tina
08-02-2011, 12:33 PM
کلیشه ها و باورهای غلط را فراموش کنید
ازدواج یکى از قدیمى ترین پیوندهاى انسانى است که ارضاکننده و رشددهنده شخصیت آدمى به شمار مى آید و اکثر قریب به اتفاق افراد حداقل یکبار در زندگى خود، دست به این تجربه و انتخاب مى زنند.
افزایش روزافزون اختلافات زناشویى و خطر بروز جدایى و اثر منفى آن بر سلامت روانى زوجین و فرزندان، موجب شده است تا مشاوران و آنانکه با خانواده و زوجین سروکار دارند. راهکارهایى ارائه دهند تا تلاش خود را در جهت تحکیم این پیوند مقدس به کار ببندند.
زندگى مشترک با این باور زوجین که تنها مرگ مى تواند ما را از هم جدا کند، شروع مى شود. در آغاز زندگى مشترک، زوجین نسبت به این باور اعتقاد کامل دارند اما واقعیت چیز دیگریست زندگى مشترک در ادامه تحت تأثیر عوامل متعددى قرار مى گیرد که پاره اى از آنها ممکن است زندگى را به طرف اختلاف و درگیرى، جدایى روانى یا طلاق خاموش و حتى طلاق رسمى سوق دهد و این عوامل، ازدواج را که مى توانست عرصه کمال آنها باشد به عرصه پیکار مبدل مى کند.
طبق نظریات شناختى - رفتارى که رویکرد افراد شاخص بسیارى در علم روانشناسى است، باورهاى غلط در ذهن هر یک از زوجین شناخت دقیق از طرف مقابل را با مشکل مواجه مى کند و این مسئله به هنگام رفتار و یا ایجاد ارتباط کلامى، زوجین را در رسیدن به تفاهم با موانعى روبه رو مى کند
مکاتب مختلفى در روانشناسى تئورى ها و نظریات خود را در جهت تبیین مشکلات زناشویى مطرح کرده اند، که از جمله آنها مى توان به نظریات شناختى - رفتارى اشاره کرد. براساس این نظریه باورها، افکار و طرحواره هاى ذهنى ما در بروز این اختلافات نقش بسزایى دارند. چرا که باورها، شناخت ها و اسطوره هاى موجود در ذهن ما در نحوه ارتباطات مان تأثیرگذار است، در این نظریه مشکلات رفتارى و تعارضات بین فردى از جمله اختلافات زناشویى براساس باورهاى غیرمنطقى هریک از زوجین یا هر دوى آنها تحلیل مى شود. «باورها» گویاى نگاه ما به هستى و چیزهایى هستند که با آنها موافقیم.
ما براساس باورهایمان رفتار و عمل مى کنیم. باورهاى مذهبى، سیاسى و اجتماعى ما را به رفتارهاى خاص یا کاربرد گونه اى خاص از زبان هدایت مى کند. طبق نظریات شناختى - رفتارى که رویکرد افراد شاخص بسیارى در علم روانشناسى است، باورهاى غلط در ذهن هر یک از زوجین شناخت دقیق از طرف مقابل را با مشکل مواجه مى کند و این مسئله به هنگام رفتار و یا ایجاد ارتباط کلامى، زوجین را در رسیدن به تفاهم با موانعى روبه رو مى کند. این باورهاى غلط و گاها کلیشه هاى پیش ساخته از جنس مخالف و یا پیشداورى هایى که نسبت به شخصیت همسر خود داریم یکى از موانع روانى ایجاد ارتباط صحیح میان زوجین است. اینکه ما چه تلقى اى از دیگران داشته باشیم تعیین مى کند که چگونه به آنها نزدیک شویم و چگونه با آنها ارتباط برقرار کنیم. باورهاى غلط و پیش داورى باعث مى شود که احساسات بر نحوه واکنش ما نسبت به آنها تأثیر بگذارد و احتمالاً باعث شود که حرف هاى آنها را سوء تعبیر کنیم و این خود مانع یک ارتباط کارآمد مى شود.
