PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ممکن بود سر صحنه «نابرده رنج» کور شوم !



shirin71
08-01-2011, 09:05 PM
http://www.persianv.com/cinema/khabar/09-2-4-9433sssssssssssss.jpg

- هفته‌نامه سروش نوشت:
برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از جشنواره بیست ‌و دوم فجر به خاطر فیلم «دوئل» (احمد‌رضا درویش) و نامزد سیمرغ برای فیلم «به نام پدر» حاتمی‌کیا در جشنواره بیست‌ و چهارم در تلویزیون هم کارنامه درخشانی دارد.

کامبیر دیرباز با سه مجموعه «تب سرد»، «در چشم باد» و «نابرده رنج» توانسته سه فضای مختلف را در جعبه جادو تجربه کرده و ثابت کند موفقیت‌های سینمایی‌اش را حتی می‌تواند در تلویزیون نیز تکرار کند.

بازیگر فیلم‌های «دختران انتظار»، «سرگیجه»، «اخراجی‌ها» «انعکاس»، «عیار چهارده»، «شرایط اول» و... که تحصیلات دانشگاهی در زمینه تئاتر دارد، اولین بار با نمایش «سیاوش خوانی» روی صحنه می‌رود و با نمایش‌هایی چون «پیک‌نیک در میدان جنگ» فعالیت در این عرصه را ادامه می‌دهد. با او درباره «نابرده رنج» گفت و گویی کرده ایم

بعد از «نابرده رنج» پیشنهاد جدی نداشته‌ای؟
چرا، چند فیلمنامه خواندم؛ هم سریال و هم سینمایی، حتی کسانی بودند که خودم هم دوست داشتم با آن‌ها کار کنم، اما ترجیح می‌دهم از آن‌ها نام نبرم. ولی دلیل اصلی‌ام برای این کار خستگی بوده، ترجیح می‌دهم دوباره درگیر سریال‌های طولانی نشوم.

واقعاً پارسال فشار زیادی را تحمل کردم، نوع رج زدن و برنامه‌ریزی این کار طوری بود که تمام صحنه‌های بدون من را قبل از آغاز بازی من تصویر‌برداری کردند، این مسئله باعث شد پس از بازگشت از مکه به خاطر عفونت چشم من گروه 10 روز استراحت کنند، چون هیچ پلانی بدون من وجود نداشت، این مسئله فشار را روی من بسیار بالا برده بود.

بعد از رفاقت چند ساله با سام درخشانی بالاخره همکاری‌تان با هم همانطور که دلخواه‌تان بود اتفاق افتاد.
قبل از هر چیزی باید توضیحی بدهم؛ سام درخشانی یک بازیگر تمام حرفه‌ای است. این‌که ما پشت دوربین با هم رفیق بودیم به کنار، رفتار ما با یکدیگر در جلوی دوربین برگرفته از خود فیلمنامه بود. نمی‌توانم منکر این مسئله بشوم که رفاقت ما سر کار تأثیر‌گذار نبود؛ همچنان که در هشتاد درصد از این سریال هیچ رفاقتی بین این دو شخصیت وجود ندارد.

در این‌که ما در بده بستان‌ها راحت بودیم و این کار بخشی از زندگی ما در این سیزده ماه شده بود شکی نیست. علت این مسئله برمی‌گردد به اینکه ما در آن 12 ساعت استراحت در طول شبانه‌روز با هم بودیم، با هم استراحت می‌کردیم، با هم راجع به کار حرف می‌زدیم، گپ‌وگفت‌های خوبی راجع به نقش داشتیم و در نهایت با یکدیگر آماده حضور جلوی دوربین بذر‌افشان می‌شدیم. فکر می‌کنم همین رفاقت ما باعث شده بود کار در زندگی‌مان جریان پیدا کند و بتوانیم در این سیزده ماه به یک حرف مشترک به نام «نابرده رنج» برسیم.

البته این رفاقت و آشنایی با خصوصیات و ویژگی‌های بازی یکدیگر، می‌توانست برای کار و به خصوص لحظات درگیری و کشمکش دو شخصیت عماد و اسد مضر هم باشد.
بله، دقیقا درست است، اما به قدری سام در این موارد حرفه‌ای عمل می‌کرد که ما هرگز با شروع تصویر‌برداری و ضبط سکانس به رفاقتمان فکر نمی‌کردیم و در واقع به دل نقش رفته بودیم. قطعاً من و سام در زندگی واقعی‌مان تا این حد با هم کشمکش و کل‌کل نداریم که بگویم ما عین زندگی‌مان را جلوی دوربین بردیم. ولی شناخت از بازی یکدیگر، حمایت کردن، انرژی دادن و انگیزه دادن در این رابطه بسیار تأثیر‌گذار بوده و به نظرم نتیجه آن مورد قبول هم از آب درآمد.

