armin khatar
08-03-2011, 08:39 PM
آتشکده پَردَغان
بازماندی در پیوند با مزدکیان فراهان
رضا مرادی غیاث آبادی
ابن فقیه همدانی در «مختصرالبلدان» (اوایل سده چهارم هجری) و حسن قمی در «تاریخ قم» (از اواخر سده چهارم هجری) آوردهاند که در روستای «فردجان» آتشکدهای بزرگ و کهن با باروهای بلند و قلعه مانند وجود داشته که در زمان حاکمیت حجاج بن یوسف و خلافت عبدالملک بن مروان (اواخر سده یکم هجری) به این روستا یورش آوردند و پس از تسخیر آبادی، درهای زرین آتشکده را کندند و برای کعبه به مکه فرستادند. در این منابع همچنین آمده است که آتشکده فردجان بار دیگر در سال 288 هجری قمری به فرمان امیر قم به نام «بیرون ترکی» با منجنیق و عراده ویران و تباه شد و دیگر هیچگاه رونق نگرفت (نقل به مضمون از: ابن فقیه، ص 75؛ قمی، فصل هفتم).
نام فردجان در تعدادی دیگر از متون جغرافیای تاریخی سدههای میانه آمده است. یاقوت حَمَوی در «معجم البلدان» (اوایل سده هفتم هجری) اشارهای کوتاه به قلعه فردجان در فراهان کرده و ابن خلدون نیز قلعه فردجان را پناهگاه علاءالدوله کاکویه (حاکم غزنوی اصفهان که بعدها اعلان استقلال کرد) به هنگام حمله سپاه مسعود غزنوی میداند (ابن خلدون، ص 543).
در تمامی منابع، جز توصیفی کلی از محل روستا، قلعه و آتشکده در محال فراهان، هیچگونه نشانی دقیقی از محل آن داده نشده است. به ویژه که بسیاری از نامها در گذر زمان دچار تطور و تعریب شده و شکل اصلی آنها از دست رفته است.
نام «فردجان» در متون گوناگون به شکلهای متفاوتی نوشته و ثبت شده که از آن جمله است: «فوردجان»، «فردغان»، «فردکان» و حتی «مزدجان». شاید ضبط مزجان ناشی از اشتباه کاتب بوده باشد، اما پیوند و وابستگی این آتشکده به مزدک بامدادان در گزارشهای ابن فقیه از متوکلی باز شناخته شده است. در این گزارش که مفهوم آن چندان روشن و آشکار نیست، به پیشنهاد مزدک به قباد برای برافروختن سه آتشکده بزرگ بجای شمار فراوانی آتشکدههای بیحاصل اشاره شده است و اینکه آتش آذرگشسپ آذربایجان پس از جان باختن مزدک ناپدید شد و مردم آن آتش را در آتشکده فردجان یافتند (ابن فقیه، ص 77).
جای این روستا و آتشکده و قلعه برای همیشه فراموش شده بود تا اینکه در تابستان سال 1373 یکی از همولایتیهای پژوهشگر بنام آقای علی محمودی فراهانی خبر داد که به احتمال بازماندههای این آتشکده و قلعه در کوهستانهای شمال فراهان با همت همولایتی دیگری یعنی استاد محمد رضا محطاط شناسایی شده است. از آنجا که فراهان یکی از معدود مناطقی است که میتوان نمونههای متنوعی از اقوام، ادیان و زبانها را در آن مشاهده و بررسی کرد، آقای محطاط به هنگام پژوهشهای میدانی خود در باره زبان تاتی با روستای «پَردَغان» و آثار نهفتهٔ تازه پیدا شده در آن آشنا میشود.
روستای «پردغان» که با همین تلفظ در میان مردم محلی متداول و تلفظ «فردجان» معرب شده آن است، در کوهستانهای شمال فراهان جای دارد. برای رسیدن به آنجا ابتدا میباید در جاده پَرمَن /فرمهین (در 40 کیلومتری شمال اراک) به سوی کمیجان رفت و پس از رسیدن به روستای «خِنِجین» که در میانههای این راه واقع است، به راهی فرعی و صعبالعبور پیچید که به سوی شمال شرقی میرود. این راه کوهستانی و ناهموار پس از دوازده کیلومتر به روستای پردغان میرسد.
این روستا اکنون جمعیت اندکی در حدود پنجاه خانوار دارد که ترک زبانند و به باغداری، کشاورزی و گلهداری میپردازند. کمترین امکانات رفاهی، بهداشتی و آموزشی در این روستای دورافتاده وجود ندارد. روستا در وضعیت بنبست قرار دارد و از راهی که بدان میرود، نمیتوان به جای دیگری رفت. از کنار روستا، رودی پرآب و بسیار خنک و زلال میگذرد که در ادامه به رود قرهچای میریزد. در بالاتر از این منطقه، رود دیگری به نام «مزدقان/ مزدکان» جاری است که با نام روستا و نام مزدک قابل مقایسه و تطبیق است. چشمانداز و طبیعت روستا بسیار زیبا و به دلیل وجود کوهستانهای بلند و درههای عمیق، باشکوه و تماشایی است. نگارنده در دامنه کوهستانهای پردغان، گیاه مقدس «هوم» (در اوستایی: «هَـئـومَـه») را نیز به هر دو شکل سبز و زرین دیده است.