تحقیقات مختلف نشان مى دهد که یکى از مهم ترین عوامل مشکل ساز در زندگى مشترک، اختلال در ارتباط یا به عبارتى اختلال در فرآیند تفهیم و تفاهم است. به عنوان مثال در گزارشى که توسط آژانس مشاوره و خانواده تهیه شده است نشان مى دهد که مشکل اساسى 87 درصد از زوج هاى شرکت کننده در پژوهش، مشکل ارتباطى بوده است. در تحقیق دیگرى تأثیر نگرش ها و تفاسیر زوجین از رفتارهاى یکدیگر بر سازگارى زناشویى آنها بررسى و رابطه مثبتى میان این دو متغیر دیده شد. همچنین دیده شده که نگرش هاى مثبت در رفتارهاى هر یک از زوجین امید به داشتن روابط زناشویى خوشایند را بیشتر مى کند. محققان بیان مى دارند که پیش فرض هاى زوجین در زمینه ماهیت زن و مرد و توانایى افراد براى تغییر دادن عملکرد زناشویى آنها نیز در این زمینه مؤثر است.
نباید از نظر دور داشت که تجربه زن و شوهر از روابط والدین خود و برداشت هایى که آنها از زندگى خانوادگى خود داشته اند، در ایجاد باورها، اسطوره هاى ذهنى و کلیشه هاى غلط و در نهایت سازگارى زناشویى آنها تأثیرگذار است. تحقیقات نشان داده است که تأثیراتى که زن از ادراکات و تجربیات خانواده اش مى گیرد برجسته تر و بیشتر از مرد است؛ این به آن معناست که دخالت الگوهاى قبلى در سازگارى زناشویى از ناحیه زن قویتر است. در واقع الگوهاى ارتباطى سازگارى و تعاملى، از نسلى به نسل دیگر قابل انتقال هستند و این انتقال در رشد اجتماعى و هیجانى کودکان قابل نفوذ است. پیروان رویکرد شناختى رفتارى کارکردن بر روى باورهاى غیرمنطقى و تغییر دادن آنها را بهترین راه مقابله با تعارضات زناشویى عنوان کرده اند.
راههاى زیادى براى بى اثر کردن کلیشه ها و باورهاى غلط وجود دارد. یکى از ابتدایى ترین قدم ها براى تغییر باورهاى غلط این است که زوجین نسبت به تفاوت هاى زن و مرد آگاه شوند.
اگر زن و شوهرها بدانند که میان این دو جنس، تفاوت هاى جدى و عمیقى در ادراک، احساس، اندیشه، واکنش و حتى ابراز عشق وجود دارد، دیوارهاى رنجش و سوءظن فرو مى ریزد و بسیارى از این سوءتفاهم ها و توقعات بیجا تخفیف مى یابد. البته بعد از آگاهى از این تفاوت ها تلاش براى تغییر طرف مقابل که نشأت گرفته از ذات جنسى اوست بى فایده بوده و پذیرش تفاوت ها و احترام به آنها بهترین راهکار پیش روست. زندگى اى که در آن طرفین از هر فرصتى بخواهند براى تغییر دادن طرف مقابل خود استفاده کنند، بى شک زندگى را به عرصه اى براى بحث و مشاجرات پایان ناپذیر و بى نتیجه تبدیل مى کنند.
عشق مانند هنرهاى رزمى نیست که استادان واقعى داشته باشد، همه افراد در بازى عشق، نوزادان تازه متولدشده هستند، درست مثل هر چیز دیگرى، در این مورد هم کسب مهارت مستلزم زمان و تمرین است. کسب مهارت هاى ارتباطى یکى دیگر از راههایى است که مبارزه با افکار و ایده هاى منفى را تسریع مى بخشد.
«شنیدن» یعنی خوب شنیدن و گوش دادن همدلانه و «گفتن» یعنی یادگیرى چگونگى ابراز احساسات و خودافشاگرى سازنده .