نکته جالب اینکه هم تو و هم سام در این سریال نقش‌هایی را بازی کردید که تا به حال شبیه به آن را تجربه نکرده بودید.
بله، مدت‌ها به دنبال این بودیم که یک نویسنده یا کارگردانی بیاید و ما را با نگاهی متفاوت نسبت به قبل ببیند، این مسئله در کار ما بسیار ایجاد انرژی کرد.

از شخصیت اسد و خصوصیات او صحبت کن، چقدر از این شخصیت ساخته ذهن کارگردان و نویسنده است و چه بخش از آن را می‌توان به خود کامبیز در بازی نسبت داد؟ انگار تو خودت بیش از آنچه در فیلمنامه بوده برای ساده نان دادن شخصیت اسد تلاش کرده‌ای.
به جرأت اعلام می‌کنم 95 درصد از آنچه در حال حاضر می‌بینیم همان چیزی بود که در فیلمنامه آمده بود. فیلمنامه، خوب و کامل بود و شخصیت‌پردازی کاملی هم روی آن صورت گرفته بود من تنها تلاش کردم آن را درست اجرا کنم.

به نظرم علیرضا بذر‌افشان و سارا خسرو‌آبادی قلم بسیار خوبی دارند. من هفت سال پیش با ایشان «تب سرد» را کار کردم. آن‌جا هم همین نظر را داشتم. آن‌قدر قلم آن‌ها در نوشتن قوی است که بازیگر تنها باید تلاش کند نقش را درست از آب در آورد، همین! در مورد اسد در تعامل با کارگردان، خود من شاید ویژگی‌هایی را به اسد اضافه کرده باشم؛ ویژگی‌هایی که همیشه نمی‌توان آن‌ها را بیان کرد و در فیلم‌نامه هم وجود ندارد...

ویژگی‌هایی که بیشتر به سبک اجرای هر بازیگر برمی‌گردد...
دقیقا به همین دلیل فکر می‌کنم هرکس این نقش را بازی می‌کرد با شرایط و نوع بازی خاص خودش شخصیت اسد را ارائه می‌داد؛ شاید حتی خیلی بهتر از من! به هر حال اسدی که در حال حاضر می‌بینید، روحی است که کامبیز دیر‌باز در شخصیت دمیده است.

در این مجموعه یک سانحه خطرناک هم برای تو اتفاق افتاد که می‌رفت تا خدای نکرده سلامتی‌ات را به خطر بیندازد که به خیر گذشت.
بله، متأسفانه سر این سریال اتفاقی برای من رخ داد که در سینمای ایران نظیرش بارها اتفاق افتاد و مسئله نتایج دردناکی را هم در پی داشته! خدا را شکر که خدا من را دوست داشت و به من رحم کرد؛ چون به راحتی با یک ثانیه این طرف یا آن طرف منجر شدن چاشنی ممکن بود من کور بشوم! خدا را شکر که پشت سرم این اتفاق افتاد و تنها ترکش آن به من برخورد کرد. امیدوار هستم این شتابزدگی کم‌کم از سینما و تلویزیون ما رخت بربندد!

معمولاً این شتاب‌زدگی‌ها ریشه مالی دارد و به خاطر شرایط خاص تولید به وجود می‌آید. این مسئله در سینمای خصوصی ما هم وجود داد و تنها صحنه‌های جنگی نیست. ممکن است در صحنه‌های شهری هم شاهد اتفاقاتی باشیم که به خاطر همین شتابزدگی‌ها جان بسیاری از دوستان و همکاران ما را تهدید می‌کند. من سینما را با فیلم «دوئل» یاد گرفتم یا بهتر بگویم شروع کردم، من آنجا از آقای احمد‌رضا درویش یاد گرفتم که همه چیز باید در خدمت پلان باشد.

روز‌ها بود که ما به لحاظ شرایط فیزیکی تنها یک پلان برداشت می‌کردیم یا حتی هیچ پلانی برداشت نمی‌کردیم، برای آقای درویش این اتفاق خیلی طبیعی بود، نتیجه آن آرامش و شرایط خوب تولید این شد که پس از 9 ماه کار تولید خون از بینی هیچ‌کس نیامد،‌حتی یک نمونه هم ندیدیم! این نتیجه همان سینمای حرفه‌ای است که با پشتوانه تولید مناسب اتفاق می‌افتد و ما آرزوی آن را داریم.
خبرآنلاین