان ،هرزه نگاري كودكان
مقدمه
روایت شده روزی پیامبر گرامی اسلام مشغول خواندن نماز ظهر بودند دورکعت آخر را بسیار سریع به جای آوردند ، مردم از ایشان علت را سوال کردند ، آن حضرت فرمودند: مگر صدای شیون طفل را نشنیدید ؟
امروزه صدای شیون کودکان معصوم ، بیش از هرزمان دیگری بلند است . اما گويی آلودگی صوتی ناشی از مدرنیته وزندگی صنعتی ونیز آلودگی ناشی از درگیری به زندگی مادی و متفرعات آن ، امکان شنیدن صدای این کودکان را به کسی نمیدهد.
امروزه ، وقتی با قرائت تاریخ ، می خوانیم که کودکان در برهه ای از تاریخ زنده به گور می شدند ویا آنان را به عنوان برده می فروختند به شدت متاثر می شویم وتنفر وانزجار خود را از این اقدامات غیرانسانی بروز میدهیم . اما غافل از آن که درجامعه متمدن امروز ، که پیشرفت علم وتکنولوژی با آن دوران به هیچ وجه قابل قیاس نیست ، همچنان برده فروشی وبرده داری به شکل نوین وخرید وفروش کودکان ، تجارتی پرسود درسطح بین المللی به حساب می آید وشاید بهره ای که از علم وتکنولوژی گرفته اند آن است که خرید وفروش اعضای بدن کودکان نیز به موارد فوق افزوده شده است و صد اسف که گاهی شنیده می شود فروش کودکان ونوزادان از سوی خانواده ووالدین در ازاء دریافت مبالغی در برخی از نقاط کشور درحال وقوع است.
درعصر حاضر ، کودکان قربانیان مستقیم تزلزل در بنیاد خانواده ،افزایش آمار طلاق ، اعتیاد ، فقر وبیکاری ودرمواردی طمع ورفاه زدگی والدین هستند که نمونه های آن به صورت کودک آزاری ، کودکان خیابانی ، کودکان فراری ، فروش اعضای بدن کودکان ، سوء استفاده جنسی از کودکان واز همه بدتر فروش کودکان ونوزادان وتغییر هویت ویا بی هویتی آنها بروز کرده است .
یکی از بارزترین اشکال تضییع حقوق کودک ، جدا ساختن وی از والدین حقیقی وسپردن وی به خانواده دیگر وتلاش درجهت تغییر هویت وی ومحروم ساختن او از حقوق طبیعی وشرعی وی در اثر اینگونه اقدامات غیر قانونی است که متاسفانه گاهی در اثر بی توجهی به رعایت قانون ویا مهربانی وشفقت بیجا ، این اقدامات غیرقانونی با توسل به قانون ، شکل قانونی به خود می گیرد . دراین مقاله درصدد هستیم به این مساله بپردازیم وضمن تحلیل موضوع به بحث فرزند خواندگی ونیز دستورات دین مبین اسلام دراین حقوق پرداخت وضمن اشاره به معایب ومحاسن این موضوع ، واشاره به قانون حمایت از کودکان بدون سرپرست ، به ابعاد بین المللی وداخلی موضوع فروش کودکان ونوزادان بپردازیم تا اهمیت موضوع وجایگاه آن درقوانین ومقررات روشن شود ودر تصمیم سازی های آتی ، مدنظرمتولیان امر قرار گیرد.(انشاءاله)
الف : تعریف فرزند خواندگی