بسیارى از زوجین باید نگاه و دیدگاه خود را نسبت به مهارت هاى ارتباطى تصحیح کنند. بسیارى از آنان این مهارت ها را به «گفتن» و «شنیدن» تمنیات درونى محدود مى دانند. باید دانست که «شنیدن» باید به خوب شنیدن و گوش دادن همدلانه و «گفتن» به یادگیرى چگونگى ابراز احساسات و خودافشاگرى سازنده تغییر یابد. زوجى که مهارت هاى ارتباطى را کسب کرده است اگر در کارى همسرش را مقصر بداند نباید شخصیت و تمام وجود او را زیر سؤال ببرد بلکه اشاره به نادرستى «رفتار خاص» کفایت مى کند. چنین زوجى هیچ گاه جملاتى مثل «همیشه همین طور هستى»، «همه کارهایت اینطور است» یا «هیچ کارى بلد نیستى» را به کار نمى برد، بلکه به جاى این جملات که تخریب کننده و بازدارنده ارتباط صحیح است مى گوید: «به نظر من درست نبود که در حضور جمع با پسرمان با خشونت صحبت کنى». همان طور که مى بینید در این جمله شخصیت طرف مقابل به چالش کشیده نمى شود و تنها رفتار و گفتار خشونت آمیز اوست که مورد انتقاد قرار مى گیرد.
همسرانى که مهارت هاى ارتباطى را بلد باشند، هرگز با طعنه، زخم زبان، کنایه و پایین آوردن حرمت یکدیگر به ابراز احساسات ناخوشایند نمى پردازند.
نباید تصور کنیم که یک زندگى ایده آل بدون هر گونه اختلاف نظر است. واقعیت این است که اختلاف نظر و تفاوت عقیده همیشه وجود خواهد داشت، نکته اى که مهم است نحوه برخورد و حل اختلاف است.
زوجین نیاز دارند که با مطالعه تفاوت هاى زن و مرد و کسب مهارت هاى ارتباطى به تدریج به باورهاى منفى و کلیشه هاى غلط و ویرانگر را به افکار مثبت مبدل کنند. همیشه گفته مى شود که تنها چیز ثابت در زندکى «تغییر» است. باید با تمرین و ممارست تغییر را ایجاد کرد. نباید از روند کند «تغییر» خسته شویم. بدانیم که ارتباطات رشدیافته نیازمند این تغییر و تغییر زمان بر است و آنچه به زندگى ما هدیه مى کند بسیار لذتبخش خواهد بود.
ازدواج یکى از قدیمى ترین پیوندهاى انسانى است که ارضاکننده و رشددهنده شخصیت آدمى به شمار مى آید و اکثر قریب به اتفاق افراد حداقل یکبار در زندگى خود، دست به این تجربه و انتخاب مى زنند.
افزایش روزافزون اختلافات زناشویى و خطر بروز جدایى و اثر منفى آن بر سلامت روانى زوجین و فرزندان، موجب شده است تا مشاوران و آنانکه با خانواده و زوجین سروکار دارند. راهکارهایى ارائه دهند تا تلاش خود را در جهت تحکیم این پیوند مقدس به کار ببندند.
زندگى مشترک با این باور زوجین که تنها مرگ مى تواند ما را از هم جدا کند، شروع مى شود. در آغاز زندگى مشترک، زوجین نسبت به این باور اعتقاد کامل دارند اما واقعیت چیز دیگریست زندگى مشترک در ادامه تحت تأثیر عوامل متعددى قرار مى گیرد که پاره اى از آنها ممکن است زندگى را به طرف اختلاف و درگیرى، جدایى روانى یا طلاق خاموش و حتى طلاق رسمى سوق دهد و این عوامل، ازدواج را که مى توانست عرصه کمال آنها باشد به عرصه پیکار مبدل مى کند.
طبق نظریات شناختى - رفتارى که رویکرد افراد شاخص بسیارى در علم روانشناسى است، باورهاى غلط در ذهن هر یک از زوجین شناخت دقیق از طرف مقابل را با مشکل مواجه مى کند و این مسئله به هنگام رفتار و یا ایجاد ارتباط کلامى، زوجین را در رسیدن به تفاهم با موانعى روبه رو مى کند
مکاتب مختلفى در روانشناسى تئورى ها و نظریات خود را در جهت تبیین مشکلات زناشویى مطرح کرده اند، که از جمله آنها مى توان به نظریات شناختى - رفتارى اشاره کرد. براساس این نظریه باورها، افکار و طرحواره هاى ذهنى ما در بروز این اختلافات نقش بسزایى دارند. چرا که باورها، شناخت ها و اسطوره هاى موجود در ذهن ما در نحوه ارتباطات مان تأثیرگذار است، در این نظریه مشکلات رفتارى و تعارضات بین فردى از جمله اختلافات زناشویى براساس باورهاى غیرمنطقى هریک از زوجین یا هر دوى آنها تحلیل مى شود. «باورها» گویاى نگاه ما به هستى و چیزهایى هستند که با آنها موافقیم.