چنانکه گفته شد، مردمان پردغان گلهدار هستند و همهٔ آنان آغلها و زاغههایی برای نگهداری حیوانات دارند. زاغهها، محلی برای نگهداری حیوانات در فصل سرد زمستان است که در زیر زمین کنده میشوند و راهی شیبدار و تند برای رفتوآمد دارند. زاغهها بنا به طبیعت خود تاریک هستند.
یکی از زاغهداران روستا که مشغول کندن اطراف زاغه در زیر زمین بوده تا زاغه خود را وسیعتر کند، به آثاری از آجر و دیوار برخورد میکند. مرد روستایی، بدون آسیب رساندن به بازمانده بنای ناشناخته، زاغه را از سمتهای دیگر گشاد میکند و در نتیجه چند متر از طول و بلندای این سازه آجری از زیر خاک بیرون میآید.
سازهای که اکنون هویدا شده، ظاهراً بخشی از یک ستون آجری بزرگ است. پلان این ستون به مانند چهار ستون استوانهای بزرگ است که از پهلو به یکدیگر چسبیده و یک ستون منفرد خاجی شکل را به وجود آوردهاند. از بخش بیرون آمده ستون که کمتر از نیمی از آن است، میتوان تخمین زد که طول هر ضلع آن حدود سه متر و محیطی در حدود دوازده متر به خط مستقیم داشته است. چنین ستون عظیمی بیتردید میتواند از آنِ بنایی بسیار بزرگ باشد. بازماندههای این بنای بزرگ در زیر روستای پردغان قرار دارد و خانههای مردم بر روی آوار آن ساخته شده است.
ممکن است که این بنای بزرگ همان قلعه یا آتشکده فردجان باشد که در متون تاریخی از آن یاد شده است. اما به صرف گزارشهای متون تاریخی نمیتوان در بارهٔ کاربری واقعی این بنا اظهارنظر کرد و نیاز به کاوش و پژوهشهای میدانی دارد.
نگارنده تاکنون چند بار از این محوطه بازدید کرده و امیدوار بوده تا در این سالهایی که از شناسایی یک بنای بزرگ در روستای پردغان میگذرد، گمانهها و کاوشهایی برای دستیابی به بخشهای وسیعتر بنا و آزادسازی قسمتهایی از آن انجام شود؛ اما تاکنون این کار آغاز نشده است.
بازماندی در پیوند با مزدکیان فراهان
رضا مرادی غیاث آبادی
ابن فقیه همدانی در «مختصرالبلدان» (اوایل سده چهارم هجری) و حسن قمی در «تاریخ قم» (از اواخر سده چهارم هجری) آوردهاند که در روستای «فردجان» آتشکدهای بزرگ و کهن با باروهای بلند و قلعه مانند وجود داشته که در زمان حاکمیت حجاج بن یوسف و خلافت عبدالملک بن مروان (اواخر سده یکم هجری) به این روستا یورش آوردند و پس از تسخیر آبادی، درهای زرین آتشکده را کندند و برای کعبه به مکه فرستادند. در این منابع همچنین آمده است که آتشکده فردجان بار دیگر در سال 288 هجری قمری به فرمان امیر قم به نام «بیرون ترکی» با منجنیق و عراده ویران و تباه شد و دیگر هیچگاه رونق نگرفت (نقل به مضمون از: ابن فقیه، ص 75؛ قمی، فصل هفتم).
نام فردجان در تعدادی دیگر از متون جغرافیای تاریخی سدههای میانه آمده است. یاقوت حَمَوی در «معجم البلدان» (اوایل سده هفتم هجری) اشارهای کوتاه به قلعه فردجان در فراهان کرده و ابن خلدون نیز قلعه فردجان را پناهگاه علاءالدوله کاکویه (حاکم غزنوی اصفهان که بعدها اعلان استقلال کرد) به هنگام حمله سپاه مسعود غزنوی میداند (ابن خلدون، ص 543).
در تمامی منابع، جز توصیفی کلی از محل روستا، قلعه و آتشکده در محال فراهان، هیچگونه نشانی دقیقی از محل آن داده نشده است. به ویژه که بسیاری از نامها در گذر زمان دچار تطور و تعریب شده و شکل اصلی آنها از دست رفته است.
نام «فردجان» در متون گوناگون به شکلهای متفاوتی نوشته و ثبت شده که از آن جمله است: «فوردجان»، «فردغان»، «فردکان» و حتی «مزدجان». شاید ضبط مزجان ناشی از اشتباه کاتب بوده باشد، اما پیوند و وابستگی این آتشکده به مزدک بامدادان در گزارشهای ابن فقیه از متوکلی باز شناخته شده است. در این گزارش که مفهوم آن چندان روشن و آشکار نیست، به پیشنهاد مزدک به قباد برای برافروختن سه آتشکده بزرگ بجای شمار فراوانی آتشکدههای بیحاصل اشاره شده است و اینکه آتش آذرگشسپ آذربایجان پس از جان باختن مزدک ناپدید شد و مردم آن آتش را در آتشکده فردجان یافتند (ابن فقیه، ص 77).