فرزند به کسی اطلاق می شود که با والدین خود رابطه خونی ونسبی داشته باشد . اگر تولد کودک ناشی از رابطه مشروع وقانونی والدین یعنی عقد نکاح باشد، «فرزند قانونی» ودرغیر اینصورت، «فرزند طبیعی » یا «فرزند نامشروع» خوانده می شود گاهی نیز ممکن است افرادی تحت تاثیر عواملی از قبیل نداشتن اولاد ، کمک به هم نوع وحمایت از اطفال یتیم و...... کودکانی را به عنوان فرزند پذیرفته ومتعهد شوند که مانند فرزند واقعی خویش با آنان رفتار نمایند به این عمل فرزند خواندگی می گویند درجه وابستگی فرزندی که به اینگونه پذیرفته می شود با خانواده پذیرنده وی تابع احکام قانون است پاره ای از قوانین کشورها اجازه می دهد که با شرایط خاص ، کودک بیگانه به خانواده ملحق شود وبطور کامل درزمره فرزندان مشروع زن وشوهر درآید. لیکن در پاره ای موارد ، این الحاق را به طور کامل نمی پذیرند وارتباط کودک را با خانواده طبیعی وی محفوظ می دارند واز پاره ای جهات نیز اورا درحکم فرزند خانواده پذیرنده قرار می دهند . بهرحال فرزند خوانده درواقع فرزند حکمی وانتساب او به خانواده مجازی است. لذا ممکن است درمواردی ودرنتیجه بروز حوادثی از قبیل فوت پدرومادرحکمی ، ارتباط ایجاد شده برهم بخورد وکودک درحکم فرزند خانواده دیگردرآید . درحالی که فرزند مشروع وقانونی را هیچ حادثه ای بیگانه نمی سازد وپیوند طبیعی او وپدر ومادر گسستنی نیست (1)
ب : فرزند خواندگی دراسلام
قرآن کریم صراحتاً درآیات 4و5 سوره احزاب فرزند خواندگی را دراسلام رد کرده است .(.......وماجعل (ادعیاءکم ابناءکم ذلکم قولکم بافواهکم وا... یقول الحق وهو یهدی السبیل . ادعوهم لآبائهم هو اقسط عندا.. فان لم تعملوا آبائهم فاخوانکم فی الدین وموالیکم و...... )(2)
«.... وپسرخوانده های شما پسر شما نیستند . این پسرخواندگی گفته خود شما است که به زبان خویش می گویید .وخداوند سخن حق وراست می گوید واوست که راه راست را می نماید . آن پسرها را به پدرانشان بازخوانید ، این نزد خدا راست تر ودرست تر است ، اگر پدران آنها را نشناسید آنها برادران دینی شما هستند .......»
درتفسیر المیزان ذیل این آیه آمده است که:(3 ) «(ادعیاء) جمع دعی ، به معنای پسرخوانده است ودرجاهلیت، این عمل (دعاء) و(تبنی) در بینشان دائر ومعمول بوده است وهمچنین دربین امت های مترقی آن روز ، مانند روم وفارس که وقتی کودکی را پسر خود می خواندند ، احکام فرزند صلبی را درحق او اجراء می کردند . یعنی اگر دختر بود ازدواج با او را حرام می دانستند وچون پدرخوانده می مرد ، به اونیز مانند سایر فرزندان ارث می دادند وهمچنین سایر احکام پدر وفرزندی را درباره او اجرا می کردند واسلام این عمل را لغو کرد.
بنابراین مفاد آیه این است که خدای تعالی آن کسانی را که شما آنها را فرزند خود خواند ه اید ، فرزندان شما قرار نداده تا احکام فرزندان صلبی درحق آنان نیز جاری می باشد .