ما براساس باورهایمان رفتار و عمل مى کنیم. باورهاى مذهبى، سیاسى و اجتماعى ما را به رفتارهاى خاص یا کاربرد گونه اى خاص از زبان هدایت مى کند. طبق نظریات شناختى - رفتارى که رویکرد افراد شاخص بسیارى در علم روانشناسى است، باورهاى غلط در ذهن هر یک از زوجین شناخت دقیق از طرف مقابل را با مشکل مواجه مى کند و این مسئله به هنگام رفتار و یا ایجاد ارتباط کلامى، زوجین را در رسیدن به تفاهم با موانعى روبه رو مى کند. این باورهاى غلط و گاها کلیشه هاى پیش ساخته از جنس مخالف و یا پیشداورى هایى که نسبت به شخصیت همسر خود داریم یکى از موانع روانى ایجاد ارتباط صحیح میان زوجین است. اینکه ما چه تلقى اى از دیگران داشته باشیم تعیین مى کند که چگونه به آنها نزدیک شویم و چگونه با آنها ارتباط برقرار کنیم. باورهاى غلط و پیش داورى باعث مى شود که احساسات بر نحوه واکنش ما نسبت به آنها تأثیر بگذارد و احتمالاً باعث شود که حرف هاى آنها را سوء تعبیر کنیم و این خود مانع یک ارتباط کارآمد مى شود.
تحقیقات مختلف نشان مى دهد که یکى از مهم ترین عوامل مشکل ساز در زندگى مشترک، اختلال در ارتباط یا به عبارتى اختلال در فرآیند تفهیم و تفاهم است. به عنوان مثال در گزارشى که توسط آژانس مشاوره و خانواده تهیه شده است نشان مى دهد که مشکل اساسى 87 درصد از زوج هاى شرکت کننده در پژوهش، مشکل ارتباطى بوده است. در تحقیق دیگرى تأثیر نگرش ها و تفاسیر زوجین از رفتارهاى یکدیگر بر سازگارى زناشویى آنها بررسى و رابطه مثبتى میان این دو متغیر دیده شد. همچنین دیده شده که نگرش هاى مثبت در رفتارهاى هر یک از زوجین امید به داشتن روابط زناشویى خوشایند را بیشتر مى کند. محققان بیان مى دارند که پیش فرض هاى زوجین در زمینه ماهیت زن و مرد و توانایى افراد براى تغییر دادن عملکرد زناشویى آنها نیز در این زمینه مؤثر است.
نباید از نظر دور داشت که تجربه زن و شوهر از روابط والدین خود و برداشت هایى که آنها از زندگى خانوادگى خود داشته اند، در ایجاد باورها، اسطوره هاى ذهنى و کلیشه هاى غلط و در نهایت سازگارى زناشویى آنها تأثیرگذار است. تحقیقات نشان داده است که تأثیراتى که زن از ادراکات و تجربیات خانواده اش مى گیرد برجسته تر و بیشتر از مرد است؛ این به آن معناست که دخالت الگوهاى قبلى در سازگارى زناشویى از ناحیه زن قویتر است. در واقع الگوهاى ارتباطى سازگارى و تعاملى، از نسلى به نسل دیگر قابل انتقال هستند و این انتقال در رشد اجتماعى و هیجانى کودکان قابل نفوذ است. پیروان رویکرد شناختى رفتارى کارکردن بر روى باورهاى غیرمنطقى و تغییر دادن آنها را بهترین راه مقابله با تعارضات زناشویى عنوان کرده اند.