جای این روستا و آتشکده و قلعه برای همیشه فراموش شده بود تا اینکه در تابستان سال 1373 یکی از همولایتیهای پژوهشگر بنام آقای علی محمودی فراهانی خبر داد که به احتمال بازماندههای این آتشکده و قلعه در کوهستانهای شمال فراهان با همت همولایتی دیگری یعنی استاد محمد رضا محطاط شناسایی شده است. از آنجا که فراهان یکی از معدود مناطقی است که میتوان نمونههای متنوعی از اقوام، ادیان و زبانها را در آن مشاهده و بررسی کرد، آقای محطاط به هنگام پژوهشهای میدانی خود در باره زبان تاتی با روستای «پَردَغان» و آثار نهفتهٔ تازه پیدا شده در آن آشنا میشود.
روستای «پردغان» که با همین تلفظ در میان مردم محلی متداول و تلفظ «فردجان» معرب شده آن است، در کوهستانهای شمال فراهان جای دارد. برای رسیدن به آنجا ابتدا میباید در جاده پَرمَن /فرمهین (در 40 کیلومتری شمال اراک) به سوی کمیجان رفت و پس از رسیدن به روستای «خِنِجین» که در میانههای این راه واقع است، به راهی فرعی و صعبالعبور پیچید که به سوی شمال شرقی میرود. این راه کوهستانی و ناهموار پس از دوازده کیلومتر به روستای پردغان میرسد.
این روستا اکنون جمعیت اندکی در حدود پنجاه خانوار دارد که ترک زبانند و به باغداری، کشاورزی و گلهداری میپردازند. کمترین امکانات رفاهی، بهداشتی و آموزشی در این روستای دورافتاده وجود ندارد. روستا در وضعیت بنبست قرار دارد و از راهی که بدان میرود، نمیتوان به جای دیگری رفت. از کنار روستا، رودی پرآب و بسیار خنک و زلال میگذرد که در ادامه به رود قرهچای میریزد. در بالاتر از این منطقه، رود دیگری به نام «مزدقان/ مزدکان» جاری است که با نام روستا و نام مزدک قابل مقایسه و تطبیق است. چشمانداز و طبیعت روستا بسیار زیبا و به دلیل وجود کوهستانهای بلند و درههای عمیق، باشکوه و تماشایی است. نگارنده در دامنه کوهستانهای پردغان، گیاه مقدس «هوم» (در اوستایی: «هَـئـومَـه») را نیز به هر دو شکل سبز و زرین دیده است.
چنانکه گفته شد، مردمان پردغان گلهدار هستند و همهٔ آنان آغلها و زاغههایی برای نگهداری حیوانات دارند. زاغهها، محلی برای نگهداری حیوانات در فصل سرد زمستان است که در زیر زمین کنده میشوند و راهی شیبدار و تند برای رفتوآمد دارند. زاغهها بنا به طبیعت خود تاریک هستند.
یکی از زاغهداران روستا که مشغول کندن اطراف زاغه در زیر زمین بوده تا زاغه خود را وسیعتر کند، به آثاری از آجر و دیوار برخورد میکند. مرد روستایی، بدون آسیب رساندن به بازمانده بنای ناشناخته، زاغه را از سمتهای دیگر گشاد میکند و در نتیجه چند متر از طول و بلندای این سازه آجری از زیر خاک بیرون میآید.
سازهای که اکنون هویدا شده، ظاهراً بخشی از یک ستون آجری بزرگ است. پلان این ستون به مانند چهار ستون استوانهای بزرگ است که از پهلو به یکدیگر چسبیده و یک ستون منفرد خاجی شکل را به وجود آوردهاند. از بخش بیرون آمده ستون که کمتر از نیمی از آن است، میتوان تخمین زد که طول هر ضلع آن حدود سه متر و محیطی در حدود دوازده متر به خط مستقیم داشته است. چنین ستون عظیمی بیتردید میتواند از آنِ بنایی بسیار بزرگ باشد. بازماندههای این بنای بزرگ در زیر روستای پردغان قرار دارد و خانههای مردم بر روی آوار آن ساخته شده است.
ممکن است که این بنای بزرگ همان قلعه یا آتشکده فردجان باشد که در متون تاریخی از آن یاد شده است. اما به صرف گزارشهای متون تاریخی نمیتوان در بارهٔ کاربری واقعی این بنا اظهارنظر کرد و نیاز به کاوش و پژوهشهای میدانی دارد.
نگارنده تاکنون چند بار از این محوطه بازدید کرده و امیدوار بوده تا در این سالهایی که از شناسایی یک بنای بزرگ در روستای پردغان میگذرد، گمانهها و کاوشهایی برای دستیابی به بخشهای وسیعتر بنا و آزادسازی قسمتهایی از آن انجام شود؛ اما تاکنون این کار آغاز نشده است.