ودرآیه بعدی ذیل عبارت «ذلکم قولکم بافواهکم والله یقول الحق وهو یهدی السبیل » می فرماید : «کلمه (ذلکم) دراین آیه اشاره به مساله فرزند خواندگی دارد ومعنای (قولکم بافواهکم ) این است که : «اینکه شما فرزند دیگری را به خود نسبت میدهید ، سخنی است که با دهان های خود می گویید وجز این اثری ندارد.» واین تعبیر کنایه از بی اثر بودن این سخن است ومعنای حق بودن قول خدا این است که او ازچیزی خبر می دهد که واقع وحقیقت مطلب مطابق با آن است واگر حکم وفرمانی براند ، آثارش برآن مترتب می شود ومصلحت واقعی مطابق آن است ومعنای راهنمايیش به راه ، این است که هرکس را هدایت کند، برآن راه حقی وادارش می کند که خیر وسعادت درآن است . ودراین دوجمله اشاره است به اینکه وقتی سخن شما بیهوده وبی اثر است ، وسخن خدا همواره با اثر ومطابق واقع است ، پس سخن خود را رها نموده وسخن اورا بگیرید وسپس خداوند می فرماید : وقتی می خواهید پسرخوانده خود را معرفی ویا صدا کنید طوری صدا بزنید که مخصوص پدرانشان شوند . یعنی به پدرشان نسبت دهید (وبگوئید ای پسر فلانی ، ونگوئید پسرم) وخواندن شما آنان را به نام پدرانشان ، به عدالت نزدیک تر است واگر علم به پدران آنها ندارید وپدرانشان را نمی شناسید (هنگام صدا زدن ) به غیر پدرانشان نسبت ندهید ، بلکه آنان را برادر خطاب کنید ویا به اعتبار ولایت دینی ولی خود بخوانید ودر ادامه می فرمایند ، گناهی بر شما نیست درمواردی که اشتباهاً ویا از روی فراموشی ایشان را به غیر پدرانشان نسبت دهید ، ولیکن درمواردی که دلهایتان آگاه است ، وعمداً این کار را می کنید ، گناهکارید(2)
حضرت آیت ا... مکارم شیرازی نیز درتفسیر نمونه درتفسیر آیه مذکور چنین فرموده اند :«درعصرجاهلیت معمول بوده که بعضی از کودکان را به عنوان فرزند خود انتخاب می کردند وآن را پسر خود می خواندند وبه دنبال این نامگذاری تمام حقوق را که یک پسر از پدر داشت برای او قائل می شدند واز پدرخوانده اش ارث می بردوپدرخوانده نیز وارث او می شد وتحریم زن پدر یا همسر فرزنددر مورد آنها حاکم بوده وحتی پیامبراکرم برای کوبیدن این سنت غلط همسرپسرخوانده اش زیدبن حارثه را بعد از آنکه از (زید) طلاق گرفت به ازدواج خود درآورد تا روشن شود این الفاظ توخالی نمی تواند واقعیتها را دگرگون سازد ، چرا که رابطه پدری وفرزندی یک رابطه طبیعی است وبا الفاظ وقراردادها وشعارها هرگز حاصل نمی شود .
حتی درروایات اسلامی می خوانیم که (زیدبن حارثه) بعد از آن که پیامبر اور را آزاد کرد به عنوان (زیدبن محمد) خوانده می شود تا اینکه قرآن نازل شد ودستورفوق را آورده از آن به بعد پیامبر به او فرمود : تو (زیدبن حارثه ) ای ، ومردم اورا (مولی رسول ا...) می خواندند(4)
ج: فرزند خواندگی در حقوق ایران :
درقانون مدنی ایران ، فرزند خواندگی وجود ندارد .ولی ازآنجاکه سرپرستی از یتیمان و کودکان بی سرپرست به شدت توصیه شده است وبسیاری از خانواده ها ، با اشتیاق سرپرستی کودکان درمانده را می پذیرفتند واموال خود را بدین منظور وقف می کردند ، ولی این تعهد اخلاقی بودوجنبه الزام آورنداشت لذا قانون حمایت از کودکان بدون سرپرست مورخ 12/1/1354 تصویب شد واین قانون نخستین گام درمنظم ساختن روابطه اخلاقی این کودکان با خانواده ها بود .
