توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سياهكل و ديلمان (گیلان)
sorna
07-16-2010, 12:20 AM
سياهكل و ديلمان :
اين شهرستان با وسعت حدود 10486 كيلومتر مربع است .
جاذبه هاي ميراث گردشگري شهرستان سياهكل :
آبشار لونك در 20 كيلومتري سياهكل
تپه هاي باستاني قلعه كوتي كوه پس (محل كاوش هيئت مشترك ايران و ژاپن)
تي تي كاروانسرا
برج تاريخي روستاي كرماور
حمام قديمي ديلمان
چشمه لاري خاني
غار ديار جان
چشمه سارهاي لارخاني
قلعه تاريخي كوتول شاه در روستاي موشاه
بقعه تاريخي لمش
بقعه تاريخي زيارتگاه
بقعه آقا سيد ابراهيم معروف به امامزاده تورار
گورستان هاي باستاني كافرستان
مناطق زيباي اردسامان ، لشكستان و شاه جهان
كافر قلعه عين شيخ
مراتع تاريخي اسب ديل و سخانيان كومني
sorna
07-16-2010, 12:25 AM
بربلنداي سياهكل
سفر از ابرها به خورشيد
http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1388/12/02/100868043121.jpg
جام جم آنلاين: زندگي بهار را زيست. تابستان را نوشيد. شعلههاي سركش پاييز زندگي را به تماشانشست. اما زمستان نيامد. جا زد تا همين لحظه يعني نخستين روزهاي بهمن ماه كه تو پا به جاده شدي و سوار بر قصه سرزمينهاي سبز شمالي. زمستان كه جا زد جاده را ميكشاني به سمت مه و باران در بلنديهاي سبز شمال؛ هر چند نميداني چه چيز در انتظار است.چه ميداني فصلي كه بهار نيست. از تابستان بويي نبرده است.
از شعلههاي سرخ ونارنجي پائيزي در آن خبري نيست از زمستان هم، چه ميتواند باشد. اما بدان كه زمينگير نميشوي و جادههاي كوهستاني هم در اين فصل عجيب تا آخر راه با تو ميآيند. بنابراين پا به پاي ما بيا. قصه را از دل زيباييهاي سياهكل آغاز ميكنيم. سياهكل و جنگلهايش، قصههايش، جنگهايش، مردانش، زنانش و مهاش. مه كه در كوچه پس كوچههاي سياهكل رها ميشود. ما خود را ابتداي جاده سياهكل - ديلمان ميرسانيم. شهر را خيلي زود دوره كن. تاريخي دارد براي خودش. اما مقصد بلنديهاي ديلمان است. مه همچنان ميآيد و ميآيد و ميرود بيقرار. مه رفيق راه مردان جسور، مبارزان جنگل در حافظه تاريخي تو چرخ ميخورد.
اگر بهار و تابستان يا پاييز را به سويي بكشاني ميبيني قصه سياهكل را جنگلي تو در تو و سبز در سبز دربر ميگيرد بسان نگين انگشتري. جايگاهي جز اين را هم نشايد. شعلهكشان جنگلهايش در پاييز هزار رنگ را از دست ندهيد. سياهكل را اگر به سمت شمال و شمال شرقي بكشاني ميشود لاهيجان. قصه را به شرق كه برساني ميرسي به لنگرود. از جنوب شرقي بروي ميشود املش زيبا كه امروز مسافران زيادي دارد و شهر زيتون يعني رودبار. اگر جاده را به سمت غرب ببري ميشود رشت. دل سياهكل را رودخانههايي چون شيمرود و خرارود جلا ميدهد و جان ميبخشد. زمزمه هر روز و هر لحظهاش ميشود. وقت تنگ است و سياهكل را به ديلمان بايد بكشاني. ديلمان تاريخ سياهكل است. آل بويه كه خاطرتان هست. همين جا در تاريخ ماندگار شدند. علاوه بر زيباييهاي ديلمان ميتوان خود را به روستاي اسپيلي و شاه شهيدان كشيد. زيبايي كم نظيري را به رخت ميكشاند. هرچند ما وقت نداريم تا پا به پاي قصههايش شويم. ديلمان را به بلندا ميكشاني. دو سوي جاده تا چشم كار ميكند درخت است و درخت است ودرخت و بعد خانههاي شيرواني. نسبتا اميدواركننده است. هنوز هويت جنگل نشينها به دست تبر سپرده نشده است تا ساختمان پشت ساختمان شانه بدهد به جاي درختان سبز. هرچند كم هم قرباني نگرفتهاند سبز و سرخ. جنگل تنك شده است. بيجار، خانه