راههاى زیادى براى بى اثر کردن کلیشه ها و باورهاى غلط وجود دارد. یکى از ابتدایى ترین قدم ها براى تغییر باورهاى غلط این است که زوجین نسبت به تفاوت هاى زن و مرد آگاه شوند.
اگر زن و شوهرها بدانند که میان این دو جنس، تفاوت هاى جدى و عمیقى در ادراک، احساس، اندیشه، واکنش و حتى ابراز عشق وجود دارد، دیوارهاى رنجش و سوءظن فرو مى ریزد و بسیارى از این سوءتفاهم ها و توقعات بیجا تخفیف مى یابد. البته بعد از آگاهى از این تفاوت ها تلاش براى تغییر طرف مقابل که نشأت گرفته از ذات جنسى اوست بى فایده بوده و پذیرش تفاوت ها و احترام به آنها بهترین راهکار پیش روست. زندگى اى که در آن طرفین از هر فرصتى بخواهند براى تغییر دادن طرف مقابل خود استفاده کنند، بى شک زندگى را به عرصه اى براى بحث و مشاجرات پایان ناپذیر و بى نتیجه تبدیل مى کنند.
عشق مانند هنرهاى رزمى نیست که استادان واقعى داشته باشد، همه افراد در بازى عشق، نوزادان تازه متولدشده هستند، درست مثل هر چیز دیگرى، در این مورد هم کسب مهارت مستلزم زمان و تمرین است. کسب مهارت هاى ارتباطى یکى دیگر از راههایى است که مبارزه با افکار و ایده هاى منفى را تسریع مى بخشد.
«شنیدن» یعنی خوب شنیدن و گوش دادن همدلانه و «گفتن» یعنی یادگیرى چگونگى ابراز احساسات و خودافشاگرى سازنده .
بسیارى از زوجین باید نگاه و دیدگاه خود را نسبت به مهارت هاى ارتباطى تصحیح کنند. بسیارى از آنان این مهارت ها را به «گفتن» و «شنیدن» تمنیات درونى محدود مى دانند. باید دانست که «شنیدن» باید به خوب شنیدن و گوش دادن همدلانه و «گفتن» به یادگیرى چگونگى ابراز احساسات و خودافشاگرى سازنده تغییر یابد. زوجى که مهارت هاى ارتباطى را کسب کرده است اگر در کارى همسرش را مقصر بداند نباید شخصیت و تمام وجود او را زیر سؤال ببرد بلکه اشاره به نادرستى «رفتار خاص» کفایت مى کند. چنین زوجى هیچ گاه جملاتى مثل «همیشه همین طور هستى»، «همه کارهایت اینطور است» یا «هیچ کارى بلد نیستى» را به کار نمى برد، بلکه به جاى این جملات که تخریب کننده و بازدارنده ارتباط صحیح است مى گوید: «به نظر من درست نبود که در حضور جمع با پسرمان با خشونت صحبت کنى». همان طور که مى بینید در این جمله شخصیت طرف مقابل به چالش کشیده نمى شود و تنها رفتار و گفتار خشونت آمیز اوست که مورد انتقاد قرار مى گیرد.
همسرانى که مهارت هاى ارتباطى را بلد باشند، هرگز با طعنه، زخم زبان، کنایه و پایین آوردن حرمت یکدیگر به ابراز احساسات ناخوشایند نمى پردازند.
نباید تصور کنیم که یک زندگى ایده آل بدون هر گونه اختلاف نظر است. واقعیت این است که اختلاف نظر و تفاوت عقیده همیشه وجود خواهد داشت، نکته اى که مهم است نحوه برخورد و حل اختلاف است.
زوجین نیاز دارند که با مطالعه تفاوت هاى زن و مرد و کسب مهارت هاى ارتباطى به تدریج به باورهاى منفى و کلیشه هاى غلط و ویرانگر را به افکار مثبت مبدل کنند. همیشه گفته مى شود که تنها چیز ثابت در زندکى «تغییر» است. باید با تمرین و ممارست تغییر را ایجاد کرد. نباید از روند کند «تغییر» خسته شویم. بدانیم که ارتباطات رشدیافته نیازمند این تغییر و تغییر زمان بر است و آنچه به زندگى ما هدیه مى کند بسیار لذتبخش خواهد بود.