لفظ «سرپرستی » عنوانی بود که به ابتکار قانونگذار به کار رفت ودرواقع کنایه از امکان پذیرفتن فرزند درخانواده است. (5)
حتی برای پرهیز از این توهم که فرزند خواندگی ایرانیان غیر شیعه نیز تابع قانون می شود ، قانونگذار ناچار پرده پوشی را رها کرده ومقرر داشته است : ((مقررات احوال شخصیه ایرانیان غیرشیعه درمورد فرزند خواندگی به اعتبار خود باقی است .)) به هرصورت مقررات مذکور ، گرچه پدیده ای نو وتازه درحقوق ، محسوب می شود ولی پس از حدود 30 سال از تعریف قانون مذکور ، امروز ضرورت اصلاح قانون مذکور احساس می شود (2)
د: محاسن ومعایب فرزند خواندگی :
بیگمان امروزه سرپرستی از کودکان یتیم وبدون سرپرست ، ازنظر اجتماعی فواید بسیار زیادی دارد واصل قضیه قابل انکار نیست زیرا کودکان یتیم وبی سرپرست کانونی برای رشد می یابند ودرجامعه رها نمی شوند . اگر برای این کودکان که فاقد سرپرست هستند ، سرپرستی تعیین نشود واز تربیت صحیح محروم باشند،درآینده وپس از رسیدن به سن نوجوانی وجوانی ، معضلات زیادی ایجاد خواهند کرد وناهنجاری ها وبزهکاری ها افزایش می یابد، درحالی که با تعیین سرپرست ، ضمن اینکه از بار مسؤولیت دولت کاسته می شود. خانواده هایی که از نعمت فرزند محروم هستند چراغی برای زندگی یکنواخت وخسته کننده خود می یابند واین خانواده ها از افسردگی وبیماری های روحی روانی ناشی از عدم تولد فرزند ، رها می شوند وحتی این امر می تواند از افزایش آمار تکان دهنده طلاق در جامعه بکاهد . فراتر از آن، اگر بتوان با درنظرگرفتن مصالح اجتماعی ، کودکان دارای سرپرست که گاهی مادران ایشان به قصد پوشیده نگاه داشتن گناه خود ویا گاهی به دلیل عدم توان تامین مخارج وی در آینده وفقر اقتصادی ، اندیشه نابود کردن وی را در سر می پرورانند ،به دیگران سپرد، راهی تازه برای رهایی خویش وتامین سعادت فرزند می یابند .
یکی از مسائل ومشکلاتی که امروزه بتدریج درحال فزونی است ، معضل تحویل طفل ازسوی والدین قانونی وطبیعی به متقاضیان نگهداری فرزند است
که گاهی با مقاصد خیرخواهانه واز سوی ترحم ودرجهت رفع مشکل عاطفی خانوادهای فاقد فرزند وازسوی اقوام وبستگان آنها صورت می گیرد وگاهی به صورت غیرقانونی وخلاف اصول انسانی وحقوق بشراز طریق فروش نوزاد ودریافت وجه صورت می گیرد. این اقدامات ، منجر به بی هویت نمودن این فرزندان وتغییر هویت واقعی ایشان مي گردد. وبروز مشکلات اجتماعی از قبیل فقدان سند سجلی ، مشکلات اداری وتحصیل وغیره ومراجعه متقاضیان به دادگستری جهت اخذ حکم سرپرستی اینگونه اطفال که امری خلاف قانون است وقراردادن دادگستری وبهزیستی درمقابل کار انجام شده ومشکلات ناشی از استرداد اینگونه اطفال جهت تحویل به والدین قانونی ، موضوع این مقاله است که سعی شده با نگاهی به پیشینه بحث فرزندخواندگی دراسلام وبحث خرید وفروش اطفال درمقررات بین المللی وداخلی به ابعاد مختلف این قضیه توجه وپرداخته شود.
کلید واژه :فرزند خواندگی ، اطفال بی سرپرست، خرید وفروش کودکان ، تغییر هویت ویا بی هویتی اطفال قاچاق کودکان ، برده فروشی نوین،خودفروشي كودكان ،هرزه نگاري كودكان
مقدمه
روایت شده روزی پیامبر گرامی اسلام مشغول خواندن نماز ظهر بودند دورکعت آخر را بسیار سریع به جای آوردند ، مردم از ایشان علت را سوال کردند ، آن حضرت فرمودند: مگر صدای شیون طفل را نشنیدید ؟
امروزه صدای شیون کودکان معصوم ، بیش از هرزمان دیگری بلند است . اما گويی آلودگی صوتی ناشی از مدرنیته وزندگی صنعتی ونیز آلودگی ناشی از درگیری به زندگی مادی و متفرعات آن ، امکان شنیدن صدای این کودکان را به کسی نمیدهد.
امروزه ، وقتی با قرائت تاریخ ، می خوانیم که کودکان در برهه ای از تاریخ زنده به گور می شدند ویا آنان را به عنوان برده می فروختند به شدت متاثر می شویم وتنفر وانزجار خود را از این اقدامات غیرانسانی بروز میدهیم . اما غافل از آن که درجامعه متمدن امروز ، که پیشرفت علم وتکنولوژی با آن دوران به هیچ وجه قابل قیاس نیست ، همچنان برده فروشی وبرده داری به شکل نوین وخرید وفروش کودکان ، تجارتی پرسود درسطح بین المللی به حساب می آید وشاید بهره ای که از علم وتکنولوژی گرفته اند آن است که خرید وفروش اعضای بدن کودکان نیز به موارد فوق افزوده شده است و صد اسف که گاهی شنیده می شود فروش کودکان ونوزادان از سوی خانواده ووالدین در ازاء دریافت مبالغی در برخی از نقاط کشور درحال وقوع است.