و استخرهاي پرورش ماهي قزلآلا. اين ديلماني است كه الان پيش رويت است. جنگل آنقدر تنك شده كه بتوان عمقش را ديد. برخلاف سالهاي سال كه خورشيد نميتوانست خود را از لابهلاي شاخههاي تو در تو عبور دهد و به خاك جنگل برسد. الان مدتي است كه سرانگشتان گرمش آشناي زمين اينجاست. هرچند ديگر درختي نميرويد. جاده تن كوه را پيچ و تاب ميدهد و بالا ميرود. مسير طولاني است و پراز خانههاي روستايي. شايد همين مساله شما را از ادامه راه بازدارد. بويژه اينكه آبشار لونك هم درهمين مسير است و ممكن است با رسيدن به آبشار لونك و سايهسارهايي كه براي استراحت وجود دارد پا پس بكشيد وادامه ندهيد. اما فريفته آبشار نشويد. زيبايي، جايي دورتر در انتظار شماست. بسياري آرامش خويش را در همان بلنديها يافته اند و در سال چند بار مسير زندگي را به اين سمت ميكشند تا تنها براي يك لحظه به تماشاي معجزهاي كه در عمق درههاي اين سمت رخ ميدهد بنشينند. ما البته يك دليل ديگر هم داشتيم كه در پاي لونك توقف كرديم؛ براي حل سوءتفاهمهاي خود با هموطنان سياهكلي. پيشتر كه سفر را از لاهيجان به اين سمت كشيده بوديم، لونك در جغرافيايي كه ما به تصوير كشيده بوديم جزو لاهيجان شده بود و همين مساله به دلخوري دوستان سياهكلي منجر شده بود. باشد تا اين دوستيها دوباره جان بگيرد. به اين اميد لونك را ميگذاريم وميرويم. مسير در حرير مه ادامه مييابد. اينجا زمستان پاپس كشيده است و بوي بهار ميدهد. به برخي نقاط حتي پاي پاييز هم نرسيده است. خيلي از جاها شكوفه داده است. وگرنه به گفته راننده اين مسير در زمستانهايي كه تمام و كمال ميآيد صعب العبور ميشود و عبور از آن غيرممكن. اما حالا ما اينجا هستيم با تجربهاي كه شايد هر 30 سال يكبار اتفاق ميافتد. جاده بالا ميرود و هوا لطيف تر ميشود و ما در ميان مه پيچها را پشت سر ميگذاريم به اميد دنياي طبيعيتر كه بويي از دنياي مدرن نبرده و در تن طبيعت تنيده باشد. مه كه ميآيد، آرام ميرانيم. ميرود هم آرام ميرانيم. چون بيگاه ميآيد و بيگاه ميرود و درههاي پايين دهان گشودهاند و ميتوانند در اوج زيبايي مرگ را برايت رقم بزنند. دره پر از زندگي آرامي است كه از طبيعت جان گرفته. زمينهاي مرتب آماده كشتند. هرچند آنها سالي بحراني را پشت سرگذاشتهاند و مجبور شدهاند برجها را زير قيمت بفروشند. اما ساختمان ها هنوز حرمت درختان را دارند. هيچ خانهاي روي درختان سايه نكشانده است. درختان قامت به آسمان كشيده و خانهها در سايهسار آنها آرام گرفتهاند. بازهم پيچ پشت پيچ. بالا ميرويم نه پله پله كه جاده به جاده و پشت همين پيچ دريايي از ابرها به رويمان گشوده ميشود. همه جاده به اينجا كه ميرسد توقف ميكند. معجزهاي درون درهها جان ميگيرد. نگاهت را ميسپاري به درياي ابرها كه ميروند و ميآيند. بازار عكسها داغ ميشود. لحظهاي است كه بايد ثبت كرد و به زندگي صنعتي وشهري برد تاهشداري باشد براي زنده ماندن و سبز بودن. نگاهت را از سياهي درختاني كه به اميد زمستاني پر برف تن پوش زرد و نارنجي را از تن به درآوردهاند ميگيري، از دنياي ابرها رد ميكني؛ از كوههايي كه چون جزيرهاي سرگردان از وسط ابرها سر برآورده اند و دوباره دنياي ابرهاست كه به آسمان ميرسد. اينجا هماوردي است بين ابرها و كوهها. ابرها شيار به شيار كوهها را در بر گرفتهاند. سلسله جبال البرز را. جاده را بازهم به بالا ميكشاني. هوا آنقدر سرد نيست كه نتواني ادامه دهي. حالا مسافر جاده هستي كه از دل آسمان ميگذرد. دو سوي تو را درياي ابرهاي سفيد دربر گرفته است. گذر ميكني از آسمان. ابرها را پشت سرميگذاري. به فاصله چند دقيقه، خورشيد در دل چشمانمان مينشيند، آسماني آبي با يك تكه ابر. باورنمي كني. نكند خواب ديده بودي. پس آن همه ابر چه شد؟ نه، ابرها در همان درهها جا خوش كردهاند. دنياي ابرها را جا گذاشتهاي و به خورشيد رسيدهاي. جاده را ادامه ميدهي. تا جايي كه آسفالت شده است. هرچند خيلي چيزها را از دست ميدهي اگر جاده خاكي را ادامه ندهي. اما زمان نداري. پيچ بعدي را پشت سر ميگذاري. دنيايي از تپههاي سبز به رويت گشوده ميشود. با چند كلبه چوبي زيبا كه روي تپهها پاشيده شدهاند. دور و نزديك هم. نزديك و دور از هم. با گلههاي گوسفند سفيد و قهوهاي كه روي تپههاي سبز روانند. ميآيند و ميچرند. ميچرند و ميروند. چوپان جوان، گله را به تپههاي سبز سپرده است و خود بر زمين سبز تكيه دارد و پاها را رها كرده و نگاه را فرستاده است به دنياي ابري زير پايش. با تن پوشي نه چندان گرم كه نشان ميدهد هوا خيلي هم سرد نيست. صداي موسيقياش بلند است اما از نواي ني چوپان خبري نيست. صداي موبايل چوپان است. خدايا فاصلهات تا من خودت گفتي كه كوتاهه / از اينجا كه من ايستادم چقدر تا آسمان راهه. هنوز فاصله است. هنوز هم ميتوان رفت تا به زيباييهاي ديلمان و اسپيلي رسيد. زندگيهاي بكر و دست نخورده اما بايد برگشت. زمان يقهات را مي گيرد و تو را دوباره به زمين مي كشاند. چارهاي هم نيست.
sorna
07-16-2010, 12:26 AM
چگونه به سياهكل برويم
براي رسيدن به سياهكل بايد از كرج بگذري و به قزوين برسي و با عبور از لوشان و منجيل و رودبار به رشت برسي و از آنجا لاهيجان را پشت سر بگذاري و سياهكل را ببيني . شهر لاهيجان از شهرهاي زيباي كشور است كه سالانه گردشگران زيادي را به سوي خود ميكشاند. اما در همين شهر براي گرفتن پول از عابر بانك مجبوري مدتها چرخ بزني و نتواني پيدا كني. هيچ تابلوي راهنمايي هم وجود ندارد. البته بانكهاي كمي وجود دارند كه بتوانند اين خدمات را به شما بدهند. ما بعد از ساعتها گشتن، توانستيم نزديك شيطان كوه از بانك پاسارگاد پول برداريم. اين آدرس يادتان باشد تا مثل ما وقتتان را براي پيدا كردن بانك صرف نكنيد. البته مسوولان شهر هم بايد به فكر چند تا عابربانك ديگر براي شهر توريستي مثل لاهيجان باشند. اما يك دكه روبهروي پارك نزديك شيطانكوه وجود دارد كه اطلاعات خوبي ميتواند براي انتخاب جاي مناسب و اسكان در اين شهر به شما بدهد. اگر زمان داريد، ميتوانيد در خود سياهكل هم خانههاي خوبي براي اقامت پيدا كنيد. البته بسته به زمانش قيمتها متفاوت ميشود. مثلا در تعطيلات تابستان و بويژه عيد نوروز قيمتها سر به آسمان ميگذارد. يادتان باشد كه جاده سياهكل به ديلمان جاي ويراژ دادن نيست. فريفته رانندگي خود نشويد. اگر با جاده اين مسير آشنا نباشي، سقوطتان حتمي است. علاوه بر مه كه ناخودآگاه جاده را در برميگيرد و تو يك متري خودت را نميبيني، پيچهاي آن هم خطرناك است پس پيش از حركت اطلاعات دقيقي از مسير داشته باشيد و با پيچ وتاب مسير كنار بياييد. در مسير 45 دقيقه ما از سياهكل تا بلنديهاي ديلمان دو تصادف رخ داده بود كه خوشبختانه به مرگ كسي منجر نشده بود. ماشينها به خاكي زده بودند البته به سمت كوه. اگر به سمت درههاي پر درخت ميزدند، هيچ توصيفي جز يك زندگي كه در عمق درهاي زيبا براي هميشه خط ميخورد، نميشد نوشت.
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.