درعصر حاضر ، کودکان قربانیان مستقیم تزلزل در بنیاد خانواده ،افزایش آمار طلاق ، اعتیاد ، فقر وبیکاری ودرمواردی طمع ورفاه زدگی والدین هستند که نمونه های آن به صورت کودک آزاری ، کودکان خیابانی ، کودکان فراری ، فروش اعضای بدن کودکان ، سوء استفاده جنسی از کودکان واز همه بدتر فروش کودکان ونوزادان وتغییر هویت ویا بی هویتی آنها بروز کرده است .
یکی از بارزترین اشکال تضییع حقوق کودک ، جدا ساختن وی از والدین حقیقی وسپردن وی به خانواده دیگر وتلاش درجهت تغییر هویت وی ومحروم ساختن او از حقوق طبیعی وشرعی وی در اثر اینگونه اقدامات غیر قانونی است که متاسفانه گاهی در اثر بی توجهی به رعایت قانون ویا مهربانی وشفقت بیجا ، این اقدامات غیرقانونی با توسل به قانون ، شکل قانونی به خود می گیرد . دراین مقاله درصدد هستیم به این مساله بپردازیم وضمن تحلیل موضوع به بحث فرزند خواندگی ونیز دستورات دین مبین اسلام دراین حقوق پرداخت وضمن اشاره به معایب ومحاسن این موضوع ، واشاره به قانون حمایت از کودکان بدون سرپرست ، به ابعاد بین المللی وداخلی موضوع فروش کودکان ونوزادان بپردازیم تا اهمیت موضوع وجایگاه آن درقوانین ومقررات روشن شود ودر تصمیم سازی های آتی ، مدنظرمتولیان امر قرار گیرد.(انشاءاله)
الف : تعریف فرزند خواندگی
فرزند به کسی اطلاق می شود که با والدین خود رابطه خونی ونسبی داشته باشد . اگر تولد کودک ناشی از رابطه مشروع وقانونی والدین یعنی عقد نکاح باشد، «فرزند قانونی» ودرغیر اینصورت، «فرزند طبیعی » یا «فرزند نامشروع» خوانده می شود گاهی نیز ممکن است افرادی تحت تاثیر عواملی از قبیل نداشتن اولاد ، کمک به هم نوع وحمایت از اطفال یتیم و...... کودکانی را به عنوان فرزند پذیرفته ومتعهد شوند که مانند فرزند واقعی خویش با آنان رفتار نمایند به این عمل فرزند خواندگی می گویند درجه وابستگی فرزندی که به اینگونه پذیرفته می شود با خانواده پذیرنده وی تابع احکام قانون است پاره ای از قوانین کشورها اجازه می دهد که با شرایط خاص ، کودک بیگانه به خانواده ملحق شود وبطور کامل درزمره فرزندان مشروع زن وشوهر درآید. لیکن در پاره ای موارد ، این الحاق را به طور کامل نمی پذیرند وارتباط کودک را با خانواده طبیعی وی محفوظ می دارند واز پاره ای جهات نیز اورا درحکم فرزند خانواده پذیرنده قرار می دهند . بهرحال فرزند خوانده درواقع فرزند حکمی وانتساب او به خانواده مجازی است. لذا ممکن است درمواردی ودرنتیجه بروز حوادثی از قبیل فوت پدرومادرحکمی ، ارتباط ایجاد شده برهم بخورد وکودک درحکم فرزند خانواده دیگردرآید . درحالی که فرزند مشروع وقانونی را هیچ حادثه ای بیگانه نمی سازد وپیوند طبیعی او وپدر ومادر گسستنی نیست (1)
ب : فرزند خواندگی دراسلام
قرآن کریم صراحتاً درآیات 4و5 سوره احزاب فرزند خواندگی را دراسلام رد کرده است .(.......وماجعل (ادعیاءکم ابناءکم ذلکم قولکم بافواهکم وا... یقول الحق وهو یهدی السبیل . ادعوهم لآبائهم هو اقسط عندا.. فان لم تعملوا آبائهم فاخوانکم فی الدین وموالیکم و...... )(2)
«.... وپسرخوانده های شما پسر شما نیستند . این پسرخواندگی گفته خود شما است که به زبان خویش می گویید .وخداوند سخن حق وراست می گوید واوست که راه راست را می نماید . آن پسرها را به پدرانشان بازخوانید ، این نزد خدا راست تر ودرست تر است ، اگر پدران آنها را نشناسید آنها برادران دینی شما هستند .......»
درتفسیر المیزان ذیل این آیه آمده است که:(3 ) «(ادعیاء) جمع دعی ، به معنای پسرخوانده است ودرجاهلیت، این عمل (دعاء) و(تبنی) در بینشان دائر ومعمول بوده است وهمچنین دربین امت های مترقی آن روز ، مانند روم وفارس که وقتی کودکی را پسر خود می خواندند ، احکام فرزند صلبی را درحق او اجراء می کردند . یعنی اگر دختر بود ازدواج با او را حرام می دانستند وچون پدرخوانده می مرد ، به اونیز مانند سایر فرزندان ارث می دادند وهمچنین سایر احکام پدر وفرزندی را درباره او اجرا می کردند واسلام این عمل را لغو کرد.
بنابراین مفاد آیه این است که خدای تعالی آن کسانی را که شما آنها را فرزند خود خواند ه اید ، فرزندان شما قرار نداده تا احکام فرزندان صلبی درحق آنان نیز جاری می باشد .
ودرآیه بعدی ذیل عبارت «ذلکم قولکم بافواهکم والله یقول الحق وهو یهدی السبیل » می فرماید : «کلمه (ذلکم) دراین آیه اشاره به مساله فرزند خواندگی دارد ومعنای (قولکم بافواهکم ) این است که : «اینکه شما فرزند دیگری را به خود نسبت میدهید ، سخنی است که با دهان های خود می گویید وجز این اثری ندارد.» واین تعبیر کنایه از بی اثر بودن این سخن است ومعنای حق بودن قول خدا این است که او ازچیزی خبر می دهد که واقع وحقیقت مطلب مطابق با آن است واگر حکم وفرمانی براند ، آثارش برآن مترتب می شود ومصلحت واقعی مطابق آن است ومعنای راهنمايیش به راه ، این است که هرکس را هدایت کند، برآن راه حقی وادارش می کند که خیر وسعادت درآن است . ودراین دوجمله اشاره است به اینکه وقتی سخن شما بیهوده وبی اثر است ، وسخن خدا همواره با اثر ومطابق واقع است ، پس سخن خود را رها نموده وسخن اورا بگیرید وسپس خداوند می فرماید : وقتی می خواهید پسرخوانده خود را معرفی ویا صدا کنید طوری صدا بزنید که مخصوص پدرانشان شوند . یعنی به پدرشان نسبت دهید (وبگوئید ای پسر فلانی ، ونگوئید پسرم) وخواندن شما آنان را به نام پدرانشان ، به عدالت نزدیک تر است واگر علم به پدران آنها ندارید وپدرانشان را نمی شناسید (هنگام صدا زدن ) به غیر پدرانشان نسبت ندهید ، بلکه آنان را برادر خطاب کنید ویا به اعتبار ولایت دینی ولی خود بخوانید ودر ادامه می فرمایند ، گناهی بر شما نیست درمواردی که اشتباهاً ویا از روی فراموشی ایشان را به غیر پدرانشان نسبت دهید ، ولیکن درمواردی که دلهایتان آگاه است ، وعمداً این کار را می کنید ، گناهکارید(2)
حضرت آیت ا... مکارم شیرازی نیز درتفسیر نمونه درتفسیر آیه مذکور چنین فرموده اند :«درعصرجاهلیت معمول بوده که بعضی از کودکان را به عنوان فرزند خود انتخاب می کردند وآن را پسر خود می خواندند وبه دنبال این نامگذاری تمام حقوق را که یک پسر از پدر داشت برای او قائل می شدند واز پدرخوانده اش ارث می بردوپدرخوانده نیز وارث او می شد وتحریم زن پدر یا همسر فرزنددر مورد آنها حاکم بوده وحتی پیامبراکرم برای کوبیدن این سنت غلط همسرپسرخوانده اش زیدبن حارثه را بعد از آنکه از (زید) طلاق گرفت به ازدواج خود درآورد تا روشن شود این الفاظ توخالی نمی تواند واقعیتها را دگرگون سازد ، چرا که رابطه پدری وفرزندی یک رابطه طبیعی است وبا الفاظ وقراردادها وشعارها هرگز حاصل نمی شود .
حتی درروایات اسلامی می خوانیم که (زیدبن حارثه) بعد از آن که پیامبر اور را آزاد کرد به عنوان (زیدبن محمد) خوانده می شود تا اینکه قرآن نازل شد ودستورفوق را آورده از آن به بعد پیامبر به او فرمود : تو (زیدبن حارثه ) ای ، ومردم اورا (مولی رسول ا...) می خواندند(4)
ج: فرزند خواندگی در حقوق ایران :
درقانون مدنی ایران ، فرزند خواندگی وجود ندارد .ولی ازآنجاکه سرپرستی از یتیمان و کودکان بی سرپرست به شدت توصیه شده است وبسیاری از خانواده ها ، با اشتیاق سرپرستی کودکان درمانده را می پذیرفتند واموال خود را بدین منظور وقف می کردند ، ولی این تعهد اخلاقی بودوجنبه الزام آورنداشت لذا قانون حمایت از کودکان بدون سرپرست مورخ 12/1/1354 تصویب شد واین قانون نخستین گام درمنظم ساختن روابطه اخلاقی این کودکان با خانواده ها بود .
لفظ «سرپرستی » عنوانی بود که به ابتکار قانونگذار به کار رفت ودرواقع کنایه از امکان پذیرفتن فرزند درخانواده است. (5)
حتی برای پرهیز از این توهم که فرزند خواندگی ایرانیان غیر شیعه نیز تابع قانون می شود ، قانونگذار ناچار پرده پوشی را رها کرده ومقرر داشته است : ((مقررات احوال شخصیه ایرانیان غیرشیعه درمورد فرزند خواندگی به اعتبار خود باقی است .)) به هرصورت مقررات مذکور ، گرچه پدیده ای نو وتازه درحقوق ، محسوب می شود ولی پس از حدود 30 سال از تعریف قانون مذکور ، امروز ضرورت اصلاح قانون مذکور احساس می شود (2)
د: محاسن ومعایب فرزند خواندگی :
بیگمان امروزه سرپرستی از کودکان یتیم وبدون سرپرست ، ازنظر اجتماعی فواید بسیار زیادی دارد واصل قضیه قابل انکار نیست زیرا کودکان یتیم وبی سرپرست کانونی برای رشد می یابند ودرجامعه رها نمی شوند . اگر برای این کودکان که فاقد سرپرست هستند ، سرپرستی تعیین نشود واز تربیت صحیح محروم باشند،درآینده وپس از رسیدن به سن نوجوانی وجوانی ، معضلات زیادی ایجاد خواهند کرد وناهنجاری ها وبزهکاری ها افزایش می یابد، درحالی که با تعیین سرپرست ، ضمن اینکه از بار مسؤولیت دولت کاسته می شود. خانواده هایی که از نعمت فرزند محروم هستند چراغی برای زندگی یکنواخت وخسته کننده خود می یابند واین خانواده ها از افسردگی وبیماری های روحی روانی ناشی از عدم تولد فرزند ، رها می شوند وحتی این امر می تواند از افزایش آمار تکان دهنده طلاق در جامعه بکاهد . فراتر از آن، اگر بتوان با درنظرگرفتن مصالح اجتماعی ، کودکان دارای سرپرست که گاهی مادران ایشان به قصد پوشیده نگاه داشتن گناه خود ویا گاهی به دلیل عدم توان تامین مخارج وی در آینده وفقر اقتصادی ، اندیشه نابود کردن وی را در سر می پرورانند ،به دیگران سپرد، راهی تازه برای رهایی خویش وتامین سعادت فرزند می یابند .